اعلام جدایی جمعی از یاران "اتحاد جمهوری خواهان ایران" (اجا)بهانهای شد تا به تشریح این بیماری فراگیر فرهنگی ما ایرانیان بپردازم.
بهانه انشعاب این جمع مقاله آقای فرخ نگهدار بود که در آن اعلام کرده بود که حاضر است با آیتالله خامنهای مذ ا کره کند وگفنه بود که در سرکوب جنبش سبز تمام گناه به گردن حکومت نیست بلکه مردم هم گناهکارند. اما نکته جالب آن است که تقریبا تمام اعضائ اتحادیه جمهوری خواهان از جمله یاران وهمرزمان دیرینه آقای نگهدار با این نظر او بشدت مخالفت کردند و در جمع یازده نفری هیات سیاسی و اجرایی این سازمان حتی یک نفر با او همراهی نکردواز ایراد بر او دریغ نکرد. بنابر این به قول آقای بابک امیر خسروی معلوم نیست چرا جدا شدگان نظر شخصی یک فرد را بهانه جویی از جمع کردهاند و با این موضعگیری خود در حقیقت به همه جمع توهین کرده و نظر آنان را به هیچ انگاشتهاند. از آن بدتر وقتی متوجه شدند که آقای نگهدار برای جلوگیری از این انشعاب قرار است نامه استعفای خود از همه سمتهایش در سازمان و حتی عضویت در آجا را به سایتها بدهد آن جمع تصمیم گرفت ده ساعت زودتر از وقتی که خودشان مقرر کرده بودند اعلامیه جدایی خود را چاپ کنند تا نشان دهند که به هیچ عنوان بدنبال راه حل نیستند و در حقیقت آنچه که در مورد نظر آقای نگهدار میگویند در حقیقت بهانه ایست برای انشعاب از قبل طراحی شده نه به اعترض به این نظر.
اما چرا من از آن به عنوان یک بیماری فرهنگی نام میبرم تا عملکرد موضعی یک گرو: کافیست نگاهی سریع بیندازیم به کارنامه همه گروههای سیاسی از چپ وراست، درون و بیرون از حکومت سازمانها واحزاب بزرگ تا مجاع کوچک ومحلی تا متوجه این بیماری شویم سازمانهای چپ که مرتب از همدیگر انشعاب کرده و میکنند اکثریت واقلیت و بعه چندین انشعاب در هر یک. همین بیماری شامل نیروها و احزاب ملیون است، نزدیک به ده جبهه ملی در خارج از کشور و دوتا در داخل. سازمانهای روحانیت هم از این قاعده مستثنی نیستند تا جایی که یک ناظر بیرونی به سختی میتواند به یاد داشته باشد "مجمع" کدامین است و "جامعه" کدام. چند مجمع هست یا جامعه. کنفدراسیون دانشجویان که آنقدر در آن انشعاب شد که برای شناخت آنها باید به بایگانیها و مراکز اطلاعاتی مراجعه کرد. گروههای ادبی ما هم به همین آفت مبتلی هستند کانون نویسندگان در همان سالهای اولیه تشکیلش دو تا شد که در خارج ازکشور انشعاب بیشتر پیدا کرد بیشتر انجمنها وگروههای هنری و ادبی هم همین سرنوشت را دارند. حتی فرقههای عرفانی و صوفی ما همین کارنامه را دارند سازمانهای درون حکومت ما نیز از این آبیماری مصون نیستند کافیست مروری کنیم به کارنامه اصلاح طلبان واصولگرایان وغیره.
عوارض این بیماری: فرد پرستی و روابط قبیلهای
بخاطر دارم در ماهای اول انقلاب پارهای از روشن ضمیران چون آقای طاهر احمد زاده و مرحوم علی بابایی و مذهبیون و ملیونی که به حکومت نزدیک بودند مرتبا میگفتند که از آقای خمینی بت نسازید و ایشان را بجای شاه ننشانید والا چرخ بر همان پاشنه استبداد تاریخی خواهد چرخید ولی در مقابل کسانی چون اقای احمد خمینی میگفتند هر انقلاب یک اسطوره میخواهد واگر آقای خمینی تبدیل به آن انسان ماورایی نشود به زودی هر کس از راهی میرود وپراکندگی باعث مرگ انقلاب میشود و به قول آقای سعیدحجاریان مهار هزار گوسفند آسان تر از جمع کردن نه گربه است که هریک به سویی میگریزد و حال هم بسیار از سیاسیون از رهبری بی منازع آیت الله خامنهای حمایت میکنند نه از سر ایمان دینی به ولایت مطلقه فقیه ونه قایل به جاذبه کاریزماتیکی ایشان بودن. حتی خود آیت الله خامنهای در صحبتش در قم در دفاع از ضرورت قدرت فرا قانونیش استدلال میکرد که آقای خاتمی در اوایل ریاست جمهوریش نزد من آمد و خواست که من هم در محدوده قانون عمل کنم گفتم شما که این حرف را میزنید اولین کسی خواهید بود که پیش من خواهید آمد و میخواهید که برای کمک به شما فرا قانونی عمل کنم وچنین هم شد.
مشاهده از نزدیک عملکرد نیروهای سیاسی و اجتماعی ما در چندین دهه گذشته و مقایسه آن با عملکرد مردم غرب چنین تصویری را در ذهن من ترسیم کرده است. آگر به نظاره بازی کودکان بنشینیم میبینیم که هر چند دقیقه یکی شکایت میکند که آن یکی توپ را برداشته و به من نمیدهد یا آن دو بچه باهم بازی میکنند و مرا به بازی نمیگیرند یا آن بچه تندتر از سرسره بالا میرود و مرا کنار میزند و بعد هم گریه و زاری و قهر کردن. اما وقتی ما بزرگ میشویم عموما همین خصلتهای انسانی چون حسادت، رقابت، خودخواهی، تنگ نظری وغیره را داریم اختلافات نظر و تفاوت عقیده و اختلاف در شیوه عمل برای رسیدن به هدفی مشترک نیز بر آنها افزوده میشود.
اما دیده ام که غربیان با بزرگ شدن کم کم یاد میگیرند با وجود همان خصایل انسانی جداییافکن و بینشهای مخالف نزاع برانگیز با هم کار کنند بعبارتی توافق میکنند که توافق نداشته باشند اما ما ایرانیان فرا میگیریم که چگونه اختلافاتمان را در لباس مشروع و زیباتری جلوه دهیم به طوری که کسی متوجه انگیزههای شخصی ما نشود و مثل آن بچهها همه نفهمند که شکایت و دعوای ما به دلیل مسایل و خواستههای شخصی است تا عقیدتی. ما در بزرگ سالاری آن به مسایل عقیدتی اگر با گذر عمر و تجربه بیشتر غربیان بیشتر هنر با همدیگر کار کردن را فرامیگیرند ما هنر بهتر پنهان کردن نیت اصلی خود و حق به جانب نشان دادن خود را فرا میگیریم. بهمین سبب ما در گفتگوها و مجادلاتمان کمتر به خود سخنان طرف مقابل گوش میدهیم بلکه بدنبال کشف نیت واقعی او از بیان ان مطالب میرویم بعبارتی میان خطها را میخوانیم تا خود خطوط نوشته یا گفته را. لازمه این کار هم شناخت ما از آن فرد است، شناختی که نیاز به زمان و آشنایی دیرینه دارد وهمین سببب میشود که در درونسازمانها بصورت قبیلهای عمل کنیم و در یک جمع مثل اجا هر کس با قبیله خود نزدیک میشود واز قبیله خود حمایت میکند زیرا نیت پنهان ومقصد نا گفته آنان را میشناسد. از جمله کسانی که جزو فداییان خلق هستند و یا هنوز نوستالژی دوران وابستگی خود را به آن سازمان دارند از همدیگر حمایت میکنند و همین امر سبب شده که افرادی که این اعلامیه را دادهاند احساس کنند که به بازی نیستند و در آخر هم بر آن شوند که از اجا بیرون بروند آنان ازهر گونه گفتگو ومناظرهای هم سرباز زدند زیرا میدانستند که اولاحرفها بیانگر نیات نخواهد بود و در نهایت هم هر کس با قبیله خود خواهد ماند.
لازم به توضیح است که قبیلهای عمل کردن با دسته بندی و یارگیری که در همه جوامع مدرن هم وجود دارد تفاوت بنیادی دارد. در دستهبندی افراد پیرامون نظر یا موضوع مشترکی با هم همراه میشوند در حالیکه در شیوه قبیلهای افراد از هم قبیلهایهای خود در مقابل افراد بیرون از قبیله ایشان همیشه حمایت میکنند زیرا اصل بر هم قبیلگی است تا اشتراک نظر و هدف.
نتیجه آنکه اگر غربیان هر روز در هنر چگونگی "حل" اختلاف نه "رفع" اختلاف ورزیده تر میشوند و آشنایی بااین فن بخشی از آموزش آنان در محل کار میشود و هر روز بر تعداد واحدهای درسی در این مورد در دانشگاهها افزوده میشود ما در پیچیده کردن شیوه بیان اختلافات وپنهان کردن انگیزههای اصلی انشعاب و جداییمان ورزیده تر میشویم تا جایی که در اتحاد جمهوری خواهان که کمتر کسی کمتر از سی سال تجربه سیاسی دارد سر بهانههایی چنین ساده و بیمعنی جمعی اعلام جدایی میکنند. من به جرات میگویم که در تمام این سالها وحضور فعال بیش از چهار دهه در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی کمتر اختلاف ودرگیریای را دیدهام که عامل اصلی آن مسایل شخصیتی نباشد و به ندرت هم دیده ام که کسی مسایل شخصی خود را در پوشش عقیدتی پنهان نکند وهر چه فرد یا گروهی با تجرتر و کارآزموده تر بوده مهارت آن هم در پنهان کردی نیات شخصی در پوشش زیبای عقیدتی بیشتر بوده است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید