Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

اسلام جهنمی ازهمین دست مردک های حرامی می سازد ، به حدی لجن زده هست که ازریش وپشم و چشم های خونبار این حرامی دیده می شود .اعتراف می کند که تجاوز ،آدمکشی ودزدی کرد ولی بحدی حرامزاده هست که یک کلمه از همه قربانیانش عذرخواهی هم نمی کند ، وبلکه الان هم دنبال "استیفای حق خودش " ، نه حق مردم هست ........ه! فقط جرئت بکن نشانی از خودت بده تا اول همین مردم استیفای حق" ترا بدهند ، وبعد استیفای حق سایر دزدان ، غارتگران ، تجاوزکاران و مردم کشان اسلامی . چنین بادا !

نوشته شده توسط: Anonymous

بسیار سپاسگذارم همیشه شهید پیشه وری برای ناسیونالیست های ضد استعمار حرف برای گفتن دارد چقدربا واقع بینی توحش وحشی های شمالی امریکا وانگلیس را توصیف کرده هنوز حرف هایش جدیدند وبرای تمام مبارزان ضد استعمار درایالات درس ها دارند کاش این بدبینی را به روس هاهم داشت وجان برسرخوشبینی خودبه روس ها نمیگذاشت حتی از حقوق ملی ملت خویش دربرابر خواسته های استعماری کشوری همزبان مثل ترکیه هم دفاع میکند وتاکید میکند که نباید حقوق مردم اذربایجان فدای همزبانی با تورک های ترکیه شود این همه تاکید برحقوق ومنافع ملی ایالتش واقعا ستودنی است مطمئنا اگر ایشان وحکومت دموکرات فرقه سی دراذربایجان دوام می یافت بخاطر همین روحیه ملی روس هاهم نه تنها به ان کمکی نمیکردند چون نفعی نمیخواست به انها برساند در صدد

انهدامش بر میامدند متاسفانه خوش بینی ایشان به روس ها وخوشبینی مصدق به امریکا کار دست دوحکومت ملی در تهران و تبریز داد امیدوارم
دوباره این تراژدی تکرار نشود حقوق ومنافع مردم ایالات با هیچ کشور بیگانه ای و هیچ حکومت دست نشانده ایرانی قابل معامله نیست وقتی تمامیت یک کشور بزرگ در چنگال استعمار خارجی است تشکیل دادن یک حکومت ملی در ایالتی از ان تجزیه طلبی نیست استعمارستیزی و استقلال خواهی است.
نوشته شده توسط: Anonymous

در زیر نو شته‌ی یک کمونیست کورد را برای خوانندگان میگذارم بخصوص آقای ناصر کرمی این نوشته‌ از خیلی جهات جالب و آموزنده‌ است البته‌ من با کل نو شته‌ موافق نیستم ولی همانطور که‌ گفتم نکات بی نهایت جالبی اشاره‌ کرده‌ منجمله‌ اینکه‌ پان ایرانیستها و ایران گراها میگویند ما ملت فارس یا قوم فارس در ایران نداریم پشت کلمه‌ی ایران ناسیونالیسم فارس نهفته‌ است

پشت کلمه ایران، ناسیونالیسم فارس نهفته است
16 / 11 / 2012
محمد جعفری:
(قسمت دوم): در قسمت اول این سلسله مقالات متذکر شدم که خطرناکترین، مقتدرترین، با سابقه ترین و با تجربه ترین گرایش ناسیونالیستی در ایران، ناسیونالیسم فارس است. بخاطر امکاناتی که در اختیار دارد، چالنج کردن آن از سایر گرایشات ناسیونالیستی در ایران سخت تر و پیچیده تر است. و گفتم نیروهای این گرایش هر چه شعار "اتحاد برادرانه اقوام ایرانی" و ضرورت اتحاد همه ایرانیان را سر دهند، بفرض پذیرش هژمنی آنان بعنوان برادر بزرگتر و حفظ تمامیت ارضی ایران است. نامبردگان پروژه های وسیع و همه جانبه خود را در پوشش کلمه ایران که هر جریان سیاسی آن را به منظوری بکار می برد، دنبال می کنند. اشاره شد که ناسیونالیسم حاکم و در اپوزیسیون بعنوان طبقه بورژوا، خواهان سلطه خود بر ایران جهت تصاحب ارزش اضافی تولید شده توسط طبقه کارگر ایران است و برای متحقق کردن این هدف دست به هر اقدامی می زند. اگر تصور کند خواسته هایش با شعار "همه ما ایرانی هستیم" متحقق می شود، خاک زیرپای هر مرزبان غیور! مرزهای ایران است، با تهدید و جنگ حاصل شود، تهدید می کند و با جنگ حاصل شود فرمان جهاد خمینی- بنی صدر* در٢٨ مرداد ١٣٥٨علیه مردم کردستان را صادر می کند. با همراهی با آمریکا و کراوت بستن حاصل شود، کراوات می زند و الترناتیو "الماسی برای فریب، اولاف پالمه سنتر، کنگره ملیتهای ایران فدرال و کنفرانس بروکسل" را تشکیل می دهد. با حکومت مذهبی حاصل شود، قرارداد "نوفل لوشاتو- گوادلوپ" امضا می کند، ریش می گذارد و خمینی را توی ماه می کند و فیلسوف شان منتظری، عبدل کریم سروش و... می شود! ، با رواج دادن فرهنگ مبتذل تحقیر ترک، عرب و...حاصل شود، فرهنگ تحقیر تولید می کند.
در این سطح ما ناسیونالیسم را بطورکلی و بعنوان یک پرچم سیاسی هم در اپوزیسیون و هم در قدرت یعنی هر دو را مد نظر داشته و مورد نقد قرار داده ایم. ولی مساله تا به حکومت ها مربوط می شود، این ناسیونالیسم تنها یک مکتب، یک ایدئولوژی و یک پرچم سیاسی عام نیست، بلکه یک فاشیزم تمام عیار است. اکنون دنباله مطلب را پی می گیریم.
ناسیونالیسم فارس با تکیه بر ایران چیزی از دست نمیدهد
چرا ناسیونالیسم فارس مانند رقیبان خود مستقیماً به هویت قوم رجوع نمی کند؟ چون با چسبیدن به ایران چیزی از ناسیونالیسم فارس را از دست نمیدهد. این ناسیونالیسم کارکشته تر، با سابقه تر، با تجربه تر و پیچیده تر از سایر گرایشات ملیگرائی در ایران است. ایشان میداند چسبیدن به ایران برای همان اهداف حتی از خیلی جهات برد بیشتری دارد.
تا جمهوری اسلامی در قدرت است، یک جغرافیای معین و اقتصاد متمرکز در دست دارد و زبان رسمی کشور فارسی است، ارجاع به هویت ایرانی دفاع از ناسیونایسم فارس است. این طیف مشکل زبان، مشکل حکومت متمرکز، جغرافیای معین و اقتصاد متمرکز ندارد. مجبور نیست زبان دیگر مردمان ایران را بیاموزد و این دیگران هستند مجبورند راهشان را به سوی این قدرت کج کنند. خیلی از مطالباتی که ناسیونالیسم کرد برای آن مجاهدت می کند؛ از قبل برای ناسیونالیسم فارس حاصل گشته و به این خاطر الزاماً قید ناسیونالیسم فارس در ادبیات این جریان ضروری نیست. کلمه ایران برای او متضمن ناسیونالیسم فارس، سرزمین ایران، پرچم سه رنگ با شیر و خورشید یا با الله...باشد پرچم خود می داند. لازم نیست مثل ملی گرایان کرد، ترک، عرب و غیره... برای سهم خواهی به اشکال اپوزیسیونی ظاهر شود و با مخالفت با ایران و ایرانیگری برای بسیج مردم وارد میدان شود. با شعار "وحدت همه ایرانیان" پروژه خود را عملی می کند. با عباراتی چون ایران ما، اتحاد مردم ایران، حفظ استقلال کشور و تمامیت ارضی و اتحاد گری، از ناسیونالیسم فارس دفاع می کند. با ایرانیگری پروژه را تداوم بخشیده، ارزشهای وطن پرستانه را رواج داده و متحقق میکند.
حکومت های سرمایه داری چه نظام پادشاهی و چه جمهوری اسلامی، احزاب و سازمانهای طرفدار این دو سیستم حکومتی طبقه بورژوا، عامل اصلی آلوده کردن جامعه با سم ناسیونالیسم و تفرقه ملی در ایران بوده و هستند. همچنان که "فرهنگ جامعه، فرهنگ طبقه حاکم آن جامعه است". سیاست و عمل نامبردگان مهم ترین عامل دامن زدن به نابرابری، فقر و... در جامعه است و به این اعتبار سر چشمه نزاع ملی و آتش بیار تفرقه میان طبقه کارگرهستند. مبارز پیگیر علیه همه اشکال ناسیونالیسم باید در قدم اول منتقد سازش ناپذیر نامبردگان باشد. ناسیونالیسم فارس در این کشمکش، برعکس ناسیونالیسم کرد بجای ذکر هویت قوم خویش، خود را اغلب پشت کلمه "ایران" پنهان می کند. در این متن، مفهوم ایران برای این نیروها عین مفهوم کردستان برای ناسیونالیست های کرد، بار ناسیونالیستی دارد. درست به این خاطر در مبارزه با ملی گرایی کرد، ترک، عرب و غیره، اگر در عمل مشخص نباشد منظور هر کس از ایران چیست؛ بخصوص تا وقتی به فارسی بنویسید و صحبت کنید (قند در دهن آنان آب می شود)، بنوعی به سود ناسیونالیسم فارس تمام می شود و احتمالاً حمایت ضمنی بخش های زیادی از نیروهای این گرایش را با خود خواهید داشت. اگر شما سنگی به ناسیونالیسم کرد و ترک بزنید، ناسیونالیسم ایرانی همراه شما ده تا سنگ به آنها خواهد زد؛ زیرا آنها را تهدیدی برای تمامیت ارضی، باعث نامنی قدرت مرکزی و تا به مسائل زیربنایی مربوط می شود، باعث کاستن از اهمیت تمدن و فرهنگ آریایی و زبان اصیل فارسی که از نظر آنها زبان مردم ایران است می داند. از نظر ایشان ایران بعنوان یک ملت، یک کشور و یک قدرت سیاسی با تمام دنگ و فنگ اش، زبان رسمی فارسی دارد، پرچم کنونی و قدرت مرکزی "پرژا" است. تا مساله به تصمیم گیری در مورد مسائل مهم و امور کلیدی کشور مربوط می شود، کرد و ترک "کیلوی به چند"؟ به زعم وی همچنین در بعد فرهنگی، نباید زبان رسمی فارسی هم سطح کردی و ترکی در کشور شود. پس تا اینجا اگر ما یک انتقاد از ناسیونالیسم کرد و ترک داشته باشیم، آنها هزار انتقاد دارند و آنها را اخلالگر و تجزیه طلبی می نامند ومعمولا تجزیه طلبی از گناهان کبیره سایر مردم غیر فارس زبان ایرانی است. وحدت طلبی نامبردگان آن روی سکه تجزیه طلبی ناسیونالیست های کرد و... است. معهذا صرفا اکتفا به گفتن ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی، کفاف و برازنده مطلب نیست، زیرا بخش عمده آن را زیر نقد کمونیستی بیرون می برد. اگر این ناسیونالیسم را سر راست به اسم مشخص خطاب نکنید، به او کار نداشته باشید، می تواند موافق کمونیست ها ( فقط در رد ناسیونالیسم دیگران) باشد، بشرطی که مساله پای خود آنها را نگیرد. وقتی بحث به نقد هر نوع ناسیونالیسم و از جمله ایرانی رسید، مخالفتشان عیان می شود.
کمتر احزاب و سازمان (در بعد سراسری) در تاریخ ایران وجود دارد که کم و بیش به این ویروس مبتلا نشده باشد. البته دفاع آنان از ایران با ذکر نام و مشخصات ناسیونالیسم فارس پیش برده نمی شود. ایشان برای پیشبرد اهداف ناسیونالیستی خود مجبور نیست لباس ناسیونالیسم را به تن کند و اپوزیسیون ظاهر شود و مطالباتی که معرفه ناسیونالیسم کرد و ترک مطرح کند. یعنی مخالفتش با ناسیونالیست های دیگر در ظاهر دفاع از قوم فارس بخود نمی گیرد، معهذا با پلاتفرم دفاع از ایران به میدان می آید. در این سطح لازم نیست زحمت زیادی بخود بدهد و در قالب مبارزه با ناسیونالیسم دیگران از ملت فارس- ایران دفاع کند، زیر از دید ایشان فارسی و ایرانی از هم جدا ناپذیرند و با قید کلمه ایران تلویحاً شما هژمنی ناسیونالیسم فارس را پذیرفته اید. اهداف مبارزه ایشان با تجزیه طلبی، دفاع آشکار و پنهان از وحدت کشور و خدمت به ناسیونالیسم خویش است. اگر شما کاری به نقد مقدسات ملی او نداشته باشید، با نقد ملی گرایی دیگران، دارید کار او را آسان می کنید. با به کار بردن ایران، ایران کنونی را برسایرمردم ساکن ایران جاویدانی خواهید کرد. پافشاری بر زبان فارسی بعنوان زبان رسمی، پافشاری بر تمامیت ارضی ایران و لشگر کشی علیه "تجزیه طلبان" مشخصات این ناسیونالیسم هستند. پاس داشتن ایران از نظر ایشان، متضمن حفظ استقلال کشور و تمامیت ارضی و پاس داشتن فرهنگ ایرانی در خود مستتر دارد. فکر می کند هر کدام از ارکان نامبرده هویت طبیعی مردم ایران است.
گفتم تا بحث بر سر نقد ناسیونالیزم کرد، ترک، عرب و غیر است، این گرایش با شما موافق ستیز کردن با آنان است وهیچ مخالفتی با شما در این زمینه ندارد. نه فقط این، بلکه تا حدودی در افشا و منزوی کردن ناسیونالیست های غیر ایرانی، با شما سمپاتی و همنظر دارد. گویا ما امروز در ایران فقط مشکل ناسیونالیزم کرد، ترک و عرب داریم و اگر آنها را منزوی نمائیم جامعه را از شر و جهالت ناسیونالیسم نجات داده ایم! لذا گفتن "ما مخالف ناسیونالیسم هستم" بطور کلی ناسیونالیسم فارس ایرانی را زیاد بر آشته نمی کند. ایشان خود را به آن صورت ناسیونالیست نمی داند. وقتی به او گفتید زبان فارسی نباید الزاماً زبان رسمی باشد، خط فارسی را باید به لاتین * تغییر داد، پرچم کنونی را باید عوض کرد و ما کسی را به زور مجبور به ماندن در چهارچوب "تمامیت ارضی" ایران نمی کنیم، آنگاه ناسیونالیسم شان گل می کند.
ناسیونالیسم ماهیتا هویت خود را در تقابل با دیگران و دشمنی مداوم با خارجی ها باز تعریف می کند و مردم را پشت آرمان های بورژوازی متحد می کند. تا اینجا هیچ هنری نیست که ناسیونالیسم فارس با شدت تمام علیه نیروهای که اتحاد کشور بهم می زنند، از تمرکز و اتحاد به سبک کنونی حمایت کند و مخالف تجزیه و پراکندگی کشور به دولت های کوچکتر باشد. ضدیت ناسیونالیسم فارس با ناسیونالیسم ترک، کرد و عرب هیچ جنبه مترقی و هویت انسانی(جهان شمول) ندارد؛ همچون ضدیت ناسیونالیسم ترک، کرد و عرب با ناسیونالیسم فارس هیچ جنبه مترقی و هویت انسانی ندارد.
در جوامع سرمایه داری، پرچم، مرز و ملت سه رکن از ارکان بورژوازی برای سازمان دان جامعه بر اساس فرمول و سیستم تولید و بازتولید طبقاتی، چه آنهائی که در حاکمیت و چه آنهائی که در اپوزیسیون هستند بنام ملت است. بر این اساس ما کمونیست ها مخالف همه آن ارکان هستیم. اگر مخالف هر نوع پرچم بورژوائی هستیم، چرا باید موافق نوعی " ایرانی- ناسیونالیسم فارس" آن بود؟ تمام جوهر مساله نقد ناسیونالیسم در این است که آن را به مثابه یک راه حل عمومی انسانی درک کرد و به کاربست و نه آن را مختص و محدود به بخشی از ناسیونالیسم اپوزیسیون گریز از مرکز کرد. مخالفت با پرچم ملت سازی جریاناتی که پروژه ساختن آن را در دست دارند، هنوز عمق درک کمونیستی مساله نیست، بلکه مخالفت با تمام پرچم های ساخته شده "ملت" معیار تمایز مرز میان یک کمونیست با یک ناسیونالیست را مشخص خواهد کرد.
هویت ایرانی، برای کدام نیروها نقش پرنسیپال ندارد؟
ناسیونالیسم بعنوان یک پرچم سیاسی، یک مکتب و یک ایدئولوژی با تکیه براثبات هویت قوم خویش و... جنبه پراتیک بخود می گیرد. شرط ابراز وجود مستقل آن، تداعی نشدن با دیگران است. از این رو، هویت ایرانی برای ناسیونالیسم عرب، کرد و ترک نقش پرنسیپال ندارد و وجدایی آنان از هویت ملی ایرانی حتی بنوعی شرط "مشروعیت" دادن به هویت متمایز خود است. معهذا در اصول آنان، هویت ایرانی پررنگ نیست. علیرغم اینکه شاخه های از حدکا، مهتدی و... تاکتیکی در اجلاس الترناتیو "الماسی برای فریب" و... زیر یک سقف سرود "ای ایران" سر دادند، گمان نمی کنم آنها از سرود ای ایران خرسند باشند، چون نقطه مقابل سرود ناسیونالیسم کرد" ای رقیب" می باشد. آنها "اصولاً" و ارژینال خود را مقید و صاحب سرود "ای ایران" و تمامیت ارضی ایران نمی دانند. حتی جدایی از هویت ملی ایران و با آن تداعی نشدن فلسفه شکل دادن به نایسونالیسم خود است. محاسبه می کنند که داشتن هویت ایرانی بنفع است ویا تاکید بر هویت قوم خویش؛ امکان جدایی وجود دارد یا باید با همتای خود وارد سازش، رقابت و معاملۀ بده بستان شد؟ برعکس آنچه حزب دمکرات کردستان ایران زمانی معامله گرانه بمنظور اطمینان خاطر و جلب سمپاتی و رضایت، بخش های از نمایندگان ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی می گفت "از هر ایرانی ایرانی تر است"، ناسیونالیسم ایرانی چنان بارمهمی برای نامبردگان ندارد. هر کدام از شعبات ناسیونالیست غیر از ناسیونالیسم فارس، در شرایطی می توانند از هویت ایرانی خود دست بکشند و آن را به یک دسته ترتیزه " در راه خدمت به ملت خویش" به آمریکا بفروشند و درعین حال ناسیونالیست و ضد کارگر بمانند.
اما برای ناسیونالیسم فارس فعلا مساله هویت ایرانی نقش پرنسیپال دارد. ناسیونالیسم فارس و ایرانی درهم تنیده و جدایی ناپذیر هستند. بعید به نظر می رسد که ناسیونالیسم فارس هیچ وقت سرود "ای ایران" را کنار بگذارد، چونکه به این اعتبار خود را صاحب تام و کمال ایران می داند. ناسیونالیسم فارس در زمینه های فیلم، زبان رسمی، ادبیات تاریخی (بخصوص وقتی به زبان های خارجی ترجمه می شوند)، برتری خود و کمتر به حساب آوردن مردمان غیر فارس زبان را بیان می کند. از نظر وی این امر طبیعی است که مردمان غیر فارس سرزمین ایران مسلتزم و موظف به پذیرش آن هستند. برتری هر چه فارسی است و کمتر به حساب آوردن هر چه غیر فارسی است را تا سطح انتقاد به داشتن لهجه کش داده است. پس بکار بردن قید ناسیونالیسم فارس بجای ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی در برخی موارد درست تر است و معرف حال این پدیده می باشد. عظمت طلب ایرانی بدون قید "ناسیونالیسم فارس" کل مطلب را نمی رساند و در برخی موارد نگفتن آن، آوانسی به این گرایش می باشد.
در مواردی فشار آراء و عقاید ناسیونالیسم حاکم بر کمونیست های سایر بخش های ایران باعث شده که از ترس اینکه حمله نظامی، سیاسی- تبلیغی به آنها نشود؛ به تجزیه طلب و محلیگری متهم نشوند، اینقدر در نوشته ها و گفته ها ایران ایران کرده اند که از دور کمتر متوجه تمایز آنان با ایران ایران گفتن بقیه که ربطی به آن درک و مفاهیم و برداشت مضمونی کمونیست های ندارد، شد. صدای ما هم طوی صدای "ایران ایران" آنها باعث شده که "چوب را به لانه زنبور" ناسیونالیسم فارس نیندازند. مثلاً اگر وی تجزیه طلب نیست، پس ناسیونالیست نیست و ناسیونالیست ها فقط آن جریاناتی هستند که خواهان تجزیه کشور و تشکیل کشور مستقل کردی و یا ترکی هستند.
شعار اتحاد توسط هر جریانی نشانه غیر بورژوایی آن نیست؛ زیرا یکی به وسیله حفظ وحدت سراسری و یکی با شعار جدایی – خودمختاری - فدرالی سهم خواهی و پروژه ناسیونالیسم خود را پیش میبرد. ماهیت آن فرق نمی کند. وقتی ما می توانیم جامعه ایران را از شر و خطر انواع ناسیونالیسم نجات بدهیم که مقدم بر ناسیونالیسم کرد و ترک، تکلیف خود را با این ناسونالیسم وحدت طلب روشن کرده باشیم. به این خاطر چون سابقه، تجربه و امکانات وی از دیگران بیشتراست، ظرفیت گمراه کردن مردم توسط این گرایش نیز بیشتر است.
جریانات ملی مذهبی و گروهای طیف "توده- اکثریت"، سازمانهای فدایان و چپ خلقی و تمام سازمانهای طیف سلطنت طلب، علیرغم تفاوت های در این یا آن زمینه با همدیگر و با شوینیسم حکومت؛ وقتی مساله به ناسیونالیسم ایرانی میرسد، بند نافشان از این ناسیونالیسم قطع نشده است. در سیاست، جهانبینی، رفتار و زندگی روزمره، در برخورد به عرب، به افغانی و ایرانی هایی که فارسی زبان اولشان نیست و با لهجه فارسی صحبت می کنند، بوضوح در خواهید یافت چه تعصباتی روی فارسی (فارس بودن) هر مسائلی که به ایران مربوط باشد را از خود نشان می دهند. می توان اثرات مخرب این ناسیونالیسم را در یکی با شدت صد در صد و در دیگری خفیف تر دید. این درجه تعصب نشان دادن در مورد فارس بودن ایران تا به سازمان ها و احزاب سیاسی مربوط می شود، قبل از اینکه معرفتی و اخلاقی باشد، سیاسی و طبقاتی است. تاثیر مخرب این فرهنگ بر توده ی مردم نیز سرایت کرده و اجازه بدهید با یک نمونه که یکی از هزاران نمونه است اشاره کنم:
من مترجم زبان های فارسی، دری و کردی در British Refugees Council لندن هستم. هرماه یک بار و بیشتر، به اشخاصی از میان انبوه آلوده شده ها به بیماری ناسیونالیسم برخورد خواهم کرد که ازهمان ابتدا صحبت کردن من وقتی متوجه می شوند که لهجه کردی دارم، اتوماتیک فکر می کنند نباید یک مترجم غیر فارس مترجم آنان باشد و در خیلی موارد درخواست مترجم "ایرانی" می کنند! غیر از پیش داوری و داده های این فرهنگ در جامعه و لهجه داشتن، صحبت نکرده از کجا مشخص است که من درست فارسی صحبت نمیکنم و همدیگر را متوجه نمی شویم؟ زبان فارسی من بهتر از زبان انگلیسی من است؛ در حالیکه تاکنون شاهد نبودم یک مشاور، یک وکیل و یک قاضی انگلیسی زبان به من گفته باشد که انگلیسی بلد نیستید یا لهجه دارید. اگر بلحاظ سیاسی به مساله نگاه کرد، آن اشخاص نمی دانستند نظر من در باره مسائل مورد بحث چیست.
از نظر این ناسیونالیسم اگر رشتی با لهجه رشتی صحبت کند ایرادی ندارد، اصفهانی با لهجه اصفهانی صحبت کند ایرادی ندارد، خراسانی با لهجه خراسانی صحبت کند ایرادی ندارد، زیرا اینها شاخه های از زبان فارسی هستند. اما این با لهجه کردی و عربی فارسی صحبت کردن است که فارسی اصیل را معیوب می کند؛ به این خاطر کردی زبانی دیگر و شاخه ای از فارسی نیست. متکلمین غیر فارس وقتی با لهجه صحبت کنند ایجاد اشکال می کند! این در حالی است که هر صد نفر کمونیستی که زبان مادریشان فارسی نیست 90% می توانند به فارسی درست تکلم کنند، اما ده در صد کسانی که زبان مادریشان فارسی است (حتی کمونیست ها هم) نمی توانند به زبان های سایر مردم ایران صحبت کنند. این مساله، بصورت یک امر طبیعی، داده شده و عادی برای آنها درآمده است. نیروی عادت و بد آموزی ناسیونالیسم اجازه نمی دهد که آنان درک کنند مردمی که با لهجه صحبت می کنند هیچ بار منفی ندارد. با لهجه و بی لهجه صحبت کردن با یک زبان، مساله پرنسیپالی و کیفیتی نیست. من البته به این واقعیت واقفم که بدلیل مسائل تاریخی "زبان فارسی رسمی بوده است" ضروری نباشد شهروندانی که زبان مادریشان فارسی است زبان دیگران مثلاً کردی یا ترکی را یاد بگیرند. مساله تا به من و به جریان ما مربوط می شود، ما کوچک ترین تعصبی روی زبان نداریم. در جلسات، بخاطر یک نفر که کردی بلد نباشد، همه ما با فارسی "لهجه دار" صحبت میکنیم. اما اگر خودآگاهی وارونه ناسیونالیسم نباشد، درک با لهجه فارسی صحبت کردن دیگران سخت نیست و بی لهجه صحبت کردن آنان هم برتری و فضیلت و نشانه هیچ استعداد خاصی برای کسی که زبان مادری اش فارسی است در بر ندارد. می توان درک کرد و یاد گرفت که تمام مردم ایران با یک لهجه و عین عمو و عموزاده های او صحبت نخواهند کرد. گویی همیشه دیگران وظیفه دارند لهجه خود را تغییر بدهند و با لهجه ایشان تکلم کنند. کسانی که (ولو با لهجه) فارسی آموخته اند، زحمت زیاد کشید اند. ایشان حق به جانب است و لهجه ای که هیچ کار خاصی برای آن انجام نداده و شما که عمری کوشش کرده اید تا آن را یاد گرفتید، باز چون او بدون لهجه صحبت می کند، در نتیجه هیچ کار نکردن او مهم، و زحمت کشیدن شما هم هیچ است! ناسیونالیسم غالب نمی تواند استانداردی را قبول کند که مردم با لهجه های متفاوت با یک زبان (فارسی یا انگلیسی) تکلم می کنند. شاید کمبود از اوست که غیر از لهجه مادری خود لهجه کسی دیگر را راحت متوجه نمی شود. ناسیونالیست های ما توقع دارند همیشه اقلیت ها و کسانی که (زبان رسمی غیر زبان اولشان است) باید بی لهجه صحبت کنند.
به اصل موضوع برگردیم: تنها جریان و اشخاصی می توانند بی تردید و بی تخفیف در قلمرو مسائل سیاسی و طبقاتی علیه انواع ناسیونالیسم مبارزه کنند که کمونیست باشند و هر کسی به نحوی از انحا با کمونیسم مشکل داشته باشد، بنا به تعریف در انتخاب سیاسی بین چپ و راست جامعه، بین کمونیسم و ناسیونالیسم نمی تواند ناسیونالیست نباشد. حتماً مردم عادی بخصوص کارگر و زحمتکش جامعه، مثل سازمان ها و احزاب سیاسی با نقشه و برنامه، تعصب زیاد و عرق ملی ندارند. اما از آنجا فرهنگ حکومت ها در آنها نفوذ کرده است، ولو تعصب آنها آگاهانه و با طرح و نقشه سیاسی نباشد؛ باز این چیزی از بار منفی آگاهی وارونه ملی کم نمی کند. قبلا متذکر شدم که فرهنگ جامعه، فرهنگ طبقه حاکم جامعه است و به این اعتبار مردم از سازمان ها و احزاب سیاسی با دیوار چین فاصله ندارند. تنها کار و پراتیک آگاهانه کمونیستی است که می تواند این فاصله دیوار چین را ایجاد نماید و ارزشهای بورژوایی و تبعیض آمیز فرهنگی طبقه حاکم را با ارزشهایی انسانی، مساوات طلبی و انترناسیونالیستی مردم جایگزین نمایند. با هر زبانی کمونیسم را تبلیع و ترویج کردن، مضون و محتوای آن یکی است. باید یاد آوری کرد مخالفت و جنگ و نزاع ما از جنس مخالفت و جنگ و نزاع کسانی نیست که از هر دوسوی قطبین ناسیونالیسم امروز می خواهند کلمات عربی در "زبان مادری خویش" فارسی حذف کنند و آن را به کلماتی که تا امروز نامفهوم و تکامل نیافته در فارسی "اصیل" است "کامپیوتر را به راهیانه" جایگزین نمایند. یا در کردی کلماتی که ریشه عربی یا فارسی دارند مانند تاریخ به "میژوو"، اقتصاد را "آبوری" و کتاب را "پرتوک" عوض کردند. چرا؟ فقط بدلیل ریشه عربی در فارسی و عربی و فارسی در زبان کردی است. این گونه برخورد به زبان، دست آورد های بشری در زمینه زبان و استفاده از زبان های دیگر را مربوط به خود نمی داند، به پویایی زبان مادری کمکی نمی کند، بلکه آن را ناکارآمد می کند. حتی از زاویه ثقل دادن زبان هم شده، این برخورد " دوستی خاله خرسه" با زبان، چنان خود را در یک دایره محبوس می کند که دامنه آن زبان معیین برای بیان هستی ناکافی خواهد کرد. در تحلیل نهایی این تلاشها دال بر اصیل تر بودن زبان خودی، نمایشی بیش نیست، زیرا اگر این رفتار را تا انتها ادامه دهند چیزی از زبان فعلی فارسی و کردی باقی نمی ماند. این دشمنی آشکار ناسیونالیسم متعصب با زبان های دیگر در قالب به اصطلاح رشد و شکوفایی زبان اصیل خودی فارسی "اصیل" یا "کردی په تی"است. از نظر سیاسی و مضمونی هم به مساله نگاه کنیم، کتمان کردن تضاد طبقاتی کارگر و بورژوا در هر جامعه باسم کشور و زبان خودی است.
مردم تنها زمانی که یک زبان توسط هیئت حاکمه مثلاً ( پادشاهان پهلوی و جمهوری اسلام) با زور و فشار بر سایر مردم غیر فارس زبان ایران تحمیل شده باشد به مثابه زبان دشمن به آن نگاه خواهند کرد. زمانی که یک حکومت غیر ملی و غیر مذهبی در ایران سر کار باشد، مساله کاملاً فرق می کند. مردم عین زبانی را که امروز بیگانه بخود می دانند، مانند زبان دوست عدالتخواه و برابری طلب به کار می برند. یعنی وقتی یک حکومت مردمی بر اساس کاربرد و منافع همه شهروندان زبانی را زبان اداری تعیین کند، آن تصمیم را تصمیم خود دانسته و احساس نمی کنند کسی با فشار و زور آنان را وادار به قبول آن کرده است. و داوطلبانه آن را یاد میگیرند و مثل امروز آن را به مثابه زبانی که بار سیاسی دارد و یا مجبور به قبول آن هستند به آن برخورد نخواهند کرد. محرز است در چنان حالتی هیچ کسی از سر ناچاری و اجباری آن را به کار نمی برد. هیچ کسی بدلیل لهجه داشتن درجه دومی محسوب نمی شود. هر کس با هر لهجه ای صحبت کند مقامش در کشور کمتر از بقیه بی لهجه ها نخواهد بود. ماهیت و مضمون کنونی که ناسیونالیسم به تن زبان کرده خنثی خواهد شد و زبان کاملا جایگاه واقعی خود را بهمثابه یک وسیله (communication) شهروندان بدست خواهد آورد و از سیاست و تبعیض جدا می شود. زبان وسیله ای برای تفرقه، تحقیر و بی حقوقی مردم نخواهد بود. روانشناسی مردم در همچنین شرایطی با امروز تفاوت خواهد کرد. به این دلیل ساده که اگر به زبان فارسی ارزشهای کمونیستی، برابری و شایسته انسان تبلیغ و ترویج شود، برای کمونیست های کرد، عرب و غیر، این زبان از شکر شیرین تر و از هر موزیکی دلنشین تر خواهد بود. اگر به زبان کردی ارزشهای کمونیستی، برابری و شایسته انسان تبلیغ و ترویج شود، برای کمونیست های فارس، عرب و ترک زبان، زبان کردی از شکر شیرین تر و از هر موزیکی دلنشین تر خواهد بود. و بر عکس زبان مادری که توسط طبقه حاکمه و مذهب جهت اشاعه و آموزش ارزش های مذهبی، تحقیر زن، توجیه نابرابری و استثمار انسان بکار گرفته شود، آن زبان تلخ تر از زهر مار و بیگانه تر از هر بیگانه به کارگر است. انسان مدرن، سکولار، آزادیخواه و کمونیست امروز بخشی از آن فرهنگ "فرهنگ خودی" فارسی و کردی که در اساس زبان حال ملا، مذهبی و ادبیات ناسیونالیستی است را فرهنگ خود نمی داند، بلکه آن را فرهنگ متعلق به شیوخ، آیت الله ها و پادشاهان می داند. کلمات و واژه های که ریشه مذهبی دارند ( قسم و قرآن به خدا، به غوض بغداد، به "امام رضا و نحوه تولت رفتن و طهارت ...)، حامل ارزشهای مذهبی هستند، سمبل تحقیر زن و استثمار کارگرهستند را به کار نمی برد. می خواهد خود را از شر این فرهنگ و میراث "خودی" نجات دهد. پس مساله ناسیونالیسم مساله زبان نیست، زبان محمل، پوشش و وسیله برای یک پرچم سیاسی است. در یک جامعه مرفه و برابر، دید مردم بطور کلی نسبت به زبان اداری، نسبت به همدیگر و نسبت به زبان های مختلف تغییر می کند.
ادامه دارد
* ابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهور ایران، خطاب به ارتش مزدور و سپاه پاسداران در٢٨ مرداد ١٣٥٨علیه مردم کردستان فرمان صادر کرد که تا سرکوبی "اشرار" مبارزان کردستان، بند پوتین هایشان را باز نکنند!
* در دو ده هه اخیر وقتی بحث لاتین کردن الف بای فارسی در بین صحبنظران مطرح شد، ( و نه تغییر زبان فارسی به زبان دیگری)، ناسیونالیسم فارس بر آشفته شد
نوشته شده توسط: Anonymous

- نخست این شخص که افشاگری نکرده و هر چیزی که گفت ما این را میدانیم از بدو شروع این جمهوری جهل و جور و جنایت.
- دو دیگر اینکه خواهش می‌کنم جوّ سازی و تبلیغ نشود بلکه باید صبر کرد تا دید از کجا آب می‌خورد و دیگر چه مدارکی یا اصولاً چه حرفهایی برای زدن دارد؟ چونکه از این کارها این حکومت فاسد زیاد کرده!
- سه دیگر متاسفانه چون اپوزیسیون ایرانیان هنوز اندر خم یک کوچه هست و هیچ هماهنگی‌ وجود ندارد و هر کسی‌ ساز خودش را میزنت نمیشود استفادهٔ مطلوب از این اشخاص کرد. کاشکی‌ یک مرکزیتی یا بنیادی از وکلای بین الملل که در دادگاه لاهه هلند به جنایات این حکومت اسلامی رسیدگی میکنند این ابتکار را به دست گرفته و این اعتراف را جزو پروند بکند.
به امید آزادی ایران و ایرانیان

نوشته شده توسط: ناصر کرمی

جناب آقای امیر حسین موحدی، شما با برادران ظاهرأ زمانی نیست که از ایران خارج شده اید، امّا در همین مدّت کم ت در تمامی رسانه های گروهی ایرانیان بویژه تلویزیونهای لوس آنجلسی مرتب ظاهر شده اید و در فضای سیاسی غوغا بپا کرده اید، پنداری که شما دو برادر از فرشتگان از آسمان بر زمین آمده اید، تا پیامی خاص را به جهان برسانید و تازه همهء اپوزیسیون ایران را که حداقل 34 سال تجربهء سیاسی دارد به راه راست هدایت کنید. ....

.● ● از یکطرف شما میخواهید با محو کردن تخت جمشید، تاریخ ایران را وارونه و اصلاح کنید و برادرتان هم ایران دوستانی مانند میر فطروس را مسخره میکند. ● ●مسئله تخت جمشید یک پدیده و عنصر جهانی است و در ادبیّات باستان شناسی و ایران شناسی جهان ثبت هست، حتّی در آلمان از کلاس هفتم تدریس میشود. ماهیّت ناصر پورپیرار هم شناخته شده است و اصولأ صلاحیّت بحث در مواردی مانند تخت جمشید را ندارند، امّا او مأموریّتی خاص دارد و باید وظیفه اش را انجام دهد، ● ● هم تبار شما و علی خامنه ای صادق خلخالی میخواست عملأ تخت جمشید را خراب کند نتوانست، حالا علی خامنه ای فکر میکند با ناصر پورپیرار ها میتواند در نوشتار و گفتار اینکار را بکند. این عمل مایهء آبرو ریزی علی خامنه ای و ناصر پورپیرار ها و میلغان آنهاست. ● ● همانطور که گفتم علی خامنه ای، نظام جمهوری اسلامی ضد ایرانی و پاسداری مانند ناصر پور پیرار برای همه شناخته شده است، ● ● امّا سئوال من این هست که شما و برادرتان چه ماهیّت و چه مأموریّتی دارید؟ ، شما از یکطرف ایران ایران میکنید، از سوی دیگر در کنار جمهوری اسلامی و علی خامنه ای در محو تخت جمشید میکوشید، ● ● از این گذشته شما خودتان در همهء رسانه ها و تلویزیرونها گفته اید و انتشار داده اید که نظام جمهوری اسلامی شما را زنده زنده به گور کرد، شما بفرمایید چطوری از گور بیرون آمدید و زنده جان بدر بردید، و چگونه شما و برادرتان موفق شدید ایران را ترک کنید ؟● ● آقای امیر حسین موحدی شما و برادرتان خیلی زود بر همگان ثابت کردید که دنبال چه اهدافی هستید. لطفأ از این به بعد ایران ایران نکنید همان هدف خودتان را دنبال کنید، امّا بدانید که جلوی شما سد ناسیونالیسم با قدرت ایستاده است. ● تخت جمشید نماد وجود ایرانیان هست، هر کس در نابودی و محو آن بکوشد، قصد نسل کُشی ایرانیان را دارد شما و علی خامنه ای کوچکتر از آن هستید که بتوانید در این راه قدمی بردارید.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای حمزه شما ظاهرا می خواهید بگویید خواهان برگزاری رفراندوم در مناطقی چون آذربایجان ،خوزستان وکردستان وبلوچستان هستید!!! به چه دلیلی بایستی رفراندوم برگزار کرد؟ چرا می خواهید ایران را تجزیه کنید؟ مگر کشور بدی داریم؟
نمی دانم چی بنویسم.

نوشته شده توسط: Anonymous

احزاب کورد شرکت کننده‌ در کنفرانس پراگ شدیدن به‌ بیانه‌ی پایانی کنفرانس معرضند و این کنفرانس و بیانه‌ی پایانی آن را شوینستی براورد کردند در زیر نمایندگان کورد شرکت کننده‌ با نام و امضاء اعراض خود را به‌ متن پایانی این بیانه‌ی شونیستی اعلام کردند


توضیح پیرامون کنفرانس پراگ
کنفرانس پراگ که‌ در روزهای 17 و 18 نوامبر 2012 ی میلادی برگزار گردید گرچه‌ به‌ لحاظ مباحث مطرح شده‌ و نظراتی که‌ در آن ابراز گردید بویژه‌ در پانل ملیتها ، حائز اهمیت بود ، لیکن در دقایق پایانی کنفرانس از سوی برگزا...ر کنندگان متنی قرائت گردید که‌ نه‌ قبلا با شرکت کنندگان مشورت شده‌ بود و نه‌ اجازه‌ اظهار نظر در مورد آن داده‌ شد . بهمین جهت بعنوان هیئت حزب دمکرات کوردستان ایران در کنفرانس پراگ اعلام میداریم که‌ متن انتسار یافته‌ مورد تائید ما نبوده‌ و مخالفت با آن را حضورا نیز به‌ اطلاع برگزار کنندگان و شرکت کنندگان در کنفرانس رسانیده‌ایم.
هیئت حزب دمکرات کوردستان ایران
حسن شرفی - شاهو حسینی
20 نوامبر 2012 میلادی


حق تحفظ ما در مورد بیانیه‌ پایانی کنفرانس پراگ (کاوه‌ آهنگری، گلاله‌ شرفکندی)

در ادامه‌ کنفرانسهای استکهلم و بروکسل، دور سوم نشستهای اتحاد برای پیشبرد دمکراسی در ایران در روزهای 17 و 18 نوامبر 2012 با حضور 120 نفر از فعالین و شخصیتهای اپوزیسیون ایرانی در پراگ انجام شد و در پی دو روز گفتگوی سازنده‌ و بحثهای بسیار ارزنده‌ در فضایی دوستانه‌ به کار خود پایان داد. در آخرین دقایق کار کنفرانس، متنی از طرف کمیته‌ برگزارکننده‌ کنفرانس خوانده‌ شد و اعلام گردید که‌ این متن بعنوان متن پایانی کنفرانس منتشر میشود.

پس از قرائت متن، تعدادی از شرکت کنندگان در همایش به نحوه‌ی ارائه‌ و مضمون چنین متنی بعنوان بیانیه‌‌ی پایانی نشست بدون اینکه‌ حاضران در کنفرانس متن را قبلا دیده‌، در تدوین آن مورد مشورت قرار گرفته‌ باشند و یا اینکه‌ متن لااقل به‌ رای گذاشته‌ شده‌ باشد، اعتراض کردند. با تاکید ویژه‌ بر روال غیر دمکراتیک کار، بدلیل ذیق وقت و لزوم تحویل سالن، قرار گذاشته‌ شد که‌ اعلام شود این بیانیه‌ از طرف برگزارکنندگان کنفرانس ارائه‌ میشود و یا قید خواهد شد که‌ بیانیه‌ مورد حمایت تعدادی از شرکت کنندگان نبوده‌ است.
اکنون که‌ متن در سایت کنفرانس و در رسانه‌ها رویت میشود، استفاده‌ از کلمه‌ اکثریت در کنار اسامی تمام شرکت کنندگان کنفرانس این شبهه‌ را به‌ ذهن متبادر می سازد که‌ بیانیه‌ پایانی مورد حمایت همه‌ کسانی قرار گرفته‌ که‌ اسامی آنها در ذیل متن آمده‌ است. لازم میدانیم اعلام نماییم با وجود اینکه کنفرانس ‌ پراگ و مباحث آن در سطحی بسیار ارزنده‌ و پربار بود‌، ولی متن مذکور حتی منعکس کننده‌‌ی وسعت و کیفیت دیدگاههایی نیست که مورد اجماع اکثریت شرکت کنندگان بود.
کاوه‌ آهنگری، گلاله‌ شرفکندی
نوشته شده توسط: Anonymous

متن نامه دفاعیه جمعی از امدادگران کمپ سرند زلزله اذربایجان در دادگاه امروز

دادگاه بیست تن از اعضای کمپ سرند که یکم شهریور ماه دستگیر شده بودند، تشکیل شده است. هم‌اکنون در شعبه‌ی یک دادگاه انقلاب تبریز، فرید روحانی، واحد خلوصی، شایان وحدتی، سیدحسین رونقی ملکی، سیدحسن رونقی ملکی، بهروز علوی، حمیدرضا مسیبیان، مسعود وفابخش، هومن طاهری، سپهر صاحبان، دانیال حسنی، علی محمدی، مرتضی اسمائیل‌پور، محمد ارجمندی راد، محمداسمائیل سلمان‌پور، محمدامین صالحی، محسن صامعی، میلاد پناهی پور، امیر روناسی و بهرام شجاعی، در حال محاکمه‌اند.


نامه سرگشاده‌ای که در زیر می­آید، دقایقی پیش توسط فرید روحانی در دادگاه انقلاب و در حضور رئیس دادگاه قرائت شد.


ریاست محترم دادگاه انقلاب تبریز


جناب آقای حمل‌بر


اینجانبان متهمین پرونده کمپ امدادرسانان زلزله آذربایجان شرقی در حالی به محکمه دادگاه انقلاب اسلامی نشسته‌ایم که با گذشت بیش از سه ماه از بازداشت‌مان در شامگاه یکم شهریور ماه، عاجز از یافتن حتی یک ماده حقوقی که ستم رفته بر ما را توجیه کند، نه تنها دفاعیه بلکه رنجنامه خود را خدمت آن مقام محترم تقدیم می‌داریم.


در ابتدا در خصوص اتهامات تفهیم شده نکاتی را به عرض می‌رسانیم، باشد که پاسخی برای معمای لاینحل برخوردهایی که در این مدت با خود دیده‌ایم بیابیم. در اینجا در حالی کمک به زلزله زدگان و دستگیری از مردم مصیبت زده به ((مشارکت در تهدید بهداشت عمومی)) ، ((مشارکت در اجتماع وتبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور)) و ((مشارکت در تمرد از دستور مامورین)) تعبیر شده است که حتی یکی از اعمال ما ربطی به اتهامات مطروحه و مفاد قانونی مندرج در قانون مجازات اسلامی ندارد.


دادستان محترم در حالی بر تجمع بیش از سی نفره امدادگران در چندین قسمت از کیفرخواست اشاره می‌کند که گویی مقام قضایی ایشان چنان تاثیری بر آن مقام محترم گذارده که بی‌شک خیل عابران پیاده در سطح شهر را نیز تبانی کنندگان علیه امنیت فرض می‌کند؛ در غیر این صورت چه دلیل موجهی برای وجود چنین ظنی نسبت به حاضرین در مناطق زلزله زده وجود دارد؟


در کیفرخواست صادره برای اینجانب در حالی از وجود سیم کارت‌های گوناگون برای مخابره اطلاعات تقریر شده است که گویا مولف کیفرخواست صادره حتی پیش از وقوع ضایعه آذربایجان تا به حال پا به مناطق به گفته خودشان ((حوزه خواجه)) نگذاشته‌اند تا دست کم کوچک‌ترین آگاهی از وضعیت آنتن دهی در خصوص خطوط تلفن همراه داشته باشند. از سایر عناوین مطروحه از جمله طرح ((فلسفه وجودی سایت فیسبوک به عنوان تارنمایی خبری که توسط کشور آمریکا جهت کمک به مخالفین نظام طراحی شده است!!)) می‌گذریم چرا که قاعدتا ریاست محترم دادگاه از نظر مقام رهبری در خصوص عضویت صرف در تارنمای فیسبوک اطلاع دارند که ایشان در آخرین استفتاء در این خصوص آنرا بلا مانع دانستند، که این اظهار نظر در پایگاه اینترنتی ایشان نیز موجود است.


تبانی در کمک رسانی عجیب‌ترین عنوانی است که به ذهن هر شهروند انسان‌دوستی خطور می‌کند. به راستی چه تصوری از جوانان این مرز و بوم، دستگاه امنیتی و قضایی استان آذربایجان شرقی را به چنین نگاه و سو ظنی رهنمون کرده است؟


جناب قاضی


تنها گناه ما این بوده است که هرگز سقف خانه‌هایمان را از سقف خانه‌های هموطنان آذریمان استوارتر ندیده‌ایم، تنها گناه‌مان این بوده است که نه چشمانمان را سیاه‌تر و نه خونمان را از خون هموطنان آذری‌مان رنگین‌تر نیافته‌ایم...


همواره از خود می‌پرسیم حکایت برخوردهای دستگاه امنیتی و قضایی استان آذربایجان شرقی رسمی متداول در کل میهن است یا شیوه‌ای مخصوص به خطه غرب کشور؟


اگر این مقدر الهی روزی گریبان‌گیر هر کدام از ما امدادگران کمپ سرند و شما در خانه و کاشانه‌مان می‌شد آیا راضی می‌شدید دستگاه‌های اطلاعاتی با متهم ساختن امدادرسانانی که به یاری ما شتافته‌اند اقدام خیرخواهانه‌ی آنان را اقدام علیه امنیت کشور تعبیر و چنین برخورد قهرآمیزی با آن ها داشته باشند؟


بی‌شک فضای حاکم بر موقعیتی بحرانی که پس از هرگونه بلای طبیعی بر منطقه‌ای بوجود می‌آید اولویت‌هایی را برای هر نهاد امدادرسان دولتی یا مردمی تعریف می‌کند تا روند امداد رسانی هرچه بهتر و سریع‌تر صورت پذیرد. شاید اولویت نهادهای دولتی تنها تبلیغات تلویزیونی و تلاش برای رساندن کمک‌ها به منطقه باشد، اما همین نهادها راچه می‌شود که نصب اولین توالت‌های صحرایی پس از دست کم پانزده روز در روستاهای مناطق زلزله زده صورت می‌گیرد؟ بی‌شک اخذ مجوز از ارگان‌های دولتی استان با وجود چنین فضایی جز در اولویت‌های آخر امدادرسانی قرار نمی‌گیرد، زیرا تصور اینکه صف دستان در انتظار یاری را رها کنیم و زمانی را که می‌توان برای کمک به دستگیری حتی یک نفر صرف کرد رها کرده و توان خود را هزینه بالا و پایین کردن ادارات استان نماییم نیز دور از ذهن است...


رسم متداول در تمام دنیا بسیج عمومی آحاد مردم به قصد پیشبرد هرچه بیشتر روند کمک رسانی در مناطق خسارت دیده است؛ مگر نه اینکه رسانه‌های دولتی از جمله صدا و سیما از روز اول وقوع ضایعه با پخش فراخوان از ملت همیشه در صحنه خواستند تا بار دیگر افتخار ایرانی بودن را به رخ بکشند؟ ریاست محترم دادگاه، دستگاه امنیتی استان تحت چه عنوانی ما شهروندان ایرانی را جدای از ملت دانسته است؟ مبادا این رویداد تنها مجالی برای به رخ کشیدن توان دو نهاد دولتی تبدیل شده باشد...


در کیفرخواست صادره، اینجان مجرم، تبه‌کار، ضدانقلاب، و ((امنیتی)) خوانده شده‌ایم، سوال اینجاست که سابقه حقوقی حاضرین دادستان محترم را به رسیدن چنین نتیجه درخشانی رهنمون کرده و یا صرف اعتقاد به دیانت بهایی چنین تصویری را نزد آن مقام محترم متصور گردانده؟ از ایشان می‌پرسیم در کجای دنیایی که مدعی برنامه ریزی جهانی برایش هستیم برای نجات همنوعان نیاز به دریافت مجوز دولتی و اخذ عدم سوء پیشینه کیفری وجود دارد؟ در کجای دنیایی که خود را صاحب آزادترین و مستقل‌ترین دستگاه قضاییش می‌خوانیم عبارت ((القای رهنمودهای حقوقی لازم برای فرار از قانون)) که در کیفرخواست ذکر شده، بار حقوقی و کیفری دارد؟


ما تنها به عنوان بخشی از شهروندان جوان ایرانی، زخم نشسته بر وجود آذربایجان را جراحتی بر وجود خود دانستیم...


جناب قاضی،


در شامگاه یکم شهریور ماه ضربات مشت، لگد، باتوم، شوکر و هتاکی‌های بی‌حد و حساب را متحمل شدیم، حال در نهایت تعجب ما به تمرد از دستور مامور و حتی ضرب و شتمی که منجر به مصدومیت آنان گردیده متهم شده‌ایم؛ ای کاش دادستان محترم دست‌کم عنوان می‌کردند که این تمرد نسبت به مامورین کدام نهاد صورت گرفته است؟...


با گذشت بیش از سه ماه هنوز نمی‌دانیم بازداشت اینجانبان با کدام حکم قضایی، به دستور چه نهادی، توسط کدام ارگان و به چه بهانه‌ای صورت گرفته است...


در حالی که با ورود بیش از صد نفر مامورین تا دندان مسلح لباس شخصی روبرو شدیم چگونه توانسته‌ایم کسی را ضرب و شتم کنیم که هنوز خود از آن بی‌خبریم...


از ریاست محترم دادگاه تقاضامندیم تا ضمن پیگیری روند بازداشت اینجانبان مامور مصدوم شده را به دادگاه فراخواند تا اذهان اینجانبان و حضرت عالی اندکی نسبت به آنچه در کیفرخواست مطرح شده روشن‌تر شود...


جناب قاضی


شکایت ما اگر چه بر بازداشت غیرقانونی، ضرب و شتم، توهین‌های مکرر به مقدسات اقلیت‌های مذهبی حاضر، فحاشی‌های ناموسی و نگهداری در میان مجرمین خطرناک زندان تبریز پا بر جاست اما در ابتدا سوال دیگری را خدمت شما مطرح می‌کنیم؛ جایگاه قانون در کشوری که کمک به زلزله‌زدگان به ((اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور)) تعبیر می‌شود و کیفرخواست متهمین به اقدام علیه امنیت ملی به مخلوط الکل و آبمیوه در شیشه‌های نوشابه! و روابط به اصطلاح نامشروع دختر و پسر خلاصه می‌شود کجاست؟ امیدواریم که قاضی محترم ما را در رسیدن به پاسخ این سوال یاری دهد چرا که بیگمان یافتن جوابی جهت این مسئله لاینحل، کمک شایانی به یافتن ماده قانونی برای ادامه دفاعیه مان نماید...


به کجا رسیده‌ایم که فقدان علل مادی و معنوی جرمی رخ نداده، دستگاه امنیتی کشور را به نگارش چنین مثنوی‌ای وا داشته است؟


ای بسا رنج‌ها که ملتی سال‌هاست به زندگی با آنها خو کرده است...


فقر، فساد، فحشا و مشکلات اقتصادی از یک سو، و فشار مضاعف بر نخبگان جامعه را از سویی دیگر نادیده می‌گیرند و کوچک‌ترین همدلی دلسوزترین منتقدان را به بزه تعبیر می‌کنند...


از شرح و تفسیر بیشتر آنچه بر همگان روشن است می‌کاهیم تا روایتی از زلزله آذربایجان خدمتتان تقدیم داریم، باشد که اگر وجدان بیداری در این محکمه نشسته است و روحی انسان‌مدار در این دادگاه حضور دارد، خود فریاد وامصیبتا سر دهد، که شانه‌های ما دیگر توان به دوش کشیدن این درد را ندارد. در رابطه با آنچه امروز در ورزقان می‌گذرد و چادرهایی که چندی پیش در اهر به بهانه سیل، خانه‌های روی آب شدند و کودکانی که امروز در هریس، نیمکت‌های مدرسه نداشته‌شان را به امید گرمایی دست نیافتنی، به آتش می‌کشند، گزارش‌ها و اخبار صدا و سیمای ملی و خبرگزاری‌های دولتی کافیست. دوستداریم بدانیم اشک‌های اولین مادر داغ‌دیده ضایعه آذربایجان قلب چه کسانی را به درد آورده و ما چرا باید از کنار آن می‌گذشتیم؛ خنده‌های محو یتیمان امروز آذربایجان و دست‌های بی‌جان زیر آوار با شما چه کرد که نباید با ما می‌کرد؟


جناب قاضی


دوست داشتیم به همان اندازه که به عنوان متهم در این محکمه قضاوت‌مان می‌کنید حقمان را به عنوان شاکی نیز به رسمیت می‌شناختید. اگر اعتقاد به بهائیت، سابقه اتهامات سیاسی و نگاه انتقادی به آنچه امروز بر میهنمان می‌گذرد ما را از این حق سلب می‌کند حرفی نیست... اما آگاه‌مان کنید تا اگر مایی که در جستجوی عدالت در این محکمه قضاوت می‌شویم راه را به اشتباه آمده‌ایم زین پس همه چیز را به محضر عدالت حق واگذار کنیم.

در آخر این نکته را ذکر کنیم که آموخته‌ایم و در ذهن خود تکرار می‌کنیم که "امروز انسان کسی است که به خدمت جمیع من علی الارض قیام نماید".


جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی
نوشته شده توسط: Anonymous

شما تیتر و عنوان مقاله قبلی‌ تان را "" این ره‌ که تو میروی به ترکستان است "" انتخاب کرده بودید، تورکستانی که قزاقستانش با رتبهٔ ۵۱ از نظر " اقتصاد رقابت پذیر "" از روسیه پیشی‌ می‌گیرد، آذربایجان نیز با رتبهٔ ۴۶ از ایران با رتبهٔ ۶۶ جلو افتاد، ازبکستان نیز تیم ملی‌ ایران را در تهران شکست داد، بهتر نبود که تیتر این مقاله را "" این ره‌ که تو میروی به فارسستان است "" انتخاب میکردید؟ یا این ره‌ که تو میروی به کویرستان است؟ یا حتئ این ره‌ که تو میروی به افغانستان است انتخاب میکردید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

مسول کامنت ممنونم امیدوارم دیگردعوایمان نشود شما خودرا جای دشمنان من نگذارید وبیطرف باشید مرا به شما گزندی نیست کار شما سخت است وتحمل بسیار میخواهد وقتی پشت مونیتور مینشینید فکر کنید یک ادم خنثی هستید هیچ تعلق طبقاتی دینی قومی نزادی زبانی جنسی ایدولوزیک ندارید فقط مثل یک ماشین فحش هارا سانسور کنید میتوانید جای کلمه فحش اگر کسی داد سه نقطه بگذارید مثل نوریزاد یا سایت العربیه اینجا کسی فحش بدهد فحش سیاسی تاریخی جامعه شناسی روانشناسی میدهد بخشی از مبارزه جنگ روانی وتخریب و تحقیر وحمله به ارتجاع حکومتی ومردمی است رزیم نیروهای بسیاری برای اینکار دارد بگذارید ماهم از سنگر امن شما دست به پاتک علیه ارتجاع حکومتی مردمی وخارجی بزنیم .با سپاس مردی از چاله میدان های شهرهای کهن ایران که بجای تیزی کی برد در دست دارد.

امریکایی هاهم به مبارزان ملی ویتنام ویت کونگ یعنی لات بی سروپا میگفتند رزیم هم به ما اراذل واوباش میگوید ولی تاریخ مشخص میکند چه کسی اراذل اوباش است.
نوشته شده توسط: Anonymous

""" دوران سوسیالیزم به آخر رسیده چونکه دوران " تنبلیزم " با "" جهانی‌ شدن و گلوبلایزیشن "" به "" رقابت "" باخته است.""" دیگر کسی‌ برای یونان ور شکسته اشک نمیریزد، کشوری که در ۵۰ پنجاه سال گذشته احزاب دمکرات و "" سوسیالیست یا کمونیست "" رای دادند، یونانیان با این دولت‌های رفاه چنان به گرفتن "" مزایا از دولت "" عادت کرده بودند، که حتئ احزاب سنتی محافظه کار نیز مجبور شدند از راست به "" راست میانه یا چپ "" تغییر مواضع دهند، این ریخت و پاش به جائی رسید که یونانیها برای سفر‌های خارجی‌ نیز "" تقاضای وام "" از دولت میکردند، وضیعت اسفبار امروز یونان، نبود اعتماد به نفس یونانیها نسبت به خود این کشور را اسیر حوادث کرده است. داستان یونان داستان داستان شکست "" آرمان شهر سوسیالیستی "" است، همچنین داستان "" اگر دولت مفتی به ما مزایا میدهد پس چرا تنبل نباشیم، است ""،

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

متاسفانه تیتر مقالات بیشتر از 60 حرف را قبول نمی کنه ، بهمین خاطر مجبورم می شوم با هزار مکافات تیتر ها را بنویسم ، اگر حتی یک کما بعد از صوتی می گذاشتم ؛ سیستم قبول نمی کرد

نوشته شده توسط: Anonymous

پس دلیل شرکت نکردن سرکار خانم هدایتی در کنفرانس پراگ همین بند های ذکر شده در مقاله تان بود تعجب کردم چرا سرکار شرکت نکردند ! پس حالا روشن شدم

نوشته شده توسط: Anonymous

کار تو هم در چند سال گذشته در رابطه با کیهان تهران و اپوزیسیون چیز دیگری غیر از در این راستای شریعتمداری نبوده . بهتر است خودت مطالب نوشته شده خود را بازخوانی کنی. تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد !

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای ایراپور،اقای صوفی زاده و اقای گلمراد مرادی که معمولا در باره هر چیز بی ارزشی قلم می زنند کجاهستند؟آیا قلمدانشان بی قلم یا مرکب قلمشان خشک شده است؟آیا کبودوند ارزش ندارد تا بر سر احزاب کوردی نهیب زنند که چرا اینچنین ساکتند؟پس چرا با نام کبودوند بازی می کردند؟تبلیغات می کردند؟
همه این افراد فقط دنبال مشهور شدن هستند نه حق و حقیقت!هیچ سایت کردی این مطلب را منتشر نکرد چون می دانند جز شرمندگی چیزی ندارند برای گفتن!این رسم سیاست بازی است !!!ماهواره های کردی هم سکوت مرگباری پیشه کرده اند!!اما در باره خبر چند قلو زاییدن یک گوشفند در تایلند اخبار پخش می کنند؟؟؟

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقاي كيانوش كلمه را لطفا درست فرماييد (( صوتي ) چون اينجور كه شما نوشتيد انگار اينها سوتي دادن كمااينكه سوتي هم مي دهند بعضي مواقع

نوشته شده توسط: Anonymous

بزرگ کردن مسئله اختلاف میان تورکها و کوردها در آذربایجان غربی کمی غیر عادی به نظر می رسد! بنده از چپ های عزیز آذربایجانی و غیر آذربایجانی از جمله جناب ائلیار درخواست دارم که همین مسئله را با حفظ جزئیات برای استان گیلان، شهرهای ترک نشین استان کردستان(بیجار، قروه) ، استان همدان، قزوین، اراک و از همه مهمتر برای استانهای تهران و البرز( کرج) هم مطرح کنند.

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای مستشار گرامی مقاله خوبی نوشتید نقد مردم و پوزیسیون کوته فکر وخودخواه بسیار لازم است رزیم روستایی در بین مردم وپوزیسیون بسیار پایگاه دارد مردم روشنفکراز هر نزاد و طبقه و شغل کاملا از جامعه امروز ایران حذف شده اند وپوزیسیون روستایی وخودخواه هم اصلا اجازه حرف زدن را به افراد روشنفکر نمیدهد الان 20 تا 30 میلیون مردم ده اندیش ایران طرفدار رزیم هستند وبا ان به جاه ومقام رسیده اند وهیچ وقت با رزیم درگیر نمیشوند پوزیسیون غیر ملی ووابسته وده اندیش نیز همراه ومتحد رژیم است وحرف های تکراری و فضل فروشی بیجا به مردم میکند وحرفهایی میزند که ربطی به تضدهای داخل ندارد فقط فضل فروشی کمونیستی و لیبرالی برای دلبری است مردم دنبال هویت واقعی هستند وهوییت روستایی شیعه تحمیلی برایشان هویت نمیشود بدون هویت یابی مردم نمی توان از انها انتظار مبارزه داشت

تا زمانی که اکثریت مردم هویت بومی خودرا پیدا نکنند و
تضاد فرهنگی با رزیم روستایی که هویت وارداتی ومهاجم شیعه را تحمیل میکند پیدا نکنند جلوی رزیم روستایی ایستادگی نخواهند کرد

وقتی تورک ها شیعه گری را بخشی از هویت تورکی میدانند وازان دفاع میکنند چه انتظاری دارید
وقتی اریایی گرایان حسین را داماد یزدگرد اریایی میدانند وعزاداری برای حسین را ضدیت با اعراب قلمداد میکنند چه انتظاری دارید مردم دچار بحران هویت هستند وهویت شهری خودرا هنوز نیافته اند بازگشتن به گذشته برای هویت یابی مردم لازم است باید مشخص شود تورک اصیل واریایی اصیل و بومی اصیل کیست تا مردم بیخود برای خودنمایی زیر عبای شیعه گری روستایی سینه نزنند مردم باید اسطوره ها وحماسه های بومی وملی خودرا داشته باشند تا حرکت کنند و به حسین وعلی ننازند که حتی در جهان عرب هم اسطوره نیستند هرکس باید خودش را پیدا کند خودش را که پیدا کرد مبارز هم میشود.تورک باید تورک باشد اریایی اریایی بومی هم بومی واسطوره ملی وبومی خودرا داشته باشد .بگذاریم مردم ریشه های خودرا پیدا کنند انوقت حکومتی ریشه دار واصیل خواهیم داشت بدون کار فرهنگی هیچ مبارزه ای سامان نمی یابد.
نوشته شده توسط: Anonymous

نام احزاب آذربایجان که واقعا برای احقاق حقوق پایمال شده ملت آذربایجان توسط حاکمیت راسیزم 85 ساله فارس صادقانه و اکید ا برای در اختیار گرفتن حق تعیین سرنوشت و بر پائی دولت مستقل در سرزمین آبا و اجدادی ملت تورک آذربایجان تحت اشغال ایران تلاش صادقانه می کنند عبارتند از حزب استقلال آذربایجان ،گاماج ،دیرنیش،و سایره که هیچ کدام از اعضا و فعالین آنها در این جور تجمع های ساختگی فاشیزم فارس شرکت نمی کنند. چون سیاست فریبکارانه دشمن شیاد حاکم را تشخیص می دهند.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

خانم افشار گرامی! من هم با شما موافقم که طرح این مسائل مربوط به مقاله دوست گرامیم آ. ائلیار نیست ولی در نظر داشته باشید که این مساله را خود شما مطرح کرده اید. البته به نظر من طرح گذشته ها، در جای خود و نه به هر بهانه ای، به شرط اینکه اطلاع رسانی درستی انجام گیرد، می تواند به ما کمک کند تا با درس گیری از آنها راه بهتر و درستتری به آینده را در پیش گیریم. مثلا وقتی حملات و درگیریهای آن زمان را می نویسیم، باید روشن کنیم که این درگیریها هیچ ربطی به جنگ و درگیری بین "ترکها" و "کردها" نداشته و مربوط می شد به درگیری گروهها و مردم کردستان با حاکمیت جمهوری اسلامی برای کسب حقوق حقه خود. من شخصا در طول زندگی خود، هیچ درگیری ای در اورمیه، چه بین "ترکها" با "کردها" و یا "ارمنی ها" و "آسوریها" و "یهودیان" و غیره ندیده ام و مردم این دیار همیشه در صلح و صفا زندگی می کرده اند و

اگر آنها را به حال خود بگذارند، همچنان در صلح و صفا زندگی خواهند کرد و مسائل خود را با شیوه ای دمکراتیک حل خواهند کرد. مردم اورمیه، چه کرد و چه ترک و چه ارمنی و آسوری و یهودی، از فرهنگ بالایی برخوردارند. برای شما و مردم میهنم و تمام بشریت آرزوی موفقیت و دنیایی فارغ از کینه و دشمنی و مملو از تفاهم و صلح و صفا دارم. شاید آرزوی محالی باشد ولی خوب آرزو برای پیران هم عیب نیست!
نوشته شده توسط: Anonymous

معلوم است که چرا این گونه آقای کبودوند مورد غصب اقایان قرار گرفت!چون فکر نمی کردند به زودی مرخصی بیاید نیاز به کبودوند داشتند تا از طریق او بازی کنند ادا در آورند و بعد مظلوم نمایی کنند
اما برای مرخصی او هیچ کس حاضر نشد خانواده اش را یاری کند!!!چه دنیای بی رحمی!!سیاست چقدر کثیف است؟؟؟

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب طالبی گرامی / سئوال شما را شش ماه پیش در کنفرانس بروکسل از مسئولین (آذربایجانی ) آن پرسیدم که چرا از احزاب و شخصیتهای هویت طلب آذربایجانی دعوت به عمل نیاوردید که پاسخ آنان این بود که ما دعوت کردیم ولی آنها حاضر به شرکت در کنفرانس نبودند؛ همچنین شخصیتها و احزاب بلوچ در هر سه کنفرانس حضور داشتند واز بقیه شخصیت های بلوچ هم دعوت شده بود ولی آنها قبول نکردند . در مورد عرب ها ، در دو کنفرانس قبلی حضور داشتند ولی این بار نیامده بودند؛ چرایش را نمی دانم .... در ضمن هر دو بخش حزب دمکرات کردستان در هر سه اجلاس حضور داشتند . چهار سازمان و حزب کردی در این اجلاس شرکت داشت .....

جناب طالبی گرامی / سئوال شما را شش ماه پیش در کنفرانس بروکسل از مسئولین (آذربایجانی ) آن پرسیدم که چرا از احزاب و شخصیتهای هویت طلب آذربایجانی دعوت به عمل نیاوردید که پاسخ آنان این بود که ما دعوت کردیم ولی آنها حاضر به شرکت در کنفرانس نبودند؛ همچنین شخصیتها و احزاب بلوچ در هر سه کنفرانس حضور داشتند واز بقیه شخصیت های بلوچ هم دعوت شده بود ولی آنها قبول نکردند . در مورد عرب ها ، در دو کنفرانس قبلی حضور داشتند ولی این بار نیامده بودند؛ چرایش را نمی دانم .... در ضمن هر دو بخش حزب دمکرات کردستان در هر سه اجلاس حضور داشتند . چهار سازمان و حزب کردی در این اجلاس شرکت داشت .بهر حال یک نگاه و دیدی در بین فعالان گروههای اتنیکی وجوددارد که آشکارا به راه حل سراسری اعتقاد ندارند، این نگاه به کردستان برزگ ، ترکستان بزرگ ویا به وحدت دو آذربایجان اعتقاد دارند. امید آنان هم تصمیم قدرت های بزرگ جهانی و منطقه ای هستند. بنظرم امروز قطر نیم میلیونی ، عربستان و ترکیه با کمک غرب صحنه گردانان خاورمیانه هستند و هر کدام از این کشور ها هم یک دو جین برنامه برای تغییر جغرافیای سیاسی منطقه در کشوی میزشان دارند. هیج کشوری در منطقه یک دست نیست و مشکلات اتنیکی شامل آنان نیز است . خاطر نشان می کنم که کمیته اتحاد برای دمکراسی ، نمایند ه هیج کسی نیست بلکه نماینده افراد و احزاب شرکت کننده آن است.این جریان پراکماتیک است .3 نکته مثبت این کنفرانس این بود که 1_ تابو مسایل قومی _ ملی در جنبش سیاسی ایران شکست 2_به رزیم خامنه ای ثابت کرد که اپوزیسیون می توانند با هم به اتحاد برسند و تحلیل دیروز وزرات اطلاعات رزیم هم ، اقدام مذبوحانه بود3_ تقریبا یک سوم شرکت کنندگان کنفرانس آذربایجانی بودند. سرانجام اینکه همه چیز در ایران بسته به تصمیم خامنه ای است اگر او به همان راه و روش سیاسی ادامه دهد ؛ اینده نا معلومی در انتظار ایران و منطقه خواهد بود و اگر عقب نشینی کند و بجای ستیزه جویی و فلسطین محوری دروغین ، راه تعامل و سازش در سیاست خارجی را در پیش بگیرد و فضای باز سیاسی در داخل ایران ایجاد کند ؛ می شود به اینده ایران امیدوار بود ..وگرنه مشخص نیست چه بر سر منطقه بیاید. به سوریه نگاه کنید؛ چهل هزار کشته هنوز امیر قطر 900 میلیون دلار از داریی ها سوریه را بلوکه کرد و اشکارا در اجلاس گفت درصورتی این پول را در اختیار شورای انتقالی می گذارم که رهبری آن را انتخاب کنم ...این است وضیعت منطقه
نوشته شده توسط: Anonymous

دوست گرامی، آراز تورک آی تبریزلی، نوشتار آقای یونس شاملی در این لینک آمده است http://www.azer-online.com/azer/?p=17441 البته من هیچ گونه پیوند و همکاری با گردانندگان آن سایت ندارم و ..........

دوست گرامی، آراز تورک آی تبریزلی، نوشتار آقای یونس شاملی در این لینک آمده است http://www.azer-online.com/azer/?p=17441 البته من هیچ گونه پیوند و همکاری با گردانندگان آن سایت ندارم و پاسخگوی کردارهای گردانندگان آن سایت و نوشتارهای نوشته شده در آن سایت چه درست و چه نادرست نیستم. از به کار بردن واژه های فرهنگ اروپائی نیز تا آنجا که بتوانم پرهیز می کنم چون این واژگان چندین معنی و زند گوناگون دارند. یکی از واژه های فرهنگ اروپائی (چپ گرا) و دیگری (راست گرا) است و این واژگان نیز مانند واژه (ملت) و (ملی) چندین معنای گوناگون و حتی وارونه باهم می دهند! آقای یونس شاملی ناسیونالیست هستند و مانند همه ناسیونالیست ها همه چیز را از فیلتر ناسیونالیستی می گذرانند! مانند: رژیم فارس و رژیم ترک! مهندس فارس و مهندس ترک! راننده فارس و راننده ترک! شیمیدان فارس و شیمیدان ترک! پزشک فارس و پزشک ترک! دانشجوی فارس و دانشجوی ترک! خلبان فارس و خلبان ترک! آشپز فارس و آشپز ترک! آخوند فارس و آخوند ترک! .......... و این بار هم چپ گرای فارس و چپ گرای ترک! به جز بخشبندی ایشان از چپ گراها به ترک و فارس در نوشتاری که نوشته اند چیزی به نام چپ گرای فارس و چپ گرای ترک وجود ندارد! سازمان های چپ گرای ایرانی دیدگاه های گوناگونی دارند و گاهی کار آنها به دشمنی و کشمکش های سخت باهم نیز می کشد اما تا کنون حتی یک بار نیز دیده نشده است که یک سازمان چپ گرا اعضای خود را به ترک و فارس و کرد و عرب و .......... بخشبندی کند چون چپ گرا بودن با ناسیونالیست بودن سازگار نیست و از میان چپ گرا بودن و ناسیونالیست بودن یکی را باید برگزید. همچنان که مسلمان بودن و بت پرست بودن باهم سازگار نیستند و یا باید کسی مسلمان باشد و یا بت پرست! برای نمونه سازمان چریک های فدائی خلق ایران در زمان رژیم پادشاهی یک سازمان چپ گرا بود و گروهی از بنیانگزاران آن ترک بودند مانند: بهروز دهقانی ترک، علیرضا نابدل ترک، کاظم سعادتی ترک، روح انگیز دهقانی ترک، مرضیه احمدی اسکوئی ترک، صبا بیژن زاده ترک، محمدعلی محدث قندچی ترک و ترک های دیگر .......... و گروهی از بنیانگزاران آن نیز فارس بودند مانند: بیژن جزنی فارس، علی اکبر صفائی فراهانی فارس، مسعود احمدزاده فارس، حمید اشرف فارس و فارس های دیگر .......... اما هرگز شاخه فارس و شاخه ترک سازمان چریک های فدائی خلق ایران وجود نداشت! چون مانند همه سازمان های چپ گرا در سازمان چریک های فدائی خلق ایران نیز ناسیونالیسم و بخشبندی های ناسیونالیستی نمی توانستند جائی داشته باشند. در فرهنگ سیاسی، سازمان هائی که ناسیونالیست هستند اما نمادهای چپ گراها را به کار می برند هرگز در گروه چپ گراها گنجانده نمی شوند و این سازمان ها در گروه ناسیونالیست ها گنجانده می شوند. مانند حزب سوسیالیست بعث عراق به رهبری صدام حسین دیکتاتور پیشین عراق که با چسباندن واژه سوسیالیست به واژه بعث چپ گرا نمی شود و یا حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان N.S.D.A.P یا همان حزب نازی به رهبری آدولف هیتلر که با به کارگیری واژه سوسیالیست و واژه کارگران چپ گرا نمی شود. سازمان پ.ک.ک در ترکیه و حزب دموکرات کردستان و حزب کومله در ایران نیز ناسیونالیست به شمار می روند نه چپ گرا. دیدگاه های چپ گراهای ایرانی هم یک گونه نیست و چندین دیدگاه چپ گرایانه را می توان در میان چپ گراهای ایرانی یافت که یکی با دیگری زمین تا آسمان ناهمسان هستند. ********** دوست گرامی، آراز تورک آی تبریزلی، این که شما رژیم جمهوری اسلامی را ( ..... فاشیستی آریایی ..... ) نامیده اید نادرست است و این رژیم، رژیمی ناسیونالیستی و پان آریا نیست و رژیمی باورداشتی (ایدئولوژیک) است و ایدئولوژی آن تشیع است. ********** دوست گرامی، آراز تورک آی تبریزلی، همکاری چپ گراها و ناسیونالیست های ایرانی از ترک و فارس گرفته تا کرد و عرب تنها در یک زمینه می تواند سودمند باشد و آن هم براندازی رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه است. من چندین بار گفته ام و باز هم می گویم که با آن که کوچکترین باورمندی به ناسیونالیسم و دیدگاه های ناسیونالیستی ندارم اما هرگز با کسی برای ناسیونالیست بودن دشمن نیستم چون همه ناسیونالیست های ایرانی ضد رژیم هستند و دشمنی من با رژیم گدایان مفت خور است اما بدبختانه بسیاری از دشمنان رژیم آخوندی که ناسیونالیست نیستند مخالفت با ناسیونالیسم را به دشمنی با ناسیونالیست ها تبدیل می کنند و این به سود رژیم می انجامد! از سوی دیگر پان ترک نماهای دروغین وزارت اطلاعات و پان آریانماهای دروغین وزارت اطلاعات با ترفندهای گوناگون ناسیونالیست ها را به جان هم می اندازند تا رژیم با آسودگی بتواند با روش (تفرقه بینداز و حکومت کن) فرمانروائی کند! از این روی همه دشمنان رژیم با هر دیدگاه سیاسی به جای کشمکش با همدیگر باید با شعار (باهمی، پیکار، پیروزی) به سوزاندن ریشه رژیم اهریمنان دوزخی بپردازند.
نوشته شده توسط: Anonymous

اگر ممکن است اسم اسامی این احزاب مردمی و رهبران آن را اعلام بفرمایید

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقاي اژدر بهنام گرامي . صرف نظر از اظهارات شما و اينكه موضوع نوشته آقاي ائليار هيچ ارتباطي به اين مسايل نداشته و قبول مي كنم كه برخي از دوستان موجب شد تا اينجانب به انتشار بي مورد اين نوع مسايل شوم كه به نظر من هم باز كردن پرونده هاي كهنه در همچين مواردي كه آقاي ائليار نوشته بودند داشته باشد و متاسفانه بعداز نوشتن آخرين كامنت كه مي خواستم حذف كنم اما مقدور نشد به هر حال اگر مطرح نمودن چنين خاطراتي موجب اختلافات نه حل مشكل گردد به جزء نبش قبر و همان بنزيني كه حكومت مي خواد در منطقه بپاشد ثمر بيشتري نخواهد داشت . با ارزوي موفقيت

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام
دست شما درد نکند
من این مطلب را برای سایت های کردی هم فرستادم
اما گویا حدسم درست است و منتشر نکردند
واقعا متاسف این وضعیت هستم اینان تمام اصول اخلاقی را پشت سر انداخته اند

نوشته شده توسط: Anonymous

in shoma hastid ke injoor fekr mikonid, Ehzabe Azerbayjani mardomitarin ahzabe mojood dar iran hastand,intor nist ke anha deevet nashavand balke, ahzabe vagheyiye Azerbayjani mavazee ghateii dar bareye haghe mardomaneshan darand va opozisyone Fars mehvar baraye sar poosh gozashtan bar in khasteha az be bahs gozashtane an khaste ha ham mitarsand. Agar Ahzabe Azerbayjani mardomi naboodan mesle aghlabe kharejneshinane be estelah mokhalef anha ham ba abo tab dar in no konferansha sokhangoo ham mishodand.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

خانم افشار گرامی! اطلاعات شما نادرست است. دفتر سازمان فدائیان خلق ایران در اورمیه در شهریور ماه 1358 توسط حسنی و حزب اللهی ها ویران شد. کسانی مثل یوسف زاده و قلیزاده نیز نه ربطی به چپها و سازمان فداییان خلق ایران داشتند و نه ربطی به سازمان مجاهدین خلق. آنها از همان اول که سپاه پاسداران تشکیل شد، در سپاه بودند و به گروه دیگری تعلق داشتند. البته در مورد قلیزاده دقیقا یادم نیست که به کدام سازمان تعلق داشت ولی یوسف زاده را می دانم. درگیری زمستان 1360 را هم که شما نوشته اید، اینطور نبوده و در این سال چنین درگیری ای در اورمیه نبود. البته درگیریهای بعدی وجود داشتند. در مورد حمله "آرا" هم که حیدر اورمولوی گرامی نوشته بودند، درست است. بر خلاف آنچه که شما نوشته اید رحیم یعلبی هیچ نقشی در این درگیری نداشت و در آن روزها اصلا در اورمیه نبود. امیدوارم بتوانم در آینده، خاطراتم را از آن زمان،

جمع و جور کنم و انتشار دهم.
نوشته شده توسط: Anonymous

اتراک هنوز یک حزب سیاسی ندارند که آنها را نمایندگی نماید. اگر حزبی وجود داشت به این کنفرانس ها دعوت می شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای تبریزی خواندم ...به هر حال موضوع جدیدی در باب مقاله ای در جواب به آقای یدالله کنعانی توسط استاد یونس شاملی نوشته شده . این مقاله بسیار جالب است و نام مقاله این است : آیا چپ ترک (آذربایجان) میتواند با چپ فارس در ایران متحد شود؟
فهاذا آقای تبریزی اشتباه نکنید هدف من از این مباحث ایجاد یک استراتژی واحد بین جریانها و احزاب هویت طلب آذربایجانی برای بر اندازی رژیم فاشیستی آریایی اسلامی است. لذا من بر عکس شما بیش از توجه به وجوه اختلاف نیروهای چپ با "نیروهای صادق ملی گرای معتدل نه افراطی "سعی در فهمیدن و درک و شناسایی نقاط مشترک
لذا همواره سوالاتم از شما با هدف آن بوده که شما در چه مواردی با ما وجه اشتراک دارید تا با توسل به پتانسیل قدرت مردمی در کنار همدیگر قرار گیریم اما متاسفانه طبق روانشناسی ما ایرانی ها همیشه دیده ام همه قبل از بیان وجوه مشترک دایما وجوه افتراق و اختلافها را

همواره برجسته می کنند و انگشت میگذارند . لذا نظر شما در وحدت و وجوه اشتراک نیروی چپ ترک با فارس و وجوه اشتراک حرکت ملی کرد و ترک و عرب و بلوچ و ترکمن ایران با شما چپ های راستین که مدعی آن هستید چیست ؟؟؟!!!
آیا وحدت بین چپ نوع هویت طلب کرد و ترک با نیروهای چپ فارس امکان پذیر است.؟!
چرا همیشه شما و دوستان دیگر دایما از مضرات و کمبود ها نوشته اند اما از خوبی ها و نقاط مثبت هرگز.؟!
لذا لطفا این بار بفرمایید بنشینید و مزایا و قوت و قدرت مثبت حرکتهای هویت طلبانه کرد-ترک و...را بررسی نمایید که میلیونها نفر در ایران هوادار دارد همچنین وجوه اشتراکی که می توان با آن مکانیزم ها با هم علیه دشمن واحد یکی بود را بنویسید .لطفا این بار تنها بروی وجوه اشتراک و امتیازات و مسایل مثبت حرکت میلیونی میلیونها کرد و ترک قلم فرسایی فرمایید تا ما اینبار نظرات شما را از زاویه دیگری ببینیم و ببینیم که ذاتا در بطن حرکت میلیونی ملت آذربایجان و کردستان و ....نقاط مثبتی یافت می شود یا ده ها میلیون انسان ما در گمراهی مطلق قرار دارند؟!
به قول شاعر : همگی عیب بکفتی - هنرش نیز بگوی
متشکرم
نوشته شده توسط: Anonymous

نام آن زندانی محمد رنجگر نیست و محمد رنگ گری است و مشروح ماجرا نیز در این لینک آمده است
http://azoh.info/index.php?option=com_content&view=article&id=13280:139…

نوشته شده توسط: Anonymous

Dear Mr: دکتر کاوه احمدی علی آبادی

اگر پيامبرمان را حتي بسياري از غيرمسلمانان به عنوان داور قبول داشتند، چون او طرف تنها مسلمانان و خودي ها را نمي گرفت، بلكه طرف حق را مي گرفت و اگر حق با غيرمسلمان بود، به نفع او داوري مي كرد و رأي مي داد. و این اعراب دوران جاهلیت بودند که همواره سوی خودی ها را می گرفتند و اشتباهات و گناهان خود و خودی ها را نمی دیدند و محمد آمد تا آن را باطل کند، اما مسلمانان در قرن بیست و یکم عملاً همان منطق را به نام اسلام دنبال می کنند!؟
I am not nterested in some nonsence about profit.
I am very glad that see you problem n front of us.
حق طلبي به معني آن نيست كه چشمان مان را روي خطاها و حتي گناهان خود و خودي ها ببنديم و تنها آن را در ديگران يا دشمنانمان ببينيم و متهم كنيم.

This is the main problem.
I am sure you & every one see Khaled mashal in TV & all microphones in front of him & madly whish Israil continue war & come in land.
مشكل ديگر از اسرائيل و به خصوص تندروهاي اسرائيلي است كه تاكنون روش شان آن بوده كه سعي كردند به هر خشونت آن سوي مرز با پاسخي پشيمان كننده و حتي ويران كننده واكنش نشان بدهند! اين دقيقاً منطق هيتلر و رفتار نازي ها بود و اگر آنان جواب گرفتند، شما هم پس از اين شصت و اندي سال جواب مي گيريد.
Inocent people in between these mad & crazy idiot stuck & killed every day & some idiots on both side clape hands.
Time to hold all criminals responsible.
We Iranians seems are getting to such a situation.
Whish you best.
نوشته شده توسط: Anonymous

دوست گرامی، م.چشمه، در رژیم شوروی پیشین سوسیالیسم و کمونیسمی در کار نبود بلکه سرمایه داری دولتی به نام سوسیالیسم و کمونیسم فرمانروائی می کرد!..........

دوست گرامی، م.چشمه، در رژیم شوروی پیشین سوسیالیسم و کمونیسمی در کار نبود بلکه سرمایه داری دولتی به نام سوسیالیسم و کمونیسم فرمانروائی می کرد! این که همه مردم یک سرزمین از بام تا شام کار کنند و دسترنجشان را دودستی به دولتیان بدهند و دولتی ها نیز در کاخ های باشکوهی مانند کاخ کرملین زندگی شاهانه ای داشته باشند و هر کس گلایه کرد تیرباران شود و یا به اردوگاه های کار اجباری در سیبری و گولاگ فرستاده شود سوسیالیسم یا کمونیسم نیست بلکه سرمایه داری دولتی است! دلیل این که چرا در رژیم شوروی پیشین از درون واژه هائی مانند سوسیالیسم و کمونیسم بدترین چهره سرمایه داری یا سرمایه داری دولتی سر در آورد برای کاستی های فراوان فلسفه مارکسیسم کهن و کلاسیک است که اکنون هوادارانش را از دست داده است. از این روی اندیشه های کارل هاینریش مارکس فیلسوف نامدار آلمانی نیاز به ویرایش و بازبینی بنیادین دارند. از سخن کارل مارکس در کتاب سرمایه (کاپیتال) که می گوید: کالا آن چیزی است که نیاز انسان را از میان برمی دارد گرفته تا این سخن فلسفه مارکسیسم که می گوید: اقتصاد شالوده جامعه و تاریخ است همگی نیاز به بازنگری های بنیادین دارند و این سخن شما که نوشته اید: ( .......... با فروپاشی اردوگاه شوروی و شکست "سوسیالیسم عملاً موجود" و تغییر در نظام اجتماعی چین از یک اقتصاد سوسیالیستی به یک اقتصاد سرمایه داری......... ) نمی تواند درست باشد چرا که پس از فروپاشی رژیم شوروی پیشین تازه راه برای پیاده شدن سوسیالیسم و کمونیسم حقیقی هموار شد و هم اکنون جهان به سوی سوسیالیسم حقیقی و کمونیسم حقیقی می رود. برای نمونه پدیده ای که جهانی شدن (globalization) نام گرفته است هیچ گونه پیوندی با سرمایه داری ندارد بلکه یکی از بزرگترین نمودهای سوسیالیزه شدن جهان است.
نوشته شده توسط: Anonymous

عزیز آ.الیار درباره آزربایجان بهتراست رجوع به فرمائید به تقسیمات ایالتی و ولایتی کشور در دوره صفیه ,اقاجاریه واوایل پهلوی. ما حوصله چانه زدن نداریم. آزربایجانیها اهل عمل هستند و های هوی کم می اندازند.

نوشته شده توسط: Anonymous

It seems new? fashion
Put arabic turbon in their head, new identiy?
به نظر می رسد که کانون تقابل میان ملیت های غیر فارس از یک سو و دولت مرکزی و اپوزیسیون آن در سوی دیگر همین نقطه باشد. دهه ها است که مبارزان استبداد زده وسیاست زدگان، حلقه سانسور را هر روز بر گردن وگلوی ملیت ها تنگ تر می کنند تا مانع خروج «شعارهای رهایی بخش» از حنجره های مردمان این ملیت ها شوند، مبادا خروج حرف وحدیثی از یک گلوی خفه شده در نام و شکل ایران و بنیه دموکراسی مورد نظر اپوزیسیون تغییری ایجاد کند، به گونه ای که به حق تعیین سرنوشت و رهایی از قید و بند ملیت های غیر فارس بینجامد.
What the hale is he talking about?

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقاي ائليار دقيقا همين بحث است كه متاسفانه در كليه نوشتجات در باره مسئله آزربايجان خصوصا در باره غرب آزربايجان چند نفري با هوچي گري و طفره رفتن از اصل موضوع و پاك كردن صورت مسئله و مطرح نمودن موضوع ديگري كه اصل موضوع فراموش شود علي ايحال ببينيد اين مسئله همانطور كه شما فرموديد مي تواند و متاسفانه تا حدودي هم توانسته است آب در هاوانگ جمهوري اسلامي بريزد . اما خيلي به راحتي وقتي گروه هاي درون اكراد به توافق مي رسند مي توانند همين توافقات را با رهبران جنبش حركت ملي آزربايجان در باره همين اراضي داشته باشند كه نه تنها

موجب تسريع در براندازي جمهوري اسلامي مي شود بلكه مناقشات في مابين نيز حل و فصل اما يك مطلب مهم و آشكار است كه اين توافقات بايستي بعنوان يك سند رسمي منتشر شود واگر نه هيچ ضمانت اجراي ندارد وانگهي نظر اينجانب با توجه به نگاشتن برخي موارد كه متاسفانه اين گروه هرگز پاسخي به آن نمي دهند و با سفسطه گري موضوع را پاكسازي مي كنند اين است كه حتي گروه هاي درون اكراد هم در اين موضوع با هم اختلاف شديدي دارند و برخي از تند رو هاي كه از اين نقاشي ها منتشر مي كنند و ارتباط رنگا رنگي با جمهوري اسلامي دارند و به اصطلاخ زيادي خواه و به قولي بايد از هر موقعيتي استفاده نمود و با نشان دادن در باغ سبز از سوي حكومت جمهوري اسلامي تنها با ما مشكل ندارند بلكه با تركيه و اراضي مورد ادعا و حتي اراضي عرب احواز نيز چنين مشكلاتي هم دارند بنابراين ابتداء بايستي اين گروه تفكرات خود را نه در حرف بلكه در عمل مشخص نمايند
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

از دوستان عزیز خواهش میکنم در مورد « مشکلات و مسایل » منطقه که به نظرشان میرسند « راه حل» ارائه دهند. یکدیگر را محکوم نکنید. مشکل را بگویید و راه حل نشان دهید. چه مشکلی هست ؟راه حلش چیست؟ تاریخ را هم به تاریخ نویسان محول کنید. مسایل امروز را بگویید.چه راهی در مورد مسایل در پیش بگیریم درست است؟ از سوی دیگر اشکالات مقاله در کجاهاست؟ و پیشنهاد شما چیست؟ نکات قوت مقاله در کجاهاست که شما با آنها موافق هستید؟ مسئله مهم اینست راه حل مناطق دو یا چند ملیتی چییست؟ به ویژه برای آذربایجان غربی که ملیتهای ترک-کرد- ارمنی- یهودی- آسوری- زرتشتی و غیره وجود دارند چیست؟ البته منظور راه حل تئوریک است و در نظام غیر متمرکز آینده.راه حل شما چیست؟ نظرتان در نظام غیر متمرکز آینده - به فرض که در ایران بر قرار شود- با این نظر تئوریک چیست که بگوییم:خیلی روشن است مگر نمیگوییم :« اداره هر منطقه توسط مردم همان منطقه»

پس میتوان گفت: « اداره آذربایجان غربی هم میتواند توسط همه ملیتهای ساکن در آنجا "مستقل" اداره شود » مثلاً «ایالت خود مختار آذربایجان غربی» . مهم «استقلال و خود مختاری» آن است. دارای حقوقی باشد که همه امور خود را مستقل مانند دیگر ایالتها اداره کند. خوب نظرتان چیست؟ مسئله اختلاف ارضی - اینجا حل میشود یا نه؟
نوشته شده توسط: Anonymous

آقاي حيدر خان اورمولو اتفاقا همين نوشته شما ثابت مي كند كه سن شما براي اين ماجرا قد نمي دهد چون بعداز سال 1362 بود كه دفتر همه گروه هاي چپ در اروميه بسته شد و خيل عظيمي از انان به فرمانده هان سپاه و قوه قضائيه پيوستن مانند آقاي عليرضا قليزاده ، مهدي يوسف زاده از افراد سرشناس مجاهدين خلق ايران در سپاه و دادستاني انقلاب اروميه شدن.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقاي جمال به گمان خودتان شما طفره نمي رويد شما در اين مدت در تمامي نوشته هاي من هرگز اين سوالات را جواب نداده ايد به صورت شفاف بفرماييد 1- رهبر شما آقاي نيچيروان بارزاني چند هفته پيش در كاخ رياست جمهوري آقاي احمدي نژاد در باره چه مذاكراتي حرف مي زدند بدون حضور نماينده رسمي دولت عراق ؟ 2- رهبر شما در پ ك ك كه صراحتا به گزارشگر بي بي سي مي گويد ارتباط مستقيم با جمهوري اسلامي داريم اين ارتباطات در چه زميته است؟ 3- آقاي سردار سليماني فرمانده سپاه قدس ( فرمانده نيروهاي چريكي ) قبل از سفر آقاي نيچيروان بارزاني در اربيل چكار مي كردند ؟
تا من هم پاسخ سوالات بي سرو ته شما را در باره مظلوميت اكراد كه مي فرماييد بدهم

نوشته شده توسط: Anonymous

در ضمن من یادم می آید که همین آقای اژدر بهنام هم که الان جزو گردانندگان ایران گلوبال است در همان زمان در ستاد فدائیان بود و می توان در این مورد از او پرسید. حتما اطلاعاتش بیشتر از من که آن موقع هوادار آن سازمان بودم و از شما که احتمالا در آن موقع هنوز متولد نشده بودید (با توجه به عکستان) بیشتر است.

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم افشار، اولا در سال 1360 دیگر مقر دفتر فدائیان بسته شده بود و وجود نداشت(توسط ملا حسنی و عواملش آتش زده شده بود). ثانیا من نمی دانم که فرمانده شان کی بود. ثالثا مطلب اصلی که شما ترجیح دادید که از آن طفره بروید حمله کردها به اورمیه در زمستان 1360 و درگیری سه روزه در خیابان دانشکده بود که واقعیت ندارد و من که ساکن همان خیابان بودم شاهد آن نبودم و این درگیری را ندیدم و صدایش را هم نشنیدم و اولین بار از شما می شنوم.

نوشته شده توسط: Anonymous

""" چپ ایرانی و معضل بزرگ درک اقتصادی """ در اینجا ذکر چند واقعیت خالی‌ از فایده نیست، کشور ترکیه تا آخر ماه آوریل سال آینده بدهی خود به "" صندوق بین المللی پول "" را به طور تمام و کمال خواهد پرداخت، چپ ایرانی باید از پیشرفت ترکیه و اعلام بی‌ نیازی به این صندوق خشنود باشد، ولی‌ چپ هنوز قضاوتش در مورد ترکیه بر پایه دوران جنگ سرد شکل گرفته، "" چقدر زمان لازم است تا چپ ایرانی‌ از خواب زمستانی بیدار شود؟ "" مورد دوم "" فروشگاه‌های زنجیره‌‌ای "" وال مارت "" است که بسیاری از شهروندان پایین طبقهٔ متوسط در کشور‌های پیشرفته را قادر ساخته "" مایحتاج خود را "" از وال مارت با قیمت بسیار نازل در مقایسه با قیمت بازار آن کشور‌ها تهیه کنند. این سیستم سرمایداری است که به دلیل "" خصلت رقابتی‌ ""چنین مراکزی را به وجود آورد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جمال گرامی، کامنت شما منتشر شد. و در زیر مقاله مربوطه قرار گرفت. به پرسشهای همه دوستان پاسخ خواهم داد. از دوستان علاقمند به نظر نویسی در مورد این نوشته خواهش میکنم کامنت خود را در زیر همین مقاله درج کنند و نه در صفحه شما.

نوشته شده توسط: Anonymous

حالا ما یک سوأل از آقای آ.ائلیار داریم چرا کامنت من را در مورد نوشته‌ی خودش منتشر نمیکند که‌ در کمال ادب و احترام نوشته‌ شده‌ ؟؟ در مورد نوشته‌ی ایشان ملاحضات ارضی در آذربایجان غربی«آقای آ،ائلیار شما نوشته‌ای در مورد این به‌ اصطلاح آذربایجان غربی نوشتید پیشنهاد میکنم یک بار دیگر نوشته‌ی خودتان را بدقت بخوانید چون در لا بلای تمام نوشتتان که‌ به‌ ظاهر بی طرفانه‌ نوشته‌ شده‌ ولی تفکر ترک گرائی و حذف اتراک از خشونتهای دوران اول جنگ جهانی و قبل و بعد از آن میباشید شما در کل نوشته‌ی خود از جیلو لوق و کورد لوق میگوئید و اینکه‌ آنها کشتند و جنایت هیچ ابائی نداری من قبلأ نیز در یک کامنت بیان داشتم جایگاه این ترکها در خشونتها و این کشتارهای قبل و بعد جنگ اول جهانی و این که‌ تا کنون نیز ادامه‌ دارد در کجاست ؟؟؟

یک بار دیگر از این دوستان ترک چه‌ ناسیونالیسم ، چه‌ چپ که‌ بظاهر نوشته‌ی آ - ائلیار از آن دسته‌ میباشند و ، و سوأل میکنم کرد، ارمنی، فارس، روس، آسوری ،کلدانی، همه‌ جنایتکار بودند و هستند خوب شماها بفرمائید نقش ترکها در این کشت و کشتارهای منطقه‌ از 1000 سال پیش تا حالا چو بوده‌ ؟؟ اگر میفرمائید چنگیز، آتیلا، هلاکو، تیمور، آتاتورک. شاه عباس، اسماعیل شاه، آقا محمد خان، نصرلدین شاه و 1000 کوفتو زهرمار جنایتکار دیگر ترک به‌ تاریخ سپرده‌ شده‌ پس چگونه‌ است دست از سر اسماعیل سمیتقو بر نمیدارید ؟؟ جناب آ-الئیار ؟ مگر اسماعیل سمیتقو همزمان با آتاتورک گور به‌ گور نبوده‌ که‌ در ادامه‌ی کشتارهای عثمانیهای ترک 1500000 ارمنی، کرد، آسوری را به‌ قتل رساندند ؟؟ مگر اسماعیل سمیتقو هم زمان رضآ شاه قلدر نبوده‌ که‌ 14000 ملک شخصی مردم را در گوشه‌ و کنار ایران با زور تصاحب کرد ؟ مگر همین اسماعیل سمیتقو برادرش جعفر خان در زمان خلاء قدرت سیاسی جنگ اول در ایران برای مذاکرده‌ با 70 نفر به‌ تبریز میفرسد ترکهای جنایتکار تمام آنها را از دم تیغ نگذاراندند ؟ اتراک لطفأ بس کنید من قبلأ نیز گفتم اگر جنوسیادهای وحشیانه‌ کشتارهای به‌ وسعت میلونی، جایتهای ضد بشریت در یک کلام بربریتی در جهان رخ داده‌ باشذ قبل از همه‌ تاریخ این بر بریت و وحشیگریها را به‌ نام ترکها به‌ ثبت رسانده‌ .جناب آ-الئیار بی طرف یک بخش از جملات خود را برای یاد آوری میآورم جایگاه ترکها در این جنایتها در کجاست ؟؟ از آ الئیار تمام نوشته‌ شما اینگونه‌ است شده اند. خوب ، حالا چکار کنیم؟ منظور از طرح این رخداده ها چیست؟ چه درسی از آنها برای امروز آذربایجان غربی میتوان گرفت ؟ یا حتی بشریت؟ رهبران جیلولوق و کوردلوق از چه ایده لوژی و آرمان پیروی میکردند، برنامه یشان چه بود؟ که مرتکب کشتار شدند؟ ناسیونالیسم افراطی دانسته و ندانسته آرمان آنها بود- آرمانی که در میان ما نیز تحت عنوان ناسیونالیسم ترک و کرد ترویج میشود. نقش عجم ها را لطفأ بیان کنید ،، چرا ملت کرد برای ترساندن کودکان خود از لفظ( عجم هات) استفاده‌ میکند ؟ چون به‌ گواهی تاریخ عجمها هیچ وقت در مورد کشتار کردها 2 دل نبودند جناب آ الئیار به‌ همین اکتفا نکرده‌ ایشان در نوشته‌ی خود برای تذکر 2 نقشه‌ از زیاده‌ رویهای کردها و ترکها را در کنار هم به‌ نمایش میگذارد از دیدگاه ایشان این نقشه‌ها آب به‌ آسیاب دشمن میریزد ولی ایشان در ادمه‌ی بحث خود باز فراموش نمیکند گوش زد کند که‌ کردها نقشيهای رنگا رنگ چاپ میکنند باز فراموش میکند که‌ اتراک نیز از نقشه‌های این چنانی اگر از کردها بیشتر چاپ نکنند کمتر چاپ نمیکنند ذهنیت ترکها همان ذهنیتی است در مورد آذربایجان غربی که‌ در قرباغ دارند 98% مردم قرباغ ارمنی زبان هستند این همه‌ کشتار را ترکها از ارمنی ها کردند باز مظلوم نمائی میکنند
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کیانوش توکلی من ساعت 4 بعد از کارم به‌ خانه‌ آمدم و یک کامنت نسبتأ طولانی در رابطه‌ با نوشته‌ی آقای آ-الئیار در این بخش گذاشتم و کد گذاشتن کامنت نیز بعد از 2 دفعه‌ از من قبول کرد و با خط سبز نوشت که‌ کامنتم اوکی هست برای پخش و برسی من منتظر ماندم و بعد از گذشت زمان زیادی کامنیتم پخش نشد باز یک کامنت 2 خطی نوشتم که‌ آقای آ-الئیار چرا کامنت من را در مورد ملاحظات ارضی آذربایجان غربی را که‌ آ-الئیار نوشته‌ پخش نمکنید که‌ در کمال ادب ا احترام نوشته‌ شده‌ این کامنت 2 خطی من پخش شد ولی کامنت طولانی من در مورد نوشته‌ی آقای آ-الئیار گم و گور شده‌ در حالی که‌ سایتتون کاملأ علامت سبز داد که‌ بدستتان رسیده‌

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

تحليل همه جانبه و جالب بود

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقاي آزاد ارومولو قطعا كه همينطور است كه مي فرماييد كه اگر هنوز دوستان و كساني كه هنوز تفكر جنبش جركت ملي آزربايجان را نشناخته است به صراحت مي گوييم كه تفكر پان ايرانيست دوران خفقان محمدرضا شاه پهلوي و اين رژيم ملاها كه يك دولت و يك ملت در اين جنبش و حركت مدني و دموكراسي نيست و صد البته متفقان خيل عظيمي از حتي مخالفين ما اصلاحات عظيم سيد جعفر پيشه وري و تقابل آن را در حقوق اقليت درون آزربايجان قائل بوده اند را در نظر گرفته است . اينكه اقليتهاي مختلفي در غرب آزربايجان هست كسي منكر آن نيست و فراتر از آن اگر قرار باشد حقوق اين اقليتها در دولت آينده آزربايجان در نظر گرفته نشود موفق نخواهد بود . در همين رابطه كه خيلي از دوستان كرد ما در اينجا به من مهر ناسيوناليست پان ترك مي زند و اشاره به صفحه فيس بوك بنده رفرنس مي دهند عرض كنم

اينجانب در موضع فدراليست نمودن ايران كه حتي برخي آزربايجاني هاي عزيز ما گمراه اين درب باغ سبز مي شوند طرح فدرال آزربايجان آينده را پيشنهاد نمودم كه پس از تشكيل دولت مستقل آزربايجان اين مسئله و 6 بخش آزربايجان فدرال در غرب آزربايجان در حق تعيين سرنوشت هم اكراد و هم آشوري و يهودي و ارمني با هر ميزان نفوذ و جمعيتي حق انتخاب خواهند داشت اما بلند پروازي اين دوستان كمي زياده خواهي است و به صراحت عرض مي كنم دوستان و رهبران تشكيلات حركت ملي آزربايجان بايستي امروز مسئله فوق را به صورت كاملا رسمي مشخص نمايند نه انكه با مذاكرات پشت پرده تمايلات آنان را كسب نمايند موضوع برخلاف گفته جناب آقاي ائيليار كه چندان مهم تلقي ننموده است اتفاقا به صراحت عرض شود كه اروميه بعداز تبريز بزرگ ترين و به قول جنابعالي حتي در برخي حركات از تبريز نيز جلو تراست بنابراين موضوع سرزمين غرب آزربايجان براي ما بسيار هم مهم و اساسي است . لذا هرگونه توافقات با گروه هاي اتراك و اكراد بايستي به صورت سند رسمي مقابله گردد واگر نه اين موضوع براي مردم غرب آزربايجان سنديت رسمي نخواهد داشت
نوشته شده توسط: Anonymous

حالا ما یک سوأل از آقای آ-الئیار داریم چرا کامنت من را در مورد نوشته‌ی خودش منتشر نمیکند که‌ در کمال ادب و احترام نوشته‌ شده‌ ؟؟ در مورد نوشته‌ی ایشان ملاحضات ارضی در آذربایجان غربی

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ناشاس آن زمان در اورمی کردی نبود که کشته هم شوند. فعلا نسل ما شاهد مهاجرت کردها از عراق و ترکیه به شهرهای آزربایجان غربی هستیم, آمارو تاریخ و غیره به جای خود.

نوشته شده توسط: Anonymous

اگر دوست عرب‌زبان من به من می‌گوید که کسانی غیرمحلی در محیط‌های عرب‌زبان پول خرج می‌کنند تا طرف مذهبش را از شیعه به سنی تغییر دهد و پشت سر جریان‌های قومی ِ مردمان عرب‌زبان رسانه‌ها و سرمایه‌های کشورهای دیگر باشد انتظار داری امثال من هم که از جریان آگاهند مانند خانم صدر ژست حقوق بشر بگیرند و دست بزنند؟ نمونه‌ای از مردمان کشورهای پیشرفته را نشان بده که چنین کرده‌اند. این چه سخنی است که می‌گویی: «هر ملتی حق دارد تا مرکز سیاسی خاص خود را آزادانه انتخاب کند». کجای دنیا چنین می‌اندیشند؟ البته موضوع عدم رسیدگی به وضع اقتصادی و وضعیت آن 300 هزار تن ـ اگر سخنت مستند باشد ـ و توجه به زبان‌های مادری (که البته درباره زبان عربی کمتر مصداق دارد و آموزش ما از آن لبریز است) معترضان را برحق می‌دانم و می‌اندیشم که در کنار هم باید برنامه‌ای ملی - در معنای واقعی آن - را شکل دهیم.