خاطرات یک پارتیزان شهری!
مدتهاست از تصویری که از زنان در جامعهی ما ارائه میشود در عذابم ــ تأکید همیشه روی ظاهر آنهاست، تا عقل و شعور و استعدادشان. این حساسیت من وقتی بالا گرفت که در سال ۱۹۹۵ تصادفا حرفهای یک دختر در آستانهی بلوغ با مادرش را شنیدم که مادرش به او کلوچهای میداد. دختر آن را گرفت و گفت: «خب باشه میتونم رژیمم رو از فردا شروع کنم.» جا خوردم. فکر کردم، «این دیگه خیلی زود شروع کرده.»