ارزیابی زیر مبتنی بر یک فرض است: نامزدی آقای خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، با نقطه عزیمتی خواهد بود که خود ایشان مورد تاکید قرار داده است: «در انتخابات نمیشود نظر بسیاری از آنان را که هزینه دادند و به حصر و حبس و محدودیت گرفتار شدند، نادیده گرفت.»
*خاتمی از فردای ۲۲ خرداد ۸۸ تاکنون، بهگونهای محسوس و با وجود تمام تهدیدها و طعنها و محدودیتها در کنار سبزها (رهبران جنبش سبز، زندانیان، خانواده قربانیان و محبوسان) بوده است؛ البته این حضور از منظر ادبیات و روش سیاسی ویژهی او تداوم یافته است. القصه؛ در این ارزیابی، آقای خاتمی نه فقط نامزد مورد حمایت طیفهای گوناگون دوم خرداد، که نامزد بخش مهمی از فعالان جنبش سبز خواهد بود.
*آیتالله خامنهای و جریان امنیتی ـ نظامی ـ رانتی همسو و گرداگرد، برای تغییر وضع استبدادی کنونی که با سرکوب و ارعاب مخالفان سامان یافته، هیچ انگیزهای ندارند.
*برگزاری انتخاباتی که در آن نامزدهای رنگارنگ از «خودی»های حکومت فعال باشند، و برخی منسوبان به جبهه دوم خرداد هم در آن نامزد شده باشند، مراد اقتدارگرایان حاکم از انتخابات ۹۲ را متحقق میکند: انتخاباتی بهظاهر رقابتی که البته آزاد و سالم نیست.
مبتنی بر این ارزیابی، اقتدارگرایان حاکم در جمهوری اسلامی ـ که انتخاباتی بس پرهزینه را در سال ۸۸ پر سر گذاشتهاند ـ از هیچ تلاشی برای جلوگیری از نامزدی خاتمی و تحرک انتخاباتی وی، دریغ نخواهند کرد.
*نامزدی سیدمحمد خاتمی مستلزم نوعی ایثار و جانبازی برای ایران و ایرانیان است؛ شخص وی و برخی همراهان، باید خود را برای فشارهای ویژه و متفاوت از گذشته، آماده کنند.
بازداشت حسین لقمانیان، نماینده اصلاحطلب مجلس ششم در آخرین روزهای سال ۱۳۹۱، درحالیکه از همدان برای دیدار با خاتمی عازم شده بود، تنها یک شاهد معنادار است.احضارها و تهدیدهای گوناگون و مشابه دیگر در هفتههای اخیر نیز در همین راستا قابل استناد است.
خاتمی و نزدیکانش باید بدانند که برای چالش با وضع مستقر پا به میدان مینهند؛ هرچند این چالش، از مسیر انتخابات میگذرد و مضمونی اصلاحطلبانه دارد. اما برای اقتدارگرایان حاکم، هرگونه تحرک اجتماعی با مضمون تغییرخواهی، تهدیدکننده سامان غیردموکراتیک مسلط است و تهدیدی امنیتی، و لاجرم در خور سرکوب.
*تأیید صلاحیت خاتمی ـ چونان یک «فرض محال» ـ بهمعنای دگرگونی در نوع نگاه و رفتار حاکمیت سیاسی خواهد بود. به تعبیری، تدبیر و عقلانیتی وجود داشته که بنبست کنونی میان تغییرخواهان/سبزها و حاکمیت را بگشاید، و بکوشد برای رفع شکاف میان ملت و دولت که پس از انتخابات ۱۳۸۸ تشدید شد، گامهایی عملی بردارد.
به دیگر سخن، آن گروه از منتقدانی که تاکید میکنند ریاست جمهوری محتمل خاتمی ـ در یک «فرض محال» ـ با وجود سپاه و بیت رهبری، بهمعنای ناکامی دولت وی خواهد بود، این نکته را لحاظ نمیکنند که تایید صلاحیت و پیروزی خاتمی، تنها در وضعیتی قابل تحقق است که عقلانیت و تدبیری در اقتدارگرایان حاکم، جاری و حاکم شود، و «مصالحه»ی نانوشتهای واقع شده باشد. وضعی که حاصل تعادل جدید، و منتج از تعامل نوین نیروهای اجتماعی و سیاسی در جامعه مدنی و حکومت است.
مبتنی بر آنچه ذکر شد (ملاحظات مهمی که قابل صرفنظر کردن نیستند)، نامزدی سیدمحمد خاتمی میتواند بهمثابه نقطه عطفی در تحولات اجتماعی ـ سیاسی ایران جلوهگر کند. از لحظهای که خاتمی اعلام نامزدی کند، «توپ»ی به زمین اقتدارگرایی در ایران پرتاب شده که جمع کردن آن آسان نیست، و پیامدهای اجتماعی ـ سیاسیاش نیز انگشتشمار و کوتاه مدت نخواهد بود.
نامزدی وی از یکسو به چالش کشیدن مرکز ثقل قدرت خواهد بود برای برگزاری انتخاباتی که مدعی سلامت و آزاد بودن آن است. عدم تأیید صلاحیت فردی چون خاتمی که دو دوره رییس جمهور ایران بوده، اعتبار و سلامت انتخابات را بیش از پیش به پرسش خواهد کشید.
نامزدی وی همچنین از سوی دیگر، موجب تکان و موج جدید تحرک اجتماعی در جامعه مدنی خواهد بود. تعقیب مطالباتی که با خشونت و سرکوب، درخواست آنها به سایه رفته و بهظاهر خاموش شده و امکان بروز میدانی ندارد، مجال مهمی برای وقوع مییابد. نامزدی وی شوری تازه در جان دموکراسی خواهان است.
همچنین، تبیین لوازم و شرایط انتخابات آزاد و سالم توسط خاتمی، خود موجبی برای گسترش گفتمان انتخابات آزاد، سالم و عادلانه خواهد بود. مقولهای که به پرسش و خواست مهم معترضان پس از انتخابات ۸۸ متصل میشود: «رای من کو؟»
برخورد امنیتی با خاتمی و حامیان و همراهانش، و جلوگیری از ورود وی به صحنهی انتخابات در وجه سلبی، خود امدادی است به جنبش تغییرخواهی و دموکراسی طلبی در ایران امروز، چرا که جنبش را در وضع اعتراضی ـ مطالباتی خود حفظ میکند و تداوم میبخشد.
این پتانسیل اعتراضی با توجه به وضع بحرانی ایران در عرصه اقتصادی و مناسبات جهانی، بهقدر لازم مهم و بلکه برای منافع ملی، تعیین کننده است.
مستقل از این، ردصلاحیت خاتمی، انتخابات را فاقد حداقلهای مشروعیت خواهد کرد و ادعاهای صاحبان قدرت در مورد نمایشی و فرمایشی نبودن انتخابات در جمهوری اسلامی را منتفی خواهد ساخت.
ردصلاحیت خاتمی همچنین تاثیر معناداری در کاهش میزان مشارکت شهروندان در انتخابات خواهد داشت. بخش مهمی از جامعه با ردصلاحیت وی ـ در صورت نامزدی احتمالی ـ با انتخابات ناسالم و غیرآزاد، قهر خواهند کرد و در موقعیت اعتراضی نسبت به آن قرار خواهند گرفت.
اما اگر فضا برای تحرک تبلیغاتی خاتمی مهیا شود («اگر» مهمی که در مقدمه تاکید شد، در وضع امروز کشور به «محال»ی میماند)، موج انتخاباتی که وی ایجاد خواهد کرد، رقیبی نخواهد داشت.
پایگاه اجتماعی حامیان و همراهان و همدلان خاتمی متوقف و محدود به طبقه متوسط شهری (اعم مدرن و سنتی) نیست. وی بهدلایل گوناگون در لایههای اجتماعی نابرخوردار و فرودست، نیز کشاورزان و کارگران و روستاییان هم واجد محبوبیت و مقبولیتی است که کم رقیب مینماید.
برخلاف تمام تبلیغات منفی علیه خاتمی و دولت اصلاحات، و با وجود تمامی کاستیهای هشت سال دولت اصلاحطلبان، وضع معیشت مردمان، تورم و گرانی کالاها، و ارزش ریال در برابر ارزهای خارجی، در دوران وی به شکلی محسوس متفاوت با وضع بحرانی اقتصاد امروز کشور بود. حافظه تاریخی شهروندان پرشماری موید این ملاحظه است و طبیعتا در انتخابات موثر.
افزون بر این، بخش مهمی از منتقدان وی، اینک تجربه هشت سال زمامداری احمدینژاد را در ذهن دارند و مستقیم و غیرمستقیم از وضع اسفبار و بحرانی کشور در رنج و نگرانیاند.
جمعیت مهمی از جوانان و دانشجویان منتقد خاتمی در ماههای پایانی ریاست جمهوری وی، اینک فارغ التحصیل شدهاند و درگیر مسئله اشتغال و معیشت و زندگی خانوادگی.
آنان یا در جستوجوی کارند، یا در متن مناسبات اقتصادی، از بحران صنعت و تولید و تجارت، مطلع؛ و همزمان، با فاصله گرفتن از هیجان و زودخواهی جوانی، با نگاهی درازمدتتر به تحولات اجتماعی ـ سیاسی مینگرند و داوری واقعبینانهتری از روندها و مناسبات سیاسی و توازن قوا در ایران دارند.
افزون بر اینها، بخش مهمی از جمعیت کشور که جوان است و مطالبات خاص خود را تعقیب میکند، بیگمان با ادبیات و چشماندازها و برنامههای خاتمی، احساس نزدیکی بیشتری خواهد کرد تا شعارها و وعدههای انتخاباتی نامزدهای منتسب به اردوگاه راست (محافظهکاران/اصولگرایان).
نیز، خاتمی بیگمان نامزد محبوب بخش مهمی از اقشار مذهبی جامعه خواهد بود. چنانکه شهروندان بیزار از دروغ و تحریف حقیقت، در خاتمی صداقت و راستی میبینند که با ارزشهای دینی و هنجارهای انسانی همخوانی فراوان دارد.
صرفنظر از اینها، بخش مهمی از ناراضیان و تغییرخواهان جامعه که عمدتا در طیف حامیان جنبش سبز قابل دستهبندی هستند، خاتمی را نزدیکترین نامزد برای نمایندگی و تعقیب مطالبات خود میدانند؛ بهخصوص آنکه حضور وی در انتخابات مبتنی شود بر حمایت زندانیان جنبش سبز.
بدیهی است که اگر دو نامزد معترض و همچنان محبوس انتخابات ۸۸، آقایان موسوی و کروبی، بهمثابه راهبران جنبش سبز، خاتمی را مورد تأیید قرار دهند، مقبولیت و پشتوانه اجتماعی وی ابعاد غریبتری خواهد یافت، و وی را بیش از پیش از دیگر نامزدها متمایز خواهد کرد.
به جرأت میتوان مدعی شد، چنانچه «فرضهای محال»ی که در ابتدای مکتوب آمد (نامزدی خاتمی، تحرک انتخاباتی ـ تبلیغاتی وی، و تأیید صلاحیت او متحقق شود، موج حمایت اجتماعی از وی، نتیجهای برای انتخابات ۹۲ در پی خواهد داشت که بیشباهت به نسبت و نتیجه آرا در دو انتخابات ۷۶ و ۸۰ نخواهد بود.
بدیهی است شهروندانی که به سلامت انتخابات و شمارش آراء خود حساس هستند، با توجه به تجربه انتخابات ۸۸ خواهان مکانیسمهای نظارتی متفاوتی بر انتخابات خواهند شد و شخص خاتمی ناگزیر از پیگیری این خواست قانونی؛ مطالبهای که ناظر است بر لوازم برگزاری انتخاباتی سالم.
این همه اما، در گام نخست نیازمند عزم و تصمیم شخص خاتمی است. بیگمان در صورت نامزدی در انتخابات آتی، او بار دیگر یکی از مهمترین بازیگران سیاسی ایران خواهد شد.
بهویژه آنکه مطالبات جامعه مدنی را نمایندگی کند و از موضعی «سبز» وارد صحنه رقابت انتخاباتی شود. چنانچه خاتمی مبتنی بر شرطهای خود ـ که در سال ۹۰ نیز بر آنها مهر تاکید زد و واجد حداکثر همسویی با تاکیدات میرحسین موسوی در بیانیه شماره ۱۷ اوست ـ به رقابت انتخاباتی پا نهد، تسهیلگر دورانی جدید برای دموکراسیخواهی در ایران خواهد شد.
حضور وی همچنین نشان خواهد داد که چگونه «کنشگران» (فاعلان/ عاملان) میتوانند نقشی تعیین کننده در روند تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایفا کنند؛ چنانکه موسوی و کروبی پس از انتخابات ۸۸ دورانساز و ماندگار شدند.
اگر خاتمی نامزد انتخابات ۹۲ شود، نه تنها بازی اقتدارگرایان با مفهوم و مقوله «انتخابات» به هم خواهد خورد بلکه راه دراز و دشوار دموکراسی در ایران، مرحلهای جدید و ویژهای را تجربه خواهد کرد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید