بدون شرح :
روزنامه ابرار در 5دي 78 با صراحت بيشتري مي نويسد: «طرح بهدرهافكندن اتوبوس حامل نويسندگان، قتلعام كشيشهاي مسيحي، بمبگذاري در حرم امامرضا(ع)، … گوشهيي از اقدامهاي همكاران و همفكران فلاحيان در وزارت اطلاعات بود كه تحت عنوان تحكيم پايههاي امنيت ملي انجام ميشد».
هفته نامه اميد جوان در دي78 به دادگاه ساختگي رژيم براي محاكمه سه زن به اتهام قتل كشيشها مي پردازد و مي نويسد: ««كشيشها بهوسيله محفل اطلاعات بهقتل رسيدند و آنگاه از 3دختر بهنامهاي فرحناز انامي، بتول وافري و مريم شهبازپور براي محاكمه استفاده شد».
روزنامه عصر آزادگان نيز بهنقل از آخوند اشكوري درباره قتل كشيشهاي مسيحي مينويسد: «وقتي بنا بهگفته گنجي كشيشان مسيحي با آن طرز فجيع كشته ميشوند و بعد سه زن زنداني را بهتلويزيون ميكشانند و اعترافات دروغين آنان را پخش ميكنند و بعد با محاكمه قلابي حكم عادلانه و
اشكوري ميافزايد: «اگر اين مدعيات درست باشد و آدمكشيهايي در اين سطح و با اين تنوع (از نظر تيپ فكري و سياسي و جهات ديگر قربانيان) آنهم در طول حداقل يكدهه روي داده باشد، آيا در اينصورت باز هم ميتوان قتلها را «محفلي» و آدمكشان را «خودسر» و انگيزههاي آنان را «ضربهزدن بهنظام» دانست؟ بديهي است كه حوزه تصميم و عمل از محدوده چند جوان خودسر و گردآمده در يك محفل كاملاً شخصي بسيار فراتر بوده و با هيچ منطقي نميتوان پذيرفت كه قاتلان محدود مثلاً چهار، پنجنفره در طول يك دهه پيوسته آدم كشته و دهها و احتمالاً صدهانفر را در داخل و خارج بهقتل رساندهاند تا به نظام ضربه بزنند. اين چگونه ضربهزدني به نظام بوده است كه تمامي مقتولان از «دگرانديشان و مخالفان (واقعي يا توهمي) بودهاند؟ آيا تمامي اين تصميمها و عمليات بهوسيله سعيد امامي صورت گرفتهاست؟ آيا ميتوان قبول كرد مسئولان كشور از اين عمليات بياطلاع بودهاند؟… وقتي صريحاً اعلام ميشود امامي عقيده داشته كه بايد گردن همه مخالفان را زد و عملاً نيز اين كار را ميكرده است. آيا باز ميتوان پذيرفت كه هيچ مقامي از آن اطلاع نداشتهاست راستي چه كسي بايد بهاين پرسشها پاسخ گويد؟»