مرگ مهسا، ملتی را در سوگ نشانده است؛ شعلهی خشم فقط در بستگان سینه سوختهی این نوگل زبانه نمیکشد، بیزاری و خشم همگانی است. صدای اعتراض صرفاً مختص کردستان بلند فریاد نیست که هم اکنون در سوگ اندوه قتل دخترش خون میگرید، بل طنین در جا به جای کشور دارد. با اعلام خبر مرگ مهسا، این فاجعه نه تنها وسیعاً در شبکههای جمعی و رسانههای غیر حکومتی به شکل اعتراض تند بازتاب یافت، که از سوی شخصیتهای هنری و ورزشی متعددی هم صریحاً تقبیح و محکوم شد. موج اعتراض به این قتل، با فرارفتن از اپوزیسیون سیاسی نظام، دهها میلیون ایرانی را به تکان واداشته است. جان باختن مظلومانهی مهسا - این فرزند مردم ایران، نشانه دیگری شد از تقابل ملی با این نظام.
جنایت ارتکابی چنان تکاندهنده است که خود رژیم به سختی هراسان از عواقب آن را هم، به وحشت انداخته است. کارگزارانی از ردههای مختلف مسئولیت در هر سه قوهی نظام، دم از ضرورت پیگیری فاجعه میزنند. از رئیسی آدمکش گرفته تا وحیدی معلوم الحال وزیر کشور و اژهای پرونده سیاه تا بر کرسی نشستگانی از مجلس، جملگی قول رسیدگی به چند و چون مرگ مهسا را میدهند اما فقط برای از سر گذراندن موج خشم ملی. از این تمساح های اشگ ریز، یک نفرشان هم حاضر نشده اعتراف کند که این مرگ از نتایج ناگزیر سیاست تحمیل حجاب همچون شناسنامه نظام متبوع آنها بر میلیونها زن است و خود نیز کارگزاران این ننگ. مهسا، فقط یکی از پرشمار قربانیان این مشی استبدادی است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید