کلاب برای فردای ایران سلسله جسلاتی را پیرامون جنبشهای اجتماعی ایران با فعالین و کارشناسان مختلف آغاز کرده است.
جهت استفاده هر چه بهتر از این جلسات، گزارش مختصری از آن همراه با لینک جلسه منتشر میگردد. امید که هر چه بیشتر مورد استفاده و نقد مخاطبین قرار گیرد.
- کاظم کردوانی به استفاده از واژه جنبش در فارسی نقد دارد و میگوید دانش آموختگان علوم انسانی در این زمینه از زبانهای خارجی تاثیر پذیرفتهاند. در زبان آلمانی، انگلیسی و فرانسوی فقط واژه حرکت وجود دارد اما در فارسی ما دو واژه حرکت و جنبش را داریم که میشود تفکیکشان کرد و هر حرکتی را جنبش نگفت.
جنبش باید هدف خاص، سازماندهی، رهبری و تداوم داشته باشد. حرکت اما پیامد جنبش را ندارد. حرکت شکلهای مختلفی میتواند داشته باشد مثلا نهضت در ملی شدن صنعت نفت، شورش در دی ۹۶ یا خیزش در آبان ۹۸.
جنبش ننامیدن حرکت دی ۹۶ یا آبان ۹۸ کوچک شمردن آنها نیست بلکه نظر بر بررسی ماهیت آن حرکت و پیامدهای آن است. دی ۹۸ بزرگترین حرکت خودجوش تاریخ معاصر ایران حتی در زمان سه حکومت گذشته بود اما یک خیزش اجتماعی بودند و نه یک جنبش اجتماعی. بیشک اینها یک پیامدی دارند اما افقی باز نمیکنند، مثلا آنچه جنبش سبز کرد. یا مثلا نمیتوان از جنبش دانشجویی ایران گفت، بلکه از حرکتهای دانشجویی میتوان گفت. حتی حرکتهای کارگری هنوز به مرحله جنبش اجتماعی نرسیدهاند که پیامدسازی کنند.
جنبش سبز یا حرکت امروز معلمان جنبش حساب میشوند چون هدف، سازماندهی و رهبری نسبی داشتند.
او معتقد است بررسی حرکتها و جنبشها مهمند چون آزمایشگاهی برای شناخت آنچیزی در جامعه است که اغلب قابل رویت نیست.
حتی اینها فرصتی بیبدیل برای جامعه و حکومت، جهت آسیبشناسی مشکلات و تلاش برای رفع آن است که متاسفانه در کشور ما چه اکنون و چه در گذشته، حکومتها این حرکتهای اجتماعی را تهدید دیده و فورا با امنیتی کردن آن دست به سرکوب میزدند.
- نکته بعدی که آقای کردوانی به آن توجه میدهد، کمتوجهی کنشگران به مسئله حاشیهنشینان است.
در جامعهشناسی این موضوع بسیار با احتیاط باید طرح شود چون حاشیهنشینی فقط آن تصور آلونک یا زاغهنشینی قدیم نیست. بروز بسیار شدید حاشیهنشینی پس از انقلاب سفید با مهاجرت از روستاها به حاشیه شهرها شروع شد. مشکلات آن مناطق با شهرداری و تخریب خانههای غیرمجاز و …، از جمله دلایل اعتراض حاشیهنشینها و مبارزه با حکومت بود، در حالیکه روستاها آنچنان درگیر اعتراضات نبودند.
یکی از علل ندیدن حاشیهنشینی توسط فعالین، ندیدن جهش جمعیتی ایران است که یکی از چالشهای اجتماعی مهم ایران بود.
جمعیت ایران در آستانه انقلاب در حدود ۳۵.۶ میلیون نفر بود. در عرض ۲۸ سال جمعیت دو برابر شد، بدون در نظر گرفتن زیرساختها و نیازهای این رشد، با رویای تقویت لشکر اسلام و…، این پیامدهایی داشته که هنوز با آن درگیریم.
حاشیهنشین کسیست که بعلت مشکلات معیشتی توان زندگی در نظام شهری را ندارد و به حاشیه شهرها پناه میبرد. در مناطق بدون مجوز درون یا خارج شهر یا با شرایط خارج از استاندارد چون منازل رو به ویرانی زندگی میکند، از مردم شهرنشین جدا افتاده و از نظام خدمات شهری طرد شده و درگیر فرهنگ فقر و انزواست.
این نه تنها در شهرهای بزرگ که حتی در شهرهای کوچک هم رخ داده است. ۲۰% جامعه ایران (طبق برآورد صاحبنظران مستقل) حاشیهنشینند. مراکز دولتی در این زمینه متکثر و ناهماهنگند و آمار مورد قبولی ارائه نمیکنند.
این پژوهشگر حاشیه نشینان را نیروی عظیمیمیداند که نارضایتی بالا و آموزش پایینی دارند و درد اصلیشان نان است، میتوانند پیادهنظام جریانهای عوامفریب و حتی فاشیستی شوند. در این مورد باید بسیار فکر و گفتگو شود اما توجه چندانی به آن نشده است.
او میگوید هر چند علتهای بسیار برای حرکتهای اجتماعی وجود دارند و هر گروهی از چیزی شکایت دارد اما چند پدیده مهم را قابل ذکر میداند.
- یکی فقر است و که هرچند دسترسی به امکانات و خدمات اولیه و سهم مشارکت در امور سیاسی و اجتماعی نیز در بررسیاش نقش دارند، اما عموما آن را بر مبنای هزینههای اساسی زندگی میسنجند.
به گفته کاظم کردوانی، حسین راغفر که پژوهشگر فقر است میگوید ۱۱ تعریف برای فقر داریم اما در ایران عمدتا فقر مطلق را اندازه گیری میکنیم یعنی سطحی از معیشت که پایینتر از آن سلامتی فرد به خطر میافتد. نکته این که از سال ۸۶ تا امروز دولت خط فقر رسمی را اعلام نکرده است.
طبق اعلام راغفر در سال ۸۳ فقر ۲۹.۴% و در سال ۸۶ حتی ۳۵% جمعیت کشور زیر خط فقر مطلق بودند. طبق آمارها امروزه چیزی حدود ۶۰% جامعه زیر یا در خطر فقرند.
- مسئله دیگر موثر در حرکتهای اجتماعی، محرومیت نسبیست که در این مورد آقای سعید مدنی با عدهای دیگر از جامعهشناسان برای اولین بار کاری جمعی در قالب کتاب آتش خاموش منتشر کردند.
- نکات دیگر سرخوردگی فردی و اجتماعی و طرد و تحقیر است.
در فقر و محرومیت نسبی شخص میان موقعیت خود و آنچه لیاقت خود میداند اما به آن دستنمییابد، دچار سرخوردگی فردی و اجتماعی میشود و برای مقابله با طرد و تحقیر اجتماعی برمیخیزد که بخشی از خشونتی که در دی ۹۶ و آبان ۹۸ بود از همین بود. مثلا استانهای تهران و البرز با این که کمترین میزان فقر در ایران رو دارند اما کانون اعتراضات بودند. برعکس، خراسان جنوبی که جزو فقیرترین استانهای کشوره اعتراضات چندانی نداشته است.
یعنی باید دیگر عوامل از جمله عوامل ذهنی و فرااقتصادی را هم در نظر گرفت. مقالهای توسط فرهاد خسروخاور، سعید پیوندی و محسن متقی در شماره یک نشریه سپهر اندیشه منتشر شد که تاکید بر نقش ذهنیت بر شکلگیری حرکتهای اجتماعی دارد.
حرکتهای اجتماعی را باید روند در حال شکلگیری دانست و نه دادهای از پیش مشخص که بگوییم فلان قشر را داریم پس شاهد فلان اعتراضات خواهیم بود.
جامعه ایران جامعهای تکه تکه شده است. اینها وقتی در بستری مشترک قرار میگیرند میتوانند در روند و موقعیتی خاص خیزش همهگیر ایجاد کنند، مانند آبان ۹۸.
به نظر این جامعه شناس ما شاهد شکلگیری دو چیز در ایران هستیم.
یکی سوژه، یعنی شهروند خواستار به رسمیت شناخته شدن انسانیتش و نقش داشتن خودش هست. که از ۹۸ بسیار جدی بروز کرده است.
دوم از جنبش دانشجویی ۷۸ تا امروز که بسیار حرکتها داریم تا جنبش سبز تا آبان ۹۸ شاهد شکلگیری حرکت بزرگی در بطن جامعه هستیم که در مرکز تضادهای این جامعهی تکه تکه قرار دارد.
برای شنیدن این جلسه میتوانید به این لینک مراجعه کنید:
تلگرام: https://t.me/bfi1400/74?single
گفتگو با دیگر صاحبنظران در همین موضوع:
تقی رحمانی https://bit.ly/3K0Jlq0
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید