Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

در رابطه‌ با نوشته‌ی اخیر جناب نوری عللا در مورد هویت مسئئله‌ای سیاسی نیست ،،، انسان بعضی وقتها مات و حیران میشود از این همه‌ آگاهی و علوم نخبگان ایران ،،،،،، به‌ این جمله‌ی نوشته‌ی جناب نورای علاء توجه‌ کنید ،،، نيز اگر بخواهيم سرزمين های کردهای ايران و ترکيه و سوريه و عراق را، بر اساس اشتراک زبانی، تبديل به يک کشور کنيم آنگاه بايد پرسيد که چرا انگليس و امريکا و استراليا و زلاند نو يکی نمی شوند،،،،،، انسان چگونه‌ به‌ این همه‌ نبوغ تحسین نفرستد ،، آخر جناب نوری علاء فکر نکردند که‌ بعد از نوشتن این جمله‌ ایشان را به‌ چالش میکشند که‌ جناب انگلیس و آمریکا، و استرالیا و زلاند نو 1000 ها کلیمتر با هم فاصله‌ی مرزی دارند از انگلیس برای رفتن به‌ استرالیا بیش از یک شبانه‌ روز فقط باید با هواپیما در پرواز بود

جناب نوری علائ یا بر فاصله‌ی مرزی این کشورها واقف نیستند یا شعور خوانندگان خود را دست کم گرفتند ولی جناب نوری علاء حتمأ باید بدانند که‌ از ایلام جنوبی ترین منطقه‌ی کوردستان تا درسیم دیاربکر، قامیشلو ملت کورد در یک سرزمین به‌ هم پیوسته‌ و مشترک زندگی میکنند که‌ دیگران سرزمین آنها را اشغال کردند و زبان خود را زبانی غیر زبان ملت کورد را با زور تانک و توپ به‌ آنها تحمیل کردند
نوشته شده توسط: Anonymous

ایشان یکی از هم دانشکده‌ای‌های ما بود. دانشجوی طراح صنعتی دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران ورودی سال 1382 که اگر اشتباه نکنم در سال 88 از دانشگاه اخراج شد . و اینکه آیا دوباره به آن دانشگاه برای تحصیل کارگردانی بازگشته یا خیر مورد تردید است.
اما بر طبق اطلاعات این جانب کرامت کار تدوین فیلم و فیلم سازی هم می‌کرد.
روحش شاد.

نوشته شده توسط: Anonymous

گزارش پنتاگون درباره وزارت اطلاعات رژيم ايران - مجاهدين خلق بيشترين تهديد برای جمهوری اسلامی ايران

گزارش پنتاگون درباره وزارت اطلاعات رژيم ايران - مجاهدين خلق بيشترين تهديد برای جمهوری اسلامی ايران

گزارش پنتاگون درباره وزارت اطلاعات رژيم ايران
تحقيقات مشترک کنگره و وزارت دفاع - خلاصهٴ اجرايی

خلاصه اجرايی: وزارت اطلاعات و امنيت تمامی امکانات در اختيار خود را جهت حفاظت از جمهوری اسلامی ايران به کار می گيرد. روشهايی مانند نفوذ در گروه های اپوزيسيون داخل کشور، نظارت بر تهديدات داخلی و مخالفان در تبعيد، دستگيری افراد متهم به جاسوسی و مخالف، برملا کردن توطئه هايی که تهديد محسوب می شوند و حفظ ارتباط با آژانسهای اطلاعاتی خارجی و همچنين سازمانهايی که از منافع جمهوری اسلامی ايران در سراسر جهان حفاظت می کنند.

بر اساس قانون اساسی حکومت ايران تمامی سازمانها بايستی اطلاعات خود را با وزارت اطلاعات در ميان بگذارند. وزير بر تمامی عملياتی سری نظارت دارد. اين وزارتخانه خود به طور معمول عمليات داخلی را انجام می دهد اما نيروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اغلب عملياتی فرامرزی مانند خرابکاری، سوءقصد و جاسوسی را انجام می دهد. هر چند نيروی قدس مستقل عمل می کند اطلاعاتی را که جمع آوری می کند با وزارت اطلاعات در ميان می گذارد. رژيم ايران مجاهدين خلق را سازمانی که بيشترين تهديد را برای جمهوری اسلامی ايران ايجاد کرده تلقی می کند. يکی از اصلی ترين مسئوليتهای وزارت اطلاعات انجام عملياتی مخفی عليه مجاهدين خلق و شناسايی و از بين بردن اعضای آن است. ديگر مخالفان ايرانی هم در حيطه عمل اين وزارتخانه قرار می گيرند. اين وزارتخانه دارای بخش دروغپراکنی است که مسئول توليد و انجام جنگ روانی عليه دشمنان جمهوری اسلامی است.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

داریوش عزیز / من تلفن شمارا ندارم ؛ لطفا یک تماسی با من بگیر

نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام به جناب فرهاد:

1)در کامنت قبلی "مملکت ایران مملکت پارسیان است"ربطی به تقسیم بندی تورات ندارد.نویسنده با توجه به واقعیات آن روزگار بیان کرده است مانند کسی که امروز بگوید تفلیس شهر گرجیان است حال در ادامه در توجیه نام گرجستان هرچه میخواهد بگوید دلیل بر نقض جمله اول نیست.من نیز با شما موافقم که افسانه ها را نباید جدی گرفت. اما دوست عزیز در کتاب سیری در تاریخ دیرین ترکان ایران در صفحه 59 از کتاب دیوان اللغات ترک استفاده میکند "ترکان در اصل 20 طایفه اند که همگی از ترک پسر یافت پسر نوح...."مرگ خوب است اما برای همسایه؟؟؟
2)بخش دوم رساله انارجانی چهارده فصل درباره زبان و اداب و رسوم و... مردم تبریز در آن دوران دارد. این چه ربطی به گیلان دارد؟حال اگر زبان مردم تبریز در آن دروه شبیه زبان گیلانی بوده مقصر ما نیستیم.
3)وقتی در متن اصلی کتاب ده ده قورد قورد صراحتا نام استانبول آورده میشود دیگر بحث بر سر تاریخ 444 بی معنی میشود مگر نویسنده میدانسته که قرار است حدود 400 سال دیگر چه اتفاقی بیوفتد. مگر در زمان پیامبر شهری به نام استانبول وجود داشته است.؟ میدانیم شاهنامه در قرن چهارم تالیف شده است اما داستانهای تاریخی ساسانیان و اسطوره ای پیشین در آن آمده است خوب این دلیل نمیشود بگوییم شاهنامه در زمان ساسانیان نوشته شده!! آیا جمله "مقارن دوره رسول اکرم..."دلیل بر این است که این کتاب برای آن دوره بوده است.چطور شما از این کتاب با اینهمه تناقض استفاده میکنید ولی شاهنامه و اشعار شاعران دیگر را نفی میکنید.این تناقض ها را میتوان به راحتی حل کرد.این دو کتاب از روی کتاب قدیمیتری نوشته شده که فعلا در دسترس نیست. به همین راحتی؟؟؟؟
4)اکثر کسانی که به عنوان محقق نام برید نویسندگان ترک گرا هستند.مانند جناب زهتابی منابع اصلی اثبات نظرات ایشان این نوع نویسندگان است(میرزایف. قفس اوغلو.اوگل. محمد اوف.پاشا صالح.سیدف.دمیرچی زاده. دکتر هیئت.سلیمان اولجاس و...)آیا استفاده کردن از یک گروه فکری مشخص در اثبات یک نظریه علمی به لحاظ آکادمیک پذیرفنه شده است؟
5)البته در کتاب مرحوم زهتابی از دو نویسنده غربی اوپر و هومل نام برده میشود که بین زبان سومری وزبان آلتائیک نزدیکی
هست.البته در آن زمان دانش شرق شناسی نو پا بود ودرباره مردم شرق نظریات مختلفی وجود داشت (ازجمله دو نویسنده بالا)اما امروزه مسئله زبان سومری و عدم ارتباط آن با هیچیک از زبانهای فعلی خاورمیانه حل شده است.
6)در آثار حکیم نظامی ضرب المثلهای فارسی فراوانی وجود دارد مانند:کبوتر با کبوتر باز با باز/ کند همجنس با همجنس پرواز/مسئله اینجاست که بسیاری از ضرب المثلهای که شما میفرمایید ترکی اند در واقع ترجمه ضرب المثلهای فارسی هستند که پس از تغیر زبان به ترکی در آمده اند.من منکر وجود بعضی از کلمات ترکی در آثار نظامی خاقانی و.. نیستم اما دوست عزیز شما فرمودید مشت نمونه خروار نیست. از تعدادی محدود لغت نمیتوان پی به ترک بودن نظامی و...برد همچنان که امروز من فارس زبان در مکالمات روزمره دانسته یا ندانسته از لغات ترکی استفاده میکنم. باید توجه داشت که در زمان نظامی ایلات ترک در منطقه وجود داشته اند و تبادل لغات بدیهی بوده.
7)"درباره نظامی و زبان مادری وی اینقدر اطلاعات هست که متاسفانه من در اینجا نمی توان به همه آنها اشاره کنم. اگر موافق باشید بماند برای بعد از حل بقیه سوالات." دوست عزیز با بیشتر این اطلاعاتی که شما میفرمایید آشتا هستم نیازی به تکرار مکررات نیست. من مشکل بین خود و شما را میدانم.اکثر آثار نوشته شده در 130 ساله اخیر در منطقه برگرفته از افکار ناسیونالیستی افراطی (پان ترکیسم. پان عربیسم. پان ایرانیسم و..) نوشته شده است.من استناد به این نوع منابع را قبول ندارم چه آثار نویسندگان ایرانی(هرچند که اعتقاد دارم که این آثار با علم روز دنیا همخوانی بسیاری دارد) و چه آثارنویسندگان ترک زبان. لطفا یا ازاسناد و منابع دست اول مربوط به قبل از 130 سال پیش استفاده کنید یا از منابع آکادمیک و علمی دانشگاههای معتبر دنیا خارج از حوزه ایران و کشورهای ترک زبان استفاده کنید.فکر کنم در اینصورت به نتیجه بهتری برسیم.با تشکر.
نوشته شده توسط: Anonymous

هیچ زمانی اینگونه اسلام خراب نشده یود و دین گریزی در سطح مدارس فاجعه است

نوشته شده توسط: Anonymous

کوتاهی فکر و اندیشه در قرن 21:

به خاک افتادن در مقابل خاک! این است فرهنگ و تمدن 2500 ساله! تعظیم به ابهتی که هیچ گاه ثابت نشد در آنجا باشد!
بگذریم از عکس و به آخر متن برویم جایی که بالاخره نویسنده پتک معروف تجزیه طلبی را بر سر ملل غیر فارس فرود می آورد!
تنها یک چیز می توانم بگویم و آن این که جمع کنید و بروید! الانه قرن 21 است و نه 500 قبل میلاد!
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

دکتر جان / همیشه عکس از یادتت می ره ....

نوشته شده توسط: Anonymous

لطفا بنویسید آقای براهنی کجا این آماررا (دقیقا آنطور که نوشته اید) گفته یا نوشته است؟

نوشته شده توسط: Anonymous

یک سوم جمعیت ایران فارس و یک سوم ان ترک و بقیه نیز عرب ، لر ، طبری ، گیلک, بلوچ و ...میباشند.

نوشته شده توسط: Anonymous

تمام وکمال شعری که خامنه ای فاشیست آریایی مزدورخواند جمله به جمله و کلمه به کلمه یا عربی بود یا فارسی و تنها در انتهای بیت یک فعل بزبان ترکی . شما این را می گویید روضه یا شعر ترکی . ایشان خالص الامخلص در خدمت دولت و حاکمیت فارس مدار است اگر این چنین نبود در این 32 سال اجازه یک مهد کودک بزبان ترکی را صادر می کرد بماند مدرسه و دانشگاه. لذا باز بحث علمی آقای یونس شاملی در مورد دولت مدارس فارس بحث کامل و درستی است.
خامنه ای در اهواز بزبان عربی شعر می گوید و صحبت می کند و در مسافرت به کردستان عباراتی کردی و در یک جلسه روضه خوانی چند بیت شعر" فاذری " که 90 درصد لغاتش عربی فارسی است لذا بفرمایید بگویید خامنه ای متعلق به ملت عرب خوزستان است یا متعلق به کرد. اما شما هر چه قدر سعی کنید که با مبحث عوامانه حقوق ملی 30 میلیون ترک و 6 میلیون کرد و بلوچ و عرب را با خواندن یک شعر بی ارزش عربی فارسی

بگویید که ملت آذربایجان صاحب تمامی امکانات فرهنگی از جمله صدا و سیما و روزنامه و مدرسه و دانشگاه است میدانید که دروغ می گویید همه می دانند که ملت ترک ذره ای از یک میلیاردم حقوق فرهنگی سیاسی اقتصادی ملت فارس را ندارد و این مقابل چشم دنیا قرار دارد. لذا با این چیزهای عامیانه و با معیار قرار دادن شعری با زبانی گنگ سراسر عربی فاذری سعی می کنید بگویید که آری حاکمیت و تمام امکانات فرهنگی سیاسی متعلق به ترک هاست و جون یک ترک بر مصدر امور است. تازه در عالم خیال گرفتیم که حرف شما درست باشد و اینکه ترکها در ایران صاحب مدرسه و دانشگاه و آکادمی و فرهنگستان زبان هستند . شما برای کردها چه دارید بگویید . لذا این بار هم بگردید تا شاید یک کرد زبان خودفروخته در حاکمیت را که چند کلمه کردی صحبت میکند و صاحب پست و مقامی است را پیدا کنید و زود بگویید ای جماعت بیایید که حاکمیت و امکانات در دست کردها است و در کردستان هم هیچ ظلم و جنایتی نشده. ....این عوام بازاری شما آقای رضا بی شتاب تا کجا ادامه خواهد داشت. خود را گول می زنید یا همه را احمق فرض می کنید؟! کدام
نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان... همان طور که می بینید این پان فارسیست ها به چه هیاهوی افتادند... آقای نوری لطفآ قدم رنجه بفرمائید سری به اسکاتلند 5 میلیونی بزنید و ببینید که هویت با سیاست بریتانیای کبیر چه نسبتی دارند... درس اول سیاست با هویت شروع شده و با استتقلال هویتی خاتمه می یابد... اگر آقای نوری ترک زبان بود حتم دارم که افکار ایشان 180 درجه فرق میکرد....

نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام
1. در مورد مساله کاربرد شعر در تاریخنگاری باز بر همان باور قبلی ام هستم. اگر هم برای شما غیر منتظره و قانع کننده نمی باشد می توانید به کتابهای روش تحقیق در تاریخ از جمله 4 جلدی روشهای پژوهش در تاریخ با این مشخصات مراجعه بفرمایید : ساماران ، شارل و دیگران : 1375 ، روشهای پژوهش در تاریخ ، مترجم ابوالقاسم بیگناه ، غ.ذات علیان ، م . علایی ، ا. یغمایی ، چاپ دوم ، مشهد ، آستان قدس رضوی. و مشاهده کنید کهتا چه حد منابع انبوه در اولویت و قبل از شعر و ادبیات قرار دارند

با سلام
1. در مورد مساله کاربرد شعر در تاریخنگاری باز بر همان باور قبلی ام هستم. اگر هم برای شما غیر منتظره و قانع کننده نمی باشد می توانید به کتابهای روش تحقیق در تاریخ از جمله 4 جلدی روشهای پژوهش در تاریخ با این مشخصات مراجعه بفرمایید : ساماران ، شارل و دیگران : 1375 ، روشهای پژوهش در تاریخ ، مترجم ابوالقاسم بیگناه ، غ.ذات علیان ، م . علایی ، ا. یغمایی ، چاپ دوم ، مشهد ، آستان قدس رضوی. و مشاهده کنید کهتا چه حد منابع انبوه در اولویت و قبل از شعر و ادبیات قرار دارند
2. درباره افسانه برگرفته از تورات مبنی بر تقسیم بندی جهان بین پسران نوح اظهار نظر نفرمودید ؟! و بعضی موارد دیگر که مطرح نموده بودیم. و شما سکوت کردید. اگر قرار بر بحث علمی است باید جواب تمام اینها داده بشود و موضع گیری به عمل آید. واگرنه نه شما از این بحث طرفی می بندی نه ما.
3. اما درباره کتاب دده قورقود : درست است یکی از نسخه های این کتاب متعلق درسدن آلمان می باشد. اما تاریخی که بنده اشاره کردم در آخرین صفحه همین نسخه هست :«تمت 444». شما باید تمامی بررسی هایی که در مورد این کتاب به عمل آمده را مطالعه فرموده بعد نتیجه گیری کنید. جغرافیای کتاب دده قورقود محدود به ولایات شمالی آذربایجان همچون آران و شیروان و نیز صفحات غربی آذربایجان و شرق آناتولی است است. چون تماما از شهرها و قلعه های این مناطق یاد شده است. مثال آلاداغ ، الینجه قالاسی ، دره شام ، دربند ، گنجه و... که همگی متعلق به آذربایجان می باشد. بسیاری از محققان و زبان شناسان کتاب دده قورقود را هم از لحاظ زبانی از آثار زبان ترکی آذربایجانی و هم از لحاظ جغرافیایی متعلق به آذربایجان دانسته اند. از جمله اینها می توان به و.و. بارتولد ، و. ژیرمونسکی ، آ. کونونو ، م . ف کوپرولو ، اورهان شایق گوگیای ، محرم ارگین ، ح. آراسلی ، آ. دمیرچی زاده ، آ . سلطانلی ، م . طهماسب اشاره کرد . در مورد تاریخ نگارش این اثر دیدگاههای متعددی وجود دارد از جمله ص. علیاروف ، م. سیدوف ، ش . جمشیدوف ، ا .علی زاده ، ت . حاجیف زمان شکل گیری داستانهای آن را به پیش از قرن 6 ه.ق می رسانند. بعضی ها مانند ک. ولی یف ، ا. علی بی زاده و... با در نظر گرفتن ویژگی های زبان این اثر از قبیل کثرت لغات باستانی ، کاربرد کم لغات عربی و فارسی در مقایسه با دوره های بعدی آن را متعلق به پیش از اسلام و دست کم اوایل دوره اسلامی می دانند. تا به حال دو نسخه خطی این کتاب در شهرهای درسدن و واتیکان کشف شده است. به گفته محرم ارگین نسخه واتیکان از روی نسخه درسدن استنساخ شده است . اما حمید آراسلی این نظر را رد کرده و بر این عقیده است که هر دو نسخه از روی نسخه قدیمی که فعلا موجود نیست نوشته شده است. آنار رضا تدوین و کتابت کتاب دده قورقود را در پنج مرحله جمع بندی می کند که سه مرحله آن مراحل شفاهی و دو مرحله آن کتبی است. مرحله اول به دوران پیش از اسلام و پیش از دوره زندگی دده قورقود بر می گردد. مرحله دوم که دوره زندگی دده قورقود و تدوین داستانهای پیش از خود و افزودن حوادث عصر خویش به آن می باشد ، مصادف با صدر اسلام می باشد. مرحله سوم مرحله نقل سینه به سینه این داستانها توسط اخلاف دده قورقود(اوزانها) و دوره تدوین اغوزنامه هاست. مرحله چهارم یا مرحله اول دوره کتابت مقارن قرن 1 و 2 ه.ق می باشد . دراین مرحله رنگ و لعاب اسلامی به آن داده شده و داستانها به شکل مکتوب در می آید. در این دوره ای اشعار هجایی غلبه دارد و هنوز عروض رواج چندانی نیافته است. یقینا اولین دستنویس این اثر در این دوره صورت گرفته و نسخه های موجود از روی این دست نوشته استنساخ شده است. مرحله دوم کتابت مربوط به دورانی است که نسخه های فعلی(قرون 9 و10م/3 و4 ه.ق) نوشته شده است از دو صفحه اول و آخر کتاب می توان به تاریخ کتابت این اثر پی برد. در مقدمه آن چنین آمده است : « بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین ، رسول علیه السلام زماننه یقین بیات بویندن قورقوت اتا دیرلر بر ار قوپدی ... » ترجمه : ... مقارن دوره رسول اکرم(ص) مردی از ایل بیات بنام قورقوت آتا ظهور کرد ... . در آخر کتاب (نسخه درسدن) هم عبارت «تمت 444 » آمده است. یعنی کتابت آن در سال 444 ه.ق به اتمام رسید. با این حساب حداقل تاریخی که برای نگارش این کتاب می توان ذکر کرد نیمه اول قرن پنجم هجری است.
4. پروفسور زهتابی به هیچ وجه مدرک افتخاری نداشتند. بلکه ایشان دکترای تخصص زبان شناسی و زبان و ادبیات از باکو گرفته بودند و از حدود 1326/ 27 دقیق خاطرم نیست تا 1358 که مقیم باکو بوده اند در دانشگاههای آذربایجان شمالی و عراق زبان های ترکی قدیم و جدید را تدریس می کرده اند. همچنین مسلط به زبانهای روسی و فرانسوی و عربی بودند. عنوان پروفسوری ایشان هم متعلق به این دوران است. بنده جزئ معدود اشخاصی هستم که در کاربرد عنوان دکتر و مهندس و ... به شدت حساس هستم
5. اگر در مورد ترک بودن نظامی شک دارید ، استعمال ضرب المثلهای ترکی در اشعار وی ، خاقانی و قطران را چه تعبیر می کنید. درباره نظامی و زبان مادری وی اینقدر اطلاعات هست که متاسفانه من در اینجا نمی توان به همه آنها اشاره کنم. اگر موافق باشید بماند برای بعد از حل بقیه سوالات.
6. ما درباره سفینه تبریز و رساله روحی سکوت نکردیم. بلکه جوابی که دادیم شامل این دو می شد و اتفاقا نمونه اشعار تالشی متعلق به رساله روحی بود.
7. مساله دیگر اینکه ما در مورد بخث علمی رومی رومی یا زنگی زنگی می اندیشیم یا بحث نمی کنیم. اگر شروه به بخث کنیم باید جوایب تک تک سوالات را بگیرم و به تک تک سوالات طرف مقابل جواب بدهیم. شما هنوز مسائل قبلی را جواب نداده ، بحث های جدیدی مطرح می فرمایید. به هیچ وجه این طوری نمی توان بحث کرد. اگر طالب بحث جدی هستید ، سوالات کامنت قبلی را جواب بدهید بعد... . باور بفرمایید ما به زحمت وقت می کنیم جواب کامنتها را بنویسیم. بعد که گفته بودید علاقه با این نوع مسایل دارید. صرف علاقه و اطلاعات و مطالعه کافی نیست. متاسفانه در جامعه ممالک محروسه رشته هایی همچون تاریخ از حالت تخصصی درآمده و هر کسی در مورد آن اظهار نظر می کند. سو تفاهم نشود ، بلکه این واقعیت است که برای نوشتن تاریخ علمی باید در دانشگاه بصورت آکادمیک فلسف تاریخ ، روش تحقیق یاد گرفت. والا می شود بحث ما و شما درباره اهمیت شعر در تاریخ نگاری. یا لا اقل طرف باید آنقدر تجربه نظری و عملی در مورد این مساله داشته باشد تا بتواند آکادمیک بنویسد.
8. مساله دیگر اینکه ما غیر فارسها به لحاظ امنیتی آزادانه نمی توانیم درباره سوابق و تحصیلات خودمان بنویسیم یا حرف بزنیم. پس ما را از قضیه این تحصیلات و رشته و... معاف بدارید. بنابر این اگر علاقه مند به پیگیری بحث می باشید. ابتدا تکلیف سوالات کامنت قبلی را مشخص بفرمایید. در غیر این صورت کم بنویسید و منسجم تا ما هم از وقت اندکمان استفاده کرده و به صورت بهینه جواب شما را بدهیم.تمام.
نوشته شده توسط: Anonymous

من فقط همین قدر می دانم که در کشورهائی مثل هند زبانهای گجراتی، پنجابی، هندی، سانسکریت، پارسی و ماراتی، بنگالی، مدرسی، نامیل و کاچی....وجود دارد (نزدیک به هشتاد زبان) که گاهی یک ده زبان ده دورتر را منوجه نمی شود ولی هندی زبان مشترک یا به بیانی زبان ملی آنهاست و انگلیسی زبان بین المللی آنهاست که 250 سال پیش توسط فشار انگلیسی ها رواج پیدا کرد. چه اشکالی دارد که در ایران هم هر قومی به زبان خود بنویسد و بخواند و رادیو و تله ویزیون داشته باشد و زبان فارسی هم به عنوان زبان مشترک یاد گرفته شود و یا تدریس شود؟

و یک چیز دیگر آقای برادری من نه شما را می شناسم نه آقای براهنی پسرعمویم است ولی یک چیز را می دانم که خشم هم مثل بقیه عواطف انسانی از درون برمی خیزد و طبیعی است ولی شیوه بیان آن به شکل تمسخر و بی ادبی در شان نه شماست و نه هیچ انسان آگاه. و نکته دیگر اینکه چرا در مخالفت با نظریات یکدیگر از شیوه تحقیر و کوچک کردن دیگری استفاده می کنیم؟ اصلن تحقیر کردن یک شیوه خیلی عادی و جا افتاده ای در فرهنگ کنونی ایران شده. بد نیست به خودمان هم نگاهی کنیم و ببینیم آیا ما برای اثبات نظریه یا عقیده مان می جنگیم و سخن می رانیم یا انگیزه ما از بدخواهی و کوچکی قلب و تنگی دیدگاهمان برمیاید یا می خواهیم روشنگری کنیم ولی به قیمت له کردن دیگری و البته در نهایت خودمان. البته اینجا حرفه شماست که مطرح می شود. در ضمن آقای براهنی دارای هر احساس فشار و به بیانی عقده های ارضا نشده در رابطه با فشار فرهنگ دیکتاتوری ایران بوده باشند در نهایت تواضع باید گفت که از این عقده ها در جهت بسیار مثبتی استفاده کردند و همانها باعث راندن رویاهای او به جلو شدند. روا نیست که ایشان را به عنوان تنها یک منتقد شعر معرفی کنید. و دلم می خواهد به آقای براهنی هم بگویم: کسی که کمر همت به آگاهی و روشنگری بست مهم نیست ایرانی است یا ترک و هندی است یا فرانسوی و عرب و .....کار او متعلق به همه انسانهاست . فراتر از این گروه بندی های نژادی و طبقاتی. با احترام.
نوشته شده توسط: Anonymous

رژيم ايران و دستگاه اطلاعاتي آن, مجاهدين را جدي ترين سازمان مخالف نظام مي‌دانند

رژيم ايران و دستگاه اطلاعاتي آن, مجاهدين را جدي ترين سازمان مخالف نظام مي‌دانند

وزارت دفاع آمریکا، پنتاگون، گزارشی در خصوص جزئیات فعالیت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران تهیه کرده که توسط بخش پژوهش های فدرال کتابخانه کنگره آمریکا منتشر شده است. در بخشي از اين گزارش درباره وحشت مجاهدين بعنوان اصلي‌ترين نيروي مخالف رژيم مينويسد: وزارت اطلاعات رژيم ايران در خارج هم عضو گيري ميكنند، در سال 1990 تا 1993 اعضاي سابق مجاهدين خلق را در اروپا عضوگيري كرد و آنها را براي راه اندازي كارزار اطلاعات دروغ عليه مجاهدين به كار گرفت. مجاهدين خلق يك گروه ضد رژيم جمهوري اسلامي است كه در دهه60 تشكيل شده و نقش مهمي در انقلاب ايران ايفا كرد، اما بعد از انقلاب، به خاطر اختلافات ايدئولوژيكي كه با حكومت داشت، رژيم جمهوري اسلامي مجاهدين را تهديد نظام تلقي كرد. مجاهدين خلق عمليات متعدي عليه رژيم ايران انجام داده است. رژيم ايران و دستگاه اطلاعاتي آن مجاهدين خلق را جدي ترين سازمان مخالف نظام مي‌دانند. مقر اصلي مجاهدين خلق در كمپ اشرف عراق است...

بعد از جنگ 1991 عليه عراق وزارت اطلاعات جنگ رواني عليه مجاهدين خلق را به عنوان اصلي ترين اهداف خود تعيين كرد اما به رغم اينها مجاهدين خلق به عنوان يك سازمان جدي و قابل اتكا سرپا مانده است. علاوه بر مجاهدين خلق، وزارت اطلاعات چهره هاي ديگر اپوزيسيون را در خارج ايران ازجمله در بغداد، برلين، دوبي، ژنو، استانبول، كراچي، اسلو، پاريس، رم و استكهلم ترور كرده است.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب نوری اعلا با نوشتار بلند ودلایلی که لازمه برهان گفتارتان بود زحمت خود رواداشتید وتکرار مکرر نمودید آنجه را که در دوران پهلوی واسلامی در کادوپیچیهای راست وچپی نصیب اسیران فرهنگی دولت مداری فرهنگی فارسی گشته است، نوسخنی نراندید وبا در نظر گرفتن نتیجه دلخواهتان که همانا تداوم سلاخی فرهنگ غیر فارسها با تنها رسمی شدن زبان قوم فارس تحت شگرد زبان اشتراکی وارتباطی وملی! حاصل است قلم رنجه فرمودید ملتهای تحت ستم ملی در این ویران سرا نه در پی جلب رضایت اربابان فرهنگی حاکم اند نه مسخ تولیدات مسموم قلمبندان راهبند رهایی انسان قرن معاصر که منشور حقوق بشر را حاکم بر امور میداند . تقددم انسان وجهان آزادی او ست که که تمام بافته و ویراژ واژه هایتان را نا کار آمد میکند . بفکر همسایه بودن خوب باشید که دوران بر وفق مراد زیاده خواهان ومتوهمین نیست و برده داری فرهنگی تمام شد !

نوشته شده توسط: محمد زمانی

درود اقای توکلی سال جدید مبارک ..النون با عکس منتشر نمودم ..ممنون از شما دوست عزیز

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

لطفا عكس نويسنده باز هم يادت رفت

نوشته شده توسط: ایران گلوبال

آقای رضا بی شتاب گرامی، شما دو ویدئو در سایت منتشر کرده بودید که یکی از آنها تکراری بود و چند روزیست که کلی هم سروصدا راه انداخته و شما متوجه نشده اید و دیگری تبلیغ فروش کتابتان که بخش تبلیغات جداگانه است و اگر خواستید کتابتان را تبلیغ کنید با مدیریت سایت تماس بگیرید. هر دو را عدم انتشار زدیم.

نوشته شده توسط: ایران گلوبال

آقای رضا بی شتاب گرامی، شما دو ویدئو در سایت منتشر کرده بودید که یکی از آنها تکراری بود و چند روزیست که کلی هم سروصدا راه انداخته و شما متوجه نشده اید و دیگری تبلیغ فروش کتابتان که بخش تبلیغات جداگانه است و اگر خواستید کتابتان را تبلیغ کنید با مدیریت سایت تماس بگیرید. هر دو را عدم انتشار زدیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

چیزی که چپ از نوع ایرانی‌ قادر به درک آن نشد، """ چگونه تکنیک فرکینگ رویای سقوط دلار چپ‌ها و کمونیست‌ها را بر باد داد؟ """ به طور سنتی، هر وقت قیمت و ارزش نفت خام پایین می‌‌آامد، ارزش دلار در بازار‌های جهانی‌ بالا می‌‌رفت، با تکنیک فرکینگ شل و تبدیل آمریکا به یک کشور صادر کنندهٔ گاز، این موازنهٔ منفی‌ به نفع دلار وارد عمل خواهد شد، امروز بدهی دولت فدرال و "" بخش عمومی‌ "" آمریکا بالغ بر ۱۶ تریلیون دلار است، ولی‌ دلار سقوط نمیکند که هیچ در حال بازیابی جایگاه خود در بازار جهانی‌ است. کسانی‌ که به این "" شیفت اقتصادی "" علاقه دارند مطلبی در اینترنت توسط "" اقتصاد دان ارشد آژانس انرژی بین‌المللی "" جناب "" فاتیح بیرل fatih birol "" چاپ شده که با مراجعه به آن از چند و چون این شیفت میتونند آگاه شوند.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام به جناب فرهاد.
1) در مورد کتابهای سفینه تبریز و روحی انارجانی و سفرنامه اولیا چلبی سکوت کردید.منتظر بودم این منابع را به نوعی رد کنید یا کم ارزش جلوه بدهید.
2)اتفاقا در مورد کتاب ده ده قورد قورد مطالعاتی دارم.نسخه اصلی این کتاب در کتابخانه یکی از شهرهای آلمان(فکر کنم درسدن)نگهداری میشود.تاریخی که شما درباره تالیف کتاب بیان داشتید قطعا اشتباه است به این دلیل که در این کتاب از شهر استانبول یاد میشود.!!!شما بهتر میدانید که قسطنطنیه در سال 1453 به دست سلطان محمد فاتح تسخیر شد و پس از آن به نام استانبول خوانده شد.در ضمن این کتاب متعلق به آذربایجان نیست .در این کتاب بارها از شهر ها و مناطق آناتولی نام برده شده است. اما از شهرهای آذربایجان هیچ تنها یکبار از دو شهر اران نام برده شده.شما که به اصالت منابع دقت دارید چرا؟؟
3)خود شما با استناد به دو نظر(دهخدا و صدیق) نظرات کسروی را رد میکنید

در حالیکه بسیاری از زبانشناسان ایرانی و خارجی آنهارا تایید کردند.
4)از نظر من فرق است بین کسی که مدرک آکادمیک دارد با کسی که عنوان افتخاری دارد .
5)ناراحتی نظامی به دلیل ننوشتن به زبان ترکی نبود بلکه به دلیل سستی عمر و ضعف حالت بوده.
نه زهره که سر زخط بتابم/نه دیده که ره به گنج یابم*سرگشته شدم از آن خجالت/ از سستی عمر و ضعف حالت.در ضمن چرا سایر آثار نظامی به ترکی نیست در آنها که دیگر اجبار شاه نبوده. آقای م.کریمی از نویسندگان همفکر شما در کتاب 6 جلدی تاریخ ادبیات آذربایجان در مورد دیوان ترکی نظامی هیچ مطلبی ندارد.چه کسی اصالت این کتاب را تایید کرده؟میدانیم که در تاریخ حداقل دو نفر دیگر به نام نظامی در زمان عثمانی بوده اند.
6)شما به زبان مادری اهمیت فراوان میدهید. خود نظامی میگوید مادرش کرد بوده بنابر این زبان مادری او لا اقل کردی بوده است. گر مادر من رئیسه کرد/مادر صفتانه پیش من مرد*
7)یک تاریخ نگار از تمام منابع نظم ونثر استفاده میکند البته با دقت فراوان همچنین از سایر علوم مانند اسطوره شناسی مردم شناسی باستانشناسی و...
8)زبان آذربایجان در قرون مختلف بعد از اسلام.
قرن سوم:مسالک و الممالک ابن خردادبه"مردم جبال آذربایجان ری همدان ماهین طبرستان و دماوند وماسبذان و مهرجانقذف و حلوان و قومس ایرانی و فارسی زبان هستند. "/قرن چهارم:قرن چهارم ابن حوقل"زبان مردم آذربایجان و بیشترمردم ارمنیهفارسی است و عربی نیز میان ایشان رواج دارد"/قرن هفتم:یاقوت حموی"آنها(مردم آذربایجان) زبانی دارند که آذری گویند و جز خودشان نفهمند"/قرن هشتم:حمدالله مستوفی"مردمش(مراغه) سفید چهره و ترک وش(زیبا روی) می باشند و بیشتر بر مذهب حنفی هستند و زبانشان پهلوی مغیر است"/قرن یازدهم:استفان کاکاش فرستاده امپراطور آلمان"اعلیحضرت موافقت فرموده اند مترجمی که زبان فارسی را به خوبی بداند و مورد تقاضای من بوده(در تبریز) فراهم شود."/قرن دوازدهم:جان بل پزشک اسکاتلندی در خصوص زبان مردم تبریز"بیشترین سکنه فارسی زبانند. گرچه در بین آنها ارمنی زبان هم زیاد است"/ این نمونه ها مشتی بود از خروار.... در نوشتن بند 8 از کتاب تاریخ زبان آذری در آذربایجان نوشته دکتر حسین نوین استفاده شده است . خواندن این کتاب را به شما و دیگر دوستانتان پیشنهاد میکنم.با اینکه مدرک تحصیلی من دکتری ریاضی (جبر)است به دلیل علاقه فراوان به تاریخ و فرهنگ ایران حدود 20 سال در این مقوله شاگردی میکنم و در این میان از کتب دوستان همفکر شما آقایان محترم دکتر هیئت حسین زاده صدیق زهتابی رحمانی فر سرداری نیا استاد رئیس نیا جمیل حسنلی ویندا شیفر(متن انگلیسی) محمد پناه و... وسایتها ی مرتبط استفاده کرده ام. با تشکر
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب فضائل بیان حقیقت وبازنگری تاریخ وظیفه روزنامه نگاران اگاه وحقیقت یابی مانندجناب موحدی است برای شمامتاسفم که اینگونه سعی درمنحرف کردن حقایق تاریخی دارید.ایاعملکردوکارنامه محمدرضاپهلوی درجهت تامین منافع ملی ایران بودپس این مقایسه بی جای شمانشان ازچه داردوچه گره ای ازتاریخ ایران بازمیکند

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب دکتر، خواستم به عرایض شما مطلبی اضافه کنم، """ اضمحلال پژاک در مدتی‌ کوتاه توسط رژیم ایران امکان پذیر نبود، با در نظر گرفتن این واقعیت، پرسشی به ذهن خطور می‌کند چرا و چگونه ناگهان پژاک از صحنه‌ ناپدید شد؟ ""` ، من نیز با شما در مورد وجود قدرت هائی که از "" ایجاد دوستی‌ بین ترک و کرد "" به هراس افتاده و دست به ترور میزنند موافقم، در اینجا به یک واقعیت تروریستی اشاره می‌کنم، پارسال در ماه آگوست یک مأمور پ ک ک در "" هاتای "" ترکیه دستگیر شد، این شخص با اسم "" راشیت علی‌ راشیت "" ادعا کرده بود که تبعه سوریه است و به پ ک ک ملحق شده، اعترافات بعدی این شخص ثابت کرد این شخص عامل اطلاعاتی رژیم ایران است که قصد بمب گذاری در ساختمان دولتی ارزین را داشت.

نوشته شده توسط: Anonymous

پایین تیتر خبر در صفحه اول، عنوان شده : "کردها دولت ترکیه را عامل این قتل ها می دانند". که کاملا غیر منطقی میباشد. دولت ترکیه مدتی است که مذاکره با رهبران پ ک ک را آغاز کرده. در میان رهبریت پ ک ک دو دستگی وجود دارد. آنهایی که در کوهستان قندیل سلاح به دست دارند به هیچوجه نمیخواهند اسلحه شان را زمین بگذارند. و خواهاهان ادامه جنگ هستند و آنهایی که خارج از قندیل، در اروپا و ترکیه ترجیح میدهند با قبول یک سری امتیازات از جانب دولت ترکیه به خصومت ها پایان دهند. دولت ترکیه هم هیچوقت در مذاکره با پ ک ک تا به این حد جدی نبوده است. اگر دولت ترکیه این همه انرژی و وقت برای مذاکره میگذارد، چرا در حین مذاکرات دست به ترور اعضای پ ک ک بزند. در ثانی، دولت ترکیه مثل دولت ایران به ترور شهروندان خود در خارج دست نزده است . ترور کنندگان این سه نفر میتوانند قندیلییانی باشند که اگر صلح بین دولت ترکیه

نوشته شده توسط: Anonymous

جالبه که سکینه جانسیز تحت تعقیب پلیس بین الملل بود مثلا آنهم از نوع قرمز

نوشته شده توسط: Anonymous

استراتژیک و متفکر دهن گشاد آخوندها ، دکتر حسن عباسی ، در ویدیوهای اینترنتی سخنرانی های خود اعلان کرد که آمریکا جنگ سایبری را علیه ایران آغاز کرده و دست از نقشه جنگهای دیگر برداشته .او میگوید هر کس که در هر کجای دنیا پشت کامپیوتر می نشیند ، از طریق ثبت عکس چشمهایش ، در مراکز جاسوسی و اطلاعاتی پنتاگون ثبت و طبقه بندی میگردد.و حتی انسانهایی که تلن مبیل خود را خاموش کنند و سازمان سیا مسیر راه رفتن آنان را یادداشت میکند . به این میگویند ترس و وحشت جدیدی که استراتژیک های آخوندی بین مردم پخش میکنند .

نوشته شده توسط: Anonymous

عثمان اوجالان:
ارتباط قتل سران پ.ک.ک و نامه اوجالان
عثمان اوجالان در خصوص قتل سکینه جان سز اظهار نظر کرد.
به گزارش کردپرس به نقل از روزنامه ملیت، عثمان اوجالان از مسئولین رده بالای پ.ک.ک که از چند سال پیش به خاطر اختلاف نظر با سران این حزب در اقلیم کردستان عراق اقامت گزیده و به فعالیت سیاسی خود خاتمه داده است، در خصوص قتل سکینه جان سز، لیلا سونمز و فیدان دوغان در پاریس، اظهار نظر کرد.

عثمان اوجالان در این خصوص گفت:" در حال حاضر پ.ک.ک در اروپا 4 مسئول مستقیم دارد. اگر چه کلّ تشکیلات پ.ک.ک در کشورهای اروپایی از سوی زبیر آیدار و رمزی کارتال هدایت می ود، اما نه اوجالان و نه جمیل بایاک اعتنای چندانی به این دو نفر نداشته و به جای آنان مظفر آیاتا و سکینه جان سز، نزد اوجالان از موقعیت استراتژیک و حیاتی برخوردار هستند. مظفر آیاتا فردی است که بیش از بیست سال زندانی بوده و از عناصر مهم تعیین مشی ایدئولوژیک پ.ک.ک بوده و سکینه جان سز نیز فردی است که در سال 1978 و در دروان تاسیس پ.ک.ک، به عنوان عضو موسس در کنار اوجالان حضور داشته و همواره نظرات او برای برادرم اهمیت ویژه ای داشته و دارد."
وی در ادامه افزود:" اوجالان قرار بود از زندان ایمره آلی 4 نامه برای مسئولین پ.ک.ک در قندیل و اروپا بفرستد و سکینه یکی از افرادی بود که به عنوان گیرنده مستقیم نامه اوجالان، ماموریت آماده سازی فکری و سازمانی شاخه اروپایی پ.ک.ک برای پذیرش صلح را بر عهده می گرفت."
نوشته شده توسط: Anonymous

امروز راوی داستان شقایق ها رفته است (مریم محسنی)
http://rahekargar.wordpress.com/2013/01/11/mary-9466/

نوشته شده توسط: Anonymous

اطلاعیه هیأت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر) رفیق علی اکبر شالگونی درگذشت!
http://rahekargar.wordpress.com/2013/01/10/dena-5193/

نوشته شده توسط: Anonymous

نوشته های و تحلیل های ما نباید تنها واقعیات را توصیف کند، بلکه باید آن را جهت داده و خلق کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

هر دو مقاله را اینجا می گذارم
در معنای ساده یک عصیان از دوکتور رضا براهنی

رضا براهنی

در معنای سادۀ یک عصیان

تریبون 6 زمستان 2001 قیش

بی آنکه در اینجا-که جایش نیست- خواسته باشم مسیر و حرکتم از زبان ترکی بسوی فارسی را روشن کنم، خیلی ساده بگویم که من فکر کردم زبان فارسی را که در شرایط بسیار سخت به من تحمیل شده بود، اگر یاد نگیرم و خوب هم یاد نگیرم، کاری از پیش نخواهم برد. من باید از این زبان انتقام می گرفتم. پنج شش سال مداوم کار کردم. تسلط بر این زبان، بهترین انتقامی بود که از آن می گرفتم. تسلط نسبی که فراهم شد، شعر و قصه در کنارم بودند، و همچنین نقد؛ و اگر من در آغاز کار نقد و انتقادم، اینهمه آدم را زدم، شل و پل کردم، و البته از دیگاه آن پایگاه فقر و مسکنت و کار، به این دلیل بود که پس از تسلط نسبی بر زبان دیدم این زبان به هیچ وجه من الوجوه آن پایگاه فقر و کار، و آن روحیه عصیان علیه تحمیلات اجتماعی و تاریخی را نشان نمی دهد. آنهایی که بوسیلۀ انتقاد شل و پلشان کردم، قربانیان به حق این کوشش من در راه رسیدن به یک هویت بودند. هویت خشن فقر و بدبختی من، باید از راه مبارزه برای بدست آوردن یک زبان خشن و زمخت، و تحمیل این زبان خشن و زمخت بر ارکان کلام معاصر-خواه در شعر و خواه در نقد و انتقاد و حتی در مطبوعات- حاصل می شد. برای اینکه خودم را بوسیلۀ خودم تأیید کنم، مجبور شدم زبان تحمیلی را باندازۀ صاحبان آن زبان یاد بگیرم، مثل آنان حرف بزنم، و برای اینکه نشان دهم که این زبان می تواند بدل بوسیلۀ ابراز خشونت شود، آن روحیه عصیان علیه بدبختی و فقر را که از خانواده و اجتماع محیطم به ارث برده بودم، بزبان فارسی که صاحبان پدر مادر دار آن، مدام بآن می بالیدند تحمیل کردم. کوشیدم نشان دهم که این زبان تنها یک چیز کم دارد و آن خشونت و زمحتی و دشنام و فحاشی و طنز و هجوی است که طبقۀ کارگر، بویژه کارگر خرد شده بوسیلۀ لطافت اشرافی زبان ادبی فارسی در چنته دارد، و اگر این خشونت، علنی شود، تمام ضابطه های سنجش زبان عوض می شود. زبان انتقاد من و تا حدودی زبان شعر من عصیانی است علیه لطافت آسمانی نظم و نثر فارسی؛ و همه چیز در این زبان انتقاد و شعر خشن است. پس هویت من در ابراز خشونت و شدت عمل و انتقال من نهفته است؛ و برای اینکه حرفم بکرسی بنشیند، کوشیدم پس از تسلط بر زبان فارسی، روحیه خاص قومی ام را بر آن تحمیل کنم. اینها زبان مرا بریدند و من هم مقابله بمثل کردم و نشان دادم که اگر زبانشان را عملا هم نبریده باشم، بر آن زبان، از لحاظ ارائه حساسیت ها و حیثیت های اکثریت های محروم من، چنان ایرادهائی وارد است که اگر آن ایرادها از راه خشونت من و امثال من رفع نشود، طرفین سلاحها را بزمین گذاشتند، شلاق من در وسط مطبوعات فارسی، بزرگترین هدیه ای است که من به نقد و انتقاد معاصر تقدیم کرده ام. این شلاق، رکن اساسی هویت من است، و من می توانم برگردم بآن ترکیب حرف سارتر و فروید، و بگویم که انسان هم زندگی می کند و هم می نویسد. اثر هنری، نه فقط می تواند جانشین زندگی باشد، بلکه می تواند بدل به یک سلاح برای مبارزه در راه زندگی هم بشود، و این پانزده الی بیست سال گذشته، برای من نوشتن یک مبارزه دائمی و خستگی ناپذیر بوده است.

و ضابطه های شعری، هنری و اجتماعی، فکر کردن در باره هستی، تاریخ و زمان، همه بعدها پیدا شدند، موقعی که پس از حمله و بدست آوردن قلاع ناچیز، فرصت فکر کردن یافتم، و این حمله اول از کافه ها شروع شد و بعد به مطبوعات رسید، و حتی پیش از کافه ها، بصورت یک جدال درونی شروع شد.

چه کنم که برسم؟ و بعد از رسیدن چه کنم که بمانم؟ و بعد از ماندن فرصت تفکر پیدا کردم، فرصت نوشتن، فرصت بخود پرداختن، هویت من در تلاش من است. و فکر میکنم اگر بخواهید قرینه ای برای هویت و تلاش من پیدا کنید، میتوانید بزندگی کسانی نگاه کنید از همشهریهای من، که در موقعیت من به نوشتن پرداختند، نمی خواهم از کسی نام ببرم، ولی سه خصیصه را هویت نویسندگان آذربایجان می دانم:1) سرسختی و پیگیری برای یافتن حقیقت و عدول نکردن از آن بهیچ قیمتی(نمونه هایش تقی رفعت و صمد بهرنگی(؛ 2) داشتن ذهنیتی قصه ساز، حتی اگر شاعر باشند(از نظامی تا ساعدی و شهریار)؛ 3) مخالفت با دروغ و ریا و خرافات از هر نوع و موافقت با تجزیه و تحلیل منطقی در بحثهای ادبی، سیاسی، تاریخی و اجتماعی(بیشتر سه نفر را در نظر دارم: تقی ارانی، خلیل ملکی و احمد کسروی، برغم اختلاف هایی که با هر سه در بسیاری موارد دارم). این سه خصیصه به یک نسبت در همه نویسندگان و شاعران و نامداران آذربایجان دیده نمی شود، ولی هر نویسنده آذربایجانی از این سه بر حسب استعدا خود سهم می برد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گفتگوی احمد شاملو و آیدا در بارۀ رضا براهنی:
داریه دمبک واسه چی برمی داری؟!
گزارش نورالدین سالمی از یکی از روزهای احمد شاملو

آیدا داشت «پا برهنه ها» را ادیت یا بهتر بگویم سانسور می ‌کرد. گفتم:

ـ آقا فحش‌هاش رو هم سانسور می ‌کنه؟

ـ نه، دیگه چی می ‌مونه؟

ـ ایراد نمی ‌گیرن؟

ـ فوقش می گن ناشر صلاحیت اخلاقی نداره.

و خندید. از آقا پرسیدم: در«بازی با مرگ» مترجم نوشته که بخش آخر پابرهنه ها رو ترجمه نکردین، چرا؟

ـ بخش آخر مربوط به تاریخ رومانیه و ارتباطی با رمان نداره. تو همۀ ترجمه ها این قسمتو حذف کردن.

ـ کولی ها روهم ترجمه کرده.

ـ اِ؟ من دلم می ‌خواس ترجمه ش کنم ولی خیلی کتاب گل و گشادیه. حوصله نکردم.

می‌ خواستم اسم کتاب را «تخته قاپوی کولی‌ها» بذارم که کولی ها رو نمی ‌شه تخته قاپو کرد. ولی ترجمۀ «بازی با مرگ» خیلی خوب نیس. منظورم متن فارسی شه.

ـ این اشکال غالب ترجمه هاس، فرنگی رو می ‌دونن فارسی شون خوب نیس.

ـ آره، بعدشم رعایت شِگرد نویسنده اس. مثلاً قاضی با همون زبانی که تاریخ انقلاب کبیر فرانسه رو ترجمه می ‌کنه با همون زبان شازده کوچولو رو بر می ‌گردونه. این دو تا متن خیلی فرق دارن.

ـ گلشیری تویه نقدی نوشته که «همسایه ها»(1) بر اثر «پابرهنه ها» و با الگوی اون نوشته شده. این درسته؟

ـ نقدهای گلشیری به درد عمه جانش می ‌خوره. همه اش از حسودی و تنگ نظریه. خوب گیرم این طور باشه. چه اشکالی داره شما از یک چیز خوب کار یاد بگیرین؟ این ایراد نمی ‌شه که! تو پرسشنامۀ سوئیس یا سوئد نوشته که من نهنگی هستم که در یک برکه به عمل آمدم، برای این که دیگران متوجه عظمت من نشن آبو گل آلود می ‌کنم. باس بهش گفت پدر جان، در برکه قورباغه به عمل میاد، باور نداری؟ آئینه رو بردار جمال مبارکتو تماشا کن!

ـ خودشم چیزی ندارم، شازده احتجاب و...

آقا گفت: و«معصوم دوم»، والسلام «برّه گمشدۀ راعی» که بنده فقط یه صفحه شو تونستم بخونم.

ـ تو اون مقاله ای که راجع به شما بود مفید نوشته بود، راجع به«جدال با خاموشی» تملّق هم گفته بود.

پوزخندی زد. صحبت از نقد شد. گفتم:

ـ نقد براهنی چه جوریه؟

ـ به نظر شما چه جوریه؟

ـ والله از غریبه ور می ‌داره بدون ذکر مأخذ به خورد ما می ‌ده!

ـ خوب گفتی دیگه! آره، شدیداً تحت تأثیر منتقدهای انگلیسی زبانه. و این مقوله هیچ ارتباطی با قصّه و شعر ما نداره.

آیدا گفت: بعدش هم کاراش معلوم نیس. امروز بَه بَه و چَه چَه فردا اَه آَه و اَه اَه. خوب بابا وردار بنویس این نوشته اینجاش درسته اینجاش غلط یا ناقصه. فحش چرا می ‌دی؟

آقا گفت: ـ صد جور پیغوم و پسغوم فرستادم که آقا، شما رو نمی خوام ببینم. دو سه روز بعد باز اینجا بود با سیمین بهبهانی و دو سه نفر دیگر اومده بود. سال 48 -47 نوشت شاملو و اخوان و سپهری و که و که دیگر تمام شده ‌اند. حالا ببین واسه اخوان ورداشته چی نوشته. این همه سال گذشته. آخه پررویی هم حدّی داره، چیزهایی ازشون می ‌دونم که به خدا گفتنش شرم آوره!

آیدا گفت: تو آمریکا ظلّ الله رو زده بود زیر بغلش این ورو اون ور می ‌رفت.اون وقت شعر گفته. در وصف ماتحت ـ آخه خجالت داره. قلم رو نباید به این چیزها آلوده کرد مخصوصاً شعررو.

شاملو گفت: حالا گیرم بلایی سرت آوردن برات زجر آور بوده خوب یکبار اشاره بکن و بگذر.

دیگه داریه دمبک واسه چی بر می‌ داری؟!

دولت آبادی بگم جلوتر برم و اونم بگه یا الله، یا همچین انتظاری داشته باشه؟ خیلی زشت و اهانت باره!

آقا گفت: این رفتار اخلاقی هنرمند و اثر اون و رابطۀ این دو، یه مقوله ایه که باس یه روز که نجسی نخوردم برات بگم. اما هستن کسانی که از این وسیله برای کامجویی استفاده کنن. یه نمونۀ گندشو که من دیدم و تا حالا نظیرشو ندیدم آدم پاورقی نویسی به نام «فریدون کار» بود.

ـ همون که زندگی کلوپاترا را نوشته.

آیدا گفت: اونم برای همین منظور نوشته. اون کسمایی رو بگو با اون ریختش، دنبال من افتاد و موس موس می‌کرد.

21/3/70

پاورقی:

1 همسایه ها ـ اثر احمد محمود

کتاب بامداد در آینه – نشر باران
نوشته شده توسط: Anonymous

پدران شما یکبار مزه اب ارس رو چشیدندشما هم خواهید چشیدفرزندان داریوش بزرگ شاه عباس کبیر نادر شاه افسانه ای هنوز در این ملک نفس می کشند جان وجهانم وفرزندم به فدای ایرانم

نوشته شده توسط: Anonymous

اردوغان در سفر خود به سنگال خواستار بررسی حادثه توسط مقامات فرانسه شد.

کسی که این چنین عجولانه در مورد این قتل نظر می دهد و آن را به دولت تورکیه (شما بخوانید به همه تورکها) نسبت می دهد چگونه آدمی باید باشد؟
توصیه من به آقای اقبالی این است که تا روشن شدن حقایق، سکوت نماید و منتظر نتیجه تحقیات باشد و بیشتر از این خود را بدنام نکند.
نوشته شده توسط: Anonymous

چرا اوستاد رضا براهنی که بیشتر عمرِ گُهر بارِ خویش را در بیرون از ایران گذرانده، یک خط یک جمله یک سطر به زبان مادریِ خویش ننوشته است؟

مقالۀ «در معنای سادۀ یک عصیان» از دوکتور پروفسور رضا براهنی:
رضا براهنی

در معنای سادۀ یک عصیان

تریبون 6 زمستان 2001 قیش

بی آنکه در اینجا-که جایش نیست- خواسته باشم مسیر و حرکتم از زبان ترکی بسوی فارسی را روشن کنم، خیلی ساده بگویم که من فکر کردم زبان فارسی را که در شرایط بسیار سخت به من تحمیل شده بود، اگر یاد نگیرم و خوب هم یاد نگیرم، کاری از پیش نخواهم برد. من باید از این زبان انتقام می گرفتم. پنج شش سال مداوم کار کردم. تسلط بر این زبان، بهترین انتقامی بود که از آن می گرفتم. تسلط نسبی که فراهم شد، شعر و قصه در کنارم بودند، و همچنین نقد؛ و اگر من در آغاز کار نقد و انتقادم، اینهمه آدم را زدم، شل و پل کردم، و البته از دیگاه آن پایگاه فقر و مسکنت و کار، به این دلیل بود که پس از تسلط نسبی بر زبان دیدم این زبان به هیچ وجه من الوجوه آن پایگاه فقر و کار، و آن روحیه عصیان علیه تحمیلات اجتماعی و تاریخی را نشان نمی دهد. آنهایی که بوسیلۀ انتقاد شل و پلشان کردم، قربانیان به حق این کوشش من در راه رسیدن به یک هویت بودند. هویت خشن فقر و بدبختی من، باید از راه مبارزه برای بدست آوردن یک زبان خشن و زمخت، و تحمیل این زبان خشن و زمخت بر ارکان کلام معاصر-خواه در شعر و خواه در نقد و انتقاد و حتی در مطبوعات- حاصل می شد. برای اینکه خودم را بوسیلۀ خودم تأیید کنم، مجبور شدم زبان تحمیلی را باندازۀ صاحبان آن زبان یاد بگیرم، مثل آنان حرف بزنم، و برای اینکه نشان دهم که این زبان می تواند بدل بوسیلۀ ابراز خشونت شود، آن روحیه عصیان علیه بدبختی و فقر را که از خانواده و اجتماع محیطم به ارث برده بودم، بزبان فارسی که صاحبان پدر مادر دار آن، مدام بآن می بالیدند تحمیل کردم. کوشیدم نشان دهم که این زبان تنها یک چیز کم دارد و آن خشونت و زمحتی و دشنام و فحاشی و طنز و هجوی است که طبقۀ کارگر، بویژه کارگر خرد شده بوسیلۀ لطافت اشرافی زبان ادبی فارسی در چنته دارد، و اگر این خشونت، علنی شود، تمام ضابطه های سنجش زبان عوض می شود. زبان انتقاد من و تا حدودی زبان شعر من عصیانی است علیه لطافت آسمانی نظم و نثر فارسی؛ و همه چیز در این زبان انتقاد و شعر خشن است. پس هویت من در ابراز خشونت و شدت عمل و انتقال من نهفته است؛ و برای اینکه حرفم بکرسی بنشیند، کوشیدم پس از تسلط بر زبان فارسی، روحیه خاص قومی ام را بر آن تحمیل کنم. اینها زبان مرا بریدند و من هم مقابله بمثل کردم و نشان دادم که اگر زبانشان را عملا هم نبریده باشم، بر آن زبان، از لحاظ ارائه حساسیت ها و حیثیت های اکثریت های محروم من، چنان ایرادهائی وارد است که اگر آن ایرادها از راه خشونت من و امثال من رفع نشود، طرفین سلاحها را بزمین گذاشتند، شلاق من در وسط مطبوعات فارسی، بزرگترین هدیه ای است که من به نقد و انتقاد معاصر تقدیم کرده ام. این شلاق، رکن اساسی هویت من است، و من می توانم برگردم بآن ترکیب حرف سارتر و فروید، و بگویم که انسان هم زندگی می کند و هم می نویسد. اثر هنری، نه فقط می تواند جانشین زندگی باشد، بلکه می تواند بدل به یک سلاح برای مبارزه در راه زندگی هم بشود، و این پانزده الی بیست سال گذشته، برای من نوشتن یک مبارزه دائمی و خستگی ناپذیر بوده است.

و ضابطه های شعری، هنری و اجتماعی، فکر کردن در باره هستی، تاریخ و زمان، همه بعدها پیدا شدند، موقعی که پس از حمله و بدست آوردن قلاع ناچیز، فرصت فکر کردن یافتم، و این حمله اول از کافه ها شروع شد و بعد به مطبوعات رسید، و حتی پیش از کافه ها، بصورت یک جدال درونی شروع شد.

چه کنم که برسم؟ و بعد از رسیدن چه کنم که بمانم؟ و بعد از ماندن فرصت تفکر پیدا کردم، فرصت نوشتن، فرصت بخود پرداختن، هویت من در تلاش من است. و فکر میکنم اگر بخواهید قرینه ای برای هویت و تلاش من پیدا کنید، میتوانید بزندگی کسانی نگاه کنید از همشهریهای من، که در موقعیت من به نوشتن پرداختند، نمی خواهم از کسی نام ببرم، ولی سه خصیصه را هویت نویسندگان آذربایجان می دانم:1) سرسختی و پیگیری برای یافتن حقیقت و عدول نکردن از آن بهیچ قیمتی(نمونه هایش تقی رفعت و صمد بهرنگی(؛ 2) داشتن ذهنیتی قصه ساز، حتی اگر شاعر باشند(از نظامی تا ساعدی و شهریار)؛ 3) مخالفت با دروغ و ریا و خرافات از هر نوع و موافقت با تجزیه و تحلیل منطقی در بحثهای ادبی، سیاسی، تاریخی و اجتماعی(بیشتر سه نفر را در نظر دارم: تقی ارانی، خلیل ملکی و احمد کسروی، برغم اختلاف هایی که با هر سه در بسیاری موارد دارم). این سه خصیصه به یک نسبت در همه نویسندگان و شاعران و نامداران آذربایجان دیده نمی شود، ولی هر نویسنده آذربایجانی از این سه بر حسب استعدا خود سهم می برد.
نوشته شده توسط: Anonymous

ببینید امین موحدی هم ما ایرانی‌ها را قوم وحشی خواند!!
براستی‌ ما اسیر قومی وحشی هستیم که توهم متمدن بودن هم دارد
http://aminmovahedipress.blogspot.com/2013/01/blog-post_8931.html

دهانت را می بویند مبادا گفته باشی‌ آذربایجان !
براستی‌ ما اسیر قومی وحشی هستیم که توهم متمدن بودن هم دارد


امين موحدي :
مدتها بود که مسائل مربوط به ایران را دنبال و در باره موضوعات روز می‌نوشتم و اظهار نظر می‌کردم اما هیچ گاه نه حمله‌ای به من میشد و نه توهینی را نثارم میکردند،اما به محض اینکه آغاز به نوشتن در خصوص آذربایجان نموده و تلاش کردم
ترجمان درد ملت آذربایجان باشم حملات آغاز شد !جو سازی‌ها و تخریبات بی‌ سابقه‌ای که هرگز سابقه نداشته همچون رگبار بر سرم باریدن گرفت.با آغاز تخریبات ، بخوبي دريافتم که این توهین و تخریبات هنوزآغاز راه است راهی که با تداوم آن‌ ،من نیز در راهی‌ که برگزیده بودم مصمم تر شده و به راهم بیشتر ایمان آوردم و اگر نبود این حجم عظیم حملات، من هرگز در راهی‌ که انتخاب کرده‌ام مصمم تر و راسخ تر نمیشدم لذا سپاسگزار همه آنهائی هستم که با حملات و تخریب و توهینهای خود مرا در عزم خویش برای سخن گفتن و دفاع از ملت آذربایجان راسخ تر کردند ، من سپاسگزار دشمنان خویش‌ام که با دشمنیهایشان به من ثابت کردند که حق با ملت آذربایجان است و سخن گفتن از استقلال یک ملت ارزش آنرا دارد که هر هزینه‌ای را برای آن‌ پرداخت نمود و پس از این ،جز از استقلال آذربایجان نخواهم نوشت و نخواهم گفت .پس از اين تنها داشتن یک مدرسه به زبان ترکی‌ مطالبه من نیست که استقلال اصليترين مطالبه من است . اگر مستقل باشیم وحاکمیت ملی‌ خویش را داشته باشیم مدرسه هم خواهیم داشت ،کلید عزت وخوشبختی‌ یک ملت در استقلال آن ملت است و بر همين اساس اگر از حق رای برای استقلال ملت آذربایجان سخن گویی ،میخواهند تبدیل به نقطه‌ای خاموش و سیاهت کنند بر سر سطری نانوشته و سفید که هیچگاه نباید کلمه‌ای بر آن افزود.
قلم‌ها را می‌ شکنند مبادا نوشته باشي آذربایجان،دهانت را می بویند مبادا گفته باشی‌ آذربایجان!
آنچه که از رهگذر حملات سيستماتيک به خوددریافتم این است که ما می‌باید از مدتها قبل محافلي را که ژست دفاع از حقوق بشر و آزادی بیان به خود گرفته اند را محک میزدیم و اکنون گر چه دیر اما خوش بود گر محک تجربه آید به میان . این قوم تحمل هیچ دگر اندیشی‌ را ندارد و گر چه گفتنش سخت است و باورش تلخ اما باید گفت و باور کرد که به راستی‌ ما اسیر قومی وحشی هستیم که توهم متمدن بودن هم دارد!
نوشته شده توسط: Anonymous

پاسخ بهرام مشیری به تخته لیسی براهنی

پاسخِ بهرام مشیری به تخته لیسی براهنی را در این ویدئو ببینید:
http://www.youtube.com/watch?v=H_T70FKJ9n4
روضه خوانیِ آسیدعلی خامنه ای به زبان تورکی را در این ودئو ببینید:
http://www.youtube.com/watch?v=z6WnfDQKzMs&feature=related
اوستاد براهنی بیشتر سال های عمرِ گُهر بارِ خویش را در بیرون از مرزهای ایران گذرانده اند و در یک ویدئو می فرمایند: «زبان مادری زبان مقدسی است»، و شگفت این که یک خط، یک جمله یک سطر به این زبان مقدس مادری ننوشته اند، چرا هرچه نوشته اند به زبان پارسی است را در این مقاله بخوانیم.
مقالۀ «در معنای سادۀ یک عصیان» از دوکتور پروفسور رضا براهنی:
http://rezabishetab4.blogfa.com/post-4.aspx
شاملو و آیدا در بارۀ رضا براهنی می گویند. مقاله را اینجا بخوانید:
http://rezabishetab4.blogfa.com/post-6.aspx
نوشته شده توسط: Anonymous

مقاله عالی بود از دکتر آراز سلیمانی بسیار متشکریم.
این همه ظلم ستم از روی عمد و از روی آگاهی بر علیه کرد و ترک و عرب و بلوچ را چرا ملت و نمایندگان فارس انکار می کنند ؟؟؟!!!

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

گوش کن دوستِ من!
او که شمشيرش به اَبر می‌رسد،
در زندگی هرگز هيچ گُل سرخی نبوييده است... علی صالحی

نوشته شده توسط: Anonymous

چه عجب که با این همه ظلم و شهید وعقب ماندگی اقتصادی فرهنگی اعمال شده که از روی عمد از سوی حاکمیت و دولت فارس مدار ایران بر ترک ها - کرده - عربها شده شما آقای هادی فرزانه مجبور شدید بگویید در حق ملت کرد و ترک اجحاف شده. باز خدا پدرت را بیامرزد. هم زبانان آریایی شما که از ریشه ادعا می کنند که در کردستان و آذربایجان همواره گل و بلبل بوده و از زبان و فرهنگ و.... ملتهای کرد و بلوچ و ترک همواره آزاد بوده اند

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب ائلچی - کامنتی از شما به دست ما نرسیده است.

نوشته شده توسط: Anonymous

بحثی منطقی و کاملا بی طرفانه بود حتی شاید گفت این حقایق برای نهضت و جنبش ملی حرکت آذربایجان تا حدی افراطی و بر علیه فعالین آن دوره بود و به نظر آید اما به هر حال لازمه عدم سو تفاهم و سو استفاده ابزاری فاشیستها ی آریایی پان ایرانیست در رابطه با این مبحث ادامه این گفتگو و کنگاش در زوایای مختلف آن دوره است که آقای سیروس مددی خود را مکلف نمود به روشن ساختن مسایل و دوام منطقی و بی طرفانه مباحثش. اما مباحث یونس شاملی و دکتر علیرضا اردبیلی و سایر فعالین هیچ دشمنی یا تضادی اساسی با سخنان آقای سیروس مددی ندارد که آقای حامد ایرانی دست پاچه در کامنت بالا نوشته اند و از هم اینک نتیجه گرفته اند.
برچیده باد فاشیست آریایی بر جا مانده از دوره رضا خان
با تشکر از سیروس مددی

نوشته شده توسط: Anonymous

باتشکر از درد دلی که بیان حق است و ساده وعریان بیان کرده اید نه مانند خیلی ها ولی نمیدانم این کهنه چپهایمان که برای یک سهو کوچکی از طرف ما دادشان هوا میرود چرا رفتند گل بچینند نکند این تازه دموکراتها خیلی جهانی شده اند ونگران حال دوستان رفقا در سوریه اند وجلو چشمشان این همه بی ربط وناحقی را نمیبینند .

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای سلیمانی، این آقایان اینقدر خودبزرگ بین و متنفر از غیر فارسها هستند که چه در تهران باشند و یا چه در اوروپا فرقی نمی کند. از آکادمسینهایشان گرفته تا کارگر معمولی شان غرق در نژاد پرستی و آریا گرایی به چپ و راستشان توهین میکنند. از اعرابی که برایشان دین، زبان، الفبا و علم آورده متنفرند. تاریخ نویسی و ادبیات اینها در دوران پادشاهان ترک شکوفایی بخصوصی د اشت اما از ترکها متنفرند. براهنی های زیادی در خدمت زبان وه ادبیات فارسی بوده اند ا ما مزدشان را با فحش و نا سزا گرفته اند و...

نوشته شده توسط: Anonymous

""" چرا تحلیل شما در قبال سیاست آمریکا پیرامون اسرائیل و فلسطین درست نیست؟ """ هفتهٔ گذشته اوباما "" سه ۳ نفر را به پست‌های کلیدی گمارد که عبارتند از چاگ هیگل، جان برنان و جیم کری "" این افراد تغییری بالقوهٔ را در سیاست خارجه آمریکا "" حوزه خاورمیانه "" به وجود خواهند آورد که عبارت است از """ شیفت تمرکز سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا از "" آمریکا - اسرائیل "" به "" آمریکا - ترکیه "" جهت حصول به درک منطقه‌ای "" فراتر از اسرائیل "" به "" نفوذ در آسیای مرکزی "" را مطابق با اهداف استراتژیک‌های امریکائی در "" تیر‌رس تمرکز "" خود قرار خواهد داد. با این شیفت، افقی نوین در "" حل مسائل خاورمیانه "" گشوده خواهد شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

 ببجشید٬ نوشتهٌ من بدستتان نرسیده؟ یا درج نشده

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ایرج
1- مساله تایپ کردن یا استفاده از منابع محدود نیست. مساله این است که تمامی منابع در مورد یک مساله باید نقد و بررسی ، پالایش شود.

آقای ایرج
1- مساله تایپ کردن یا استفاده از منابع محدود نیست. مساله این است که تمامی منابع در مورد یک مساله باید نقد و بررسی ، پالایش شود. بعد نتیجه گیری بشود که در فلان قرن یا فلان دوره بر اساس این منابع اینجا فلان نام داشته است.
2- شما می توانید به آدم های سرشناس در زمینه تاریخ مراجعه بکنید ، بدون اینکه موضوع را با ایشان مطرح کنید ، بپرسید که شعر در تاریخ نویسی و تاریخ نگاری تا چه حد سندیت دارد. برادر من شعر و اسطوره و حماسه باهم فرق دارند اما از آنجا که محدود به یک زمان مشخص ، مکان مشخصی نیستند ، نمی توانند با روایات یک م.ورخ یا اثر جغرافیدان رقابت بکنند. و الا از شعر مسائل زیادی دانسته می شود. شما با مراجعه به اشعار حافظ می توانید به اوضاع سیاسی زمانه وی پی ببری. یعنی حوادث در ادبیات هم انعکاس می یابند. موقعی که جغرافیدان با تمام تخصص و دقتش گاها اشتباه می کند(مورد هیاطله و قلزوم را در کامنت قبلی به یاد بیاورید) چه امیدی به شعر هست ؟! تاریخ را از روی کتاب :منابع تاریخی ، جغرافیایی ، سکه ، آثار باستان شناسی ، سند ، تذکره ، زندگینامه ، متون نثر ، سفرنامه و... می نویسند نه از روی یک بیت شعر. البته تک تک این منابع هم شرایط و کاربرد خاص خویش را دارد.شما تا حدی درست فکر می کنید ولی در دسته بندی منابع این مسائل را رعایت نمی کنید. فکر کنم یک ذره روش تحقیق در تاریخ بخوانید بهتر از این همه شاهنامه خوانی و... باشد
3- هیچ کس با یک بیت شعر نظامی را تورک ندانسته ، اگر هم دانسته ، نظر وی ناقص است ، چون باید مدارک به حد کافی باشد. این فکر شما کوته بینی است. موقعی که دیوان تورکی نظامی گنجوی از کتابخانه خدیویه مصر پیدا شده ، شما پناه به یک بیت شعر می برید ؟! موقعی که نظامی از شروانشاه شکایت می کند که چرا به وی دستور نوشتن خمسه را به فارسی نه به تورکی صادر کرده ، دیگر چه نیازی به یک بیت شعر ، موقعی که ضرب المثلها و کنایه ها و.. تورکی از لا به لای اشعار قطران و نظامی و خاقانی سر در می اورد ، لزومی به اتکا به یک بیت شعر وجود ندارد. و موارد دیگر ی که من فاکتور می گیرم.
4- اولا قرار شد بحث علمی باشد. اگر عنوان یا لیب را می نویسید برای همه بنویسید ، اگر هم نمی نویسید برای هیچ کدام. اصلش هم همین است. یعنی چه دکتر عنایت ا... رضا. جناب زهتابی ؟؟؟ اگر توجه داشته باشید در جلد و متن هیچ یک از کتابهای اولی ، دکتر نیامده است.ما نگفتیم رضا از معدود منابع استفاده کرده حتی از بیشترین منابع استفاده کرده است. یعنی در منابع گزینش کرده و آنهایی را که مخالف طرح کلی کتاب بوده خط زده است. در حالیکه تمامی روایتها را باید کنار هم می چیدف بعد از نقد و بررسی همه ، یک نتیجه کلی و یا اینکه یک نتیجه در چند دسته نظر و دیدگاه بیرون می کشید. مگر آنهایی که مخالف این دیدگاه هستند چنین نمی کند. هر کسی منابع منطبق با عقیده و ایدئولوژی خودش را می آورد فرق نمی کند طرفدار جدایی اران باشد یا اینکه اران را جز آذربایجان بداند.
5- اما اگر به مورد کتاب دکتر زهتابی یا ایران تورک لری نین اسکی تاریخی + تاریخ دیرین ترکان ایران برگردیم ، ایشان در اصل بیشتر زبانشناس هستند تا مورخ ، یعنی مدرک ایشان حوزه تخصصی ایشان بیشتر در زمینه زبان هست تا تاریخ. در کتاب هم بیشتر با دیدگاه زبانشناختی به مساله نگریسته است. یعنی تاریخ ترکان ایران را از زمان سومریان ، ایلامیها ، قوتتی ها ، هوری ها و... به بعد که التصاقی زبان بوده اند ، شروع کرده است. ایشان هم در داخل متن ارجاع داده اند و هم در آخر کتابنامه را آورده اند. شما اگر به متن اصلی مراجعه بفرمایید عین عرایض بنده را با چشم خود می بینید.
6- نمونه کسروی ، کاظم زاده ایرانشهر ، تقی ارانی ، تقی زاده و... نومنه ای است که احتمالا درک اش برای جامعه فارس زبان مشکل باشد. در اینجا با گونه ای از پدیده آسیمیلاسیون و از خود بیگانگی این افراد مواجه هستیم که به مانقورتیسم معروف است. نمونه کتاب کسوی مربوط به این مساله است.
7- بنده تک تک این نمونه هایی که کسروی و دیگران اشاره کرده اند را به دقت مطالعه کرده ام ، اولا بعضی از اینها به قول علامه دهخدا و دکتر صدیق نمونه هایی از اشعار گیلکی=فهلویات(به اصطلاح دوبیتی هایی که به گویشهایی همچون لری و گیلکی سروده شده است) و آنهایی که کسروی متعلق به شیخ صفی می داند ، درست است بعضا سروده شیخ صفی اما به زبان گیلکی است که احتمالا شیخ که داماد شیخ زاهد بوده در گیلان در آن موقع اینها را سروده است. بعد اینکه هیچ یک از این ابیات عنوان آذری و یا تاتی ندارد ، بلکه اکثرا تالشی یا گیلکی هستند. ثالثا اگر به تاتی هم پیدا بشود و حتی به آن آذری اطلاق بشود که تا به حال پیدا نشده و اطلاق هم نشده است ، دلیلی بر غیر تورک بودن آذربایجان نمی باشد.رابعا شما را ارجاع می دهم به کتاب دده قورقود که تاریخ 444 هوق بر آن حک شده است. اگی تا به حال نمی دانستید بدانید و اگر هم می دانستید لطفا اطلاعاتتان را در مورد این کتاب خصوصیات آن ، جغرافیای آن ، مکان تالیف آن ، تاریخ تالیف و خلق آن و... بالا ببرید و با مجموع نومنهایی مه ذیل زبان آذری در دایره المهارف بزرگ اسلامی آمده است ، مقایسه بفرمایید ، اگر به نتیجه ای رسیدید ، ما را هم بی خبر نگذارید. فقط از این به بعد خواستید کامنتی بنویسید لطفا موارد بالا را فراموش نکیند. یاد آوری تک تک اینها برای بنده هزینه بر بوده و جز سر درد چیز دیگری به بنده نمی رسد.
نوشته شده توسط: Anonymous

دوست عزیز جناب فرهاد من چندان اهل تایپ کردن نیستم وگرنه از این دست منابع بسیار است.شما میفرمایید شعر سند نیست اما همفکران شما از یک بیت مجعول منتسب به نظامی او را ترک می پندارند(پدر بر پدر مر مرا ترک بود....)
قطران تبریزی: او به تخت ملک ایران برنشیند در ستخر کهترین فرزند خود را مهتر اران کند*در این بیت استخر و اران مناطق جغرافیلیی کاملا شناخته شده هستند نه خیالی!!! که درون سرزمین ایران قرار دارند.*بر شه ایران حدیث سیستان پوشیده ماند/ سالها بودند مسکین از غم در خون جگر *در این بیت سیستان مکان افسانه ای نیست.لطفا بفرمایید این سرزمین ایران که هم فردوسی طوسی هم نظامی گنجوی هم فرخی سیستانی هم سعدی شیرازی هم قطران تبریزی هم جامی و.... در طی قرون مختلف از آن نام بردند کجاست؟اگر سرزمینی به این نام وجود نداشته اینهمه تکرارهمراه مناطق کاملا شناخته شده امروزی مانند اصفهان سیستان اران استخر شروان

و...چه توجیهی دارد.
دکتر عنایت ا... رضا از منابع محدود استفاده نکرده منابع ایشان در انتهای کتابشان هست . اما جناب زهتابی در پایان کتاب خود حتی یک منبع نیز معرفی نکرده.و منابعی که در پایین صفحات معرفی شده نیز محدود در بسیاری موارد گزینشی انتخاب شده(مانند نقل قولهایی که از دیاکونف آورده).
سفرنامه اولیا چلبی به وضوح زبان مردم شهرهای آذربایجان شروان بردع را فارسی میداند.رساله روحی انارجانی کتاب سفینه تبریز(قرن 10 و 11) نمونه هایی از زبان بومی آذربایجان را نشان میدهد. این کتابها که ساخته شوونیسم نیست. حتی بر خلاف تبلیغات نادرست کتاب زبان آذری کسروی قبل از رضا شاه تالیف و چند ماه قبل از سلطنت اودر سال 1304 چاپ شد.
نوشته شده توسط: Anonymous

این آراز واقعا حیف است. حیف است که این دکتر سلیمانی عزیز از یادها برود. باید قدر این آقا راا دانست. ما یاید بتوانیم به نسلهای آینده نشان دهیم که چه از دست تیپهای مثل آراز کشیده ایم. کاش می شد که نمونه هایی از حزب اللهی، فالانژ و... را جاودانه کرد و در موزه تاریخ نگهداری کرد و برای نسلهای بعد نمونه ای از این تیپ ها نگهداشت تا مثلا بچه مدرسه ها به دیدنشان بیایند و بببیند. آنوقت وقتی در درس تاریخ صحبت پیراهن سیاهان موسولینی، قهوه ای پوشان هیتلر (اس. آ) گرگهای خاکستری ترک، حزب اللهی ایران بمیان می آید، بتوانند تصورش کنند. منتهی باید فاصله ای میان اینها با بازدید کنندگان باشد که آسیبی به مردم نرسانند. از این نظر آراز واقعا حیف است. ایشان که فساد ژنتیک فارسها را ثابت کرده ، خودش هم فکری به جاودانگی خود بکند. حیف است. فالانژ-

نوشته شده توسط: Anonymous

واقعا نمیدونم چرا سایتها بدون تحقیق اینو کپی پست میکنن.. این خانم فرانسوی به نام ملیسا Melissa Theuriau و شوهرش هم عرب می باشد.. من به این نتیجه رسیدم هر خبری که توش از این خبر های نژاد پرستانه است باید بش شک کرد و رفت تحقیق کرد بابا مگر کشکه یکی توی تلویزون فرانسه بیاد حرفهای نژاد پرستانه بزنه بعد مردم بیخیالش شن؟؟