نفس جناب احد قربانی دهناری که از جای گرم در میآید آدم را به یاد سعدی میاندازد که " ای دوست بر جنازهٔ دشمن چو بگذری - شادی مکن که با تو همین ماجرا رود ", یعنی در گردش روزگار, شب دراز است و قلندر بیدار. گرچه من تخصصی در فلسفه و مرام و مسلک ندارم, به گمانم ایشان زیرکانه " کمونیسم " را با " سوسیالسمی " که به آن در سوئد پناه برده اند قاطی فرموده اند. در دنیایی که هرکسی را دو روز نوبت اوست با انتخاب " سرمایه دار " خود پرست عوام فریبی که در " انتخابات آزاد " امریکا, گنجشک رنگ کرده خود را بنام قناری به مردم " آزاد " و بیخبر امریکا فروخت, کم کم به پایان این گشت پاندول نزدیک میشویم که شاید برای مردم راهی جز به خیابان ریختن و از جان گذشتن باقی نماند. آیا حکومت کاسترو و همسایه بودن با " شیر نر خونخواره ای ", مصداق " خشونت غیرانسانی و بی کفایتی و سوء مدیریت " است؟ کوبا را باید با اوضاع همسایگان دیگر آن
نفس جناب احد قربانی دهناری که
نفس جناب احد قربانی دهناری که
peerooz
که از نعمت " آزادی " برخوردارند مانند هائیتی مقایسه کرد نه با سوئد و نروژ و دانمارک. " شرح این هجران و این خون جگر - این زمان بگذار تا وقت دگر ". فقط کافیست که گفت تا پیش از چرخش حکومت از " دموکرت های " فاسد به جمهوری خواهان و تسلط کامل آنها به سه قوه مقننه , مجریه و قضاییه و بیشتر فرمانداران ایالتی, در حدود چهل میلیون آمریکایی با " استامپ غذایی " زندگی میکردند و این همه از نتیجه سحر بود. اکنون " باش تا صبح دولتت بدمد " که به فرمایش جناب مستطاب رودی جولیانی, بودجه نظامی آمریکا سی در صد افزایش خواهد یافت.