آنچه که در ایران تحت حاکمیت خمینی و خمینی صفتان گذشت و می گذرد، فقط درد عشیره و قبیله من و تو نیست، بلکه درد میلیونها ایرانی آزادهای است که شاید منتقد و حتی مخالف ایدئولوژی، استراتژی، تاکتیک و ... . گروهی باشند که من تو در آن و شاید هم فقط برای به قدرت رساندن آن فعالیت می کنیم. پس این بغض جانکاهی که گلوی ما را می فشارد، بغض منتقدین و حتی مخالفین ما هم هست و همین نشانه می تواند فاصله بین ما را کم کرده و موجب نزدیکی شود. لذا نباید با تعصّبات آشکار تحت لوای مرزبندی، فقط قشر خاصی را دوست و بقیه را حذف، بایکوت و یا تحریم کنیم. نقد، انتقاد و حتی مخالفت دیگران با عقیده ما موجب می شود که به ضعف خویش اشراف یافته و در جهت بر طرف کردن آن بکوشیم. قــبـلاً نوشــته بــودم که آرایش نیروهای ما اشکال دارد و رژیم غالباَ از این نقطه ضعف و حفره امنیتی برای نفوذ استفاده کرده و می کند. طبعاً یک عنصر راحت طلب و عافیتجو در سنگری جای می گیرد که خطری آن ناحیه را تهدید نمی کند. اما وجدان بیدار، احساس سالم و صداقت در مبارزه حکم می کند که فرد ببیند وجودش در کدام سنگر ضروری و لازم است. نه تنها نباید آنان را از لیست دوستان حذف و دور و برشان را خالی کرد، بلکه باید روابط عاطفی را با آنها بیشتر و علنیتر نمود تا راه سوء استفاده و نفوذ رژیم بسته بماند. اگر ما دور و برشان را خالی کرده و با رفتارهای غیر مسئولانه خود، دشمن را متوجّه نفوذ پذیر بودن این نقطه سازیم، دشمن نیروهای خویش را در جای خالی شده ما می چیند و سوژه را تصرف می کند. اگر دشمن از ناحیه خالی شده از نیروهای ما نفوذ نماید، از پشت به سنگر کسانی حمله می کند که ما در جلوی سنگرشان خیمه زده و برایشان هورا می کشیم. هر شخصیتی را که ما تا کنون با بر خوردهای نادرست خویش راندیم و یا توان جذبش را نداشتیم، خمینی صفتان برای جذبش گام برداشتند و در خیلی از این موارد موفق هم شدند. طبیعی است که دشمن غدّار از چنین موقعیتهایی حداکثر استفاده را کرده و می کند. پس موفقترین گروه اپوزیسیون آن است که بتواند با جذب نیرو، موجب ریزش نیروهای دشمن شود و از این طریق تعادل قوا را به نفع خویش - مردم - تغییر دهد. باید به این نکته توجّه داشته باشیم که حذف یاران بالقوه هر چند راحتترین و بی دردسرترین کار است اما می تواند بدترین و دشمن شاد کنترین عمل هم باشد.
در میان اپوزیسیون جمهوری اسلامی متأسفانه گروههایی وجود دارند که هر منتقدی را دشمن و تهدید فرض نموده و برای اثبات و شاید هم بقای خویش، با شیوههای مختلف آنان را سرکوب می کنند. بر دور خویش حصار کشیده و فضای آن را پلیسی و پادگانی ساختند. دستگاههای عریض و طویل اطلاعاتی و امنیتی تأسیس کرده و به نیروهای تحت فرمان خویش القا می کنند که بیرون حصار همه در حال توطئه و تخریب علیه آنها هستند در صورتیکه دشمن و جدیترین خطر موریانههایی می باشند که در پیکرشان جا خوش کرده و سعی در نابودی ستونهای آن دارند و چه بسا موفق هم بودهاند. صف آرایی آنان نه معطوف به مبارزه با نظام جهل و جنایت حاکم بر ایران، بلکه درون و بیرون حصار مذکور و بیشتر حذف رقبای فرضی و احتمالی است. بدون اینکه روی مقاصد، شعار، عمل و حتی نظر افراد بیرون حصار نسبت به خویش تأمل کنند، همه را دشمن، متهم و مظنون می بینند. این صف آرایی چنان خشن است که نه تنها امکان همکاری و همراهی با دیگر جریانات اپوزیسیون نیست، بلکه جایی برای تنفس، گفتگو، مذاکره و مصالحه هم وجود ندارد. نگاهها خصمانه و مملو از نفرت و کینه است. این خصم، نفرت و کینه، بی تردید ذوب کننده، انرژیگیر، بی بازده و عامل بقای کسانی است که بر ایران و ایرانی حکم رانده و به جهل و جنایت ادامه می دهند.
شرط پیشرفت و ترقی نه همه را به سکوت واداشتن و یا با شگردهای مختلف دهن همه را بستن، بلکه آستانه تحمل خود را بالا بُردن و در خویش ظرفیت شنیدنِ انتقاد و مخالفت ایجاد کردن است. نه هر منتقدی الزاماً بازدارنده و سد راه است و نه هر مخالفی دشمن قسم خورده و انعطاف ناپذیر، پس نباید با تهمتهای ناروا و غیر منصفانه آنها را از خود دور و به اُردوگاه دشمن سوق داد. باید با درایت، آنها را همراه ساخت و از انرژیشان جهت تحقق آزادی و منافع مردم ستمدیده ایران زمین بهره جُست. سیاه و سفید دیدن، " یا با ما و یا بر ما " انگاشتنِ دیگران جز انحطاط، فروپاشی و "مرکزگریزی" فرجامی نخواهد داشت لذا می خواهم حرف منتقدان و مخالفانم را هم بشنوم و درد خویش را به آنها بگویم. می خواهم دادگاههای فرمایشی، زندانهای هارون الرشیدی، چوبههای دار و چوخههای اعدام را از ایرانِ خمینی زده بر چینم و جای آنها پرچم عشق و آزادی را به اهتزاز در آورم. یقیناً تحقق چنین هدفی از عهده " من " خارج است و فقط با توان " ما " امکان پذیر می باشد.
هموطنان عزیز! دشمن ایران و ایرانی، نه مسعود و مریم رجوی، نه رضا پهلوی، نه موسوی و کروبی که اینک در زندان باند حاکم هستند و نه آنکس و یا جریانی که اصلاح طلبی ( مبارزه بدون خشونت ) را بعنوان شیوهای از مبارزه بر گزیده، بلکه قدّاره دارانی هستند که در حال حاضر بر ایران ما حاکمند. کسانی که از تشتّت و تفرقه در صفوف اپوزیسیون بهره جسته و به جهل و جنایت ادامه می دهند، از سرمایه ملی کشور ما اختلاس میلیاردی می کنند، زندان دارند، دستگیر می کنند، شکنجه می کنند، تجاوز می کنند، اعدام می کنند، ایران و ایرانی را به روز سیاه نشاندند، حتی یک " راهپیمایی سکوت " مردم به ستوه آمده را بر نمی تابند و بر لبهای بستهشان هم گلوله شلیک می کنند. قبلا نوشته بودم و باز تأکید می کنم که مشکل ما در این 34 سال حکومت جهل و جنایت این بوده که هر مخالفِ رژیمی را رقیب دیدیم. بدین خاطر رژیم از تشتّت و پراکندگی ما بهره برد و به جهل و جنایت ادامه داد و می دهد. بالای صد و بیست هزار نفر از زنان و مردان آزاده ایران زمین صرفاً به جرم آزادگی اعدام شدند، خواهران نو جوان ما با فتوای فقهی خمینی و خمینی صفتان مورد تجاوز قرار گرفتند، برادران خرد سال ما به جرم خواندن یک نشریه وحشیانه شکنجه و اعدام شدند، صدها هزار نفر از فرزندان ایران زمین در تنور جنگ ضد ملی و میهنی سوختند، میلیاردها دلار از سرمایههای ملی به تاراج رفت، به غرور میلیونها زن و مرد آزاده تجاوز شد، میلیونها نفر تبعید و آواره شدند، ایران و ایرانی به روز سیاه نشست و ما که با جسمی مجروح و زخم خورده و روحی آزرده از فراق هزاران یار از دست رفته ماندیم، هنوز بر طبل نفاق، تفرقه، تشتّت، دشمن تراشی و .. می کوبیم و از فرجام کردار و گفتارِ دشمن شادکن خویش غافلیم.
باید به دور از برخوردهای عکس العملی، انتقادهای غیر سازنده، کنشهای هیستریک، دور زدن و گاف گیری از گذشتههای دور همدیگر، با کسانی مبارزه کرد که در حال حاضر بر کشورمان حاکمند. هر گروه مخالفِ باند حاکم باید گروه دیگر را همراه و مکمل خویش به پندارد و به این بیاندیشد که میان ما " دریای خون" نیست. میان ما حقیقتی است که کتمان می شود، واقعیتی که استتار می گردد و همه ما فریادی داریم که توسط دشمن مشترک سرکوب می شود، حق و حقوقی داریم که ناجوانمردانه زیر پا گذاشته می شود و فقط با هم و در کنار هم می توانیم به هدفمان برسیم. باید از گذشته درس گرفت و راه را برای هر کسی که خواهان تضعیف درندگان حاکم بر ایران است باز کرد. باید همۀ مخالفان و حتی منتقدان این نظام جهل و جنایت را همراه دید تا بتوان نسل بعدی را نجات داد و این ویرانه را آباد ساخت.
مطمناً تا زمانیکه از تعصّبات منحط، انرژیگیر و بی بازده دست نکشیم، سقف ذهنیمان را بالا نبرده و در مدار کیفیتری سقف نزنیم، همچنان همان راه سی و چهار سال گذشته را می پیمائیم و حاصل کاری جز آب به آسیاب دشمنان ریختن نداریم. باید در شعار و عمل ثابت کنیم که هر کسی سدِ راه ما برای رسیدن به آزادی نباشد، با ما و در کنار ماست. آری، فقط در این صورت است که می توانیم بر حکومت جهل و جنایت 34 ساله فائق آئیم و پرچم عشق و آزادی را در هر کوی و برزن ایرانِ خمینی زده به اهتزاز در آوریم. پـــیـش بـه ســوی آزادی
ما را آتش زدند و خود بر این آتش زدیم دامن
بدان ای هموطن، عامل این سوختن هم تو هستی و هم من
امـــرالله ابـــراهــیــمــــی
برای خواندن موضوعات دیگری که نوشتم، به اینجا کلیک کنید
برای دسترسی به مطالبی که در فیسبوک نوشتم، به اینجا کلیک کنید
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید