رفتن به محتوای اصلی

سرزمین جاوید

سرزمین جاوید

 

در اقیانوسی که مردم نام دارد در سرزمینی بنام ایران! کوهی عظیم در حرکت است .کوهی نه از جنس یخ با سری کوچک وبرآمده از آب.

دراین سرزمین نه اقیانوس منجمد هست! ونه آرام !

اقیانوس دراین سرزمین از جنس آتش است! گدازان وسوزنده.

کوه های سنگی سربر بفلک کشیده با آتش فشانی دردل که پیوسته در اعماق میجوشد. لحظه ای از غلیان باز نمی ایستد .

اقیانوسی که گاه آرام می گیرد! گاه می خروشد!بی تابی می کند!سر برصخره ها میکوبد.از درون صدف های نهان گشته دردل خود مروارید هائی یگانه بیرون میدهد.

دردانه های بی بدیلی که گاه در کسوت آرش جان بر تیر مینهند، زه کمان اساطیری ساخته شده از اراده و آرزوی ملتی رابه نیروی عشق می کشند.روح وجان به پروازدر می آوردند فرسنگ ها فرسنگ را به نیروی عشق در می نوردند. بر دور ترین مرزهای این سرزمین جاوید! برتنه درختان اساطیری می نشینند. ،برتارک کتیبه ها وستون های مانده از شکوه دوران های شکوهمند فرود می آیند! تاحراست کنند ازتمامیت این خاک !ازغرور و آزادگی انسان دردمند وصبور ایرانی.

حراست کنند از تاریخ کهن ملتی که مسیر طولانی آن را با پا های زخمی وآماسیده وخون جاری شده از دلهای عاشق خویش طی کرده اند.

راهی پراز مشقت، پرازدرد !زمانی قحطی ،زمانی جنگ ناشی ازهجوم بیگانه وگاه حکومت حکومتگرانی مستبد آنراجان فرسا تر ساخته وتا مرزهای ازهم پاشیدگی و محوشدن کشانده است.

اما چه رازیست؟

چه نیروئیست؟

دراین تاریخ که نه تحریف قلم به مزدان حکومت های مستبد! ونه هجوم آوران براین سرزمین قادر به نابودی وتجزیه آن نگردیده اند!

قادر به بند کشیدن ونابودی مردمی که بارها وبارها فرود افتاده اما برخاسته اند. مردمی که دربزنگاهی سخت به ناگزیر تن به تسلیم در برابر شمشیر های سرکج اعراب بدوی برآمده از دل صحاری خشگ حجاز داده ، سده ها دم فرو کشیدند.اما بهر فرصتی علم عصیان بر افراشتند.نهضت شعبویه علم کردند خلل در ارکان دین فاتحان وارد آوردند.

خاندان برمکیان را بقدرت علم ومدیریت مسلط بردیوان عباسیان کردند. در قالب سنباد ،مقنع ، مازیار مرد آویچ ، بابک خرمدین ،ابومسلم، یعقوب لیس ، بر خلفای اسلامی شوریدند تا از حریت و آزادگی خود دفاع کنند.

نهایت بتدبیر "خواجه نصیرالدین طوسی"هلاکو خان" را تشویق یه فتح بغدادکردند. دروازه آن شهر گشودند وبر سلطنت خلفای عباسی نقطه پایان نهادند.

اگر ابومسلم برای آزادی مردم جان برکف گرفت وشمشیردرمیان نهاد .بزرگ مرد دهقان زاده ای تمامی عمرقلم چون تیشه بر کوه زد تا بنائی پی افکند از نظم فارسی .کاخی بنا کند با برج وباروئی که ساروج آن از خون دل بود و آجرش ازاستخوان تن. کاخی که بزرکترین گنجینه زبان پارسی را در خود جای داد تا"عجم زنده کند"و از هویت ملی یک سرزمین حراست نماید.

"پی افکندم از نظم کاخی بلند

که از باد و باران نیابد گزند."

کاخی ساخته شده ازکلمات !کلماتی صیقل یافته وبر آمده از سینه یک ملت !مجموعی از افسانه ،اساطیر، خیال ،آرزو ،امید وحرکت. کلماتی که باجادوی خود یک ملت را هویت می بخشند ! وحدت ایجاد می کنند !شور می آفرینند !حراستش می کنند!دستش را می گیرند ببرکت مجموعی از تجربه، دانائی،شهامت نهفته درسیمای رستم وفرزانگی زال اورا را از سخت راه ها وتنگناهای زندگی عبور میدهند ....... ادامه دارد ابوالفضل محققی

Image removed.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید