رفتن به محتوای اصلی

● ادبیات

اوسون وارسا ای غافل،
آلدانماغیل زنهار مالا.
شول نسنه‌یه‌که سن قویوب،
گئده‌رسن اول گئرو قالا.
ای غافل اگر خرد ورزی پیشه کرده‌ای، فریب مال دنیا را مخور، چیزی که خواهی گذاشت و خواهی گذشت.
ی.ک. شالی
رفتارش به دلم ننشست. به‌درستی نمی‌دانم چرا. شاید به این خاطر که حزن عمیقم را درنیافته بود. سرم را پایین آوردم و پرنده‌ی تنها و راه‌گم‌کرده و سرگردانی را که نابجا در آسمان شهری شلوغ و بی‌در و پیکر به پرواز درآمده بود و حالا داشت دور و دورتر می‌شد، به حال خود گذاشتم و به زمین زیر پایم نظر انداختم.
شادی سابُجی
از خاوران تا اصفهان / تبریز و رشت و دامغان / از مهر تا مردادماه / از تیر تا اسفندماه / پاینده ای، پوینده ای / پامال نسیان نیستی .....
رضا بی شتاب
امشب در پیشِ روشنایی نشسته ام. چراغ را نمی بینم. ولی می دانم که هست. اکنون که اکسیرِ حوصله جسمِ مرا جانی دیگر داده است این سخنان را برای تو می نویسم. تو که حتی در غیبتِ چراغ، همیشه روشناییِ امید بوده ای. قیچیِ وقت است که لحظه ها را شکل می بخشد.
آ. ائلیار
وقتی این تاکتیک های استعمال راسیسم فرهنگی را در کنار استراتژی «قتل عام زبانهای غیر فارسی یا یکسان سازی » قرار میدهیم -که «شخصیت سازی سیستماتیک جعلی»برای دیگری ست و دوست مدرن ما- آنرا تحت عنوان«آزادی انتخاب هویت» تبلیغ میکند و منظورش آن است که،من ترا سیستماتیک از طریق قتل زبانت شخصیت سازی میکنم که "فارس-آذری" باشی - بدان و آگاه باش، این «شخصیت جعلی من ساخته را «خودت با آزادی کامل انتخاب کرده ای». من تقصیری ندارم.
این است معنی عملی «آزادی انتخاب هویت» در پراتیک دوستان پوست مدرن ما. مسخ شخصیت.
حسن جداری
کسی که صاحب وجدان وفهم و احساس است
از این جنایت و کشتار، سخت بیزار است
به سرنگونی کاخ ستم ، یقین دارم
که توده، دشمن سرسخت شیخ مکار است
محمدعلی اصفهانی
بازنويس شعری به جا مانده از ۱۳۶۵ هجری شمسی،
و شايد از ۱۳۲۴ هجری قمری

امیر مهدی پور
حافظ ؛ شگردهای تفرقه و جدایی و جدال های کذا یی مدعیان دروغین و محیط های جهل پرور را می شناخت و پرده از چهره ی شیخ و مفتی و محتسب چنان می درید که پس از 7قرن ؛هنوز بوی تازگی و شیوایی می دهد.نادانی آنها را تحقیر می کرد ؛جنگ ونزاع میان هفتاد و دو ملت را ناشی از گمرا ه شدن از جاده آگاهی میدانست.
مهناز هدایتی
برای اولین بار منتشر می کنم شعری را که در سال ۲۰۱۳ برای دیوید کامرون نخست وزیر بریتانیا سرودم شاید پیش بینی به قدرت رسیدن دوباره او بود که در کمال ناباوری دوباره به قدرت رسیدند.
رضا بی شتاب
شب از شرمی نفس گیر/
چو آتش می خروشید وُ ز دردِ خویش می مویید
آ. ائلیار
رؤیالارین او یانیندا هر شئی ایچی بوشدو.وارلیغیم دهشتلی بیرکابوس.
منیر طه
هيچ چيز به اين درياي بي‌كران، به اين اقيانوس ناپيدا كران از فكر آدميزاده ماننده‌تر نيست. انديشة آدمي خود دريايي‌ست كه هرچه بدان بنگريد كرانة آن را نمي‌بينيد و هرچه در آن بيشتر فرو رويد ساحل آن از ديدة شما دورتر مي‌نمايد. در ظاهر درياها همه مانند يكديگرند. افكار مردم نيز در ديدار نخست اين حال را دارند. هر دريايي را جلوه‌اي و ذخايري‌ست كه در درياي ديگر نيست. فكر مردمي نيز چنين است و هر انديشه‌اي رازهايي در خود نهفته‌است كه در انديشة ديگر نيست.
کتایون آذرلی
در موج ـ کوبِ سیاهی و نیرنگ
کورسوی ستاره چه می‌تواند کند؟
برای آن که به مسلخش می‌برند
تفسیر آیه یعنی چه؟
حسن جداری
رژیم دینی حاکم در ایران
بود مشهور عالم،در رذیلت
رژیم حبس و اعدام و شکنجه
رژیم اختناق و رعب و وحشت
رژیمی کینه توز و آدمی خوار
رژیمی، زشت خوی و زشت طینت
رضا بی شتاب
کاش هوای عاشقی، از بُنِ جان گذر کُنَد/
بگذرد از گمانِ من، سوی دلم نظر کند/
بویِ تو آوَرَد دمی تا دلِ من جوان شود
مجید اونال
آیا کشور دیگری مانند ترکیه وجود دارد که اینقدر روشنفکر کشور خود را متهم کند، بیکار کند، تبعید کند و اگر کافی نبود زندانی و اگر آن هم کافی نبود به قتل برساند؟ دوران قبل، مسئله ای جدا و موضوعی است مستقل، اما از “تنظیمات” تا به امروز، متهم شدن روشنفکران در ترکیه به یک سنت اجتماعی بدل شده است. از حاکمیت تا اپوزیسیون، از راست تا چپ، همه روی گناهکار بودن روشنفکر هم فکرند.
يئدى قاپى لى تِب شَهرينى كيم تيكدى؟چه کسی شهر هفت دروازه ی« تِب» را بنا کرد؟
بهنام چنگائی
با شمایانم
+ ناپاکانِ شرورِ دیری به زیر ابر +
ای دشمنانِ نه فقط خلق که خدا و مهر
علی رضا اردبیلی
شيوا مرزهاي سه بعد زمان، مكان و ايدئولوژي را در يك رفتار آنارشيك در هم مي ريزد تا كار خواننده اي را كه برخلاف من از اطلاعات پشت صحنه خبردار نيست، دشوار كند. كاري از جنس كار آفريدگار "صد سال تنهايي" كه كار خواننده به كشيدن چارت مناسبات افراد، مكان‌ها و زمان‌ها ميكشد، تا رشته كلام راوي را گم نكند. يا حتي مثل كريستوفر نولان Christopher Nolan در فيلم Inception ("آغازكننده" از سال 2010) اثري معلق در لايتناهيت زمان و مكان بيافريند و مخاطبش را سر كار بگذارد.
محمد احمدی زاده
همه عاشق ثروتند-همه دنبال نعمت-کودکی ما هم-پر بود از نداری...
هامی وارلیلیغی سئوه ر-هر کس بوللوغون پئشینده گزه ر- بیزیم ده اوشاغیمیزدا-او کی بولودو، یوخسوللوغودو...
رضا بی شتاب
مَردم دکلِ گمشده اینجاست بیایید/
در بیتِ علی خامنه ای بود کجایید/
گر مَحشرِ کُبرا نشنیدید وُ ندیدید
آزاده سپهری
این مقاله، یَک شَعر سیاسی می باشد: شخصیت پرستی وَ تروریسم خواهر-برادر یکدیگر می باشند!
آ. ائلیار
به عمویی که هرگز نتوانستم او را ببینم- به دخترم که هرگز نتوانستم او را ببینم...
رضا بی شتاب
نگاهم کُن جهانا/
مرا گهواره چون گور/
و گورِ من ندانی از تن دور/
زمین ات تاوه وُ سوزندۀ پَر
کتایون آذرلی
این لاشه‌های بویناکِ آغشته به مرگ
در حفره دهان‌هاشان جز دشنام و ستایش مفرط نیست
و در میانه ما
امید و ناامیدی جلوه می‌کند
و عاقبت سرتاپای زندگی را در قابی خلاصه می‌کنیم که تصویری ندارد.
آ. ائلیار
جز درد چیزی نیست-Dərddən suvay bir şey dəyil»
محمدعلی اصفهانی
بيا يواشکی توی نور ماه برويم شيشه ـ پنجره های مردم را بشکنيم. من سنگ جمع می کنم می دهم به تو. تو بزن به شيشه ـ پنجره ها.
جرينگ جرينگ، شيشه ـ پنجره ها را بشکنيم و همه را از خواب بپرانيم.
بجنب. گنجشک های روی چنار، سرفه می کنند. دارد صبح می شود.
و دوباره، ستون ها رنگی خواهند شد.
چه قدر زود!
پاييز و بهار ندارد. هميشه زود صبح می شود.
زودتر از فاصله ی من و تو.
و نداى انسانهاى منفرد شده و مستاصل گرفتار در چنگال بى عدالتى بود.ندايش نداى وجدان تاريخ بود او صمد عمى بچه هاى روستا بود و جالب اينكه بعد از سالها حتى كسى او را مرحوم خطاب نمى كند و نه آقا و يا حتى زنده ياد.كار دنيا را ببين او هنوز نمرده است. شمعى كه روشن كرده است هر چند كه بر تاريكى غلبه نكرده است،اما هنوز بسان مهتابى راهنماى راه پر فراز و نشيب ماست.صدايش كه نشات گرفته از عشق به نوع انسان است همچون پتكى وجدان خوابيده مان را مى خراشد
رضا بی شتاب
باغی که در پیراهن ات می رقصد آری/
زیباترین باغِ جهان ست/
آنجا اگر گُل چند روزی میهمان ست




آ. ائلیار
«Knanjo» کَن یو
میخواهی در محیط بزرگی
در میان همه مردم جهان برقصی؟...
«Knanjo» کَن یو
بیر بیوک چئوره ده -بوتون یئر اوزونون
انسانلاری ایچینده
ایستیر سن می اوینویاسان ؟
احد قربانی دهناری
بسیاری از سرگرمی های مدرن، کودکان ما را از جمع و خانواده جدا و به مصرف کنندگان منفعل و غیر خلاق تنزل می دهد. شعر و داستان خوانی برای کودکان و پرسش کردن راجع محتوی خوانده ها ویا در خواست از کودکان در بازخوانی خوانده ها و حتی تشویق آنها به سرودن شعر و گفتن داستان، در رشد فکری، گسترش توان تخیل و رسائی بیان کودک نقشی سازنده دارد و کودکان را از مصرف کننده منفعل به آفریندگان فعال تبدیل می کند.
حسن جداری
کاخ بیداد شیخ،خواهد سوخت
در میان شرار آزادی
بار دیگر،شکوفه خواهد داد
سبز گون،شاخسار آزادی
شادمانه،ترانه خواهد خواند
برسر گل ،هزار آزادی
اسماعیل خویی
-"به دینِ مردمِ تازی، نشان ز یزدان نیست:
خدای ماست اهورا، خدای ایشان نیست."

چنین بگفت یلی از یلانِ ایرانی،
که کم یلی به گمانِ یلانِ ایران نیست. ...
محمدرضا لوایی
صادق هدایت با به تصویرکشیدن درد و رنج سگ شدگی مخاطب را بر آن وا می دارد که در این خصوص بیشتر بیندیشد. به نوعی سگ شدگی را محکوم می کند. نمی خواهم بگویم صادق هدایت مثل نزار قبانی دم از سگ با فرهنگ می زند. شعر "من یومیات کلب مثقف " قبانی را در نظر دارم. " سگ ولگرد " صادق هدایت با سگ اشعار شاعران کلاسیک تشابه عجیبی دارد. از کوی یار و صاحب رانده می شود و سنگ و زخم و طعنۀ اغیار را متحمل می گردد. این سگ دو زدن در ادبیات آن هم با سگ جانی و سگ دلی برای نسل امروز مفهومی جز سرگردانی ندارد.
وارلیق
منیم عونوانیمی گز آرپاچاییندان خبر آل
خان چوبانسیز سارادیر گؤزل آختارما منی
بگرد و عنوانم را از رودخانه ی «آرپا» بپرس!
«سارا»ست، بدون «خان چوبان»؛
زیبایم دنبالم مگرد!