Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

ادامه نظر
5 - با کمال تأسف پیش بینی بند 12 جمع بندی من؛ به واقعیت پیوست. یکی از منتقدان نوشته اند: «بهتر است ماست مالی کنندگان وقایع تاریخی چشم و گوش خود را باز کنند. فرق نمیکند اینان پسمانده های راسیست و شونینیست سلطنت باشند یا فاشیتسهای حکومت حاکم».
من پاسخی برای این اتهام ناروا ندارم، و اصولن مخالف ورود به این گونه بحث ها هستم. تنها آن را به وجدان جمعی، همچنین بازنگری منتقد محترم، وا میگزارم.

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای لاچین. من طرفدار و یا سخنگوی شاه و رضا شاه نیستم ولی کسی ادعای ازادی و دموکراسی دوران قاجار را میکند باعث میشود که من پاسخ به نوشته نادرست شما بدهم. اولین پایه اساسی ازادی و دموکراسی. امنیت ملی کشور است. در دوران قبل از رضا شاه . کشور ما در دست سارقان و راهزنان و اوباشاها بود و حتا در تهران بعد از تاریکی کسی جرعت بیرون رفتن از خانه را نداشت. نیم ملت ایران که زنان باشند از خانه نمیتوانستند بروند بیرون و اجازه کار و درس خواندان نداشتند. زمانی بیش از ۹۹٪ ملت بیسواد بود٬ شما فکر میکنید با کدام سواد میخواستند روزنامه بخوانند و حتا رادیو نبود. ایا ملت غرافاتی ان رمان دموکراسی و حقوق شهروندی و بشری میدانست چیست.؟شهرهای ایران مانند دهکده بودند و حتا یک دوچرخه وجود نداشت حتا در پایتخت کشور. بانک وجود نداشت. اقای عزیز امروز که بیش از ۶۰ ٪ باسواد داریم که همان درصد سال ۵۷ است و چیزی عوض نشده. چ

چرا به این رژیم خونخوار که باعث شده ۷ میلیون فرار از کشور شده اند نقد نمیکنید و چرا نمیگویید که رژیم اخوندی کشور را ویران کرده و هزاران اعدام و دهاهزار زندانی و چپاول ایران برای شما ازادی خواهان مهم نیست. پس اگر این ازدی خواهی شما به ان روش قاجار باشد. شما الان دقیقآ ان ازادی را دارید و چرا ایران ترک کره ای.
نوشته شده توسط: Anonymous

با توجه به نظرات عده ای از خوانندگان، توضیحات زبر را ضروری می دانم:
1- در مورد اهمیت زبان مادری، در یکی از نوشته هایم، نظر با ارزش آقای مزدک بامدادان را نقل کردم: [زبانِ مادری تنها یک ابزار میانجی میان گویشوران آن نیست. اگر این سخن را بپذیریم که آدمی با آموختن هر زبانی، از یک جهان بینی نوین برخوردار می‌شود، زبان مادری را باید آن ابزاری بدانیم، که نخستین جهان بینیِ هر کسی را در ناخودآگاه او جای می‌دهد، چرا که آموزش زبان- و این سخن را تنها و تنها درباره زبان مادری می‌توان نوشت - از همان زمانی آغاز می‌شود که فرد هنوز زاده نشده است، و در زهدانِ مادر صداهای برون را می‌شنود و رفته رفته با آنها خو می‌گیرد، نخستین صدا، صدای مادر است. همه آن صداهایی که از دهان مادر بدر می‌آیند، بویژه سخن گفتن و آوازخواندن در ناخودآگاه کودک جای می‌گیرند

و پس از زاده شدن نیز او را بیاد آرامش درون زهدان مادر می‌اندازند. پس نه تنها جهان بینی، که "کیستی" آدمی نیز از درون زهدان مادر شکل می‌گیرد". این حق، مانند برابری زن و مرد در همه زمینه‌ها، برخورداری از بهداشت و آموزش و پرورش و کار، و آزادی اندیشه از آن دسته حقوقِ شهروندی است که بر سر آن بگومگو و چون و چرا نمی‌توان کرد و آنرا به رأی نیز نمی‌توان گذاشت». جلوگیری از آموزش زبان مادری و آفرینش فرهنگی به آن زبان به همان اندازه بیخردانه و ناشدنی است، که به یک شهروند بگوئیم حق ندارد با پولی که از مادرش به او رسیده خانه‌ای بخرد و یا آنرا سرمایه کند و با کار و تلاش خود از آن سود ببرد].
بنا براین، بدون هیچ پیش شرطی، ... با آموزش کلاسیک زبان های مادری رایج در کشورمان، انتشار آزاد کتاب و نشریات به این زبان ها، موافق بوده و آن را از حقوق مسلّم و غیر قابل انکار یک جامعه دموکرات میدانم.
2 - در نوشته فوق، تمام مستنداتم به طور روشن، ذکرشده است. این از بخت بد من است که، بخش هایی از آن با نوشته سایت محسن رضایی، یکی از مسئولین مؤثر ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، و شهادت ده ها هزار نفر، شباهت دارد.
3 - هم در بیانیه 12 شهریور و هم قطعنامه 29 آبان ماه 1324 مجلس مؤسسان، بر تشکیل انجمن ایالتی و ولایتی، تأکید شده است. اشاره به ضرورت دانستن زبان فارسی در بند 3 جمع بندی، یکی از ملزومات قانونی این انجمن ها بود، آن هم به عنوان زبان رسمی کشور (یا به تعبیر فرقه زبان دولتی). پیشه وری بعدها نوشت، و به درستی نوشت که این قانون مربوط به چهل سال پیش است، و نیاز به تجدید نظر دارد. ولی به دیده بگیریم تا زمانی که یک قانون جدید به تصویب نرسد، قانون قدیم معتبر است. پس اشاره من به زبان فارسی، در ارتباط با قانون بوده، نه برتر دانستن این زبان بر دیگر زبان ها.
با توجه به سایر دلایل ذکر شده، همچنین حذف کامل زبان فارسی، و اجبار آموزش زبان ترکی در مدارس خصوصی اقلیت ها، تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان، شباهتی به انجمن ایالتی و ولایتی نداشت. پیشنهاد می کنم برای اطلاعات بیشتر، به نحوه استفاده از زبان های رسمی، در کشور دو زبانه کانادا مراجعه شود.
3 - بدون هیچ تردیدی، نارضایتی از حکومت مرکزی، نه تنها در آذربایجان بلکه در همه نقاط کشور، وجود داشته. وجود طرفداران مخلص فرقه هم انکار ناپذیر است. به نوشته 19 آذر 1324 روزنامه آذربایجان، کنگره بزرگ فرقه دموکرات، با شرکت 742 نفر که نمایندگی 150،000 نفر را داشتند، تشکیل شد. یعنی علارغم همه نارضایی ها از حکومت مرکزی، تنها کمتر از چهار درصد جمعیت آنروز آذربایجان، در تشکیل کنگره بزرگ، مشارکت داشتند. به علاوه بدیده بگیریم که در بعضی از روستاهای زنجان، مردمی که از فقر و گرسنگی می مردند، وقتی انبار گندم اربابها، توسط مأموران فرقه باز شد و در بین مردم تقسیم شد، بعضی از مردم، در عین احتیاج به گندم، آنها را به عنوان مال حرام و ترس از عذاب جهنم، دوباره به مأموران فرقه برگرداندند.
4 - عدم تمایل مسئولین فرقه به جنگ با ارتش، نادرست است. پیشه وری و ژنرال پناهیان، در پاسخ تلگراف 19 آذر ژنرال غلام یحیی دانشیان مبنی بر ... فدائیان از بمباران هوایی و آتش تانک ها و توپخانه وحشت دارند ... نوشته اند: ... همین امشب باید به وسیله افراد زبده، بدشمن در نقاط محتلف، حمله شود تا کاملاً فرسوده شده و قادر به ادامه خمله نشود ... بهیچوجه بافراد اجازه ندهیدعقب بنشینند، درجه دار یا سرباز فدایی که عقب نشینی کند [توجه کنید: عقب نشینی، نه فرار]، باید بدون کسب اجازه تیرباران شود ...
نوشته شده توسط: Anonymous

""" در دوران قاجار جامعه قادر به طرح پرسش است """ در زمان پهلوی با وجود دانشگاه، جامعه قادر به طرح پرسش نمی‌شود""" تنوع، تکثر، پولورالیزم و پویائی از مختصات جامعه ایرانی دوران قاجار عصر مشروطیت است، امثال "" آخوندزاده ها، طالبوف ها، تقی‌ زاده "" در جراید قلم تیز انتقاد خود را بی‌ محابا پیرامون مسائل جاری مطرح میکنند. فاتحهٔ این دوران با آمدن رضا خان خوانده می‌‌شود. اینک "" فرهنگ فارسی‌ که نه بر اساس پرسش، بلکه بر اساس پاسخ بنا شده"" وظیفهٔ خواباندن جامعه را با لشگری از شاعران بر عهده می‌گیرد. "" مدرنیته که محصول و دستاورد پرسش است "" و نویشنده و نثر که پدیده‌ای مدرن هستند، با آمدن رضا خان، و چیرگی فرهنگ فارسی‌ میدان را به شعر و شاعری می‌‌بازند و کار به جائی می‌‌رسد که با وجود دهها دانشگاه در انقلاب سال ۵۷، کسی‌ دیدن عکس شیخ در ماه را نیز به نقد

نمی‌‌کشد "" چونکه کارکرد دانشگاه شکست خرده است"".
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای افشین.. دسترسی به حکومت دموکراسی و به آزادیهای انسانی تنها با داشتن امنیّت ملی و با دولت نیرومند با داشتن خیابان و جاده ها نمی نوان پیدا کرد. شوروی با داشتن هزاران کلاهک های اتمی و با داشتن امنیّت ملی وا دانشگاه های مدرن و علوم فضائی پیشرفته تر از امریکا از هم پاشیده شد . به خاطر اینکه حکومت های تک حزبی مثل حکومت های استالینیستی های رنگارنگ, حکومت های حزب اللاهی , حکومت های رستاخیزی و..... به متلاشی شدن می انجامد. دموکراسی و آزادی , یک فرایند اندیشه و ا جتماعی یک جامعه است که راه تکاملی را از پائین ترین طبقه اجتماع شروع میکند و بعد از سالیان سال به اوج خود می رسد. آزادی و دموکراسی را به عنوان هدیه از طبقه حاکمیّت به ملت نمی توان داد.. هند و پاکستان همزمان به استقلال خود دست یافنتد. هند به بزرگترین دموکراسی جهان تبدیل شد و پاکستان هم به بزرگترین صادر کننده طالبان..هردو

کشور هم دارای بمب های کشنده دارند که امنیّت ملی را حقظ می کند..هیچکس مدافع پادشاهان جاه طلب قاجاریان نیست ولی هیچ کسی در زندان های سیاسی قاجاریان شکنجه و بعد کشته نشده اند...در زمان قاجاریان کسی را بخاطر داشتن و یا خواندن یک کتاب عقیدتی به زیر شکنجه نمی بردند...در زمان قاجاریان نویسنده ای را بخاطر استفاده از 3 لغت ترکی در یک مقاله , به وسیله ساواک و زیر نظر مستقیم پرویز ثابتی ها شکنجه داده نمیشد. همین جمله اول که نوشتید ( نادانی ژنیتیکی است و یا فرهنگی) , گویای یک دردی از جامعه رستاحیزی است که به یک بیماری مالی خولیائی تبدیل شده است که برتریت یک قشر جامعه را می خواهد نشان بدهد..و اما در رابطه با این جمله شما که (پادشاهان پهلوی ازادی را از چه کسی گرفته بود و پس نمی داد ؟؟ ) .. بهتر است که اینجا سخن را به اتمام برسانیم ... چون با این نوشته شما ما جای بحث نداریم...
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی همانطور که میدانید (و نوشته اند) اسلام بوسیله اعراب بیابانگرد و فاقد تمدن بوجود آمد و خود قران بطور کامل آن توحش و بربریت را منعکس کرده است( دستورات شکنجه، قتل،کشتار،تجاوز و غارت در این کتاب).اگر بخواهیم توحش و خشونت را از قرآن و اسلام حذف کنیم بقیه نیز مهملات و مزخرفات تباه کننده خرد و شعور است. براستی با مخوفترین ایدئولوژی که تا کنون بوجود آمده است روبرو هستیم. اجداد ما ۱۴۰۰ سال با این ویروس مرگبار مبارزه کردند اما ببینید اکنون کجا هستیم. تا مسجدها و حوزه های علمیه است ما هرگز موفق نخواهیم شد از این ظلمت رهایی یابیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

در فرانسه گوشت اسب کشف شد که بشکل غیرقانونی به عنوان گوشت گوسبند بفروش میرسید .

نوشته شده توسط: Anonymous

««یک رخداد تاریخی دیگر حضور یک زن ترک‌تبار در دولت جدید آلمان است. «آیدان اوزوگز» از حزب سوسیال دموکرات مشاور آنگلا مرکل در امور هم‌پیوندی اجتماعی خواهد بود.»»البته این اتخاب خانم مرکرزیادخوشایندنژادپرستان وعناصرضدترکنخواهدبود ،تانظرناصرکرمی چه باشد؟

نوشته شده توسط: Anonymous

من نمیدانم این نادانی ژنتیک است و یا اینکه دروغ و ریاکاری شده فرهنگ شما. کدام ازادی در زمان قاجار بود ؟ اول بایستی امنیت ملی و جانی شخصی داشت و دوم بایستی کشور یک دولت نیرومند و مستقل داشته باشد نه مانند قاجارها که از انگلستان و روسیه دستمزد میگرفتند و یا به اروپا میرفتند و یا حرمسرای خود را پر میکردند.ایا در زمان قاجار٬ مدرسه و یا دانشگاه و یا دادگستری و یا ارتش و یا شناسنامه داشتید که دم از ازادیخواهی بکنید و با کدام اقتصاد و با کدام خیابان و جاده و شاهراه تجاری و اقتصادی و با کدام ریل اهن ادعای ازادی در زمان قاجار را میگویید . انقلاب مشروطه خود پدیده انگلیسی بود علیه روسها و ان هم خیلی قبل از رضا شاه نابود و شکست خورده بود و انسان بایستی بیهوده نباید سخن بگوید چون باعث ان پدیده رژیم اسلامی میشود. پادشاهان پهلوی ازادی را از چه کسی گرفته بود و پس نمیداد. اگر انها نبودند ٬ امروز من و شما و

امروز من و شما و ۷۵ میلیون ایرانی مانند طالبان زندگی میکردیم و حتا نمی توانستیم اسم خود را بنویسد. ما ملت ایران شایسته پهلوی ها نبودیم بلکه ما شایسته تازیان و قاجار وطن فروش و اخوند شیاد و دزد و جنایتکاریم.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

آقای شاملی، ممنون از توجه شما.

نوشته شده توسط: Anonymous

در زمان قاجارها ...آزادی های سیاسی , مطبوعات و اجتماعات به آن حدی بود که منجر به انقلاب با شکوه مشروطیت شد که صدای آزادی را در شرق برای اولین بار بیش از صدسال پیش به صدا در آورد. روزنامه ملا نصرالدّین که به زبان ترکی تحریر میشد یکی از ستون های اصلی این انقلاب بود. در این انقلاب با شکوه بود که یک آخوند ارتجاع به دست مردم به دار اویخته شد. هرچند که این انقلاب در سوم اسفند 1299 به دست رضا میر پنج بر چیده شد ولی در زمان درست گذشتن از دروازه های تمدن بزرگ پهلوی , از برکت وجود جوّ خفقان و فرهنگ رستاخیزی , انقلابیون عکس یک آخوند مرتجع دیگر را در کره ماه جستجو میکردند....حزب الله , تفاله و پس مانده های حزب رستاخیز است

نوشته شده توسط: یونس شاملی

با تشکر از آقای ائلیار به خاطر نشر این مطلب

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب ناثر ناسری گرامی / مسئول کامنت فعلا در مرخصی است .

نوشته شده توسط: Anonymous

مسئول محترم کامنت ها،چون به سئوال خیلی مهم من جواب ندادید مجبوازتکرارم.می بحشید.مسئول محترم وگرامی باسلام وصبح بخیر،شما درتاریخ پنجشنبه, دسامبر 12, 2013 - 07:01خطاب به تبریزی نوشتید که** جناب تبریزی کدام کامنت شما حذف شده است؟ لطفا آدرس بدهید تا من هم بدانم. درضمن باید به اطلاع شما برسانم که کامنتهای آنچنانی را که یک نفر با نامهای مختلف بنویسد، منتشر نمی کنیم چون در مکتب سانسور من شامل مقوله جوسازی می شود**آیا ازاین پیام میتوان چنین برداشت کردکه خودتبریزی با نامهای یگری نیزنوشته است که طبق نوشته شما پیامش حذف شده ؟وحالا تبریزی نوشته**اهبر، ایرانی، جم، ایراندوست، کوروش ایراندوست، صائب، بالابئی، جلیل، جلیل خیرخواه، تهرانلی، آتیلا تهرانی، آتیلا و .. نام های گوناگون آقای ایکس هستند **جناب مسئول لطفآ روشن کنیدکه آیا واقعآ اینها یک نفرند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

باتشکرفراوان ،ضمنآ درصورت امکان فایل صوتی جلسه پالتاکی دوستان اکثریت باشرکت بهزادکریمی،پرویزنویدی وسیروس مددی درموردحکومت ملی آذربایجان 12 دسامبر.موفق باشید

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

گرامی، هر طور که شما دوست دارید. بزودی نوشته ی « آه آنکارا» نیر منتشر خواهد شد. آرزوی ما این بود که جامعه طوری باشد که جوانان بدون « تاوان» ، "آن باشند که خود دوست دارند". اما متأسفانه آرزوهای ما تحقق نیافت و نسلهای جدید متحمل تاوانهای بس گرانی شدند. امیدوارم حد اقل آینده در جهت تحقق آرزوهای انسانی باشد. و ادبیات در این مسیر حرکت میکند.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب ناثر ناسری گرامی / کاملا درست می گو.یئد به محض دریافت فایل صوتی دو سخنران دیگر ان را در سایت قرار می دهم

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تبریزی! با سلام 1. جنابعالی چرا در کامنتهایتان آه و زاری و ناله میفرمائید؟ 2. چرا میفرمائید، بعضی از کامنت نویسان در جواب نوشته هایتان با اسامی مختلف و غیر یکسان اطاله کلام مینمایند؟ 3. اگر جنابعالی یک شخصیت سیاسی متشخصی هستید، و به خود حرمت سیاسی قائل اید، و بی غل غش در صدد امکان تجلی فضای سالم بحث سیاسی هستید، چرا به سئوالات خواننده گان که بارها و بارها از محضرتان کرده اند و هنوز هم میکنند، پاسخ مبذول نمی فرمائید؟ 4. شما که نه ترک هستید، و نه اهل تبریز، چرا از نام شهر تبریز سو استفاده میکنید؟ 5. لطفا بفرمائید، چرا خود را پشت اسم مستعار مخفی کرده اید؟ 6. لطفا به خوانندگان بفرمائید، چرا از نامبردن اسم حقیقی خود وحشت دارید؟ آیا از چه کسی میترسید؟ 7. اگرشما ادعا میفرمائید، تمام کامنت نویسان یک نفر هستند، شما بعنوان یک فرد در قبال آنان میتوانید پاسخ کامنتها را بنویسی، پس چرا

از تعدد کامنتها اظهار نا رضایتی میفرمائید؟ 8. شما که تحت نام ستاره سرخ! فاشیسم (ایران ـ فارس) را تبلیغ میکنید، پس چرا خود را زیر بیرق ستاره سرخ و شعارهای دروغین "انترناسیونالیسم جهانی، و این نوع شعار های مسخره، و تو خالی مخفی میکنید؟ 9. آیا شما که خود را چنین جسور و زبر و زرنگ و فرز و متخصص و نابغه بحساب میاورید، پس چرا از پاسخ خوانندگان ناله میفرمائید؟ آیا شما با این کارهای ضد خلقی و غیر اخلاقیتان،که در صدد فریب مردم هستید، فکر میکنید مردم احمق هستند؟ و به حرفهای بی محتوای شما باور میکنند؟ 10. شما که کوچکترین علم و آگاهی و تجربه در باره علم ژنتیک، و ژن شناسی ندارید، و بدون استدال و مدارک علمی در باره ژن dna اظهار نظر میفرمائید، و با توسل به حرفهای بی منطق، موجودیت خلقها و ملیتهای جغرافیای ایران را بکلی نفی میکنید، و به سئوالات مختلف خواننده گان وقعی نمی گذارید و پاسخی نمیدهید، فکر میکنید، خواننده گان به مسودات بی اساس شما ارزش قائل میشوند؟ 11. آیا شما تابحال اخلاق روزنامه نویسی بگوشتان خورده است؟ یا همانطور هر چه که دلتان بخواهد، میگوئید و مینویسید، و نظر خوانندگان برای شما چرت است؟ 12. شما که با دامن زدن به نفرت قومی ملیتهای ایران، آنان را به یک جنگ داخلی سوق میدهید، آیا میتوانید عواقب خانمانسوز آن را بعهده بگیرید؟ اگر جسارت و شهامتش را دارید، لفطا خود را با یک قطعه عکس فعلی، با اسم حقیقی خود، که در شناسنامه تان قید شده است، به خوانندگان معرفی بکنید، تا جامعه شما را بدرستی بشناسد. در غیر اینصورت نه نوشته شما، و نه ماهیت سیاسی شما، برای خوانندگان مفهوم آنچنانی نخواهد داشت. و خواننده چنین چیزی را فقط در حاشیه و بصورت تفنن و غیر مهم تلقی خواهد کرد، که همین امر مرا بیاد این مثل میندازد که میفرماید: "ترسم نرسی به کعبه، ای لرخانی! این ره که تو میروی، به هندوستان است!" با احترام.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تبریزی! با سلام 1. جنابعالی چرا در کامنتهایتان آه و زاری و ناله میفرمائید؟ 2. چرا میفرمائید، بعضی از کامنت نویسان در جواب نوشته هایتان با اسامی مختلف و غیر یکسان اطاله کلام مینمایند؟ 3. اگر جنابعالی یک شخصیت سیاسی متشخصی هستید، و به خود حرمت سیاسی قائل اید، و بی غل غش در صدد امکان تجلی فضای سالم بحث سیاسی هستید، چرا به سئوالات خواننده گان که بارها و بارها از محضرتان کرده اند و هنوز هم میکنند، پاسخ مبذول نمی فرمائید؟ 4. شما که نه ترک هستید، و نه اهل تبریز، چرا از نام شهر تبریز سو استفاده میکنید؟ 5. لطفا بفرمائید، چرا خود را پشت اسم مستعار مخفی کرده اید؟ 6. لطفا به خوانندگان بفرمائید، چرا از نامبردن اسم حقیقی خود وحشت دارید؟ آیا از چه کسی میترسید؟ 7. اگرشما ادعا میفرمائید، تمام کامنت نویسان یک نفر هستند، شما بعنوان یک فرد در قبال آنان میتوانید پاسخ کامنتها را بنویسی، پس چرا

از تعدد کامنتها اظهار نا رضایتی میفرمائید؟ 8. شما که تحت نام ستاره سرخ! فاشیسم (ایران ـ فارس) را تبلیغ میکنید، پس چرا خود را زیر بیرق ستاره سرخ و شعارهای دروغین "انترناسیونالیسم جهانی، و این نوع شعار های مسخره، و تو خالی مخفی میکنید؟ 9. آیا شما که خود را چنین جسور و زبر و زرنگ و فرز و متخصص و نابغه بحساب میاورید، پس چرا از پاسخ خوانندگان ناله میفرمائید؟ آیا شما با این کارهای ضد خلقی و غیر اخلاقیتان،که در صدد فریب مردم هستید، فکر میکنید مردم احمق هستند؟ و به حرفهای بی محتوای شما باور میکنند؟ 10. شما که کوچکترین علم و آگاهی و تجربه در باره علم ژنتیک، و ژن شناسی ندارید، و بدون استدال و مدارک علمی در باره ژن dna اظهار نظر میفرمائید، و با توسل به حرفهای بی منطق، موجودیت خلقها و ملیتهای جغرافیای ایران را بکلی نفی میکنید، و به سئوالات مختلف خواننده گان وقعی نمی گذارید و پاسخی نمیدهید، فکر میکنید، خواننده گان به مسودات بی اساس شما ارزش قائل میشوند؟ 11. آیا شما تابحال اخلاق روزنامه نویسی بگوشتان خورده است؟ یا همانطور هر چه که دلتان بخواهد، میگوئید و مینویسید، و نظر خوانندگان برای شما چرت است؟ 12. شما که با دامن زدن به نفرت قومی ملیتهای ایران، آنان را به یک جنگ داخلی سوق میدهید، آیا میتوانید عواقب خانمانسوز آن را بعهده بگیرید؟ اگر جسارت و شهامتش را دارید، لفطا خود را با یک قطعه عکس فعلی، با اسم حقیقی خود، که در شناسنامه تان قید شده است، به خوانندگان معرفی بکنید، تا جامعه شما را بدرستی بشناسد. در غیر اینصورت نه نوشته شما، و نه ماهیت سیاسی شما، برای خوانندگان مفهوم آنچنانی نخواهد داشت. و خواننده چنین چیزی را فقط در حاشیه و بصورت تفنن و غیر مهم تلقی خواهد کرد، که همین امر مرا بیاد این مثل میندازد که میفرماید: "ترسم نرسی به کعبه، ای لرخانی! این ره که تو میروی، به هندوستان است!" با احترام.
نوشته شده توسط: Anonymous

پرداختی که رژیم خامنه ای به تیم اوباما برای حل و فصل مشکلات خامنه ای داشته ؛ بسیار فراتر از همه اینها است که حتی تصورش را هم نمیتوانی بکنی

نوشته شده توسط: Anonymous

همین نوشته ی سراسرکذب وناراستی بهترین نمونه ی هرز وهرزه نویسی است بدلایل زیر!!! اول-- آیا هیتلر که یهودی مجاری/اتریشی بودرژیمش حافظ منافع یهودی وبلطب یک رژیم یهودی بود؟آیا استالین گرجی حافظ منافع گرجی ها بودیا قاتل تمام ملل غیرروس ازجمله هم ملیتیهای خودش قاتل گرجی ها؟آیا رژیم پهلوی های ترک تبار وبانی رژیم فارسی مدافع هم ملیتی های خود ترکهابودند ویا بزرگترین ترکان ترک کش تاریخ ایرانند؟همین ساده انگاری وسطحی نگری یکی ازجنبه های فاشیسم است که خاک درچشم توده های ناآگاه بپاشد. دوم --چه کسی نمیداند که خامنه ای طبق دلایل بالا اگر ترک تبارهم باشدیک مانقورد(فرهنگ فروش وخائن بزبان وفرهنگ خودی) دبش درخدمت سیستم فاشیسم فارس است .ادامه

سوم --این گقته ی رهبرتان رافراموش نکنیدکه که دردیدارباروسای دانشگاها،موسسات آموزش عالی ومراکز تحقیقاتی 1385-5-23گفته است سایررهبران رژیم فاشیستی پان فارس و روشنفکران بی سوادباصطلاح اپوزیسیون قومگرای فارس محورهمه روزه درسایتها ورادیوتلویزیونهای رنگارنگ مثل خودشما تکرارمیکنند***هویت ملی ما خط وزبان فارسی است.زبان فارسی رمز هویت ماست...درواقع همه چیز ماست...راه دست یافتن به کتب ادبیات واخلاق علمی منحصرآآموختن زبان فارسی است.زبان فارسی نعمت الهی،زبان انقلاب ودین واسلام انقلابی ومطلوب ومحبوب ملتهاست.پاسداری اززبان فارسی درایران وسراسر جهان بایدبعنوان یک وظیفه تلقی گردد.درهرجای دنیا که هستید باید نسبت به ترویج ربان فارسی اهتمام کنید.**سیدعلی حسینی خامنه ای.وشما هم درست طبق گفته ی رهبرتان عمل میکنید.
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، منوچهر، من هرگز نگفته ام که همه خوانندگان نوشته های من باید با من هماواز باشند و نوشته های مرا بی چون و چرا بپذیرند اما یادداشت نوشتن درباره یک نوشته یک چیز است و هرزنامه نوشتن چیزی دیگر! شما خودتان همه یادداشت های فرستاده شده درباره نوشته های گوناگون مرا اگر خوانده باشید به خوبی می بینید که چند آدم بیکار و بیمار که کامپیوتر مفت به دستشان افتاده است برای سرگرم شدن، با چندین نام و آی پی گوناگون هرزنامه نویسی می کنند! و نمونه این هرزنامه ها را هم در این صفحه و هم در بخش های دیگر ایران گلوبال می توانید ببینید! اما درباره این که می گوئید: ( .......... ولی واكنشتان به كامنت های خوانندگان بسیار سخیف تا حدی كه بحث را به ابتذال كشانده .......... ) خواهشمندم روشن کنید که من چه چیزی نوشته ام که شما آن را "واکنش سخیف" دانسته اید؟ و شما اگر به جای من بودید چه می نوشتید که من ننوشته ام؟

نوشته شده توسط: Anonymous

عزیز بزرگوار من ذره ای هم ادعای ادیبی ندارم. من فقط خودم هستم و برای این خودم بودنم تاوان بزرگی داده ام . آنچه بر زبان و قلمم جاری است گویای حرف دلم است. حتی ادیبی مشهور هم نمیتواند درون مرا آنطور که باید وشاید بیان کند به جز خودم حتی با تکنیک ضعیف و پیش پا افتاده ام . آنچه میدانم اینست که هر آنچه از دل بر آید بر دل نشیند.

نوشته شده توسط: Anonymous

مسئول کامنت ها،دوست گرامی باسلام وصبح بخیر،شما درتاریخ پنجشنبه, دسامبر 12, 2013 - 07:01خطاب به تبریزی نوشتید که**
جناب تبریزی کدام کامنت شما حذف شده است؟ لطفا آدرس بدهید تا من هم بدانم. درضمن باید به اطلاع شما برسانم که کامنتهای آنچنانی را که یک نفر با نامهای مختلف بنویسد، منتشر نمی کنیم چون در مکتب سانسور من شامل مقوله جوسازی می شود**آیا ازاین پیام میتوان چنین برداشت کردکه خودتبریزی با نامهایدیگری نیزنوشته است که طبق نوشته شما پیامش حذف شده ؟وحالا تبریزی نوشته**اهبر، ایرانی، جم، ایراندوست، کوروش ایراندوست، صائب، بالابئی، جلیل، جلیل خیرخواه، تهرانلی، آتیلا تهرانی، آتیلا و .. نام های گوناگون آقای ایکس هستند **جناب مسئول لطفآ روشن کنیدکه آیا واقعآ اینها یک نفرند؟ شما (البته حمل بربی ادبی نباشد)موظقیداین اشخاص رامعرفی نمائیدوبا اخطارجلو این کارنامناسب رابکیرید.
باتشکر

.

نوشته شده توسط: Anonymous

دونکته درمورداین نوار،نکته اول - جناب توکلی طبق اصول ژورنالیستی شما موظف بوده وهستیدکه برای اطلاع رسانی مطالب واخبار،نه تکه تکه وبریده وناقص،بلکه مطالب یک موضوع مشخص رادرکلیتش درج کنید.دراین جلسه انطوریکه قبلآ اعلام شده بودسه نفرسخنرانی داشتندکه دونفرقبل ازمحمدامینی صحبت کرده اندواین شخص سوم بمطالب ونظرات دونفرقبلی برحوردمیکند!!!وشنونده مات وحیران بدون شنیدن گفته های سخرانان قبلی،چیزی عایدش نمیشود.لطف کنیدنواردودیگرسخنرانان،پرویزنویدی(فدائیان خلق) وفرهنگ قاسمی( اربخش ملی های مترقی)رابهمان ترتیبی که سخن گفته اند،پخش کنید.باتشکر.***** ادامه

نکته دوم--این جناب محمدامینی بخاطرمواضع عقب مانده وتمامیت خواهی،نورچشمی مرحوم داریوش همایون،که قبل ازفوتش دربین اینهمه قلمزن عقب مانده وضدمردم غیرفارس زبان،معتقدبودکه فقط محمدامینی مسائل ملی وفرهنگی ایران رامی فهمد.البته داریوش همایون دررهبری سازمان سومکانقش بزرگی درکتابسوزی ها وحملات به نیروهای مترقی دوران حکومت ملی مصدق داشته،دردوران رژیم پلیسی شاه هم بارها وزیربوده است ویکی ازپایه های فاشیسم حاکم ومحکوم فارس بوده است وطبق تجارب خوددرمقابله بانیروهای مترقی اگرفقط یک حرف درست درتمام عمرسیاسی اش زده باشد اینست که محمدامینی بحق جانشین خوداوست.بطوریکه امروزه محمدامینی به بهترین سخنگوی حاکمیت فارس درمورد زبان وفرهنگ بیگانه ی فارسی تحمیلی درمناطق ملی تبدیل شده است.
نوشته شده توسط: Anonymous

به نظر شما... چرا مردم ایران شما را یار خود نمی دانند؟!
چرا پس از گذشت ۳۵ سال شعار سرنگونی آن هم از راه دور...! مردم با شما همراه نمی شوند؟!

نوشته شده توسط: Anonymous

من موضع کنونی کشور کانادا در رابطه با حکومت ایران را تائید میکنم و پرسشم از شما اینستکه شما طرف کی هستید که به تاکید مطرح میکنید " و البته با این کار خود را منزوی کردند."
بنظر من اگر همه ی دنیا هم بگویند استالین و ایدی امین آدم های خوبی بودند آنکه خلاف این را باور داشته باشد بر حق است و نه همه ی دنیا.حتی اگر به تاکید شما -با این کار خود را منزوی بکند- که این انزوا شرف دارد بر آن هم عقیده شدن با تمام دنیا.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تبريزي, نوشته شما گذشته از برخي نكات مغشوش, جالب هست و تا حدي داراي منطق, ولي واكنش تان به كامنت هاي خوانندگان بسيار سخيف, تا حدي كه بحث را به ابتذال كشانده و از موضوع مهمي چون ناسيوناليسم اقوام ايراني ( توجه كنيد نوشتم اقوام ايراني و نه مليت هاي ايراني ) , به خوردن جوجه كباب و شراب فرانسوي رسيده ايم. شما باور خود را در نوشته تان به قدر كافي توضيح داده ايد و انتظار نداشته باشيد حتما" همه خوانندگان موافق نظر شما باشند.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار، با توجه به اهمیت موضوع در خصوص تجلیل از زاد روز استاد ارجمند جناب دکتر رضا براهنی شاعر، رمان نویس و منتقد نامدار، و مبرزادبی که با ژرف نگری، باریک بینی، و مداقه استادانه، تاثیر رژفی در ادبیات سنتی ایران نهاده است، با بزرگداشت، چنین روز خجسته ای، و با تبریک بمحضر جناب ایشان، لازم است خاطر نشان شود که جناب دکتر براهنی، نه تنها با آفرینش آثارادبی، و نقدهای تحلیگرانه، خدمت ارزنده ای نسبت به ادبیات فارسی کرده است، بلکه شخصیت شامخ ادبی، سیاسی، همچنین خصوصیات بشر دوستانه وی، برای هنر دوستان دارای احترام ویژه است. جناب دکتر رضا براهنی در تمام آثار ادبی خویش، چه در زمینه آفرینش شعر، رمان، داستان و چه در زمینه آفرینش آثار پربار و گرانبهای نقد ادبی، از جان خویش مایه گذاشته، در واقع هومانیسم را در مرکز تفکر ادبی خویش قرار داده، در مقابل ظلم و ستم دیکتاتور ها، با اراده محکم، و آزاده گی

تمام ایستاده است. وقتی که ما از جناب دکتر براهنی صحبت میکنیم، در واقع نه از یک فرد، بلکه از یک فرهنگ صحبت میکنیم، فرهنگی که در مقابل ظلم و ستم، تا آخرین نفس ایستاده است، فرهنگی که به خاطر پست و مقام، در مقابل جنایت کاران سر تعظیم فرود نیاورده است. در واقع صحبت از براهنی، صحبت از هر کس نیست، صحبت از براهنی صحبت از یک فرهنگ است. فرهنگی که دیدگاه تنقیدی شعر و رمان را در بطن جامعه دیکتاتور زده ایران، برای مقابله با ارتجاع حاکم به ابزاری کارساز مبدل ساخته، با تفسیر و ادغام هنر، در بطن مبارزه، آنرا را بمثابه نیروی سیال، بنمایش گذاشته، و بدین طریق خدمت ارزنده ای به اعتلای هنر و ادبیات ارائه کرده است. و چنین است که دوستان کامنت نویس با آگاهی تمام از خدمات گرانبهای وی، بکار بردن واژه " خشن" و یا "خشن ترین" را نسبت به وی، نه تنها زیبنده شان او نمی دانند، بلکه دور از شخصیت ادبی و خصوصیات انسانی و بشر دوستانه وی بشمار می آورند. اگر ما برای مثال منتقد ادبی آلمان زنده یاد " مارسل رایش رانیسکی" را که به "پاب ادبیات" آلمان شهرت داشت، با جناب "دکتر رضا براهنی" در مقام مقایسه بر آئیم، با تمام جنجالهای ادبی و انتقادات کوبنده وی ، نسبت به نویسنده گان آلمانی، جامعه ادبی آلمان برای تجلیل از شخصیت هنری، و احترام به نظرات تنقیدی او، به وی لقب "پاپ ادبیات" آلمان داده بود، که کلمه "پاپ" فقط به رهبر کاتولیکهای جهان، که بعنوان فردی "مقدس" بحساب می آید، داده شده میشود، در صورتیکه زند یاد رایش رانیسکی، بارها در ملا عام، بطور بی سابقه ای مطبوعات، برنامه های رادیو تلویزن، و همچنین آثار نویسندگان شهیر آلمانی را به باد انتقاد شدید گرفته بود، و همانطورکه شما نیز بدرستی بدان اشاره کرده اید، یکی از کتابهای "گونتر گراس" رمان نویس پر آوازه آلمانی و برنده جایزه ادبی نوبل را، در مقابل دوربینهای رادیو تلویزن تکه پاره کرده، و محتوای آن را هجویات نامیده، از پذیرفتن جایزه ادبی معروف آلمانی نیز، خودداری نموده بود. با وجود این، جامعه ادبی، و مطبوعات آلمان، احترام بزرگی بشخصیت، و نظرات تنقیدی او قائل بود. و برای تجلیل از وی، او را بعنوان "پاپ ادبیات" جامعه آلمان بحساب میاورد. در صورتیکه جناب "دکتر رضا براهنی" با تمام ژرفنگری، کنگاش و سختگیری اش در کار نقد ادبی، آثار هیچ نویسنده ای را مثل زنده یاد "رایش رانیسکی" در مقابل دوربینهای تلویزیون تکه پاره نکرده، و به آن حدت و شدت با آثار و نوشته های نویسندگان ایرانی برخورد ننموده است. در اینجا باید با عرض تاسف خاطر نشان ساخت که در جامعه مذهب زده، عقب مانده، و ارتجاعی ایران، نه تنها از نبوغ ادبی و شخصیت مبرز جناب دکتر رضا براهنی چنین تجلیلی بعمل نیامده است، بلکه افراد مغرض و خود خواهی که درعرصه هنر و ادبیات در واقع هیچکاره بودند، و هیچ وزنه ای نیز بحساب نمی آمدند، بارها با گستاخی تمام، به بهانه های مختلف به ساحت جناب دکتر رضا براهنی بی احترامی کرده، با افاضات بی اساس حتی بطور لفظی وی را تهدید به برخورد فیزیکی نمودند، که با واکنش هنر دوستان، مجبور به عقب نشینی و پس گرفتن حرفهایشان شدند. آری این است فرق میان جامعه پیشرفته ای مثل آلمان، و فرهنگ فقیر، و عقب مانده جغرافیای ایران. حال باید از نویسنده مقاله فوق که با گستاخی تمام لقب" خشن" و یا "خشن ترین" را به جناب دکتر رضا براهنی نسبت داده است، از وی پرسید، منظورش از بکار بردن چنین واژه خشونت آمیز چیست؟ آیا جناب براهنی، کسی را تهدید فیزیکی کرده است، که نویسنده مقاله چنین واژه ناپخته، و خشونت آمیزی را به او نسبت میدهد؟ و یا چه عاملی سبب شده است، که او در خصوص توصیف نبوغ و شخصیت ادبی وی، به چنین واژه غیر دوستانه ای متوسل بشود؟ آیا هدف او از بکار بردن چنین واژه ناپسندی چیست؟!
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار، با توجه به اهمیت موضوع در خصوص تجلیل از زاد روز استاد ارجمند جناب دکتر رضا براهنی، شاعر، رمان نویس و منتقد نامدار، و مبرز ادبی که با ژرف نگری، باریک بینی، و مداقه استادانه، تاثیر رژفی در ادبیات سنتی ایران نهاده است، با بزرگداشت، چنین روز خجسته ای، و با تبریک بمحضر جناب ایشان، لازم است خاطر نشان شود که جناب دکتر براهنی، نه تنها با آفرینش آثار ادبی، و نقدهای تحلیگرانه، خدمت ارزنده ای نسبت به ادبیات فارسی کرده است، بلکه شخصیت شامخ ادبی، سیاسی، همچنین خصوصیات بشر دوستانه وی، برای هنر دوستان دارای احترام ویژه است. جناب دکتر رضا براهنی در تمام آثار ادبی خویش، چه در زمینه آفرینش شعر، رمان، داستان و چه در زمینه آفرینش آثار پربار و گرانبهای نقد ادبی، از جان خویش مایه گذاشته، در واقع هومانیسم را در مرکز تفکر ادبی خویش قرار داده، در مقابل ظلم و ستم دیکتاتور ها، با اراده محکم، و آزاده گی

تمام ایستاده است. وقتی که ما از جناب دکتر براهنی صحبت میکنیم، در واقع نه از یک فرد، بلکه از یک فرهنگ صحبت میکنیم، فرهنگی که در مقابل ظلم و ستم، تا آخرین نفس ایستاده است، فرهنگی که به خاطر پست و مقام، در مقابل جنایت کاران سر تعظیم فرود نیاورده است. در واقع صحبت از براهنی، صحبت از هر کس نیست، صحبت از براهنی صحبت از یک فرهنگ است. فرهنگی که دیدگاه تنقیدی شعر و رمان را در بطن جامعه دیکتاتور زده ایران، برای مقابله با ارتجاع حاکم به ابزاری کارساز مبدل ساخته، با تفسیر و ادغام هنر، در بطن مبارزه، آنرا را بمثابه نیروی سیال، بنمایش گذاشته، و بدین طریق خدمت ارزنده ای به اعتلای هنر و ادبیات ارائه کرده است. و چنین است که دوستان کامنت نویس با آگاهی تمام از خدمات گرانبهای وی، بکار بردن واژه " خشن" و یا "خشن ترین" را نسبت به وی، نه تنها زیبنده شان او نمی دانند، بلکه دور از شخصیت ادبی و خصوصیات انسانی و بشر دوستانه وی بشمار می آورند. اگر ما برای مثال منتقد ادبی آلمان زنده یاد " مارسل رایش رانیسکی" را که به "پاب ادبیات" آلمان شهرت داشت، با جناب "دکتر رضا براهنی" در مقام مقایسه بر آئیم، با تمام جنجالهای ادبی و انتقادات کوبنده وی ، نسبت به نویسنده گان آلمانی، جامعه ادبی آلمان برای تجلیل از شخصیت هنری، و احترام به نظرات تنقیدی او، به وی لقب "پاپ ادبیات" آلمان داده بود، که کلمه "پاپ" فقط به رهبر کاتولیکهای جهان، که بعنوان فردی "مقدس" بحساب می آید، داده شده میشود، در صورتیکه زند یاد رایش رانیسکی، بارها در ملا عام، بطور بی سابقه ای مطبوعات، برنامه های رادیو تلویزن، و همچنین آثار نویسندگان شهیر آلمانی را به باد انتقاد شدید گرفته بود، و همانطورکه شما نیز بدرستی بدان اشاره کرده اید، یکی از کتابهای "گونتر گراس" رمان نویس پر آوازه آلمانی و برنده جایزه ادبی نوبل را، در مقابل دوربینهای رادیو تلویزن تکه پاره کرده، و محتوای آن را هجویات نامیده، از پذیرفتن جایزه ادبی معروف آلمانی نیز، خودداری نموده بود. با وجود این، جامعه ادبی، و مطبوعات آلمان، احترام بزرگی بشخصیت، و نظرات تنقیدی او قائل بود. و برای تجلیل از وی، او را بعنوان "پاپ ادبیات" جامعه آلمان بحساب میاورد. در صورتیکه جناب "دکتر رضا براهنی" با تمام ژرفنگری، کنگاش و سختگیری اش در کار نقد ادبی، آثار هیچ نویسنده ای را مثل زنده یاد "رایش رانیسکی" در مقابل دوربینهای تلویزیون تکه پاره نکرده، و به آن حدت و شدت با آثار و نوشته های نویسندگان ایرانی برخورد ننموده است. در اینجا باید با عرض تاسف خاطر نشان ساخت که در جامعه مذهب زده، عقب مانده، و ارتجاعی ایران، نه تنها از نبوغ ادبی و شخصیت مبرز جناب دکتر رضا براهنی چنین تجلیلی بعمل نیامده است، بلکه افراد مغرض و خود خواهی که درعرصه هنر و ادبیات در واقع هیچکاره بودند، و هیچ وزنه ای نیز بحساب نمی آمدند، بارها با گستاخی تمام، به بهانه های مختلف به ساحت جناب دکتر رضا براهنی بی احترامی کرده، با افاضات بی اساس حتی بطور لفظی وی را تهدید به برخورد فیزیکی نمودند، که با واکنش هنر دوستان، مجبور به عقب نشینی و پس گرفتن حرفهایشان شدند. آری این است فرق میان جامعه پیشرفته ای مثل آلمان، و فرهنگ فقیر، و عقب مانده جغرافیای ایران. حال باید از نویسنده مقاله فوق که با گستاخی تمام لقب" خشن" و یا "خشن ترین" را به جناب دکتر رضا براهنی نسبت داده است، از وی پرسید، منظورش از بکار بردن چنین واژه خشونت آمیز چیست؟ آیا جناب براهنی، کسی را تهدید فیزیکی کرده است، که نویسنده مقاله چنین واژه ناپخته، و خشونت آمیزی را به او نسبت میدهد؟ و یا چه عاملی سبب شده است، که او در خصوص توصیف نبوغ و شخصیت ادبی وی، به چنین واژه غیر دوستانه ای متوسل بشود؟ آیا هدف او از بکار بردن چنین واژه ناپسندی چیست؟!
نوشته شده توسط: Anonymous

دومین پیش بینی‌ من برای سال ۲۰۱۴ "" از انزوا تا انقراض "" در سال ۲۰۱۴ هیچ لولهٔ نفتی‌ و گازی از طرف رژیم فارس ایران به سوی پاکستان عملی‌ نخواهد شد، پاکستان کشوری است که سالیانه بیلیون‌ها دلار از طریق اتباع خود که در کشور‌های شورای همکاری خلیج کار میکنند دریافت می‌کند، پاکستان بدون کمک‌های بیلیونی این کشور‌ها امکان حیات ندارد، در واقع شرایط کاملا بر عکس است، با تشکیل "" ارتش متحد کشور‌های شورای همکاری خلیج، بودجه‌ای چندین بیلیون دلاری برای ارتش پاکستان اختصاص خواهد یافت که ۳۰ درصد از ارتش پاکستان در هر لحظه آماده دفاع از کشور‌های شورای همکاری خلیج خواهد بود.

نوشته شده توسط: Anonymous

انشا الله که همیشه موفق باشد. بقول جناب تبریزی، با توجه به مرزهای در حال فرو ریزی، و تشکیل دولت انترناسیونالیسم جهانی، و مملکت واحد کره زمین، در اثر چنین موفقیتها، شاید نان در ایران ارزانتر بشود، و مردم گرسته و درد مند ایران از زیر ستم مفت خورهای رژیم اسلامی آزاد و خوشبخت بشوند.

نوشته شده توسط: Anonymous

کامنت دوم پیرامون "" روایت‌ها و قدرت خرد کنندهٔ تحولات "" چگونه شکست یک روایت بستر لازم را برای شکست روایتی دیگر فراهم می‌‌آورد ""، روایت روسی از تحولات تا همین لحظه با حضور ده‌ها هزار نفری در کیف پایتخت اوکراین به چالش شده، اتحادیه اروپا در حال بیرون آمدن از رکود اقتصادی است، اقتصاد آمریکا دوباره جان گرفته، روایت روسی از تحولات و جهت دادن به آن دقیقا به همین دلیل "" قدرت رقابت با روایت غرب "" را ندارد، پوتین برای تضمین تاثیر گذاری " روایت روسی " از تحولات، به سوی رژیم فارس ایران رهسپار خواهد شد، """ لحظه تاریخی """ دو روایت روسی و فارسی‌ "" از تحولات منطقه و جهان که به نوعی "" بدوی ترین، عقب مانده‌ترین روایت‌ها را از پروسه اجتمائی ارائه میدهند در مقابل روایت مدرن، پیشگام مجهز به تکنولوژی و کاپیتال انسانی‌ رو در رو خواهند شد. ذکر این نکته خالی‌ از فایده نیست که " انسان بریتانیا ئی قادر

به انتقال حس دوران امپراطوری انگلیس به آمریکا بود، این "" بدو و بستان روایت‌ها پهنای یک روایت خاص ""را در گذر زمان تضمین میکنند، جامعه فارسی‌ به هیچوجه توان انتقال "" روایت فارسی‌ "" از تحولات را به افغانستان یا تاجیکستان ندارد، "" روایت روسی نیز بدون اوکراین شش دانگ پا در هواست ""، اینجاست که من همیشه تاکید کرده‌ام در دنیای امروز هر کسی‌ که ترک‌ها را در کنار خود داشت باشد پیروز میدان خواهد بود، ایران می‌توانست به رسمی‌ کردن زبان ترکی، با تکیه بر نیروی فکری، علمی‌ و جغرافیای دنیای ترک، در قفقاز، آسیای مرکزی، آسیای صغیر، بالکان نفوذ کند و هیچ نیازی به روس و ارامنه نداشت، ولی‌ از آنجائیکه جامعه فارسی‌ ثابت کرده است که همیشه در تشخیص جایگاه خود چه در بعد بومی و چه در بعد جهانی‌ مشکل خواهد داشت این فرصت نیز سوخت. """ تسلیت من برای چپ ایرانی، رژیم فارس ایران، پان فارس و پان ایرانیست که هر دو سر و ته یک کرباسند """ بدبختانه روایت روسی از تحولات رو به ارتحال است.
نوشته شده توسط: Anonymous

چند سوال از اقاى رازى خودمان!!!!!! ׳
آقاى رازى مى شه لطف کنيد و به عرض خوانندگان سايت برسانيد ،که جانب عالى به کدام عشيره متعلق مى باشيد ؟
آقآى رازى ايا ،شما وکيل مدافعه همة فاشيستهاى وطنى مى باشيد؟
اقاى رازى اگراين سايت بد است ،پس چرا مرتب در اينجا افا ضات مى فرمايئد؟

نوشته شده توسط: Anonymous

""" از انزوا تا انقراض """ ضمن محکوم کردن تمام فعالیت‌های تروریستی، باید خاطر نشان کنم هیچ لولهٔ گازی و نفتی‌ از سوی رژیم فارس ایران به عراق امکان عملی‌ شدن ندارد، دولت مالکی روز به روز در تامین امنیت شهروندان با مشکل مواجه می‌‌شود، روزی نیست که در زندانی با بمب منفجر نشده و صد‌ها زندانی نگریزند، این قانون ساده را هر ابلهی در دنیای اقتصاد میداند که "" بدون امنیت، فعالیت اقتصادی عقیم می‌‌ماند "" و به تبع آن فرایند توسعه و پیشرفت صد‌ها متر زیر زمین می‌‌پوسد. بگذارید اولین پیش بینی‌ من را در مورد سال ۲۰۱۴ در همین جا درج کنم. "" در سال ۲۰۱۴ همه تلاش‌های رژیم فارس ایران برای احداث و به راه انداختن لولهٔ‌های نفتی‌ و گازی به سمت عراق نقش بر آب خواهند شد.""

نوشته شده توسط: Anonymous

هر کجا و هر زمان که نقدی بر کارنامه سازمان مجاهدین خلق شده باشد ؛ عوامل مسخ شده هوادار رهبری به محض دیدن این قبیل مقالات بدون خواندن و گوش دادن حمله را علیه نویسندگان آن اغاز می کنند.

نوشته شده توسط: Anonymous

انسان باید چقدر متوهم باشد که فکر کند یک سازمان سیاسی که نه‌ در قدرت است و نه‌ در ایران حضور اجتماعی دارد سد رسیدن به دموکراسی است و نه‌ حکومت کهریزک نشان اسیر کش بابا تو دیگه کی‌ هستی ! در عراق که قدرتر در دست ملکی‌ و حکومت اسلامی است ! چگونه میتواند سازمان مجاهدین هزاران نفر را زندانی کند ؟ آیا این ادعا‌ها بچگانه نیست ؟ افراد مجاهدین که بچه نیستند چون شما حالا جور دیگری فکر می‌کنید پس بقیه هیچی‌ نمیفهمند ؟ و خودشان خودشان را زندانی می کنند ؟!! خمینی هم میگفت خودشان خودشان را شکنجه می‌کنن !!

نوشته شده توسط: Anonymous

مشکل این است که مخالفان سازمان مجاهدین چیز دندان گیر سیاسی مطرح نمیکنند که کسی‌ را جذب کنند جز تبلیغ ‌ یکطرفه و با لجبازی و منیت که به علت بی‌ عملی‌ و دوری از سیاست واقعی به ژورنالیسم بی‌ محتوا بدل شده اند. مثلا تاریخ نطفه بستن یک انسان چه ربطی به مبارزه با جمهوری اسلامی دارد ؟ کسی‌ که خودش اقرار کرده که با زندانبانها همکاری کرده و الان هم با بی‌ مسولیتی تمام فقط مخالفان ولی فقیه را هدف قرار داده قابل اعتماد است ؟ راه عملی‌ مخالفن مجاهدین برای مبارزه چیست ؟ ایراد کاری ندارد مهم ارائه آلترناتیو است نوشتن در اینترنت که نشد کار سیاسی .

نوشته شده توسط: Anonymous

تکذیب پرداخت بدهی بابک زنجانی بابت نفت :
یک منبع آگاه در بانک مرکزی در گفتگو با باشگاه خبرنگاران گفت: بابک زنجانی طی خبری مدعی پرداخت بدهی 2 میلیارد و 60 میلیون یورویی خود که بابت فروش نفت بوده به بانک مرکزی شده بود، که این خبر صحت ندارد.
http://peykeiran.com/Content.aspx?ID=70649

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم و یا آقای اهبر....خیلی ممنون از راهنمائی شما... بهترین ها را برایتان آرزومندم

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم و یا آقای Lachin، طرز گفتار آمرانه و غیر دوستانه و دیکتاتور منشانه شما به ذوق میزند، شما طوری صحبت میکنید، گوئی نابغه جهان، و یا علامه دهر هستید، در صورتی که بوضح معلوم است که نیستید! باید به محضرتان با تاکید تمام خاطر نشان کنم، که اعتقاد داشتن، و یا نداشتن فرد شما به خدا، نه تنها برای من مهم نیست، بلکه به اندازه پشیزی هم برایم ارزش ندارد. بسیاری از دیکتاتورهای جهان امروز، مذهبی، و شمار زیادی نیز مثل استالین ...و امثالهم ماتریالیست بودند، و هنوز هم هستند. شما گوئی منتظر فرصتی بودی که چیزی را بهانه قرار داده به دیگران حمله کنی، در افاضات بی اساس و تخیلی خود با تکبر تمام میفرمائید: " خدا یک دیکتاتور کیهانی است که در مغز اکثر روحانیون عیاش, دزد و چپاول گر و مستبد جا گرفته است که اشخاصی مثل شما ها را از آتش دوزخ بترسانند و خودشان و یا آقا زاده هایشان با قهقهه راه بانک ها شوند"،

پایان افاضات. در اینجا باید با تاکید تمام بمحضرتان عرض بکنم که شما نه تنها از روی حدس و گمان حرف میزنید، و در مورد اینجانب کاملا اشتباه محض میفرمائید، بلکه گفته های شما، با تمام حدسییاتتان نسبت بمن کاملا غلط و بیمورد است. و بنظر میرسد، طنز گفتار حرفهای مرا نه تنها درک نکرده اید، بلکه برای تحکم اوامر ملوکانه تان، تنها به قاضی تشریف برده اید. و یا خودتان را بعنوان عقل کل تصور میفرمائید. اولین سئوال من از شما این است، که اصلا جنابعالی از کجا میدانید که " روحانیون عیاش, دزد و چپاول گر و مستبد اشخاصی مثل مرا از آتش دوزخ میترسانند؟" آیا شما هنگام ترساندن من از آتش دوزخ، آنجا شریف داشتید، که چنین افاضات بی اساس و خنده داری میفرمائید؟ یا دارید خواب و خیال، و کابوس مشوشی میبینید، و افکار پریشان ذهنتان را بدیگران نسبت میدهید؟ آیا شما از کجا میدانید، که من بخدا، و یا اصلا به چرندیات مذهبی مورد ادعای شما باور دارم که چنان خزعبلات و ادعای مضحکی میفرمائید؟ آنطور که از مفروضات گفتار، و رفتار آمرانه، و تهاجمی تان آشکار است، بنظر میرسد که شما نه تنها عمق گفتار طنز فوق را درک نکرده اید، بلکه به بهانه کلمه خدا، خواسته اید تمام نفرت درونی خود را از این طریق به نمایش بگذارید. و این بیانگر خود بزرگ بینی شماست، که سطح فکرتان را به نمایش میگذارد. با عرض تاسف، ممکن است، محاسبات دوران دبستان برای اشتغال ذهن شما جالب باشد، اما هیچ دری از جامعه جغرافیای ایران را که 34 سال در زیر چکمه های دیکتاتورهای رژیم اسلامی، قرون وسطائی لگدمال میشود، دوا نمیکند. در ضمن وقتی که با افاضات تمسخر آمیز و جوک گونه میفرمائید که: (یک اقتصاد دان مشهور که لیاقت برنده جایزه نوبل را در اقتصاد داشت , سخن مشهوری دارد که بایستی با خطّ طلا در بالای در ورودی وزارت دارائی هر کشور نوشته شود و آن جمله از این قرار است... ( اقتصاد مال خر است )...ایشان کی بود؟؟؟؟؟)، پایان نقل قول. شما که چنین مطلب مضحکی را بیان میدارید، دیگر چرا تعجب میکنید، و دیگران را متهم به مذهبی بودن، و تحت تاثیر آخوند های دیکتاتور قرار گرفتن، قلمداد میکنید، و ندانسته، بطورخبط آمیز در باره دیگران حکم صادر کرده، آنان را مورد اتهام مذهبی قرار میدهی، وقتی که به حرفهایت میخندند؟ آیا نوشتن چنین هجویاتی خنده آور نیست؟ این کدام آدم شیرین عقل است که بگوید؛ "اقتصاد مال خر است،" و ( از نظر جنابعالی لیاقت برنده جایزه نوبل را در اقتصاد داشته باشد، و چرندیاتش بایستی با خط طلا در بالای در ورودی وزارت دارائی هر کشوری نوشته شود؟)، آیا وقتی خواننده چنین حرفهای مسخره ای میشنود، نباید، بسخیفی و شیرین عقلی چنین آدمی با صدای بلند بخندد؟ کدام عقل سلیم چنین حرف مسخره ای را میگوید؟ در ثانی آیا شما مرید جانثار آخوند معدم خمینی هستید که از خندیدن مردم به جرندیان وی ناراحت میشوی؟ اگر تحمل انتقاد نداری چرا کانت مینویسی؟ در ضمن آیا دیکتاتور های بلوک شرق سابق خلقی بودند؟ که شما چنین دور بر داشته اید؟ آیا دولتمردان دول اروپای غربی که اغلبشان بخدا اعتقاد دارند، دیکتاتور اند؟ آیا از نظر شما معیار دموکرات بودن یک شخص بستگی به خدا باوری دارد؟، آیا اگر کسی به عنوان طنز کلمه خدا را بکار ببرد مذهبی است؟ آیا بیش از هفتاد میلیون ملل جغرافیای ایران که در جهنمی گرفتار آمده اند، و چون بیش از نود درصدشان مسلمانند، دیکتاتور اند؟ اگر شما خود را شخصی هوشیار، صاحب منطق و نکته سنج بحساب میاورید، اگر کمی مداقه بخرج بدهید، و با ظرافت به عمق گفته اینجانب توجه کنید، در می یابید که چنین پاسخی در نفس خود، در واقع تلخ و غم انگیز است. اگرچه ظاهرا بگونه طنز بیان شده است. جناب لاچین! به شما توصیه میکنم قبل از اینکه سراسیمه به دیگران حمله کنی، در مورد حرفهایت قدری مداقه بکن!

نوشته شده توسط: تبریزی

اهبر، ایرانی، جم، ایراندوست، کوروش ایراندوست، صائب، بالابئی، جلیل، جلیل خیرخواه، تهرانلی، آتیلا تهرانی، آتیلا و ..... نام های گوناگون آقای ایکس هستند که با فرستادن یادداشت هائی با ده ها نام و ده ها آی پی گوناگون به ایران گلوبال می خواهد به دیگران بباوراند که: "ما بیشمارانیم!" نیازی هم به نشانی آی پی نیست تا چنین کسی شناخته شود چون سبک نگارش همه این یادداشت ها یکسان هستند! آقای ایکس که اکنون در سوئد روزگار می گذراند و برابر اعترافات خودش در همین صفحه از بس خورده و نوشیده است که از سیری دارد می ترکد از یک سو می گوید: ( ...... این جانب از نظر شغلی در خطه دریای خزر صیاد و ماهیگیر هستم ...... ) و از سوی دیگر مانند سوئد نشینان بهای کالاها را به جای ریال با یورو می سنجد! به جز آقای ایکس یکی دو تن دیگر نیز هستند که با این زرنگ بازی های ناشیانه و خنده دار می خواهند وانمود کنند که: "ما بیشمارانیم!"

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

مارسل رایش رانیسکی منتقد معروف آلمانی یک از رمانهای کنترگراس-برنده ی جایزه ی نوبل- را در جلو دوربینها از وسط دونیمه کرد! یعنی نوشته از نظر نقاد «چرت» بود. یعنی در «کار نقد» خشن و بیرحمانه برخورد کرد. یعنی منتقد بیرحمی بود. منظور این نیست که رانیسکی آدم خشن و بیرحمی ست، بل بدین معنی ست که او در کار نقد بیرحمانه عمل میکند.از نظر نویسنده ی مقاله براهنی نیز در کار نقد بیرحم ترین منتقد ایرانی است. ولی او این بیرحمی را با کلمه ی «خشن» بیان کرده است. که درست است . براهنی در نقد نه تنها استاد است بلکه در مورد نقاط قوت و ضعف اثر بدون اغماض ویا به اصطلاح « نقادان» بیرحمانه و یا خشن برخورد کرده است. کسانی که به کار نقد و ادبیات پرداخته اند معنی «خشن» را جور دیگری میفهمند و غیر از آن است که در عرصه ی «اجتماعی» معنی میدهد.

خرده گیران به استعمال واژه ی «خشن» تنها به مفهوم اجتماعی سیاسی و روانی کلمه دقت میکنند و از معنای تخصصی آن در عرصه نقد بی اطلاع هستند. « خشن» در اینجا مفهوم تخصصی در زمینه ی نقد دارد، و ربطی به مفهوم آن در زمینه ی اجتماعی ندارد. من اگر مطلب را مینوشتم از « بیرحمترین منتقد» استفاده مینمودم. چون واژه های دیگر در نقد، تخصصی نیستند و مورد استفاده قرار نمیگیرند. در کار نقد ادبی و هنر ، برخورد « خشن و بیرحمانه» یعنی « یاری به رشد و پیشرفت هنرمند» بر عکس برخورد «نرم» به اثر یعنی شکستن کمر هنرمند، و یاری به درجا زدن و عدم پیشرفت او. مقوله «نرم» در سیاست از پارامترهاست ولی در هنر جایی ندارد. برخورد نرم در هنر یعنی « رودربایستی، نان قرض دادن، عدم یاری به رشد، یعنی شکستن کمر هنرمند».
از اینرو صاحب اثر وقتی کارش را به دست منتقد میدهد میگوید خواهش میکنم « بیرحمانه نقد شود». یعنی لازم نیست ملاحظه ی چیزی را بکنید. من تاب همه چیز را دارم.
نوشته شده توسط: Anonymous

این توجیه مناسبی نیست . وقتی شما مذاکره می کنید در باره حل مساله هسته ای و رفع تحریم ها دیگر تحریم کردن بیشترخود نقص غرض محسوب می شود.این کار نمی دانم ناشی از فشار تندروها بوده و یا خیر ولی می توان گفت که تندروهای دو طرف از ان خشنود خواهند بود .عجیب ان است که اوباما از سنا خواست تحریم نکند ولی دولت خود وی اقدام به تحریم بیشتر می کند .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار گرامی، شما با نوشته‌هایتان مرا بشدت دچار سردرگمی می کنید. هر بار می خواهم با اتکا به نوشته‌های انساندوستانه شما خرجتان را از خیل عشیره‌پرستان جدا کنم، با یک نوشته و یک اظهارنظر همه رشته‌ها را پنبه می‌کنید. اول اینکه فرموده‌اید نویسنده مقاله معتقد است: «"چون فرقه دست نشانده بود" لشگر کشی و قتل عام "آذربایجان را نجات" داده است» من دوباره این نوشته طولانی را خواندم، ولی احتمالا بدلیل ضعف بینایی چنین جمله‌ای از ایشان ندیدم. اگر ممکن است بفرمائید ایشا ن اولا کجا کلمه "قتل‌عام" را بکار برده و اگر بکار برده در کجا از آن دفاع کرده است. "قتل‌عام" یک مفهوم مشخص است و فکر نمی کنم به هر کشتنی بتوان "قتل‌عام" گفت. اگر مجاز به چنین کاری باشیم، پس اعدامهای فرقه هم مصداق "قتل‌عام" بوده است. دوم اینکه شما بجای بررسی اسناد ارائه شده (که من در باره صحت و سقمشان بحث نمی کنم) دست به نیت‌خوانی

زده‌اید و فرموده‌اید: «به جهنم تبعیض و دموکراسی. مهم تمامیت ارضی ست حتی به قیمیت قتل عام مردم. اینها حرفهای عمق روح نوشته است» لابد مستهظرید که نه تنها در دنیای مدرن، بلکه در جهان پساعشیره‌ای هم نویسنده مسئول برداشت خوانندگانش نیست. نویسنده تنها در برابر اظهارات و مدعاهای خودش مسئول است و بس. اینکه شما به هر دلیلی متن صریح را رها کرده و به "روح" چسبیده اید، مشکل شما است و نه نویسنده. یادم هست که یکبار خطاب به شما نوشتم شما به دلیل حس "همذات‌پنداری" از عشیره‌پرستان دفاع می کنید. جواب شما با عرض معذرت کمی خنده‌دار بود و فرمودید: «من به ذات اعتقادی ندارم» ولی ظاهرا شما به "روح" نه تنها اعتقاد دارید، که قادر به احضار آن هم هستید و در کامنت خودتان دم از کشف آن می زنید! ***** دوم اینکه شما بجای جلسه احضار ارواح و اندازه‌گیر عمق و طول و عرض آنها جا داشت که به استنادات نویسنده می پرداختید و با ارائه سند و مدرک لااقل به من خواننده‌ای که اطلاعات دقیقی ندارم نشان می‌دادید که مثلا پیشه‌وری طرفدار اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی نبوده است، یا دستور تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان جهت فعالیتهای تجزیه‌طلبانه در جهت مطامع شوروی را استالین صادر و به باقروف ابلاغ نکرده است، یا منابع مالی فرقه از باکو تأمین نمی‌شده است و .... **** به گمان من بر سر اینکه در باره فرقه دموکرات و شخص پیشه‌وری یک قضاوت سالم و بی‌طرفانه انجام نشده من و شما نباید مشکلی داشته باشیم. بحث بر سر این است که چطور می‌شود به این قضاوت سالم نزدیک شد؟ آیا اساسا زمینه بحث در این زمینه هست، وقتی که انسان فرهیخته‌ای مثل شما به یک مقوله تاریخی با تعصب کور عشیره‌ای برخورد می کند و نویسنده را فقط به این دلیل که در برابر بُت بزرگی بنام پیشه‌‌وری سر تعظیم فرود نمی‌آورد، طرفدار قتل‌عام می نامد؟ راه درست رسیدن به یک قضاوت درست تاریخی چیست؟ بازخوانی اسناد؟ یا احضار ارواح؟ *** یک نکته هم در باره حمایت میلیونی از فرقه بگویم و مطلب را تمام کنم. شما با نوشتن جمله: «پایه اجتماعی جنبش را که میلیونها زحمتکش و فدایی تشکیل میداد و برای « دموکراسی و عدالت اجتماعی» در ایران و آذربایجان میرزمیدند، نفی میکند» به عمق دره پوپولیسم سقوط می کنید. حمایت توده‌ای نه تنها ملاک نیست، که اصلا هیچ چیز نیست. من نمی‌خواهم از آدولف هیتلر، بنیتو موسیلینی و مائو تسه تونگ مثال بیاورم. ولی آیا شما شاهد استقبال میلیونی مردم ایران (که ظاهرا برای استقلال و آزادی قیام کرده بودند) از خمینی هم نبودید؟ آیا آن میلیونها طرفدار جمهوری اسلامی که از جان و دل برای این رژیم مایه گذاشتند از همین بقول شما "میلیونها زحمتکش و فدایی" نبودند؟ آیا صرف حمایت توده‌ای دلیل بر درست بودن راه و عدم مزدوری برای بیگانگان است؟ آیا جامعه روشنفکری ایران، آنهم در سایتی که داعیه "گلوبال بودن" را دارد به چنین سطحی از مباحث نظری سقوط کرده است؟ **** با تشکر از حوصله شما
نوشته شده توسط: Anonymous

""" چند پیشنهاد """ ساختار شکن ترین، سنت شکن ترین، بی‌ باکترین، رک‌ترین """ من نیز با خشن‌ترین موافق نیستم، خشن‌ترین در عین حال میتواند زمخت‌ترین نیز باشد، اگر جناب براهنی سنت محافظه کارانه، نون به نرخ روز خور، دچار روز مرگی نقد جامعه ادبی‌ فارسی‌ را تحرکی تازه داده، ساختار شکن‌ترین و سنت شکن‌ترین بهترین گزینه است. هر چند که زبان و ادبیات فارسی‌ با هزاران ساختار شکن و سنت شکن نیز نمیتواند خود را از چنبرهٔ شعر و شاعری نجات دهد و یک نویسنده در سطح جهانی‌ تولید کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

چه جوری به بچه سوسول دزد و عزیز دوردونه آخوند زاده 2 میلیارد یورو به بانک در ایران واریز کرد ؟ این مقدار پول رو در منزل داشت ؟ و یا اینکه علی خامنه ای آخوند با یه تلفن دستور به کوتاه شدن خاتمه یافتن قضیه فساد این دزد "زنجانی" کردکه دولتی ها به مردم بگویند بله زنجانی پول را واریز کرد و ایشون دزد نیستند و با این عمل مردم ساده لوح سی و چند ساله برای هزارمین و ده هزارمین بار گول بزنند !! همش همین دومیلیارد دلار یورو ناقابل بود و یا بیشتر ازسی و چهل میلیارد یورو دزدیده؟ بنازم به چند ده میلیون مردمی که واقعا" نمونه در کره زمین هستند وبا خیال راحت با همچی زالوو زالوهای دزد میلیاردی "نمایندگان خدا" زندگی می کنن و پای منبرشون هم می نشینن !! دیدی حاجی ؟ بلاخره آخوند روحانی وادراش کرد دو میلیارد یورو به حساب آخوندها"دولت" واریز کنه ؟ !!!آره حاجی ارواره خیکت ؟ بگو بما تو اون میلیاردها رو دیدی؟

نوشته شده توسط: Anonymous

فراز و فرود و پیروزی و شکست ماندلا و خلق اش ، نتیجه فراز و فرود جنگ سرد و گورباچف بود و هست . یک تحلیل گر و کامنت گزار نباید اینگونه شرایط جهانی را نادیده بگیرد .

نوشته شده توسط: Anonymous

کلمه ی خشن اگربه شخص استادبراهنی اطلاق شود کمال ناانصافی است،کسانیکه ایشانراازنزدیک میشناسند،بتواضع وفروتنی اودرحداعلای ممکن،خوش برخورد ومتانت اوراکه زبانزدهمه است میدانندولی همانطوریکه ائلیارگرامی نوشته،سبک استاددرموردمسائل نادرست بدون گذشت وشایدتندباشد.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

کلمه « خشن‌....» کلمه نا مناسب و بار منفی می باشد