ادامه:
در روزگار صفویان شاه اسماعیل، نام پسرانش را سام میرزا، بهرام میرزا و تهماسپ میرزا (شاه تهماسب) میگذارد و داستان بیبی شهربانو دختر یزدگرد و خون ساسانی روان در رگهای شاهان ترکزبان صفوی را هم خود بهتر از من میدانید. باز هم از آن پیشتر نوادگان چنگیز مغول چند روزی که در ایران میمانند و رام و شهر نشین میشوند، "الجایتو"شان میشود محمد خدابنده و واپسین پادشاه ایلخانیشان انوشیروان عادل! و خان تاتار از گرد راه نرسیده و در هوای ایران دم نزده نام پسرش را شاهرخ میگذارد!
در میان نامهای فرزندان قیلیچ ارسلان و طغرل تا بخواهید "کی خسرو" هست و "کی کاووس" و " کی قباد" و "سیاوش" و قیلیچ ارسلان نام پسرش را بیهیچ رودربایستی "شاهنشاه" میگذارد! و دست آخر و برای اینکه نا گفتهای بر جای نگذاشته باشم، «تبارنامه نویسان چاپلوس تبارنامهای برساختهاند که نسب سبکتگین را به یزدگرد سوم،
به هر روی اینها را نگفتم تا بگویم در باید همچنان بر همان پاشنه بچرخد. اما را حل چیست؟ در مقابل کسانی که هویت ایرانی را هدف گرفته چه میتوان کرد؟ فکر میکنم این وظیفه روشنفکران است که با ژرفنگری خود راه درست را بر مردم نشان دهند. متاسفانه با خواندن این مقاله تنها چیزی که یافتم انتقاد از تضادهای موجود در هویت ایرانی است که بر همگان پر واضح است. اینکه یک زرتشتی یا سنی و... شهروند درجه 2 هستند چه ربطی به ملت ایران دارد؟ مگر در کشور ما انتخابات آزاد برگزار شده و رهبران آن با رای مستقیم این ملت در راس امور هستند که شما گناه این تبعیض را بر دوش ملت ایران میگذارید؟
همانطور که میدانید قاطبه ایرانیان اسیر در حکومت اسلامی بوده و نقش چندانی در امور حکومتی و ظلمها و تبعیضهایی که بر علیه اقلیتهای دینی و قومی میرود نداشته و ندارند البته نمیخواهم ملت را از این گناه کاملا تبرئه کنم اما شما میتوانید این انتقادها را زمانی برجسته نمایید که حاکمان در یک پروسه دمکراتیک توسط ملت برگزیده شوند.
با آرزوی نیکبختی برای همه ملت ایران
(با پوزش زکریای رازی دانشمند بزرگ ایرانی نه سنی بود و نه شیعه! او یک ملحد بود)