عصر جدید به كاخ های دروغین حاكمیت و اشعار خالی از حقیقت عدالت ببالند، به ندرت با تغییر بنیادین همگام و همسو می باشد. اگر كسی با بافت جامعهی ایران به ویژه بافت قدرت شناسی و حاكمیت شناخت جزئی هم داشته باشد، در نگاه اول به وسعت دروغ پردازیهای رنگین كمانی عام و خاص پی می برد. مردمی خفته و گمراه شده در آهنگ بزم و رزم مذهبی، سلطنتی، مدل گرایی و غیره برای رهایی خویش توان سر برفراشته شدن ندارند و در مسیر نوسانات سیاسی مانند پر كاهی سرگردانند. فرهنگ خود فریبی در ایران مردم را به كوی عدم شناخت از واقعیات جامعه و جهان كشانده و عمدهی این مردم را از اعتماد به خویشتن خویش تهی كرده است. نبود جسارت عمومی و شجاعت در سطح جامعه، مردم را در دست نظام به خمیری بدل نموده، كه در طول سالیان متمادی با طرح شعار و شعر فریبنده دیدهگان مردم را نشانه گرفته است و اذهان عموم را به بیراه كشانده است.
مردم ایران در دایرهی قدرت و بازی سیاست به مانند سایر مردمان تحت سلطه و زور، مال و جان را بر آزادی و آزادهگی برتری دادهاند. فررفتن و غرق شدن در امواج ناتوانی و بی اعتمادی، آنها را به عروسكی سیاسی بدل كرده، كه در انتخابات گوناگون به طرق مختلف به صحنهی انتخابات كشیده می شوند و مهر نادانی را بر پیشانی خویش می زنند. مردمی كه خود را ملتی پر آوازه و مشهور قلمداد می كند و در ظاهر به تاریخ مملو از سركوب حاكمان زورمدار می بالند، در عمل عدم استعداد دارابودن نظامی انسانی تر و بهتر را فریاد می كشند. آنها به ریش اعراب، تركان و دیگران می خندند، اما در پس مرزهای پر از ظلمت و تاریكی این سرزمین گربهای شكل و در فضای وسیع این جوامع غیر ایرانی، مردمانی به پاخواسته و شوریده به چشم می خورند، كه میادین شهرهای بزرگ را به سنگر مبارزه علیه استبداد و دیكتاتوری بدل كردهاند. در سرزمین شاه و آخوند، پیشروان به قول آزادی خواه و حق طلب در داخل و خارج به دریوزهی سیاسی می مانند، كه برای موجودیت زندانی به نام ایران عزای عمومی سر می دهند.
بار دیگر خیمه شب بازی دیگر در راه است و سیل تفسیرات گوناگون در پهنهی این كرهی خاكی در جولان است. مردمی اسیر و دور از افق سیاسی معین در راهند، تا برای علی خامنهای و نظام حماسهی دیگر بیافرینند! در انتخابات دورهی دهم و در پس اختلافات فردیی بین كاندیداهای ریاست جمهوری، موجی از اعتراضات گسترده ساحل سیاسی رژیم را درنوردید، اما به دلیل حامیان نظام كه به سبزپوشان داخل و خارج از كشور معروف شدند، جنبش مذبور در نطفه خفه شد. فضای داستان سرای و شاهنامه نویسی بستری فراهم كرد، كه حقیقت موضوع و ریشهی دردها به دست فراموشی سپرده شد. بسیاری از به قول روشنفكر و دانشگاه رفتهگان و حتی گروههای اپوزیسیون خارج از كشور شعار "ای ایران سرزمین پر گهر را" سر می دادند و خود را برای انقلابی سبز آماده كرده بودند. نبود درك سیاسی و نامانوس بودن با واقعیات و عدم درك موزونی سیر رویدادها، پشیروان و رهبران این جنبش را در تارهای عنكبوتی گرفتار كرد. در نتیجه اعتماد به نفس مردم شكنندهتر از گذشته شد و رژیم در برنامه ریزی خویش موفق تر عمل كرد.
در ایران توسعه نیافته، فرد نیز از مسئولیت خویش شانه خالی می كند. عدم آگاهی بر ابعاد گوناگون جامعه و زندگی، وی را در آغوش بیماری مزمن موسوم به " دنبالهروی كوركورانه" گرفتار می نماید. در چنین روزگاری استراتیژی عمل در عالم خارج وجود ندارد و توان بسیج كردن عموم برای رسیدن به هدفی معین از دایرهی معادله خارج است. مردم به دلایل مختلف از زیر بار مسئولیت در رفته و روشنفكران و احزاب سیاسی خارج از مرز هم به نوشتهای چند بسنده كرده و در نتیجه عمل مهمی رخ نمی دهد. هدف از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران امروز به سخره گرفتن مردم است. مردمان و ملت های مختلف در این سرزمین از روزهای اوایل انقلاب منفی بهمن به ابزاری بدل شدهاند، كه باید در دایرهی عبودیت نظام بچرخند و در انتظار انقلاب مهدی، سكوت را پاس بدارند.
چنین به نظر می رسد، كه مردم كم و بیش در انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای اسلامی شهر و روستا شركت می كنند. برگزاری همزمان چهارمین دورهی انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا با ریاست جمهوری، مردم را به شركت در انتخابات سوق می دهد. از دور نهی كردن مردم از شركت انتخابات از طرق فراخوان و اذان سیاسی مجموعهای از احزاب و گروههای سیاسی بریده از جامعه، تنها به واكنشی كوتاه مدت به سیاست روز رژیم می ماند. باید مردم خفته از خواب گران برخیزند و با دیدهی شك و تردید به تاریخ خویش بنگرند و دو انقلاب كمدی ایرانیان را بفهمند. چرخیدن در مدار شاه و آخوند و خیره شدن به دو ناانقلاب موسوم به مشروطه و اسلامی توان و ارادهی عموم را خنثی و منزلت آزادی فرد و عموم را نفی می كند.
باید عزم خویش را جزم كرد و فروریختن پایههای نظام و افكار استبدادی را نشانه گرفت و دروغ های تاریخی را وداع گفت. غرور بی پایهی ایرانی بودن را باید شكست و آهنگ سقوط حاكمان زور و مستبدان را سر داد. مردم باید از نظام و همچنین از فرهنگ سركوب سالاری سیاسی گذر كرده و عبودیت سیاسی را به زبالهدان تاریخ بیندازند. ننگ تاریخی ایرانیان و به ویژه ملت حاكمه و حاكمیت سیاسی از طریق اعتراف به شناخت هویت ملتهای دربند و آزادی اصیل فرد و دورشدن از قداست مرزهای ساختگی رنگ می بازد
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید