Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

لطفا در صورت امکان این مطلب را در صفحه مربوطه انتشار دهید:

وقتی یک روستایی روستا زاده و روستاییفکر به مجلس شورای روستایی میرود و در کمیسیون فرهنگ خود را میچپاند:

خبرگزاری فارس حکومتی با سید مرتضی حسینی عضو کمسیون فرهنگی مجلس مصاحبه کرده است اینطور که از نام و فامیل این فرد پیداست سید و حسینی ایشان مشخصا عرب تبار هستند و شغلی پردرامد در حکومت دارند قابل توجه دوستان مدافع حقوق اعراب در ایران درین مصاحبه بلاهت روستایی این شخص احمق و جاهل دهگریز کاملا پیداست و اصلا نیاز به شرح و توضیح ندارد متن خلاصه مصاحبه را درزیر می آورم تا دوستان بخصوص خارج از کشور با پدیده روستاییگری وروستازادگان حکومتی و اعراب حکومتی آسنا شوند ودوستان الاهوازی از بیکاری اعراب ننالند مشت نمونه خروار این آخوند نه فارس است نه اریایی بخاطر عرب گرایی حاکم بر سیاست 1300 ساله ایران دارای شغلی حکومتی است.

واما متن مصاحبه:

خلاصه مصاحبه خبرگزاری فارس با سيد مرتضی حسينی عضو کميسيون فرهنگی مجلس

* فارس: تعريف شما از فرهنگ چيست؟

فرهنگ به مجموعه‌ای از آداب، سنن، دين، مذهب و همه آن چيزی که يک عده به آن دين مي‌گويند و عده‌ا‌‌ی به آن فرهنگ مي‌گويند.



* فارس: مهمترين کار فرهنگی که کرديد چيست؟

هميشه در حال کار فرهنگی بوده‌ام.



* فارس: از کدام شخصيت فرهنگی الهام مي‌گيريد؟

از مقام معظم رهبری الهام مي‌گيرم و فرد ديگری را الگو قرار نمي‌دهم.



* فارس: آيا کميسيون فرهنگی گزينه اول شما بود؟

گزينه اول من کميسيون امنيت بود. من دو تا گزينه داشتم و هر دوی آن‌ها پر شده بود، به همين دليل به اين کميسيون آمدم.



* فارس: مهمترين نياز فرهنگی نسل جوان را چه مي‌دانيد؟

ازدواج، کار



* فارس: اگر وزير ارشاد بوديد اولين کاری که مي‌کرديد چه بود؟

در سه بخش کار‌هايم را اولويت قرار مي‌دادم، يکی از آن‌ها بحث فرهنگ عمومی است و بخش دوم تربيت هنرمندان متعهد و بخش سوم کنترل سينما و تئاتر.



* فارس: آخرين فيلمی که ديديد؟

قلاده‌های طلا و خوابم مياد.





* فارس: اگر هنرمند مي‌شديد چه رشته‌ای را انتخاب مي‌کرديد؟

به اين معنا ذوق هنری ندارم و من بيشتر به کار‌های سياسی و مسائل اجتماعی علاقه دارم.



* فارس: با خانواده به سينما مي‌رويد؟

تا امروز که نرفته‌ام. سينما يک بار رفته‌ام و آن هم برای ديدن همين فيلم بوده است که بروم و ببينم چه فيلمی است.



* فارس: اگر قرار باشد درباره فرهنگ با کسی مشورت کنيد او چه کسی است؟

در کميسيون با خيلي‌ها مشورت مي‌کنيم اما در اين وادي‌ها نيستيم.



* فارس: در جبهه انقلاب اسلامی در شعر، چند نفر را مي‌شناسيد؟

خيلی علاقه به اين وادی ندارم اما آنهايی که مقام معظم رهبری تاييد مي‌کنند را دوست دارم و آن هايی که مقام معظم رهبری مورد تاييد قرار مي‌دهند را ما نيز تاييد مي‌کنيم.



* فارس: در ادبيات چطور؟

در ادبيات نيز همين‌طور.



* فارس: در سينما چطور؟

در سينما نيز همين‌طور.



* فارس: نويسنده محبوب شما؟

مقام معظم رهبری.



* فارس: به نظر خودتان چقدر در مقابله با جنگ نرم موثر بوده‌ايد؟

نمي‌دانم، اما در مسجدی که کار مي‌کردم، احساس مي‌کنم مي‌توانم به خودم 15 بدهم.





* فارس: آرزوی فرهنگی شما چيست؟

اين علوم انسانی که در آن غرب‌زدگی کاملا پيداست، اصلاح شود.

امثال این روستازاده عرب حکومتی در ادارات و ارگان های رژیم روستایی بسیارند همه بسیواد احمق و جاهل با فامیلی هایی که دقیقا تبار عربی فرد را نشان میدهد مانند حسینی حسنی محمدی علوی مهاجرانی انصاری... آنوقت میویند حکومت دست پارس هاست .نخیر عزیران حکومت دست روستازاده ها روستاگریخته ها و روستاییفکران وده اندیشان و ده منشان است و ویژگی همه آنها عرب بودن عرب پرستی یا عرب زدگی یا عرب نمایی است.
نوشته شده توسط: Anonymous

وقتی که بادکنک "اتحاد" آقا رضا میترکد..............

آقای رضا پهلوی که در طول سالیان مدعی "اتحاد" در میان اپوزسیون بودند، به یکباره در مصاحبه خود با برنامه افق در 11 مهر 1391 در صدای آمریکا پرده را کنار زده و منظورشان را از آن " اتحادی" که مدعیش بودند را به نمایش گذاشتند.
در این برنامه آقای رضا پهلوی بغض وکینه خودشان را در ارتباط با خروج نام سازمان مجاهدین به نمایش گذاشته و " خروج نام سازمان مجاهدین از لیست تروریستی آمریکا را در راستای استحکام نظام پلید جمهوری اسلامی تلقی کرده و مجاهدین را غیر دموکراتیک معرفی کرده و شواهد خود را هم بریده های مجاهدین و یا به عبارتی بریدگان از مبارزه اعلام کردند.

آقا رضا، شما که اینقدر بر ضد خشونت هستید، چرا خشونتهای وحشیانه پدرتان و ساواک را بر علیه مبارزین و دگر اندیشان دهه های 30، 40 و 50 شمسی را که در سیاهچالهای زندان ستاد مشترک، قزل قلعه، اوین، قصر و..... سلاخی شده و اعدام و تیرباران شدند را محکوم نمیکنید؟

آقا رضا، شما که اینقدر اهل دموکراسی هستید، پس چرا حرکت غیر قانونی و غیر دموکراتیک پدرتان برای حذف نخست وزیر ملی ایران، دکتر محمد مصدق فقید، در سال 1332 را محکوم نمیکنید؟

آقا رضا، شما چرا به گلوله بسته شدن مردم ایران توسط ساواک و گارد جاوید شاهنشاهی در سال 1357 را محکوم نمیکند. میگویید دروغ است. بنده خودم به عنوان یک پسر بچه 8-9 ساله در آن روزگار در خیایان 20 متری مهر در مجاور خیابان قاسم آباد تهران، گلوله شکلیک شده از سوی گارد جاوید شاهنشاهی تان در بقل سرم در کنج دیوار فرو رفتن و اگر هموطنی بنده رابه داخل خانه اش نکشیده بود، بنده هم یکی از افتخارات شما برای حاکمیت پدرتان محسوب میشدم.

آفا رضا، شما بعد از حمله به مجاهدین در شهر اشرف در تابستان سال 1388 و نیز در حمله دوم در فرودین 1390 این حمله ها را محکومت کردید. همچنین در مصاحبه اتان با رادیو کوچه در کالیفورنیا از مجاهدین با نامهای مبارزین ایران و رزمندگان نام بردید. در مصاحبه ای هم که با... مسیح علی نژاد داشتید، گفتند که نامه نگاری هایی به دبیر کلی سازمان ملل، آقای اوباما و نیز مالکی داشته اید و نگرانی اتان را از ضرب العجل پیش روی در دسامبر 2012 برعلیه مجاهدین، اعلام کردید.

نگاهها همه به این سو بود که این آقا رضا که مدعی پذیرش جمهوری هم هست با گامهایی که برداشته اند گوییا میخواهند خود را به جبهه همبستگی ملی نزدیک کنند.
اما گذشت زمان و موضع کینه ورزانه و دشمنانه شما بر علیه خروج نام سازمان مجاهدین خلق ایران نشان داد که همه مواضعی که گرفته اید از حب علی نبوده که از بغض معاویه بود است. گوییا میخواستید از قبال نابودی و خون مجاهدین برای خودتان اعتباری بخرید.

بخاطر دارم که آقای مسعود رجوی بعد از اولین موضع گیری شما بر علیه حمله به مجاهدین، از شما در سخنرانی اشان قدردانی کردندو گفتند که ما جرم پدر را برای پسر حساب نمیکنیم و راه پیوستن شما به جبهه همبستگی ملی را باز کردند. اما با هوشیاری همان روز آقای مسعود رجوی گفتند که اگر راست میگویی بیا و از خروج نام مجاهدین از لیست تروریستی آمریکا حمایت کن.

جهان البته به خوبی دید که موضع شما در این قبال چگونه خشمگینانه و پر کینه بود.

آقا رضا، در مصاحبه اتان با... مسیح علی نژاد مدعی شدید که پدرتان به عنوان پادشان کشور حق داشته است که نخست وزیر خود را حذف کند! جهت اطلاع و آگاهی شما عرض میکنم که بر طبق قانون اساسی نظام شاهنشاهی در سال 1332 مسئولیت قانونی نصب و عزل نخست وزیر تنها با مجلس بوده است ولا غیر. کاری که پدر شما کرد نقض قانون اساسی وقت بوده و غیر قانونی و در نتیجه چون نخست وزیر ملی ایران را با حمایت کوتای طراحی شده از سوی آمریکا سرنگون کرد، از سال 1332 دیگر حاکمیت پدر شما غیر قانونی بوده است.

آقا رضا، تمامی افتخارات شما به سازندگی در دوران بعد از مصدق کبیر و از پول حاصله از نفتی است که مصدق کبیر آن نخست وزیر ملی، صنعت نفت را ملی کرده بود. زحمت از آن ما همه، رحمت از آن دیگران.

آقا رضا، در پایان عرض میکنم که شما یکروز در 2 خرداد 1376 از اصلاحات خاتمی نشانی حمایت کردید اما مدتی نگذشت که از این حمایتتان عقب نشستید. جمهوری اسلامی برایتان تله گذاشت و مامور اطلاعاتش را فرستاد تا برایتان اپوزسیون سازی کرد و بعد فهمیدید که رو دست خوردید. آخرین هنرتان هم این بوده که دستبند سبز میر حسین موسوی نشان بدست کردید و فکر کردید از این کف روی آب شاید عبایی هم برای شما دوخته شود. شما متاسفانه تحلیلها و شناختتان نسبت به نظام پلید جمهوری اسلامی اساسا و از پایه مشکل دارد و مشاورانتان که ساواکی های گذشته هستند شما را در سراب فرو میبرند.

سرنگونی جمهوری اسلامی نیازمند پرداخت بهاست و این بهاء را فقط مردم نباید بپردازند. این چیزی است که شما متوجه نمیشوید و در تحلیلهایتان با سراب روبرو میشوید.
بادکنک آن "اتحادی" هم که میگفتید ترکید و مشخص شد که آن ادعایتان برای اتحاد هم بر اصل فرضیه همه با من بود و لا غیر. آن صبو بشکست و آن پیمانه ریخت.

مجتبی فتحی
استکهلم
24 مهرماه 1391
نوشته شده توسط: Anonymous

ای خانم چیز جدیدی نگفتید شما که با رفتارتان , مواضعتان همیشه آب به آسیاب ولایت فقیه ریخته اید

نوشته شده توسط: Anonymous

وقتی که بادکنک "اتحاد" آقا رضا میترکد....................................

آقای رضا پهلوی که در طول سالیان مدعی "اتحاد" در میان اپوزسیون بودند، به یکباره در مصاحبه خود با برنامه افق در 11 مهر 1391 در صدای آمریکا پرده را کنار زده و منظورشان را از آن " اتحادی" که مدعیش بودند را به نمایش گذاشتند.
در این برنامه آقای رضا پهلوی بغض وکینه خودشان را در ارتباط با خروج نام سازمان مجاهدین به نمایش گذاشته و " خروج نام سازمان مجاهدین از لیست تروریستی آمریکا را در راستای استحکام نظام پلید جمهوری اسلامی تلقی کرده و مجاهدین را غیر دموکراتیک معرفی کرده و شواهد خود را هم بریده های مجاهدین و یا به عبارتی بریدگان از مبارزه اعلام کردند.

آقا رضا، شما که اینقدر بر ضد خشونت هستید، چرا خشونتهای وحشیانه پدرتان و ساواک را بر علیه مبارزین و دگر اندیشان دهه های 30، 40 و 50 شمسی را که در سیاهچالهای زندان ستاد مشترک، قزل قلعه، اوین، قصر و..... سلاخی شده و اعدام و تیرباران شدند را محکوم نمیکنید؟

آقا رضا، شما که اینقدر اهل دموکراسی هستید، پس چرا حرکت غیر قانونی و غیر دموکراتیک پدرتان برای حذف نخست وزیر ملی ایران، دکتر محمد مصدق فقید، در سال 1332 را محکوم نمیکنید؟

آقا رضا، شما چرا به گلوله بسته شدن مردم ایران توسط ساواک و گارد جاوید شاهنشاهی در سال 1357 را محکوم نمیکند. میگویید دروغ است. بنده خودم به عنوان یک پسر بچه 8-9 ساله در آن روزگار در خیایان 20 متری مهر در مجاور خیابان قاسم آباد تهران، گلوله شکلیک شده از سوی گارد جاوید شاهنشاهی تان در بقل سرم در کنج دیوار فرو رفتن و اگر هموطنی بنده رابه داخل خانه اش نکشیده بود، بنده هم یکی از افتخارات شما برای حاکمیت پدرتان محسوب میشدم.

آفا رضا، شما بعد از حمله به مجاهدین در شهر اشرف در تابستان سال 1388 و نیز در حمله دوم در فرودین 1390 این حمله ها را محکومت کردید. همچنین در مصاحبه اتان با رادیو کوچه در کالیفورنیا از مجاهدین با نامهای مبارزین ایران و رزمندگان نام بردید. در مصاحبه ای هم که با ....مسیح علی نژاد داشتید، گفتند که نامه نگاری هایی به دبیر کلی سازمان ملل، آقای اوباما و نیز مالکی داشته اید و نگرانی اتان را از ضرب العجل پیش روی در دسامبر 2012 برعلیه مجاهدین، اعلام کردید.

نگاهها همه به این سو بود که این آقا رضا که مدعی پذیرش جمهوری هم هست با گامهایی که برداشته اند گوییا میخواهند خود را به جبهه همبستگی ملی نزدیک کنند.
اما گذشت زمان و موضع کینه ورزانه و دشمنانه شما بر علیه خروج نام سازمان مجاهدین خلق ایران نشان داد که همه مواضعی که گرفته اید از حب علی نبوده که از بغض معاویه بود است. گوییا میخواستید از قبال نابودی و خون مجاهدین برای خودتان اعتباری بخرید.

بخاطر دارم که آقای مسعود رجوی بعد از اولین موضع گیری شما بر علیه حمله به مجاهدین، از شما در سخنرانی اشان قدردانی کردندو گفتند که ما جرم پدر را برای پسر حساب نمیکنیم و راه پیوستن شما به جبهه همبستگی ملی را باز کردند. اما با هوشیاری همان روز آقای مسعود رجوی گفتند که اگر راست میگویی بیا و از خروج نام مجاهدین از لیست تروریستی آمریکا حمایت کن.

جهان البته به خوبی دید که موضع شما در این قبال چگونه خشمگینانه و پر کینه بود.

آقا رضا، در مصاحبه اتان با... مسیح علی نژاد مدعی شدید که پدرتان به عنوان پادشان کشور حق داشته است که نخست وزیر خود را حذف کند! جهت اطلاع و آگاهی شما عرض میکنم که بر طبق قانون اساسی نظام شاهنشاهی در سال 1332 مسئولیت قانونی نصب و عزل نخست وزیر تنها با مجلس بوده است ولا غیر. کاری که پدر شما کرد نقض قانون اساسی وقت بوده و غیر قانونی و در نتیجه چون نخست وزیر ملی ایران را با حمایت کوتای طراحی شده از سوی آمریکا سرنگون کرد، از سال 1332 دیگر حاکمیت پدر شما غیر قانونی بوده است.

آقا رضا، تمامی افتخارات شما به سازندگی در دوران بعد از مصدق کبیر و از پول حاصله از نفتی است که مصدق کبیر آن نخست وزیر ملی، صنعت نفت را ملی کرده بود. زحمت از آن ما همه، رحمت از آن دیگران.

آقا رضا، در پایان عرض میکنم که شما یکروز در 2 خرداد 1376 از اصلاحات خاتمی نشانی حمایت کردید اما مدتی نگذشت که از این حمایتتان عقب نشستید. جمهوری اسلامی برایتان تله گذاشت و مامور اطلاعاتش را فرستاد تا برایتان اپوزسیون سازی کرد و بعد فهمیدید که رو دست خوردید. آخرین هنرتان هم این بوده که دستبند سبز میر حسین موسوی نشان بدست کردید و فکر کردید از این کف روی آب شاید عبایی هم برای شما دوخته شود. شما متاسفانه تحلیلها و شناختتان نسبت به نظام پلید جمهوری اسلامی اساسا و از پایه مشکل دارد و مشاورانتان که ساواکی های گذشته هستند شما را در سراب فرو میبرند.

سرنگونی جمهوری اسلامی نیازمند پرداخت بهاست و این بهاء را فقط مردم نباید بپردازند. این چیزی است که شما متوجه نمیشوید و در تحلیلهایتان با سراب روبرو میشوید.
بادکنک آن "اتحادی" هم که میگفتید ترکید و مشخص شد که آن ادعایتان برای اتحاد هم بر اصل فرضیه همه با من بود و لا غیر. آن صبو بشکست و آن پیمانه ریخت.

مجتبی فتحی
استکهلم
24 مهرماه 1391
نوشته شده توسط: Anonymous

سئال لز احمدی نژاد این دفعه هم ماست مالی شد.

حداد عادل: سوال از احمدی نژاد به مصلحت نیست

رئیس‌ فراکسیون اصولگرایان مجلس با بیان اینکه سؤال از رئیس‌جمهور اولویت کشور نیست، گفت: این طرح را به مصلحت نمی‌دانم.

غلامعلی حداد عادل رئیس‌ فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی در گفت‌وگو با فارس، با اشاره به مطرح شدن طرح سؤال از رئیس‌جمهور گفت: سؤال از رئیس‌جمهور را در شرایط کنونی به مصلحت نمی‌دانم.

وی با بیان اینکه اولویت کشور طرح سؤال از رئیس‌جمهور نیست، افزود: اتحاد و همدلی برای حل مشکلات اقتصادی باید اولویت کار مجلس و دولت باشد.

رئیس‌ فراکسیون اصولگرایان مجلس گفت: انتظار مردم از مسئولان تلاش برای حل مشکلات اقتصادی است لذا همه باید برای حل مشکلات اقتصادی متحد باشیم.
نوشته شده توسط: Anonymous

سئال لز احمدی نژاد این دفعه هم ماست مالی شد.

حداد عادل: سوال از احمدی نژاد به مصلحت نیست

رئیس‌ فراکسیون اصولگرایان مجلس با بیان اینکه سؤال از رئیس‌جمهور اولویت کشور نیست، گفت: این طرح را به مصلحت نمی‌دانم.

غلامعلی حداد عادل رئیس‌ فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی در گفت‌وگو با فارس، با اشاره به مطرح شدن طرح سؤال از رئیس‌جمهور گفت: سؤال از رئیس‌جمهور را در شرایط کنونی به مصلحت نمی‌دانم.

وی با بیان اینکه اولویت کشور طرح سؤال از رئیس‌جمهور نیست، افزود: اتحاد و همدلی برای حل مشکلات اقتصادی باید اولویت کار مجلس و دولت باشد.

رئیس‌ فراکسیون اصولگرایان مجلس گفت: انتظار مردم از مسئولان تلاش برای حل مشکلات اقتصادی است لذا همه باید برای حل مشکلات اقتصادی متحد باشیم.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تورکمن
ایران حداقل چهل سال پیش از ترکیه کتاب چاپ کرده است..
..

جناب تورکمن
ایران حداقل چهل سال پیش از ترکیه کتاببه زبانهای گوناگون کشور چاپ کرده است.. اینکه شما نمیتوانید خبرنگاری ترکیه را بخوانید و نیاز به فیلترشکن دارید, تقصیر من نیست. من تنها آن خبر را برایتان کاپی و پیست میکنم,.. در ضمن قومیت ایرانی همان تالش/کرد/بلوچ/فارسی و اقوام ایرانی-تبار هستند.

در مورد جعل این شمایید که جعل تاریخ میکنید.. کافی است بینید که چرا هیچکس در ویکیپیدای انگلیسی سومری را ترکی نمیداند! در مورد شیعه هم چیزی نمیدانید..زیرا ناصر خسرو و کسائی مرزوی و فردوسی طوسی سه شاعر شیعه از خراسان هستند و من تعصب خاصی در این مورد ندارم, اما اینکه فردوسی شیعه بوده است در کهنترین سند در مورد زندگی او (نظامی عروضی سمرقندی) آمده است.

http://www.hurriyetdailynews.com/pm-strictly-rules-out-education-in-kurdish.aspx?PageID=238&NID=32074&NewsCatID=338

من خبر را به زبان انگلیسی از روزنامه ترکیه برایتان کاپی و پیست میکنم.. اگر سواد خواندنش را ندارید میتوانید از یکی از دوستانتان پبرسید که انگلیسی میداند. بیش از این نیز وقتم را با بحث با شما تلف نمیکنم.

PM strictly rules out education in Kurdish

ANKARA - Hürriyet Daily News







Education in mother tongues is one of the demands the PKK, Erdoğan says. DAILY NEWS photo, Selahattin SÖNMEZ
Prime Minister Recep Tayyip Erdoğan on Oct. 9 clearly ruled out the possibility of public education in languages other than Turkish, including such “mother tongues” as Kurdish.

“Education in the mother tongue. There is no such thing. Our country’s official language is Turkish,” Erdoğan said, addressing the parliamentary group of his ruling Justice and Development Party (AKP).
Education in mother tongues is one of the demands the outlawed Kurdistan Workers’ Party (PKK) is exploiting in its campaign of separatist terrorism, Erdoğan said. The government has fulfilled its duty by granting students the right to study Kurdish as an elective course, which was introduced this school year, he said. Some European countries have also been exploiting the issue of education in mother tongues, although Turkish is not being taught as a mother tongue in those countries, Erdoğan said.

Peace and Democracy Party (BDP) Co-Chair Selahattin Demirtaş swiftly responded to Erdoğan’s comments about European countries’ attitude on the issue.

“He [Erdoğan] cites [Europe as] an example, saying ‘Is there education in mother tongues [Turkish] in Germany and France?’ Look, there is not a Turkey in Germany; there is not a Turkey in France. But there is a Kurdistan in Turkey. That’s why Kurds have the right to education in their mother tongue from birth. You cannot eliminate this reality just because you don’t understand it,” Demirtaş said.
نوشته شده توسط: Anonymous

جنگها و تنشهای قومی و ملی در مناطقی رخ میدهند که از نظر سواد و درآمد مالی و تکنولوژی و صنعت جهان سوم به شمار میایند. استانهایی چون اذربایجان و ...وابسته به درآمد نفتی ایران بوده و از خود درآمد نداشته و دارای تکنولوژی و صنعتی که بتواند با آسیا یا غرب رقابت کنند نیستند. اینها بر تبل جدایی میکوبند غافل از اینکه در آینده چگونه میخواهند درامد خود را تامین کنند. آینده اینها بهتر از کشورهای جدا شده از شوری پیشین نخواهد بود. هرچند برای کشوری ماننند ایران که منابع نفتی و گازی اش در جنوب است، داشتن درآمد بالاتر در آینده تضمین شده است. اگر عده ای به دلیل تعصب برای زبان و قومیت و ...بخواهند جدا شوند، باید برای تامین درامد آینده خود نیز فکری بکنند.

نوشته شده توسط: Anonymous

شعارهای شما غربت نشینان از راه دور نیز دست کمی از نوشته این خانم مشروطه خواه ندارد. همه پشت کامپیوتر بیانیه صادر میکنند و تا پای جان مبارزه میکنند، اما در زمان جنگ و درگیری واقعی به خارج میگریزند. پس بجنگ تا بجنگیم!

نوشته شده توسط: Anonymous

طرفداران استبداد سابق شرمگینانه میخواهند از طریق مقایسه مغلطه آمیز بین بد( رژیم پهلوی) و بدتر( رژیم آخوندی) بدی های خودشان را زیبا و موجه نشان بدهند .ما ملت ایران اگر خواهان دمکراسی و آزادی و عدالت هستیم میباست مطلق طرفدار خوب باشیم و از این دائره مسخره مقایسه بین دو شر کوچکتر و بزرگر خود را برهانیم و در هر کجا بدی یافتیم صرف نظر از ابعاد آن آنرا پس بزنیم و نفی کنیم دیکتاتور و جنایتکار کوچک و بزرگ هر دوشان برای ایران بد بوده و هستند و خواهند بود

زمان حکومت فردی گذشته است و تاریخ مصرف سیستم های دیکتاتوری رو به پایان است.آقای رضا پهلوی هرگز فکر نمی کردند که هویت واقعیشان برای مردم برملا شود. همواره خود را یک شهروند عادی معرفی می کردند.
مشکل آقای رضا پهلوی این است که با خبرنگاری خبره در کار خود و استاد در روانشناسی تشنه گان قدرت روبرو شد/گرفتار شد و خود واقعی را بروز دادند.

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم محترم اینکه تمامی تاریخ باستان ماراز وحشی های شمالی Northern Bbarbarian Tribes نوشتی مغرضانه و و یا جاهلانه است از تمدن اشور و بابل یاد کرده ای ولی تمدن های بومی فلات را که از وحشی های مهاجم وماورای قفقاز و نژاد سفید نبودند را فراموش کرده ای

از عیلام یاد نکرده ای تمدن جنوب بزرگ که الواح و کتیبه های بسیاری ازان بجای مانده است و حوزه های تمدنی بسیار دیگر پراکنده در فلات ضمنا از کیش زروانیسم هم یاد نکرده ای که قبل از زرتشت وحشی های شمال بدان پایبند بودند و نیز از میترائیسم اینکه فلات را تنها با وحشی های شمالی و هجوم آنها به فلات تعریف میکنی وهمه ساکنین فلات را از وحشی های شمالی میدانی اصلا منصفانه نیست تنها بخشی از جمعیت ایران از وحشی های شمالی هستند که از ماواری قفقاز از 3500 سال پیش به فلات هجوم آورده اند و خصوصیات ظاهریشان از نظر نزادی به مانند نژاد های سفید اروپایی است چون بخشی از وحشی های شمال هم به اروپا هجوم بردند و شباهت نزدای بخشی از مردم ایران بدان ها نشان از این مهاجرت دارد لازم است تذکر دهم وحشی های شمالی مهاجم به فلات دارای موی روشن و صاف پوست روشن و چشمان روشن و بینی های کوچک و خوشفرم . در هزاره های های بعد بخش دیگری از وحشی های شمالی التایی به فلات هجوم آوردند که اقوام تورک نیز از آنها هستند.در مورد تمدن عیلام تمدنی که از بومیان فلات منبع مطالعاتی در مورد آن موجود است اگر خواستید بگویید منابع آنرا برایتان معرفی کنم هرچند منابع لاتین بسیار است.لطف کنید فلات را از هزاره های خیلی دور تر ببنید نه تنها بعد از هجوم به قول شما قبیله ارین یا همان وحشی های شمال.
نوشته شده توسط: Anonymous

خانم محترم اینکه تمامی تاریخ باستان ماراز وحشی های شمالی Northern Bbarbarian Tribes نوشتی مغرضانه و و یا جاهلانه است از تمدن اشور و بابل یاد کرده ای ولی تمدن های بومی فلات را که از وحشی های مهاجم وماورای قفقاز و نژاد سفید نبودند را فراموش کرده ای

از عیلام یاد نکرده ای تمدن جنوب بزرگ که الواح و کتیبه های بسیاری ازان بجای مانده است و حوزه های تمدنی بسیار دیگر پراکنده در فلات ضمنا از کیش زروانیسم هم یاد نکرده ای که قبل از زرتشت وحشی های شمال بدان پایبند بودند و نیز از میترائیسم اینکه فلات را تنها با وحشی های شمالی و هجوم آنها به فلات تعریف میکنی وهمه ساکنین فلات را از وحشی های شمالی میدانی اصلا منصفانه نیست تنها بخشی از جمعیت ایران از وحشی های شمالی هستند که از ماواری قفقاز از 3500 سال پیش به فلات هجوم آورده اند و خصوصیات ظاهریشان از نظر نزادی به مانند نژاد های سفید اروپایی است چون بخشی از وحشی های شمال هم به اروپا هجوم بردند و شباهت نزدای بخشی از مردم ایران بدان ها نشان از این مهاجرت دارد لازم است تذکر دهم وحشی های شمالی مهاجم به فلات دارای موی روشن و صاف پوست روشن و چشمان روشن و بینی های کوچک و خوشفرم . در هزاره های های بعد بخش دیگری از وحشی های شمالی التایی به فلات هجوم آوردند که اقوام تورک نیز از آنها هستند.در مورد تمدن عیلام تمدنی که از بومیان فلات منبع مطالعاتی در مورد آن موجود است اگر خواستید بگویید منابع آنرا برایتان معرفی کنم هرچند منابع لاتین بسیار است.لطف کنید فلات را از هزاره های خیلی دور تر ببنید نه تنها بعد از هجوم به قول شما قبیله ارین یا همان وحشی های شمال.
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

به نظر من مساله چند زبانه بودن سایت را باید از چند جنبه مورد رسیدگی قرار دهیم. زمانی که درباره انتشار مطالب و کامنتها به زبانهای رایج در ایران مطرح شد، به هیچوجه به مساله زبانهای خارجی نپرداختیم. چرا؟ زیرا مثلا من شخصا به فکرم نرسید که کسی بخواهد در یک سایت ایرانی، مقاله ای و یا کامنتی به زبان انگلیسی، آلمانی، فرانسه، ژاپنی و... بگذارد. راستش به فکرم نرسید که می توان در نانوایی، لباس هم فروخت! به همین دلیل لزوم بحث در این مورد هم مطرح نبود. حال همکار گرامی ام آقای توکلی با این استدلال که در این مورد بحثی صورت نگرفته، کامنتهای انگلیسی را منتشر می کنند. / • • • / جنبه دیگر قضیه، امکانات فنی و توان و نیروی عملی ما است. اینکه ما بتوانیم در سایت، بخش های ترکی، کردی، بلوچی و... و همچنین انگلیسی و فرانسه و آلمانی و... راه بیندازیم تا هر کسی که به هر زبانی مسلط است، به بخش دلخواه خود برود و ...

مطلب دلخواهش را بخواند، ایده آل است ولی متاسفانه ما چنین امکاناتی نداریم و فعلا باید به همین که داریم، قانع باشیم. / • • • / از این جنبه هم که آیا ما می توانیم و باید مقالات و کامنتها به زبانهای مختلف را پشت سر هم و درهم و برهم در سایت منتشر کنیم، پاسخ من منفی است و به قول آذر اوغلوی عزیز، سایت می شود "گونی سیب زمینی" و اگر دقیقتر بگوییم، سایت می شود گونی ای که در آن هم سیب زمینی وجود دارد و هم سیب و گلابی و به و خرما و موز و... در این صورت مراجعین سایت باید در این گونی عظیم دنبال میوه مورد علاقه خود بگردند و آنرا پیدا کنند. مراجعین به سایت باید سایت را ورق بزنند و زبانی را که می فهمند پیدا کنند و آنرا بخوانند. من شخصا اگر به چنین سایتی برخورد کنم، دیگر هرگز به آن سایت مراجعه نمی کنم زیرا فکر می کنم که وقتم بیش از اینها ارزش دارد که سایتی را برای یافتن مطلبی با زبانی که برایم مورد استفاده باشد، جستجو کنم. بر همین اساس هم بود که ما تصمیم گرفتیم مطالب و کامنتهایی را، به زبانهای رایج در ایران، منتشر کنیم که همراه با ترجمه فارسی باشد. / • • • / در اینجا در پاسخ به آقای آذر اوغلو باید بگویم که من و همکار گرامیم آقای آ. ائلیار، بر همین اساس به دوستان و مراجعین خود نوشتیم که از انتشار بدون ترجمه مطالب و کامنتها معذوریم و از آنها خواهش کردیم که مطالب و کامنتهای خود را همراه با ترجمه فارسی آن در اختیار ما بگذارند. در همین رابطه باید متذکر شوم که در سه ماه گذشته، ما مجبور شدیم از عدم انتشار 7 مقاله به زبان ترکی و 24 کامنت به زبان ترکی و 8 کامنت به زبان کردی، از کاربران خود عذرخواهی کنیم. خوشبختانه کاربران گرامی هم تفاهم نشان دادند و در روزهای اخیر به ندرت کامنتی به زبانی غیر از فارسی دریافت داشتیم. باز لازم به تذکر است که همه مقالات و یا کامنتهای همراه با ترجمه را منتشر کرده ایم. / • • • / من با آقای آذر اوغلو هم داستانم که مساله تنها کنترل مقالات و کامنتهای به زبانهای خارجی نیست زیرا ترجمه همه این زبانها را می توانیم در گوگل بخوانیم، بلکه علاوه بر این و حتا مهمتر از آن، احترام به ارزش وقت کاربران سایت است. ما نمی خواهیم و اصولا این اجازه را نداریم که کاربران را وارد انباری پر از زبانهای جور و واجورِ بدون طبقه بندی و در هم و برهم کنیم و آنها را در آنجا سرگردان سازیم. / • • • / نکته با اهمیت دیگر این است که تلاش ما باید بر این باشد که به قول آقای بهنام چنگائی"فضای دیالوگ گسترده و سالم برای همگان مهیا و ممکن باشد". به نظر من آقای چنگائی به درستی انتظار دارند که به این منظور کاربران گرامی "نقد و نوشته ی خود را بفارسی و یا با حروف لاتین اما بفارسی بنگارند" و من اضافه می کنم که این کار را می توان به یک زبان دیگر رایج در ایران همراه با ترجمه فارسی آن نیز انجام داد. / • • • / آخرین نکته ای که باید به آن اشاره کنم این است که اگر کسی می تواند مقاله ای طولانی را به زبان فارسی بخواند و بفهمد، طبیعتا می تواند نظر خود را نیز به زبان فارسی بنویسد. در ضمن ممکن است که خواند و نوشتن فینگلیش برای همکار گرامی ام آقای توکلی مشکل باشد ولی این کار برای جوانان ما بسیار ساده تر است.
نوشته شده توسط: Anonymous

حاجیه عفت خانم گفته ای" من آن همه زجر را در دوان ستم تحمل کردم " منظورت چه زجر هایی است شما که به قول شوهرت همیشه زمین دار و پولدار بوده اید علاوه بر پسته کاری شوهرت در قم به خرید و فروش زمین های اوقافی با باهنر اشتغال داشت وزمین های مردم را با سند سازی و کار های دیگر خرید و فروش میکرد

پول هارا هم بهشتی از پول های بازاریان که برای سیاسی کاری داده بودند تهیه میکرد همه مردم قم این چیزها یادشان است شوهرت هم که زندانی نرفت در برنامه سپاس شاهنشاه شرکت کرد و زود آزاد شد خانواده خودت هم که همه میشناسند همه پولدار و زمین دار بوده اید تووشوهرت و بچه هایت هیچ وقت زجری نکشیدید حتما زمانی را میگویی که شوهرت به خدمت رفت ایا خدمت سربازی رفتن زجر است فکر نکنم پسرهایت اصلا سربازی رفته باشند بیخود ننه من غریبم درنیاور و خود را فاطمه و زینب زمان انزال نکن شماها نماینده اشرافیت دهگریز و ده اندیش جامعه هستید که به برکت انقلاب سفید و اصلاحات ارضی شاه اسلام پناه سابق به شهرها هجوم آوردید و قدرت و ثروت را در 40 سال گذشته قبضه کردید شما نماینده ارتجاعی ترین و مهاجم ترین و وحشی ترین طبقات بی مسئولیت مردمید که کار کشاورزی و دامی را رها کردید وبرای دینفروشی و غارت سرمایه های ملی و راحت زیستی شهرها را اشغال کرده اید شما و تمام طبقه دهگریز اشرافی اشغا لگر شهرها تا شهرها را تخلیه نکنید ایران روی پیشرفت وتمدن را نمیبیند.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای مسلمان ایرانی؟!من در ایران مسامان تا بحال به چشم خودم ندیدم مردم ایران اکثرا سواد عربی ندارند حتی عرب عای عشیره ای جنوب ایران که بتوانند قرآن را براحتی درک و فهم و برداشت کنند بعد به آن عمل کنند مردم به کیشی تصنعنی به نام شیعه متظاهرند که در اجماع نظر اکثریت مسلمین جهان اسلام نیست

و بیشتر به شاخه ای از یهودیت یا صلیبی گری میماند و البته چون ایرانیان هم در ساختن و گسترش نوع ایرانی آن دخیل بوده اند خرافات روستایی و عشایری ایرانی قدیمی هم در آن وارد شده که در ایران مثلا رنگ و وبوی ایرانی بگیرد اسلام هم طبق گفته قرآن برای رهایی اعراب آن زمان حجاز آمده از زیر سلطه ای که در آن زمان بر آنها بوده جنبشی بوده و تمام گشته است در قرآن هم اصراری نکرده برای مردمان دیگری که دین های دیگر آن زمان را داشته اند اسلام را پذیرا باشند و گفته است برای هر قومی پیام آورانی به زبان خودشان فرستادیم و خدا با هرکس مطابق دستور و دین خودش برخورد میکند عمر بن خظالب هم وقتی به ایران حمله کرد برای اهداف سیاسی و اقتصادی و حل مشکلات اقتصادی حجاز بود و بار ها اظاهار کرد نیازی نیست مردم ایران مسلمان بشوند بهتراست بر دین خود باشند و جزیه بدهند که این بیشتر به نفع ماست ولی ثروتمندان برای ندادن جزیه و داخل شدن در حکومت مهاجم اسلامی اشغالگر و کسب پست های خلافت اسلام خواه شدندو تظاهر به اسلام کردند بدون درک و فهم آن و بدون اشنایی با زبان عربی تظاهر به مسلمانی کردند عامه مردم هم به تبعیت از بزرگان و خان های خود و نداشتن مبلغ جزیه بدون اشنایی با اسلام انرا پذیرفتند و بدان تظاهر کردند ولی اسلامی شد که رنگ خرافات ایرانی به خود گرفت چون عوامان و بیسوادان بدان بدون درک گرویدند بعدها هم گروهی از به اصطلاح خواص که قدرت و شهامت رویارویی با اسلام را در میدان جنگ و درگیری مسلحانه نداشتند دست به ساخت و ترویج تشیع ایرانی زدند تا بوسیله آند اسلام را از درون از محتوی خالی کنند و با وارد کردن خرافات عامیانه ایرانی یهودی و صلیبی و اعتقادات اهریمنی به اسلام انرا به کیشی چند خدایی و مبتنی بر پرستش انسان ساختند و پایبندی به اخلاق و عقل و نظر مردم در اداره حکومت را در آن مختل کردند وسلطنت مطلقه ایرانی و تقلید و شفاعت صلیبی را بدان آلودند وساختند و ساختند از قرن دوم به بعد تا امروز که باز میسازند که همین است که من بدان فرهنگ روستایی میگویم که برساخته ایرانیان روستایی وعامه وعراقیان و لبناینان و پاکستانیان و هندیان و شامیان است یعنی اکثرا اقوام غیر عرب اسلام پذیرا شده از آن تبعیت میکنند امروز نیزا ینگونه است حکومت فعلی ایران وچیزی که مردم بدان تظاهر میکنند فرهنگ روستایی است البته من فقط در مورد باور دینی فرهنگ روستایی حاکم بر مردم نوشتم وگرنه فرهنگ روستایی مردم ایران جنبه هایی دیگر هم دارد که بعد ها فرصتی بود بدان خواهم پرداخت.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای کیانوش توکلی

با درود

از راهنمایی جنابعالی نهایت سپاس و کمال امتنان را دارم.

نوشته شده توسط: Anonymous

این ادعای حزب مشروطه نیاز به بیان نداشت،مثل روز روشن است که دشمن تر از این رژیم اسلامی نسبت به ملیتهای غیرفارس همین پان فارس ها هستند !

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب فرهمند فایل صوتی را اشتباه گذاشته بودید که درستش کردم .لطفا به این لینک را باز کنید تا دفعه بعد بتوانید بدون مشکل هر چه خواستید در سایت بگذارید:
https://vimeo.com/48142407

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای فرهمند در گزارش خبری از بکار بردن الفاظ و القاب نزیر جناب..آقا حضرت..خودداری میکنند هرچند شما کارمند نهاد مردمی هستید و .....................د ولی‌ اینجا به عنوان روزنامه نگار رعایت عرف را بکنید

آقای فرهمند در گزارش خبری از بکار بردن الفاظ و القاب نزیر جناب..آقا حضرت..خودداری میکنند هرچند شما کارمند نهاد مردمی هستید و................. ولی‌ اینجا به عنوان روزنامه نگار رعایت عرف را بکنید
نوشته شده توسط: Anonymous

راستی وقتی میخواهید بروید در کنار جمهوری آسلامی علیه امپرالیسم غرب بجنگید! بلیط یک طرف میگرید یا میخواهید برگردید دوباره در همین امپرالیسم غرب زندگی کنید؟ در ضمن آیا می خواهید با همین پاسبورت های غربی به جمهوری آسلامی وارد شوید و یا از.....................، استفاده میکنید!؟

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

به نظر من مساله چند زبانه بودن سایت را باید از چند جنبه مورد رسیدگی قرار دهیم. زمانی که درباره انتشار مطالب و کامنتها به زبانهای رایج در ایران مطرح شد، به هیچوجه به مساله زبانهای خارجی نپرداختیم. چرا؟ زیرا مثلا من شخصا به فکرم نرسید که کسی بخواهد در یک سایت ایرانی، مقاله ای و یا کامنتی به زبان انگلیسی، آلمانی، فرانسه، ژاپنی و... بگذارد. راستش به فکرم نرسید که می توان در نانوایی، لباس هم فروخت! به همین دلیل لزوم بحث در این مورد هم مطرح نبود. حال همکار گرامی ام آقای توکلی با این استدلال که در این مورد بحثی صورت نگرفته، کامنتهای انگلیسی را منتشر می کنند. / • • • / جنبه دیگر قضیه، امکانات فنی و توان و نیروی عملی ما است. اینکه ما بتوانیم در سایت، بخش های ترکی، کردی، بلوچی و... و همچنین انگلیسی و فرانسه و آلمانی و... راه بیندازیم تا هر کسی که به هر زبانی مسلط است، به بخش دلخواه خود برود و ...

مطلب دلخواهش را بخواند، ایده آل است ولی متاسفانه ما چنین امکاناتی نداریم و فعلا باید به همین که داریم، قانع باشیم. / • • • / از این جنبه هم که آیا ما می توانیم و باید مقالات و کامنتها به زبانهای مختلف را پشت سر هم و درهم و برهم در سایت منتشر کنیم، پاسخ من منفی است و به قول آذر اوغلوی عزیز، سایت می شود "گونی سیب زمینی" و اگر دقیقتر بگوییم، سایت می شود گونی ای که در آن هم سیب زمینی وجود دارد و هم سیب و گلابی و به و خرما و موز و... در این صورت مراجعین سایت باید در این گونی عظیم دنبال میوه مورد علاقه خود بگردند و آنرا پیدا کنند. مراجعین به سایت باید سایت را ورق بزنند و زبانی را که می فهمند پیدا کنند و آنرا بخوانند. من شخصا اگر به چنین سایتی برخورد کنم، دیگر هرگز به آن سایت مراجعه نمی کنم زیرا فکر می کنم که وقتم بیش از اینها ارزش دارد که سایتی را برای یافتن مطلبی با زبانی که برایم مورد استفاده باشد، جستجو کنم. بر همین اساس هم بود که ما تصمیم گرفتیم مطالب و کامنتهایی را، به زبانهای رایج در ایران، منتشر کنیم که همراه با ترجمه فارسی باشد. / • • • / در اینجا در پاسخ به آقای آذر اوغلو باید بگویم که من و همکار گرامیم آقای آ. ائلیار، بر همین اساس به دوستان و مراجعین خود نوشتیم که از انتشار بدون ترجمه مطالب و کامنتها معذوریم و از آنها خواهش کردیم که مطالب و کامنتهای خود را همراه با ترجمه فارسی آن در اختیار ما بگذارند. در همین رابطه باید متذکر شوم که در سه ماه گذشته، ما مجبور شدیم از عدم انتشار 7 مقاله به زبان ترکی و 24 کامنت به زبان ترکی و 8 کامنت به زبان کردی، از کاربران خود عذرخواهی کنیم. خوشبختانه کاربران گرامی هم تفاهم نشان دادند و در روزهای اخیر به ندرت کامنتی به زبانی غیر از فارسی دریافت داشتیم. باز لازم به تذکر است که همه مقالات و یا کامنتهای همراه با ترجمه را منتشر کرده ایم. / • • • / من با آقای آذر اوغلو هم داستانم که مساله تنها کنترل مقالات و کامنتهای به زبانهای خارجی نیست زیرا ترجمه همه این زبانها را می توانیم در گوگل بخوانیم، بلکه علاوه بر این و حتا مهمتر از آن، احترام به ارزش وقت کاربران سایت است. ما نمی خواهیم و اصولا این اجازه را نداریم که کاربران را وارد انباری پر از زبانهای جور و واجورِ بدون طبقه بندی و در هم و برهم کنیم و آنها را در آنجا سرگردان سازیم. / • • • / نکته با اهمیت دیگر این است که تلاش ما باید بر این باشد که به قول آقای بهنام چنگائی"فضای دیالوگ گسترده و سالم برای همگان مهیا و ممکن باشد". به نظر من آقای چنگائی به درستی انتظار دارند که به این منظور کاربران گرامی "نقد و نوشته ی خود را بفارسی و یا با حروف لاتین اما بفارسی بنگارند" و من اضافه می کنم که این کار را می توان به یک زبان دیگر رایج در ایران همراه با ترجمه فارسی آن نیز انجام داد. / • • • / آخرین نکته ای که باید به آن اشاره کنم این است که اگر کسی می تواند مقاله ای طولانی را به زبان فارسی بخواند و بفهمد، طبیعتا می تواند نظر خود را نیز به زبان فارسی بنویسد. در ضمن ممکن است که خواند و نوشتن فینگلیش برای همکار گرامی ام آقای توکلی مشکل باشد ولی این کار برای جوانان ما بسیار ساده تر است.
نوشته شده توسط: Anonymous

زمان ايستادن در سمت درست تاريخ در ايران - بقلم: ديويد ايمس
يونايتدپرس اينترنشنال (يو پی آی)
12اکتبر ۲۰۱۲
بقلم: ديويد ايمس، نماينده محافظه کار پارلمان انگلستان

لندن، 12اکتبر (يو پی ای) - رژيم ايران غرق در مشکل است. رژيم در مواجه با فشار فزاينده اقتصادی، انزوای بين المللی و چشم انداز شورش بيشتر در داخل به شدت تلاش می کند تا قدرت را در چنگش نگه دارد.
در حالی که در سوريه به شدت ناتوان می شود و توانش برای جذب حمايت در جامعه جهانی در پايين ترين نقطه است، رژيم يک ضربه کشنده ديگری خورد وقتيکه اپوزيسيون اصليش - مجاهدين خلق ايران - از ليست تروريستی آمريکا برداشته شد
رژيم بر حملات لفظی اش عليه مجاهدين خلق افزوده، شروع به بمباران تبليغاتی کرده تا سازمانی را که به شدت از آن وحشت دارد بی اعتبار کند.
سازمان مجاهدين خلق ايران 30سال است که با رژيم جنگيده است، ۱۲۰۰۰۰ هوادارش را در جنگ عليه رژيم از دست داده است. در ۲۰۰۹، 11نفر به خاطر نقشش شان در سازماندهی شورشهای ضددولتی به اعدام محکوم شدند. تمام آن 11نفر به مجاهدين خلق ارتباط داده شدند. سه تن از آنها اعدام شدند. بقيه در صف اعدام هستند. در حال حاضر، غلامرضا خسروی به خاطر کمک ماليش به ايستگاه تلويزيون ماهواره يی که از مجاهدين خلق حمايت می کند در انتظار اعدام است.
بيرحمی رژيم عليه مجاهدين خلق ميزان وحشتی که رژيم از اين سازمان دارد و تهديدی که برای آخوندهای در تهران است را نشان می دهد. در حقيقت ادامه ليست گذاری تروريستی مجاهدين خلق سالها يک اولويت سياسی برای ملاها بود.
با اين وجود، در ترس از چرخش تعادل به نفع مجاهدين، رژيم و مدافعانش در غرب خواسته اند مجاهدين خلق را تجاوز کار نشان دهند، به آنها برچسب ”تروريست“، ”فرقه“ و هر برچسب ديگری بزنند تا سرکوب و کشتن آنها را توجيه کنند.
يکی از حاميان اصلی اين توطئه شورای ملی ايرانی آمريکايی است، سازمانی که سالهاست به رژيم تهران ارتباط داده شده است، و از فعاليتهايش در واشينگتن استفاده کرده تا نزديکی با رژيم و سرکوب مجاهدين خلق را تشويق کند.
نياک برای مخالفت با لغو نامگذاری مجاهدين خلق درگير يک کارزار تبليغاتی تمام عيار شد، وب سايتش را به کلی تغيير داد تا روی اين موضوع تمرکز کند، و همزمان به تلاشهای هواداران مجاهدين برای حذف اين گروه از ليست برچسب ”لابی غيرقانونی“ می زد.
در يک نمونه مسخره از اين که مجاهدين خلق يک سازمان خشونت گر است، مدير سياست نياک داستانی را ذکر می کند که در آن هواداران مجاهدين خلق در ايران در طی قيام انتخابات ۲۰۰۹ شعار ”مرگ بر خامنه ای“ می دادند. نياک گفت اين شعار نشان دهنده تمايل اين گروه به تحريک به خشونت و تروريسم است.
نياک، بدون کوچکترين توجه به مسخره بودن حرفش، به آنهايی که خواهان آزادی در ايران هستند برچسب ”تروريست“ می زند حتی پس از اين که جهان شاهد بود که رژيم با شليک به تظاهر کنندگان در خيابان آنها را بی رحمانه به قتل رساند.
با زدن برچسب ”تروريست“ به تظاهر کننده ها، نياک در واقع کشتار و سرکوب آنها را توجيه کرد و رژيم را از هر گونه جنايت تبرئه کرد.
با اين معيار به نظر می رسد که مارتين لوتر کينگ و گاندی نيز تحريک به خشونت می کردند زيرا کلمات آنها حتماً با سرکوب بی رحمانه پاسخ داده می شد.
تصادفی نيست که در همان زمان نياک با گذاشته شدن سپاه پاسداران، نيروی اصلی ملاها برای سرکوب در داخل و تروريسم در خارج، به شدت مخالفت می کرد.
رژيم و مدافعانش همچنين مکرراً مدعی شده اند که مجاهدين خلق هيچ حمايتی در ايران ندارند، و هيچ وزنه ای به عنوان يک نيروی سياسی نيستند. جالبست که، شعارهای در خيابانها که خامنه ای را هدف قرار می داد سيمای قيام ۲۰۰۹ شد، نه تنها حضور مجاهدين خلق را در ايران نشان می داد بلکه همچنين علاقه واقعی مردم ايران برای تغيير رژيم نشان می داد.
بار ديگر در تظاهرات ضددولتی 3اکتبر اين آشکارا نشان داده شد، هنگامی که مردم عليه برنامه اتمی ملاها و حمايت از ديکتاتور سوريه بشار اسد شعار می دادند.
رژيم خودش نيز مدعی شده که تظاهرات اخير در بازار تهران به تحريک مجاهدين خلق ايران بوده است.
در حالی که رژيم با انزوا و فشار فزاينده روبه رو می شود او وارد يک حالت جنون گرفته و ترس و وحشت شده، با اين حال با تمام سم و زهری که می پاشد، نمی تواند از اين موضوع اجتناب ناپذير جلوگيری کند. زمان برای تغيير دموکراتيک در ايران همين الآن است. مردم آماده اند، اپوزيسيون رها شده، و ملاها آخرين کارت در دستشان را بازی کرده اند. آيا غرب آماده است در طرف درست تاريخ بايستد؟
نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان.. با عرض معذرت از یک حادثۀ تاریخی ... ارتش سرخ در آخرین روزهای ماه ( آوریل April 1945 ) آلمان را شکست داد ولی به خاطر سیاستهای پروپاگاندائی استالین , پرچم سرخ بار دیگر بر فراز The Reich Chancellery (German: Reichskanzlei) در روز اول ماه ( می May ) برافراشته شد...

نوشته شده توسط: Anonymous

چنین پیداست شما از .....................بوده اید و ما نمی دانستیم!هیچ حکومتی دشمن تر نسبت به ایران وایرانی در مقایسه با جمهوری اسلامی وجود ندارد کمی از خود و مردم ایران ویران شده خجالت بکشید.ما در هیچ شرایطی در کنار این رژیم سفاک و خون ریز نیستیم.

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

نمی توان حافظه تاریخی یک ملت را سانسور کرد. ملتی که حافظه تاریخی نداشته باشد تاریخ خود را تکرار خواهد کرد. این کشور و ملت تاریخی بابیستی خود را از زیر آوار استبداد آئینی،دینی و فرهنگی بیگانه رها ساخته و چرخه آئین کشی، نسل کشی و دگراندیش کشی در کشور را منهدم سازد. این بسود شهروندان، حامعه و بشریت بوده و پیش شرط هر تحول دمکراتیک در کشور است. موجودیت حکومت اسلامی توهین به شعور ملی ایرانیان بوده و برچیدن ان امری اجنتاب ناپذیر است.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای اقبالی مسلمان بودن ما ایرانی ها هیچ منافاتی با ایرانی بودن ما ندارد .و اگر راه و روش شما در بیان نظراتتان در قبال ایرانی های دیگر با توهین و تمسخر زبان عربی و دین اسلام و مسلمانان است پس بهتر است قبل از اینکه ما مشکلمان را با جماعتی مثل خانم رفسنجانی حل کنیم لازم است آدم های کوتاه فکرو مغرضی مثل حضرتعالی را توجیح کنیم که اگر روش بیان نظراتتان را بدون توهین بلد نیستید بهتر است در نقش ایرانی ظاهر نشوید چون ایرانی توهین نمیکند مسخره نمیکند و تخم کین نمیکارد .خدای ما همان پروردگار یکتا ست و دین ما اسلام است که صلح و دوستی را به جامعه انسانی به ارمغان آورده ولی متاسفانه جماعتی به اسم ولایت فقیه و یا طالبانیسم یه اسم اسلام بر گرده جماعت های بی جنبه ای مثل ما سوار شده و اهداف شوم و شیطانی خویش را دنبال میکنند ای کاش ما ها اینقدر دامنه دید خود را وسیع میکردیم که قدرت تشخیص و دانش ما کافی

برای مبارزه با این قوم ظالم باشد و برای مبارزه کردن توسل به گذشته و مردگانی نکنیم که معلوم نیست تاریخ گذشته آنها به درست به ما منتقل شده یا نه؟ نگاه کنیم الان در کجا ی این دنیا قرار داریم در حال حاضر نگرش مردم دنیا در خصوص ما ایرانی ها آیا به گذشته ما است و این که کی بودیم چی بودیم؟ یا مهم حال ما است ؟ آیا جامعه جهانی نشسته و نظاره گر گذشته ما است یا چیزی که الان هستیم ؟ در دنیای سرعت و دیجیتال جامعه جهانی به تفاهم آرامش و لذت بردن از فرصت های کوتاه زندگی نیاز دارد که همان خداوند به ما ارزانی داشته که در صلح و آرامش در کنار هم شاد باشیم این ایده آل ماست ولی تا جایی که امکان دارد درصد این آرامش را وظیفه ما انسان هاست که با وجود تمام رژیم های ظالم در دنیا بالا ببریم ولی آیا با وجود قلم پردازانی مثل حضرتعالی سخت نیست؟
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب بنی طرف
در ویکیپیدا آماری از هر بخش خوزستان آمده است و به نظر میرسد تعداد عرزبانان همان حدود یک سوم استان باشد. حدود دو سوم هم عجم (لر/بختیاری/فارسیزبان/دزفولی/بهبانی ..) و غیره هستند. آمار سی-آی فاکتبوک هم جمعیت عرزبانان ایران بین دو تا سه درصد میداند. در مورد نام خوزستان هم نقشه اسختری از هزارسال پیش اورده شد. و مهمتر از آن, نام خوزستان از دوران اشکانیان موجود بوده است.

جناب بنی طرف
در ویکیپیدا آماری از هر بخش خوزستان آمده است و به نظر میرسد تعداد عرزبانان همان حدود یک سوم استان باشد. حدود دو سوم هم عجم (لر/بختیاری/فارسیزبان/دزفولی/بهبانی ..) و غیره هستند. آمار سی-آی فاکتبوک هم جمعیت عرزبانان ایران بین دو تا سه درصد میداند. در مورد نام خوزستان هم نقشه اسختری از هزارسال پیش اورده شد. و مهمتر از آن, نام خوزستان از دوران اشکانیان موجود بوده است.


اهواز هم یک لغت عربی نیست بلکه هوز همان خوزیان هستند. بنابراین "اهواز" که جمع خوز هست آن را متعلق به اعراب نمیکند. قبایل بنی طرف و بنی کعب و غیره سابقه سکونتشان در خوزستان روشن است. به سابقه زبانهای ایرانی در این ناحیه نمیرسند. و هیچ قابل قبول نیست که استانی که اکثریت آن غیرعربزبان هستند نامش عربستان باشد و برای همین نام خوزستان که قدثیمیتر هست (از دوران اشکانیان) بهترین نام این منطقه است و تازه مربوط میشود به قوم خوز که پس از حمله اعراب در چند سده از بین رفتند.

بقول شما نام عربستان از دوران صفویه آغاز شد (یا حدود آن دوران)..اما نام خوزستان از دوران اشکانیان آمده است به صورت Hwzstan در آوای پهلوی اشکانی. بنابراین نام خوزستان حداقل هزار پانصد سال کهنتر از نام عربستان است و تازه امروز هم اغلب مردم خوزستان عربزبان نیستند. بلکه بخش جنوب غربی استان اغلب عربزبان هستند اما برخی پانعربیستها حتی شهرهایی مانند بوشهر که تقریبا هیچ عرزبانی ندارد را جزو "الاحواز" ساختگی خود کردند.


9th century and before
Khwarizmi's Mafatih Al-ulum.
The poetry of Al-Muzraji ibn Kulab, 699. (المضرجي بن کلاب)
Al-masalik wa al-mamalik by Abul Qasim Ubaidullah ibn Abdullah ibn Khurdad-bih a.k.a. Istakhri, 864.
I'laq al-nafisah (اعلاق النفيسه) by Abu Ali Ahmad ibn Umar ibn Rasteh, 902.
Kitab al-kharaj by Qudamah ibn Ja'far, 879.
Mukhtasar Kitab ul Baladan (مختصر کتاب البلدان) by Ahmad ibn al-Faqih Hamadani a.k.a. Ibn al-Faqih.
Ajayib Al-aqalim Al-sab'ah (عجايب الاقاليم السبعه) by Ibn Sarabiyun d.945.
Tarikh al-Yaqubi by the famous historian Al-Yaqubi.
Sahih Bukhari
Al-risalah Al-Wasiyah by Ala ul-dowlah Semnani, a mysticism treatise.

[edit] 10th century
Ferdowsi's Shahnameh
Sowar al-Aqalim Masalik al-Mamalik (صور الاقاليم - مسالک الممالک) by Ahmad ibn Sahl Al-balkhi 920.
Surat ul-Ardh (صوره العرض) by Ibn Hawqal, 977.
Ahsan al-Taqasim fi Ma'rifat il-Aqalim (احسن التقاسيم في معرفه الاقاليم) by Shamsideen Abu Abdallah Muhammad ibn Ahmad ibn Abu Bakr Al-Shami, a.k.a. Al-Muqaddasi, 985.
Moruj ul-dhahab wa ma'adin al-jawahir (مروج الذهب و معادن الجواهر) written in 943 by Masudi.
Masudi's Al-tanbih wa al-ashraf (التنبیه و الاشراف).
Hodud ul-'alam min al-mashriq ila al-maqrib (حدود العالم من المشرق الی المغرب) written by an unknown author in 982.
Al-risalah al-thaniyah by Abu Dalf mas'ar ibn muhalhal (ابو دلف مسعر بن مهلهل).
Tabari's Akhbar al-rusul wa al-muluk, 922.
Tajarib al-umam by Ibn Miskawayh.
Tajarib al-umam by Abu Shuja. d1002.

[edit] 11th century
Nizam al-Mulk's famous Siyasat Nama.
The famous Tarikh al-Yamini by Muhammad ibn Abdul-jabbar Otbi (محمد عبد الجبار عتبی), d1305.
The Canon of Medicine by Avicenna

[edit] 12th century
Nizami Ganjavi's works.
Majmal al-Tawarikh wa al-Qasas (مجمل التواریخ و القصص) written in 1126 by an unknown author.
al-Ansab (الانساب) by Abu Saeed Abdulkarim al-Tamimi al-Sama'ani, written in 1166.
Rahat al-Sodur wa Ayat al-Sorur (راحه الصدور و آیه السرور) by Najmideen Abubakr al-Rawandi, in 1173.
Ajayib al-Makhluqat (عجایب المخلوقات) by Muhammad ibn Mahmud ibn Ahmad al-Tusi.
Fars Nama by Ibn Balkhi, 1116.
Tadhkirat ul-Awliya by Farid al-Din Attar.

[edit] 13th century
Wafiyat al-A'yan wa anba' ul-Zaman (وفیات الاعیان و انبا الزمان) by Abul Abbas Shamsuddin Ahmad Khalkan a.k.a. Ibn Khalkan, written in 1282.
Al-mu'arrib (المعرب) by Abu Mansur Marhub ibn Ahmad ibn Muhammad ibn Khizr ibn Hasan ibn Jawalighi Al-Baghdadi, d1247.
Mujem al-baladan (معجم البلدان) written in 1226 by Yaqut al-Hamawi.
al-Mushtarak wadh'āa wa al-Muftaraq Sa'qāa ( المشترک وضعا و المفترق صعقا ), also by Yaqut al-Hamawi.
Athar al-Bilad wa Akhbar al-Ibad (آثار البلاد و اخبار العباد) by Zakariya ibn Muhammad ibn Mahmud al-Qazwini.
Uyun al-Anba' fi Tabaqat al-Atba' (عیون الانبا فی طبقات الاطبا), by Ibn Abi Asiba'ah, written in 1230.
Al-Kamil fi Tarikh by Ibn al-Athir
Sirat Jalaliddin Minakbarni (سیرت جلال الدین مینکبرنی) by Shahabiddin Muhammad Nasawi.
Tarikh-i Jahangushay-i Juvaini by Ata al-Mulk Juvayni.
Tarikh Shahi Gharakhtaian (تاریخ شاهی قراختائیان) by an unknown author.
Tarikh Mukhtasar al-Dawal (تاریخ مختصر الدول) by Ibn 'Ibri.

[edit] 14th century
Lisan ul-Arab (لسان العرب) by Muhammad ibn Mukrim ibn Ali ibn Ahmad Ansari Ifriqi Misri aka Ibn Manzur d1311.
Diwan Nizari by the Ismaili poet Nizari Quhistani, d1320.
Taqwim al-Buldan (تقویم البلدان) by Imad al-Din Ismail ibn Ali ibn Mahmud, a copy of which was printed by Reinaud in 1848.
Nezhat ol-Qolub by Hamdollah Mostowfi.
Tarikh Gozideh, also by Hamdollah Mostowfi.
Suwar al-Aqalim (صور الاقالیم) by unknown author. Written in 1347, this geographic treatise was dedicated to the Muzaffarid ruler Amir Mubarizeddin Muhammad.
Marasid al-Ittila' ila Asma' al-Imkanah wa al-Bagha' (مراصد الاطلاع الی اسما الامکنه و البقاع) by Safideen Abdulmumin al-Baghdadi.
Nukhbat ul-Dahr fi Ajayib al-Bir wa al-Bahr (نخبه الدهر و فی عجائب البر و البحر) by Shaikh Shamsuddin Abi Abdullah Muhammad ibn Abitalib al-Ansari, a copy of which was printed in 1928 by A. Meher in Leipzig.
Tarikh Fakhri by Safiddin Muhammad ibn Ali a.k.a. Ibn Taghtaghi, written in 1301.
Jami' al-Tawarikh by Rashid-al-Din Hamadani.
Rawdhah Ulā al-Albab fi Marifah al-Tawarikh wa al-Ansab (روضه اولی الالباب فی معرفه التواریخ و الانساب) by Fakhriddin Abu Suleiman Dawud al-Banakuti, written in 1317.
Shiraz nama by Abul Abbas Mo'in-uddin Ahmad Shirazi, written in 1356.
Tabaqat al-Shafi'iyah al-Kubra (طبقات الشافعیه الکبری) by Tajiddin Abi Nasr Abdul wahab ibn Ali ibn Abdul Kafi Asbaki a.k.a. Ibn Sabki, d1326.

[edit] 15th century
Al-Qamus Almuhit (القاموس المحيط) by Muhammad ibn Yaqub ibn Muhammad Firouzabadi, d1414.
Kitab al-ibr by Ibn Khaldun
Zafar nama by Sharafiddin Ali Yazdi.
Anis ul-nas (انیس الناس) by Shuja', written in 1426.
Majmal al-Tawarikh (مجمل التواریخ) by Faish-iddin Ahmad, written in 1441.
Matla al-Sa'dayn wa Majma' al-Bahrain (مطلع السعدین و مجمع البحرین) by kamaliddin Abdal-razzaq Samaqandi, d1482.

[edit] 16th century
Sharaf nama by Abul Barakat Muniri, 1596.
Lubab ul-Albab by Zahiriddin Nasr Muhammad Aufi.
Habib ul-Sayr fi Akhbar Afrad Bashar (حبیب السیر فی اخبار افراد بشر) by Khandmir, written in 1520 by for Khajah Habibullah Savoji.
Ahsan al-Tawarikh by Hasan Beyk Romlu, d1577.
Tafawut al-Athar fi dhikr al-ikhyar (تفاوه الآثار فی ذکر الاخیار) by Mahmud ibn Hidayat al-Natanzi, written in 1589.
Sharaf nama by Amir Ashraf-khan Badilisi, written in 1596.

[edit] 17th century
Majma 'ul-Bahrain wa Matla 'ul Nayrein (مجمع البحرين و مطلع النيرين) by Fakhroddin ibn Muhammad ibn Ali Tarihi, d1674.
Farhang Burhan Qati' (فرهنگ برهان قاطع) by Muhammad Husayn ibn Khalaf Tabrizi of India, 1672.
Jami' Mufidi by Muhammad Mufid Mostowfi Bafghi, written in 1066.
Firdaws dar Tarikh Shushtar by Ala'ul Mulk Husayni Shushtari Mar'ashi.
Khulasat al-Baladan (خلاصه البلدان) written by Safiddin Muhammad ibn Hashim Husayni Qumi, in 1668.

[edit] 18th century and after
Taj al-Arus Min Jawahir al-Qamus (تاج العروس من جواهر القاموس) by Muhammad ibn Muhammad ibn Abdul-razzaq Hussayni Yamani Zubaidy, 1790.
Farhang Anandraj (فرهنگ آنندراج) by Muhammad Padhsha ibn Ghulam Muhyiddin, India, 1888.
Lughat Nama of Ali Akbar Dehkhoda.
Haqayiq al-Akhbar Naseri (حقایق الاخبار ناصری) by Mirza Sayyid Jafar.
Dareh Na Darreh (دره نا دره) by Mirza Mehdi Khan Astarabadi, d1759.
Da'irat ul-Ma'arif al-Qarn al-Rabi' al-Ashar (دائره المعارف القرن الرابع العشر) by Muhammad farid Mustafa Wajdi, b1878.
نوشته شده توسط: Anonymous

Ths time is very short, no conspericy,...good point to find wealest point s very good idea,...
Whish you best.

نوشته شده توسط: Anonymous

ما بچه های در بند و فقیرو بیکار ایرانی مادر دله دهاتی نمازخون نمیخوایم که چاخچول سرش کنه و شوهرش و پسراش سرمایه های مارو غارت کنن تو کشورهای اسلام پناه غرب باهاش عشق و حال کنن ما پدر با چشمای مغولی نمیخوایم کیو باید ببینیم پدر مادرداریم شهریشم داریم نمازخون و دله دهاتی و امام پرست هم نیستن ولی حکومتی دله دهاتی داریم با مقامای دله دهاتی و جدیدا زندانای سیاسی که همیشه از بچه های شهری پر بود حالا دارن اشغال میکنن با بچه های دله دهاتی شما همه جارو گرفتین حتی زندانای سیاسی رو بابا برگردین به دهاتاتون پسته تونو بکارین شمارو چه به شهرنشینی ؟!

نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان.. لطفآ به این جملات تهی از عقل و منطق خانم توکلّی بیشتر توجه بکنیم که نوشته اند......( . ایران یک کشور و ملت واحد است و اصلا صحیح نیست این واقعیت را به رأی بگذاریم. )...( ٢- مخالفت و جلوگیری از فدرالیسم در ایران )..و از همه خنده دار تر..( ٥- ترویج اندیشه دمکراسی‏ لیبرال در جامعه ایرانی)... دوستان من روان شناس نیستم ولی بخاطر شغلم با چند دکتر روان شناس و روان پزشک بایستی همکاری بکنم..آنچه که در بالا می خوانیم گویای یک حقیقت روانی است که در علم روانشناسی به عنوان Delusional و یا حالت (( شیدائی )) به این اشخاص که به این مرض مبتلا شده اند تعریف میگردد. همان طورکه می بینید پایه های دیکتاتوری این حزب به اصطلاح مشروطۀ که همان طرف دیگر سکّۀ حزب رستاخیزی داریوش همایونی است , از همین نقطه آغاز شده است. این مریضان اگر..

به وسیلۀ دارو و روان درمانی معالجه نشوند شدّت مریضی به حالت مزمن و حادّ تر دیگری, تبدیل میگردد ( Denial ) ..( منکر حقیقت) که درمان این مریضی بشدت دشوار است.. طرفداران حزب مشروطۀ رستاخیزی منجمله خانوم توکلی علایم این مریضی را به خوبی نشان می دهند..معروف ترین مریض این حالت روانی , یکی از آجودان های شخصی آدولف هیتلر است. و داستان از این قرار است که درآخرین روزهای ماه (May می) 1945 , موقعی که ارتش سرخ بوسیلۀ ژنرال سئرگی ژوکوف از شرق و ژنرال کونیکف از جنوب شهر برلین را محاصره و بمب باران میکردند... و درست زمانی که سلاح های راکت پرواز ( کاتیوشا ) که به (( ارگ استالین )) معروف شده بود در صد متری بانکر زیررمینی هیتلر قرار گرفته و آنجا را می کوبیدند... و از جمله زمانی که هیتلر کپسول های سیانوری را آماده و یکی را بوسیلۀ سگ معروفش امتحان کرده بود.... و درست زمانی که ژوزف گربل و زنش با شش بچه انتحار کرده بودند...و درست زمانی که هیتلر دستور سوزاندن جسد خودش و زن 24 ساعته اش ( ایوا براون ) صادر کرده بود ... و درست زمانی که هیتلر و ایوا براون به طرف اتاق انتحار قدم میزدند... این آجودان شخصی به خود جرات داده به طرف هیتلر نزدیک میشود و چنین می گوید..((..صدراعظم محبوب من ... آن عهد و پیمانی را که در سال 1932 در راس تشکیل حزب نازی آلمان بستیم که همه متّفق القول شدند که حزب نازی تنها حزبی است که می تواند آلمان را به یک کشور وسیع و بیرون از مرزهای جغرافیائی , یک کشور صنعتی بزرگ , یک کشور اقتصادی بزرگ و از همه مهمتر به یک کشور مدرن و مدنی بزرگ که که می تواند هزاران هزار سال دوام بیاورد تبدیل بکند.. تنها سوال من این است که چه طول مدّت کوتاهی مانده است که به این آرمانهای تاریخی مان برسیم؟؟؟؟....)) خانوم توکلی و طرفداران حزب مشروطۀ رستاخیزی....آنچه شما به این ملت در زیر کلمۀ (( مشروطه )) ارائه می دهید یک دیکتاتوری رستاخیزی است که ربطی به مشروطه ندارد.. سیاست بازی ها لطفآ به کنار بگذارید.. خوشبختانه آگاهی سیاسی ملت ایران به آن حدی رسیده است که هر فرد فرد ایرانی به حقوق اولیّۀ بشری خود پی برده است.. خودتان بهتر میدانید که آن مشروطه ای که بیش از صد سال پیش صدای آزادی خواهی را در شرق برای اوّلین بار پیچاند و به قیمت جان هزاران هزار ( علی مسیو ها و پسرانش قدیر و حسین 17 ساله و 16 ساله که در موقع اعدام, قدیر در زیر طناب فریاد میکشید.. یاشاسین مشروطه)) تمام شد تا انجمن های ایالتی و ولایتی در تمام (( ممالک محروسه)) و مجلس در پاتخت ایجاد گردد در روز سوم اسفند 1299 به وسیلۀ رضا دیکتاتور از هم پاشید تا حدی که این آقا رضا ( شاه قلابی) مجلس ملی را (( طویله )) می نامید...روزهای خوبی و مهمتر از همه سلامتی روحی و جسمی را برایتان آرزومندم.....
نوشته شده توسط: Anonymous

http://www.youtube.com/watch?v=KVHo91qYxW8

من و تو مائیم
فکر فردائیم
من تو با هم چه توانائیم
سخرهء کوهیم
موج دریائیم
من و تو مائیم
با تو لبریزم از آغاز . . .
خواننده : امیر تاجیک A _ کاری از سامان
نوشته شده توسط: Anonymous

هایده خانوم ، اصلا برای ما فرقی نمیکند که شما در جبهه جمهوری جنایت بایستید و یا نایستید . ما به مبارزه خود تا آزادی وطنمان آذربایجان ادامه خواهیم داد. اگر این کار را بکنید، دشمن ما آذربایجانیها، پاسدار + بسیج + ۲۵ نفر مشروطه خواه خواهد بود. من از شما التماس میکنم که در کنار پاسدار و بسیج بی مخ با ما بجنگید.

نوشته شده توسط: Anonymous

http://www.youtube.com/watch?v=UQleEsMxEvo

ما در کنار پدر و مادر بهنود رمضانی هستیم
پیکر بهنود را وحشیانه دریدند و دستگاه قضائی به جای برخورد با آمرین و قاتلین ، والدین داغ دیده بهنود را به حبس محکوم نمودند.
چه کسی می خواهد من و تو ، ما نشویم ؟
خانه اش ویران باد
نوشته شده توسط: Anonymous

http://www.youtube.com/watch?v=cSuQvXxPyrQ

من رویایی دارم
شاهکاری مشترک از ابی و شادمهر
A _ کلیپ : سامان
تقدیم به تمام آزادیخواهان بویژه زنان مبارز و قهرمان ایران
zabte_suot@yahoo.se

نوشته شده توسط: Anonymous

ما هم برای استقلال ملت و وطنمان از زیر سلطه استعمار پابرهنه فارس تا آخرین نفس ایستاده ایم پس بجنگ تا بجنگیم .زنده باد ملتهای تورک و کورد وعرب وبلوچ و تورکمن

نوشته شده توسط: Anonymous

خوشبختانه هیات حاکمه آمریکا بطور کامل امیدشان را از دست دادند و اعلام کردند که "مجاهدین، آن نوع دمکراسیکه آمریکا برای ایران در نظر گرفته، نماینده گی نمکنند". معنی سلیس فارسی آن، این میباشد که اگرمجاهدین، آن نوع دمکراسیکه آمریکا برای ایران در نظر گرفته، نماینده گی میکردند، حالا آمریکا ایران را هم مثل "عراق، افغانستان،یوگسلاوی، لیبی، حسابی دمکراتیک! (با خاک یکسان) کرده بوده!!!؟ براستی غیر از اینکه رژیم ایران هزار بار از صدام، طالبان وقذافی خطرناکتر، نامشروعتر و خونریزتر است، ایران چه فرقی با عراق و یا لیبی دارد!؟ ایران که برای تغییر از همه اینها معساعدتر است!
اگر مجاهدین هم به آن" نوع دمکراسیکه آمریکا برای ایران (از نوع چلبی، نوری مالکی و کرزار) در نظر گرفته است،" رضایت میدادند، نه تنها بمب باران، خلع سلاح، قتل عام نمشدند و به لیست لعنتی تروریستی نمیرفتند، بلکه حالا نوری چشمی همه بودند!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ایرانپور حمله امپریالیسم به ایران و حمله کشورهای بیگانه به هر دلیلی محکوم است شایسته است اگر جنگی برای برداشتن نیروی اهریمنی حاکم فعلی هست توسط خود مردم انجام پذیرد امپریالسیم دنبال منافع خود است و غارت میکند و تجاوز. وظیه نیروهای میهنی است که با تمامی اجانب حکومتی و مهاجم آینده نبرد کنند و ایران را از هرنوع اشغالگری ارتجاع وطنی و استعمار خارجی رها سازند در کنار مردم غارت شده خواهیم ماند و متحد با آنها با روستاییان مهاجم صلیبی و روستاییان غارتگر رافضی داخلی نبرد خواهیم کرد.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

عزيز جان شما كاملا اشتباه مي كنيد ، من خواستم خيلي ساده طرز فكر زندكي أم را برات روشن كنم برات متاسفم فكرت نسبت به من منفي است، موضوع تنها يك سريال عشقي-تاريخي بود

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای کیاونش چرا مطلب من رو درباره رسوخ فرهنگ روستایی توی خانواده پهلوی منتشر نکردید در ادامه مطلب اقای خرسندی بود ضمنا چرا برای کامنت گذاشتن اینهمه هفت خان گذاشتید ایمیل و دوتکه بودن و کپچابا رعایت بزرگی و کوچکی حروف یعنی چی سایت پارس دیلی خیلی راحت کامنتارو میگیره شما مثل اینکه خودت بوروکراتی درسته ؟نمیدونی ان تر نت تو ایران فیلتره و مردم با سرعت کند و هزار جور نگرانی امنیتی باید کامنت بذارن مثلا این پیچوندن مردم رو چطور توجیه میکنی فکر نمیکنی برای کارهای رسانه ای یکم پیر نگاه میکنی و فکر میکنی درسته سنت زیاده ولی میتونه رفتارت درست و سنجیده وجوون و بخردانه باشه هممون سنمون بالا میره ولی میتونیم جوون و درست به زندگی نگاه کنیم سریع باش و به سرعت فکر کن نه به پیری و مرگ و ازار مردم

نوشته شده توسط: Anonymous

من هرگونه‌ همراهی به‌ هر عذر و بهانه‌ای با اين حکومت سفاک ضدايرانی، ضدزن، ضددمکرتيک و جنگ‌طلب را فاشيستی می‌دانم. جنگ عليه‌ 'جمهوری' اسلامی جنگ عليه‌ ايران نيست، عليه‌ حاکمان مستبد و ارتجاعی ايران است. دفاع از اين حاکمان نيز دفاع از ايران نيست. حکومتی که‌ جز اعدام، ترور، شکنجه‌، عقب‌ماندگی برای مردم ايران چيزی به‌ ارمغان نياورده‌ است، حکومتی که‌ هر حرکت مدنی را با خاک و خون يکسان می‌سازد، سازاوار سرنگونی است و نه‌ پشتيبانی. در ضمن مشروطه‌خواهان دروغ می‌گويند اگر چنين ادعايی را مطرح می‌کنند؛ می‌دانيم آنگاه‌ که‌ حکومت عراق ايران را مورد حمله‌ قرار داد، يکی پس از ديگری از ايران گريختند و بر عليه‌ اين حکومت جبهه‌ای تازه‌ در خارج از کشور گشودند. اينها همه‌اش پز فاشيستی است و بس. پيامم به‌ همه‌ی اين حضرات اين است که‌ حاضرم هزينه‌ی بليط يک‌سره‌ی آنها را به‌ ايران برعهده‌ گيرم..

تصور کنيد امروز دمکراتهای آلمانی، ژاپنی، عراقی، ... آمريکا را سرزنش کنند که‌ چرا آن کشور به‌ حکومتهای غالب بر کشورها حمله‌ نموده‌ است!! اگر آمريکا نبود، دولت ضدمردمی و فاشيستی عراق، دولتی که‌ دستش به‌ خون صدهزار ايرانی و عراقی آلوده‌ بود، هنوز بر سر کار می‌بود. و حضرات مشروطه‌خواه‌ از تکرار آن در ايران نگرانند. مبادا خامنه‌ای و احمدی‌نژاد به‌ سرنوشت صدام دچار شوند!
نوشته شده توسط: Anonymous

امروز کنگره‌ی بزرگترین حزب کردی در ترکیه‌ BDP آغاز به‌ کار کرد در این کنگره‌ با شرکت بیش از 1000 عضو این حزب بزرگ کردی و با شرکت بیش از 20 سفیر از کشورهای جهان بخصوص کشورهای اوروپای 100 ها نماینده‌ از احزاب جهانی بخصوص نمایندگان تمام احزاب کرد ایران و نمایندگان شخص جلال طلبانی ، مسعود بارزانی نیز در این کنگره‌ که‌ در آنکارا ادامه‌ دارد شرکت کردند در این کنگره‌ نماینده‌ی جلال طلبانی سخنان بسیار جالب و مهمی ایراد کرد که‌ مستقیمأ در دل حکومت ترکیه‌ در آنکارا با شدت و حرارت از استقلال تمامی سرزمین کردستان دفاع کرد و همچنین از آزادی اوجلان ایشان سخنانش را با شعر سرود ملی کرد.

http://www.facebook.com/photo.php?v=4268952516350

هیچ کس نگوید ملت کرد مرده‌ کورد زنده‌ است و پرچم کردستان هیچ وقت به‌ زمین نمی افتد آغاز کرد به‌ سخنان بختیار نماینده‌ی جلال طلبانی در کنگره‌ی BDPدر آنکارا ترکیه‌ نگاه کنید و گوش دهید . http://www.facebook.com/photo.php?v=426895251635
نوشته شده توسط: یوسف عزیزی بنی طرف

براساس پژوهش های میدانی که در داخل انجام دادم و نیز سایر مشاهدات و بررسی ها - که مستنداتش موجود است - به جمعیت 6- 8 در صدی ملت عرب در سطح ایران و بیش از 70 در صد در استان معروف به خوزستان رسیدم شما اگر آمار معتبری دارید ارایه دهید و گرنه با هیاهو نمی توان ملتی همچون ملت عرب را در سرزمین تاریخی آباء واجدادی اش اقلیت انگاشت. والبته سخن شما در باره جمعیت سایر ملیت های غیر فارس نشانگر تعصب شما در باره این ملیت هاست.

نوشته شده توسط: یوسف عزیزی بنی طرف

این جناب ایرج، که نمی دانم نام حقیقی اوست یا خیر، آن قدر نجابت سخنگویی ندارد تا تهمت به دیگران نزند. اصلا چرا فقط سراغ نویسنده مصری می روی در اغلب کتاب های تاریخی فارسی پنج قرن گذشته، نام خوزستان هم ذکر شده است. احمد کسروی در کتاب "تاریخ پانصد ساله خوزستان" می گوید: از عهد شاه طهماسب صفوی نام بخش غربی و جنوبی استانی را که اکنون خوزستان نام دارد، عربستان نهادند اما از دوره نادر شاه افشار این نام یعنی عربستان بر همه استان خوزستان اطلاق شد.
گفتنی است که پیش از صفویه نام این خطه "مملکت اهواز" یا احواز بود و ناصر خسرو در سفرنامه خود از "ملک اهواز" نام می برد. ضمنا حد اقل دو منبع معتبر یعنی دایرة المعارف بریتانیکا و لغتنامه دهخدا معتقدند که بیش از پنجاه در صد مردم استان عرب هستند. و از آن جا که حاکمیت های متعاقب پهلوی و جمهوری از ارایه آمار ملیت های غیر فارس هراس دارند نگارنده بر اساس پژوهش

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ایرانی بنده به سایتی که شما آدرس دادی مراجعه کردم. تا جایی که تحقیق کردم این سایت در داخل مرزهای ایران فیلتر است و فیلتر شکن هم ممنوع و در ایران هم حکم شرعی دارد! نمیدانم شما چگونه استفاده میکنید؟ اگر راهی دارد به من بگویید تا بنده هم به دوستانم در ایران منتقل کنم تا از سد فیلتر ها عبور کنند!

نوشته شده توسط: Anonymous

به تازگی مدعیان پادشاهی به مصدق کبیر و شهریگر بزرگ ما بسیار میتازند ودر سایت هایشان اورا مصدق الله میخوانند و حاضر به درج پاسخ های مخالف خود نیستند مطلب زیر را منتشر نکردند امیدوارم این سایت آنرا منتشر کند تا مشخص شود چه کسی بیشتر روستاییفکر بوده مصدق یا خانواده پهلوی و اما مطلب که با استفاده از یکی ازمقالات آقای گنجی نوشته شده که درین مورد میتوانند آدم بیطرفی باشند و با استناد به کتاب پاسخ به تاریخ شاه است:

رسوخ فرهنگ روستایی در خانواده پهلوی

چهره‌ای که شاه- خصوصاً در آخرین کتابش قبل از مرگ - پاسخ به تاریخ - از خود به تصویر می‌کشد، نه تنها چهرهٔ یک پاسدار اسلام و تشیع است، بلکه مدعی ارتباط ویژه‌ای با ائمه شیعیان می‌شود که حتی خمینی- هیچ‌گاه چنان مدعیاتی مطرح نساخته بود.

خانواده پهلوی زمینه‌ها و بسترهای شورش روستایی۱۳۵۷ را پدید آوردند. خمینی رهبر شورش ۵۷ بود، اما محمد رضا شاه پهلوی نه تنها بسترهای اجتماعی آن را آماده کرد، بلکه در پدید آوردن «گفتمان ضد دموکراسی» و «اسلام ایرانی» و "ضد سوسیالیسم" و" ناسیونالسیم "نقش آفرین بود. زمین را آنان شخم زدند تا شریعتی و مطهری بهشتی مفتح و دیگر نیروهای روستاییفکر بذرهای «انقلاب اسلامی» را در آن بکارند.

حافظ تشیع و مجری تعالیم عالیهٔ اسلام:

شاه ابتدآ به آغاز سلطنت خود باز می‌گردد. از سوگندی که یاد کرده و عمل به این سوگند در تمام مدت پادشاهی‌اش سخن می‌گوید:
«هنگامی که پس از استعفای پدرم به سلطنت رسیدم، من نسبت به حفظ و صیانت قانون اساسی و مذهب شیعهٔ اثنی عشری (فرهنگ روستایی 500 ساله وارداتی )سوگند یاد کردم و از آن پس همواره در ایفای تعهد خود کوشیدم و انحرافی از اجرای تعالیم عالیهٔ اسلام مبنی بر عدالت و صداقت و رأفت نداشتم(کجا اسلام همچنینی ادعایی داشته) و همیشه خداوند متعال(الله بادیه نشین نه اهورامزدا یا دیگر خدایان ایرانی) را حافظ و راهنمای خود دانستم» [۱].

مدعی است که حفاظت و صیانت از تشیع و اجرای تعالیم عالیهٔ اسلام، در تمام آن مدت، تحت حفاظت و راهنمایی خداوند(االله) متعال قرار داشته است. شاه می‌افزاید:
«آیا لازم است یادآور شوم که طبق قانون اساسی ایران، پادشاه حافظ و نگاهبان مذهب شیعهٔ اثنی عشری است (فرهنگ روستایی )و من همواره در این زمینه کوشا و به سوگند خود سخت پایبند.

بوده‌ام... من هرگز از انجام تعهد و سوگند خود در حفظ و صیانت مذهب شیعهٔ اثنی عشری (فرهنگ روستایی )و دفاع از آن در مقابل حملات مادی گرایان(شهریگران)، باز ننشستم» [۲].
این مدعای او، به توضیحی که گفته خواهد شد، مطابق با واقع است. او به شدت از شوروی و کمونیست‌های ایرانی- که آنان را عوامل شوروی به شمار می‌آورد- هراسان بود. اسلام و تشیع را سد مستحکمی در برابر هجوم آنان به شمار می‌آورد.
پدر معتقد به اسلام:

شاه از پدر خود- رضاشاه- نیز چهره‌ای «عمیقاً خدا‌شناس» و «معتقد به اصول دیانت» اسلام به تصویر می‌کشد. مدعی است که در زمان رضا شاه، هیچ لطمه‌ای در ساختار سیاسی به «مقام والای جامعهٔ روحانیت» وارد نیامد. می‌گوید:
«پدرم با روحانیون قشری و مرتجع مخالف بود، نه با روحانیت. وی عمیقاً خدا‌شناس و معتقد به اصول دیانت(مذهب ضاله و منحرف و استعمار و یهودی ساخته شیعه اثنی عشری= فرهنگ روستایی) بود، چنان که من هستم. در زمان او به اعتبار و نفوذ معنوی و اخلاقی جامعهٔ روحانیت و مقام والای آن در نظام مملکتی لطمه‌ای وارد نیامد... رضاشاه با روشن بینی و اعتقادات مذهبی که داشت می‌دانست که نقش یک رهبر تنها سازندگی مادی نیست و جامعه بدون ایمان و اخلاق پایدار نمی‌ماند» [۳].
به این دیدگاه شاه توجه کنید: «جامعه بدون ایمان و اخلاق پایدار نمی‌ماند». البته منظور او ایمان به خدا و موجودات رازآلود(روستایی عراقی لبنایی) است. در جای دیگری دربارهٔ نیاز به دین می‌گوید:
«اعتقادات عمیق مذهبی، اساس زندگی معنوی و اخلاقی هر جامعه است که اگر دستخوش مادی گرایی شود، با مخاطرات بسیار روبرو خواهد شد. ایمان بهترین و موثر‌ترین ضامن سلامت فکری جوامع بشری است که باعث می‌شود انسان‌ها به مراتب و مدارج عالی روحانی و معنوی دست یابند و از بند مادیات و خودپرستی‌‌ رها شوند» [۴].

ارادت رضاشاه به امام رضا: شاه می‌گوید که پدرش «احترام و اعتقاد خاص» ی به امام رضا(امام روستایی هشتم فراری از مدینه که در طوس توسط ایرانیان به هلاکت رسید) داشت. به همین دلیل:
«رضاشاه، اسم کوچک همهٔ پسران خود را با ترکیبی از نام رضا، امام هشتم شیعیان که مورد احترام و اعتقاد خاص وی بود، انتخاب کرد. او غالباً به زیارت مرقد این امام جلیل می‌رفت و در مرمت و تزیین بارگاهش کوشش‌های بسیار کرد و آن را از حال ویرانی نجات داد» [۵].
این مدعای شاه از سوی دیگران نیز تأیید شده است. روزنامهٔ «ستاره» به نقل از حسن زعیم نوشته است که به اصرار قوام الدوله صدری، روزی به دیدار رضاشاه می‌روند. رضاشاه خیلی ناراحت بوده چون حال محمد رضا (ولیعهد) خوب نبوده و بیماری سرماخوردگی او را تا بیهوشی پیش رانده بود. رضا شاه به آن دو می‌گوید، وقتی تب محمد رضا خیلی بالا می‌رود:
«دیگر طاقت نیاوردم، به اطاق مجاور رفتم و چون اعتقادم به حضرت رضا زیاد است و پیوسته توسلم به اوست، در این مورد هم به او متوسل شدم. ساعتی بعد یکی از پرستار‌ها آمد و مژده داد که رفع خطر شده، فوری سجدهٔ شکر به جا آوردم و چون به بالین او رفتم، دیدم شفا یافته و به کلی خطر جسته است. در اینجا شاه مثل اینکه می‌خواهد رفع خستگی کند، نفسی طولانی کشیده، فرمودند: اگر یقین داشتم که بچه‌های من به گفتهٔ من عمل می‌کنند، در وصیت خود قید می‌کردم که نسل بعد از نسل در جلو یا عقب اسم اولادهای خودشان نام رضا بگنجانند و هرگز از توسل به آن حضرت غفلت ننمایند» [۶].

دفاع رضاشاه از اسلام در برابر مادی‌گری:

یکی از دلایل دفاع رضا شاه از اسلام- به روایت محمد رضا شاه- مبارزهٔ با مادی گرایی در جامعهٔ ایران بود. می‌گوید:
«پدرم نیز عقیده داشت که باید از مذهب در مقابل هجوم مادی گرایی و افکار کسانی که می‌خواهند» مساجد را با خاک یکسان کنند «دفاع کنند. اما نه به قیمت بازگشت به قرون گذشته و قبول ادعای‌های ارتجاعی معدودی از روحانیون که با ترقی و پیشرفت اجتماعی و فرهنگی به هر صورت مخالف بودند» [۷].(دقیقا مانند حرف های ملی مذهبی های مصدق نما)
رضاخان در ابتدای کار در مراسم عزاداری شرکت می‌کرد. ملک الشعرای بهار در این خصوص نوشته است:
«روز دهم محرم ۱۳۴۰ مطابق با شهریور ۱۳۰۰ خورشیدی: دستهٔ عزاداری قزاق‌ها با یک هیأت و نظم و تشکیلات مخصوصی به بازار آمده... و خود سردار سپه نیز در حالی که سر خود را برهنه کرده بود و کاه روی سر خود می‌پاشید در جلوی دسته دیده می‌شد. سایر افسران قزاق هم عقب سر مشارالیه به عزاداری مشغول بودند... همچنین شب یازدهم محرم دستهٔ قزاق خانه به بازار آمد، شام غریبان گرفته بودند و خود سردار سپه سر و پای برهنه شمع به دست گرفته و مسجد جامع تهران و مسجد شیخ عبدالحسین که بزرگ‌ترین مجالس روضه خوانی آن روز بود، آمدند و یک دور، دور مجلس گردش کردند» [۸].
در ماجرای جمهوریت رضا شاه وقتی با مخالفت تمام عیار روحانیت مواجه شد، به قم رفت و در جلسه‌ای با آیت الله نائینی، آیت الله اصفهانی، حاج آقا حسین طباطبایی قمی، آقا عبدالحسین شیرازی، آقا میرزا مهدی خراسانی (پسر بزرگ آخوند خراسانی) و حاج عبدالکریم حائری، خطاب به آنان گفت که: «من هیچ داعیه‌ای ندارم، من خود را خادم شریعت مقدس اسلام می‌دانم» [۹]. در گام بعد، در بیانیه‌ای که در نفی جمهوری خواهی و پایان بخشیدن به آن صادر کرد، نوشت:
«یگانه مرام و مسلک شخصی من از اولین روز حفظ و حراست عظمت اسلام و استقلال ایران و رعایت کامل مصالح مملکت و ملت بوده و هست... من و کلیهٔ افراد و آحاد قشون از روز نخستین محافظت و صیانت ابهت اسلام را یکی از بزرگ‌ترین وظایف و نصب العین خود قرار داده و همواره در صدد آن بوده‌ایم که اسلام روز به روز به ترقی و تعالی گذاشته و احترام مقام روحانیت کاملاً رعایت و ملحوظ گردد» [۱۰].(دقیقا حرف های ملی مذهبی ها و مدعیان روشنفکری دینی؟!)

رضاشاه سرمشق مذهبی بودن: محمد رضا شاه مدعی است که پدرش سرمشق او در باورهای دینی و عبادات بوده است. می‌گوید:
«به پیروی از سرمشق و نمونهٔ پدرم بود که من از نوجوانی به اهمیت و تأثیر اعتقادات مذهبی و راز و نیاز با خداوند(الله)، البته تنها به صورت جملات تکراری و اجباری، پی بردم» [۱۱].
ممکن است گفته شود که پدر فقط سرمشق راز و نیاز با خداوند برای فرزند خود بوده است. اما رضاشاه میان تجدد و اسلام تعارضی نمی‌دید. به عنوان نمونه در زمستان ۱۳۱۵، در مراسم عید غدیر در کاخ گلستان، خطاب به زمامداران کشور گفت:
«خیلی‌ها در اشتباه هستند و تصور می‌کنند معنی تجدد و اخذ تمدن امروزی دنیا این است که اصول دیانت و شرایع را رعایت ننمایند و یا کسب تجدد و تمدن مغایرتی با دین و مذهب دارد و حال آنکه اگر مقنن بزرگ اسلام در حال حاضر در مقابل این ترقیات عالم وجود داشت موافق بودن اصول شرایع حقهٔ خود را با وضعیت و تشکیلات تمدن امروز نشان می‌داد؛ متأسفانه آن افکار روشن و بزرگ به مرور زمان وسیلهٔ سوء استفادهٔ اشخاص قرار گرفت و بالنتیجه کشور را به قهقرا کشانیدند و در سیزده قرن که هر قرن می‌بایستی کشور تکان بزرگی برای ترقی و تکامل به خود بدهد ساکت و عقب ماند و ما اکنون در برابر نواقص گذشته قرار گرفته و باید این خمود گذشته را جبران نماییم» [۱۲].

معجزات و رویاهای شاه:

مدعای شاه محدود به اعتقاد به اسلام و دفاع از تشیع نیست، او خود را مورد توجه ویژهٔ ائمهٔ شیعیان قلمداد می‌کند. این عنایت ویژه، از دوران کودکی نصیب او شده است. به موارد زیر بنگرید:
۱-۶- دیدار با امام علی و نجات یافتن توسط او: «اندکی بعد از تاج گذاری پدرم، من مبتلا به حصبه شدم و در اوج بیماری بود که شبی علی بن ابی طالب را به خواب دیدم، با وجود خردسالی می‌دانستم که علی، در دست راست خود شمشیر دو دم معروفش ذوالفقار را داشت و در دست چپش جامی محتوی یک مایع که به من داد تا بنوشم و من چنین کردم. فردای آن شب تب من فرو نشست و حالم رو به بهبود رفت» [۱۳].

۲-۶- نجات از مرگ توسط حضرت عباس: «اندکی بعد، در تابستان هنگامی که به زیارت مرقد امامزاده داود می‌رفتیم، از اسب به زیر افتادم و بیهوش شدم. همراهان تصور کردند مرده‌ام. ولی حتی خراشی برنداشتم. در حال سقوط از اسب بود که شمایل حضرت عباس بن علی را مشاهده کردم که دستم را گرفته حفاظتم می‌کند» [۱۴].
۳-۶- دیدار با امام زمان: «به این دو واقعه، اتفاق دیگری را باید افزود. چندی بعد در کاخ تابستانی تصویر امام دوازدهم، امام غایب را دیدم. این قبیل رویا‌ها و اندیشه‌های اسرارآمیز، طبیعتاً برای کسانی که از اعتقادات مذهبی عمیقی برخوردار نباشند، قابل تصور و فهم نیست» [۱۵].
شاه پس از ذکر این موارد، تأکید می‌کند که این نوع امور رازآلود و اسرارآمیز، برای آنان که فاقد اعتقادات عمیق مذهبی هستند، قابل تصور و فهم نیست. بدین ترتیب، راه هرگونه انکاری پیشاپیش بسته خواهد شد. تکلیف بی‌دینان و ملحدان بدون بحث روشن است، برای اینکه آنان اساساً به این گونه امور باور ندارند. اما افراد مذهبی منکر، به دلیل عمیق نبودن اعتقاداتشان، نه فهمی از این امور دارند و نه می‌توانند چینین تجربه‌هایی داشته باشند.

۴-۶- نجات از سانحهٔ هوایی:

«اقلاً در چهار مورد تفضلات خاص الهی شامل حال من شد و ایمان عمیق مذهبی مرا یاری داد. نجات خود از یک سانحهٔ هوایی به هنگام پرواز در حول و حوش اصفهان و بازدید از فعالیتهای احداث تونل کوهرنگ که هواپیمایم در یک ناحیهٔ خطرناک دامنهٔ کوهستان سقوط کرد اما آسیبی به من نرسید و نیز زنده ماندنم را... فقط مرهون رحمت خداوندی می‌دانم و بس» [۱۶].

۵-۵- نجات معجزه آسا از ترور:

در بعدازظهر ۱۵ بهمن ۱۳۲۷، در مراسم جشن سال روز دانشگاه تهران، ناصر فخرآرایی، «چند گلوله به سوی من شلیک کرد که چهارتای آن به من اصابت کرد و خراش‌هایی در ناحیهٔ گردن و صورت وارد آورد... شکست معجزه آسای این سوء قصد و نجات من، مرا در ایمان به اینکه از تفضلات و عنایات خاص خداوندی برخوردار هستم، استوار‌تر کرد» [۱۷].

هفتم- انقلاب سفید براساس تعالیم اسلامی: شاه نه تنها خود را حافظ دائمی اعتبار و حیثیت اسلام معرفی می‌کند، بلکه مدعی است که انقلاب سفید براساس تعالیم اسلامی مبتنی بوده است. می‌گوید:
«علاوهٔ بر اعتقاد شخصی، در مقام رئیس مملکت من همواره به ضرورت حفظ و صیانت و حیثیت و اعتبار آن کوشا بوده‌ام. تمدنی که بر پایهٔ خدان‌شناسی و عدم رعایت اصول اخلاقی و معنوی استوار باشد، فاقد اصالت و رسالت است. انقلاب سفید ما نیز کاملاً براساس تعالیم اسلامی مبتنی بود که مورد احترام هر خانوادهٔ ایرانی است» [۱۸].
شاه در ۲۴ مرداد ۱۳۵۰ فرمان تأسیس «سپاه دین» را صادر کرد. شاید این حرکت یکی از شواهد او در تأیید مدعایش باشد که «انقلاب سفید براساس تعالیم اسلامی مبتنی بود». شاه در فرمان خود نوشت:
«نظر به اینکه بزرگداشت شعائر دین مقدس اسلام و ترویج احکام دین و حفظ معنویت جامعه پیوسته مورد توجه خاص ما بوده است و معتقدیم که جامعهٔ ایرانی باید در زمینه‌های مادی و معنوی هماهنگ پیشرفت کند، به موجب این فرمان مقرر می‌داریم سپاه دین از مشمولان خدمت وظیفهٔ عمومی که در رشته‌های دینی و علوم و معارف اسلامی تحصیل کرده‌اند تشکیل شود و به اجرای وظایف خود بپردازد. مسئوولیت اجرای این فرمان و ادارهٔ سپاه دین به عهدهٔ سازمان اوقاف خواهد بود».

هشتم- به عظمت رساندن مرقد امام رضا:

شاه مدعی است که عظمت یافتن حرم امام رضا و جهانی شدن آن در دوران او صورت گرفته است. می‌گوید:
«در زمان سلطنت من، آستان قدس رضوی (مرکز غارت سرمایه مردم بیسواد) و مرقد حضرت رضا به اوج عظمت و اعتلا رسید و در شمار مهم‌ترین بنیادهای مذهبی جهان اسلام قرار گرفت. نوسازی آستان قدس رضوی مرهون نذور و وجوهی بود که شیعیان، از جمله خود من، به این بنیاد تقدیم می‌داشتند» [۲۰].

حمایت روحانیت حقیقی از شاه:

شاه مدعی است که روحانیت همیشه پشتیبان حکومت او بوده است. فقط تعداد اندکی روحانی دسته دوم مخالف او بوده‌اند. البته شواهد و قرائن زیادی برای این مدعای شاه می‌توان عرضه کرد که در ادامه بدان اشاره خواهیم نمود. به عنوان نمونه می‌گوید:
«هنگامی که در بهار ۱۳۵۷ برای زیارت مرقد امام هشتم شیعیان به مشهد رفتم، جمعی کثیر از روحانیون وفاداری و پشتیبانی خود را نسبت به من ابراز داشتند و در این شهر مقدس با استقبالی عظیم روبرو شدم» [۲۲].

بخت زندگی ایرانیان در سایهٔ اسلام:

برخلاف آنان که همهٔ مسائل و مشکلات تاریخی ایرانیان را به حملهٔ اعراب به ایران و مسلمان شدن ایرانیان تقلیل می‌دهند، از نظر شاه، اسلام آوردن ایرانیان عامل فلاکت آن‌ها نبوده، بلکه بخت با ایرانیان یار بود که اسلام آوردند و همیشه از این منبع کسب فیض کرده‌اند. می‌گوید:
«بخت بزرگ ایرانیان این بود و هست که در پرتو روحانیت و معنویت تعالیم مقدس و مترقی اسلام زندگی می‌کنند و در مراحل دشوار زندگی اجتماعی و تاریخ خود همواره از از این منبع کسب فیض کرده‌اند. همهٔ کسانی که برای تحقق و پیشرفت انقلاب اجتماعی و ملی کوشیدند، می‌دانستند و می‌دانند که تلاش آن‌ها دقیقاً منطبق با تعالیم عالی اسلام و ملهم از آن بوده است و باید از این جهت مفتخر و سربلند باشند» [۳۱].

اسلام ایرانی :شاه در پاسخ به تاریخ، تشیع را برساخته‌ای ایرانی به عنوان سپری در برابر تهاجم اعراب معرفی می‌کند. می‌گوید:
«در سال ۶۵۲ میلادی اعراب به ایران حمله کردند و تسلط آنان بر کشور ما در حدود دویست سال طول کشید. اما در حقیقت ایرانیان اعراب را تحت نفوذ و سلطهٔ خود در آوردند. ایرانیان از یک سو اصالت فکری خود را با تدوین اصول مذهب شیعه عنوان کردند و از پذیرفتن استیلای خلفای عرب سرباز زدند و از طرف دیگر فرهنگ غنی ایرانی را از دستبرد و تسلط خارجیان نجات دادند» [۳۲].
شاه در ادامه از نوع دیگری از یاری رساندن ایرانیان به خاندان پیامبر اسلام سخن گفته است. مدعای او این است که ایرانیان بنی امیه را سرنگون ساخته و خاندان بنی عباس را جایگزین آن‌ها کردند. می‌گوید:
«در زمینهٔ سیاسی، نقطهٔ آغاز تجدید استقلال ایران، قیام ابومسلم خراسانی بود که با سپاهی از ایرانیان، خاندان عباسی را که از احفاد پیامبر اسلام بودند، بجای بنی امیه بر تخت خلافت نشاند و بغداد را پایتخت آنان قرار داد» [۳۳].
شاه در توضیح تاریخ ایران به تهاجم مغول‌ها به ایران پرداخته و توضیح می‌دهد که در دوران تسلط آن‌ها:
«بخشی بزرگ از میراث علمی ایرانی و اسلامی را منهدم گردید. مغولان آداب و سنن زندگی مدنی و فرهنگ ایرانی و اسلامی را از میان بردند» [۳۴].
نکتهٔ مهم در سخن او، همراه آوردن دو عنصر «ایرانی و اسلامی» در کنار یکدیگر است.

تشیع(فرهنگ روستایی) عامل یکپارچگی ایرانیان:

اقوام مهاجم یکپارچگی و وحدت ایران را از بین برده بودند. محمد رضا پهلوی می‌گوید که شاه اسماعیل- نخستین پادشاه صفوی-:
«بار دیگر به وحدت ایران تحقق بخشید... و به منظور تأمین یکپارچگی سیاسی و معنوی ایرانیان تشیع را به عنوان مذهب ایران اعلام و برقرار کرد» [۳۵].
باز هم شاهد تبیینی مثبت از نقش تشیع در وحدت و یکپارچگی ملی ایران از سوی شاه هستیم.

معجزه، نه توهم و خیال:

شاه این سخنان را وقتی بیان کرد که خود از قطعی بودن مرگ خود به دلیل ابتلای طولانی به بیماری سرطان آگاه بود. مدت‌ها از زمانی که امید به بقا را از دست داده بود می‌گذشت. چه دلیلی می‌توانست وی را به دروغ گفتن برای مذهبی نشان دادن خود در وقت مرگ وادار کند؟
برای فرد یا گروهی که همهٔ امور را به ماده تقلیل می‌دهند، این نوع مدعیات «دروغ گویی محض» یا حاصل «توهمات» خواهد بود. اما لزوماً یک انسان مذهبی یا مسلمان یا شیعه نیز همهٔ این نوع مدعیات را باور نخواهد کرد. شاه که خود به این امر وقوف داشت و با انکارهای اوریانا فالاچی- در گفت‌و‌گوی با او- روبرو شده بود، رویاهای خود را معجزات واقعی، نه «توهم» و «خیال» به شمار می‌آورد.
«من کاملا تنها نیستم، چون من به وسیلهٔ نیروی دیگری همراهی می‌شوم که دیگران آن را حس نمی‌کنند.‌‌ همان نیروی مرموز در من، و من همچنین پیام‌هایی نیز دریافت می‌کنم. پیام‌های مذهبی و من خیلی خیلی مذهبی هستم و من به خدا (الله )ایمان دارم و همیشه هم گفته‌ام که اگر خدا نبود، ما مجبور بودیم که او را خلق می‌کردیم! آه من واقعا برای بیچاره‌هایی که به خدا ایمان ندارند، متاسفم. شما نمی‌توانید بدون خدا زندگی کنید. من با خدا از زمانی که خدا آن رویا‌ها را به من داد... هرکس می‌داند که من رویاهایی داشته‌ام... خیلی از مردم به آن عقیده ندارند. حتا پدرم هم آن را قبول نداشت. او هیچ وقت آن را قبول نکرد. او همیشه در این مورد می‌خندید. به هر حال خیلی از مردم- اگرچه محترمانه - از من سوال می‌کردند که آیا مطمئن هستم که آن‌ها وهم و خیال نبوده است. جواب من خیر است. خیر، برای اینکه من به خدا ایمان دارم. به این حقیقت که من به وسیلهٔ خدا انتخاب شده که یک ماموریتی را به پایان برسانم. رویاهای من معجزه‌هایی بوده‌اند که کشور را نجات داده‌اند. دوران سلطنت من کشور را نجات بخشیده و این به خاطر این بوده که خداوند در کنارم بوده... خواب‌های مذهبی، بر پایهٔ تصورم و خواب‌هایی که من می‌دیدم مربوط به این بود که در دو یا سه ماه آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. من نمی‌توانم به شما بگویم که این خواب‌ها در چه موردی بودند. آن‌ها لزوما چیزهایی نبودند که به شخص من مربوط شوند. آن‌ها در مورد مسایل داخلی کشورم بودند و بنابراین باید محرمانه باقی بمانند. شاید اگر من به جای لغت «خواب» «احساس قبل از وقوع» را به کار ببرم. شما حرف مرا بهتر درک کنید. من به این نوع احساس‌ها عقیده دارم. من این نوع احساس‌ها را مرتبا دارم... شما باید به معجزات ایمان داشته باشید» [۳۶].


ارجاعات:

۱-- محمد رضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، به کوشش شهریار ماکان، نشر البرز، ص ۳۴۴.
۲- محمد رضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، صص ۲۰۳- ۲۰۲.
۳- محمد رضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، صص ۵۱- ۵۰.
۴- محمد رضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ص ۲۰۴.
۵- محمد رضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ص ۵۱.
۶- سید رضا نیازمند، شیعه در تاریخ ایران، شیعه چه می‌گوید و چه می‌خواهد، انتشارات حکایت قلم نوین، صص ۴۱۱- ۴۱۰.
۷- محمد رضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، صص ۵۲- ۵۱.
۸- ملک الشعرای بهار، احزاب سیاسی ایران، ص
۹ و ۱۰ - داستان دومین جمهوری ایران، مجلهٔ ره آورد، شمارهٔ ۳۵.
۱۱- محمد رضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ص ۵۳.
۱۲- سیروس غنی، ایران برآمدن رضاخان برافتادن قاجار و نقش انگلیسی‌ها، ترجمهٔ حسن کامشاد، انتشارات نیلوفر، ص ۴۱۹.
۱۳- محمد رضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ص ۵۳.
۱۴- محمد رضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ص ۵۳.
۱۵- محمد رضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، صص ۵۴- ۵۳.
۱۶- محمد رضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ص ۵۴.
۱۷- محمد رضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ص ۵۵.
۱۸- محمد رضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ص ۵۱.
۲۰- محمد رضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ص ۵۸.
۲۱- محمد رضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، صص ۳۴۶- ۳۴۵.
نوشته شده توسط: Anonymous

چرا چرت می گی داداش؟!
به یکی بگو ایران زندگی نکنه. هم آتشگاه ها آزادند هم کلیسا ساختن هم کنیسه
هم برگزاری مراسم مذهبی سایر ادیان. تو کتابفروشیای اینجا انجیل و عهد عتیق و ... فروخته میشه
هم خیلی چرتای دیگه که گفتی
اینو یه لیبراب داره بهت میگه. مبارزه که با دروغ نمی شه.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ایرانی! پان فارس عزیز! بنده تورکی می دانم یا شما؟! دعوت می کنم متن خبری که شما اشاره داشته ای را همه بخوانند تا متوجه نیات شما بشوند!
تورکیه کتاب کوردی چاپ کرده و قصد دارد حتی به قول شمای پان فارس گزینه انتخابی بگذارد . آیا شما حاضرید و موافقید همین کار برای ملیتهای ایرانی انجام شود؟

شما برای پوشش دورغ های قبلی خود مجبور به ... گویی شده اید! شما دقیقا مشخص کنید که کدام برنامه و کدام کتاب کوردی در ایران وجود دارد؟
تازه مگر فقط کوردها در ایران ملیت غیر فارس هستند؟ تورکها عربها بلوچ هاو... تکلیف اینها چیست؟
برای صحت و سقم اخبار منتشره در سایتها در خصوص آموزش زبان کوردی به سایت وزارت اموزش تورکیه مراجعه نمایید.
باز هم بیراهه رفتی پان فارس عزیز: گروه کامکارها و یا احمد کایا به هیچ وججه نمی تواند ملاکی برای تصمصم گیری در خصوص رعایت حقوق اساسی یک ملت باشد. شما لطف کنید و برای من شواهد و نمونه های رسمی و اداری را در ایران مثال بزنید که دال بر رعایت حقوق اساسی ملیت های غیر فارس باشد. ملیت های ایرانی هم فقط کوردی نیستند. فارس و عرب و ترک و بلوچ و تالش هم هستند. اگر بخواهی برای من از برگزاری چند کنسرت بلوچی و تورکی و تورکمنی در ایران خبر بدهی و یا این که وانمود کنی فلام مقام در فلان مراسم لباس محلی فلان ملیت را پوشیده لطف کن و ساکت شو و اجازه بده من خودم هزاران مثال برایت بیاورم. اما منظور من رعایت همان حداقل حقوقی است که در قانون اساسی آمده است و نه احمد کایا و نه کامکار!
متاسفانه بیشتر انرژی یک پان فارس مانند شما به فضولی و جستجو در سایت های کشورهایی مانند تورکیه صرف می شود تا یک بهانه را حتی از زیر زمین گیر بیاورید. اما پان فارس گرامی(شما 4 بار بنده را پان تورک خطاب کردی و بنده نیز4 بار شما را به صفت واقعی تان خطاب کردم یعنی پان فارس! )این را به جرات عرض کنم خدمت شما: واقعا دارید به بیراهه می روید. این عصبانیت و تقابل شما با تورکها و اعراب و حتی غرب ناشی از سرخوردگی شماست. سرخوردگی ای که ناشی از عقب ماندگی شما از قافله تمدن است.
در ضمن فکر کرده اید بنده حیلی و قت دارم با شما بحث کنم؟! بنده حاضرم با شیطان معامله کنم و بحث کنم اما با امثال شما نه! در ضمن شما دیگر هر چه دروغ و نفرت داشتی به بیرون پرت کردی و مسلما هم بعد از این در مقابل تورکها کم خواهی آورد!
ببین ایرانی : این که فردوسی سنی بوده و یا شیعه نه به من ربطی دارد و نه شما ! اما عیب و ایراد کار این است که شما رسمی را در طول 80 سال اخیر بنیان نهادید و آن جعل تاریخ برای اهداف خود است ! درطول هزار سال تاریخ مذهبی اسلام در ایران بعد از فردوسی در خصوص سنی و یا شیعه بودن فردوسی هیچ بحثی نشده بود تا این که امثال شما در ایران پدید آمدید و خواستید فردوسی را هم به لشگر خود وارد سازید! اما فردوسی یک فارس سنی بود و این چندان منطبق با ایدئولوژی شما نبود. بنابر این مجبور شدید با انکار تمام نسخ معتبر قدیمی و روسی و ایرانی از شاهنامه، وانمود کنید فردوسی سنی بوده است!
اگر رگ شیعه گری شما باد نکند خدمتتان هم عرض نمایم که شیعه در ایران در مناطق معدودی مانند قم و کاشان و مازندران بوده و عمده بلاد ایران از اهل جماعت و سنت بوده اند. خدمت همه هموطنان دیگر شیعه ایران هم عرض نمایم که بنده هیچ خصومتی با هیچ مذهبی از جمله شیعه ندارم. اما این گونه ... از سوی امثال ایرانی نیاز به پاسخ گویی دارد.
نوشته شده توسط: Anonymous

جواب ''دامادم ترک است'' آقای توکلی منو یاد کسانی میندازه که وقتی از مظلومیت ها و تبعیض های اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی که در حق قومیت های ایرانی توسط دولت مرکزی با حاکمیت غالب فارس روا داشته میشه میگویند: شما دیگه چرا؟ رهبر که ترک !! تمام سران مملکت که ترکند!!!
نوع جواب شما هنوز هم حول دشمن دشمنم دوستم هست میچرخه و گر نه دلیلی به تکرار مکررات (حمله عثمانی ها) در مقابل حمله بی رحمانه پهلوی ها و قوام السلططنه به تبریز و ارمنی ها به اورمیه، خوی و سلماس نداشتی.

نوشته شده توسط: Anonymous

عزیز دنیز ایشچی! سلام, شاید ما دوتا همدیگر را از نزدیک هم میشناسیم وصرفنظر از اختلافات عقیدتی ,از حرمت و احترام متقابل بر خورداریم. میدانید من نه اینکه با چپ بودن دوستان بلکه با برداشت و« طرز تفکر آنها از چپ بودن در ایران » مشکل دارم. امروز بعد از اینکه کومپیوترم را باز کرده و داخل سرو کردن در انترنت شدم, قبل از همه چشمم به مقاله شما افتاد وآنرا خواندم.

به بینید دوست عزیز مجازی و یا غیر مجازی! مشکل اساسی کجا است:
اولا: برای ملت آزربایجان سابقه پنج و شش دهه اخیرطیف های چپ ایران وعلی الخصوص طیفهای چپ آزربایجان در قبال تمام حرکتهای ملی خود مطرح است. از زمان مرحوم پیشه وری و خلق مسلمان گرفته تا امروز. طیف چپ آزربایجان هنوز هم به جای عذر خواهی از ملت آزربایجان , از اینکه در سرکوب حرکت خلق مسلمان از خمینی حمایت کرده اند, به سفسطه گری خود ادامه میدهند.
دوما: ملت آزربایجان بهای سنگینی رادر انقلابات هشت و نه دهه اخیر ایران پرداخته است و نتیجه ای هم بدس ت نیاورده است هیچ, بلکه کلی هم ضرر دیده است و به چاهی که با دست خودش کنده است افتاده و حالا دست و پا میزند تا به طریقی خودش را بیرون بیاورد.
تمامی این حرفهائی که شما طیفهای چپ میگوئید, خیلی ها هم, از سلطنت طلب ها و ساواکی های سابق گرفته تا به اصطلاح اصلاحات طلب ها میگویند .ولی ملت آزربایجان به کسانی, غیر از فعالین راستین خود, که خیلی هم و از تمامی طیف ها در درون خوددارند, باور ندارد و این حرف ها را «وعده سر خرمنی» بیش نمی پندارد.
سوما: دوست گرامی! گلازنوست و پروسترویکا(, Glasnost,Prestroika) یعنی شفافیت داشته باشید. من هنوز هم نمیدانم شما چه نوع فدرال برای ایران میخواهید. اگر شما هم مانند آقای بهزاد کریمی و خیلی ها ی دیگر عقیده دارید که زبان فارسی به عنوان زبان مشترک ملتهای ایران با قی خواهد ماند,بهتر است وقتتان را در صرف موضوع های دیگر به هدر ندهید.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای دنیز ایشچی دستان درد نکند، حرف دل خیلی از مردمان دموکرات آذربایجان را گفته ای. ولی آقای گرامی باید گامهای عملی برداشته شود، البته این نوشتنها یکی از همان گامهای عملی است، ولی متاسفانه در تماس گیریها هم ما باید پیشقدم شویم. با توجه به پتانسیل آذربایجان در ایران و نقش نیروهای آذربایجانی در جریانهای سراسری امکان موفقیت ما خیلی بیشتر است. فقط باید افدام کنیم و منتظر دیگران نباشیم، زیرا نیروها بجز ماها و نیروهای داخل که آنها هم مشلات خاص خودرا دارند، کسی دیگری نیستند.