این روزها مذاکرات هستهای ایران با قدرتهای جهانی که پس از گذشت یک دهه، همچنان معضل اساسی در مورد این کشور به شمار میآید وارد فاز جدیدی شده است. در حالی که اسرائیل و برخی از کشورهای عربی به مذاکرات هستهای ایران ابراز بیاعتمادی میکنند، اما کشورهای غربی نظیر بریتانیا و آلمان نسبت به نتایج این مذاکرات خوشبینند.
اما در مقایسه با ده سال گذشته، چینش قدرتهای جهانی در زمینه مسئله هستهای ایران به چه صورت است؟ آیا حل پرونده هستهای ایران، لزوما به حل معضل سی و چند ساله رابطه ایران و آمریکا منجر میشود؟
همچنین آیا اهمیت و پیامدهای مذاکرات هستهای ایران فقط به مسائل هستهای این کشور ختم میشود؟ این مذاکرات چه تأثیری بر دیگر حوزههای بینالمللی نظیر نقش ایران در بحران سوریه دارد؟ بحرانی که پس از گذشت سه سال از آغاز آن همچنان معضلی حل نشدنی برای جامعه جهانی است.
آیا ادامهدار شدن بحران سوریه که جمهوری اسلامی ایران نیز در آن تلفاتی داشته، در کنار تحریمهای بین المللی علیه ایران، عاملی برای کشاندن مقامهای جمهوری اسلامی به پای میز مذاکرات بوده است؟
با توجه به موضعگیریهای مختلف و گاه متضاد نیروهای سیاسی و رسانههای خبری در ایران در زمینه مذاکرات هستهای این کشور، این مذاکرات چه تأثیری بر توازن قوا در داخل ساختار قدرت در جمهوری اسلامی ایران دارد؟ آیا این توازن تغییر خواهد کرد یا این که با وجود ولایت مطلقه فقیه، اساساً چنین تغییری ممکن نیست؟
در این میان تکلیف حقوق بشر و دیگر نگرانیها و دغدغههای مربوط به ایران چه میشود؟ آیا بیم اپوزیسیون جمهوری اسلامی مبنی بر این که در صورت توافق هستهای احتمالی، حکومت با دست بازتری به سرکوب جامعه مدنی میپردازد، همچنان باقی است؟
این پرسشها و برخی پرسشهای دیگر را با مهمانان این هفته میزگرد زمینهها و زمانهها مطرح کردهایم:
آقایان، منصور فرهنگ- کارشناس مسائل بینالمللی مقیم نیویورک، حسن هاشمیان- تحلیلگر مسائل خاورمیانه مقیم استانبول و مرتضی کاظمیان- فعال و کارشناس سیاست داخلی ایران مقیم پاریس.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید