سپیده قلیان، نرگس محمدی، گلرخ ایرایی، نیلوفر بیانی و زینب جلالیان در پیامهای جداگانهای از زندان اوین به نشست «زندانیان سیاسی از ایران و فراتر از آن، صداهای قدرتمند فراتر از دیوارهای ظلم» در خصوص وضعیتشان و فضای سیاسی ایران اظهار نظر کردند و روزنامه لوموند چاپ پاریس در صفحه اول خود به آن پرداخته است.
این متنها قرار است در این نشست در ۲۲ سپتامبر در پاریس خوانده شوند.
سپیده قلیان، فعال صنفی کارگری در این پیام گفته است: «پیام من را از پشت دیوارهای زندان اوین میشنوید. بنای بیش از ۶۰ ساله که نامش با شکنجه و سرکوب و آزادیخواهی و عدالتطلبی در ایران گره خورده است. در رویای فردای آزادی ایران، اوین یادآور روزهای سیاه و البته ارزش اهمیت آزادی خواهد بود.»
خانم قلیان در بخش دیگری نوشته است: «جنبش زن، زندگی، آزادی همچون تجربهای بزرگ از تمایل وسیع ایرانیان به براندازی، تغییر وضعیت موجود، نه رخدادی خلقالساعه که به جنبشهای اجتماعی پیش از خود استوار بود.»
نرگس محمدی، فعال حقوق بشر هم نوشته است: «صدای ترک خوردن "دیوار" هراس انگیز "استبداد دینی" را شنیده اید، یقین بدانید صدای فروریختنش را با "اراده"و "اقتدار" مردم ایران خواهید شنید.»
خانم محمدی در بخشی از این پیام آورده است: «به عنوان یک "زن" چون میلیون ها زن ایرانی همواره با "دیوار"های سخت و سیاه فرهنگ مردسالار، حکومت دینی استبدادی، قانون تبعیض آمیز و فرودستی ملال انگیز و فلاکت مفرط محرومیت در اضلاع زندگی ام مواجه بوده ام. این دیوارها حتی به کودکی ما رحم نکردند. این دیوارها مجال کودکی، جوانی و در یک کلام" زندگی " به ما ندادند. واقعیت تلخ این است که حکومت استبدادی دینی زن ستیز جمهوری اسلامی، " زندگی" را از همه ما ربوده است.»
نیلوفر بیانی، فعال محیط زیست هم در پیامش نوشته است: «من یک مدافع محیط زیست هستم که از پنج سال و نیم گذشته در زندان اوین تهران زندانی هستم و چهارسال و نیم دیگر در انتظارم است. من شهادت میدهم به مرگ تراژیک کاووس که رئیس سازمان غیردولتی حفاظت از حیات وحش، جایی که کار میکردم بود. من به شکنجه روانی، ضربوشتم و آزار جنسی هفت همکار دیگرم که به ناحق محکوم شدهاند شهادت میدهم: طاهر قدیریان، هومن جوکار، سپیده کاشانی، امیرحسین خالقی، عبدالرضا کوهپایه، سام رجبی و مراد طاهباز. من همچنین به رنجهای مشابه خودم شهادت میدهم.»
گلرخ ایرایی هم در پیامش نوشته است: «تلخترین واقعیت ۱۴۰۱ فروکشکردن اعتراضات پس از اعدامِ چند تن از "ما" بود و همهی آنچه نباید، پس از تنها ماندنِ خیابان رقم خورد. خیابانی که تنها مسیر منتهی به انقلاب و پایان دادن به استبداد و اقتدارگرایی است.»
«اعتراضات به جهت عدم ارائهی راهکار مناسب از سوی نیروهای سیاسی و نبود نیروهای سازماندهنده و حضور سکاندارانی ناکارآمد و ناآشنا با واقعیات جامعه دچار سیر نزولی شد و سرانجام فروکش کرد. سقف مطالبه برآورده نشد و مشروعیتزدایی از چهرهی رژیم برجستهترین دستاوردمان شد.»
زینب جلالیان هم نوشته است: «من زینب هستم. زینب جلالیان. زن کُردی که طی سالیان حبسام شاهد جنایات بسیاری در زندانهای جمهوریاسلامی بودهام. شاهد تحقیرها، تهمتها و اهانتهای بسیاری، شکنجهی زندانیان و از همه سختتر شاهد اعدام همبندیانم بودم. آیا دردی بزرگتر از این هست؟ با اینحال این ظالمان از من میخواهند ابراز پشیمانی کنم. منی که این همه ظلم را با چشمانم دیدهام، ابراز پشیمانی کنم؟»
خانم جلالیان ادامه داده: «اسفند سال ۸۶ (۱۶ سال پیش) در کرمانشاه بازداشت شدم. تا دو ماه پس از بازداشتم، کسی از شرایطم و مکانی که محبوس بودم اطلاع نداشت.»
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید