رفتن به محتوای اصلی

انتخابات ایران و نظریه های جذاب

انتخابات ایران و نظریه های جذاب
تفسیر از:
دکتر کامران محسنی

رویدادهای انقلاب ۱۳۵۷، اصلاحات ۱۳۷۶ و انتخابات ۱۳۸۴، در عین تفاوتی ظاهری، را می توان از یک جنبه با تکیه بر یکی از نظریه های جامعه شناسی علم و معرفت توضیح داد.

این نظریه در ارتباط با بررسی نظریه های اجتماعی است که مورد اقبال قرار می گیرند و به عبارت دیگر "جذاب" می شوند. هدف این نوشتار نگریستن به این رویدادها، از این دیدگاه به طور خلاصه است.

موری اس. دیویس، در مورد نظریه های اجتماعی که "جذاب" شده و مورد اقبال عمومی قرار می گیرند، تحلیلی ارائه می دهد که به صورت خلاصه به آن اشاره می کنم.

دیویس معتقد است که نظریه هایی "جذاب" می شوند که در وهله اول، « بخشی» از - و نه تمامِ- فرضیه های قطعی و مورد قبول مخاطبان خود را درباره موضوعی که بدان می پردازند، رد کنند.

یکی از مهم ترین نکات موجود در این تحلیل این است که نظریه "جذاب" نه تنها نباید تمامی فرضیات صحیح انگاشته شده از سوی مخاطب را انکار کند و فقط بخش هایی از آن را باید مد نظر گرفته و دیگر قسمت ها را تایید کند، بلکه نظریه "جذاب" باید از یک "ابهام" سود ببرد و در سایه این ابهام موفق به جلب اقبال عمومی به این نظریه شود.

اگر یک نظریه اجتماعی تمامی فرضیات مورد قبول را انکار کند، مخاطب آن نظریه را پوچ، نامعقول و مضحک خواهد پنداشت.

هم چنین اگر نظریه ای اجتماعی به قدری شفافیت و خط کشی دقیق و واضحی از واقعیات داشته باشد و مخاطبان آن فقط دسته خاصی از مردم قرار بگیرند، آن نظریه احتمالا نمی تواند مورد اقبال عمومی قرار گرفته و "جذاب" شناخته شود.

ابهام موجود در یک نظریه "جذاب" باعث می شود که بسیاری از گروهها و افراد، آمال و آرزوهای خود را در عملی کردن آن نظریه ببینند و به نوعی نظریه را "مال خود کنند".

باید یادآوری کرد که نظریه "جذاب" از دید دیویس لزوما برابر با یک نظریه "خوب و درست" نیست، بلکه در برخی موارد ممکن است نظریه ای که حظی هم از صحت اجتماعی نبرده است مورد اقبال قرار گرفته و "جذاب" شود.

نظریه جمهوری اسلامی ایران که در سال ۵۷ از سوی آقای خمینی مطرح شد، فارغ از فاکتورهای مختلفی که باعث رای آوری آن بود، از منظر نظریه "جذاب" نیز قابل بررسی است.

آقای خمینی پیشرفت و نوعی مدرنیته گزینشی را پذیرفته بود اما این مدرنیته بدون عنصر دیانت را امری عقیم معرفی میکرد و دیانت و مذهب را یگانه عنصر مفقود شده می دانست.

آقای خمینی در سخنرانی بهشت زهرا در بهمن ۵۷ به صراحت شعار می دهد که «ما کی مخالفت کردیم با تجدد »، « خون های جوان های ما برای این جهات ریخته شده، برای این که آزادی می خواهیم ما. ما پنجاه سال است که در اختناق به سر بردیم»؛اما از سوی دیگر در بدو ورود به قم، به شدت غرب گرایی و مظاهر غربی را زیر سوال می برد و طرد می کند.

نظامی که آقای خمینی در فرانسه از آن سخن می گفت هم جمهوری به معنای آن نظامی بود که در جاهای دیگر دنیا وجود داشت، هم اسلامی بود و مبارزین مسلمان را دور خود گرد آورده بود، هم دم از عدالت اجتماعی و مفاهیم چپ گرا می زد و هم تا جایی آزادی در آن تعبیه شده بود که همگان حتی مارکسیست ها حق اظهار نظر داشتند.

هر نظام سیاسی که قرار است به رفراندوم گذاشته شود با قانون اساسی آن نظام سیاسی شناخته می شود و مبنای پذیرش یا عدم پذیرش آن، قانون اساسی ای است که آن نظام سیاسی بر مبنای آن کار می کند.

ابهام نظام سیاسی- اجتماعی جمهوری اسلامی در حدی بود که ابتدا در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ نظام جمهوری اسلامی با برگزاری یک رفراندوم انتخاب شد و سپس ۸ ماه بعد در تاریخ ۱۲ آذر ۱۳۵۸، متن قانون اساسی آن به همه پرسی گذاشته شد.

بنابراین می بینیم که در تاریخ فروردین ۵۸ هنوز هیچ یک از ارکان نظام سیاسی با نام جمهوری اسلامی مشخص نشده است اما مورد اقبال عموم قرار گرفته و رای آورده است.

به عبارت خلاصه تر، نظریه سیاسی- اجتماعی جمهوری اسلامی نظریه ای "جذاب" بود. نتیجه این تئوری "جذاب" این بود که نه تنها شعارهای انقلاب ۵۷ به فراموشی سپرده شد و آزادی، حاکمیت قانون و شکسته شدن سیستم استبدادی به رویای مبارزان تبدیل شد، بلکه آقای خمینی پس از گذشت ۲-۳ سال از انقلاب معتقد بود که از ابتدا باید انقلابی عمل می کرده است و تمام قلم ها را باید می شکسته و احزاب را نابود می کرده و فقط یک حزب در کشور وجود می داشت و آن هم حزب الله بود.

کشتارهای وسیع، ترورهای داخلی و خارجی، زندان های مملو از منتقدین و مخالفین، فساد اقتصادی و سیاسی، شکل گیری دوباره استبداد و دیکتاتوری گوشه هایی از ویژگی های برآمده از تئوری "جذاب" جمهوری اسلامی است.

در انتخابات ۷۶، مفهومی در سپهر سیاسی ایران متولد شد که به شدت مورد اقبال عمومی قرار گرفت. تکثر و گوناگونی در جریان اصلاحات به قدری بود که گروهی فقط به دنبال جابه جایی مدیران در نظام مقدس اسلامی بودند و در سر دیگر طیف، پیکان ها به سمت رهبر جمهوری اسلامی، آقای خامنه ای، نشانه رفته بود و اصلاحات با رفراندوم جدید برای جمهوری اسلامی تعریف می شد.

حجم ابهام موجود در نظریه اصلاحات به حدی بود ( و هست) که پس از گذشت ۱۵ سال هنوز هیچ تعریف دقیقی از اصلاحات ارائه نشده است.

نبود شفافیت در روند اصلاحات و مبهم بودن آن -در عین جذابیت- منجر به وضعیتی شد که هر گروهی اصلاحات را خود تعریف می کرد و از دولت شکل گرفته انتظار برآوردن ویژگی های اصلاحات مد نظر خود را داشت.

حوادثی رخ داد که شکاف بین نگاه های متفاوت به اصلاحات را علنی کرد. در قضیه قتل های زنجیره ای، دولت اصلاحات مدعی بود که چشم فتنه را کور کرده است و شاهکاری را خلق کرده؛ از سوی دیگر عده ای از یاران دولت، خواستار محاکمه عاملان قتل ها از جمله هاشمی رفسنجانی و بالاتر بودند و معتقد بودند اصلاح در سیستم سیاسی کشور جز از این طریق حاصل نخواهد شد.

در حادثه ۱۸ تیر ۷۸، تفاوت نگاه دانشجویان با دولت در این زمینه آشکار شد و این حادثه جرقه ای بود تا دانشجویان مسیر خود را از دولت جدا کنند و اندکی بعد به یکی از منتقدین جدی دولت اصلاحات تبدیل شوند.

دولت دوم اصلاحات و حوادث انتخابات مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم، به شکاف های بیش از پیش منجر شد تا آنجا که اصلاح طلبان موفق به اتحاد و ائتلاف نشدند و در انتخابات ۱۳۸۴ عرصه را به کسانی واگذار کردند که در تضادی ۱۸۰ درجه ای با دولت اصلاحات و شعارهایش قرار داشتند.

سال ۸۴ و در جریان انتخابات ریاست جمهوری، احمدی نژاد در یک فراگرد دو قطبی سازی بین خود و هاشمی رفسنجانی، دست به انکار بخشی از فرضیات پیشینی درباره نظام جمهوری اسلامی زد اما از آن جا که تمامی فرضیات زیر سوال نرفت، زمینه برای "جذاب" شدن فراهم شد.

شاید در میان مردم کسی انتظار نداشت که در میان کاندیداهایی که همگی از صافی شورای نگهبان عبور کرده اند کسی باشد که به راحتی تمام دولت های پیش از خود در جمهوری اسلامی را زیر سوال برده و ناکارآمد و غیر اسلامی معرفی کند.

سخن گفتن از مبارزه با مافیای پول و قدرت، مافیای نفت، آقازاده ها و مفسدین اقتصادی، و تشکیل یک دولت اسلامی و...، همگی شعارهای مبهمی بودند که هیچ وقت مشخص نشد که برنامه ی احمدی نژاد برای عملی کردن این شعارها چیست.

این ابهام و در ادامه، این "جذابیت"، یکی از دلایل پیروزی احمدی نژاد بر هاشمی رفسنجانی شد. نتیجه ی دولت های نهم و دهم که مهمترین شعار آن عدالت بود، این شده است که نه تنها فقر و بیکاری کاهش پیدا نکرد، درآمدهای کلان نفتی تغییری در زندگی مردم ایجاد نکرد، بلکه تاریخی ترین اختلاس در این دولت ها اتفاق افتاد، فساد مالی دولت به حدی رسید که یاران احمدی نژاد زبان به انتقاد گشودند، ارزش پول ملی به شدت کاهش پیدا کرد و در یک کلام، سیاست های دولت که در راستای منویات آقای خامنه ای بود، کشور را بیش از پیش در بحران های متعدد فرو برد.

به عنوان نتیجه باید گفت که وجود ابهام در نظریه های اجتماعی- سیاسی باعث "جذابیت" و مورد اقبال قرار گرفتن آنها می شود اما باید دقت کرد که این "جذابیت" و اقبال عمومی لزوما به معنای درست بودن آن نظریه و نیز مفید بودن آن نظریه نیست.

هر طرحی برای سیستم سیاسی-اجتماعی کشور، اگر دارای ابهام باشد باید با دقت واکاوی شود و به درستی مفاهیم تعریف شده ای را در خود جای داده باشد.

باید از رویدادهای یاد شده در این نوشتار پند آموخت و گرفتار نظریه های "مبهم" اما "جذاب" نشد. داشتن برنامه مشخص و شفاف برای عملی کردن شعارها و راهکارها، از اصلی ترین سوال هایی است که باید مجدانه از کاندیداهای ریاست جمهوری یازدهم پرسیده شود.

به نظر می رسد، مهم ترین سوالی که در حال حاضر باید پاسخ شفافی داشته باشد، داشتن برنامه برای اطمینان از سلامت انتخابات و جلوگیری از بروز تخلف و تقلب در آن است.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
منابع داخلی و خارجی
منبع:
خبرگزاری ها

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید