Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

وقتی سازمان یا سازمانهایی می بینند « دهها هزار» هوادارشان، که بیشترشان هم « جوانان و نوجوانان» تازه به دوران رسیده اند،
و در کوی و خیابان به فروش نشریه و کتاب و کارسیاسی مشغول اند، و اعضایشان بیشتر علنی شده اند، میایند « اعلام جنگ مسلحانه» میکنند بر علیه حکومتی که تازه از انقلاب بر آمده و اکثریت مردم را به دنبال خود کشیده است؟ آیا از نظر نظامی این دیوانگی نیست؟
به کشتن دادن افراد خود و پرپر کردن گلهای خود نیست؟ و بریدن ریشه ی خود؟ و مطلقا دیوانگی؟ من جز دیوانگی نمی توانم نامی بر این عمل پیداکنم. اینها بچه بودند که شکست را نمی دیدند؟ حتی کودکان هم چنین کاری نمی کنند چه رسد به افراد سیاسی با تجربه. متاسفانه سیاست غلط اتخاذ شد و گلها در خون غلطیدند.
اتخاذ سیاست دیوانه وار خسارت جبران ناپذیر هم دارد.

نوشته شده توسط: Anonymous

این آقای به اصطلاح تبریزی با آن ستاره طیاره های متجاوز روس .... آقای ستاره دار ما در ایران هم حزب پان ایرانیست داریم هم حزب سومکا ( حزب ناسیونال سوسیالیست کارگری ایران) و هم هزاران حزب فاشیستی دیگر با این نامها.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

کسانی که در جشن عروسی بودند نوشته اند « به سعید پیشنهاد میشود فرار کند-از سوی دوستانش. اما او قبول نمیکند»
سعید برای رژیم که قصد کرده بود کمونیستها را نابود کند، فرد شناخته شده ای بود. در آن اوضاع و احوال برخیها به فکر امنیت خود بودند اما برخی دیگرچندان توجهی به این کار نداشتند. مخصوصا شخصیتهای معروف. این است که بازداشت آنها برای حکومت خمینی کار بسیار ساده ای بود. و هیچ نیازی نداشت که برای پیداکردن سعید یا امثال او دست به دامن « حزب توده یا اکثریت و غیره» شود.
برعکس در آنموقع چه اکثریت و چه حزب توده و چه دیگر گروه ها که مورد یورش حکومت بودند عملا، بچه ها همدیگر را مخفی میکردند. و در حفظ امنیت یکدیگر میکوشیدند. علت این مسئله هم « دوستی و آشنایی و اعتماد متقابل» بچه ها بود که سابقه ی طولانی بینشان داشت.

خیلی ها بدون توجه به خط سازمانی همدیگر، و بدون توجه به خظ سازمانی خود، تنها به خاطر حق آزادی و حفظ سلامتی و حرمت
آشنایی و دوستی امنیت یکدیگر را حفظ میکردند. و جان خود را برای هم به خطر میانداختند. از همه ی گروه ها و سازمانها کم نیستند کسانی که در این ارتباط ها زندانی و اعدام شده اند.
چیزی که در میان بچه ها نیرومند بود و بالاتر از عقایدشان قرار داشت همین عشق و علاقه به حفظ سلامتی یکدیگر بود. منهای کسانی که در سطوح پایین ضعیف النفس بودند و به خاطر چه و چی خود خیلی کارها میکردند.
--------
موضوع «حفاظت امنیت متقابل » در بین مبارزان بدون توجه به عقاید هم ، برای عمال حکومت، برای خود فعالان سیاسی، پدیده ی شناخته شده ای بود.
اما حکومت برای اینکه همه را به جان هم بیاندازد، و خود راحت شود ، سیاست اتهام زنی متقابل را با فرو رفتن به جلد افراد این یا آن سازمان به صورت افراطی تبلیغ میکرد. و هنوز هم این کار را ادامه میدهد.
ساوامایی در جلد فعال دو آتشه ی ترک، یا در جلد های مختلف دیکر، وارد میشود و راست و چپ را به توپ اتهامات و فحاشی خود می بندد. کار تبلیغاتی نخ نمایی ست که می بینیم .
------
اما فعال راستین آذربایجانی، لازم است به این تله نیافتد.
در نقد به روی او باز است و میتواند همه را منطقی نقد کند . تبلیغات و اتهام زنی و توهین کار حکومتی هاست. عاقلانه است که آلوده نشود.
-----
سازمان اکثریت یا حزب توده کجا « راسیسم» و « پان فارسیسم» و « ضد ترک» بودن را توصیه نموده اند؟
Duz yiyən duzlağı batırmaz
نمک خورده نمکدان نمی شکند.
جنبش رفع تبعیض شعار « حق تعیین سرنوشت» و « عدم تبعیضات فرهنگی،سیاسی، اقتصادی» و « اداره ی امور خود»، را از چپ و به خصوص از حزب توده آموخته است. آیا اینها راسیسم و ضد ترک و پان فارسیسم است؟ یا پان فارسیسم خط حزب پان ایرانیست می باشد؟
----

دوستان آذربایجانی بهتر است خوب توجه کنند. ما بدون چپ نمی توانیم به خواسته های خود برسیم. چپ ایران نیرویی ست که میتواند ما را در رسیدن به حقوقمان یاری کند. لازم است به عنوان فعالان رفع تبعیض آذربایجانی، در رابطه با چپ ایران « سیاست همبستگی و نقد» را پیش ببریم. نه سیاست « دشمنی و تبلیفات گوبلزی» را. این به نفع ماست. سیاست، شب کوری نیست. روشن بینی و موضع گیری آگاهانه و دقیق است. کسانیکی میتوانند موافق ما باشند نباید به مخالف خود تبدیل کنیم.
درست نیست سیاست حکومت را در رابطه با متحدین خود به کار بندیم. اگر سیاست ما درست باشد چپ میتواند متحد خوب ما باشد. بهتر است بکوشیم سیاست پیشه وری را در رابطه با چپ ادامه دهیم.
----
دیوار چپ آن جوری هم که حکومت می پندارد کوتاه نیست که هر کلاغ دریده ای فضله پرت کند و برود.
----
نقد سیاست یک سازمان و حزب را نباید به غرض و چیزهای دیگر آلوده کرد.
علت دستگیر شدن یک شخص مشخص دلیل مشخصی دارد و لازم است به آن توجه نمود.
لو رفتن و لو داده شدن یک شخص هم باز چیز مشخصی ست و لازم است آنرا ذکر کرد.
در مورد سعید شخص مشخصی تا کنون ذکر نشده.
علت دستگیری او، عدم رعایت اصول امنیتی- و پیگردی عمال حکومت- و قصد نابودی رژیم بود.
نه سیاست « اتحاد و انتقاد» اکثریت یا حزب توده. اینکه سیاست اکثریت در آن مقطع غلط بود بحث دیگری ست.
نمی توان همه چیز را مثل آش به هم قاطی کرد.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

بگذار شهید بازی را کنار بزنم، وقتی سازمانی شعار مبارزه مسلحانه را سر می دهد،لازم است به اعضای خود بگوید، مخفی شوید، زنده یاد سعید سلطان پور که چهره ای شناخته شده برای رژیم بود ، عروسی می گیرد. آخه این چه ربطی به سازمان اکثریت دارد؟خط و مشی اکثریت اساسا غلط بود و خودشان هم اعتراف کرده اند. قرار نیست ، بی پرنسی بی سازمان اقلیت که می باید به سعید می گفت :" رفیق سعید ، بی خیال عروسی !!!! من خود اکثریتی بودم ، منهم سال 59 ازدواج کردم حتی مادر و پدر من ،هم موقع عقد ما حضور نداشتند ، چه برسه ، عروسی بگیرم!!!حالا نه من چهره ای ، همچو سلطان پور بودم و در خانه نسبتا مخفی زندگی می کردم ، بی مبالاتی را به گردن دیگران نیاندازیم

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام باتوجه به ادبیات این خانم می توان سواد ان را تخمین زد و حزبی که این خانم سخنگوی ان است دیگر نمی توان حرفی از این حزب نژاد پرست زد واقا خیلی بی سوادی و بی ادب .مرگ بر نژاد پرست

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای تبریزی مبصر مؤدبی هستند

نوشته شده توسط: تبریزی

با کسی که این نوشته طنز را نوشته و خواسته است با زبان طنز به آقای ناصر کرمی بتازد کاری ندارم اما در بخش نام نویسنده و در ادیتور تارنمای ایران گلوبال نباید نوشته می شد: (سخنگوی شاخه حزب ناسیونال سوسیالیست) ! چون ما چنین حزبی را نداریم که سخنگوئی با این نام نیز داشته باشد، از این روی شایسته است این نام از ادیتور تارنمای ایران گلوبال پاک شود، با سپاس - تبریزی

نوشته شده توسط: Anonymous

باز صفحه اول از دروغ تیره شده
این گرگ رفیق گله با حیله شده
ای هر چه سیاهی و تباهی از تو
این عقده و کینه ات نهادینه شده
از حقوق کارگر چندین دهه گفتی سخن
کی کجا چپ مرهم دستهای پر پینه شده

نوشته شده توسط: Anonymous

صد دفعه هم این قانون رو تکرار کنی از نظر مردم ایران کسی که بخواد قسمتی از خاک ایران رو جدا کنه فرقی با صدام ندارد لذا فعلا که تعدا طرفداران جدایی اون قدر که نیست که کار به کشتار برسه بر فرض محال که بشه ترکیه خاک خودش رو بمباران میکنه با تانک وارد شهرهای کردنشین شده کسی محکوم نکرده ایران یک دو شهر بر فرض محال جدایی طلب رو با خاک یکسان کنه هم صدای ترکیه در نمیاد چون یک کردستان جدا واسه اونم همین معنی رو داره صدای عراق هم درنمیاد در حقیقت صدای کسی درنمیاد برفرض که بیاد حتی مخروبه اون شهرها هم جدانخواد شد چه برسه به اباد با زیر ساخت ها متجاوز متجاوز چه عراقی باشه چه حزب دموکرات کردو....

نوشته شده توسط: Anonymous

محمد بلوچ (یکنفر تورک)
جناب محمد این که شما نوشته یک نوشته با دستور زبان فارسی هست نه بلوچی که تنها چند تا واژه بلوچی ان هم به نادرست در ان نوشتی معنی نوشته ای که شکسته بندی کردی (من یک بلوچها هستم و ضروری نمیگویم (مین بلوچ نه وتی بلوچ مگر تو جزو اشیائ هستی ) به کسی شاهد و گواه و( سند) پیدا بکنند
کلمات فارسی نوشته تان: من یک هستم و ضرورتا (عربی ) په(به) کسی گواه بکنن(تنها سه واژه بلوچی داخل این جمله نوشتی ) زرنگ بازی هایت دیگه بردی نداره چون از همان بلوچی که جمله را برام نوشت خواستم بیاد توی سایت
گیرم که رفتی از داخل چند تا سایت چند تا مطلب بلوچی با ترجمه پیدا کردی و یه جمله ساختی کی را میخواهی گول بزنی
صورت درست جمله ای که میبایست به بلوچی بنویسی در زیر هست دادام برات نوشتند :
مین ایک ائن بلوچ. اساسا تور پر اثبات مین بلوچ سوتفت(سوتفط) ساته تعلق ویسپور بلوچ

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی عزیز، شما جان کلام را نا خواسته در جمله آخرتان بازگو کرده اید، و نیازی به شرح بیشتر نیست. میفرمائید" سعید سلطان‌پور پس از انشعاب در سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران درپی انقلاب ۱۳۵۷ ایران، به طرفداری از طیف اقلیت پرداخت که باور به ادامه مبارزه مسلحانه و موضع‌گیری در مقابل رژیم تازه ‌تاسیس جمهوری اسلامی داشت" پایان نقل قول. جناب توکلی، شخصا افرادی را بطور خانوادگی از نزدیک میشناسم که روزگاری در همان اوایل انقلاب منحوس 57 هوادار و حتا بعضی هایشان عضو تشکیلات سازمان مبارک به اصطلاح آقایان اکثریت بودند. زمانیکه اینان بنا بر ماهیت سازشکارانه با رژیم اسلامی فارس، تحت شعار" اتحاد و مبارزه" همکاری کرده به وی چراغ سبز نشان میدادند، روزی در یکی از جلسات یکی از بچه ها به حاضرین گفته بود: شما به چه دلیلی چنین شعار های بی منطق و خنده آور میدهید، در صورتیکه اگر افراد مسلح سپاه و بسیج

همین روزنامه و اعلامیه های سازمان را از من کشف کنند، همانجا بر سرم تیر خلاص میزنند. واقعیت هم همین بود، آقایان اکثریت، بقول خودشان با "خصوصیات مترقی رژیم دیکتاتور پانفارس اسلامی" اتحاد داشتند و با آن همکاری میکردند. روزی که بچه های مذکو، سازمان را ترک کردند، از طرف رهبریت سازمان به آنان انگ های مختلف زدند. و تحقیر و تهمت و تهدیدها شروع شد، طوری که بخشی از آنان لو رفتند، و در زندانهای رژیم تیرباران شدند. دو تن از آنان را از نزدیک میشناختم. یکی جوان دیپله ورزشکاری بود که در استان مقام قهرمانی کسب کرده بود. دیگری دختر دیپلمه زیبائی بود، که تروریستهای سپاه وی را دستگیر، و ماهها به وی تجاوز کرده بعد اعدامش کردند. اینکه میفرمائید، نیمی از سازمان اکثریت ترکها هستند، این که چیز تازه ای نیست. اغلب بنیانگذاران سازمانهائی مثل حزب توده سابق، سازمان مجاهدین خلق سابق، و مخصوصا بنیان سازمان چریکهای فدائی خلق را، جوانان قهرمان و تحصیل کرده تورک آزربایجان بنا نهادند.
اما بعد از اینکه پانفارسیسم در راس این سازمانها چا پهن کرد، آنها را از درون متلاشی کرد. این سازمانها از خط مشی اصلی خود منحرف گشتند.
به نکته ظریفی که لازم است بدان اشاره شود، این است که اینجانب دوستانی دارم که اکثریتی هستند و یا روزگاری عضو و یا هوادار آن بودند. کسانی میشناسم که از بچه های اقلیت هستند، همانطور از بچه های مجاهدین. ما با بدنه سازمانها مشکلی نداریم. مشکل اشخاصی هستند که در پس پرده خیانت به عنوان رهبران قلابی!، سازمان را به بیراهه کشیدند. بعد از کشته شدن رهبران سازمان در خانه های تیمی شهری و جنگل، بدست ساواک شاهنشاهی منحوس، در نبود شخصیتهای کار آمد و صادق، افرادی مثل آقای نگهدارها سکان آن را بدست گرفتند، کسانیکه تا قبل از آن حوادث، لقب بچه سوسول داشتند. کسانیکه اصلا بوئی از مبارزه نبرده بودند. اینان در دست رژیم آخوندی به بازیچه ای بدل شدند، مثل رهبران حزب توده که با افتخار تمام در زندانهای رژیم اسلامی فارس، دسته دسته طوبه کرده مسلمان شدند. آری وقتی از خیانت یک سازمان سخن میرود، بدنه سازمان، و هواداران آن مورد نظر نیست. کسانی مورد نطر است، که به عنوان پانفارسیسم در نقش رهبریت رل بازی کردند، و خیلی از انقلابیون دیگر را لو دادند، ضربه هولناکی به جنبش چپ زدند. شاعر و نویسنده انقلابی خلق زنده یاد " سعید سلطانپور" نیز از این نمودنه بود. که آقایان تاب تحمل آن را نداشتند که از آنها جدا شود تا روزی از طریق عوامل مشکوک سازمان لو رفت. کسانیکه با بیشرمی تمام در درون سازمان اکثریت جوک توهین آمیز تورکی اشاعه میکردند و صحبت کردن به زبان تورکی را مثل سازمان رجوی قدغن کرده بودند. و تحت شعار سوسیالیسم خدا بیامرز، شونیسم فارس، و تئوری "راه رشد غیر سرمایه داری" را برای خوش خدمتی به ناسیونال شونیسم روسی تبلیغ میکردند. اکنون که آبها از آسیاب افتاده خیلی چیزها بر ملا شده است نیازی به توضیح بیشتر نیست. البته مردم خل نیستند! در همان زمان بازداشت زنده یاد "سعید سلطان یور" مثل برق شایع شده بود که وی بدست خیانت پیشگان لو رفته است. چون به آنان "بله" نگفته بود. میخواستند از وی انتقام بگیرند.

نوشته شده توسط: Anonymous

معمولا رسم بر این است کامنتی که در اول ارسال شده است در زیر مقاله می آورند، بعد آن را نقد میکنند، در سایت شما همه چیز بطور وارونه آورده مبشود.

نوشته شده توسط: Anonymous

ممنون از این روشنگری ها ! فرمایشات پیشوای کبیر نیازمند تفسیر یا به قول امروزی ها «هرمنوتیک» بود، و شما با الهام از مکتب شلایر ماخر و دیلتای و گادامر و مخصوصاً هایدگر این مهم رابه انجام رساندید. دوستان مجمسه ساز ما در حال ریختن تندیس پیشوا هستند و صورتگران به نقاشی جمال مبارکشان مشغول اند که یکی از آثارشان بر پیشانی همین مطلب شما نقش بسته است. شاعران نیز شروع به ذوق آزمایی در مناقب ایشان کرده اند و چکامه هاشان به زودی به زیور طبع آراسته خواهد شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

من یک بلوچ هستم و لازم هم نیست بلوچ بودنم را به کسی ثابت بکنم ( من یک بلوچیون و ای ضرورتا نگندان وتی بلوچ بیگا په کسی گواه و پجا ر بکنن).
اما آنچه مسلم هست زبان مردم پارس یا فارس زبان خودشان نیست و زبان اصلی خود را که پهلوی هست و یا خیلی نزدیک به بلوچی هست از دست داده اند و ریشه کلمات درست زبان خودشان را باید در زبان بلوچی پیدا بکنند.

زبان پهلوی و بلوچی خیلی به هم نزدیک هستنند و امروز کسی به زبان پهلوی صحبت نمی کند؛ پس باقیمانده زبان بلوچی هست و کاملا مستقل می باشد و کلمات وارده از زبان عربی را هم بیرون بکنید هیچ مشکلی بوجود نمی آید؛ اما فارسی اینطوری نیست؛ زبان مستقلی نیست 20 درصد آن بلوچی و پهلوی هست که از ریشه مانده و 80 درصد آن هم عربی و بقیه زبانها می باشد؛ مردم فارس اگر زبانشان را از دست نمی دادند الان می بایستی چیز شبیه مثل بلوچی حرف می زدند.

واقعیت بخش بزرگی از مردم پارس این هست:
1. زبان خود را در طول زمان از دست داد ه اند.
2. مذهب خود را از اهل سنت به یک مذهبی مندر آوردی و امام زمانی تبدیل کرده اند.
3. ایران که در سال 1935 میلادی با اجازه افغانستان درست شد انرا مساوی با فارس قرار دادند و نه اثری از فارس در آن هست و نه ایرانی.
4. تاریخ مردم را تخریب و نادرست نبشتنند.
5. اسم خیلی از شهرها در جهت تخریب و نابودی هویت دیگران تعغیر دادند.
6. در هویت نادرستی به سر می برند و به بدنبال هویت زادیی از دیگران هستنند برای اثبات خودشان
7. ...

کسی که خود را نشاسد بسی مشکل خواهد بود که دیگران را بشناسد؛ زندگی دربی هویی بسیار خطرناک هست.
نوشته شده توسط: Anonymous

هم وطن گرامی استخانلو . شما درست حدس میزنید و باید اضافه کرد نه تنها لوائی بلکه قشر بزرگی از روشنفکران چپ ایرانی دچار بحران روحی روانی شده اند که از شکست بزرگ سوسیالیسم در روسیه و اروپای شرقی سرچشمه میگیرد. بر اساس امار تا کنون صد ها تن از مردم غیر روس در مسکو و شهرهای روسیه بدست همین مردم روسیه گشته شده اند . تنفر قومی در روسیه از مردم اذری تاجیک و ووبیداد میکند. سوسیالیسم نتوانست انسان تربیت کند و سرنگون شد .خشم کنونی لوائی ها بخاطر شکست فکری انهاست مانند بسیار ی از مسلمانها که ضد اسلام و اخوند شده اند .علت این پریشانی گوئی لوائی و اساسن خود چپ را باید در سرشت سیاسی و فلسفی انها جستجو کرد. بله اقایان لوائی و رضا براهنی برای جامعه بشری خطرناک و خطرناکتر از لوائی دیکتاتوری روشنفکران مدافع کا رگران است. شاد کام زی .

نوشته شده توسط: Anonymous

پان فارس !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!.......این لغت را از کجا آوردی؟ همین سطح سواد و شاید کینه شما را معلوم می کند. این یک تحقیق علمی است نه یک جنگ.

نوشته شده توسط: Anonymous

من فکر می کنم «انسان، اراده يی است خودآگاه» که آقای اصفهانی در آخر مقاله خودشان داخل گیومه و به صورت نقل قول آورده اند از فلسفه هگل اقتباس شده یا گفته خودهگل باشد. هرچه هست در دستگاه فلسفی هگل قرار دارد. اما بر خلاف تلقی یکی از دوستان در این صفحه این جمله به عنوان تعریف انسان نیامده و بیشتر به دو خصوصیت «خودآگاهی» و «اراده» که انسان با آن متمایز می شود اشاره دارد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آیا ایشان قبلا اینجا ادعا کرده بود که در شیکاگو ، ارمنی ها و فارس ها ، و سازمان سیا ، همچون نوول مسخ کافکا ، او را تعقیب میکنند و آزار میدهند ؟ یا اینکه تحت تاثیر کتاب گلشیری ، دچار جن زدگی شده ؟ کسی می تواند بگوید که ایشان یک نابغه سرکوب شده است یا دچار پریشان حالی شده ؟ آیا حضور اینگونه افراد در سیاست و مسائل اجتماعی خطرناک نیست ؟ خلخالی گویا در کودکی گربه ها را می کشت . هیتلر یهودیان را روانه کورههای آدم سوزی نمود . وجود ایشان در آینده برای فارس و ارمنی چه عواقبی می تواند داشته باشد ؟ زندگی در کوه و دشت آذربایجان شمالی می تواند شفابخش باشد برای بعضی از تجزیه طلبان و بیماران . قره باغ را هم که ایرانیان باید بیایند و نجات دهند .

نوشته شده توسط: Anonymous

تازگی من هم آدم دلسوزی شده ام! اردوقان بعد از سقوط جنگنده روسی فکر کرد رهبران آمریکا و غرب همه عازم آنکارا خواهند شد و دست اردوقان را خواهند فشرد و او را نه تنها وارد اتحادیه اروپا خواهند کرد بلکه او را نیز برهبری اتحادیه و جهان ترک انتخاب خواهند کرد.
این سبو بشکست و آن پیمانه ریخت!
جناب پوتین خواهش میکنم ما را ببخش!
یادتان هست آن ...... ترکی پس از آن سقوط جنگنده!
آروپائیان هوشیارتر از آنند که همچنین زنگله ایی را بگردن خودشان آویزان نکنند!

نوشته شده توسط: تبریزی

امروز هشتم تیرماه سال ۱۳۹۵ است، سی و پنج سال پیش در چنین روزی دژخیمان رژیم آخوندی یک زن رنجدیده و ستمدیده تبریزی را پس از شکنجه های فراوان کشتند، این ددمنشی ها هرگز فراموش نخواهند شد و ستمگران سنگین ترین کیفرها را برای این ددمنشی ها خواهند دید

http://www.iranglobal.info/node/35798

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب تهرانلی / منبع اطلاعاتی شما کجاست ؟ جنابعالی انگار در یک کره دیگر زندگی می کنید . زنده یاد سعید سلطانپور و دیگر شخصیت های سیاسی چپ و راست تا مقطع خرداد 60 بطور علنی زندگی می کردند و یا حداقل محل کار و زندگی شان برای دستگاههای اطلاعاتی رزیم کاملا روشن بود . سعید سلطانپور هنرمند رادیکال و منتقد رزیم بود که در فروردین سال ۶۰ و در شبِ عروسی‌اش به اتهام هواداری از سازمان چریک‌های فدائی خلق دستگیر و نزدیک به دو ماه بعد درخرداد ۱۳۶۰ در زندان اوین، اعدام شد. در این رابطه هیج سازمان سیاسی اپوزیسیون نقشی نداشته است ؛ متاسفانه سعید با این انتقاد تند و رادیکال علیه رژیم نمی باید بطور علنی عروسی برگزار می کرد. اینهم از ان «خوش خیالی های» آن دوره بود که آدم کشی رژیم نو پای اسلامی را دست کم می گرفت. در ضمن نزدیک به 50 در صد رهبران اکثریت و اقلیت ترک بودند.لطفا نوشته خود را تصحیح فرمائید.

سعید سلطان‌پور (زاده ۱۳۱۹ در سبزوار - درگذشته ۱۳۶۰ در زندان اوین، تهران)، شاعر، نمایش‌نامه‌نویس، کارگردان تئاتر[۱]، عضو کانون نویسندگان ایران و فعال سیاسی چپ‌گرای ایرانی بود. وی یکی از شاعرانِ سخنران در شب‌های شعر گوته بود.[۲] در ۲۷ فروردین سال ۶۰ و در شبِ عروسی‌اش به اتهام هواداری از سازمان چریک‌های فدائی خلق دستگیر و نزدیک به دو ماه بعد در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ در زندان اوین، اعدام شد.[۳]
سعید سلطان‌پور در ۱۳۱۹ در سبزوار به دنیا آمد. مادرش آموزگار بود و خود او نیز پس از دورهٔ دبیرستان در آموزشگاه‌های جنوب تهران به آموزگاری پرداخت. با کار در محلات فقیرنشین در جنوب شهر تهران، با مشکلات اجتماعی آشنا شد و در ۱۳۴۰ در جنبش اعتراضی آموزگاران شرکت کرد.

در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰ همراه با هزاران آموزگار و فرهنگی دیگر در تظاهرات اعتراضی شرکت کرد. با یاری انقلابیونی چون صمد بهرنگی، بهروز دهقانی، حسن ضیاظریفی، بیژن جزنی و یارانشان و با پیوستن دانشجویان و دانش‌آموزان و کارگران این جنبش سراسری شد. با تأسیس هنرکدهٔ آناهیتا به آن پیوست و از سال ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۴ هم‌گام با آموزش، به فعالیت هنری پرداخت. او در اجرای نمایش‌نامهٔ سه خواهر اثر آنتون چخوف همکاری کرد و هم‌زمان با شرکت سازنده در تئاتر، از سال ۱۳۴۴ تا ۱۳۴۸ دورهٔ دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران را به پایان رسانید، در سال ۱۳۴۷ جنگ شعر صدای میرا را که در خلال سال‌های ۴۷–۱۳۴۰ سروده بود و ۵۸ شعر داشت، در دویست صفحه چاپ کرد. نخستین شعر سیاسی سلطان‌پور مربوط به قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ است. در این شعر او سرنگونی شاه و شور و خیزش آن‌روز را می‌سراید.[۵] در سال‌های دانشجویی نمایشنامه‌های مرگ در برابر از وسلین هنچوف و ایستگاه نوشته خویش را به نمایش گذاشت. هم‌زمان با چاپ صدای میرا در سال ۱۳۴۷ کتاب ممنوع‌الانتشار گردید.

سعید سلطان‌پور پس از انشعاب در سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران درپی انقلاب ۱۳۵۷ ایران، به طرفداری از طیف اقلیت پرداخت که باور به ادامه مبارزه مسلحانه و موضع‌گیری در مقابل رژیم تازه‌تاسیس جمهوری اسلامی داشت
نوشته شده توسط: Anonymous

اقای تهرانلی قضاوت شما در این باره درست نیست. کسی زنده یاد سعید سلطانپور را لو نداد ایشان یک شخصیت شناخته شده بود
و مخفی هم نبود. اطلاعات جمهوری اسلامی در واقع همان ساواک شاه بود و می دانست کی ها را باید از بین برد.
یعنی تجربه داشتند. دیگر اینکه سازمانهای حزب توده و اکتریت تشکیلات مترقی هستند هر چند مخالف با حرکت ملی ما ازربایجانی ها باشند.ولی دشمن ما تورکها نیستند. ولی واقعان با دیدن این عکس سعید سلطانپور دلم بدرد امد یادش جاودان باد

نوشته شده توسط: Anonymous

این یکنفر تورک از زمانی که تصمیم گرفته بلوچ بشه و با نام بلوچی کامنت بگذاره تعداد کامنت ها با نام های AB بامسی جم و... خیلی کم شده به هر حال هر کس یک بیلان عملکرد داره دیروز اگر 10 تا کامنت با نام های بالا مینوشت امروز باید همان ها را با نام های مثلا بلوچی بنویسه دیگه وقت به نام های تورکی نمیرسه

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی و مسئول کامنتها چرا کامنت بنده را که پاسخی بود به آن فرد بی اخلاقی که با اسم بنده نظر می دهد را منتشر نکردید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

جمهوری اسلامی حق و وظیفه دارد که هر گونه تحریک تجزیه و جنگ طلبانه را با قدرت نظامی در هم کوبد. هر گونه حمله به پایگاهای نظامی و اداری کشو ر ایران در هر استان باید بی درنگ محکوم و متجاسران به دست قانون سپرده شوند.

نوشته شده توسط: Anonymous

پانفارسیسم بیخودی برای خود تبار تراشی میکند. تباری بنام آریا وجود خارجی ندارد، چنین چیزی از بیخ و بن دروغ است.

نوشته شده توسط: دیرنج مین ائللی

می گویند اکثر دانشمندان مطرح, تنها تا زمانیکه وارد آزمایشگاه می شوند مسیحی, یهودی و یا پیروهر آئین کهنه غیرعلمی دیگرهستند اما به محض ورود, نا خواسته عملا خادم علمند و به مخالفان دین و ایمانشان خدمت میکنند. داروین از اینکه آتئیستها از اصل تکامل او در اثبات عدم وجود خدا استفاده می کردند درعذاب بود و ازخدا طلب مغفرت می کرد و خود را مقصر می دانست!! نتیجه کار اول آقای مازیار اشرفیان بناب کاملا با تحقیقات دانشمندان غربی همخوانی داشت و همانیست که گزارشگر بی بی سی هم بدرستی فهمیده بود و بقیه ماجرا نتیجه فشار کهریزکیان و شوونیستها بود. او بدون هیچگونه نتیجه گیری تاریخی-سیاسی تنها تیره های ژنتیکی را دسته بندی کرد و احتمالا نمی دانست که موجب دردسر خواهد شد. تحت فشار دومین کارش را شروع کرد که دل مخالفین را بدست اورد اما زد چشم را هم در اورد و با انالیز DNA استخوانهای ده هزار ساله قبرستانی در اطراف

بناب ثابت کرد که با DNA ساکنین زنده بناب یکیست. این یعنی نفی مهاجرت 4000 سال پیش مادهای آریائی و شخم زدن تاریخ رسمی ایران و نتیجتا خشم پیروان تاریخ جعلی-سیاسی .
فرزند آیت الله خزعلی در زندان با یک اعدامی که رسما اعتراف به قتل کرده بود هم بند بوده که ناگهان خبر می رسد که قاتل دستگیر شده و هم بند او بی گناه است. روز ازادی مرد بی گناه خزعلی از او می پرسد " چرا اعتراف به قتلی که مرتکب نشده بودی کردی؟" جواب میدهد " برای نجات از شکنجه ها حاضر بودم اعدام شوم و اگر لازم بود اعتراف کنم که فیل هستم!!!!" آقای اشرفیان بناب هم بنوعی می خواهد بگوید که فیل است!!!! و دست از سرش بردارند.
نوشته شده توسط: Anonymous

من کم کم دلم برای این آقای خواب آلود نگران میشه! این خوابها، خوابهایی غیر عادی هستند. خوابهایی که در شیگاگو بر سر این مرد فرو میریزند قابل تحمل برای هر بنده ایی نخواهد بود. وای که در شیگاگو چه میگذره؟ بنده خدا! من که راضی نیستم آخه بابااین همه ستم بر این جوان رفته! از این به بعد شاید خوابهایی از نتانیاهو هم ببینه!

نوشته شده توسط: Anonymous

این سایت نامش ایران گلوبال نباید باشد ، بلکه باید پان ترک گلوبال ویا پان عرب گلوبال باشد. در اینجا پان ترکهای تجزیه طلب با گستاخی و وقاحت هر توهینی را که دوست داشته باشند نثار خلق ایران می کنند ویا اینکه سلطنت طلبهای بی اخلاق وموذی وطرفداران جمهوری اسلامی با نام دیگران در این سایت نظر می دهند. بازدید از این سایت خیانت به خلق ومیهن است.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب کرمی کاش از غفلت و ندانستن در عرصه علمی که در ان وارد نیستند را ملتفت میشد و این گونه نمیبافتند . سواد تاریخی بسیار نازل و ایدولوژی زده , همراه با باروتی از نفرت و کینه در تک تک کلمات و سطور نوشته شان غوغا میکند . انسان های بیطرف و خردمند به آسانی نهان و هدف این گونه نوشته ها و غفلت .... را میبینند .

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

علی گرامی از نوشته ی دکتر بناب پیداست که غیر مستقیم اشاره به تمدن سومر و ایلام و اتصالی زبانها دارد. اما ملاحظات سیاسی نگذاشته درست نظریات و نتایج کارهایش را توضیح دهد.
آنچه از تاریخ و باستان شناسی و علم زبان عیان است اینه که از زمان انسان اولیه تاکنون این منطقه محل سکونت و رفت و آمد مردمان گوناگون بوده است. که تمدنهای زیادی به وجود آورده اند. و همه نیز با یکدیگر از نظر جسمی و فرهنگی در هم آمیخته اند.
هیچکس نمی تواند ادعای اصیل بودن و غیره کند. همه آمیخته اند. و این هم زیباست.

بله به قول شما « حق و حقوق» ربطی به این چیزها ندارد.

ولی آدم انتظار دارد وقتی سخن از علوم در میان است اشخاص اعتقادات سیاسی خود را کنار بگذارند و یافته های علمی در عرصه های مختلف را جعل و مسخ و دمبریده نکنند. متاسفانه رسم بر این است که یا آثار را خراب میکنند ، میدزدند و پاره میکنند یا مسخ میگردانند.

نوشته شده توسط: Anonymous

در مشهد مهد کودک هایی هست که دختر وپسر رو از همون مهد جدا میکنه دختربچه ها از 4 یا 5 سالگی چادر سر کردن یاد میگیرند عکس واسه ثبت نام باید محجبه باشه وقران رو به سه زبان عربی فارسی وانگلیسی به بچه یاد میدهند من خودم بچه 5 ساله دیدم سوره حمد رو به عربی با ترجمه انگلیسی می خونه اما تعداد این مهدکودک ها چند تا بیشتر نیست تماما زیر نفر یک شخص خاص به هیچکس دیگه مجوز چنین مهد کودکی رو نمیدند بچه ها تماما شیعه وصرفا از خانواده های فوق العاده مذهبی

نوشته شده توسط: Anonymous

البته اقای ائلیار ممکن است فارسها بعضی لغات کفته های ایشان را جابجا کنند مثلان بجای سومریها ، اریائیان بگذارند.
البته بنده شخصان با تاریخ گذشته کاری ندارم. فقط ما تورکهای ازربایجان باید مستقل شویم و در کنار دیگر ملتها به زندگی ادامه دهیم. هیچ ربطی به تاریخ وووووو ندارد

نوشته شده توسط: Anonymous

به گفتۀ ژان پُل دُمول، باستان‌شناسان انگلیسی در هند بر پایۀ یافته‌های باستان‌شناختی و تفسیرهای متون دینی هندیان، سناریویی تاریخی نوشتند که هنوز آن را در کتاب‌های درسی هند درس می‌دهند. بنابراین سناریوی تاریخی، «آریاییانِ» متونِ ودایی سوار بر ارابه‌های جنگی از شمال فرارسیدند و شهرهای کرانه‌های سند را با خاک یکسان کردند و تمدن بومیان را یکسره از میان بردند. آن بومیان که به زبان دراویدی سخن می‌گفتند به جنوب هند رفتند و اکنون در آنجا سکونت دارند. برپایۀ این سناریو، «آریایی‌ها» در قیاس با بومیان هند دارای پوست و چشمان روشن‌تری بودند. بگذریم از اینکه نژادگرایان اروپایی در قرن نوزدهم و قرن بیستم آریایی‌ها را مردمانی سفید پوست با موهای بور و چشمان آبی توصیف کرده‌اند. جالب آنکه این سناریوی تاریخی، از سویی با هدف‌های استعمارگران انگلیسی سازگار بود و از سوی دیگر، با منافع کاست‌های بالای هند یعنی

برهمنان و کشاتریاها (جنگاوران). واژۀ «آریا» در ریگ ودا، مجموعۀ سرودها و اشعار مذهبی هندو به زبان سانسکریت، و در اوستا، کتاب دینی زرتشتیان، آمده است. در ریگ ودا به معنای «مردمان خوب» و در اوستا به معنای «والا، نجیب و شریف» به کار رفته است. بعضی از زبان‌شناسان به ویژه هند و اروپایی شناسان نامداری مانند اسوالد سِمِرِنْیی معتقدند که این واژه از یک زبان کهنِ خاورمیانه‌ای به نام «اوگاریتی» وارد زبان‌های سانسکریت و پارسی باستان و اوستایی شده است و در اصل به معنای «خویشاوند و همسر» بوده است. از نیمۀ دوم قرن هیجدهم اروپاییان به این واژه معنای قومی نیز دادند. نه تنها زبان‌های هند و اروپایی بلکه مردمانی را هم که به این زبان‌ها سخن می‌گویند، «آریایی» نامیدند. این واژه در ایدئولوژی نازی‌ها در آلمان معنای نژادی نیز یافت و اگرچه کاربرد آن به این معنا در اروپای پس از جنگ جهانی دوم از رونق افتاد، اما در ایران به ویژه در هند هنوز این واژه را در معنای نژادی آن به کار می‌برند.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

اشرفیان بناب مینویسد:
«-ریشه ژنتیکی مشترک به جمعیتی اولیه که در حدود ده تا یازده هزار سال پیش زندگی میکردند بر می گردد.»
نام جمعیت اولیه : آریائئ
-«عموم ما ایرانیان از اعقاب آریائیهائی هستیم که از بیش از ده هزار سال قبل در این سرزمین می زیسته اند»
آریاییان که بودند؟ معلوم نیست!
-« اینکه آریاییان که بوده اند، چه وقت و در کجای سرزمینهای ایران باستان ساکن بوده اند نیاز به تحقیقات جامع زبان شناسان، متخصصان تاریخ و باستان شناسی دارد»
آریاییان مهاجر نبودند:
-« اسناد و شواهد تاریخی و باستان شناسی نشان می دهد که آریائیان اقوامی مهاجر نبوده اند، بلکه از حدود ده هزار سال قبل در این سرزمین ساکن بوده»

جمعیت اولیه که دکتر آنها را آریایی مینامد چه کار کرده اند؟

-«و مبدا و منشاء بزرگترین ابداعات و نو آوریهای انسان مدرن بوده اند (از جمله ابداع کشاورزی، پیدایش نخستین روستاها و شهرهای کشف شده در جهان، اهلی کردن حیواناتی چون احشام برای اولین بار، ابداع خط و نگارش و بنیان گذاری بزرگترین و اولین تمدنهای پیشرفته بشری در بسیاری از نقاط ایران مانند جیرفت، سیلک، شهر سوخته).

-----------
میدانیم که کارهای مذکور همان « کارهای سومریان » است. جناب دکتر نام سومریان را حذف کرده به جایش آریائیان گذاشته است.

در جهان باستان ، منطقه مورد بحث، جنوب غربی، کوههای زاگروس، جنوب، اطراف دجله و فرات ، آذربایجان، از آرارات تا درچه ی وان و... پر از از اقوام اتصالی زبان سومریان، ایلامیان، لولوبیان، و مسییان، قوتیان،کاسییان، هورییان ، اورارتوییان ، مانناییان، خزرها و غیره که اصطلاحا آنها را اقوام « آسیانی» گویند. که نه سامی اند و نه هند-اروپایی. اینان جمعیت اولیه را تشکیل میدادند.
حالا چگونه شد که این جمعیتهای اولیه که گویا 70 درصد ریشه مربوط به آنهاست از سوی دکتر بناب « آریایی» نام گرفتند خدا میداند.
---------
نظریات دکتر بناب به شدت تحت استیلای عقاید سیاسی خود و محیط ا ست.
از این رو نمی تواند نتایج تحقیقات خود را بدون سانسور و دستکاری بیان کند.
ایشان از « باور و اعتقاد» خود حرف میزند. حالا اعتقاد چه ربطی به علم و آزمایش دارد ، من نمیدانم.
البته این ریشه که دکتر اشاره میکند در باورایشان گویا « دراویدی زبان» بودند که بعد ها به « هند و اروپایی زبان» تبدیل شده اند.
اینکه اقوام فراوان اتصالی زبان، بومیان منطقه بودند، و چه رد پایی در این ریشه گذاشته اند مورد توجه دکتر قرار نمیگیرد.
نوشته شده توسط: Anonymous

کامنت تهرانلی شرم آور است.

نوشته شده توسط: Anonymous

نخیر اینطور نیست چون ترکها از نسل گرک.... میباشند . اگر اینطور است چرا ترکها الفبا و خط و کتاب لغت و تاریخ و فرهنگ و تمدن و وطن ندارند ؟ زبانشان هن نصف فارسی است و نصف عربی و نصف روسی و نصف مغولی . چرا در فرهنگ و تاریخ ایران مثل تیزاب حل شدند ؟ اران شمالی باید با زور یا از طریق رفراندوم به ایران ملحق شود تا تجزیه طلبان نیروی خودرا صرف خامنه ای و خلخالی و موسوی و ملاحسنی و شریعتمداری ساواکی کنند .

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-جماعت شاهنامه خوان ،که جدیدا وجودشاهنامه نیززیرسئوال رفته ،چون فارسی باالفبای مادرخودعربی ،عربی درقرن چهارم هجری هنوزکامل نشده وازکوفی به الفبای امروزی درقرن هشتم تکامل یافته است،بسیارتکان دهنده گشته وزلزله ایی درجعل وتاریخسازی ایجادکرده است.
بنابراین جماعت شاهنامه جعلی خوان دوست ندارد وندیده است ،کسی وجودوهستی آنهارازیرسئوال برده وازآنهاانتقادنماید.
حال چندسالی است که پول های بادآورده نفتی مفتی عرب های خوزستان نمیتواند درزیرآب بردن سرهای منتقد مفیدواقع شود.بخاطراین جماعت مفت خوربدجوری ازدست لوایی ها کلافه گشته اند.
اینهابرایشان فرق نمیکند،که برخودنام تبریزی گذارندیازنجانی ویامراغه.افرادی که بیش ازیکصدسال جاده رایکطرفه بچاپدقبول اینترنت وتلگرام ووو...غیربرایش ازمرگ هم بدتراست.این جماعت برخودچون گذشته همه چیزرامباح وبرای دیگران حرام میدانند.آقای لوایی ولوایی ها کلاسیستم فکری این ها

رابهم ریخته است.
شاهنامه خوان دوست دارد،برایش ازسربریدن ونامردی کردن به فرزندوتوهین به این وآن وتعریف از اوخوانده شود.این جماعت بااینکه معلوم نیست ازکجاکوچانده شده باداشتن کلیدقفل های چاه های نفت وداشتن اسلحه وکلیدداری زندان دوست داردهنوزهم برایشان شعر رستم داستان تویی خوانده شود.
نوشته شده توسط: Anonymous

یک چیزیکه جالب است الان دیگر نه جزب دمکرات و نه سپاه در اطلاعیه هایشان در چه استانی این درگیریها روی می دهد نام ان استان یعنی ازربلیجان غریی را نمی اورند حد اقل در این مورد هدف مشترک دارند فقط اسم روستاهارا می گویند و اینگونه اطلاعیه دادن از طرف حزب دمکرات و سپاه در دنیا بیسابقه است

نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی، مانند کارشناسان دامپروری که می گویند گاوهائی که از فلان نژاد هستند چون بازده شیر و گوشت آنها خوب است نباید با گاوهای دیگر درآمیزند تا بازده گوشت و شیر آنها پائین نیاید ناسیونالیست ها نیز انسان ها را انسان نمی دانند بلکه جانورانی از نژادها و تبارها و زبان های گوناگون می دانند! هرگز ناسیونالیست ها انسان ها را به حق و ناحق، ستمگر و ستمدیده، راستگو و دروغگو، درستکار و نادرستکار، نیکوکار و تبهکار، گناهکار و بی گناه، دارا و ندار بخشبندی نمی کنند و ابزار ناسیونالیست ها برای بخشبندی انسان ها به خوب و بد، نژاد و تبار و زبان و رنگ پوست و نیاکان و زادگاه است و اگر به سخنان ناسیونالیست ها نگاه کنید خواهید دید که زناشوئی انسان ها نیز برای چنین کسانی برابر با ابزاری برای بهسازی نژاد جانورانی مانند گاوها و مرغ ها و جانوران دیگر است زیرا آن چنان که گفته شد ناسیونالیست ها .....

..... انسان ها را انسان نمی دانند و انسان برای ناسیونالیست ها جانور از خود بیگانه ای وابسته به نژادها و تبارها و زبان های گوناگون است! از این روی نژادپرستی از اندام های جدا نشدنی پنداری پلید و پلشت و دوزخی و اهریمنی و زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم است و در سرتاسر جهان و سرتاسر تاریخ حتی یک ناسیونالیست را نمی توان پیدا کرد که نژادپرست نباشد! به این سخنان نگاه کنید: ( ..... آزربایجانی ها باید ازدواج با فارس ها و کردها را حرام اعلام کنند! و برای حرکت ملی سرعت را باید کمی بیشتر کرد! دیگر وقت تعارف و خجالتی بودن در راه حرکت ملی به سر آمده است! آزربایجانی باید این را بداند که فارس دشمن واقعی اوست! ..... ) و یا ( ..... ما باید دنبال یک آخوند بگردیم تا فتوی دهد که ازدواج تورک های آزربایجان با فارس ها و کردها را حرام اعلام کند! ..... ) و یا ( ..... من هم لازم می دانم که تورک ها با فارس های هندی الاصل و تاجیک و افغانی نباید ازدواج کنند! ..... ) و یا ( ..... تورک های آزربایجان نباید با فارس ها و کردها از این به بعد ازدواج کنند! ..... ) سخن کوتاه، چون برای ناسیونالیست های نژادپرست انسان برابر با جانور و زناشوئی نیز برابر با جفت گیری جانوران است از این روی معنویتی والا به نام عشق نیز در میان ناسیونالیست ها جائی ندارد! ***** دوستان گرامی، اینها هستند نمونه هائی از پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی که هزاران بار در درازنای تاریخ آزمون خود را پس داده اند و باورمندانشان را به شکست کشانده اند! و اگر با پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی مانند نژادپرستی و زبان پرستی و خاک پرستی و مرزپرستی و کهنه پرستی و مرده پرستی راه پیروزی هموار می شد چرا ناسیونالیست ها بزرگترین بازندگان تاریخ بودند؟ و چرا ناسیونالیست هائی مانند ناپلئون بناپارت شوونیست، کایزر ویلهلم پان ژرمن، بنیتو موسولینی فاشیست، آدولف هیتلر نازی، محمدرضا پهلوی پان آریا، صدام حسین پان عرب، اسلوبودان میلوشوویچ پان سرب و ..... شکست خوردند؟ ***** دوستان گرامی، در سایه ناسیونالیسم و پان های رنگارنگ ناسیونالیستی مانند آریاپرستی و پان فارسیسم و پان ترکیسم و پان کردیسم و پان عربیسم و ..... نمی توان امیدوار به زندگی بدون جنگ و سرشار از عشق و آسایش بود! پس باید ریشه پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی و پان های رنگارنگ را سوزاند و برای سوزاندن ریشه ناسیونالیسم و پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی باید کار فرهنگی کرد و کار فرهنگی برای سوزاندن ریشه ناسیونالیسم و پان های رنگارنگ ناسیونالیستی نیز هنگامی می تواند سودمند باشد که درباره جوانان کم سن و سال و پاکدل به انجام برسد و گر نه سخن گفتن با فسیل های ناسیونالیست میلیاردرزاده مفت خوری که وابسته به سرمایه داری و بورژوازی بوده و از بس خورده و نوشیده اند که از سیری دارند می ترکند بیهوده است! و سخن گفتن با ناسیونالیست هائی که مغزشان در شش هزار سال پیش و در زمان برده داری که زمان پیدایش ناسیونالیسم است یخ زده است کاری بیهوده است! (نرود میخ آهنین در سنگ!) چاره کار نیز دور ریختن همه پندارهای ناسیونالیستی و گام گذاشتن در راهی است که همه جهانیان در آن گام گذاشته اند و آن راه تک میهنی (اینترناسیونالیسم) است! یک کشور در همه جهان به نام کره زمین برای باشنده ای به نام انسان! و دنباله روی مردم درمند و درمانده و گرسنه و ستمدیده ترک و فارس و کرد و عرب از پان هیتلرهائی که نمونه هائی از هیتلرنامه هایشان را در ایران گلوبال می توانید ببینید برابر با درآمدن از چاله و افتادن به چاه است! (به نوشتاری در این لینک نگاه کنید)

http://iranglobal.info/node/42737
نوشته شده توسط: Anonymous

آقاى سامان عزيز
مهرتان را سپاس مى گويم ودقت نظر حاكى از حس درست وطن دوستى شما را مى ستايم . بله خان ملك ساسانى ايران دوستى واقعى بود، در زمانه اى برخى از ايرانيان براى پر كردن كيسه وكاسه وبدست آوردن مقامى زود گذر وظاهرى ،ننك مزدورى ،بيگانگان بر خود هموار مى ساختند با خنجر قلم به ميدان تاخت ، وايرانى را از قبول ننك وطن فروشى منع كرد .
پيرانه سر ،در نيمه شبى با يك قبضه شش لول كمر شكن آلمانى به مركز اسناد فراماسونرى ايران حمله كرد ، فهرست
برادران بناى ايرانى را به دست آورد. كمتر كسى از ميان ما ايرانيان چنين شهامتى داشت ، كه به چنين كارى اقدام كند
در روزگار ما واين سالهاى غم بار وخطر خيز نيز كه بيگانگان در پى آنند كه نقشه هاى استعمارى نوينى در خاورميانه پياده كنند ،وبه قصد تجزيه ايران ،برنامه ى پوسيده تفرقه و اختلاف را بر روى ميز منحوس جنايت محور خود قرار داده اند .

بر آگاهان آشنا با ترفند هاى تاريخى استعمار فرض است. كه با تجديد خاطره از كسانى مانند خان ملك ساسانى ، ونقل ونشر آثار او به جوانانى كه احيانا از وقايع گذشته بى خبرند ياد آورشود : بيدار باش نغمه ى طنبور اجنبى لا لائى است از پى سنگين غنودن است ، مسحور سحر ساحره بيگانگان نشويد كه به قصد تضعيف جمعى وسود جوئى شخصى در پى تفرقه اندازى واختلاف وجدائى در بين افراد وآحاد مردمى هستند ،كه رنج ناكامى وحرمان واعتساف نشأت يافته از تبعيض واختناق مستمر تاريخى را مشركاً كشيده اند .
نوشته شده توسط: Anonymous

تقریبا مشخص است که لوایی کوبی سیاست ایران گلوبال شده است. اجازه به توهین های خیابانی و کوچه بازاری و چاپ انها ، امتیاز بازی ...آیا خوانندگان این سایت همه شان در این سطحند و نقدشان بر مطلب همینگونه است؟
به آقای کناری هم باید گفت که تو در خوابت هم یک لحظه بودن در کتابخانه شیکاگو را نمی توانی ببینی. هیچ کتابخانه ای زندان نیست. مقاله را خوب بخوان و یاد بگیر. لوایی به هیچ نهاد و تشکیلات و گروه خاص وابسته نیست و حرفش را بدون سانسور از همان کتابخانه مستقیم به تو می گوید. او از تیمارستان تو و ایران تو می گوید. اگر دقت کنی می فهمی

نوشته شده توسط: Anonymous

مرگ بر جمهوری اسلامی

نوشته شده توسط: Anonymous

امسال بعد از 25 سال تورم تک رقمی شد وتمام حقوق ها حداقل بالای 12 درصد اضافه شد معنی اش واسه مردم ایران اینه که بعد از سالها درصد افزایش حقوق بیش از تورم بود و شما امسال می تونی بیش از پارسال خرید کنی قیمت یک سری چیزها مثل شیر نان و...تقریبا ثابت مونده این روند رو روحانی ادامه بده مرده یا زنده خامنه ای واسه مردم فرقی نداره کسی شورش نمیکنه اگر روحانی شکست بخوره وتورم دوباره بره بالای 15 درصد وحقوق زیر اون اضافه بشه بازم مرده وزنده خامنه ای فرق نداره مردم می ریزند تو خیابون

نوشته شده توسط: Anonymous

نکته جال اینه که شما به محلی هایی که نمیخوان از ایران جدا بشوند مزدور میگید وخودتون رو که دنبال تجزیه اید ولو مسلحانه سرباز ملت کرد کی گفته حرف شما درسته شاید واقعا قومیتها در ایران برای کنار هم بودن مشکل ندارند فقط شما انواع واقسام پان ها هستید که ولو با به خاک وخون کشیدن کشور میخواهید به رویاها وخیال پردازی هاتون برسید محلی که با سپاه همکاری میکنه به چه زبونی بگه نمیخواد از ایران جدا بشه نمیخواد شهر ودیارش موشک باران وگلوله باران بشه نمیخواد یک مخروبه وهزاران کشته برجا بمونه ترجیح میده چند سرباز این حزب جدایی طلب بمیره تا کل کردستان زیر اوار بره ویک نسل کشی راه بیفته چون ایرانی ها نمی ذارند یک وجب از خاکشون دیگه جدا بشه ولو میلیونی کشته بشند

نوشته شده توسط: Anonymous

توروخدا یکی بگی هزینه اعدام با یک تیر واسه دولت بیش تر از نگه داشتن زندانی به مدت طولانی تو زندان وشکنجه کردن اون هست ؟ اگه دولت نگران افشا شدن این شکنجه ها نیست خب کشتن اونا که براش راحت تره باور نمیکنم این شکنجه ها تو مقیاس وسیع در مورد یک قوم خاص صورت بگیره وبازم اون قوم حتی دست به یک تظاهرات خیابونی لااقل تو یک شهر نزنه ؟ بدتر از اینکه نمیشه

نوشته شده توسط: Anonymous

بسیار بسیار بسیار آموزنده، بسیار مربوط و کاملا" مرتبط به مسائل روز کل بشریت !!!
اقای کامنت گذار همیشگی "آب در خوابگه مورچه گان" کجائی پس؟؟؟
مرد مگر مجبوری؟ مگر مثل کامنت نویسان سپاه ساعتی یا سطری کنترات داری آخر؟
بی معنی گوئی حدی ندارد؟ بی ربط و هذیان گوئی حدی ندارد؟؟

نوشته شده توسط: lachin

آقای و یا خانم ..از خیابان کناری....ایا مطمئن هستید که از لابه لای میله ها, آیئنه دستی را بیرون آورده و در دست گزفته و به خوتان خیره نشده اید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

خجالت هم خوب چیزیست. ام بنظر میرسد شماها از آن بویی نبرده اید.

نوشته شده توسط: Anonymous

همین که این اخوند هم فهمیده هرچه درباره پیشرفت این کشور در منابر حنجره درانی میشود دروغ است خوداش کلی پیشرفت محسوب میشود