رفتن به محتوای اصلی

ابوالفضل محققی

مردی که با چشم سر می دید
دریچه های ذهنم را باز می کنم
چگونه آقای"محمد رضا نیک فر" با طرح شعار "سلطانی ولائی"شکاف در مبارزه مشترک مردم می اندازد
آئینه سکندر جام جم است بنگر..
سالی گذشت ما همچنان بر غربال پشت درلگد می زنیم .
چه سرنوشت غم‌ انگیزی که کرم کوچک ابریشم
آیانسل جوان ایران همان گونه فکر می کند که نسل ما می اندیشد؟ قسمت دوم
آرزو برای سال پیش رو
زندگی چه میزان زیباست
دونگاه داخل وخارج و انتظار من از آقای رضا پهلوی
نشستند و گفتند و بر خاستد
حل مشکل اقتصادی بشیوه "امام علی"
رضا شاه فرهیخته ترین سر آمدگان آن دوره را دور خود جمع کرد
داستانی کوتاه اما واقعی برای کسانی که حوصله خواندن آن را دارند
شب یلدا وتنهائی من
انارشب یلدا و میراث نیاکان .همراه با دو پیام
جواب به یک اصول گرا ویک اصلاح طلب
در کاروانسرای وطن
روی بپوشان آقای خامنه ای چرا که
حاکم مستبدی را زوال عقل اتفاق افتاده بود
نامت زمزمه نیمه شب مستان است
خوش بود چون پای عمل آید بمیان / برای بیستمین سال ایران گلوبال
نتردام وحضور "ایلان ماسک" که بیشتر از مراسم مورد توجه بود
به بهانه روز دانشجو
قانون حجاب و وظیفه اپوزیسیون در قبال آن
شرحی جهت کشیدن این نقاشی
از نظر خامنه ای اگردر خانه اگر کس است یک حرف بس است
دادستان این تصویر
درد کهنه ای که التیام نمی یابد.
مادران داد خواه
این ذهنیت شرطی شده ما در لحظات حساس تصمیم گیری چه ها که نمی کند !
اكنون که كشور در آستانه نابودي به دست آخوندها و حكومت ديني است.
نشسته بر چهار پایه ای در بازار زندگی
به امید روزی که سر بالا رود آب
نقدی کوتاه بر فیلم دانه انجیر معابد.
یادت گرامی کیان کوچک با نهالی که در باغچه کاشتی
در ظرف زمان است که فرق بین جوهر فروش یا پیله ور معین می شود .
مردی فرو افتاد در پای پل حافظ .
فریب خوردگان دوران "پسا حقیقت"
دادگاه از کتاب جنگجوی کوچک
"دمت گرم "آهو دریائی" خوب بر برجک جمهوری اسلامی زدی" گفته یک پسر جوان
سه انار درشت در پشت در خانه ام
سوالات ساده یک دوست
برای غزاله واندوه بزرگش
سرزمین زیبایم ایران چه روزها وشب های تلخ توام با دلهره را سپری میکند.
"نه غزه ،نه لبنان ،جانم فدای ایران"
بخشی از کتاب هفت سال در کابل که روز گذشته به نشر فروغ سپردم .
بس کن! دری را بزن که جوابی بشنوی
توانمند سازی مردم"ما
نامم ایران است
صدای سوم صدای دیگریست
مرغ سحر ناله سر کن
یادم از گشته خویش آمد وهنگام درو
داستانی تلخ: فغان ز جغد جنگ و مرغوای او
دو نوجوان هفده ساله باشباهتی غریب و دو سرنوشت .
شهر کوچک ما داشت از خواب بر میخاست
تصویری از ارتش آن روز وسپاه پاسداران امروز در شهر من زنجان .
مهر ماه
مجتبی بن علی چرا که نه !
در آنجا شهری بود .
سیمای زیبای یک مرد !
باشد که دریچه کوچکی بگشائیم تا ستارگان را در اعماق شب ببینیم .
مادران داغدار خاوران رفته اند!
آیا در توان ما نیست شنیدن صدای دادخواهی مادران ؟
چهار سال گذشت
زنی بنام "یونچی"
روز موعود نزدیک است.
پایانی بر چرخه خشونت
سال روزتولدت مبارک پسر زیبای ایران زمین
تاریخ این روزها چگونه نوشته خواهد شد؟
زخمیان نه ناشی از تصادف زخمی از خشونت جامعه.
تکراری به همین سادگی و تلخی !
گردشی در خواب
یک گفتگوی تلفنی
جاودانگی
آن سرزمین رویا نیست
هر شهریور با یادی و دردی
در کلنجار با زمان
"حکایتی واقعی چونان یک حکایت سورئال "
خوشا افیون پیشنهادی یوسف پزشکیان که جنسش اعلاست.
دره یمگان درایران اسلامی که می فسرد جان ....
چه می کند این" شرافت اهل قلم /"واقعا بدتره" نوشته زید آبادی
شاهزاده کوچکیست با تاجی از کیسه پلاستیک بر سر
نامم را بخاطر بیاور!
نهال من کی گل می دهد؟
دو زندگی مشابه اما با دو فراز متفاوت
داستان یک فرار و نقش دعای مادر
میگردم دلتنگ با اندوهی سنگین بر دل
چه می کنند این لعنت شدگان با فرزندان ما؟
باز آزادی خواه دیگری بنام "رضا رسائی " اعدام گردید
نشسته بر قایق چوبی "کیان" کوچک در امتداد رود سن .
آقای پزشکیان آرزوهای قبل از انقلاب اسلامی شما زمانیکه دانشجوی دانشگاه تبریز بودید چه بود ؟
هیچ کی نمی تواند مثل ما خوشبخت شود
اسطوره آرش اسطوره پایداری یک ملت است در طول تاریخ
پیام های تاریخی دیکتااتور ها که هنوز تکرار می شوند.
چیز غریبی نیست داستان سینه زدن "آقای پزشگیان" و مداحی او
امان از دست این گربه ها
تقدیم به شصت در صدی که رای ندادند.
آش ناصرالدین شاهی
حدیث یک نسل