رفتن به محتوای اصلی

دست هايم تنهاست

دست هايم تنهاست

دست هایم تنهاست.

و دلم نارونی است

که بر فراز آن

هر پرنده اي که نشست.

آشیان نساخته

رفت و در دور دست ها گم شد.

 

دست هایم تنهاست.

و گونه هایم هر چند نوازش

می شوند به ناز.

و موهایم گردشگاه لبانِ

یکی مردعاشق است.

 

امّا دست هایم تنهاست.

ومن زنی تنهایم

که در پشت پنجره هاي بسته

در حسرت آفتاب جان خواهم سپرد.

 

دست هایم تنهاست.

و انتظار من

براي آنکه شاخه ی خشکیده شمعدانی سبز شود.

و عطر نان داغ

در فضاي ھرخانه اي بپیچد.

و انتظار من

براي آنکه درهاي بسته باز شود.

و هواي تازه از هر طرف بوزد.

و پرتو آزادي

پرده تیره شب را بدرد.

 

انتظاری است که

عاقبت طوفانی شد و

تمامیت مرا

غریق امواج عاصی و سرکش کرد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

لاله موذن

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید