![](/sites/default/files/styles/galery_safhe_aval/public/2023-08/mohammad-nourizad.jpg?itok=iES5cLml)
حساب کاربری محمد نوریزاد، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، در پستی اینستاگرامی، خبر داده که او در اعتراض به «قطع ناگهانی و بدون اطلاع قبلی تلفنهای کارتی زندانیان سراسر کشور، در حالی که آنها در کارتهای خود از ده هزار تومان تا پانصد هزار تومان شارژ داشتند»، با «گوشتکوب» شیشه همه تلفنهای کارتی بند شش زندان اوین را شکسته است.
در این متن به قلم آقای نوریزاد آمده: «در یک روز چیزی قریب به ۹۵ میلیارد تومان از پول شارژ زندانیان کشور هپلو و بالا کشیده شد.»
نوریزاد ادامه داده که «به افسر بند شش اخطار دادم که چون سه چهار ماه است به نامه من پاسخی داده نشده، من میزنم شیشه همه تلفنهای کارتی را که متعلق به برادران دزد و آدمکش و جاسوس سپاه است، می شکنم. ۲۴ ساعت مهلت خواستند، و چون خبری نشد، زدم همه را شکاندم.»
درود هموطنانم...
سه شنبه ی هفته گذشته،
گوشت کوبی برداشتم و شیشه ی همه تلفنهای کارتی بند شش زندان اوین را شکستم. چرا شکستم؟ چون سالهای سال همه ی زندانیان در سراسر کشور با تلفنهای کارتی تماس می گرفتند، با خانواده، با وکیل و با دوستان صحبت میکردند. چهار پنج ماه پیش آمدند تلفن دیگری که میگویند اینترنتی ست، در کنار تلفنهای کارتی نصب کردند. همزمان از هر دو تلفن می شد تماس گرفت. ناگهان و بدون اطلاع قبلی، تلفنهای کارتی قطع شد! درحالیکه زندانیان در سراسر کشور ، در کارتهای خود از ده هزار تومان تا پانصد هزار تومان شارژ داشتند.
در یک روز چیزی قریب به ۹۵ میلیارد تومان از پول شارژ زندانیان کشور هپلو و بالا کشیده شد! کسی پیگیر این دزدی آشکار نشد و خود زندانیان هم جرأت پیگیری اینهمه پول بالا کشیده شده را نداشتند. من شخصا حدود سه چهار ماه پیش طی نامه ای به رئیس زندان اوین و با چسباندن دو کارت تلفن خود که در هر کدام چهل پنجاه هزار تومان شارژ داشتند، از وی خواستم به این دزدی آشکار ورود کند، پاسخی نیامد!
دوشنبه ی گذشته به افسر بند شش اخطار دادم که چون سه چهار ماه است به نامه من پاسخی داده نشده، من میزنم شیشه ی همه تلفنهای کارتی را که متعلق به برادران دزد و آدمکش و جاسوس سپاه است، می شکنم. ۲۴ ساعت مهلت خواستند، و چون خبری نشد، زدم همه را شکاندم، با گوشت کوب! به محل افسر نگهبانی که رفتم، فرد فربه ای به نام "عباس شفیعی" از کارکنان با ناسزای رکیک «.....کش». به من حمله ور شد.
خبر کردند گارد آمد، و وحشیانه به من پابند و دستبند زدند و بردند بند ۲۴۰ که انفرادی ست.
دو روز و دو شب من با پابند و دستبند در سلول انفرادی شکنجه شدم. در سلول گرم و کثیف با اعتصاب غذای خشک و اعتصاب دارو...
روز سوم مرا منتقل کردند به بند ۸ که اکنون در آنجا هستم، تلفنم را نیز قطع کرده اند از همان روز تا کنون...
دیروز نامه ای نوشتم به رئیس حفاظت زندان اوین آقای محمدی، با عنوان "شاش زندانیان" ...
آن نامه را سپردم به رئیس بند ۸ (آقای شیخ نواز) که به محمدی حفاظت برساند، و به دو نکته اشاره کردم:
۱. اینکه: آقای محمدی به پرسنل خود بیاموزد که به محمد نوری زاد ناسزاهایی چون «....کش» نگوید. من اگر اینی بودم که عباس شفیعی فربه تر از فربه به من گفت، اکنون مانند شاخ شمشاد در کنار حضرت آیتالله سید مجتبی خامنهای دزد و آدمکش، و در کنار سردار قالیباف دزد و آدمکش و پرستوپران ايستاده بودم.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید