سایت کنفرانس :ناهید حسینی در سخنان خود گفت: «چرا زنان در ایران نمی توانند رئیس جمهور شوند؟ انگیزه من برای صحبت، حرف های اخیر شیخ محمد یزدی است که هفته گذشته در حوزه علمیه قم زمانی که برای طلاب حرف زد در مورد کاندیداهای ریاست جمهوری گفت: «عده ای ده دوازده نفره از خانم ها ثبت نام کرده اند». او حتی تعداد زنان را درست نمی داند و انگار نخود و کشمش می شمارد. یزدی ادامه میدهد که کسی وارد روستا شد، راهش نمی دادند و او سراغ خانه کدخدا را گرفت و افزود از نظر قانونی زن نمی تواند رئیس جمهور شود. ایشان وقتی از روستا و کدخدا صحبت می کند، من میخواهم از او بپرسم ایران مگر ملک پدری ایشان است؟ فرقی ندارد زن و مرد و تمام ملیت ها بر این خاک حق دارند. این که او تعیین می کند فقط مردها می توانند رئیس جمهور شوند، تحقیر و توهین آمیز است».
حسینی افزود: «در توضیح تاریخچه ماده ۱۱۵ قانون اساسی باید بگویم که در سال ۵۸ قانون گزاران هنگام نگارش این ماده به بحث و گفتگو می پردازند. عده ای می گویند باید مرد باشد و دیگران میگویند اگر ما بنویسیم مرد باشد از نظر بین المللی مشکل ایجاد خواهد شد چرا که چهره ای خشن نسبت به زنان از ایران نشان داده میشود. آیت الله بهشتی راه حل ارائه می کند که در قرآن کلمه رجل آمده است که معنای جنسیتی ندارد بلکه شخصیتی است. با افزودن کلمه رجل این مشکل حل می شود و در آینده زنان هم می توانند کاندیدای ریاست جمهوری شوند. حال امروز بعد از ۳۴ سال شیخ محمد یزدی معنی رجل سیاسی و مذهبی را رسانه ای کرده و می گوید طبق قانون، زن حق رئیس جمهور شدن ندارد. صحبت یکی از کاندیداها او را رنجانده بود که گفته بود نیمی از کابینه ام از زنان و نیمی از مردان تشکیل خواهد شد. اما شیخ یزدی از اینکه از برابری حقوق بین زن و مرد صحبت شود می رنجد. چرا که این یعنی مساوات و ایشان ناراحت میشود».
وی در ادامه گفت: «نکته دیگر در قانون که اشاره نشده اما مطمئنم آن هم در آینده عنوان خواهد شد در همین اصل ۱۱۵ است که ۵۰ درصد از جمعیت، زنها هستند. جمعیت زنان ایران به طور دقیق ۴۹٫۲ است یعنی تعداد زنان از مردان کمتر است ولی می گوییم نیمی از جمعیت زن هستند اما طبق این ماده ۱۱۵ حق ندارند رئیس جمهور شوند و در کنار آن ملیت هایی که مذهب سنی، زرتشتی و .. دارند نیز نمی توانند رئیس جمهور شوند. در نتیجه طبق این قانون ۶۰ تا ۶۵ درصد مردم نمی توانند، رئیس جمهور شوند. پیشنهادم به شیخ یزدی این است که ایشان اعلام کند و به صراحت بگوید زنها نمی توانند کاندیدا هم بشنود. در جریان این انتخابات ۳۰ کسانی که ثبت نام کردند، زن بودند اما ایشان آگاهانه می گوید ۱۰ تا ۱۲ نفر. برخی از زنانی که ثبت نام کردند، می گویند در اعتراض به این که نمی توانم زن بشوم، نام نویسی کردم».
حسینی گفت: «در مورد مطالبات زنان و شرکت زنان در ریاست جمهوری می توانم بگویم خانم اعظم طالقانی در سال ۷۴ کاندیدا شد و پیش تر در زمینه رجل سیاسی و مذهبی تحقیق کرده و ثابت می کند که رجل به معنای جنسیتی نیست؛ بلکه شخصیتی است و همان موقع هم شورای نگهبان اعتراضی نکرد بلکه کدخدایی سخنگوی شورا هم گفت که زنها می توانند کاندیدا شوند. برای همین آنها رفتند و بعد رد صلاحیت شد. در سال ۸۴ اعظم طالقانی به همراه ۸۹ نفر دیگر دوباره کاندیدا میشود ولی همه رد صلاحیت می شوند. در سال ۸۸ و جنبش سبز خانم ها به دنبال مطالبات خود رفتند. مطالبات آنها بر دو اصل بود که در نامه ای برای نامزدها گنجانده شد؛ پذیرش کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان و دیگری آن که قوانین ۱۹ و ۲۰ و ۲۱ تغییر کند. ۷۰۰ زن امضا کردند و کروبی هم گفت خانم جمیله کدیور وزیر امور خارجه من خواهد بود. موسوی همیشه رهنورد را به همراه داشت و ایشان هم خیلی فعالیت کرد. رضایی هم نوه خمینی را با خود داشت تنها کسی که اهمیت نداد احمدی نژاد بود».
وی افزود: «بعد از جنبش سبز چه شد که به زنها سخت گرفتند؟ چون مشروعیت نظام زیر سوال رفت و درگیری بین مردم و نظام منجر به جنبش رای من کو شد. مردم در آن مقطع با این که ۱۰۷ سال از مشروطه می گذرد ما آن زمان هم برای حق رای مبارزه کردیم اما در ۸۸ ارزش رای دادن مشخص شد و برای ما نهادینه شد که رای ما ارزش دارد. آن زمان، نقطه عطف تاریخی است که زنان نقش مهمی داشتند و بعد از آن من اسمش را می گذارم بنیادگرایان نو یا نئو بنیادگرایی فندامنتالیسم که تصمیم گرفتند فعالیت های خود را برای زنان گسترش دهند. اما امروز دانشگاه اصفهان و تهران و بوشهر زنان را به دانشگاه ها راه ندادند، قوانین کاری تعیین شد که زنان را از محیط کار دور کردند، ایران تنها کشوری است که زنان در آن حق ریاست جمهوری ندارند».
ناهید حسینی در پایان گفت: «تحلیل من از اوضاع این است که با توجه به این که در زمان خاتمی اصلاح طلب ها می خواستند تغییر به وجود بیاورند آن مرحله شروع شد و در جنبش سبز رای من کو به وجود آمد در نتیجه ما امروز با توجه به انتخابات یازدهم ریاست جمهوری یک مرحله باید جلو برویم و در این برهه از زمان به شعار کاندیدای من کو برسیم و دست شورای نگهبان را از صندوق رای کوتاه کنیم که این همان تلاش یو دی آی است. اگر به انتخابات آزاد در ایران معتقد باشیم، کار برای ما آسان تر می شود. اگر رژیم ایران به انتخابات آزاد تن ندهد و قبول نکند که هر شهروند و زنی حق کاندیدا شدن دارد، ما با شعار انتخابات آزاد پیش خواهیم رفت. من به آینده ایران خوش بین هستم و برای شیخ محمد یزدی طول عمر می خواهم تا زمان تغییر کند و ما در ایران مطالعات زنان بگذاریم و نسرین ستوده به ایشان تدریس کند».
امین ریاحی در سخنرانی خود گفت: «کمپین “نه به حجاب اجباری” توسط دانشجویان و دانشآموختگان لیبرال و با در نظر گرفتن یک هدف حداقلی ـ نه خیلی کوچک و نه خیلی بزرگ ـ انجام شد. ما بحثهای مختلفی میان خودمان کردیم که برای مثال چرا علیرغم تفاسیر مختلفی که از آزادی وجود دارد، با وجود مقالهها و حرفهای زیای که در این زمینه زده شد، مبهم است و دستمایه سواستفاده شده و گاهی میتواند خطرناک شود؟ به خصوصی وقتی صفتهایی مثل حقیقی کنار آن قرار می گیرد».
وی گفت: «ما به این نتیجه رسیدیم که آزادی در جامعه سیاسی ایران، بیش از هر چیز به عنوان وسیله مطرح شده است و نه به عنوان حق. در حالی که آزادی به گمان ما خیلی ساده به معنای رهایی از دخالت دیگران در زندگی خصوصی و اجتماعی و سیاسی است. نمونههای این مساله هم روشن است. حق تعیین شیوه پوشش، حق انتخای جنسی، حق شادی کردن، حق هرگونه زیستن که به نقض حقوق دیگران نیانجامد و … برای مثال در دوران اصلاحات بسیار گفته میشد که آزادی به معنای عقب رفتن روسری و بالا رفتن مانتو نیست. اتفاقا یکی از پارامترهای مهم آزادی، عقب رفتن روسری و بالا رفتن مانتو است. ما فکر می کنیم حق انتخاب سبک زندگی، یک خواست به حق است».
ریاحی در پایان سخنانش گفت: «حجاب اجباری یکی از موارد نقض سیستماتیک و بسیار گسترده در ایران و با اولویت بالاست. این خواست آنقدر جدی است که حتی کاندیداهای ریاست دولت در جمهوری اسلامی نیز از این مساله برای رایآوری استفاده میکنند. در کمپین، از افراد دیندار مانند محسن کدیور تا نیروهای سکولار و خانمی با بیکینی در ترکیه تا خانمهای باحجاب در ایران شرکت کردند. قریب ۶۰ تا ۷۰ درصد افرادی که در کمپین حضور پیدا کردند و عکس فرستادند، از داخل ایران بودند. این بدان معناست که آنان از حقوق خود مطلعاند و روی آن پافشاری میکنند. در حال حاضر بیش از ۴۳ هزار شهروند عضو کمپین هستند و اغلب آنها داخل ایران هستند. آخرین موفقیت کمپین در رای گیری دویچهوله بود که با اختلاف بسیار بالا نسبت به رقبایش از دیگر کشور با بیش از ۱۵ هزار رای اول شد. این کمپین گوشهای از کارهای خیل عظیم شهروندانی است که جلوی پدرسالاری ایستادند، جلوی حکومت ایستادند، شال و روسری را عقب راندند، مقابل عرف ایستادند و از آزادی جنسیشان دفاع کردند و تا این اواخر نه تنها تشویق نشدند بلکه مورد انواع ناملایمات از سوی حکومت و عرف و جامعه روشنفکری قرار گرفتند».
مهشید پگاهی در اظهارات خود گفت: «وقتی صحبت از برابری جنسیتی میشود، تمام گروههای جامعه مخاطب هستند. همه گروههای مختلف در کلام، برابری جنسیتی را تایید میکنند، اما اعتقادات مردسالارانه نهادینه شده در جامعه ما که اپوزیسیون را هم در بر دارد، چگونه است؟ برابری جنسیتی شکلهای مختلفی دارد: حقوقی، فرهنگی، اقتصادی و … زنان ایران جز شایستهترین و تحصیلات کردهترین زنان در کشورهای اسلامی هستند، اما قوانین مربوط به زنان در ایران، مابین کشورهای اسلامی عقب ماندهترین هستند».
پگاهی گفت: «حقوق مدنی در ایران همیشه از فقه اسلام گرفته شده است. در زمان شاه هم برابری وجود نداشت، اما با تلاشها و کوششهای زنان از جنبش مشروطه به بعد به امتیازهایی دست پیدا کردند: بالا رفتن سن ازدواج، محدود شدن طلاق یکجانبه، حق طلاق برای زنان تسهیل شده بود، حق حضانت داده شده بود، چند همسری گرچه ممنوع نشد، اما محدودیت ایجاد شد و برای این کار اجازه همسر را میخواست. بعد از انقلاب همه اینها از بین رفت و حکومت برآمده از انقلاب، حقوق جزایی را هم از بین برد و تبدیل به قصاص کرد. قصاص، حکمی بسیار غیرانسانی و غیرحقوق بشری است، اما حتی در این حکم غیرانسانی هم درباره زنان نابرابری وجود دارد».
وی افزود: «نکتهای که باید به آن توجه کرد که کسانی که دم از برابری جنسیتی حرف میزنند، نمیتوانند اجازه دهند مذهب در حکومت دخالت داشته باشد. اگر قرار باشد در حکومت آینده باز هم مذهب وارد شود؛ کسانی که چنین اجازهای دهند، اینها اعتقادی به برابری زن و مرد ندارند. برابری زن و مرد از هیچ نوع قرائتی از اسلام نمیگذرد و نمی تواند تامین شود. جنبه مهمتر برابری جنسیتی مساله فرهنگی است. فرهنگ جامعه را فرهیختگان جامعه میسازد و از آنجایی که در کشور در همه عرصهها مردان نقش اول را دارند، بدون تلاش و کوشش این برابری حاصل نمیشود. تجربه چندین سال فعالیت زنان، نشان داده است که فرهیختگان جامعه به مسایل زنان بیاعتنایی میکنند، از کارها و دستاوردهای زنان بیاطلاعند و علاقهای هم به اطلاع پیدا کردن از آن ندارند».
پگاهی در پایان گفت: «بسیاری از گروههای اپوزیسیون که حرف از برابری جنسیتی می زنند، اعتقادی به این مساله ندارند و مسایل مربوط به زنان برای آنها اهمیت خاصی ندارد. برای مثال چه تعداد از مردان، در کنفرانسهای مربوط به زنان شرکت میکنند؟ نشریات و رسانه های ایرانی اعتنایی به مسایل زنان ندارند. در داخل کشور که رسانهها حرفی نمیزنند و جنبش هم سکوت کرده است. در خارج از کشور نیز رسانهها اعتنایی به مسایل زنان ندارند. برای مثال چندی پیش و بعد از سخنان آقای خامنهای پیرامون زنان، یکی از نشریات پرخواننده اپوزیسیون مقالهای در اعتراض به سخنان او منتشر کرد، اما نه از دید زنان. بلکه یک مرد این مقاله را نوشته بود. متاسفانه نه تنها در ایران، بلکه حتی در میان ایرانیان خارج از کشور نیز آپارتاید جنسی وجود دارد، زنان در بیشتر جاها به عنوان زینتالمجالس حضور دارند. فراموش نکنیم بدون برابری جنسیتی دموکراسی محقق نخواهد شد و بدون آشنا شدن با نگاه زنانه به مشکلات زنان نمی توان به دموکراسی و آزادی رسید».
گلاله شرفکندی در آخرین سخنرانی این پنل، گفت: «تبعیض موضوع بحث من است. تبعیض مذهبی، جنسیتی، اتنیکی یا نژادی می تواند معنای تبعیض را به ذهن ما بیاورد. منظور از تبعیض چیست؟ بسیاری ممکن است فکر کنند که من اهل تبعیض نیستم، فکر کنید یک آقای سیاه پوستی به شما نزدیک می شود و سوالی می پرسد، از خیابان رد می شوید و یک سوئدی از شما ساعت می پرسد. نحوه چهره شما هنگام پاسخگویی به آنها چیست؟ اگر زن باشد؟ چطور؟ ما بر اساس یک سری تعصباتی که در پس زمینه فکری ماست، قضاوت می کنیم. قالبی درست کرده ایم و هر کس را در آن قالب می گذاریم و هرکس در آن نگنجید بیرون می افتد. حذف یعنی ما تبعیض روا داشته ایم. یکی میگوید معیارم اخلاقی است و دیگری از ارزش ها صحبت میکند اما به هر حال یک نوع قضاوتی است که خط های قرمزی را به همراه خود دارد».
وی گفت: «در ۱۵ آوریل، در یکی از دادگاه های مریوان سه نفری که بر طبق اشل های آنان، مجرم بودند برای مجازات لباس زنانه کردی پوشاندند و در جامعه چرخاندند. این رفتار در واقع نوعی توهین برشمرده میشد. تحقیر دو نفر را با ماشین گرداندند و نفر سوم قرار بود بعدتر دچار همان مجازات شود. خانم های مریوان با لباس های قرمز در خیابان های شهر حاضر شدند. چون معلوم شد لباس زنانه کردی که تن آنها بود طبق حرفهای احمدی مقدم فقط یک تنبان زنانه بود، برای همین همه قرمز پوشیدند. زنها به خیابان ها آمدند و گفتند که توهین را قبول نمی کنیم. خانم نویسنده کردی به نام شهلا دباغی همان روز گفت که آقایان نباید ساکت بمانند و اگر من به جای آنها بودم لباس زنانه می پوشیدم. هنوز شب نشده بود گروهی لبیک گفته و عکس های خودشان را گذاشتند. بعد ها کمپین این که «زن بودن نمی تواند ابزار تنبیه و تبعیض باشد» ۱۶۲۰۰ نفر به آن ملحق شدند که ۶۰۰۰ نفر خارجی بودند. توهینی صورت گرفته و عکس العملی را دیدیم و نتیجه اش شرکت کنندگان به کمپین است و عذرخواهی احمدی مقدم و در مورد نفر سوم هم مجازات اعمال نشد. این داستان بود اما این را تعریف کردم تا بنا به صحبت های خانم ناهید حسینی، بگویم این رفتار شاهدی بر ترس از زنان فعال در جامعه است در نتیجه شاهد نوع جدیدی از فندامنتالیسم هستیم».
شرفکندی افزود: »اتفاقات ۹۱ سهمیه بندی جنسیتی دانشگاه ها، تفکیک جنسیتی، قانون کار پاره وقت، دور کاری، اشکال کار این است که کدام کارفرما حاضر است پول کامل بدهد، حذف بودجه کنترل جمعیت یا لایحه گذرنامه و رشیده بودن آنها، به شکل خلاصه است. در مورد لایحه گذرنامه نگاه کنید که دختری که به سن بلوغ رسیده، عاقل و بالغ است و مسئول در مقابل جرم، او در سن ۱۸ سالگی در مورد سرنوشت کشورش مشارکت می کند و می تواند رئیس جمهور انتخاب کند اما تا ۴۰ سالگی آن قدر عقل ندارد که خودش تصمیم بگیرد آیا می تواند از ایران خارج شود. سپس داستان محرومیت از تحصیل، بیمه زنان خانه دار، تیغ دو لبه ای که در سوئد هم بین احزاب در حال انجام است. این اتفاقات تنها در یکسال گذشته افتاد اما عکس العمل های ما به عنوان فعالان سیاسی چه بود؟ آن چه که ما به عنوان تبعیض جنسیتی می شناسیم و به عنوان یک نورم مساله شرف و آبروست و زنان باید آن را نگه دارند. زنان سمبل حفظ این آبرو اند. من اگر در همین سالن زنی با کفش پاشنه بلند و ناخن های قرمز وارد شود خود من که با آن نورم ها بار آمده ام او را در چه کتگوری جای می دهم؟ خودم تبعیض را روا می دارم. ما برای حفظ آبرو اجازه خشونت به خود می دهیم».
شرفکندی در پایان گفت: «تبعیض زنان را با تبعیض اتنیکی مقایسه می کنیم. آنجا می گفتیم آبرو و اینجا می گوییم غرور ملی، باز جمع مهم است و شخص مهم شناخته نمی شود. استفاده از خشونت را مجاز میشناسیم وقتی صحبت از دفاع از تمامیت ارضی کشور باشد. اگر قرار است ما عکس العملی نشان دهیم دنبال چه هستیم؟ مبارزه با رسم و رسوم کهنه و سنتی؟ در زمان کوتاه می خواهیم به نتیجه برسیم؟ فاکتور ذهنی را عوض کنیم؟ دید فمینیستی را می خواهیم به کسانی که همراه ما نیستند، بدهیم؟ چه کسی مسئول است و با چه کسی مشغول جنگیم؟ چه کسی مورد خطاب ماست؟ فقط دولت و جمهوری اسلامی و قوانین است؟ تمام تلاش ها در دو راستاست یکی انقلاب ذهنیتی جامعه و دیگری توضیح توصیف و تفسیر قوانینی است که ساپورت کنند یا ایستادن مقابل قوانین تبعیض آمیز. دیالوگ باید بین من و شما و همه ما شکل بگیرد. به اضافه آنهایی که در حکومت هستند. قرار است مسائل را از بین ببریم و آدرس همدیگر را پیدا کنیم. فضایی را به دست بیاوریم که آن فضا بتواند اعتماد دراز مدت من و شما را بسازد درست کنیم. قوانین جنسیتی هیچ وقت دغدغه اصلی نبود و فکر می کنیم اگر ایران آزاد شد می توانیم حل کنیم، در حالی که اشتباه بزرگی است. پیشنهاد میکنیم یک سری سیاست هایی که در هر پروژه ای که داریم مطرح کنیم. هماهنگ رفتار کنیم با شرط این که همه وارد شوند. ما تفتیش عقاید نمی کنیم. مساله این است که بتوانیم در این فضا همه مشارکت کنیم. شفافیت در آن باشد، رو راست صحبت کنیم. مدیا و رسانه باید بتواند نقشی که باید را بازی کند. اتفاقی که باید بیافتد در ذهنیت ماست که در آن حرکت کمپین رافت، امین ریاحی و کاوه آهنگری هستند. تا در این پنل تنها خانم ها بنشینند، آب از آب تکان نمی خورد».
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید