اگر فرهنگ شاهنامه خوانی، قدرت تفکر و تعقل ما را، به کلی ویران نکرده باشد باید متوجه شده باشیم که >>> """ دنیای واقعی خارج از این به بعد به توانمندی سازی ما تورکان خواهد افزود در حالیکه >>> دنیای واقعی خارج، آن توانمند سازی کزائی را که در سایه توهم، گنده گویهای کزائی و دروغین به انسان جامعه شاهنامه خوان اهدا شده بود درب و داغون خواهد کرد. توجه به این نکتهٔ ظریف نیز بسیار اساسی است که فرهنگ تورکان، بر خلاف فرهنگ جامعه فارسی، بر پایه پرسش شکل گرفته، با به آغوش کشیدن انقلاب اطلاعاتی توسط تورکان، این پرسش ها، فقط تلنبار خواهند شد. این همان پرسشی است که ولیعهد قاجار عباس میرزا میپرسد که ""ای اجنبی تو چه داری که من ندارم؟ "" پرسشی که به انقلاب مشروطه ختم میشود و با آمدن رضا خان، جای این پرسش ها، گنده گویی , ای اجنبی تو آریائی هستی، من نیز آریائی هستم،ای اجنبی زبان تو هند و اورپا ئی ا
اگر فرهنگ شاهنامه خوانی، قدرت
اگر فرهنگ شاهنامه خوانی، قدرت
ناشناس
است زبان من نیز هند و اورپا ئی است. اصلا مهم نیست که پرسشهای طرح شده در دوران قاجار، همطراز پرسشهای انسان اروپا ئی است یا نیست، مهم این است که ذهنیت قادر به طرح پرسش است و فراموش نکنید که فرهنگ فارسی، حول پاسخ شکل گرفته در حالیکه مدرنیته، محصول پرسش است. پرسشی که اینک باید کرد این است که این جامعه شناسهای تحصیل کرده خارج، به چه دردی میخورند وقتیکه توان طرح چنین پرسشها ئی را ندارند؟