Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست عزیز، دانسته های من در خصوص ملییت های آذری و ترک اینگونه بوده است که آذری ها ایرانی هستند و ترکها ترکیه ای. یعنی بین آذری و ترک به لحاظ نژادی تفاوت و جود دارد حال آنکه گویا شما ایرانی بودن را نادیده گرفته اید. ملیت و نژاد دو مقوله مختلف هستند. تفاوت نژادی و یا دینی طبیعی و از زیبائیهای یک جامعه پویاست. اقوام مختلف ایرانی قرنها با هم در ایران زندگی کرده ودر هم آمیخته اند. مگر کسی می تواند به خود اجاز بدهد که بگوید من وابسته به فلان قوم هستم ولی ایرانی نیستم!!

نوشته شده توسط: Anonymous

امین جان انصافا تو حیفی با این استعدادت اگر کمتر از نخست وزیری آذربایجان جنوبی را قبول کنی. توصیه می کنم با آن باحالی نوبت بگذارید یکی تان بشود رییس جمهور آن یکی نخست وزیر باشد بعد مثل مدودوف و پوتین بصورت دوره ای جایتان را با همدیگر عوض کنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

باید دید دیو تخیلی چه کاری میکند که ایشان در عمل با مردم ایران نکرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

الان این حرفا دیگه فایده ا ی نداره.

نوشته شده توسط: Anonymous

فرستاده شده توسط کیانوش توکلی. در ی., 01/06/2013 - 22:10
نظر:
ایا شما مسئولیت این کار را می پذیرید. یعنی نوشته از آن رضا براهنی است؟
فرستاده شده توسط امیرحسین موحدی در ی., 01/06/2013 - 22:15
نظر:
بله من امیرحسین موحدی مسئولیت را می‌‌پذیرم من مقاومت در راه حقیقت را از شهدا و در زندان‌ها یاد گرفته‌ام اینجا هم در حریم قانون و آیین حرفه‌ای‌ام مینویسم خودم کنار نمی‌‌روم ولی‌ بر اصول حقوق بشری خود در دفاع از آذربایجان ادامه میدهام تا شما که ادعای آزاد‌گی دارید مرا به جرم اینکه مثل شما فکر نمی‌‌کنم اخراج کنید شما آزادید ولی‌ ببینیم آزاده هم هستید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب بهنام چنگائی با سلام خدمت شما، آیا کسی‌ تا حالا بدین شیوهٔ تحولات کشور ایران و سومالی را کنار هم قرار داده بود؟ اشتراکات این دو ۲ کشور بسیار زیادند. در جهان انسان من و شما نیز مردمانی در این دو کشور زندگی‌ میکنند که مستقیم یا غیر مستقیم زندگی‌‌شان توسط افکار چپی ، کومونیستی به تباهی کشیده شده

نوشته شده توسط: Anonymous

ایران وطن من است و اجازه نخواهم داد ذره ای از خاک آن نصیب بیگانگان شود. کسانی که فکر جدایی آذربایجان را در فکر دارند بهتر است از این مملکت خود بروند.
با تشکر از مدیریت محترم سایت

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب مددي،‌ با درود فراوان- صرف ادعاي اينكه من از ستمگري و نژادپرستي بيزارم كافي نيست تا ما را از صف ستمگران و نژادپرستان و باستان‌گرايان جدا سازد- دفاع شما از شوروي استاليني دفاع از ستمگري است. لنين در امپیریوکریتیسیسم مي‌گويد، يكي از نشانه‌هاي رژيم‌هاي امپرياليستي صدور سرمايه و ارگان نظامي است، آيا شوروي داراي اين خصوصويت بود يا خير؟ اگر بوده نمي‌تواند در قامت يك آزادي‌بخش جلو‌ه كند، آنگونه كه شما آنرا بيان كرديد. وانگهي قتل و كشتار و بي رحمي كرملين در برابر جمهوري هايش غير قابل انكار است. البته مي‌پذيرم مرام و مشرب كمونيست‌ها در حوزه‌ي اقتصادي انساني تر بوده‌ است اما در حوزه حقوق بشر و آزادي و انسان مدرن اساسا واپسگرا و ستمگر مي‌باشد./

نوشته شده توسط: Anonymous

"آمادگی نظری خلق های ملیت های تحت ستم". با رشد ارتباطات و افزایش آگاهی عموم مردم از اوضاع جاری کشور و منطقه، و فعالیت روزافزون روشنفکران ملل تحت ستم در بین خلق های خود، همزمان نشانه های فرسودگی و شکست نظری در جبهه نژادپرستی مرکزگرا آشکار شده است و این آمدگی نظری و دانشی اولین قدم برای آزادی است.

نوشته شده توسط: Anonymous

سايت محترم ايران گوبال؛ ما در ايران جايي بنام عربستان نداريم؛ اين شهر و استان خوزستان بخش قانوني و تاريخي از سرزمين ايران است و تا هنگامي كه در مجامع بين‌المللي خلاف اين ثابت نشده، شما حق اين را نداريد نام اين بخش را تغيير دهيد! اگر هر كسي مدعي باشد و بخواهد نام جايي را بر اساس منويات خودش تغيير دهد و شما نبايد اجازه اينكار را بدهيد. مطمئن باشيد سياستي كه دنبال مي كنيد، نتيجه‌اش جز خون و خون‌ريزي و برادركشي و جنگ هاي دراز دامن بدتر از سوريه نخواهد بود. اين شدني نيست كه ايرانيان بنشينند و نظاره‌گر تكه پاره شدن وطنشان باشند و دم‌برنيارند. يكبار كه صدام به همراهي عربها مي‌خواست كه قادسيه دوم به راه اندازد نتيجه‌اش را ديده‌ايد، بنابراين بشما به عنوان يك فعال سياسي، همانگونه كه مرامنانه‌اي داريد نبايد، بلندگوي كساني باشيد كه در راه ايجاد كشمكش‌هاي خونين نوع يوگسلاوي قدم برمي‌دارند.

نوشته شده توسط: Anonymous

ین بی‌ شرف گرگی بود که در لباس میش آمد، بی‌ شک فرستادهٔ شیطان بر روی زمین که ملتی و نسلهایی را مستقیماً به نابودی و قهقرا کشاند.‌ای لعنت به روح کثیف او و همه پیروان احمق و جنایت کارش که در استقرار سیاهترین دوران این سرزمین و این ملت بزرگ سهیم بوده‌اند و هستند!! و‌ای ننگ بر کسانی‌ که از دوران سیاه او به نام طلایی و زهر مار یاد کنند!

نوشته شده توسط: Anonymous

درد اینجاست که اصل موضوع را نویسنده گرانقدر تایید میکند وصراحتا از زبان ملی اذربایجان یعنی ترکی دفاع میکند ولی این تازه دموکراتها وجا ماندگان از قافله با طرخ مسائل حاشیه ای در پی درمان حاشیه بودن خویشند این چند روز نیز بلکه نامشان شنیده شود مهم نیست از چه منظری .و چه تلاشی نمودند تا بلکه آذربایجانجا ی خویش را جا اندازی کنند که این تکذیبیه ! شلیک به خود شد ودکتر بزرگوار فرمودند آنچه حق است و لوبی شبکه کارساز نشد

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای مددی نه به دنبال کشف حقیقت بلکه در تلاش برای پاک کردن سیاهی افکار و نظرات غلط خود میباشند و در این میان به جای قبول سهو عمدشان بیراهه میزنند و در این بیراهه دوستان سابق تازه دموکراتشان یاری در اتحراف موضوع میکنند خدا به مدد برسد

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست عزیز لطفا نام نویسنده را که «دکتر اسفندیار‌دشمن زیاری» ثبت کردید، اصلاح کنید و از این جهت بهانه هم به پان ترکیستها ندهید. هر مقاله ای که در آن وبسایت آمده و نام نویسنده ذکر نشده مربوط به همان وبسایت است. سپاس.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقایان،
این عروس ساختگی دیگر ریشش درآمد. کی میخواهید به این مضحکه خاتمه دهید؟ براهنی خودش تکذیب کرده. دیگر این دایه های عزیزتر از مادر چه میخواهند. این درست نیست که ایران گلوبال ملعـبه دست مشتی فرصت طلب باشد. ولی داستان این برادران موحدی هم دارد روز بروز جالبتر و با مزه تر میشود. این ناسیونالیست های ساده لوح آذربایجانی ما را باش که فکر میکنند که علی آباد هم شهریست ولی خبر ندارند که این جناب امیرحسین خان همه را سرکار گذاشته است.

دقت کنید به مصاحبه ای که ظاهرا با صالح ایلدریم سخنگوی حزب آذربایجان جنوبی انجام داده و در سایت گذارده ست و درآن چنان لی لی به لالای او گذارده که ایشان با افاضاتی پرمعنا درباره چگونگی گرفتن مرزهای آذربایجان جنوبی از نظر علمی و دمکراتیک باعث خنده و مسرت بینندگان شده است از جمله تثبیت مرزهای آذربایجان درهمدان با بردن تانک تا کرمان!! و یا ایجاد دولت مستقل و خودمختار در تهران که بمدت ٥ سال زیر نظر دولت مستقل آذربایجان اداره میشود تا در یک همه پرسی دمکراتیک معلوم گردد که آیا علاقمند پیوستن به آذربایجان است یا نه!! جناب امین هم روزی نیست که مصاحبه ای با تلویزیون های لس آنجلسی انجام نداده باشد. در صحبت هائی هم که با بهرام مشیری داشت ندیدیم که کلمه ای درباره حقوق ملی آذربایجانی ها بگوید یا با عقاید نژادپرستانه ایشان درباره ترک های آذربایجان مخالفتی از خود نشان دهد. داد ازین بیخبری، هیهات ازینهمه ... این ها را باش که میخواهند آذربایجان را آزاد کنند ولی به این سادگی در دام چنین کسانی می افتند.
نوشته شده توسط: Anonymous

نویسنده ی این مقاله آذرگشنسپ است ودوست وبلاگنویس در بلاگفا که گویا در ایران مسئولیت اجرایی یا دانشگاهی هم دارد، صرفا از این سایت نقل قول کرده و البته منبع را هم ننوشته.

نوشته شده توسط: Anonymous

خوب حداقل مي گفتين چي گفته بود!

نوشته شده توسط: Anonymous

عرب ها از دید شما فارسهای اصیل تجزیه طلبند - ترکها هم تجزیه طلبند - کردها تجزیه طلبند - بلوچ ها هم و ترکمن ها هم .......ماند این قوم تنها در وسط کویر لوت که نژادش پاک و آریایی و هیچ انگی و عیبی ندارد. میبینید که 70 درصد ایران تجزیه طلبند . چه خوب که همه ملیتها بر علیه شما متحدند . تبریک به استاد بنی طرف ها

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای توکلی هم جرس آز که یک وبلاگ است غیر معتبر است و هم بالاترین و هیچکدام از آنها نمیتواند منبع باشد ،لذااینکه فرموده اید‌ در سایت ایران گلوبال چاپ شده است من از آن‌ بی‌ اطلاع بودم و اکنون با اطلاع از موضوع با تکذیب متن فوق امیدوارم نسبت به حذف مطلب اقدام فرمائید .

نوشته شده توسط: Anonymous

قبول که خمینی سرابی بیش به مردم ایران نشان نداد و حتی خودش به اندازه آن سراب هم به وعده هایش عمل نکرد. اما وجدانا کلمه "دیو" را می توان برای چنین سیمای دلنشینی بکار برد؟!

نوشته شده توسط: Anonymous

من هم مثل استاد : ترک عشق و شاهد و ساغر نمی کنم...

نوشته شده توسط: Anonymous

به همراه دوستان خود خوش باشید همین که کار می‌کنیم نشانه سلامت سیاسی ماست از اینکه حق را گفتید سپاس

نوشته شده توسط: Anonymous

اولا : بحث دکتر براهنی بحثی حقوقی است نه تاریخی که شما موضوع را به انحراف کشیده و باز نفرت ملی آریایی خود را نثار ترکها می کنید.
دوما : چه خوب که شما درسی به دکتر براهنی ها می دهید که دیگرملت آذربایجانی و فضلا و ادیبان ترک بدانند عاقبت خدمت به زبان و ادبیات فارسی نتیجه اش همین است و اگر فارسی نویسان و اساتید دانشگاهها به خود نجنبند عاقبتی بهتر از براهنی ها نخواهند داشت.
سوما : ناصر کرمی لطفا باز بنویسید چون مقالات شما درسی است بزرگ به آنهایی که زبان فارسی را به غلط سالها زبان ملی خود دانستند و بعضی ها هنوز هم فارسی را زبان رابط بین انسانهای مردمان ایران می دانند. لذا باز بنویسید.

نوشته شده توسط: Anonymous

بد است آدم از یکجا رانده و به جایی مانده شود.

به نظرم شما همان شغل خودت را در رستورانهای سن فرانسیسکو (با غلط املایی در پروفایل فیس بوک اینطور می نویسند: "Sanfransisco") ادامه بده قید سیاست را هم بزن چون کار سیاسی اول چیزی که می خواهد پرنسیب است و آدمهایی که سرشان به تنشان بیارزد اما برای ظرف شستن در رستوران این ملزومات وجود ندارد.

http://www.freezepage.com/1357605092EMJNMDOCBU

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آیدین
1- اولا نگفتید از کدام کتاب مینورسکی این مطب را نقل کرده اید ، ثانیا آن طور که از این گفته معلوم است گفته مینورسکی بیشتر شاید مختص نویسندگان تورک ترکیه باشد.

جناب آیدین
1- اولا نگفتید از کدام کتاب مینورسکی این مطب را نقل کرده اید ، ثانیا آن طور که از این گفته معلوم است گفته مینورسکی بیشتر شاید مختص نویسندگان تورک ترکیه باشد. بعد اینیکه لطفا در مراجعه بعدی تارخ ولادت و وفات مینورسکی را هم بنویسید تا معلوم شود ایشان در چه برهه ای و در چه شرایطی و خطاب به چه کسانی این را گفته است. ثالثا اینقدر به مینورسکی و دیگر مستشرقان تکیه نفرمایید چون اکثریت قریب به اتفاق مستشرقان همان چیزهایی را تکرار می کنند که در داخل و توسط پوردادوود ، رشید یاسمی ، کسروی و.. گفته شده است (البته بیشتر این مستشرقان با دید علمی و متدهای علمی می نویسند نه مثل جناب زرین کوب و... ، اما از لحاظ ایدئولوژیکی 99 درصد این بزرگواران تحت تاثیر ساختار راسیستی حاکم بر محافل به اصطلاح علمی و تاریخنگاری آریا محوری می نویسند ، هرچند در میان اینها به ندرت افراد دیگر اندیش هم یافت می شود ولی به مقدار حدودا 1 درصد). خامسا حساب ما ترکان آذربایجان با نویسندگان ترکیه جداست. ما مسئولین تمامی نوشته های آنها را نمی توانیم برعهده بگیریم.
2- سخن از منابع این مقاله به میان آوردید که نویسنده آن در ابتدای مقاله توضیح داده است که به علت فشردگی مطلب و کمبود وقت و مسایل دیگر منابع دقیقا ارجاع داده نشده است. اما منابع هر فصل در لیست منابع با فاصله از هم تفکیک شده است: زمینه تاریخی(جغرافیا + زبان) + مباحث نظری. ضمنا در مورد هر جمله مقاله سوالی داشتید بنویسید تا منبعش را دقیق مشخص کنیم. شما لطف بفرمایید با 7-8 تا منبع این مقاله را نقد بفرمایید ، اگر توانستید 10 منبع در 10 دورهیعنی از قرن 3 تا قرن 13 ه.ق پیدا کنید که در هر کدام یک بار کلمه ایران به کار برده شده باشد ، ما در مقاله تجدید نظر می کنیم. یا اصلا با یک دو تا منبع یکی از جملات مقاله را نقد بفرمایید و اصولی که نویسنده این مقاله رعایت نکرده را شما رعایت کنید.
3- سخن از نگارش گفتید واقعا من وقتی به فارسی می نویسم زجر می کشم نه کلا به این دلیل که بر من و امثال من تحمیل شده ، بلکه به این دلیل که زبان مریض گونه اس که تاب هیچ نوشته علمی را ندارد.من گاهی یک جمله را چندین بار تغییر می دادم تا منظورم را برسانم. اگر وقت زبادی داشتم مطمانا نگارش آن را بهتر می کردم. اما در تورکی کسی که به اصول نوشتن آشنا باشد ، این مشکلات را پیدا نمی کند. ضمنا شما مشگلتان با متن و محتوا حل شده که مشکل نگارش را هم مطرح می کنید ؟!
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای موحدی شما نوشته اید: <<<تمام مطالب مقاله مورد بحث از یک مقاله که در بالا بزکر منبع معتبر بطور کامل آمده؛نقل شده آنهم بدون تغییر و تحریف>>>> این درست است که شما مطلب را عینا از گوناز تی وی نقل کرده اید ولی آیا متوجه نیستید که حرف شما درست نیست و مطلب با حذف بخشیهایی از آن انسجام و موضوعیت خود را از دست داده است و مونتاژ شده است و به هر چیزی شبیه شده است بجز نوشته دکتر براهنی و منظپور دیگری را می رساند بجز منظور دکتر براهنی؟ در عرف معمول روزنامه نگاری و نویسندگی به این می گویند تحریف و تغییر. یا متوجه آنچه که مینویسید نیستید و یا متوجه آنچه که ادعا رده اید هستید و میخواهید آنرا توجیه کنید. اگر از ابتدا مقاله کامل ایشان را منتشر میگردید همه از شما متشکر میشدند و خوشحالمان میکردید ولی با اینکارتان من خواننده مجبورم به انتشارات شما شک کنم. به هر حال مطلبی که منتشر کرده اید دیگر مطلب دکتر

براهنی نیست اگرچه همه آن جملات را ایشان نوشته اند. بیچاره دکتر براهنی آخر عمری دچار چه بلایی شد.
نوشته شده توسط: Anonymous

1- اولا دقت بفرمایید فرهاد اوغلو نه فرهاد جعفر اوغلو

جناب Anonymous
1- اولا دقت بفرمایید فرهاد اوغلو نه فرهاد جعفر اوغلو
2- چرا باید هر کس که ایران را لفظی مجعول بداند ، در آگاهی تاریخی اش شک کرد ، گفته های وی را عصبیت(؟!) دانست ، وی را مغرض شمرد. چون پته پان ایرانیستها و راسیستها را روی اب می ریزد ؟ منافع اینها را به خطر می اندازد ؟
3- اینکه بحث آذربایجان و ترکیه را به میان انداختید اولا این دو آذربایجان(شمالی=جنوبی) و ترکیه هر کدام تاریخ و سابقه طولانی ای دارند ، ما اینجا لزومی به اشاره به آن نمی بینیم. بعد اینکه این دو در دوران معاصر هم تاریخ درخشانی داشته اند. از آنجا معلوم می شود که حکومت جمهوری آذربایجان در 1918 اولین حکومت جمهوری در بین ملل مسلمان و به عبارتی ملل مشرق زمین می باشد. حتی سابقه این کشور از ترکیه هم که 1925 حکومت جمهوری تشکیل داد بیشتر است...
4- در متن هم اشاره شده که لفظ ایران جسته و گریخته در منابع به کار رفته است نه همیشه و همه جا و توسط همه کس. اما اینکه این ادعای شما درباره نظامی گنجوی تا چه حد صحت دارد ، باید به اشعار وی رجوع کرد. بعد اینکه نظامی این را هم گفته است : پدر بر پدر مر مرا ترک بوده است / به نیرو هر یکی را گرگ بوده است.
5- فکر کنم شما تعریفتان از راسیسم متفاوت تر با آن چیزی است که در جهان تحت عنوان راسیسم شناخته می شود. اول تعریفتان را بکنید ، با تعاریف علمی از راسیسم در متون معتبر مقایسه کنید بعد از میان این متن یک کلمه راسیستی پیدا کنید.
6- خوب ما تورک هستیم اسم مملکتمان هم آذربایجان هست. این بخشی از هویت ملی ماست. این تفکرات شما بیشتر شبیه تفکرات دوران باستان و به قول خودتان دوران فئودالی و... می باشد . با این توضیح که شما در قرن 21 زندگی می کنید.بعد اینکه ملت ما پای هیچ سندی را امضا نکرده و در هیچ رفراندومی شرکت نکرده و قول نداده که حافظ تمامیت ارض ممالک محروسه باشد. اگر فردا مصلحت را در فدرالیسم ببیند ، در رفراندوم به آن رای خواهد داد. بعد اینکه ایران شما تجزیه بشود ، خوب چه نگرانی دارید از این مساله ؟ شوروی تجزیه شد. یوگسلاوی تجزیه شد. چی شد ؟ یا می ترسید این سیه روزان غیر فارس هر کدام به حق خود رسیدند ، شما مجبور باشید که بیشتر کار بکنید و زحمت بکشید. چون دیگر خبر از مفتخوری نخواهد بود(البته من خطابم به ملت شریف فارس نیست ، هر چند بخشی از این ملت از مزایای استعمار و راسیسم بر علیه ملل غیر فارس بهره می برد. ولی خطاب بنده به راسیست ها و استعمارگران است).
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب اقبالی بنده از مبارزات آرمانی شما و خانواده محترمتان آگاهم؛ و اکنون در شگفتم با آن سوابق چگونه از راسیسم حمایت می‌کنید ؟ ملت آذربایجان قربانی نژاد پرستی‌ کسانی‌ نیستند که زمانی‌ شما با آنها مبارزه میکردید؟ اکنون چه شده است که زبان لال کودکان آذربایجان را در مدارس نمی‌‌بینید؟ مادران ما را که از فهم برنامه‌های تلوزیون محرومند در نمی‌‌یابید؟ هزاران جوان آذربایجان را که بحق فریاد میزنند ترک هستند چنگیزی میخوانید ؟انصاف میکن چنگیزی چه کسانی‌ هستند کسانی‌ که زبان ما را انکار میکنند یا ما که زبان شما را نیز آموختیم؟

نوشته شده توسط: Anonymous

http://www.gunaz.tv/?id=4&vmode=1&sID=2529&lang=2 د من یک کلمه هم اضافه یا کم نکرده‌ام به سایت منبع بروید بخوانید .

نوشته شده توسط: Anonymous

چرا مصاحبه کامل پخش نمی‌‌شود؟

نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

سلام جناب ینیلیک! تکرار عنوان مبحث پیشین، و دیگر هیچ. با این وجود متشکرم که مقاله ام را خوانده اید. اما شاید حرف تازه ای نداشته ام که شما نقد گذشته را همچنان باز نوشته اید، چنین نیست؟ تندرست باشید

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

آقای امیرحسین موحدی 1- اگر دقت کنید، پاسخ شما به نیلوفر منتشر شده است. 2- کامنتها اول باید بررسی شوند و برای اینکار به زمان نیاز داریم. در ساعاتی از روز و شب ما هم باید به کار و زندگی برسیم و این امکان را نداریم که هرلحظه کامنتها را بررسی کنیم. لطفا صبر پیشه کنید. با تشکر

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای موحدی شما که تحصیلکرده روزنامه نگاری هستید باید بدانید که نقل بخشی از یک مقاله بدون ذکر منبع آن و بدتر از آن حذف بخشهایی از همان قسمت و انتخاب جملات بی ربطی از جای دیگر مقاله با اخلاق روزنامه نگاری مطابقت ندارد و بی اخلاقی بارز است. در متنی که شما منتشر کرده اید، بخشهایی از آن قسمت حذف شده و بخشهایی از جای دیگر مقاله آمده است. به قول آقای دکتر براهنی متن منتشره از جانب شما یک مونتاژ است. مونتاژی که هم مقاله و هم خود آقای براهنی را سلاخی کرده است.

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

نوشتن دشوار ست؛ هنگامیکه با منتقدین زبان مشترک نداشته باشی و نتوانی چون مخاطب از عزیمتگاهی خونی، قبیله ای، قومی و نژادی، انسان و هستی را بنگری!
دو دنیای متفاوت است؛ نگاه انسان محورانه و فرای تعلقات و وابستگی های فردی... و دیگری برخورد با ذهنیت های کلیشه ای پیشاسرمایه داری ! برای یکی انسان باعتبار تعلقات خونی، اعتقادی ارزش گذاری نمیشود و دیگری هستی را از منظر همخونی و هم تباری می بیند. مرتب جغرافیای کشور و یا کشورها را با گذشتن از روی اجساد قوم و قبیله دیگر در ذهن خود تغییر می دهد و بذر نفرت و کینه توزی میکارد.

نوشتن دشوار ست؛ هنگامیکه با مخاطب زبان مشترک نداشته باشی و نتوانی چون مخاطب از عزیمتگاهی خونی، قبیله ای، قومی و نژادی، انسان و هستی را بنگری!
دو دنیای متفاوت است؛ نگاه انسان محورانه و فرای تعلقات و وابستگی های فردی... و دیگری برخورد با ذهنیت های کلیشه ای پیشاسرمایه داری ! برای یکی انسان باعتبار تعلقات خونی، اعتقادی ارزش گذاری نمیشود و دیگری هستی را از منظر همخونی و هم تباری می بیند. مرتب جغرافیای کشور و یا کشورها را با گذشتن از روی اجساد مردمان "غیرخودی" در ذهن خود تغییر می دهد و بذر نفرت و کینه توزی میکارد.
از این لحاظ خوشبختانه من نمی توانم شهروند ایرانی را با اتیکت تعلقات قبیله ای، قومی و نژادی تقسیم کنم و همچنان به معیارهای ارزشی انسان محورانه ام وفادارم.
همتباران، همکیشان و همخون های من کسانی هستند که در جبهه آزادی برای انسان و انسانیت، عدالت و سربلندی بشر مبارزه میکنند و من جز اینرا برسمیت نمی شناسم.
اما گذشته از جهانبینی فردی؛ ما با مسئله مشخص سیاسی و سرنوشت یک ملت تاریخی روبرو هستیم که تمام قد برای دفاع از ان خواهیم ایستاد و اجازه نخواهیم داد سرنوشتش بازیچه دست کسانی گردد که بنام انها و علیه آنها گام بر میدارند. ایستادگی هم در دوران دیکتاتوری پهلوی، و هم در دوران استبداد اسلامی بیوقفه بوده در مقابله با فاشیسم قومی هم ادامه خواهد داشت.

واقعیت اینست که این ملت روند درهم آمیزی خونی، قبیله ای، قومی و نژادی را در وجه غالب سپری کرده است و حتی گلوبالیزاسیون پشت در ایستاده است. امکان ردیابی عیار خلوص نژادی و تباری ناممکن شده است. کسانی که پرچم قومپرستی و نژادپرستی را برافراشته اند، شهروندان کشور را به گروههای خونی تقسیم کرده و قصد دارند از اجساد مردم نردبانی برای رسیدن به جا و مقام درست کنند.
تهاجم کلامی که من از آن سخن گفته ام در شعارهای تهاجمی فاشیسم پان عرب و پان ترک هویداست و صد البته این جریانات هیچ ربطی به آذربایجان و ایرانیان عرب تبار ندارد که آنها بخش های جدائی ناپذیر این جامعه و کشور هستند. اما شعار ایجاد کشور عربستان و ... اعلام جنگ علیه من می باشد؛ من ایرانی؛ شهروند ایران، خورستانی - بختیاری و متعلق به جبهه کار و آزادی!
من بر این باورم که باید فرهنگ گفتگو و مدارا را جایگزین تبلیغات قومپرستانه، انسان ستیزانه و کینه توزانه کنیم .بستری فراهم کنیم تا با آگاهگری توده ای جریانات فاشیستی را در هر شکل و شمایلی که هستند افشاء و منزوی کنیم.
هدف ما کشف قانونمندی ها و منطق زندگی مشترک زیر یک سقف و در جامعه شهروندی می باشد تا در روند دمکراتیزاسیون جامعه رنگین کمانمان و در تنوع زبانی، قومی، نژادی و آئینی بستر زندگی سعادتمندانه مردمانمان فراهم گردد.
نوشته شده توسط: Anonymous

لطفاً پاسخ مرا به خانم نیلوفر منتشر کنید

نوشته شده توسط: Anonymous

""" جهان انسان و داستان دو ۲ کشور، ایران و سومالی """ و این دو ۲ کشور چقدر به هم شبیهند، زیاد باره دیکتاتور سومالی فکر کنم در سال ۱۹۶۹ قدرت را در سومالی به دست گرفت، افکار چپی و کمونیستی وی باعث شد تا به شوروی نزدیک شود، بعد از مدتی‌ چنان احساس قدرت کرد که فکر کرد میتواند به اتیوپی حمل کند و منطقه "" اگادن ""را به سومالی برگرداند. در ایران نیز رژیم با شعار چپی‌های پیرو شوروی و مبارزه با "" استکبار جهانی‌ و حمایت از مستضعفان "" قدرت را قبضه کرد و بعد از مدتی‌ به آغوش به شوروی و سپس روسیه پناه برد، در ایران ما شاهد "" توفان شن "" بودیم که هلی‌کوپتر‌های امریکائی سرنگون شدند، در سومالی در سال اگر اشتباه نکنم ۱۹۹۳ هلی‌کوپتر‌های امریکائی سقوط کردند. اگر سومالی به اتیوپی حمله کرد و با این کار گور خود را کند، رژیم کنونی‌ ایران در کنار ارمنستان قرار گرفته و بعید نیست به آزربایجان حمله کند. هر دو

۲ کشور سومالی و ایران دارای "" دولت رفوزه شده "" هستند، هر دو ۲ کشور به شدت منزوی هستند، البته انزوای ایران با اریتره دیکتاتوری کمونیستی همسایه سومالی بیشتر قابل مقایسه است. مردم سومالی بعد از چندین تکه شدن کشورشان دیگر دنبال "" رمانتیزم سیاسی "" نیستند، شاید دوزاریشون افتاده که """ آغاز فرایند توسعه با مرگ رمانتیزم سیاسی "" شروع میشود، ولی‌
نوشته شده توسط: Anonymous

باتشكر از زحمات بي دريغ شما استاد كرامي با اميد توفيق روزافزون براي شما

نوشته شده توسط: Anonymous

به من درس روزنامه نگاری ندهید که من تحصیکرده این رشته هستم؛ من مجازم با ذکر منبع مطلب منتشر کنم هیچ تغییری هم در تیتر و متن گوناز تی‌.وی انجام نداده ام؛سپاس
http://www.gunaz.tv/?id=4&vmode=1&sID=2529&lang=2

نوشته شده توسط: Anonymous

متن تکذیب را سایت تریبون هم منتشر کرده است. یعنی نامه براهنی به سایتهای دیگر هم فرستاده شده. اگر کسی با جوابهای ایران گلوبال قانع نشد، می تواند صحت یا سقم تکذیب نامه را از سایت تریبون و آقای اردبیلی بپرسد.

نوشته شده توسط: Anonymous

من نميدانم اين تکذيبيه جعلی است يا نه اما در هر حال هيچ تاثيري در اصل مساله ندارد که آقاي دکتر براهني مطالب مقاله اي را که به اسم ايشان تنظيم شده گفته اند و چه خوب هم گفته اند. متن نوشته تکذيبيه دکتر براهني هم نميگويد که اين حرفها را نزده اند بلکه ميگويند مقاله اي به اين تيتر نه نوشته اند.

من نميدانم اين تکذيبيه جعلی است يا نه اما در هر حال هيچ تاثيري در اصل مساله ندارد که آقاي دکتر براهني مطالب مقاله اي را که به اسم ايشان تنظيم شده گفته اند و چه خوب هم گفته اند. متن نوشته تکذيبيه دکتر براهني هم نميگويد که اين حرفها را نزده اند بلکه ميگويند مقاله اي به اين تيتر نه نوشته اند.

من حدس ميزنم باز يک گروه معلوم الاحوال که متاسفانه مثل موريانه به جان اين حرکت افتاده و انرژي حرکت ملي آذربايجان را سر مسائلي مثل نام ملت و نام زبان هدر میدهند در انتشار این تکذیبیه هم دست دارد.

آقاي دکتر براهني شخصيت مورد احترام است. دليلش نويسنده معروف و ترک بودنش نيست. دليلش وفادار ماندن به مردم خود است. آنهائي که اين شخصيت و سرمايه مردم را به اين بازي ها ميکشانند و وي را وسط معرکه مياندازند هم به دکتر براهني ظلم ميکنند و هم به حرکت ملي آزربايجان.

اتفاقا "تکذيبيه" دکتر براهني نشان ميدهد که به هر حال ايشان حرفهايش را تکذيب نميکند بلکه به آنها تاکيد هم ميکند و براي تاکيد، اسم زبان ما را “اذربايجانجا” نميگويد بلکه ترکي آذربايجاني ميخواند. همين اندازه از دکتر براهني براي ما کافي است.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی
حال که آقای دکتر براهنی این نوشته را تکذیب کرده اند خوب بود شما هم این مقاله را کلا از سایت حذف میکردید
هنوز این مقاله در صفحه اول با عکس دکتر براهنی قابل رویت است

نوشته شده توسط: Anonymous

عليرضا بهشتی اذعان کرد که مردم مستقل از موسوی و خاتمی، قيام سراسری را رقم زدند.......

عليرضا بهشتی، پسر بهشتی، در پاسخ به نامه احمد توکلی به موسوی و خاتمی و عتاب و خطاب به آنها که چرا جلو مردم و شعارهای مرگ بر خامنه ای آنها را نمی گيرند، اذعان کرد که جنبش مردم بسا عظيمتر از آن است که موسوی يا خاتمی بتوانند جلو آن را بگيرند. عليرضا بهشتی، توکلی و باند حاکم را به چشم بستن بر واقعيتهای جامعه ايران متهم کرد و نوشت: «حتی اگر مهندس موسوی هم اعتراض نمی کرد، مردم به آنچه در انتخابات روی داد اعتراض می کردند. واقعيت اين است که تظاهرات عظيم روز 25خرداد با منابع اعطايی بنياد سوروس و به دست کسانی که از چند روز قبل در زندان به سر می بردند سازماندهی نشد، بلکه اين مردم بودند که به صورت خودجوش اين رويداد تاريخی را رقم زدند. عليرضا بهشتی سپس به عنوان شاهدی بر اين مدعا می نويسد: «در روز 25خرداد از چندين طريق به دفتر مهندس موسوی پيغام رسيد که نيروهای ضدشورش با حاضران در تظاهرات… برخورد خواهند کرد و مسئوليت خون اين عده به گردن اوست، از اين رو دکتر بهزاديان رئيس ستاد انتخاباتی مهندس موسوی رسماًًًً در سايت قلم اعلام کرد چون مجوز لازم صادر نشده است راهپيمايی برگزار نخواهد شد. روز دوشنبه 25خرداد 1388ساعت 2 بعدازظهر تعداد قابل توجهی از دوستان مهندس موسوی در دفتر او جمع شده بودند و به او اصرار می کردند به خيابان نرود، زيرا با توجه به اطلاعيه ای که از سوی آقای بهزاديان منتشر شده است تنها تعداد کمی از کسانی که از لغو تظاهرات بی اطلاعند خواهند آمد و قاعدتا برای زهر چشم گرفتن از ديگران، اين عده به شدت سرکوب می شوند و جان هرکسی که به ميانشان برود هم در معرض خطر قرار می گيرد… اما به رغم تمامی اين پيش بينی ها آن جمعيت عظيم در صحنه حاضر شد. واقعيت اينهاست».
نوشته شده توسط: Anonymous

1388/7/26هشدار موسوی و خاتمی نسبت به تهديد سرنگونی کليت نظام آخوندی
موسوی و خاتمی به باندغالب رژيم هشدار دادند که در صورتی که راه بر آنها بسته شود، راه برای کسانی که خواهان سرنگونی نظام هستند، باز می شود.
سايت کلمه متعلق به موسوی با اشاره به ديدار و گفتگوی موسوی با خاتمی، به نقل از آنها نوشت: «آنچه امروز بيش از هر چيز مورد نياز است بازگشت به قانون اساسی و پرهيز از نقض، تحريف يا توجيهات ناروا نسبت به اين ميثاق… است و اگر راه نقد سياست ها و رفتارها بر روی کسانی که در دلسوزی و دلبستگی آنان به جمهوری اسلامی، ترديدی نيست بسته شود… بی ترديد مناسبترين موقعيت برای فعال شدن جريان هايی پديد خواهد آمد که با اصل انقلاب و نظام سر سازگاری ندارند»
اين سايت نوشت که موسوی و خاتمی در اين ديدار «بر پايبندی جدی به قانون اساسی و دفاع از جمهوری اسلامی» تأکيد کردند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای موحدی عزیز! چرا بخاطر خطای دیگران خود را درگیر می کنید؟ شما با گفتن اینکه من از فلان منبع برداشتم، خودتان را کنار بکشید دیگر. چه نیازی به پرداختن تاوان خطای دیگران هست؟

نوشته شده توسط: Anonymous

خون نوشته شهيد ستار بهشتی - انديشه آقايان موسوی و کروبی حفظ نظام! انديشه مردم تغيير نظام..................

اول آن که اين مطلب را مدتی قبل اينجانب درج کردم و در سايت بالاترين و آزاده گی نيز گذاشتم، اما عده ييی که فقط حرف خود را ملاک می دانند با نفوذ در وبلاک اينجانب مطلب را حذف کرده بودندکه اينجانب لينك سايت بالاترين وآزاده گی را می دهم که خود شاهد بر اين امر است. من اين مطلب را از ابتدا درج می کنم و در سايت بالاترين و آزادگی می گذارم. و خدمت تمام اين عوامل اعلام می دارم اگر صدهزاربار چنين عملی را انجام دهيد برای صد و يکمين هزار بار حرف و نوشته خود را انجام خواهم داد و از هيچ حزب وگروه و شخصيتی هراسی ندارم. باز خرداد ماه از راه رسيد. و باز خاطرات، بعد از 22خردادسال1388 که تقلّبی در آرا مردم صورت گرفت و چه بسيار مردم که به ظاهر برای پس گرفتن رأی خود آمدند، ولی اميد به تغيير اين نظام داشتند! چه عزيزانی که به آرزوی رهايی از نظام ظالم پا به ميدان گذاشتند، اما چه آرزوها که در دلها باقی ماند، چه تعداد از بهترين عزيزان اين آب و خاک آرزو به دل، غرقه به خون چهره در خاک فرو بستند؟ آن عزيزان ما را رها کردند و رفتند، رفتند و با رفتن خود درس فداکاری و ايثار به ما آموختند، و مارا شرمنده در ترس خود نهادند!؟ خود را رها از قيد و بند اين دنيای فانی کردند. آنها به آزادی ميهن نرسيدند، اما به آزادی روح و رسيدن به شرف والای انسانی، يعنی دفاع از حق خود، و در برابر ظلم ايستادن رسيدند. حال به خرداد سال88بازمی گرديم وبا تحليلی کوتاه و گذرا حوادث آن زمان را بررسی می کنيم. در اين دست نوشته خود. نگاهی به مواضع آقايان موسوی وکروبی دارم، و نگاهی به ديد اکثريت مردم که در ذهن خود چيزی جز، آن فکر که در نظر آقايان موسوی وکروبی بود می خواستند! همانند سال 76که آقای خاتمی به اسم اصلاحات آمد و مردم انتظار تغيير نظام را داشتند از اين اصلاحات، غافل از آن که آن اصلاحات شناسايی مخالفان بود و سپس سرکوب آنان. و هنوز هم درگفته های آقای خاتمی و حتی بيانيه آخر آقای موسوی حفظ نظام جمهوری اسلامی حرف اول را می زند.

در سال 88 هر چند سخن پس گرفتن آرا بود، ولی اکثريت مردم انتظار تغيير نظام را داشتند، اما آقايان موسوی وکروبی در فکر گرفتن رأی خود در چهارچوب نظام بودند! قصد آنان فقط بازشماری آرا بود! آن هم در چهارچوب نظام نه تغيير در اصل نظام. اما نظام رأی خود را اعلام کرده بود و قرار نبود آن را تغيير دهد. و اين آقايان هم خوب به اين امر واقف بودند. و اين بحثها برای پس گرفتن آرا، ادامه پيدا کرد تا به درگيريهای خيابانی عوامل نظام با مردم کشيده شد. مردم دل خوش بودندکه اين هزينه دادن آنها سبب تغيير نظام خواهد شد. غافل از آن که به غافله سالار اين کاروان نگاه نمی کردند، غافله را به درون نظام می برد نه، به برون نظام!؟ آقايان موسوی وکروبی فرياد می زدند ما در چهارچوب نظام اعتراض می کنيم، ما قصد تغيير در نظام نداريم، آنها فرياد می زدند ما حق خود را می خواهيم، و حق ما ماندن در حاکميت است که خودآن رابنا نهاديم، و سالها برای بقای آن تلاش کرديم. اما مردم باز مانند زمان اصلاحات باور نداشتند، قرار نيست نظام تغيير کند! قرار است عده ييی قدرت خود را از دست ندهند و طرد از نظام نشوند، چون خود از پايه گذاران اين نظام هستند! نظام جلاد صفت هم بهترين بهره را از اين گونه سخنان می برد! چون با دستگيری مخالفان سنگر به سنگر جلو آمد، تا نوبت به خود آقايان رسيد و آخرين سنگر را هم فتح کردو قيام فروکش کرد. حال بررسی کنيم دليل محاکمه نشدن آقايان موسوی وکروبی چيست؟ اگر آقايان موسوی و کروبی محاکمه نمی شوند به خاطر اين است چهارچوب پوسيده نظام را قبول دارند! وبا اصل نظام مخالفتی ندارند! وگرنه چرا وقتی خود می ديدند و می دانستند که اين نظام کوتاه نمی آيد، و هر روز عده بسياری را سلاخی می کنند، وقتی ديدند اين نظام خود به چهارچوبی که تعيين کرده احترام نمی گذارد، اين آقايان تغيير موضع ندادند، و خواستار تغيير درکلّيت نظام نشدند؟ چون هنوز هم اين آقايان دوران خمينی را عصر طلايی می دانند. به آن دوران افتخار می کنند. آنها می گويند اين نظام و احکام آن باشد، فقط همه قدرت در دست آقای خامنه ايی متمرکز نباشد! اين عزيزان تا زمان انتخابات 88در مهمترين مشاغل اين نظام بودند. آقای موسوی نخست وزير محبوب خمينی بوده، و بعد از آن هم باز در مشاغل ديگری بوده و آقای کروبی يکی از ياران نزديک آقای خمينی بوده است! و بعد از خمينی نيز انواع مشاغل را برعهده داشته، هيچ گاه راضی به تغيير کلّيت نظام نمی شوند؟ زيرا از کشتارها که بر روی پشت بام مدرسه رفاه انجام شد. تا سرکوب مخالفان در کردستان، تبريز، ترکمن صحرا، اعدامهای دسته جمعی در اوين و اعدامهای سال67باخبر هستند، و چه در آن زمان چه در اين زمان کلامی به مخالفت با آن رفتارها نگفتند! با تغيير کلّيت نظام اين عوامل هم بايد پاسخگو عملکرد خود تا قبل از انتخابات 88 باشند! تمام عوامل نظام از اصول گرا تا اصلاح طلب همه در اين مدت پابرجايی نظام بازجو، شنکنجه گر، قاضی... .. دربسياری از مشاغل مهم برای سرکوب مردم بودند. مشکل اصلی بين آقايان جنگ قدرت است! مشکل اين جا است که اين عزيزان دوران آقای خامنه ای را عصرطلايی نمی بينند بلکه عصر حلبی می بينند. و نظام نوعی در حال تنبيه کردن آقايان موسوی وکروبی است که عصر آقای خامنه ای را هم عصر طلايی ببينند، اگراين آقايان مخالفت خود را با اصل نظام اعلام کنند و تغيير کلی نظام را خواستار شوند، آن زمان يعنی آرمانهای خمينی توهين کرده اند، و جز مخالفان با اصل نظام هستند. و مانند همه مخالفان نظام محاکمه می شوند. و، روانه زندان می شوند. اين آقايان خود ديدند که جوانان اين مرزو بوم تک به تک جان می دهند، در آن قيام اما حاضر به تغيير موضع برای تغيير نظام نشدند و فقط ندای ما رأی خود را می خواهيم دادند، نه ما تغيير اين نظام را می خواهيم. همين امر سبب ساز دستگيری فعالان نوبت به نوبت گرديد و شکست قيام را همراه داشت.

حال چند سؤال ازکسانی که عکس پروفايل خود را مزين به عکس اين دو عزيز کرده اند، و يا اعلام حمايت از اين دو عزيز را می کنند دارم. اول آن کسانی که عکس پروفايل وبلاک و يا فيس بوک خود را مزين به عکس اين دو بزرگوار کردند. دو دسته هستند! عده ييی که از قبل فعال بوده اند و طرفداراين عزيزان و اصلاح طلبان بودند و اکنون هم راه آن عزيزان و شيوه مبارزه در چهارچوب نظام را قبول دارند است. بسيار کار درست و به جايی انجام می دهند چون پای هدف خود ايستاده گی می کنند. هر چند اين نظام قيول نمی کند که تغييری در چهارچوب نظام به شيوه آقايان صورت بگيرد! اما عزيزانی که فعال نبودند و بعد از سال 88وارد صحنه مبارزه شدند، با چه انديشه ايی حمايت از اين عزيزان را قبول کرده ايد؟ آيا موافق باتغيير نظام در چهارچوب آن هستيد، آيا به اين انديشه رسيده ايد که آقايان موسوی وکروبی به خاطرتقلّب و جنگ قدرت مورد خشم قرار گرفتند، نه تغيير در کلّيت نظام؟ آيا به اين انديشه رسيده ايد، وقتی اين عزيزان در بهترين مشاغل بودند، بسياری از انسانهای آزاديخواه، در زندانهای اين نظام جان دادند و عمر سر کردند؟ دوستان من عکس گذاشتن، و اعلام حمايت کردن کار درستی است، اما اصل اين است ما بدانيم چه می خواهيم، چه هدفی داريم و با آن پيگيری هدف به خواسته خود خواهيم رسيد؟ اين آقايان و دوستان آنان به خاطر مشاغل حساسی که داشتند راضی به تغيير در کلّيت نظام نمی شوند. و اين نظام نيز قانون و چهارچوب اين نظام را برای ديگران به رسميت می شناسد نه برای اعمال خود. اگر قصد مبارزه و تغيير اين نظام را داريم در چهارچوب اين نظام به اين هدف نخواهيم رسيد، وراهی بيهوده و عبث می پيماييم؟ و سخنان اخير آقای خاتمی، بيانيه آخرآقای موسوی و سخنان طرفداران ايشان در برون مرز، را اگر مرور کنيد انديشه و تبلور افکار و عقايد اين طيف مشخص می شود. هيچ کدام با اصل نظام مشکلی ندارند بلکه با سياست نظام مشکل دارند. نظامی که باخون بر سرقدرت نشسته باخونريزی حکومت را ترک خواهد کرد. ديکتاتورهای منطقه را ببينيد که هرکدام به چه نحو سرنگون شدند. و الآن شاگرد جمهوری اسلامی بشار اسد راببينيد، چگونه از استاد خود نظام جمهوری اسلامی راه می آموزد، آيا باز اميد به تغيير نظام در چهارچوب آن وجود دارد؟ از دوستان خود تقاضا دارم درباره انتخاب شيوه مبارزه وراه آن با دقت عمل کنند33سال است که با همين وعده ها درجا مانده ايم، و در باتلاق اين نظام فاسد فرو می رويم، هم چون سال 76و به اسم اصلاحات. بهتر است اين بار خود را بيرون بکشيم، و راه آزادی را بيابيم.

شما به مشاغل مهمی که بسياری از همين آقايان در آن بودند نظری بيندازيد، بعد خود ببينيد با اين همه خونی که در اين33سال برزمين ريخته شده اين آقايان آيا حاضر به تغيير درکلّيت نظام می شوند؟ و در آخر اگر مبارزه ما قرار است برای تغيير سياستهای نظام باشد، فرق نمی کند اين نظام دست موسوی يا خامنه ايی باشد، چون چهارچوب و قاعده ها آن يکی است. هدف ما برای رهايی تغيير درکلّيت نظام بايد باشد. باز در آخر مطلبم چون هميشه می گويم زنده و پاينده ايرانی و ايران جانم فدای ايران.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای موحدی، شما اجازه ندارید قسمت هایی از نوشته نویسنده ی سرشناسی مثل استاد براهنی را به دلخواه خودتان و با یک عنوان ساختگی به صورت مقاله تازه و مستقل نشر کنید. این کار شما دزدی ادبی است. قسمت هایی را که شما انتخاب کرده و بصورت مقاله منتشر کرده اید به انسجام کل مطلب صدمه می زند و مقاله اصلی را خارج از کانتکست نشان می دهد. اخلاق ژورنالیستی اقتضا می کند که شما مقاله اصلی را بدون هیچ کم و کاستی و با درج تاریخ دقیق چاپ و محل چاپ و نیز درج دقیق عنوان مقاله منعکس نمایید.

نوشته شده توسط: Anonymous

اقاى توکلى انتقاد از خود بسيار عمل خوبى است، پس شما خودتان چرا به اين مهم عمل نمى کنيد.توکلى با اروح تلفنى صحبت
مى کندو بعد اعلام مى کند اين شخص اقاى خانزاده نمرده است.بعد ثابت مى شود،که اين شخص زير شکنجه جان باخته است .توکلى سکوت مىکند بدون اينکه از خوانندگان سايت برا ى انجام اين کار عذرخواهى کند.!!!!!!!!!! ׳

نوشته شده توسط: Anonymous

تمام مطالب مقاله مورد بحث از یک مقاله که در بالا بزکر منبع معتبر بطور کامل آمده؛نقل شده آنهم بدون تغییر و تحریف بنابر این آنطور که آقای مددی در ایمیل منتسب به دکتر براهنی نقل کرده اند مطلب از چند نوشته مونتاژ! نشده است و یک نوشته واحد منبع آن است آقای مددی توضیح دهند کدام قسمت از کدام نوشته به اصطلاح تحریف یا مونتاژ شده؟ آقای براهنی هرگز این ادعا را نمیکنند چون دست کم خودشان میدانند مقاله نوشته ایشان در یک مطلب میباشد که عین آن را جهت تنویر افکار عمومی در مطلب بالا چاپ کردیم امیدوارم دوباره به لینک زیر مراجعه کنید
http://www.asre-nou.net/php/view.php?objnr=8464

نوشته شده توسط: Anonymous

سیروس مددی جان منتظر جوابتان هستیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی طبق قانون با ذکر منبع مقاله منتشر شده با تیتر منبع؛ و متن کامل آن نیز بقول شما بدون مونتاژ! در دیدگاهها گذاشته شد و نشان میدهد که مطلب از چند نوشته براهنی نقل نشده بلکه از یک مقاله نقل شده بنا بر‌ این در صحت این ایمیل تردید هست آیا خود استاد نمی‌‌دانسته مطلب از یک نوشته نقل شده نه چندین نوشته؟! این نکته ظریف و مهم ادعا شما را با تردید روبرو نمی‌‌سازد؟