رفتن به محتوای اصلی

بسياري از نقد ديگران لذت مي برند ولي خود نقدپذير نيستند

بسياري از نقد ديگران لذت مي برند ولي خود نقدپذير نيستند

علي سالاري

G_alisalari@hotmail.com

نقد به برخی از سیاست ها و عملکرد رهبری فداییان (اکثریت)

اخيراً سه مقاله در ايران گلوبال به بررسي سرنوشت نسل انقلاب و يا نسل سوخته پرداخته است. يکي مقالهً خانم انتظاري با عنوان "گناه نسل ما چيست؟" که به دفاغ جانانه و بي مايه از اين نسل پرداخته است. دوم مقاله "نقدبرخي سياست هاي اکثريت" بقلم آقاي باقرپور که بدرستي برخي سياست هاي اکثريت را نقد کرده ولي بعنوان فردي خارج از گود، گويي خود را متعلق به آن نسل و شريک در ضعف و قوت هاي آن نمي دانند. سوم، اين مقالهً آقاي اشکوري که "بينشها و روشها" آنهم از موضع "منتقد به خود و نسل خود" مورد بحث و بررسي قرار داده است.

بايد اذعان کرد که لازمهً رسيدن به مدرنيته، سکولاريته، قدراليته، مدنيت اجتماعي، پلوراليسم سياسي، و همهً اسباب و علل توسعه و دموکراسي قدرشناسي، تحمل و جاانداختن تفکر انتقاديست. بسياري از نقد ديگران لذت مي برند ولي خود نقدپذير نيستند و يا وقتي پاي خودشان، ايدئولوژيشان و يا رهبرانشان بميان مي آيد، آنرا بر نمي تابند. چنين افرادي چه در حاکميت و چه در اپوزيسيون باشند، ناصادق و غير دموکرات اند. کسي که پا به عرصهً مبارزهً سياسي و اجتماعي مي گذرد، بيش از گذشتن از جان و مال، لازم است حاضر باشد تا حيثيت و آبرو و شخصيت خود را به معرض داوري ديگران گذاشته و در آيينهً، نه جمع خودي و فدائيانش، بلکه مدعيان و منتقدانش، خود را باز شناسد، و در چي رفع نواقصش برآيد.

همانطور که آقاي اشکوري بدرستي اشاره مي کند، گناه نسل انقلاب همان تفکر اتوپيايي و "راديکاليسم ايدئولوژيک" بود و آنها که هنوز در اين چنبره گرفتارند، در افکار عمومي و مبارزات مدني اين دوران براي تحقق دموکراسي در ايران جايي ندارند.

وقتي راديگاليسم انقلابي و فرضيهً سرنگوني قهرآميز و انقلاب ديگر را کنار بگذاريم، ناچار بايد در پي ايفاي نقش سياسي از راههاي مقاومت مدني و مسالمت آميز باشيم، در آنصورت ازميان گزينه هاي ممکن بايد بهترين را برگزيد. در اين وانفسا که اپوزيسيون پاره پاره و خط خطيست چه گزينه اي بهتر از اصلاح طلبان مدعي اصلاحات وجود دارد. آنها که چشم بر اين ضرورت مي بندند، خواه نا خواه بلحاظ سياسي سوخته و در مرحلهً بعدي، حتا توسط بيگانگان به بازي گرفته نخواهند شد. اينست که فکر مي کنم، اگر چه از ميان شخصيت هاي حاضر در جبههً اصلاحات، عبدلله نوري، خاتمي، موسوي، و نهايتاً کروبي بترتيت گزينه هاي ممکن هستند، جبههً دموکراسي خواهي مردم ايران بايد روي ائتلاف اين گزينه ها براي معرفي يک کانديد مشترک کار کند. ائتلاف (و نه کناره گيري بنفع ديگري) هم روشي مدني تر، دموکراتيک تر و ضمنا مفيد ثمر تر است و مانع هرزروي و نااميدي نيروهاي حامي هرکدام از اين گزينه ها مي گردد. ائتلاف روشي شناخته شده در کشورهاي مبتني بر دموکراسي جند حزبي ( و نه دوحزبي)است و بستر تحمل و مدارا، اعتدال و ميانه روي، کارجمعي و مدني را هموار و ارتقاء مي دهد.

اگر هم که بپذيريم که مردم ايران دينخو هستند، آنگاه براي رسيدن به دموکراسي نيز ناچاريم بين دين اکثريت مردم و دموکراسي آشتي دهيم. مگر نه اينکه وجه غالب جنبش هاي روشنفکري، انقلابي و يا اصلاح طلبانه در ايران پيشا مدرن خواستگاه مذهبي داشته اند. ايرانيان براي جند بار دينشان را عوض کرده اند (ميترائي، زرتشتي، اسلام سني، اسلام شيعي، اسلام ولايي کنوني) در اين گذار، مردم بي دين نشده اند ولي شکل و ماهيت و کارکرد دين متحول شده و در آينده نيز خواهد شد. در دوران مدرن هم بدون همکاري و همياري و حمايت رهبران ترقي خواه و تحول طلب مذهبي، بطور قطع و يقين هيچ رفرم و اصلاح و انقلابي ممکن نبود. اين قشر بطور تاريخي نقش بسزايي براي ارتقاء سطح افکار عمومي ايفا مي کند و در اين مرحله مي تواند در جاانداختن ارجحيت ارزشها و روشهاي دموکراسي و حقوق بشر، کثرت گرايي و پلوراليسم سياسي، سازمانيابي و جامعهً مدني، اهميت نظم و قانون مبتني بر عدم تبعيض، نقش بسزايي ايفا کنند.

مجید خوشدل

majidkhoshdel@hotmail.com

نقد به برخی از سیاست ها و عملکرد رهبری فداییان (اکثریت)

من تاامروز فقط یک‌بار در بخش «اظهارنظر»‌ها شرکت کرده‌ام و این دومین بار است. این مقاله را که به توصیه‌ی یکی از همکاران مطالعه کردم،در اغلب موارد متین و منطقی یافتم. به عنوان یک گفت‌وگوگر به نویسنده‌ی این مقاله پیشنهاد می‌کنم، باارتباط‌هایی که با برخی از مسئولان سازمان اکثریت دارند، برای امر روشنگری، پرسش‌هایی مشخص وشفاف را با مسئولان پیشین و فعلی این سازمان-به خصوص فرخ نگهدار- در میان بگذارند و از آنان پاسخ بخواهند. به تجربه دریافته‌ام، نوشتن مقاله، تنها به قاضی رفتن است و در اغلب موارد بر ابهامات موجود می‌افزاید. با سپاس

مهران

بازخواني نظر مستشار بر بيانيه جامعه بهايي

حرف آقای مستشار کاملا درست است. این حرف جامعه ی بهائی هم نشانه ی نمک نشناسی محض است و هم نشانه ی اوج سیاسی بودن. کلا دیانت بهائی یکی از سیاسی ترین دیانت هاست، منتها با ابزار و وسایل پنهان. تبدیل همه جهان به بهائی و این ولع شدید برای تبلیغ یکی از سیاسی ترین امور است. در ضمن بهائیت با جنبش باب رابطه ای معکوس دارد. بهائیت باب را تکفیر کرد. باب یک روشنگر واقعی بود که حتا کلیت قران را زیر سوال برد و رابطه ی خوبی هم با ایران باستان داشت. بهائیت اما بخشی از اسلام است و کسی که می خواهد بهائی شود اول باید یک مسلمان واقعی شود، یعنی باید سنی شود. کسانی هم که می خواهند از دین فاصله بگیرند مورد ترور شخصیت شدید قرار می گیرند و پیرشان را در می آورند. دو نوع طرد هم دارند که بسته به شدت اش حتا افراد خانواده نیز موظفند که فرد طاغی را ترک کنند. به هر حال باید از حقوق این افراد بدون هیچ قید و شرطی دفاع کرد، اما آگاه هم بود که با یک فرقه ی به شدت سیاسی و خواهان تغییر بنیادی جهان بنا بر اصول خود اش روبروئیم. به نظر من بهائیت به همان اندازه خطرناک است که اسلام.

ناصر مستشار

بازخواني نظر مستشار بر بيانيه جامعه بهايي

پس از قتل باب که یک روشنگر بزرگ بود ودر عصر خود می خواست مردم ایران را از عصر تاریکی به روشنائی نماید بین مدعیان جانشینی او اختلافات فراوانی آغاز گردید که عاقبت کار به شمشیر کشی و خونریزی بین هواداران صبح ازل و عبدالبها که هر دو آنها ادعای جانشینی باب را داشتند.عبدالبها و صبح ازل از بستگان یک دیگر بودند و در جاهائی نوشته شده است که برادر بوده اند.صبح ازل راه باب را انتخاب کرد و ادامه دهنده راه او بود ومخالف تاسیس یک مذهب نوین بود اما عبدالبها می خواست تمام اندیشه های ناتمام باب را بنام به سرانجام برساند که عاقبت چیزی به نام جنبش بابیه که یک جنبش روشنگری وسیاسی بود دیگردیده نمی شود وبجای آن دین و یا مذهب بهائی بدست عبدالبها و حواریونش شکل گرفت که از روشنگری و هرگونه فعالیت سیاسی دوری جسته اند.عبدالبها در عکا اسرائیل فوت کرد ودر همانجا به خاک سپرده شد اما صبح ازل در قبرس کنونی دارفانی را وداع گفت ودر آنجا مدفون است و تعداد کمی هنوز در جهان خود را از پیروان صبح ازلی می دانند.

ناهید حسینی

چه کسی تا بو شکن است و اختلاف بر سر چیست؟

کیانوش عزیز باپوزش از اینکه برای شما زحمت بیشتری درست کردم. من از مسائل گذشته بی اطلاع بودم و صرفا به دلیل رعایت دمکراسی ودادن امکان به همه افرادی که مقالات خود را به سایت ایران گلوبال میفرستند، نوشته آقای اعتمادی را انتشار دادم. برای اطلاع دوستان بیخبر، باید بگویم که مقالات تازه به ترتیب در ستون داخلی چاپ وبعد از 12 ساعت به ستون سمت راست منتقل می شود. من هیچکدام از آقایان را نمی شناسم وبه کسی هم نان قرض نمیدهم.

بدبختانه مشکل ما ایرانیان یکی دو تا نیست. اشکالات جدی فرهنگی، ما را به اینجارسانده است که کسی مثل احمدی نژاد نماینده ملت ایران میشود. بزرگ کردن اشکالات دیگران جهت کوچک نمودن و یاسرپوش گذاشتن روی نقاط ضعف خود،از خصوصیات تمام نیروهای سیاسی است، انتقاد کردن و یا از خود انتقاد کردن در فرهنگ ما یک تابو است، تا زمانیکه این چنین برخوردهای عقب مانده که خاص جوامع در حال رشد می باشددر میان نیروهای روشنفکر ایرانی وجود داشته باشد، راهی جزء انتظار یک حکومت دیکتاتور دیگری در ایران نخواهد بود.

کیانوش توکلی

چه کسی تا بو شکن است و اختلاف بر سر چیست؟

ناهید عزیز_ شما کار کاملا درستی انجام دادید ؛"رعایت دمکراسی ودادن امکان به همه افرادی که مقالات خود را به سایت ایران گلوبال میفرستند، نوشته آقای اعتمادی را انتشار دادم" این را انانی که ،دمکراسی را مساوی با" انتقال سیاسی از چپ به سلطنت" تصور می کنند وبشکل مافیایی و تحت نام های مستعار جو سازی می کنند و از انتقاد می هراسند و منتقدین خود را بیشرمانه همکار وزرات اطلاعات می خوانند؛بایستی یاد بگیرند که ایران گلوبال یعنی دمکراسی واقعی یعنی تمرین دمکراسی برای نسل های دیروز و امروز . ایران گلوبال آقا بالا سر ندارد.

سيروس ازلندن

چه کسی تا بو شکن است و اختلاف بر سر چیست؟

جناب جاوات متاسقانه براي چندمين باربابستن چشمها وگوشهاش وطرح مسايل جنبي- ميخواهددروغهاوسانتاژوروش بسيار ناشايست سانسورمورددلخواه ميرفطروس راسرپوشي كند. سركوب وارعاب وسانسوركارزشت نظامهاي بسته -استبدادي وديكتاتوري است كه ماايرانيهابيش ازديگران مزه ي تلخ آنراچشيده ايم.

جناب جاوات متاسقانه براي چندمين باربابستن چشمها وگوشهاش وطرح مسايل جنبي- ميخواهددروغهاوسانتاژوروش بسيار ناشايست سانسورمورددلخواه ميرفطروس راسرپوشي كند.

سركوب وارعاب وسانسوركارزشت نظامهاي بسته -استبدادي وديكتاتوري است كه ماايرانيهابيش ازديگران مزه ي تلخ آنراچشيده ايم.

جناب جاوات چندسال قبل زمانيكه مقامات رسمي آمريكا وانگليس ازبابت كودتاي ٢٨مردادازمردم ايران عذرخواهي نمودندانتظارميرفت انسانهاي دموكرات دردرون سلطنت طلبان (اگروجوددارند)نيزكودتاي ٨مردادرامحكوم نمايند.

ولي شخص شمابارهااراذل واوباش سواردرتانكهاي ارتش شاهنشاهي درروزكودتارا*مردم*لقب داديد.

جناب جاوات شما كه بعنوان عقل كل درپي نصيحت ورهنمون به آقاي توكلي هستيدآياتاكنون درموردپريشان نويسي هاي شرم آوروضدانساني اشخاصي چون ايراني وايراندوست مطلبي نوشته ايد?

جناب جاوات بحث برسرراست وچپ وسلطنت طلب ودموكرات وغيره نيست والامصدق كبيرسنبا دموكراسي وآزادي بزرگترين سلطنت طلب ومشروطه خواه تاريخ ايران است.

آياشما مشخصاازآزادي بيان وانديشه دفاع كرده وشيوه ي زشت پيشنهادي ميرفطروس جهت سانسورمخالفين ودگرانديشان را محكوم ميكنيد?

رهگذر سیاسی

گروه ِ فشار ِ« سلطنت » و تشنجات ِ هیستریک ِ قابل فهم !

اقای جوات

من فکر می کنم تنها این رهبران رژیم جمهوری نیستتند که تاب وتوان تحمل دگر ادندیشان را تا کنون نداشته اند بلکه نیروها و اشخاصی در میان نیروهای سیاسی هستند که نیز همانند حاکمان جمهوری اصلا طاقت و تحمل دگر اندیشان را در محیط های اپوزیسیون از خود نشان نمی دهند و علیه مخالفان خود دست به اعمال زشتی می زنند که در این راستا برای رژیم جمهوری اسلامی آبرو می خرند و مردم را از خود دلسرد می سازند چراکه مردم به عینه می بینند که نیروهای اپوزیسیون قبل از رسیدن به قدرت چنین ضد انسانی برخورد می کنند وای به روزی که به قدرت برسند!

من خودم شاهدم که از سه سال قبل شما و دوستان شما با نام ها ی مستعار در همین صفحه اظهار نظر به آقای احمد افرادی توهین می کنید و تهمت می زنید اما آقای افرادی هیج عکس العملی نشان نداد و فقط سکوت کرد.. درحالی که یک کامنت در مورد شما نوشته بشود تا شما ده کامنت ننویسی و پاسخ ندهی دست بردار نیستی.

آقای افرادی سیاه روی سفید با دلیل و سند نشان داد که آقای میرفطروس همه منتقدینش را همکار شریعتمداری کیهان تهران می داند و آن ها را عامل جمهوری اسلامی می داند. من اگر جای شما بودم در مورد نظر و رابطه ام در مورد آقای میرفطروس تجدید نظر می کردم. کاری که شما می کنید چشم بستن روی حقیقت و دفاع کور از آدمی است که ذره ای به اخلاق اعتقاد ندارد . اقای جوات بی انصافی و رفیق بازی هم حدی دارد

Javat

جناب توکلی یکطرفه رفتن شما به قاضی مرا وادار به پاسخگویی کرد. 1-بارها به شما گفته شد بنده هستم ولی شما کماکان میخواهید بنده جواد باشم.در مورد شما واقعا حرف مرد یکی است. 2-اگر بنده مقاله اقای اعتمادی رادرکامنت چاپ کنم توهین به افراد است ولی اگر سرکار خانم حسینی همان را در صفحه اول چاپ کنند طیبات است! 8-باید به تخریب دگر اندیشان(این سنت سنواتی چپ مدل ایرانی وهمه انواع ...الهی ها چه شاه الهی وچه مصدق الهی و...) بجای نقد منطقی پایان داد. 9-به تجربه به من ثابت شده است برای نزدیک کردن ایرانیان از هر نحله فکری ومذهبی باید بدنبال یک زمینه مشترک مورد قبول بیشترینه بود و ان از نظر من فرهنگ ایران شهری است.

کیانوش توکلی

چه کسی تا بو شکن است و اختلاف بر سر چیست؟

جناب جوات _

javad و یا جوات فقط یک نام مستعار است ؛ همیشه سعی کردم همانطور که دوست دارید ؛شما را بنامم . شما دو کامنت گذاشته بودید که در اولی به احمد افرادی توهین کردید که پاک شد و در دومین" کامنت" مقاله حسن اعتمادی بودکه به دلیل اینکه جای آن در بخش دیدگاهها سایت است ؛ پاک شد .بار ها نوشتم لطفا مقالات را در بخش اظهار نظر نگذارید ولی شما آن را رعایت نکردید .ایران گلوبال سایت ازادی است و امکان سانسوردر آن موجود نیست؛ حتما کار های خشایار رخسانی رادنبال می کنید که دارد بطور مرتب مقالات میر فطروس را در بخش دیدگاهها می گذارد و من ان را به صحفه اول انتقال می دهم .

اما در مورد "سلطنت طلب" از نظر من فحش نیست بلکه تعلق سیاسی _ ایدئولوزیک بخشی از فعالان سیاسی است؛ منتها برخی "زرنگ " تشریف داشته و نقش های دو گانه را دنبال می کنند ؛بسته به" محیط " رنگ عوض می کنندو یک روز جمهوریخواه و روز دیگر سلطنت طلب می شوند .من شما را نمی شنایم . بنظر من مهم رفتار و طرز تفکر انسان است.

در ضمن مقاله حمید رضا مسیبیان و حسن اعتمادی همزمان بدستم رسیده بود ولی راستش تمایلی نداشتم مجددا موضوع میر فطروس اینجا علم بشود چرا که موضوعات مهمتری در جنبش سیاسی است که بایستی درسایت گذاشته می شد ولی اعضای مدیریت سایت کاملا ازاد هستند که هر مطلبی را که خوب تشخیص می دهند را در سایت انتشار دهند اما مغز غیر دمکراتیک برخی ها قادر به درک چنین مناسباتی نیستند(ایران گلوبال بر اساس سیستم" سر دبیر خودم" اداره می شود)به این خاطر مقاله اولی را وزنا و مقاله دوم را ناهید حسینی در سایت گذاشت اتفاقا خانم حسینی کاتاگوری مقاله حسن اعتمادی را خبر انتخاب کرده بود که پس از 12 ساعت می بایست به سمت راست می رفت ولی من آن را تغییر دادم و مقاله را به قسمت وسط در بخش تحلیلی انتقال داده ام .

رامین

چه کسی تا بو شکن است و اختلاف بر سر چیست؟

Mr Tavakkoli God bless and bravo for your patience, we all appreciate what you are doing. I suggest that if someone doesnt like it here, then they could kindly get the hell out of here without wasting time

Javat

گروه ِ فشار ِ« سلطنت » و تشنجات ِ هیستریک ِ قابل فهم !

جناب رهگذر(قبلاهم گفتم همچین رهگذر هم نیستید ومقیم واز گردانندگان سایتید) سیاسی

1-اگر نام مستعار بد است خود شما چرا دارید؟

2- اینکه میفرمایید "ن خودم شاهدم که از سه سال قبل شما و دوستان شما با نام ها ی مستعار در همین صفحه اظهار نظر به آقای احمد افرادی توهین می کنید و تهمت می زنید اما آقای افرادی هیج عکس العملی نشان نداد و فقط سکوت کرد" ایا مقاله دکتر دامون واقای اعتمادی وحتی کامنتهای خود من کدامشان حاوی توهین بود؟مورد توهین را از کیانوش خواستم ایشان کماکان با میکروسکپ در حال جستجو مورد است. سکوت افای افرادی از عدم توانای ایشان در پاسخ منطقی بود. ایشان نقاد نیست تخریبچی استوشاهد از غیب رسید, فقط به عنوان مقاله جوابیه ایشان یعنی"گروه ِ فشار ِ« سلطنت » و تشنجات ِ هیستریک ِ قابل فهم !" نگاه کنید تا نکته کامنتهای بنده دستگیرتان شود.به سایر عناوین توجه کنید:«عابرسرگردان »,سخیف,روابط قبیله ای ,پرونده سازی ,گروه فشار,گروه ارعاب ِ , ...

ایشان میفرمایند: آقای امیر مُحبیّان ( سردبیر نشریهء رسالت ) این قدر ناشی و بی فکر است که چنین دسته گلی به آب دهد و آن را مکتوب هم بکند ؟ اخر نااگاهی تا چه حد؟مگرسران نظام کم سوتی میدهند؟یوتیوب وانترنت پر از این دست گل به اب دادن هاست.نمونه دست دادن خاتمی با خانمی در ایتالیا ویا علامت بوزقورتی که احمدی نژاد در سفر استانی به هموطنان اذری نشان دادویا فیلمهای سخنرانی رهبر معظم و..... سایت رسالت ارشیو بیش از سه سال ندارد وگرنه جمله محبیان را نشانتان میدادم ولی برای نمونه به این مطلب محبیان منتشره در روزنامه شرق - پنج شنبه 3 اردیبهشت 83 توجه کنید: "چند باره کردن حریف بجای حذف".

4-ایشان همچنان به سنت حسنه وسنواتی خود یعنی تخریب بجای پاسخ ادامه میدهد وکماکان از پاسخ مقالات دکتر دامون واقای اعتمادی با حمله به میرفطروس میگریزد.فکر میکنم این بهترین فرصت جهت مناظره بااقای اعتمادی وپاسخ دکتر دامون پس از سه سال!باشد تا روی گروه بزعم ایشان فشار وارعاب سلطنت طلب کم شود. بقول شاعر

هر بیشه گمان مبر که خالی است...شما مرد بیشه همیشه خالی بوده اید.

ناصر مستشار

گروه ِ فشار ِ« سلطنت » و تشنجات ِ هیستریک ِ قابل فهم !

ایران همواره سرزمین ـ وزیر خردمند کش بوده است.داستانهای حسنک وزیر و غیره الی تا کشتن قائم مقام فراهانی بدست محمد شاه و سپس کشته شدن امیر کبیر بدست ناصر الدین شاه در سلسله قاجار و سپس کشته شدن تیمور تاش و خود کشی داور در عصر اقتدار رضا شاه که عاقبت در دوره محمد رضا شاه مصدق نیز توسط نیروی بیگانه و همکاری داخلی از درون دربار و روحانیون و زمینداران سرنگون گردید.مصدق از آن جهت به سقوط دولت خود تن داد تا مبادا جنگ داخلی و کشتار ی ولشگر کشی بیگانگان مانند افغانستان به وقوع نپیونددو گرنه در 25 امرداد 32 مصدق کودتا اولی را خنثی کرد اما در نهایت در 28 امرداد سرنگونی را به ماندن پرمحاطره ترجیح داد اما تاریخ چه زبان دوست ودشمن به نفع او گواهی میدهد

یک ناظر

گروه ِ فشار ِ« سلطنت » و تشنجات ِ هیستریک ِ قابل فهم !

آقای افرادی

بر نمونه هایی که از برخورد با منتقدان مورخ پژوهندهء ستیهندهء نابغهء خوش سابقه (یعنی از آن صدرنشین محفل فرصتجویان و آن خلوت گزین جرگهء پررویان ، آن مراد نوریشان و آن سرکردهء به زمین سفت نکرده جیشان،آن پروردهء لاطائلات مکتب روس آن نام بزرک ناگنجیده در هیچ قاموس و ثبت ناشده در لاروس حضرت کالانویس بن بازار یاب بن مورخ بن علی بن میرفطروس )آورده اید ّ

بد نیست مطلب زیر را هم که در ذیل مصاحبه ایشان در سایت عصر نو آمده و پاسخ ایشان یا مریدان ایشان را هم به سءوالات مستدل آقای منوچهر یزدانیان ببینید. که خود اندکی در کامل ترشدن شناختنامهء حضرت استادی مفید فایده خواهد بود!

منوچهر یزدانیان

2009-02-24 00:41:27

وارد شدن اقای علی میرفطروس با این انرژی و پشتکار به حوزهء مسائل حاد سیاسی دوران معاصر اگرچه جالب است با این احوال پرسش انگیز هم است.

تا آنجا که تقریباً بر همگان (یعنی گروههایس سیاسی طیف چپ و کسانی که با افکار و اشتغالات ذهنی و نظری ایشان آشنا بوده اند ) آشکار است ، که آقای میرفطروس به مسائل مربوط به اسلام یا جنبش های برآمده اجتماعی و مذهبی پس از اسلام می پرداختند و وارد اینجور مشکلات پیچیده و حاد سیاسی نمی شدند.

آن اوائل که مشتری کتاب ها و نظریه پردازی های ایشان ، از طیف چپ بودند ، در اثارشان

می کوشیدند که به سبک و گاهی با رونویسی ازمورخین روسی و تاریخ سازان حزب برادر ، مزدک و جنبش مزدکی را به منصور حلاج و به قرامطه وصل کنند و قرامطه را به حروفیه پیوند بدهند و همهء اینهارا به پسیخانیه و نقطویه و استادسیس و کرامیه و امثال این نحله ها و شعبه های بیرون آمده از اسلام مربوط کنند و سر آخر نتایج درخشان وجود جنگ طبقاتی را در میان «خلق های خاور» به اثبات برسانند و سر انجام پیروزی نهایی طبقات زحمتکش را در پرتو اندیشه های رفیق لنین و رفیق استالین به برو بچه های چپ وعده بدهند و کتاب های انقلابی خود را به چاپ های دوازدهم و سیزدهم برسانند. و البته انصافا از بابت فروش کتاب در سالهای نخست پس از انقلاب موفق بودند و ناشران طیف چپ که آن سالها غالباًاز دولتهای سوئد و هلند امکانات مرغوبی برای چاپ کتاب می گرفتند افتخار داشتند که کتابهای رفیق میرفطروس را به چاپ می رسانند و در اختیار جنبش قرار می دهند .

حال چه شده است که مسئلهء اختلافات شاه و مصدق برای ایشان عمده شده به موضوع مهم پژوهش ها و تحقیقات تاریخی ایشان تبدیل شده ، درحالیکه ایشان نه در این زمینه ها تخصص یا تجربه دارند و نه سن و سالشان قد میدهد که آن روزهای تاریخی و پر تب و تاب را از نزدیک دیده باشند و جریانات را از درون و از قلب حوادث تجربه کرده باشند. در حالیکه هنوز کم نیستند بسیاری از مردان و زنان سیاسی و تحلیلگر و اهل قلم که از نزدیک ماجراها را دیده و در آنها شرکت داشته اند و در این زمینه بسیاری گفتنی ها را گفته اند ؟!

به هرحال باید برای این رفیق سابق که نزدیک به هفده هیجده سال است که از سیاهکل به سوادکوه تشریف فرما شده و اکنون در آستان عالیجناب هاو در محضر علیامخدره ها اظهار علم و پژوهش می فرمایند آرزوی موفقیت کرد.

قطعاً ایشان در هدف اصلی خود که ساختن کتاب و پیش فروش کردن و به چاپ های دوازدهم و سیزدهم رساندن آنهاست موفقیت کسب خواهند کرد زیرا، واقعاً در این زمینه ها تجربه اندوخته اند و کاملا نبض بازار در دست ایشان بوده و هست منتها مشکل اینجاست که مسائل مربوط به وقایعی که هنوز همهء دست اندرکارانش نمرده اند کار بسیار مخاطره آمیزی ست زیرا هنوز خیلی از شاهدان عینی حضور دارند و خیلی ها که مرده اند نیز پیش از آنکه عمرشان را به آقای میرفطروس بدهند ، تجربیات و گزارش مو به موی وقایع را برای فرزندان و کس و کار خود نقل کرده و یا با گزارش کتبی حاصل تجربیات و روح ماجراها و رویدادهای دردناک مرداد ماه 1332 را به نسل های بعدی و به مردم ایران انتقال داده اند و وارد حافظهء جمعی ملت ایران کرده اند.

ازاین رو درد سر و گرفتاری پژوهشگر بسیار زیاد و گاه رسوا گر است و کار مورخ در چنین وضعیتی بی شباهت نیست به کار آن عابری که از بازار مسگران می گذشت و تصور میکرد که کسی صدای مشکوک وی را نخواهد شنید.

کار پژوهشی کسی که نه به قصد تحقیق علمی یا به انگیزهء حقیقت جویی فرهنگی و اجتماعی بلکه به دلائلی سیاسی یابه انگیزه های دیگر دست به نوشتن یک اثر تاریخی می زند اگر مربوط به اتفاقات بسیار بسیار دور بوده باشد ممکن است حساسیتی بر نینگیزد اما کتابسازی در باره کودتای 28 مرداد و و پذیرش وکالت متهمان یک واقعهء سیاسی نظامی عصر حاضر آنهم در لباس مورخ کار بسیار جسورانه و چه بسا کودکانه ای ست.

در این مورد خاص مضمون کتاب اقای میرفطروس ، متکی بر یک پیشداوری و است و بر پایهء تعهد و الزامی از پیش تعیین شده قصد دارد تا به خیال خوش خود به دعوای پنجاه ساله ء میان شاه و ملت خاتمه بدهد . و حق را در این میانه نصیب پادشاهی کند که مشروعیت قانونی خود را به خاطر همدستی ومشارکتش با دو کشوربیگانهء انگلیس و آمریکا بر ضد دولت قانونی و ملی دکتر محمد مصدق از دست داده بود.

و همین سلب مشروعیت از شاه بود که حودث سالهای 56 و 57 را به وجود آورد و بساط سلطنت را به نفع روحانیت برچید.

به هرحال پذیرش چنین وکالت خطیری از سوی ایشان آنهم نه در موقعیت یک لیدر حزبی بلکه در مقام یک مورخ و محقق، کاری ست که دل و جرأت و سلحشوری فراوانی می خواهد و لابد ایشان دارند.و اگر نه می باید صفت دیگری برای توجیه این اقدام ایشان یافت.

اما گذشته ازین مقدمات طرح دوسه سؤال در این زمینه مفید به نظر می رسد و امیدوارم جناب موارخ برای این سؤالات پاسخ قانع کننده ای اگر نه برای مردم لااقل برای خودشان جستجو کنند!

1ـ چطور می شود که وکالت واقعه ای را بر عهده گرفت که واقعه ای را که نزدیک به 35 سال دولت و حکومت آنرا قیام ملی می خواند اما مردم ایران ـ چه افراد سیاسی و چه مردم عادی و غیر سیاسی ـ همواره آن را کودتا می نامیدند و هرگز کسی حاضر نشد تا روایت رسمی دولت برآمده از آن وقایع را بپذیرد؟

2ـ چرا حکومت دیکتاتوری برآمده از آن وقایع ، باوجود امکانات و با وجود دسترسی کامل به اسناد و مدارکی که خود مالک و محافظ آنها بود و با وجود مورخان و نویسندگان با تجربه ای که با دستگاه دولتی همکاری داشتند ، در این 35 سال با اتکا به آن مدارک نتوانستند ، نظرگاه مردم ایران را نسبت به آن وقایع دیگر گون کنند و با آنهمه تلاش که انجام می گرفت کسی مظلومیت و مشروعیت مصدق را زیر سؤال نبرد و برعکس ، هرچه نطزیه پردازان رسمی کوشیدند تا مشروعیت شاه را که به واسطهء وقایع 28 مرداد به شدت صدمه د یده بود ، به او برگردانند توفیقی نیافتند؟

3ـ چگونه بود که یک پژوهشگر در آن سالها پیدا نشد که جسارتی مثل آقای میرفطروس به خرج بدهد و با اتکا به همهء اسنادی که حکومت قطعاً در اختیار او می نهاد وکالت زاهدی ها و کودتا گران را بر عهده بگیرد و شاه را تبرئه کند و مصدق را مقصر در ماجرا وانمود سازد؟

و سئوال مهم تر این که :

4 ـ چکونه است که بیش از پنجاه سال است ، که آکتورها و کنشگرهای واقعی این ماجرای تاریخی کشور ما یعنی انگلیسی ها و امریکایی ها خودشان بارها و بارها اقرار کرده اند که بر ضد دکتر مصدق کودتا کرده اند و اسناد کودتایشان هم در اختیار اهل تحقیق و اهل تاریخ قرار گرفته است و حتی در سالهای اخیر برخی از بلند پایه ترین مقامات رسمی آنان مثل کلینتون و وزیر خارجه اش به اشتباه امریکا در قبال ملت ایران اقرار کرده اند و رسما از مردم ایران بابت کودتای 28 مرداد عذرخواهی کرده اند اما یک تازه مورخ حلاج شناس کتابساز ایرانی مرغش یک پا پیدا کرده واقعه 28 مرداد را که در جهان به عنوان کودتای سی آی ا و شاه بر علیه دکتر مصدق شهرت دارد یک حادثهء داخلی و قانونی تلقی کند که طی آن شاه نه تنها گناهی نداشته بلکه قهرمان یک قیام ملی به حساب اید؟

اینجا دیگر باید گفت جسارت به تنهایی کافی نیست. در اینجا فقط رو هست که کارساز است و آنهم رویی که از برخی سنگ پا های کاسپین هم پُر و پیمان تر باشد.

------------------------------------------------------

نقد کردن یا عقده خالی کردن

ارژنگ اردوبادی

2009-02-24 22:05:37

روی سخن من نه در مورد کتاب تازه آقای میر فطروس است و نه تحلیل مطالب کتاب ، بلکه بر روی نظرات خوانندگان محترمی است که نقد کردن را با مسائل شخصی و خصوصی در هم میریزند و من خواننده را به شک در گفتارشان و صداقتشان میاندازند که اینطور نتیجه گیری نمایم ایشان بیشتر گویا خصومت شخصی با آقای میرفطوس دارند تا اختلاف دیدگاه چون زمانیکه وارد این حیطه ها شویم در واقع از بحث اصلی دور شده و مسائل شخصیمان بیشتر نمود میکند .

-------------------------------------------------

منوچهر یزدانیان

2009-02-25 14:15:20

آقای ارژنگ اردوبادی

شک البته بسیار چیز خوبی ست و دکارت هم گفته من شک می کنم پس هستم! و امیدوارم که شما هم هستید و همان آقای اوردوبادی هستید ،

اما لطف بفرمایید و بعد از شک کامل نسبت به صداقت و گفتار منتقدان پیشین ، خود جنابعالی به چهار سئوالی که اینجانب منوچهر یزدانیان از جناب «مورخ و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ » کرده ام پاسخ گویید یا پاسخ های خود را به آن جناب مورخ ابلاغ بفرمایید تا کمکی به حقیقت نگری و آرامش «وجدان روشنفکری» ایشان بشود.

موفق باشید آقای ارژنگ اردوبادی

----------------------------------------------------

در پاسخ جناب ارژنگ اردوبادی

محسن کوشا

2009-02-25 18:19:57

چون کامنت شما مستقیم یا غیر مستقیم به کسانی که برای نوشته آقای میرفطروس کامنت گذاشته بودند برمیخورد و یکی از آنها ارادتمند شما و نویسنده ی سطور بود . خواستم خاطر شما را کاملا آسوده نمایم که اساسا نه آقای میر فطروس را دیده ام و نه اصطکاکی بین ما وجود داشته ست . و لی ایشان هم بعنوان نویسنده سرشناس هستند و در این رابطه «بعضی » از خوانندگان بدیهی ست که در بعضی مسائل و موضوعات با نویسنده ، دچار اختلاف نظر میشوند. فراموش نکنیم که ما در باره آثار هنری نویسنده صحبت نمی کنیم که نقد آن کار هر خواننده ای نیست و نیاز به منتقد حرفه ای دارد . بلکه موضوع کاملا سیاسی ست و در باره ی مسائل مبتلابه ایران ست که منابع محدود و نقل قول و مشاهدات عینی فراوان که خوشبختانه با ابتکار «تاریخ شفاهی » بخشی از این منابع به موقع جمع آوری خواهد شد که برای تحقیق و بررسی مورد استفاده قرار خواهد گرفت . بدیهی ست بعضی از علاقمندان بدلیل بسیاری کمبودها در مورد ناهمخوانی نقل قول ها و مستندات عکس العمل نشان میدهند تا بمرور به شرایط بهینه و معتدل خواهد رسید .

- در کامنت قبلی خود به تالمات بانوی سرشناس ایرانی دکتر ستاره فرمانفرمائیان ،در هنگام وقوع کودتا اشاره کردم ایشان هم رمان ننوشته بود بلکه در باره ی حوادث قبل و بعداز ٣٢ و هم چنین قبل وبعد از ٥٧ آنچه توانسته بود به زیور تحریر آراسته بود. اتفاقا می تواند مرجعی برای تحقیقات آقای میر فطروس باشد.

- در فاصله ی دو کامنت خود به سخنرانی آقای جک استراو وزیر پیشین انگلستان در افتتاح موزه ی شاه عباس در لندن برخورد نمودم که بخشی از آن در هرالد تریبون آمده ست. وقتی آن را خواندم یکباره یاد میرفطروس افتادم . با خودم گفتم میرفطروس در باره ی خانم اولبرایت نظر دیگری دارد و آنرا سیاسی کاری تلقی کرده ست . اما باید ببینیم میرفطروس درباره ی نظرات اخیر جک استراو و دخالت تاریخی انگلستان از جمله در کودتای ٢٨ مرداد علیه دولت ملی مصدق سایر امور ایران چه میگوید..

وقتی کامنت شما - ارژنگ اردوبادی - را خواندم تصمیم گرفتم فقط بخاطر رفع سوء تفاهم این کامنت را برای شما بنویسم. این حدیث سر دراز خواهد داشت و اصلا فردی نیست . البته غربی ها اعم از انگلیسی یا آمریکا ئی راحت تر با مسائل شخصی و ملی خود برحورد میکنند و کمتر تعصب نشان میدهند.

عین مطلب هرالد تریبون و لینک آن :

Then Jack Straw, a former foreign secretary, briefly noting that relations had been established between Britain and Iran in the early ۱۷th century, jumped to modern times. British and Iranian politics had been intertwined in the ۱۹th century, he said, and there had been many British "interferences" in ۲۰th-century Iranian affairs. A democratically elected leader, Mohammad Mosaddegh, had been toppled in a coup in which Western powers, Britain included, had had a hand. Britain had later supported the regime of a shah to which Iranian opinion became largely hostile.

You could almost physically feel the sense of amazement that such a discourse, never heard in a museum arena in England, caused among those who stood in the room, glass in hand. There was more to come. Iran, they heard from Straw, was the most important country in the entire Middle Eastern region, and it would play a role in maintaining stability, in Iraq, Afghanistan, etc. It all felt like a dry run for an international conference aimed at bringing together long-estranged buddies.

سایت هرالدتریبون هم مراجعه کنید.

http://www.iht.com/articles/ ۲۰۰۹ /۰۲/۲۰/arts/melik۲۱.php

-------------------------------------------------------

کم‌خوانی و پرگویی

ناخدا

2009-03-06 15:20:23

به سئوال 4 آقای منوچهر یزدانیان توجه کنید که ایشان حتی مصاحبه را نخوانده کامنت گذاشته‌اند چراکه باور دارند حقیقت پیش ماست:

لقمان: با اينهمه، شما عذرخواهی خانم „مادلين آلبرايت“ (وزير امور خارجهی سابق آمريکا) دربارهی ۲۸ امرداد ۳۲ را چگونه توضيح میدهيد؟

ميرفطروس: خيلی عجيب است که دوستان ما „اسناد و گزارشهای دست اوّل“ از قهرمانان اصلی در صحنهی ۲۸ مرداد را کنار میگذارند و به اين سخنان مصحلتآميز و ديپلماتيک، ارزشِ „سند بسيار مهم تاريخی“!! میدهند... دربارهی اين سخنان اوّلاً: بايد بدانيم که در تاريخ ديپلماسی آمريکا، ما از اين „تعارفات“ يا „مصلحتها و مصالحهها“، فراوان ديدهايم. دوم اينکه: آن سخن در جلسهای به همّت آقای دکتر هوشنگ اميراحمدی (معمارِ خستگیناپذير بهبود روابط جمهوری اسلامی و آمريکا) صورت گرفته بود و موضع رسمی دولت آمريکا نبود. سوم و مهمتر از همه اينکه: در اين جلسه، خانم آلبرايت، اساساً، هيچگونه „عذرخواهی“(apologize) دربارهی ۲۸ مرداد ابراز نکرده بود. برای آگاهی از متن سخنرانی خانم آلبرايت به „اينجا„ و „اينجا„ نگاه کنيد.

بنابراين: مسئلهی „عذرخواهی خانم آلبرايت“، بيشتر تعبير يا تبليغ شخصی فرد يا افرادی بوده تا در نزد مراکز قدرت در ايران، چنين وانمود کنند که: „در سال ۲۰۰۰ من خانم آلبرايت را آوردم تا از ملّت ايران به خاطر کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ عذرخواهی کند“!! به „اينجا„ نگاه کنيد.

خودگویی و خود خندی

منوچهر یزدانیان

2009-03-09 12:54:55

جناب «ناخدا»

نیازی به خواندن متن مصاحبه آقای مورخ نبوده است. زیرامتن اصلی نوشتهء ایشان از نظر گذشته بود و همان کافی ست. در این مصاحبه جناب مورخ قصد ماستمالی کردن این سئوال اساسی را دارند که خیلی ها پیش از من نیزاز جنابشان پرسیده بودند.

برای یادآوری بد نیست گفته شود که در این یکی دوهفتهء اخیر ، از سوی وزیر خارجهء پیشین دولت فخیمه انگلستان یعنی آقای جک استراو بر آنچه که آقای مورخ کتابساز« تعارفات دیپلماتیک» نامیده اند(لابد با بهره جویی از مشاورت های یک دیپلمات مادام العمر کهنه کار و خوش سابقه ای مثل اردشیر زاهدی!!) یک عذرخواهی جدیدی هم اضافه شد که لابد آقای پژوهشگر در متن آن پژوهش های لازم را کرده اند و از «تعارفات و تبلیغات شخصی» آقای جک استراو سردرآورده و ریاکاری او را به ملت غیور ایران نو ملت های دیگر جهان نشان داده اند!

آقایان نوجوانان و پیر جوانک ها ، بد نیست یادشان باشد که مرد چنین عرصه هایی نیستند. تاریخ نویسی کار اهل حقیقت و اهل جستجو و اهل آموختن است و با روحیهء نامجویی یا نان طلبی سازگاری ندارد!

یک نکته آخر این که پرگویی هرچقدر هم صفت نازیبایی باشد که هست ، بازهم از پر رویی نازیبا تر نیست!

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید