● ادبیات
و نیستی
تا کیف خسته ام از شانه برداری
بگویی «قهوه بریزم یا چایی»
که آبی از آب تکان نخورده
تنها خانه است که درش در رفته
پنجره است که پُر از چای شده
شهر است که بی تو من را وتو کرده
و کتری قرمزی
که اعصابش به هم ریخته بر سروکله ی خود می زند
تا کیف خسته ام از شانه برداری
بگویی «قهوه بریزم یا چایی»
که آبی از آب تکان نخورده
تنها خانه است که درش در رفته
پنجره است که پُر از چای شده
شهر است که بی تو من را وتو کرده
و کتری قرمزی
که اعصابش به هم ریخته بر سروکله ی خود می زند
محمد جلالی چیمه (م. سحر)
حفظ خزر نیرزد آری
کز آن به دینِ ما رسد آزار
دین، یعنی آن کُلاهِ ریاست
بر فرق ِ زُهدِ بوذر و عمّار
دین ، یعنی آن بساط ِ چپاول
دین ، یعنی آن خزانۀ دینار
کز آن به دینِ ما رسد آزار
دین، یعنی آن کُلاهِ ریاست
بر فرق ِ زُهدِ بوذر و عمّار
دین ، یعنی آن بساط ِ چپاول
دین ، یعنی آن خزانۀ دینار
هایده ترابی
این را در سال 2006 نوشتم؛ با الهام از متن "چه کنیم که سوسکها سوسکمان نکنند؟"
و کاریکاتور همراه آن در"روزنامهٔ ایران" نشریۀ دولتی جمهوری اسلامی!
و کاریکاتور همراه آن در"روزنامهٔ ایران" نشریۀ دولتی جمهوری اسلامی!
نيوشا مزيدآبادي
صبا بهخوبي دريافت كه ويلن در همه جاي دنيا بهعنوان ساز اصلي در اركستر استفاده ميشود و شيوه بهرهگيري ازآن در ايران (كه مثل كمانچه آن را مينواختند) صحيح نيست. او به عظمت تكنيكهاي ويلن پي برد و توانست برخي از آنها را وارد موسيقي ايراني كند بنابراين صبا را ميتوان مرز تاريخي ويلننوازي ايراني با گذشتگان دانست. او نشان داد هنر، تركيب پيچيدهاي از عوامل متعدد تاريخي است نه آفريده سرآمدها و فراتر از جامعه و زمان.
دو سالی می شود که کتابخانه ملی بریتانیا( بریتیش لایبراری) بخش وسیعی از آرشیو صدای خود را در قالب پروژه ای با عنوان« بین دو جهان» به شاعران بین المللی اختصاص داده است. تاکنون سی و چهار شاعر از زبان ها و کشورهای مختلف دنیا انتخاب شده اند و نامهایی چون مونیز الوی، آمارجیت چندان ، دارکارامتیاز، فان کیت، موریس فرهی ، گریگوریا لیدیا، چومن هاردی، کازابوا کاپکا، دیوید مورلی و سعد یوسف از زمره شاعرانی هستند که در این پروژه شعرخوانی کرده اند.
رضا بی شتاب
تا حالا به نوکِ کوهِ کبوتر رفتین؟ من هم نرفتم ولی میگن اونجا جنگلی از کبوتره، اونقدر کبوتر هست که از دور به کبودیِ دریا میزنه؛ و جنگل مثه یه ساحل، یا یه صخره اونا رو محافظت می کُنه، یه روز با هم بریم اونجا... این تکه از کتاب رو گوش کنین:« تصمیم؛ سرگردانی بود و سرگردانی تسلیمِ تنهایی شدن و بی آن که بدانی کِی، شب در شریانِ نگاه نشت می کند و چشم اندازها از یادِ لحظه می روند. وسوسه ی دانستن و دست ساییدن بر اشیا آنی رهایت نمی کند.
این نوازنده برجسته تار و آهنگساز قطعه ماندگار "نینوا" در ادامه صحبت های خود با اشاره به تغییراتی در اجرای قطعات به شکل بداهه نوازی در اجراهای خود گفت : بداهه نوازی در موسیقی ایران به معنای موسیقی لحظه است به همین دلیل کم و کیف برگزاری کنسرت های بداهه نوازی به حال و هوای لحظه نوازنده روی صحنه برمی گردد . از همین رو مطمئن باشید نوع بداهه نوازی در اجراهای تازه تغییر خواهد کرد چراکه نه من آدم سال گذشته هستم و نه مخاطب.
مهناز هدایتی
آه من محکوم شده ی این اندیشه ی دگماتیسم اجتماعی سیاسی مذهبی درعصر خویشم
و من هضم شده ی عریان آن تن اشتها ناپذیرازبلعیده شدن روح و جسمی هستم که آذوقه ی مدفون شده ی تفکری شده است که سال ها ست درذره های وجودش انباشته شده است
و من هضم شده ی عریان آن تن اشتها ناپذیرازبلعیده شدن روح و جسمی هستم که آذوقه ی مدفون شده ی تفکری شده است که سال ها ست درذره های وجودش انباشته شده است
این مقاله تلاشی برای پاسخگویی به این سوال است که علل جذابیت، ماندگاری و بازگشت مداوم و با خوانشی جدید فیگورهایی چون «دراکولا یا وامپیر» چیست و در واقع تلاش برای بازکردن عرصه ای جدید از نقد نوین روانکاوی فیلم در میان ایرانیان علاقه مند به نقد فیلم و یا زمینه ای برای لذت و لمس و درک جدید این فیگورها برای عاشقان سینما است.
رضا بی شتاب
در چشمه ی دل یادِ تو جوشید
موّاج وُ فریبا
خون در بُنِ اندیشه خروشید
چون شورشِ دریا
نامت چه بزرگ ست وُ زلال ست
ای شاهدِ شادی
شب روشنِ شولایِ تو پوشید
موّاج وُ فریبا
خون در بُنِ اندیشه خروشید
چون شورشِ دریا
نامت چه بزرگ ست وُ زلال ست
ای شاهدِ شادی
شب روشنِ شولایِ تو پوشید
آ. ائلیار
آن زمان که / ابر سیاه /ربود از چشم من /دریا را
.....Dənizi gözümdən/çalarkən / qara buludlar
.....Dənizi gözümdən/çalarkən / qara buludlar
... شور شفافترين عاطفهی "ديلم" و "گيل"! / تا گُهر از صدف حرف تو برگيرم / همچنان شيفتهی دريايم. / آی... ای حنجره آبی! / اين چنينست "غزلخوان و صراحی در دست" / سوی آواز تو میآيم
ترکان اورمولو- آ. ائلیار
آخ اورمو!...
بر بستر آرزوهای جوانیم
شعور در شعرم
تاول زده است
نگاه کن!
بر بستر آرزوهای جوانیم
شعور در شعرم
تاول زده است
نگاه کن!
شهلا بهار دوست
هنوز تازه ، هنوز خوشبو، هنوز دل گرفته دست تکان می دهد
پشتِ برهنگی پوستی سوزان، سوز می زند زیرِ این برفها.
پشتِ برهنگی پوستی سوزان، سوز می زند زیرِ این برفها.
کاوس حسنلی
غبار روبی از چهرهی واقعی اندیشمندان گذشته و شناخت راستین آنان، جز با آگاهی از رویدادهای زمانهی آنان و آشنایی با وضعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی روزگارشان به شایستگی صورت نمیپذیرد. حكیم عمر خیام نیشابوری که به احتمال زیاد در سال ٤۳٩ ق. به دنیا آمده و در ۵١۷ درگذشته است نیز از دایرهی این باور بیرون نیست.
احمد پورمندی
دکتر ابراهیم محجوبی که با بیمارانش به پنج زبان روسی، فارسی، آذری، آلمانی و انگلیسی، حرف می زند در شهر کلن آلمان مطبی دارد که محل رجوع مردمانی بسیار متفاوت و گوناگون است. ابراهیم به همان اندازه که طبیب است، مردم شناس و روان شناس هم هست و من می خواهم – بر خلاف میل و برنامه اش - آرزو کنم که بازنشستگی اش را جلو بیندازد و همه وقتش را صرف نوشتن کند! کتاب "به یاد مانده ها" همه سر گذست نسل ما نیست، اما زیبا ترین و گویا ترین " کارت ویزیتی" است که می توانیم به نسل جوان کشورمان بدهیم .
جهانگیر هدایت
۶۱ سال قبل، روز ۱۹ فروردين ۱۳۳۰ صادق هدايت نويسنده معروف ايران در آشپزخانه آپارتماني در خانه شماره ۳۷ خيابان شامپيونه پاريس با پناه بردن به گاز به زندگي خود پايان بخشيد. فردايش پيكر بيجان او را يافتند و خبر خودكشي او در ايران و فرانسه همه را بهت زده كرد.
محمدرضا شفیعی کدکنی
شفیعی کدکنی پس از پرداختن به مجموعهي عوامل مؤثر اجتماعي ـ سياسي در انقلاب مشروطه و پيش از آن بر شعر فارسي، به تبيين زمينهها و چگونگي تأثير ترجمه بر شعر معاصر ايران ميپردازد و معتقد است، «تحولات شعر مدرن فارسي در قرن اخير، تابعي است از متغير ترجمهي ادبيات و شعر اروپايي در قلمرو زبان پارسي.»
الهه رهرونیا
آینه های کوچک بید های وسط خیابان برق می زند
از پشت هوا
دامن خورشید را می زنم بالا
می گویم سلام
از پشت هوا
دامن خورشید را می زنم بالا
می گویم سلام
حسین علیزاده
براي من جلال ذوالفنون هميشه زنده است. اين اتفاق باور نكردني است ولي اتفاقي است كه براي همه ميافتد و مهم آن نامي است كه از ايشان در تاريخ موسيقي ما ميماند كه ابدي است.
رضا بی شتاب
تردید رها کردم وُ دل، یک دله کردم
بر در زدم آن حلقه ی حائل
پژواکِ غریب اش به تنم لرزه درافکند
از خلوتِ آن خانه صدایی به تَحکُّم
برخاست که: اینجا چه کُنی؟
قُربِ که جویی وُ کِه باشی؟
بر در زدم آن حلقه ی حائل
پژواکِ غریب اش به تنم لرزه درافکند
از خلوتِ آن خانه صدایی به تَحکُّم
برخاست که: اینجا چه کُنی؟
قُربِ که جویی وُ کِه باشی؟
احمد صدری
گفته میشود که اینترنت موش دارد و موش هم گوش ــ واز همان مآخذ منقول است که «کار از محکم کاری عیب نمیکند.» صرف نوشتن تحت نام مستعار مشکلی ندارد. اسامی مستعارهمیشه وجود داشته اند و آثار ادبی بسیاری ابتدا تحت این نامهای غیر واقعی منتشر شده اند.
الهه رهرونیا
فرار را از من بدُزد/
مرا بردار و به گوشهایت بیاویز/
و در مرکزِ خانه ای که دور تا دور آن اجاق روشن است، اِسکان بده/
نگاهِ من به سفیدی سقف گیر کرده است/
و گلوله ای برفی مدام از آن بالا تهدیدم میکن
مرا بردار و به گوشهایت بیاویز/
و در مرکزِ خانه ای که دور تا دور آن اجاق روشن است، اِسکان بده/
نگاهِ من به سفیدی سقف گیر کرده است/
و گلوله ای برفی مدام از آن بالا تهدیدم میکن
ابوالفضل محققی
میخواهم برخلاف تمام نوشتهها که تنها از سیاست، جنگ، شکنجه در زندان می نویسند اگر شده به بهانه نوروز از شادی و عشق بنویسم. برای برخی نوشتن چنین مطالبی اهمیتی ندارد. آن هم در میان چنین زمانه سختی که عفریت جنگ تنوره می کشد و سخنی جز انفجار، کشتهشدن، بدارآویختن نمی شنوی. اما هنوز کلمات عشق، امید، شادی، رویا، دوستی وجود دارند. و حداقل برخی می توانند نگذارند این کلمات فراموش شوند. در میانه آتش و خون نیز میتوان از شادی سخن گفت.
آ. ائلیار
ادبیات نوین آذربایجان ، عمدتاً - و نه به تمامی-ادبیاتی ست سیاسی ، ضد تبعیض ، ملی. نوشته های" سیاسی" در قالب ادبیات - چه نثر و چه شعر- ادبیات هنری نیست.چپاندن نظر سیاسی در قالبها متلاشی کننده است.محتوای اثر هنرمند آگاه به رموز کار و مسایل زمانه خود همواره میتواند « اعتراض» درقالب هنری باشد - اعتراض به همه چیز- چه در استبداد و چه در دموکراسی.نویسنده و سراینده مستقل همواره به « مفاهیم و مقولات عموم بشری تکیه کرده و هرجا آنها نقض گردیده صدای "اعتراض"اش بلند شده است. اعتراض هنرمند همیشگی ست.
رضا بی شتاب
چو یکی کودکِ آزاد دَوَد خنده کنان
باز گُل بُرده دلم کرده وجودم جاری
حسِ پرواز به من داده وُ جان کرده جوان
وه که هنگامه ی گُل آتشِ افروخته شد
مثلِ شوری که در آیینه ی هستی ست روان
می دَوَد در رگ وُ در ریشه وُ در بال نشاط
مِیِ خورشید وَش وُ شعشعه اش غلت زنان
باز گُل بُرده دلم کرده وجودم جاری
حسِ پرواز به من داده وُ جان کرده جوان
وه که هنگامه ی گُل آتشِ افروخته شد
مثلِ شوری که در آیینه ی هستی ست روان
می دَوَد در رگ وُ در ریشه وُ در بال نشاط
مِیِ خورشید وَش وُ شعشعه اش غلت زنان
داریوش برادری - امین درستی
گروه «نقد روانکاوانه، دلوزی، بینامتنی فیلم» در فیس بوک از یک سو برای آشنایی دوستداران سینما با مباحث نقد نوین روانکاوانه، دلوزی یا بینامتنی فیلم و نقد و بحث درباره فیلمهای مختلف یا فیلمهای روز بوجود آمده است، مباحثی که به ویژه در کتاب «روانکاوی چندمتنی فیلم.1» طرح و تشریح شده اند. از طرف دیگر برای اینکه اعضای گروه در کنار یکدیگر به نقد و تحلیل چندچشم اندازی فیلمها بپردازند و با یکدیگر درباره فیلم بحث بکنند.
کیومرث نویدی
این شعر در نخستین نوروزی سروده شد که من در این تبعید بی در و پیکر گذراندم -در لاگر پناهندگی شوالباخ آلمان، نوروز 64- و هنوزاز پس این همه سال، چیزی ندارم که بر آن بیفزایم و بازهم تقدیم عاشقان
محمد جلالی چیمه (م. سحر)
نوروز و نوید ِ بخت فیروزی تو/
هر جا گذر آوری دل افروزی تو/
آن شادی نوشونده آن دانهء شوق/
درخاک نیاکان پریروزی تو
هر جا گذر آوری دل افروزی تو/
آن شادی نوشونده آن دانهء شوق/
درخاک نیاکان پریروزی تو
استیفن جوزف هارپر رهبر حزب محافظهکار کانادا و نخست وزیر وقت این کشور در آستانه عید نوروز، عید باستانی پارسیزبانان اقدام به انتشار پیامی تصویری کرده و در آن به افرادی که عید نوروز را جشن میگیرند، شادباش گفته است.
رضا بی شتاب
بهار آمد/
هوا رنگین زمین رنگین-/
دل وُ دستِ جهان سبزست وُ خوش آذین/
به چشم اندازِ رشک انگیزِ شیرین
هوا رنگین زمین رنگین-/
دل وُ دستِ جهان سبزست وُ خوش آذین/
به چشم اندازِ رشک انگیزِ شیرین
نوروز خوانان معمولا" پانزده روز قبل از فرا رسیدن عید نوروز به داخل روستاها میآیند و با خواندن اشعار در مدح امامان ترانههای محلی، طلیعه سال نو را به آنان مژده میدهند. نوروز خوانان چند نفر هستند که یک نفر اشعار را میخواند، یک نفر ساز میزند، نفر دیگر که به آن کوله کش (بارکش) میگویند به در خانههای مردم میرود و میخواند:
محمد جلالی چیمه (م. سحر)
عید آمد و ما لختیم/
آرزوی باران/
عزم عبور/
بویهء آزادی
آرزوی باران/
عزم عبور/
بویهء آزادی