رفتن به محتوای اصلی

جنایتی دیگردرحال وقوع است، فریاد برآورید

جنایتی دیگردرحال وقوع است، فریاد برآورید

نامه ای فوری به خانمهای محترم پیلاری، شیرین عبادی وهمه زنان ومادران دنیا، عفوبین الملل وهمه مدافعین حقوق بشردر سراسرجهان،بخودآئید، درفردای نزدیک میخواهند مادری را به تماشای اعدام سه فرزند جوانش ببرند، تانظاره گرحلقه کردن طناب مرگ برگردن عزیزانش بوده درمحضرش وعموم، ازجرثقیل آویزان آنان را بقتل برسانند.

اینجانبه م – احسان پیشه اهل گیلان و دبیرعربی درحال بازنشسته شدن ، ساکن اهوازهستم.چند روزپیش برای برابر با اصل کردن چند کپی به دادگاه اهواز رفته بودم، درحالی که منتظرنوبت ورود به دفتر و واحد برابر بااصل بودم، آقایی باکت شلوارسورمه ای با خواهش به منتظرین نوبت گفت، اگرکسی به دوزبان فارسی وعربی مسلط است، لطف نموده، باحفظ نوبت دقایقی برای ترجمه موضوعی کوتاه همراه من به اتاق رئیس اجرای احکام دادگاه انقلاب بیاید.

من تنهایی وداوطلبانه پذیرفتم،سپس همراه وی به اتاق بزرگی که باحروف بزرگ بردرب آن اجرای احکام دادگاه انقلاب نوشه بودند،وارد شدیم، سه زن باعبای عربی وسه مرد رابا لباس وچفیه عربی درآنجا دیدم،ابتداء رئیس اجرای احکام ازمن خواست که هرچه را برای این شش نفر ترجمه میکنم،نباید جایی مطرح نمایم.                                                                                                

  پس ازبازگشایی پرونده ها،رئیس ازمن خواست تا چند جمله دارای یک فحوی را از زبان فارسی به زبان عربی وبطور یکجا برای هر سه پدرومادر ترجمه کنم.                                      

 رئیس اجرای احکام دادگاه انقلاب بانگاه تحقیرآمیزبه سه مرد عرب وهمسرانشان وبازبانی خشن جملاتی را برای من خواند،با توضیح تهدید آمیزخطاب بقصد ایجاد رعب وترس، ازمن خواستارترجمه دقیق شد،وقتی ماجرا را فهمیدم که پرونده متعلق به پنج جوان همگی بااتهاماتی سیاسی ومذهبی محکوم به اعدام هستند،به عنوان یک مادر با بدترین روززندگیم روبروشده، تاپایان عمرعذاب روحی این ترجمه سخت را همراه خواهم داشت،ترجمه ای که کلماتش همانند خنجری مسموم قلب مادران را قبل ازپدران تکه تکه میکند.                 

لحظه ای که رئیس اجرا احکام گفت،  سه تن از جوانان به نامهای ناصر21ساله،جاسم 23ساله وعلی حیدری برادرند، بخود لرزیدم،پس ازپایان مقطع اول گفته های رئیس اجرای احکام، وقتی که چشمم به مادرسه جوان افتاد،بغض وگریه ام گرفت، قادر به ترجمه وسخن گفتن با پدرمادرهای پنج جوان نبودم.ناگهان رئیس اجرای احکام بانهیبی غیرانسانی ازمن مترجم داوطلب شده خواست تا گفته هایش را سریعاترجمه کنم.و باگرفتن تعهد کتبی درمورد شروط پس ازاعدام فرزندانشان واخذ امضاء آنان اتاقش را ترک کنیم.                                                                            

وی با لفظی زهرآگین گفت،هدف ازاحظارپدران ومادران پنج جوان اعلام تایید اعدام فرزندانشان توسط دیوان عالی وتاکید برتسریع دراعدامشان، آنهم درملء عام،که درچند روزآینده باجرثقیل وطناب شنق خواهندشد ،مضافا احظارشده ها باید تعهد دهند. اولا – حق مراجعه ومطالبه اجساد پس ازاعدام رانداشته،فقط بنا به صلاحدید اداره اطلاعات ومسئولین امنیتی زمان تحویل اجساد مشخص و به آنها اطلاع خواهند داد،درصورت عدم موافقت اداره اطلاعات با تحویل اجساد به خانواده هایشان وخاک سپاری درجایی نامعلوم، آنها حق اعتراض نداشته، تا اعلام محل دفن توسط مسئولین مربوطه،حق مراجعه واستفسارازهیچ مقامی را نخواهند داشت.                  

ثانیا- پس ازاعدام فرزندانشان حق برگزاری مراسم فاتحه وعزاء نداشته،درصورت  مصاحبه وشرح ماوقع برآیند،هرآنچه برفرزندانشان گذشته،برآنها وسایربستگان نزدیک آنان اجراء خواهد شد.                                                                               

همزمان با بلند شدن گریه سه زن عرب، خصوصا مادرسه جوان وازحال رفتن وی،که تاب شنیدن تاییدقتل (اعدام) جوانانشان را نداشتند، رئیس اجرای احکام با کمک چند مامورانتظامی ولباس شخصی همزمان باهل دادن آنان برای اخراج ازدادگاه انقلاب

بالحنی بسیارتند وتهدیدآمیز، ازمن خواستارترجمه جملاتش شد،می گفت بایدمواظب باشند،منبعد نیازی به همین رسیدگی زائد ومعرفی وکیل تسخیری نخواهد بود،بلکه مثل آن سه جوان عرب،آنان را زیرمشت ولگد آهنین بچه های اطلاعات بهلاکت رسانده، آب ازآب تکان نخواهد خورد.یادآوری می کنم که سه مرد عرب پس ازترجمه من، جوابهای منطقی وشجاعانه به رئیس اجرای احکام می دادند،ازشکنجه فزندانشان واخذ اقرارات مهندسی شده وکاذب پرده برداشته،ازمحرومیت فرزندانشان ونداشتن وکیل ومترجم معتمد سخن گفته،حکم را رد کرده،آنرا دستوری برای قتل فرزندانشان می پنداشتند.                                                                                                                   

رئیس اجرای احکام ازآنکه من هم زمان با دیدن مادرسه جوان گریه میکردم،آشفته شده، درسخنانی به من گفت، تو برای چه برای این عربها گریه می کنی؟بنده به وی گفتم آخرمن هم مادرهستم.خداحافظی کرده،ازاجرای احکام خارج شدم.

پس ازبرابربااصل کردن کپی ها،دادگاه را بسمت دبیرستان محل کارم ترک کردم ،ازخانم همکاروعرب که مورد اعتمادم من است دررابطه با سه جوانی که اخیرا زیرمشتهای آهنین اطلاعاتی ها بقتل رسیدند، یواشکی سئوال کردم، خانم همکارباشرح مختصری ،گفت مدتی پیش سه جوان عرب به نامهای محمدکعبی،رضامغامسی وناصر البوشکه زیرشکنجه فوت کرده اند.

پس ازحضورداوطلبانه وترجمه گفته های رئیس اجرای احکام ومطلع شدنم ازمرگ سه جوان عرب درزیرشکنجه های وحشیانه،مضافا درایتم ازظلم وجنایتهای همه جانبه رژیم علیه مردم خصوصا مردم عرب اهواز،باغلبه بربعضی ازتمایلات ناشی ازوابستگی نژادگرانه خودم،علی رغم خطرتسلیم وجدان معذبم شده، ازشماعزیزان فریاد نجات بخش تقاضامندم. 7مارچ2012 و17 اسفند 90

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید