رفتن به محتوای اصلی

مشاهدات یکی از بازداشت شدگان تظاهرات سراسری اهواز/ بازجو گفت: اگر همکاری نکنی سیانور به خوردت می دهیم

مشاهدات یکی از بازداشت شدگان تظاهرات سراسری اهواز/ بازجو گفت: اگر همکاری نکنی سیانور به خوردت می دهیم
تهیه و تنظیم:
کانون حقوق بشر

یکی از بازداشت شدگان تظاهرات سراسری اهواز: گفتند این سیانور است اگر همکاری نکنی به خوردت میدهیم. گفتم بکشید مگر چیزی برای از دست دادن داریم.

یکی از بازداشت شدگان تظاهرات سراسری اهواز، بعد از انتشار افشاگری اخیر درباره زندان سپیدار اهواز، مشاهدات خود و هم بندی هایش را برای ما ارسال کرده است. او که مدتی در زندان سپیدار اهواز در بازداشت بوده، در قسمتی از مشاهدات خود درباره خوراندن سیانور به بازداشت شدگان می گوید.

وی می گوید: از مهرماه کف خیابان بودم تا ۲۴ آبان که فراخوان دادیم. چندین بار محاصره شدیم و فرار کردیم. گاز اشک آور زدند که تا حد مرگ رفتیم. در خیابانی، دختری را از دست مامورها نجات دادیم. تمام خودروهای یگان ویژه و ون پر از جوانان مبارز بود. تمام شهر دود بود و بوی باروت و گاز اشک آور و آتش.

متوجه شدم دختری آن طرف خیابان تیر خورد. خواستم سمت او بروم که چند نفر گردنم را گرفتند و گفتند ایناهاش، خود حرامزاده اش است. دوستم به طرف من آمد. مأموران رژیم را میزد و میگفت «ولش کن». او را هم با تیر زدند. صورتشان پوشیده بود. گفتم حرامزاده پیدایت میکنم که با چکمه و باتوم فکم را داغان کرد. تا یکماه نمی توانستم چیزی بخورم.

ما را داخل ون که ۱۲ نفر دیگر هم بودند برده و به امانیه ستاد خبری اطلاعات منتقل کردند. وارد یک خانه ویلایی شدیم. از بیرون یک خانه عادی به نظر می رسید، ولی داخل آن نزدیک ۵۰ الی ۶۰ اتاق کوچک بدون پنجره بود. فقط یک شیشه دودی داشت که بتوانیم از آن طرف صدای بازجو را بشنویم.

یکبار یکی میامد و نقش فرد مهربان را بازی میکرد. یکبار نفر دیگر وحشیانه اسلحه را روی سرم می گذاشت و داد میزد که رمز گوشیت رو بزن. گفتم تا ۲۴ ساعت تحمل میکنم تا استوریهایی که گذاشتم پاک شوند و مدرکی از من نداشته باشند. صد تا سئوال را صد بار پرسیدند. یک دفعه صدای دوستم را شنیدم. به بهانه دستشویی و … رفتم به او گفتم چه مواردی را بگوید که حرفهایمان یکی باشد. خدا را شکر همینطور هم شد و اعترافی نکردیم.

مواد آوردند گفتند اینها در کیف تو بود. چون کیف ها اسم نداشت، کارت شناسایی هم نبرده بودیم نتوانستند بهانه پیدا کنند. یک ظرف آوردند و گفتند این سیانور است اگر همکاری نکنی به خوردت میدهیم. گفتم بکشید مگر چیزی برای از دست دادن داریم. بعضا با باتوم میزدند. بعضا سلاح روی سرمان می گذاشتند.

یک لوله سبز در دستشان بود که با آن میزدند و میگفتند «میخواهید لخت شوید یا خودمان لختتان میکنیم» گفتم دست به من بزنید تمام اهل فامیلم حقتان را کف دستتان می گذارند.

روز بعد به امنیت اقتصادی بردند که باز هم بازجویی بود. سپس ما را به زندان سپیدار منتقل کردند. زندان سپیدار خیلی شلوغ بود. بازداشتی های ایذه را هم آورده بودند. جا نداشتند و عصبی بودند.
چون چیزی در پرونده ما نداشتند و اعتراف هم نکرده بودیم، ما را با وثیقه آزاد کردند.

بعد زنگ زدن ها و تعقیب کردن ها شروع شد. من جواب نمیدادم، تهدید میکردند «حواسمان به تو هست. دست از پا خطا کنی با تصادف ساختگی میمیری و کسی هم متوجه نمیشود».

یک موبایل فروش می گفت چند نفری سرم ریختند هر کدام یک گوشی از مغازه ام بردند. هر مغازه داری را می گرفتند، اموالش را غارت میکردند. اما تا پیروز نشویم من از پا نمی نشینم.

کانون حقوق بشر ایران، در اواخر اسفندماه ۱۴۰۱ اقدام به انتشار افشاگری درباره شکنجه گران و پرسنل زندان سپیدار اهواز کرد.

بیشتر بخوانید:

اسامی شکنجه گران و مسئولان زندان سپیدار اهواز

Image removed.

کانون حقوق بشر ایران را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:
تلگرام / توییتر / اینستاگرام / یوتیوب / فیسبوک

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کانون حقوق بشری نه به زندان

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید