به گزارش یک سایت حکومتی به نقل از اندیشکده شورای روابط خارجی، الیوت آبرامز، کارشناس مسائل خاورمیانه این اندیشکده مدعی است که دکترین برژنف برای تقویت اردوگاه شوروی در جریان جنگ سرد مطرح شد؛ اکنون ایران از این دکترین الگو برداری کرده و میکوشد سوریه را در اردوگاه قدرت خود نگاه دارد تا از منافع خود صیانت کند. در جریان جنگ سرد، شورویها «دکترین برژنف» را اعلان کردند که بر اساس آن هیچ دولتی که در اردوگاه شوروی قرار میگرفت، اجازه خروج از این اردوگاه را نداشت. اکنون نیزحسن نصرالله، رهبر حزبالله از اهداف خود خبر داده است و نیویورک تایمز در این باره باید چنین گزارش کرده باشد:
«رهبر گروه شبهه نظامی لبنان، حزبالله، حامیان خود را به جنگ در سوریه فراخواند تا شورش علیه بشار اسد را در هم بشکنند. او گفت که این سازمان برای صیانت از لبنان و جنگ با اسرائیل بنا گذاشته شد، اکنون وارد «مرحلهای جدید» شده است و نیروهای خود را برای صیانت از منافع خود به خارج از مرزهای لبنان ارسال کرده است.» حزبالله تمایل دارد برای حفظ منافع خود بجنگد و به نظر وی، او در این باره چنین احساس میکند: «ما نمیتوانیم این جنگ را ببازیم. با استقرار یک حکومت سنی در سوریه، این حکومت با ترکیه یا اعراب حاشیه خلیج فارس یا غرب یا ترکیبی از ایشان، علیه ما متحد میشوند. پل میان ایران و حزبالله قطع خواهد شد. حزبالله به شدت تضعیف میشود بنابراین توانایی ما برای تهدید کردن اسرائیل کاهش مییابد. اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران حمله میکند به این دلیل که گمان میکند حزبالله و ایران ضعیف شدهاند. نفوذ ما در عراق نیز از بین خواهد رفت. مردم خواهند گفت که خیزش ایران و نفوذ شیعه در منطقه اکنون پایان یافته است. دشمنان حزبالله در لبنان تقویت خواهند شد. مردم به این نتیجه میرسند که روسیه رقیب چندان قدری برای آمریکا نیست. بنابراین باید در این جنگ پیروز شویم و برای پیروزی از هر منبعی که بتوانیم استفاده میکنیم. تضعیف شدن ترکیه و به ویژه اردن برای ما اهمیتی ندارد. در واقع هر آن کسی که از منازعه در سوریه سود ببرد برای ما بی اهمیت است. تنها یک مسئله وجود دارد: ما میبریم یا میبازیم؟ ما مصمم هستیم که پیروز شویم.» مسئله کلیدی اکنون این است که آیا ما خواهان پذیرش دکترین علی خامنهای هستیم یا خیر؛ دکترینی که بر اساس آن هیچ دولتی که بخشی از سیستم امنیتی ایران/ حزبالله است اجازه ترک این سیستم را ندارد. البته دکترین برژنف مربوط به یک ابرقدرت جهانی تا دندان مسلح و مجهز به تسلیحات هستهای بود؛ دکترین علی خامنهای مربوط به ایران است که 75 میلیون نفر جمعیت داشته و هنوز زرادخانه هستهای در اختیار ندارد. و به همین دلیل است که موضع آمریکا تا کنون بسیار غیر قابل درک و در نتیجه خطرناک است. نصرالله و خامنهای بر اساس ارزیابیهای خود از ما وارد ماجرا شدهاند ـ که ما حتا در صورت اعزام نیروی نظامی از سوی این بازیگران به سوریه، هیچ کاری نخواهیم کرد. تا به اینجا که ارزیابیهای ایشان درست بوده است. آیا ما واقعن این اقدام او و پیامدهای آن را در سراسر خاورمیانه را میپذیریم؟ به عبارت دیگر، نصرالله و علی خامنهای تصمیم گرفتهاند که پیروز شوند. ایشان هزینه شکست را به خوبی میدانند و از منافع پیروزی کاملن آگاه هستند و تصمیم قطعی خود را گرفتهاند. آمریکا هنوز چنین تصمیم قاطعی نگرفته و به نظر میرسد به باخت رضایت داده است. در مقاله خود با عنوان «دکترین برژنف، به سبک ایرانی» واکنش احتمالی به این ادعا را به بحث گذاشتهام ـ که «پیروزی و باخت» در ادبیات منازعه سوریه هیچ معنایی ندارد. بهانه ای راحت و سهل الوصول برای عدم مداخله در حالی که نیروهای خارجی، از لبنان و ایران پیروزی را برای حکومت اسد به ارمغان میآورند. اگر آمریکا اجازه دهد این اتفاق بیافتد، یعنی حزبالله و ایران پیروز شوند، اعتبار ما در هم خواهد شکست ـ که پیامدهای مهم دیگری نیز در سراسر جهان خواهد داشت. تنها میتوان امید داشت که صراحت نصرالله و خفتی که به ما داده است به نوعی آگاهی را در دولت اوباما ایجاد کند که باید نسبت به منافع آمریکا و ضرورت صیانت از آنها هوشیار باشند.
پایان خبر./.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید