رفتن به محتوای اصلی

نامه خواهر علیرضا صبوری خطاب به احمد شهید

نامه خواهر علیرضا صبوری خطاب به احمد شهید

 جناب آقای احمد شهید،
گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد وضع حقوق بشر ایران
با سلام و احترام

اینجانب خواهر شهید علیرضا صبوری میاندهی هستم و قصد دارم در این پیام حادثه ی اسفناک مجروح شدن برادرم در طی تظاهرات میلیونی روز ۲۵ خرداد سال ۱۳۸۸ و چگونه جان باختن وی بعد از گذشت حدود 3 سال را برای شما شرح دهم. شاید در این رهگذر بتوانم فصلی از فراز و فرودهای زندگی دشوار یک جوان ایرانی که با دست های خالی به خیابان رفت تا دنبال رای گمشده خود باشد اما هدف گلوله قرار گرفته است را بتوانم برای مردم کشورم و مردم دنیا که نگران حقوق بشر هستند بازگو کنم تا بدانند کسی که در خانه اش راهی برای درمان نیافت وقتی راهی آمریکا شد , به امید آنکه سلامتش را باز یابد ؛ چگونه در غربت و تنهایی و فشار های روحی و مادی چشم هایش را برای همیشه بست.

هدف از نگارش نامه ام به شما این است تا با نگاهی به پرونده زندگی رنج آور برادرم توجهی ویژه به وضعیت زخمی ها و مجروحان راهپیمایی های اعتراضی مردم ایران پس از انتخابات مخدوش ریاست جمهوری سال ۸۸ داشته باشید و یاریگر باشید تا صدای مظلومیت برادر نازنینم و تمامی شهدای دیگر این راه به گوش اعضای سازمان ملل و مردم صلح طلب دنیا برسد و در کنارش شاید بتوانیم با یاری همه حقوق بشر دوستان سزای خون ها و اشک های ریخته شده در این سالها را از مسببان اصلی نقض حقوق بشر در ایران بستانیم.

شهید علیرضا صبوری جوان ۲۲ ساله ای است که در روز ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ همانند هزاران جوان دیگر با دست خالی به خیابان رفت تا اعتراضش را نسبت به نا به سامانی های کشور و نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ابراز کند
در حوالی میدان آزادی، روبه روی پایگاه گردان ۱۱۷ عاشورا. او در حالیکه به کمک هم وطنانش که مورد اصابت گلوله قرار گرفته بودند شتافته بود، ناگهان تیری وسط پیشانی اش را شکافت و به گفته خودش انگار چیزی در سرش منفجر شد و جهان مقابل چشمانش به سیاهی رفت.

عده ای از معترضین پیکر نیمه جان وی را به بیمارستان انتقال دادند و پزشکان شبانه او را مورد عمل جراحی قرار دادند و موفق شدند که تکه هایی از تیر را از سرش خارج کنند ولی متاسفانه علیرضا به کما رفت و در این مدت خانواده تمامی بیمارستان ها زندانها و سرد خانه ها را زیر و رو می کردند به امید یافتن نشانی از گم گشته شان. چون آن روزها وضعیت کشور چنان نا امن بود که بسیاری از جوانان معترض کشته و زخمی و زندانی شده بودند و در این میان کسی نمی دانست علیرضا جز کدام دسته است. خانواده علیرضا نیز هر روز به زندان اوین مراجعه می کردند تا اینکه سرانجام گمشده ی ما پیدا شد کسی که از مرگ بازگشته و بهوش آمده بود اما نه قدرت تکلم داشت و نه قدرت راه رفتن.

او که قسمت عمده ای از حافظه و قدرت سخن گفتن را از دست داده بود از سوی دیگر قادر به کنترل ادرار و مدفوع و خود هم نبود و قدرت کنترل نیمی از بدنش را نیز از دست داده بود. او در چنین وضعیتی بعد از گذشت یک ماه توانست شماره تماس یکی از اعضای خانواده را به خاطر بیاورد و آن را در اختیار پرسنل بیمارستان قرار دهد.

پرسنل بیمارستان با سرعت جریان را به خانواده اطلاع می دهند و بنا بر این شد که نام وی به عنوان یک بیمار تصادفی در پرونده های بیمارستان ثبت شود و شبانه علیرضا را به خانه منتقل کنند و باقی خدمات درمانی در خانه به او ارايه شود.

با کمک های بی دریغ مدد کار و اعضای خانواده، علیرضا پس از چندی توانست مقداری از قوای از دست رفته اش را باز یابد ولی همچنان با مشکلات عمده ای از قبیل سردرد های شدید و مداوم رو برو بود.

به همین دلیل پزشکان برای بار دوم سعی کردند تکه های باقی مانده گلوله را خارج کنند اما تکه هایی از تیر در نقاط حساسی واقع شده بودند که با حرکت دادن آنها امکان داشت علیرضا جان خود را از دست بدهد یا برای همیشه فلج شود و ناگزیر به استفاده از ویلچر. به همین علت باز تکه هایی از گلوله به جای ماند و تذکرات لازم راجع به وخیم .بودن شرایط و مراقبت های لازم به وی داده شد

پس از آنکه علیرضا سلامت نسبی خودرا بازیافت به کمک خانواده از کشور خارج و به شهر نیده واقع در ترکیه رفت و در آنجا کلیه مدارک پزشکی خود را در اختیار سازمان ملل قرار داد که بعد از ماه ها در خواست وی مورد قبول واقع شد و علیرضا با امید به فردایی سبز و آزاد رهسپار آمریکا شد و در بوستون اقامت گزید اما در کمال تاسف روح خسته اش پس از ۸ ماه به علت عوارض ناشی از وجود قسمت هایی از گلوله در بافت مغز در ۲۶ آبان ۱۳۹۰ از جسم زخمی اش پر گشود

در خواستم از شما این است که در گزارش خود به سازمان ملل توجهی ویژه به این بخش از جوانان زخمی و از جمله برادرم علیرضا صبوری نشان دهید و روایتی از نقض حقوق این شهروند ایرانی را نیز برای مخاطبان خود بازگو کنید

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید