بیماری فیبرومیالژی چیست؟ـ نقاط حسّاس علت بیماری فیبرومیالژی ـ ماهیچه ها و اعمال آنها ـ استرس و تأثیر تحمیلی و اجباری ـ دردهای ناشی از مشکلات فاسیای ماهیچه ها ـ نقاط شروع درد ـ معالجهی نقاط گیردهنده«تی ار پی» خود شخص چه کاری می تواند انجام دهد؟ ـ چرا بعضی اوقات دردها شدیدتر می شوند؟ مه گرفتگی فیبرو ـ چگونه زمان را می گذرانید؟ آیا غذا و دارو می تواند کمک باشد؟ ـ سخنی با نزدیکان و خویشان بیماران فیبرومیالژی ـ انرژی قطبی (پولاریتی) و چرا شخص بیهوش می شود؟ کنگره ی جهانی درد ماهیچهها- امریکا، و کنفرانس نروژـ علت بیماری فیبرومیالژی؟امکانات معالجهی بیماری فیبرومیالژی ـ چگونه میشود که در باره شارلاتانها افشاگری کرد؟ پزشک چهکاری می تواند انجام دهد؟ ـ پژوهشگران دانمارکی وچکیده ی نوشتارخانم پروفسور سامسو دچارشدن به بیماری مزمن ـ خواب شب مراحل خواب و آزمایش نکاتی چند برای بهتر خوابیدن ـ مواد پایه ای و اساسی بدن ـ ویتامین و موادمعدنی ـ ده فرمان تندرستی
زندگی بهمن آموخته است که اگر بیکدیگر یاری دهیم و هرچه را که آموختهایم باهم قسمت کنیم، عمرمان بهتر و پربارتر خواهد گذشت. درین لحظه، با شهامت می توانم بگویم که تجربیاتی که بیانگر آموختههای تلخ و شیرینم هستند، میتوانند برای شما عزیزانم چراغی باشد تا راحت تر بهسرمنزل مقصودتان برساند.
موقع را مناسب دانسته و از پشتیبانی آبتین و رامتین عزیز فرزندان دلبندم که همیشه و هر لحظه ام از آن آنها ست، تشکر کنم.
سپس از خانم پروفسور بنته دَنِسکیولد ـ سامسو، رهبر پروژه و رئیس بخش پژوهشگری در باب بیماری فیبرومیالگی در دانمارک که بهخاطر یادآوری روزگار گذشته مرا بیدارتر کرد، بدینوسیله سپاسگزاری نمایم. درینجا قدردانیام از دوستان دیگریست که مرا تا به امروز همراهی کردهاند تا کارها به نتیجه برسد.
با احترام ـ ناهید حاجی مرادی آوریل 2010
#########################
چاپ نخست کتاب فیبرومیالژی ـ بیماری قرن با موفقیت بفروش رسید. پس از چاپ دوم تصمیم گرفتم که کوتاه شده ی آن را نیز با قطع کوچک ـ جیبی در اختیار خوانندگان عزیز قراردهم.
با سپاس از برادرگرامم آقای مهندس جواد ادیب که لطف فرموده و مرا در دوباره خوانی آن همراهی نمودند و نیز قدردانی از بردباری و همراهی خوانندگان عزیز خوشحالیم که این بار باسرافرازی شاهد بهره گیری بیشتر شما باشیم.
آوریل 2010
*************
ــ و زن به ابراهیم خلیل گفت: با ما حرف بزن از دردها بگو.
او گفت: درد تو از پوستهایست، که دور فهم تست.
و آن مانند تخمة میوهایست، که میترکد تا قلبش را از نور آفتاب بارور کند. و تنها تو دردش را حسّ میکنی.
برای درمان آن، می توانی هرروز قلبت را از دانستهها پربارتر کنی. آنوقت استکه در مییابی دردها کمتر از خوشی و شادمانی تو میشود.
باورکن فصلهای قلبت را، همانگونه که فصول را باور داری. و باور داری که کشتزارها را نگاهداری میکند. و تو با امید و آرامش، غمهای زمستانش را پاس میداری.
یادت باشد، بسیاری از این دردها را تو خود برگزیدهای. زیرا داروی تلخی ست، که پزشک درونت برای شفای تو بهکار می گیرد.
پس به پزشک درونت اعتماد داشته باش و جام این داروی تلخ را بدون شکایت سر بکش. بدان، دست سخت و سنگین او از دستی نرم و نامریی رهبری می شود.
و نیز بدان، که لذّت نوشیدن این نوشدارو میسوزاند. و می سوزاند، لبهایی را که روزی کوزه گر دهر از اشکهای مقدّساش خاک آنرا گِل کرده بود.
پیشگفتار:
سپاسگزاری ـ ـ تشخیص درد ـ بیماری فیبرومیالژی چیست؟ـ نقاط حسّاس
علت بیماری فیبرومیالژی ـ ماهیچه ها و اعمال آنها ـ استرس و تأثیر تحمیلی و اجباری ـ دردهای
ناشی از مشکلات فاسیای ماهیچه ها ـ نقاط شروع درد ـ معالجهی نقاط گیردهنده«تی ار پی»
خود شخص چه کاری می تواند انجام دهد؟ ـ چرا بعضی اوقات دردها شدیدتر می شوند؟ مه گرفتگی
فیبرو ـ چگونه زمان را می گذرانید؟ آیا غذا و دارو می تواند کمک باشد؟ ـ سخنی با نزدیکان و
خویشان بیماران فیبرومیالژی ـ انرژی قطبی (پولاریتی) و چرا شخص بیهوش می شود؟
کنگره ی جهانی درد ماهیچهها- امریکا، و کنفرانس نروژـ علت بیماری فیبرومیالژی؟امکانات
معالجهی بیماری فیبرومیالژی ـ چگونه میشود که در باره شارلاتانها افشاگری کرد؟
پزشک چهکاری می تواند انجام دهد؟ ـ پژوهشگران دانمارکی وچکیده ی نوشتارخانم پروفسور سامسو
دچارشدن به بیماری مزمن ـ خواب شب مراحل خواب و آزمایش نکاتی
چند برای بهتر خوابیدن ـ مواد پایه ای و اساسی بدن ـ ویتامین و موادمعدنی ـ ده فرمان تندرستی
******************
پیشگفتار
خانم پروفسور«بنته سامسو» به خانم «گونی مارتین» نویسندهی کتاب (زندگی با فیبرومیالگی) گفته بود: که بهترست یکی که خود به این بیماری مبتلاست ، از آن بنویسد. زیرا این بیماری را باید حسّ کرد و با آن زندگی نمود نه ، تنها از آن حرف زد.
وقتی شاهزادهی کــوچولو با دوســتِ خــود آقاروباهه خداحافظی می کرد، او به شاهزاده چنین گفت: "من اکنون می خواهم با تو رازی را درمیان بگذارم، و آن اینست که :
حقیقت را تنها با چشمان قلب خود ببین
زیرا تنها حقیقت است که از چشمان سر پنهان است ."
وقتی شاهزادهی کوچک با بارکوله اش به راه افتاد آن را با خود تکرار می کرد:
(حقیقت را تنها با چشمان قلب خود ببین ، زیرا تنها حقیقت است که از چشم سر پنهان است. )
من فکر می کنم ، تو خود ، ای دوست ناشناس من اگر زمانی متوجه شدی که به درد «بی درمان» فیبرومیالژی دچار شدهای، اگر تنها اندکی سواد خواندن و نوشتن داری، دست بهکار شوی و ازین درد بی امان حرف بزنی. بگو هنگامی که صبح از خواب بلند می شوی تمام تنت خشک است. بیخوابی یا خواب سطحی که خستگی را از تنت نمی زداید، و عذابت میدهد. تنت نرمش شب گذشته را که به رختخواب رفتی ندارد. بگو وقتی چشمانت را بازمیکنی شاید هنوز آفتاب نتابیده باشد، ولی ، دردها ترا بیدارکرده اند، اما نه از نوع دیروزی هایش. بگو که در تمام این سالها چه جهنمی را داشته ای، و کسی باورت نداشته است. اگر کارمی کردی تواناییات برای خود و دیگران زیر سؤال بود. ولی در قلب تو از عشق بهآن چه شوق و غوغایی برپا بود. ولی استرس و فشار به خودت، پس از تنها چند روز بهتو میفهماند ، که دوباره اشتباه کرده ای. اما تو ایستادی و بازهم ایستادی.
بگو تا دست اندرکاران را آگاه کنی. بگو تا آنها را وادار به درک قضیه کنی، که تو چه کشیدی و چه می کشی. بگو از دردهای زیرشکم و یا بند آمدن ادرار بهدلیل عفونت مثانه، آنهم تنها بهدلیل استرس ـ یا بی جنبشی یا یکجا نشینی هنگام سفر به راه دور یا نشستن در جایی برای خواندن و نوشتن و شرکت در امتحانات و غیره که پیش میآمد، حرف بزن. از درد دندان، گلودرد، گوش درد، سردرد، مثل بقیه بی دلیل، سخن بگو. بگو که گاهی در اثر بیخوابی شب و خستگی، افکارت پریشان و فراموشکار و بی توجه میشوی. با خودت هم سرستیز داری، چه برسد با دیگران. بگو هرازگاهی، در اثر استرس تمرکز حواست را ازدست میدهی، و بطور زودگذر دست و پا چلفتی می شوی. بگو از غوغای روح، روحی که هیچگاه با تنت همخوانی نداشته است ، چهها که ندیده ای. در سفر زندگی چقدر تنها بودی که حتی شاید شریک زندگیات و یا نزدیکترین فرد بهتو، ترا ندید و دردهایت را حس نکرد. تو بودی و تو همیشه بودی که به داد رسیدی و آری گفتی، و نه گفتن را چقدر دیرآموختی. آه ، چه میگویم، که همه هذیانی بیش نیست. درد حس کردنی ست پس چگونه می تواند درک شود یا دیده شود، در حالیکه گاهی خود شخص هم به آن شک می کند. مگر نه! اگر همیشگی بود، شاید شخص راه و روش خویش را در زندگی بیشتر تغییرمی داد، و مناسب عصای دست خود حرکت میکرد. ولی واقعّیت غیر ازاین است. آه ، که بهراستی چقدر فراموشکارم، زیرا باید اقرارکنم که در زندگی درجازدن برای این افراد معنی ندارد. پس ما ای دوست بیمار « فیبرومیالژی ـ فیبرومیالگی» وظیفه داریم حرف بزنیم. بگوییم تا بتوانیم دیگران را، محققان پژوهشگر را نیز قانع کنیم که بهراستی درد داریم، و شوخی نمیکنیم. مسئله یکروز و دو روز نیز نیست. من خود پذیرفته ام که بی درنگ به کسی جواب مثبت ندهم، و یا زیر بغل پیری افتاده را بدون اندیشه نگیرم! نه، برای اینکه از نظر روحی بهخودم نامطمئنم بلکه، من دیگراز دسته ی شکاکیون ام و به چهار ستون بدن خود بی اعتمادم .
بهدنبال خاطراتم می گردم. روزی را بخاطرمیآورم که برای گرفتن پسر کوچک خود از مادرم در حمام پیشی گرفتم، ناگاه همانطور خمیده برجای ماندم. این یکبار و دوبار نبوده و نیست. اما گمان نبرید که هرروز کمرم مرا از یاد می برد. ولی پرسش درین است که چه زمانی را انتخاب می کند؟ این را دیگر نمی دانم! دلم میخواست ، که آنرا می توانستم پیش بینی کنم. تا خیال خودم و دیگران را آسوده نمایم. امیدوارم تو که پزشک هستی ما را باور کنی. اگر نمیدانی برو و بررسی کن و قصة من و دوستان مرا بخوان! نه با ندانم کاری ما را ناتوانتر کنی. ما را گول نزن که ما خود بیش ازینها گول خورده ایم! می دانم که تو هم موضوع را نمیدانی! ولی می دانم نادانستن تو از نادانیات نیست! بهتو احترام میگذازم. فقط مغروری، و مدارکت نیز ترا مغرورتر کرده است. اما اگر حرفهای مارا بخوانی، میتوانی مغرورتر هم بشوی. چرا؟ که میتوانی، برای دوست من فرقی نمیکند در چه گوشهای از این گینی پهناور باشد و من اورا بشناسم یا نه! در درجه ی نخست دوست خوبی باشی! موفقیت ترا خواهانم .
ناهید حاجیمرادی ونگزهاردت دوشنبه 11 ژوئن 2007
ـ دوشنبه 20 آوریل 2010
روى خاك
هرگز آرزو نكرده ام
يك ستاره در سراب آسمان شوم
يا چو روح برگزيدگان
همنشين خامش فرشتگان شوم
هرگز از زمين جدا نبوده ام
با ستاره آشنا نبوده ام
روى خاك ايستاده ام
با تنم كه مثل ساقهی گياه
باد و آفتاب و آب را
میمكد كه زندگى كند
بارور ز ميل بارور ز درد
روى خاك ايستاده ام
تا ستاره ها ستايشم كنند
تا نسيمها نوازشم كنند
از دريچهام نگاه میكنم
جز طنين يك ترانه نيستم
جاودانه نيستم
جز طنين يك ترانه جستجو نمیكنم
در فغان لذتى كه پاكتر
از سكوت ساده غمیست
آشيانه جستجو نمیكنم
در تنى كه شبنمیست
روى زنبق تنم
بر جدار كلبهام كه زندگیست
با خط سياه عشق يادگارها كشيدهاند
مردمان رهگذر
قلب تير خورده
شمع واژگون
نقطههاى ساكت پريده رنگ
بر حروف در هم جنون هر لبى كه بر لبم رسيد
يك ستاره نطفه بست در شبم كه مینشست
روى رود يادگارها پس چرا ستاره آرزو كنم ؟
اين ترانه ى منست
دلپذير دلنشين_
پيش از اين نبوده بيش از اين
1- تشخیص درد
وی داستان غم انگیز خود را چنین بیان می کرد. پس از سال های سال که با دردهای شدید و مزاحم و نیز جابجایی آنها دست بهگریبان بودم، سرانجام تشخیصی برای دردهایم یافته شد، که بیماری فیبرومیالژی بود. چندین و چند آزمایش خون، عکسبرداری های بسیار از کمر و ستون مهرهها و گردن ، اسکن کردن ستون مهرهها با هزیـنهی خودم در بیمارستان خصوصی و آزمایشهای آلرژی که تنها برای آنها دوسال و اندی را صرف نمودم. نزد چیروپراکتور نیز رفتم . از مربی امورغذایی ، دستورغذایی دریافت کردم ، از ماسور ماساژ گرفتم ، از تجربه های این و آن استفاده کردم . فیزیوتراپیهای گوناگون ـ طبّ سوزنی و غیره و هرآنچه را فکرکنید از سر گذرانیدم، اما جای شگفتیست که برای نمونه در میان این همه کارشناس حتی یکنفر هم نامی از این بیماری به زبان نیاورد. برایم جالبتراین بود که برخی از این دردها و چگونگی آنها ویژه و نشانههای این بیماری می باشند. سرانجام نزدیکی های سال نو ، روزی که به نزد پزشکم رفته بودم، دراین زمینه از وی پرسیدم که آیا وی نام بیماری فیبرومیالژی را شنیده است؟ و افزودم: شاید بیماری من این باشد! البته ناگفته نماند که من خود از چندی پیش دراین زمینه به مطالعه و بررسیهایی دست زده بودم.
پس از این پرسش بود که پزشک شروع کرد به فشار دادن روی18 نقطة ویژهای که به آنها «نقاط حسّاس» میگویند . این نقاط به بمثابه ابزارکاری برای شناخت این بیماری بکار گرفته می شوند. البتّه پس از انجام تمام مراحل و بررسیهایی که برای تمام بیماریها در بیمارستانها معمول است، باید صورت گیرد، و می بایستی افراد کارآزموده، این کار را انجام دهند، آنهم اگر به این بیماری باور داشته باشند. درین باره گفته شده ست، اگر 11 یا حتا تنها 9 نقطه از 18 نقطة مربوطه دردناک باشند ، میتوان گمان برد که شخص به این بیماری دچارشده باشد. بهرروی پس ازاینکه پزشک این نقاط را با روش مخصوص فشار داد، بهمن گفت: آری، تو ازین بیماری رنج میبری. این یک درد مزمن است، که به لاتین کرونیک خوانده می شود. اما ترا نمی کشد، یعنی بهیچ روی مرگ آور نیست.
دوباره پرسیدم: که من خود چه کاری میتوانم بکنم؟
وی پاسخ داد: هیچ !!! فقط قرص مسکن بخور و این را بدان که جز آن نیز درمان دیگری ندارد. وی افزود : « حالا که چیزی نیست، برو و خوشحال باش و اززندگیات لذّت ببر، زیرا این دردها بهمرور زمان بدتر و بدترهم می شوند.»
درحالیکه بسیار گرفته بودم از آنجا بیرون آمدم و خود را به خانه رساندم. کم و بیش ساعتی را به گریه و زاری گذراندم. پس از آن خاموش و افسرده زانوی غم در بغل گرفتم و به کنجی نشستم. سپس شروع کردم به دشنام دادن و بد وبیراه به زمین و زمان، و دلم میخواست خداوند و بندگان او را به دادگاه بکشانم. صدای دکتر پیوسته توی گوشم می پیچید: « بدتر، بدتر...» بعداز چندی، خودم را جمع و جورکردم و لیوانی آب سرد نوشیدم. نشستم و با خود گفتم: خوب این زندگیِ تست ، پس چه کاری از دستت برمی آید . تاکنون بیش از 18000کرون (واحد پول دانمارکی) نزدیک به 2500€ (یورو) برای هزینهی اسکن شدن و آزمایشهای گوناگون دربیمارستان خصوصی و روانپزشک، که خود انتخاب کردم بدون نتیجه بود . خوشبختانه، دکتر خودت و متخصّصینی که وی معرفی میکرد و دوا و درمان آنها دیگر برایت رایگان بودند. پس زمان آن رسیده است، به سراغ همان کاری بروی که خود از زمانی پیش آغاز کرده بودی، و به وسیلهی آن، با این نام آشناشدی، یعنی کتاب فیبرومیالژی و سندروم دردهای مزمن عضلانی - غشایی این کتاب که در سال 1996 چاپ شده، گرانبهاترین و با ارزش ترین چیزهاست.
براستی این کتاب بوی خوش زندگی می دهد و بهمن نیز نیروی زندگی بخشیده است. کتابی روزآمد و بهنگام است که هرگز بوی کهنهگی نمیگیرد. دیگر اینکه نویسندگان آن دو پزشک بنام : خانم ماری الینکوپه لند و خانم دوین استارلنیل میباشد که هردو بهاین بیماری دچارند. ناگفته نماندکه خانم دوین از زمان کودکی به این بیماری گرفتار بوده است . درضمن دو کتاب دیگری که در زیرنویس شمارة آمده است ، اثر دیوید. گ. سیمونز و جانت. گ. تراول را هم میتوانم نام ببرم، که برای بالارفتن دانستههایم درین زمینه جالبند .این کتابهای اخیر نیز مرا بخود جلب کردند. البته این کتابها بسیار ژرف و علمی و البته برای فهم دشوار . شخص باید دارای دانستههای گسترده ای در زمینة علم پزشکی باشد. از جمله کتابهای دیگر : فیبرومیالژی؟ اثر اونی گونوالسن ابوسدال کتابی دربارهی دردِ ماهیچههاست. این کتاب سودمند ولی به زبان نروژی است. دو صفحة رنگی ان از سیر بیماری را بصورت تشریحی یا آناتومیک بود . همچنین از اینترنت نیز بهرة زیادی بردم. چیزی که مرا از همه بیشتر به شگفتی وامیداشت این بود با این همه پیگیری ، از محققین و متخصصین علم پزشکی هرگز اسمی از بیماری فیبرومیالژی را ندیدم . دستکم این میتوانست کار مرا آسانتر کند. امّا کلمة هرگز نیز نمی تواند درست باشد ، زیرا سرانجام خانم پزشکی در بیمارستانی به نام فردریکزبرگ در کپنهاک و گروه تجسّس آنها مرا با این نام آشنا کردند. خوشبختانه این آخرین باری بود که به جایی فرستاده شده بودم. در آنجا دردهایم را جدّی گرفته و مرا مورد معاینة دقیق قراردادند. باید بگویم درین مدّت که زیرنظر وی هستم بهمراتب دردهایم کمترشده اند و دلیلش بیشتر این است، که بیش از همیشه توّجهم را به خود داده ام، و تنها هم نیستم. این افراد دردم را میشناسند. و این خود از نظر روانی کمک ارزندهای است.
روزی کنجکاوانه از پزشک معالج خود پرسیدم که چرا درین زمینه کتابی نمینویسد؟
در جوابم گفت: بهتر میداند که، کسی که خود وی بهاین بیماری دچاراست، به این کار بپردازد. زیرا وی بهعنوانِ پزشک ، از دور دستی بر آتش دارد. این بیماری F.M.S. را باید لمس کرد ، نه تنها از آن حرف زد. از آن پس، خود آستینها را بالا زدم و دانستههایی را که در این سالها بدست اورده بودم و نیز از تجربههای فیزیکی که خود با پوست و گوشت حسّ نموده بودم و نیز ازچیزهایی دیگری که در پیرامون شنیده و آموخته بودم ، گردآوری نمودم . تا همة آنها را به یکباره در اختیارعلاقمندان آن بگذارم. وقتی شخص به بیماری F.M.S. مبتلاست ، باید خود شروع به جمعآوری اطّلاعات کند و ابزار کار خویش را برای مبارزه آماده کند. هرچه زودتر بهتر، پیش از آنکه این دردها غیرقابل تحّمل و مقاوم (و مزمن) شوند. در ادامه نیز گفت: "بدترین دشمن این بیماری تنبلی ، یعنی بی جنبشی و یکجا نشستن است . سرانجام نداشتن تمرین بدنی . بیمار باید در هر سن و سالی خود را فعّال نگهدارد . این فعّالیّت ها باید هم فیزیکی، و هم روانی باشد. حرکت، تنها وسیلهای است که دشواری این بیماری را کمتر و کمتر میکند."
اکنون می فهمم که وی صد درصد حق با او بود. گر چه همیشه و برای هر فردی این کار، شدنی نیست و یا همه در شرایطی نیستند که بتوانند ورزش یا نرمش کنند ولی مسلما" باید برنامهای آماده کرد ، و در کنار هر برنامة ی دیگر زندگی از لباس شویی، و ظرفشویی، و غیره سرانجام ساعاتی را نیز برای خود نگاه داشت. از نرمش و ورزش گرفته تا راهپیمایی و غیره ... آنچه که دوست دارد و موقعیت ایجاب می کند، را در آن برنامه ی فعّالیّتی خویش بگنجاند. فراموش نشود که اگر این کار هرروزه نیست ، پس دستکم باید 3 بار در هفته باشد . البته گپ و گفتکو با اشخاص دچار فیبرومیالژی به گونهی دیگر و بسیار مناسب است. روزهایی که درد بیداد میکند ، نیز نباید ورزش را فراموش کرد. در کمترنمودنش البته سخنی نیست. زیرا باید دانست که فقط شخص با فعّالیّت بدنی می تواند بر آن غلبه کرده و از پس این وضعیت دشوار برآید.
2 ـ بیماری فیبرومیالژی چیست؟:
فیبرومیالژی؟ با این جمله شروع می شود:
« هر روزی برای من یک هدیه کمیاب است و با خود می گویم ، هنوز یک روز دیگر در پیش است، که در آن هرکاری که مایل باشم و بتوانم برای خود انجام دهم. البته اجباری در کار نیست و این را بگویم همیشه وضع بدین اینگونه نیست ، بلکه روزهایی داشتم که دردها بر من حکومت میکردند. حتی زمان کودکی، روزهایی که از درد ستون مهرهها ، درد پا ، و ماهیچههای گوناگون ، گردن ، گوش و دندان ، گلودرد... روزم سیاه بود ، بدون اینکه مشکلی جسمی برای آن پیدا شود.»
پیشتر ، دلایل این بیماری را التهابها ، هیجانها و تحریکات روانی میدانستند. آشکارست که داروهای آنوقت نیز چگونه بودند. سرانجام در سال 1987 در امریکا به این نتیجه رسیدند که این موضوع ، یک بیماری فیزیکی و مزمن است ، شاید به التهابات روانی ربطی نداشته باشد . این موضوع سردمداران علم پزشکی را دچار دشواری کرد. و پیآمدهایی در برداشت که متخصّصین مربوطه را گیج و گنگتر نمود. درین رابطه بناچار پژوهشگران 16 مرکز پژوهشی شمال امریکا، جستجویهای خود را شروع کردند. خوب باید کاری میکردند. پس این بیماری را در دستة بیماریهای روماتیسمی قرار دادند و بدان روماتیسم عضلانی گفتند. سرانجام در سال 1990 در پی مطالعات بیشتر پژوهشگران بنابه گزارشهایی که بر پایة معیار و میزان (ACR) از امریکا الگوبرداری شد ، این دو گروه از هم جدا شدند.
درباب نشانههای بیماری نیز گفته شد که:
ـ دردهای فراوان و بی دلیل در ستون مهرهها.
ـ خستگی مفرط.
ـ بی خوابی و یا خوابی که عمیق نیست.
ـ فعّال بودن لااقل9 نقطه از 18 نقطهی حسّاس بدن (تندرپوینت).
در سال 1992 علایم و نشانههای دیگری را بدان افزودند :
ـ سردرد معمولی.
ـ میگرن.
ـ ناراحتی های مثانه و عفونت آن که میتواند سبب بندآمدن ادرار نیز بشود.
ـ ناراحتیهای روده ای و یبوست، ورم روده و سوزش معده.
ـ حسّاسیت به سرما.
ـ بیتابی و بی قراری در پاها و دستها به گونهای که با دشواری در یک حالت 15-20دقیقه
بیحرکت ماند.
ـ نشانههای بی حسّی در بعضی نقاط بدن.
ـ خارش، سوزن سوزن شدن یا پرش بعضی نقاط بدن، مانند: روی پوست ،سرد شدن انگشتان
دست یا پا .
ـ حرکات بدنی ناگهانی که منجر به خشک شدن غیرمترقبه سروگردن یا کمر شود که دیگر
غیرقابل تحمل است.
ـ احسّاس خستگی در ماهیچهها.
ـ علایمی که به مرور زمان تعداد آن افزایش گزارش داده می شود. مانند:
ـ لکه شدن پوست
ـ خون مردگی و کبودی بی جهت پوست
ـ ریش ریش شدن اطراف ناخن ، پوسته پوسته ناخنها و بالاخره شکستن آن، ریزش موی ابرو و
مژه و سر
ـ خشک شدن، یا برعکس ریزش آب از چشم و بینی که در پایان سال 2006 به آن پی برده شد.
ـ کاهش مصونیّت بدن
ـ فراموشی گذرا
ـ نداشتن تمرکز حوّاس و ازدست دادن حسّ جهت یابی
ـ حالت تهوّع ، یا روان شدن آب دهان مانند شیرآب، برای چند ثانیه
ـ سرگیجه
ـ برفک ، ورم غده های لنف زیر زبان
ـ لق شدن دندان
ـ درد در ماهیچهها
ـ خوروپف کردن در خواب
ـ سرد و گرم شدن ناگهانی بدن بدون دلیلی ویژه
ـ افزایش و یا کاهش بی دلیل وزن بدن
ـ بالارفتن یا برعکس پایین افتادن درجة حرارت ، و فشارخون
ـ گرسنگی ، بطرزی که شخص احساس کلافه شدن کند
ـ تأثیرپذیری از تغییر فصول
ـ حسّاسیت در مقابل بو ، نور شدید ، یا حتی لمس شدن
- بدترین مورد ، کار یکنواخت است ، زیرا جریان خون در رگها کند میشود.
ـ سردشدن بخشی از بدن ، زیرا باعث سفت شدن وانقباض در ماهیچهها میگردد و منجر به
فشار بر روی مویرگهای خونی میشود و درنتیجه با نرسیدن خون به ناحیهی مزبور سبب
سرد شدن موضعی میشود.
ـ با ضعف ماهیچهها ، ایجاد ناهمآهنگی در ترشح هورمون های بدن، برای مثال: بیاراده رها
کردن یا رهاشدن چیزی از دست و افتادن آن .
همچنین در تشخیص های عملی مرکز آ ـ سی ـ آر ACR درجاتی نیز به این بیماری نسبت داده شده است. در دوّمین کنگرة جهانی F.M.S. که در سال 1992 در دانمارک تشکیل شد، این بیماری را جسمی و فیزیکی دانستند. همچنین تنها شمار کمی از پزشکان آن را میشناختند یا اینکه بهیچ روی آن را باور ندارند . بنا بهآخرین گزارشهای سال 2005 در امریکا نزدیک به %3 تا 2/5% از جمعیّت این کشور 300 میلیون نفری به بیماری فیبرومیالژی مبتلا بودند. یاستناد آمار سال 2009 از مجّلة فیبرومیالژی منتشر کرد. در دانمارک 6- 5 میلیونی، شمار این بیماران به 100.000 نفر رسیده است. در حال حاضر بیش از 14 میلیون نفر در دنیا به این بیماری مبتلا هستند. افراد دست اندرکار انجمن فیبرومیالژی با گردآوری و انتشار اطّلاعات از گوشه و کنار جهان، کوشش میکنند که نظر پزشکان کشور به این بیماری جلب کنند تا شاید که از این راه ، بیماری مزبور در این کشور بیشتر موردتوجه قرارگیرد. برای یک چنین بیماری مانند همة بیماریهای دیگر و شاید بیشتراز آن ، مهم جمعآوری اطلاعات از گوشه و کناراست. زیرا شناخت بیشتر از وحشت و سردرگریبانی و در کنجی نشستن شخص و ایزوله نمودن وی می کاهد. برعکس بیمار را به جستجو وا می دارد. من به این باورم که اگر هرچه زودتر به مسئله پیبرده شود، بسیار بهتر خواهد بود.
شاید با این وصف من خود نیز می توانستم بخود کمک بیشتری نمایم تا آنقدر بیهوده نیاندیشم و نیروی خود را به هرز نبرم. زیرا که تصّور من این بود که این بیماری ، درمان ناپذیرتر و شاید کشنده و سختتری ست که گریبان مرا گرفته است. با خواندن کتاب فیبرومیالژی و دردهای مزمن سندرم ماهیچهای و آنچه که در مورد .F.M.S از جاهای دیگر فراگرفتم، دریافتم که بسیاری از ناراحتی های من نابجا بوده اند، و نیز دانستم این بیماری می تواند پیش از آنکه آنقدر آزاردهنده باشد، سبک تر نیز بشود. از همه مهمتر اینکه، خوشبختانه این بیماری میکربی و مسّری و یا عفونی نیست و هرگز واکنشها وپیآمدهای این گونه بیماری ها را نیز ندارد. بالاتر از همه، البته اگر شخص بخود کمک کند حتا می تواند درد کاهش یابد و یا دستکم ازین که هست فراتر نرود. امیدواربودن، و تشخیص زود هنگام بیماری آنگاه که هنوز قدرت نگرفته است، بزرگترین خدمت به بیمار است. هرچه پزشک آگاهتر و با بیماری آشناتر باشد و زودتر در کشف آن برآید ، کارآسان تر خواهد بود.
3 ـ نقاط حسّاس
در بدن انسان 18 نقطة حسّاس وجود دارد و به آنها مراکز ماشهای نیز گفته میشود که، درد از آنجا سرچشمه گرفته سپس به دیگر جاهای بدن کشیده میشود. یافتن این مراکز پایة کار این بیماری و ابزاری برای شناخت آن است. باید فشاری معادل 4 کیلو را برروی این نفطه ها وارد آورد. اگر 9 از 18 نقطه در عرض 3 ماه ، دوباره و چندباره دردهایی با درجه های گوناگون سردرآرد که گذشته از دردناک بودن با احسّاس کوفتگی همراه باشد، بایستی به F.M.S. شک کرد. توجّه: دست یا انگشت گذاری باید از هر دو طرف باشد و با دو انگشت قسمت رو و زیر را بایکدیگر باید فشار داد، بهطوری که بیمار از درد بی تاب شود.
این نقاط در بخشهای بدن به صورت زیر پراکنده هستند:
الف- در سمت پشت:
1ـ آخرین مهرهی ستون مهرهها، جایی که سروگردن بههم وصل می شوند.
2ـ سر شانهها متمایل به داخل شانهها و گردن.
3ـ پشت شانهها یعنی متمایل به ستون مهرهها.
4ـ پایین کمر نزدیک چند مهرهی آخر ستون مهرهها و دنبالچه.
5ـ کفل نزدیک به قسمت خارجی ران.
ب- در سمت جلو:
1ـ در قسمت گلو، درست روی قسمت داخلی استخوان سینه.
2ـ سر استخوان سینه جایی که مهرهی شماره دو دنده وجود دارد.
3ـ پشت آرنج ها یعنی داخل دست و سمتی که در ردیف شست دستها می باشد.
4ـ سر زانوها از داخل روی ماهیچهی بزرگ ران.
ناگفته نماند، که دردها ممکنست جا عوض کنند. پس بهتر است، این آزمایشات فیزیکی چندین بار آن هم با فاصلهی دو تا چند هفته درمیان انجام شود. بر پایه معیار و میزان ACR مسیر نقاط درد درین مراکز مهّم هستند. ولی می بایستی تاریخچهی بیماری و علایم دیگر را نیز در نظر داشت.
در نسخه ی اصلی کتاب تصویر موجود است.
4ـ سبب بیماری فیبرومیالژی
با تأسف بایداعتراف کرد که، هنوز سبب اصلی این بیماری به درستی شناخته نشده است. امّا در کنگرههای مربوط به این بیماری که سالیان درازی است برگزارمیشوند، گفته شده است: شاید که آنفلونزای سخت، یا کار یکنواخت و مداوم، مثل کارهای نشستنی، یا برداشتن بار، و کارهای کارخانه ای که با آهنگی خاص و بدون توقّّّف انجام میشود، و کارهای دفتری که به سرو گردن و شانهها، فشارهای زیاد وارد می آورد، باشد.
ـ فشار یکنواخت و پی در پی و هموارهی روانی، و هرچه که ازین دسته و ناخوشایند باشد، و با فشار آنرا بخود بقبولانیم.
ـ این بیماری یک بیماری ویژه ی زنان تشخیص داده شده بود و تئوری مشکلات ماهیانه، و یایسگی و پایین و بالا شدن و تغییرات هورمونی به آن دامن زده بود. ولی در این اواخر فرضیّه موجود
دست خورده است و با تأسّف باید گفت: "آقایان نیز دیگر ازین قاعده مستثنا نیستند."
- این بیماری در جوانان و بچه ها هنوز رایج نشده است. ولی این نیز فرضیّهای بیش نیست. ـ بعضی از پژوهشگران به این باورند که این بیماری ارثی است.
ـ برخی اعتقاددارند که نوعی ویروس سبب آن است.
ـ گروهی از پژوهشگران آمریکایی معتقدند که، این بیماری ریشه در کودکی دارد. سبب آن میتواند کمبود محّبت ـ بی توجّهی والدین و اطرافیان ـ بی خوابی بهدلیل ترس و گرسنگی و نگرانی و ناآرامی و غیره باشد. این قبیل فاکتورها موجب می شوند که کودک خواب عمیق نداشته باشد یا به بیخوابی دچارشود. پژوهشگران به مسئلهی خواب توجّه بسیاری دارند و ثابت می کنند، هنگامیکه انسان به خواب عمیق نرود بدن وی نمیتواند بخوبی هورمون رشدّ سوماتوتروفین (سوماتوتروپین) را ترشح کند. یادآوری می گردد که، این هورمون برای سلامتی بافتهای خونی اهمیّت حیاتی دارد و در بهبودی فوری زخم نیز مؤثر میباشد. زیرا که تولید رشتههای کلاژن را سریع تر میکند و سبب می شود، سلولهای بافتهای پوستی زودتر ساخته و ترمیم شوند. هورمون رشدّ درضمن اثر قوی برروی غلاف ماهیچه ها دارد. این هورمون، تولید بافت سلولهای ماهیچه ای و چهارچوبهی آنها را تحریک میکند و برای ترمیم آنها لازم است.
از جمله هورمون سروتنین را باید نام برد. سروتنین هورمونی است که وظایف تنظیم خواب و خلق وخو و روحیّه (خوشی و بدی خلق) و درک احساسهای گوناگون، مثل جهت یابی ـ سردی و گرمی را بهعهده دارد. این مادّه در هنگام خواب عمیق درجهی دلتا، در مغز ساخته می شود.
پس تصوّر این که، این هورمون در بیماری فیبرومیالگی نقش بهسزایی میتواند داشته باشد، دورنیست. زیرا افراد مبتلا به این بیماری خواب عمیقی ندارند و هرگز خواب آنها به درجهی دلتا نمیرسد. یعنی بین دلتا و آلفا قطع میگردد. یا اینکه به مرحلهی دلتا وارد شده ولی توقّفی ندارد ازین رو به مغز اجازه داده نمی شود که این مادّه را تولید کند. این افراد هنگامی که تازه به خواب عمیق رسیده اند ناگاه از خواب میپرند و بیدارمیشوند و دوباره خواب خود را از سرمیگیرند. گویی که تازه بهخواب رفتهاند. پس این هورمون در بدن بیماران فیبرومیالژی بهمقدار کافی یافت نمیشود. میتوان بهراحتی پی برد سلولهایی که نیاز به ترمیم و بازسازی دارند هرگز مجال آن را نمییابند تا از این نعمت برخوردار شوند. دور نیست که، در پیوند ماهیچه با ماهیچهی دیگر ـ یا با بافتهای دیگر نیز وقفه ایجاد شود و این بهخودی خود موجب بیماری ماهیچهای را فراهم آورد. در نتیجه یکی از دلایل ابتلا به این بیماری می تواند کمبود هورمون سروتنین باشد. هنگامیکه مواد ناقل خبر را اشتباه یا ناصحیح به ماهیچهها برسانند، آنوقت است، که واکنش شخص ـ هیجانی و سریع میشود. شخص، جوشی شده و عصبانیتهای شدید و بی سببی از خود نشان می دهد و شاید تصمیمهای غیرعاقلانه ای بگیرد. این گونه اعمال خشن، خوش آیند اطرافیان نیست، پس ازین روی ممکنست اطرافیان واژه های دیوانگی، خل شدن، قاطی کردن ... را به بیمار نسبت دهند که سبب رنجاندن و کسل کردن بیش از پیش وی شود. اینجا تنها مسئلّهی خلق و خو در میان نیست، بلکه هنگامی که موادّ بطور نادرست یا ناقص گزارش شود، آن وقتاست که ماهیچهها دچار دردسرمیشوند. یعنی آنها نقاط ماشهای و چکانندهای(trp) میسازند، و غلاف پوشش (فاسیا) آن ها سفتتر میشود. این حالت یک حالت دفاعی است و بهاین وسیله فاسیا میکوشد تا از حرکت ناگهانی و بیهودهی ماهیچه جلوگیری کند.اگر موقعیّت مناسب باشد. البته، یک خوابِ خوب و آرام به طرف اجازه میدهد تا به این گونه کارهای نامیزان پایان دهد و از چرخ دررفتگی بدن را تعمیر نماید و آن را به راه اصلی بیاندازد. وگرنه دردهای دَوَرانی یا چرخشی (حلقهی شوم) پدیدار میشود.
برای دادن یاری به خود برای یافتن آرامش، تنها 15-10 دقیقه به خود وقت دهید و هر کاری که مشغولید را کنار گذارید تا به مغزتان مجال دهید آسایش یابد. اگر بشود خوابید، چه بهتر. بنابراین روز را نصف کنید.
فاسیای ماهیچهها فقط راه خبررسانی نیستند، بلکه دارای نیرو و مکانیزمی هستند که در بازسازی بدن سهم مهمی دارند. در واکنش نشان دادن بدن در برابر عفونتها و زخمها وآسیبها نقش بهسزایی دارامیباشند. پژوهشگران ثابت کرده اند که واکنشهای فاسیای ماهیچههای افراد مبتلا به M.S.S. یا F.M.S. بسیار ضعیف است، ازین رو مصونیت آنها در برابر بیماری ها بسیار کمتر از افراد سالم ترمی باشد. در آزمایشگاه نیز، ثابت شده است که، میزان و نوع (گلبول سفید) در سیستم مصونیّت بدنی این قبیل بیماران ایراددارد. البته آزمایشها و بررسیها این را نیز ثابت کردهاست که در برخی موارد، شمار گلبولهای سفید کم نیستند بلکه، آنها دچار کم کاری هستند. یا، شماری از آنها بیکار و بی مصرف میباشند. این نیز خود دلیلی بر ناتوانی و سستی ـ درنتیجه شکست آنها دربرابر آن نوع میکروب و عفونت واردشده در بدن این افراد می تواند باشد.
درضمن گروهی از گلبولهای سفید خون (سربازهای نگهبان بدن)، موادی تراوش میکنند که به مانند پادزهر در برابر مواد بیگانهی(آنتی ژن) که وارد بدن شده اند، مقاومت نشان می دهد. بالارفتن درجهی حرارت بدن (تب)، نشانهی ورود آنها در بدن می باشد.
5 ـ ماهیچه ها و اعمال آنها
سبب حرکت انسانها، ماهیچهها، فاسیا و اعصاب می باشند. ماهیچه که شمار آنها 600 گفته می شود، از یک سرّی سلولهای دراز و مخصوص ساخته شده است که می تواند بهم کشیده شده و حرکت را سبب گردد. ماهیچهها در پیرامون استخوانها (که نزدیک به 213می باشد) قرار دارند. با باز و بسته شدن خود میتوانند استخوانها را نیز به حرکت وادارند. فاسیای ماهیچهها یا غشای بافت ها، از یک نوع فیبر یا رشتههای آلبومینوئید پروتئینی ومایعی زیربنایی که در شرایطی خاصّ ـ به ســه فرم (مایع، ژله ای و سفت) در میآید، تشکیل شده است. هنگامیکه، این مایع از نوع آبکی و رقیق به فرم ژله و از ژله به مادّهای سفت تغییر شکل میدهد و سفت تر و سفت تر می شود، معنی آن اینست که، در فاسیای ماهیچه انقباض حاصل شده است. و در شرایط مخصوصی آنهم با زحمتی فراوان ممکن ست که این مادّه دوباره بهصورت مایع درآید.
فاسیا ماده ی لزجی ست که، دور ماهیچه ها را فرامی گیرد و سبب شکل پذیری آن میشود. و نیـــز در میان یکایک آنها رسوخ نموده، و از برخورد و سایش(اصطکاک) آنها باهم جلوگیری میکند. هنگام بریدن ماهیچهی تازهی مرغ بخوبی می توان این مادّهی نازک و چسبنده را تشخیص داد که دور بافت ماهیچه را فراگرفته است. در داخل آن بهصورت لایهی شبکهای محکم ـ نازک و لزج، نیز نفوذ کرده است. فاسیای نازکتر رشتههای ماهیچه ای کوچکتر، و نازکترین فاسیا، فیبریل ماهیچهها و تا دستِ آخر، سلولهای عضله را میپوشانند. در نتیجه فاسیا درون و بیرون ماهیچهها و لابهلای آن را درخود میگیرد. رگهای خونی و اعصاب از میان این راه لیز و لغزنده میگذرند تا خود را به تک تک سلولهای ماهیچه ها برسانند. هنگامیکه دست را برای برداشتن لیوان آبی بلندکرده تا آنرا به دهان نزدیک می کنید، همکاری آنها از رشتههای کشمانند فاسیا که در اطراف سلول ماهیچه هاست، شروع شده، تا کلفت ترین آنها ادامه می یابد تا سرانجام، پی یا تاندون که به استخوان چسبیده، حرکت را پایان دهد. البته، در حالت عادی، عملیّات ماهیچهها گروهی است و بنا به یک روال طبیعی انجام میشود. یعنی هیچ ماهیچهای نیست که به تنهائی کار کند. هربار که یک ماهیچه کشیده می شود، می بایستی یک ماهیچه خود را جمع کند. پس اساس کار آنها برای یک بازده مثبت و مفید، بر همکاری پایه گذاری شده است.
سلامت ماهیچه ها:
1ـ ماهیچه ها باید همیشه درحال تحرک باشند. فعّال نگهداشتن ماهیچهها در سلامت آنها بسیار مؤثر است. سلامت عضلات شادابی ماست.
2ـ جنبش کمک می کند، که مایعات بدن و هورمونها همیشه در حرکت باشند، که آنهم برای سلامت ما امری حتمی و ضروری است.
3ـ فعّالّیت ماهیچه ها برای همه لازم است بخصوص برای مبتلایان به FMS. / MSS. .
جنب وجوش موجودات زنده فعّالیّت آنها بهشمار میآید که، از صبح تا شب و یا شب تا صبح جریان دارد. ولی آن کافی نیست. شخص با حرکات منظّم و تمرینها نرمشی و ورزشی که انواع و اقسام بسیاری نیز دارند، باید بدن را برای انجام آنها آماده تر کند. انجام حرکات ورزشی مانند خوردن و خوابیدن، برای ما امری حیاتی و ضروری هستند. باید برای آن هم وقتی را در نظر گرفته شود. آنها علاوه بر دادن روح به زندگی ما، سبب ترشّح هورمونهای مختلف می شوند. هرکدام از این هورمونها وظایفی برعهده دارند که رشدّ و نموّ و سلامت جسمی و روحی ما را فراهم میکنند. این گونه حرکات که برای خود آهنگی دارند را می توان به تنهایی هم انجام داد ولی اگر گروهی باشد، نتایج آن بسیار بهترخواهد بود.
بشر مانند زنبورعسل، موجودی اجتماعی است. شرکت در کارهای گروهی، انسان را پرانرژیتر میکند و بیشتر شاداب و سرپا نگهمیدارد. برای سلامت ماهیچهها و تحرّک آنها علاوه بر خورد و خوراک، خالی شدن از موّاد زاید نیز ضروریست.
مویرگهای بدن راههای انتقال بهشمار می شوند که درون غلاف ماهیچهها قراردارند. مویرگها، خون دارای مواد زائد را به سوی سیاهرگهای بزرگتر سوق می دهند تا، سرانجام توسط بزرگ سیاهرگ به قلب و سپس به ششها رسانده شود و در آنجا تصفیّه شده و تمیز گردد. و دوباره و این بار خون تصفیه شده از ششها به قلب و توسط سرخرگ بزرگ به مویرگها در بدن به گردش درآورده شود. بنظر نادرست نمی رسد که عمل فیزیوتراپی گاهی سردرد یا حالت تهوّع را سبب شود. زیرا، بدن با حرکت های سریع وغیرطبیعی می خواهد موّاد زایدی که دریک نقطه از بدن قفل شده است و سبب انقباض(گرفتگی) شدید و درد فراوان است را به یکباره وارد جریان خون کند. رشتههای عصبی کانالهای خبررسانی هستند. آنها نیز درون فاسیای ماهیچه ها قرار دارند. و توسط آنها اخبار از مرکز اعصاب به ماهیچهها و از ماهیچه ها به مراکز اعصاب میرسند. بعضی از دستورات، ارادی بوده و بنابه خواست خود شخص و هوشیارانه است. ولی بسیـــاری از دستورات بطور اتوماتیک و غیرارادی و بنا به قـــانون طبیعی و بدون دخـــالت خود شخص انجام می شود.
مواد بیوشیمی یا هورمونها که بهوسیله غدههای مخصوصی ترواشمیشوند وبه داخل خون میریزند دستورات را از مراکزی از جمله از اعصاب دریافت می کنند و به ماهیچهها میرسانند. و یا برعکس از ماهیچهها خبر را دریافت و به مراکز اعصاب، مغز و نخاع (مغزحرام) در ستون مهرهها میرسانند. هورمونها را موّاد ناقل نیز می خوانیم. این موّاد ناقل بایستی همیشه کافی و در حالت آماده باش باشند، زیرا، کم و زیاد شدن آنها دشواریهای فراوانی بهبار میآورد. برای مثال یکی ازانواع این موّاد ناقل دوپامین را نام میبریم. کمبود این خورمون، شخص را دچار بیماری لغوه یا پارکینسون میکند. این گونه پرش در ماهیچهها یا انقباضات هنگامی که با سیستم عصبی فعاّل شود، تونوس یا تونیسیته (شبه کزاز یا گرفتگی و سختشدگی) گفته می شود.
تونوس چیست و چگونه ایجاد می شود و درمان آن؟
حرکت یا پرش غیرعادی که بهدلیل فعّالیّت قشر بیرونی مغز و نیز توسط سلول های مختلف حسّی (چشم ها ـ گوش ها، سلول ماهیچهها ـ پیها ـ مفصّل و پوست) صورت می گیرد. در اثر کار زیاد ـ استرس ـ عصبانیّت زیاد ـ فقر و تنگدستی ـ گرسنگی و تشنگی ـ سروصدا و موزیک بلند ـ نور شدید ـ سرما ـ حرکات سریع و تحریک ناگهانی چشم ها و پوست ـ و هرچیزی که ماهیچه ها را بیش از پیش منقبض کند، زیاد می شوند.
آرامش بخشیدن ماهیچهها، را میتوان با نفس عمیق و شمرده ـ آرامش و خواب ـ گرمای نوازش و ماساژ آرام پوست و آمیزش جنسی، موزیک ملایم، نور بسنده و نه چشم آزار، و یا کارهایی ساده ای همچون گذاشتن دو حلقه خیار یا سیب زمینی برروی چشمان این انقباضات را کاهش داد.
6ـ استرس ( تأثیر تحمیلی و اجباری)
برای شناخت استرس باید نخست کارکردهای سیستم عصبی که از مغز و نخاع سرچشمه می گیرند را بیشتر شناخت.
سیستم عصبی به دو صورت عمل میکند.
1ـ سیستم عصبی ارادی که اسکلت بدن را رهبری می کند.
2ـ وظیفه ی سیستم عصبی غیرارادی = کنترل ماهیچههایی که درون رگها و در دیوارهی ارگانهای
درونی بدن مانند: قلب، چشمها، غدّدی که به جهازهاضمه ( که از دهان، گلو، مری، معده، روده و
غیره) مربـوط می شوند و همچنین غدد مربوط به ترشّح عرق بدن ـ یا غـدد فوق کلیّه که تولید
هورمونهایی همچون آدرِنالین را بهعهده دارند، و نیز علاوه بر کنترل و تنظیم داخل بدن، تغییر در
خلق وخو و مسائل احساسی ـ مانند احساساتی و هیجان زده شدن می باشد. البته این دستگاه عصبی،
از جهت کارکرد با سیستم عصبی ارادی همکاری مستقیم دارد.
انواع سیستم عصبی غیرارادی = خودآگاه و همآهنگ ـ ناخودآگاه و ناهمآهنگ.
فعالیّتخودآگاه وهمآهنگ = کارهای روزمره ی حمله و فرار درهنگام خطر می باشد. واکنش یا عکس العمل بدن به هنگام اینگونه فعالیّتها، جریان سریع خون در صورت، و تشدید ضربان قلب و نبض، بالارفتن فشارخون، نامنظمی قند خون که به کم شدنِ تولید و ترشّح انسولین می انجامد، عرق کردن، یخ کردن دستها در اثر کندشدن جریان خون در آنها، خشک شدن دهان در اثر کم شدن بزاق دهان به دلیل اختلال در غدد آن، مختل شدن کارکردهای معده و روده را میتوان نام برد.
فعالیت غیراردی ناخودآگاه و ناهمآهنگ = هضم غذا ـ جداشدن موادزائد بدن ـ باروری و غیره.
واکنش بدن دربرابر این گونه فعالیت = انبارکردن موّاد غذایی ـ فعالیتهایی که در معده و روده صورت می گیرد ـ تولید انسولین، برای سوزاندن قند در بدن و تولید انرژی از سوختن آن...را می توان برشمرد.
نزدیک به پنجاه سال پیش پدرتئوری استرس هنس سِلیه گفته است: هنگامی که بدن در معرض هیجان وافر واقع شود، واکنش وی جنگ و گریز است. درین هنگام بدن از نظر فیزیکی دستخوش تغییرات پیچیده ای می گردد. وی کشف کرد که، اگر بعضی ازین افراد دوباره و چندباره در معرض این جنگ وگریز قرارگیرند، در بافتهای آنها کالسیفیلاکسیز ایجاد میشود و حساسیت فراوانی در اثر تحریکات خارجی پیدا میکنند. درنتیجه هر بافتی از بدن برای خود کارمی کند که شاید مخالف کار دیگری باشد. پس موّاد حاصله از کارکرد و واکنشهای آنها در بدن نشسته و رسوب می کنند، و به این ترتیب بدن دچار خستگی، کاهیدگی و ساییدگی زودرس تری می گردد. فرقی نمیکند که فاکتور استرس (هیجان) در اثر چه باشد ولی تکرار آن ـ یک بیماری مزمن است.
تصویر استرس و دشواری های آن در نسخه ی قدیمی کتاب فیبرومیالژی موجود است
اگر در بیماران FMS – MSS که زود دچار استرس می شوند این رسوب کلسـیم، یا خشکی فاسیای ماهیچه ها پیش آید، مشکلات آنها دو برابر میشود. زیرا استرس، در موّاد شیمیایی فاسیا که مایع و روان است تأثیر کرده، و در نتیجه سفت شدن آن را فراهم میآورد. پس دیگر فاسیا آن حالت کشمانند(پلاستیکی) را ندارد که خود را با شرایط موجود همراه سازد. هنگامی که فاسیای ماهیچه خود را جمع کند و درنتیجه سفت شود موّاد ناقل و هورمون ها که در آن قراردارند نمی توانند کار خود را درست انجام دهند. در اثر این کنش و واکنشهای نادرست و پر رفت و آمد(ترافیک)، خون نمیتواند موّاد سودمند و ضروری را بههنگام در بدن پخش کند. و نیز موّاد زایدی که در آثر سوخت وساز بدن حاصل شده، را درست به بیرون بفرستد. بنابراین، مواّد سبب بسته شدن مویرگها و رگها میشود. در نتیجه انسان حالت گیجی و گنگی پیدا میکند و حتا حسّ جهت یابی را از دست می دهد. کج خلق میشود. حسّاس و زودرنج ـ یا دچار افکار نامناسب می گردد و... وقتی بدن بطوردایم در معرض استرس قرار بگیرد، فاسیای ماهیچهها در محلّ رگ وپیها و مفصّلها هم منقبض می شوند. و ماهیچهها خود را جمع کرده، در نهایت به سبب این انقباضها چروکیده و کوتاه می شوند. زمانی که، فاسیا کیفیّت خود را ندارد، سبب اذیّت و آزار رگهای خونی و لنف ها و اعصاب است. وقتی رگها باریک می شوند ـ به این معنا که به آن فشار خارجی وارد آمده است و از همین روی، با فشار، خون از مویرگ بیرون میجهد که باعث لکه شدن و کبودی در زیر پوست می شود. حتی در بعضی افراد، جریان خون نمیتواند درست به تمام قسمت های بدن مثل، پوست ـ دست و پا برسد، بنابراین سبب بالارفتن فشارخون آنها میشود. در بعضی قسمتها که ساکت و بدون فعّالیّت میمانند ـ در اثر نرسیدن خون اکسیژن دار سلولهای آن قسمت دچارمسمومیّت شده و می میرند و بازسازی این بخشها، ناشدنی است. تفالهی آنها نیز در بدن ایجاد زخم و عفونت میکند.
بههر روی، سفت و سخت شدن فاسیای ماهیچهها یکی از کلیدهائی است که امکان دارد، معّمای بیماری های FMS / MSS را بگشاید.
البته، کمکهای فراوانی از بیرون لازم و ضروری است، تا غلظّت فاسیا و دشواری آنرا برطرف نماید. شاید حلّ دشواری فاسیای سفت شده دوباره این بیماران را به زندگی طبیعی برگرداند. در زیر مواردی گفته می شود که درصورت علاقه به خودیاری می توان استفاده کرد.
این موارد، اندرزهای بدی نیستند:
1ـ صبح زود بلندشو. این بدترین نوع پیشنهاد است، این را خود خوب می دانم. ولی اگربتوان زود بلندشد
و کار را شروع کرد، درست مانند اینست که خود را از دایرهی بی تصمیمی و بیارادگی بیرون کشیده
باشی.
2ـ اگر فرصت داری ، هرروز را با یک راهپیمایی شروع کن. این عمل ، هورمونهای زنگ خطر مثل
سروتنین را سریعتر می سازد. ترشح هورمونهای اخطاری سبب سرحال آمدن و انرژی گرفتن فرد
نیز میشود.
3ـ ناهار کامل و شام سبکتر بهترست. استراحت دستگاه هاضمه، خود روی خلق وخوی تأثیر دارد.
4ـ صبحانه را نباید فراموش کرد. زیرا که مغز و در نتیجه بدن میتوانند اینگونه موّاد لازمی که برای سوخت وساز نیاز دارند، برآورده سازند. خوردن صبحانه نیزموجب میشود که احساس خستگی و خواب آلودگی نیز برطرف شود.
5 ـ میتوانی روی دم و بازدم خود هم تمرکز کنی. اگر این مدّت بین 10 ـ 30 دقیقه و هرروز تکرار شود، نتیجهی خوبی دارد. برای گرفتن اکشیژن بیشتر نفسها باید عمیق باشند و تا درون معده ادامه یابند. بطورطبیعی و نزدیک به 21600 بار تنفس در شبانه روز را بدن ما برای سوخت و ساز خود نیاز دارد. درعرض روز، زیر فشارهای زیاد جسمی و روحی، گاهی ما فراموش میکنیم که درست و منظّم تنفس کنیم. ولی با توجّه میتوان تا حدود زیادی از این غفلت جلوگیری کرد. برای مثال به خود برگردید و گاهی تنفس خود را کنترل نمود.
6ـ درصورت کار بیرون موقعی که بخانه آمدی، پس از کمی استراحت سعی کن تمام روزت را از نظر بگذرانی. چه بود؟ و به کجا انجامید؟ اوّل از همه خوش بینی و راحتی وجدان را حفظ کن. این بتو یاد می دهد، که بتوانی برای روز آینده ی خود برنامه ریزی بهتری کنی.
7ـ دوش آب سرد یا نیمگرم، صبح و شب آرامش درونی و بیرونی ترا تضمین میکند. این درست مثل اینست که افکار خود را مانند تنت شستشو میدهی.
8ـ مهمّترین موضوع کمک بهخویشتن خویش است. و ازین روی متوجّه میشوی که برای خود ارزش قائل شده و وقت صرف کردهای. بعضیها برای مبارزه با استرس خویش از مدیتاسیون(meditation) هم بهره می گیرند.
در باره چای سبز و تأثیر آن بر روی استرس زیاد گفته ونوشته شده است چای سبز هزاران سال قدمت دارد. و بهعنوان داروی آرامش بخش اعصاب مصرف شده است.
پژوهشگران ژاپنی دریافته اند که چای سبز موّاد اِل ـ تِ اِ نین و نوعی اسید آمینه دارد، که باعث آرامش می شود. پژوهشگران در روی 40 نفری که در زیر پروژهی تأثیرگیری از آن قرارداشتند، کشف کردند که این چای برای این افراد سبب نوعی تمدد اعصاب بوده، و به هیچ روی پیآمد خستگی ناشی از ریلکس شدن و خواب آلودگی را دربرنداشته است. این پژوهشگران همچنان دریافتند، که در مغز سر این افراد نوعی فرکانس موج آلفا ایجاد میشود که آنان دریک حالت آرامش و استراحت درمی آیند و هرچه بیشتر می نوشیدند، بیشتر اثر مثبت به دست میآمد. گفته می شود که، 2% اِل ـ تِ اِ نین در هرگرم یعنی چند فنجان چای در روز خوب است. این دارو100% طبیعی است، و حاوی هیچ نوع موّاد زائدی نیز نمی باشد.
7 ـ دردهای ناشی از مشکلات فاسیای ماهیچه ها
هنگامی که یک ماهیچه زیر فشار کار یا فعّالیّتِ یکنواخت و کارهای عضلانی پی درپی و بدون استراحت قرار میگیرد، سرانجام ایجاد Trp می کند. این گونه کشیدگیها ست که تبدیل به بیماری فاسیای ماهیچه میشود. بنابراین، درد یک درد موضعی بهشمار میآید.
MSS، با فیبرومیالژی تفاوت دارد. ام ـ اس ـ اس، یک درد موضعی است، که در اثر اعمال مکانیکی پیش می آید، یا فعّالیّتهای حساب نشده و اشتباه (کشیدگی و رگ بهرگ شدن) و مربوط به اعصاب ماهیچهها می شود.
امّا اِف ـ اِم ـ اِس (FMS) یا فیبرومیالژی، یک اختلال بیوشیمی است. و قابل توجه تر اینکه، 70% از 100 هزار نفر مبتلایان کشور دانمارک، زن هستند. اما در بین مبتلایان به، ام ـ اس ـ اس تفاوت جنسیتی دیده نمی شود. Trp یک نقطهی دردناکست، که در اسکلت ماهیچهها، بافتها و یا در فاسیای ماهیچه ها ایجاد می شود. تصویر در نسخه ی قدیمی موجود است و تشکیل Trp در بین نقاط سالم را بروشنی نشان می دهد.
این کشیدگی درد مشخصّی را میتواند ایجادنماید که بخوبی قابل تشخیص است. تجربه شخصی خودم نشان داده ست که، پزشک برای درمان درد در محلّ آن آمپول 9% آب نمک که نزدیک به غلظت آب بدن است تزریق میکند تا رگهای خونی از بلوکه شدن موادزاید نجات یابند. ورزش، ماساژ، فشاردادن، یا حتی تمرینها پمپ سیاهرگ (بالا و پائین بردن و چرخاندن، پاها و دستها) میتوانندمفیدافتند. هرچه زودتر در رفع این گونه دشواریها (کشیدگیها) کوشش شود، بهترست، زیرا که در صورت درمان نکردن، آنها کهنه و مزمن شده و بعدها آزاردهنده تر خواهندشد. تصّور کنید، که یک بیمار فیبرومیالژی برای تمدّد دادن بدن خود را به ناگهان و بطرزی حساب نشده حرکتی دهد، یا بدون گرم کردن بدن خود، ورزشی و نرمشی را شروع کند، درین حالت هیچ دور نیست که، نقطهای دچار کشیدگی (تی ـ آر ـ پی) شود. درین موقعیّت، بسیاردشوار است که بتوان دریافت که این درد، مربوط به دردهای بدنی خود شخص یا کشیدگی عضله میباشد و درمان آن چیست؟ زیرا که هرکدام درمان ویژه خود را دارد. از همه بدتر آنکه، عضله مورد نظر، دراثر کشیدگی (Trp) توان انجام کار خود را ندارد، بنابراین، دیگر ماهیچهها، دچار زحمت و دردسر میشوند و می بایستی که بار آن را نیز بهدوش بگیرند. پس کار آنها نیز دو یا چند برابر میشود و امکان دارد که درپی این بار افزوده، دردهای موضعی (Trp) نوی در نقاط حسّاس پدیدارشوند. این پیشآمد میتواند برای یک بیمار FMS بسیار غمانگیزتر باشد، زیرا این قبیل دردهای موضعی خواه ـ ناخواه جدّی تر میباشد. درد پیشین خود به تنهایی کافی نبود، و حالا شروع درد موضعی دیگری در نقاط حسّاس نیز به آن افزوده شده، و بالاتر از همه، برای شخص در نتیجه جمع کردن و فشارآوردن بهخود و افسردگی، مسئلّه غمانگیزتر و گاهی غیرقابل تحمّل می شود. در متفاوت بودن این دو بیماری باید گفت: که تی ـ ار ـ پی، یکی از مشخصّات دردهای ام ـ اس ـ اس، است. ولی اف ـ ام ـ اسها نیز از آن بی بهره نیستند. پس بطورتقریبی همیشه نام MSS/FMS باهم برده می شوند. نکتهی دیگر اینکه، در بیماری MSS ماهیچه ها تا نقطهی Trp فاصلهی معینی دارند. امّا در FMS سخن از یک حسّاسیّت و درد عمومی است. به زبان ساده تر اینکه، MSS تنها در نقطهی Trp (نقطهی شروع) دردناک است، ولی در بیماری FMS دردها تنها درآن نقطه متمرکز نیستند، بلکه از آنهم فراتر رفته و پخش میشوند.
هنگامی که این موضوع را دریافتم دچار شگفتی شدم، زیرا تا کنون هیچیک از افرادی که مرا معاینه و مورد درمان قرار داده بودند، با این مسئلّه آشنایم نساخته و این موضوع را بهمن یادآورنشده بودند. از راه خواندن کتابهای مرجع که برای نوشتن این کتاب در اختیار داشتم، خود به این نکته پی بردم و برایم بسیار تازه و جالب بود.
8 ـ نقاط شروع درد
نقاط Trp، به کشیدن ماشه می مانند و امکان دارد در تمام نقاط ازغلاف ماهیچهها گرفته تا در پوست ـ رگ وپی ـ بندها و سایر بافتهای بدن پدیدار شوند. البتّه، ممکن است کسی یا کسانی سالیان سال، به آن بی توّجه بوده باشند و بدون آنکه نقطهی اصلی و سرچشمه و سبب را دریافته باشند با آن زندگی کنند. امّا درینجا صحبت ما در مورد غلاف(فاسیای) ماهیچه است.
شارون باتلر در کتاب های خود در مورد تغییرات فاسیای ماهیچهها چنین بیان می کند:
... حتا کوچکترین رشتهی ماهیچهها که به فاسیا آمیخته است باهم یکی میشوند و سرانجام به بُن می رسند. سپس این ته یا انتها نیز مانند تک تک سلولهای ماهیچهای با فاسیا، ژله ای و پیچیده شده و بهاین ترتیب تمام ماهیچه در داخل فاسیا و با آن بسته بندی میشوند. سپس در ادامه با همان فاسیا، ماهیچه به استخوان می چسبد ، و راه خود را بهدرون استخوانها ادامه می دهد. در پایان، از آنجا که این فاسیا دیگر مانعی سر راه ندارد، که بین آن فاصله بیاندازد، خود بههم گره خورده و یکی میشود. البته، درینجا بیشتر شبیه یک ریسمان است و ما به این طناب یا ریسمان، پی(بند، مفصل) میگوییم. درواقع این پیها هستند که ماهیچهها را به استخوان ها متصّل می کنند.
همه می دانیم که در هنگام کار و فعّالیّت، نیاز به حرکت هست. رشتههای ماهیچهای دراثر کوتاه شدن فاسیا بهیکدیگر نزدیک شده، میخواهند این حرکت را ایجـاد کنند، ولــی همانگونه که حدسّ میزنید، این به تنهایی نمی تواند کافی باشد، پس این پیها (تاندون) یعنی (فاسیای ریسمانی)هستند که ماهیچهها را به استخوان چسبانیده و آنها را یـاری داده، و چرخش پذیرشان میکنند، و موجب باز و بسته شدن آنها میشوند تا سرانجام حرکت ایجادشود. برای مثال، هنگامیکه ما دست خود را از آرنج خم می کنیم، ماهیچهی بالایی بی سپس (ماهیچهی زبرین دو سر)، منقبض و کوتاه شده، و تری پس (ماهیچهی زیرین سه سر) منبسط و کشیده میشود. هنگامی که، خواه در اثر غفلت«پیها» یا تاندون، که ماهیچه را به استخوان می چسباند، و یا به سبب درد و خستگی آنها، شخص بهناگاه حرکت حساب نشدهای انجام دهد، درین صورت یکی از این دو ماهیچه همکاری لازم را صورت نمی دهد، و به دیگر عضله فشار وارد میآید، چون که، باید فعّالیّت بیشتری را از خود نشان دهد و شدیدتر کارکند. این باعث خستگی و فرسودگی زودرس عضله ی مزبور را فراهم می آورد. باید افزود که غلافهایی که بندها (مفصل ها) را میسازند، وظیفه ی جداگانهای دارند.
ـ بند یا مفصل، ماهیچهها و استخوان ها را به یکدیگر پیوند میدهد. بعضی از این بندها دارای غشای نرم و نازکی هستند که ارگان ها را در جای خود نگه می دارند. اگر زمانی یکی از این بندها( برای مثال بههنگام عمل جراحی و غیره) آسیب ببیند یا پاره شود، ساختمان اسکلت بدن، دست خورده و چهارچوبهی بدن فرم خود را ازدست میدهد. وظیفهی فاسیا با آن خصوصیات جنسی خود، اینست که در تمام ابعاد و لایه بهلایهی تمام ارگانها رسوخ کرده تا همه را چون غلافی بههم بافته و محکم نگاه دارد. پس تصّورآن ساده است که تا چه اندازه آنها میتوانند بهیکدیگر متّصل و در پیوند باشند. حالا اگر در چنین سیستمی بههم گره خورده، اختلالی پیش آید و وقفهای حاصل شود، فاسیا بی درنگ تغییر ماهیت میدهد. یعنــی با عوض کردن شیمی خود، سعــی در ترمیم این ایراد دارد. پس غلاف پروتئینی خود را نزدیکـتر و نیز کلفت تراز آن چه هست میبافد و بدن این غلاف غیرطبیعی را برای دفاع و کمک ماهیچههای به زحمتافتاده، بهکار میگیرد. تصّور اینکه، اگر این اختلال در وسط یک ماهیچه یا یک بند و حتی در یک «پی»رخ دهد، پیآمد آن چه خواهد بود؟ پاسخ بسیار ساده مینماید، بدن درهرصورت سعی در بهکارگرفتن این بافتهای نامناسب دارد تا از آنها بهره گیرد تا بتواند به فعّالیّت و زیست خود ادامه دهد. این خود بهزحمت انداختن ماهیچههای بعدی را بههمراه دارد. این رشته به دیگری پیوند داشته و روی آن نیز اثرمی گذارد. ماهیچههایی که متّضاد آنها عمل میکنند، نیز دراین ناهنجاری بی نصیب نمیمانند و دچار دردسر می شوند. درین جاست که، درد دَوَرانی پیش می آید. به این معنا که دردها دور یکدیگر می چرخند، و اوّل و آخرشان را نمی شود یافت، به عکس کتاب قدیمی توجّه نمایید.
خانم باتلر در کتاب دیگر خود «D.S.» به کشف جدیدی دست یافته است. وی این تغییرات شیمیایی را در فاسیا، سبب بهوجودآمدن نقاط تمرکز درد یعنی تی ـ آرـ پی (Trp) می داند. هنگامی که یک ماهیچه خود را جمع کند، فاسیا در تنگنا قرارمیگیرد و وقتی فاسیا در زحمت باشد، در نتیجه رگهای خونی و لنفی که در آن جای دارند نیز، مانند مویرگهای عصبی در فشار و تنگنا قرارمیگیرند. هرزمانی که مویرگ یا عصبی که از میان ماهیچه، پی، بند، و استخوان میگذرند و پیوسته و پیدر پی زیر فشار باشند نمیتوانند اطّلاعات لازم و مفید را بهموقع برسانند. پس این خود موجب ازدست دادن توانایی خبررسانی میشود. در نتیجه می تواند دردها و ناراحتیهای عصب را سبب شود که، درد، تیرکشیدن، سوزن سوزن شدن، یا حساس بودن یک نقطه از پیآمدهای آن است. هرگاه موّاد زائد از ماهیچههای تحت فشار در یکجا راکد بماند ـ یا برعکس به جای رانده شدن به جلو، به عقب پس زده شود، موجب خواهد شد که ناقلهای خبری بهمغز اطّلاعات اشتباهی برسانند. دراین جاست که مغز دچار دست و پاچهگی شده و بی درنگ موّاد لازم را کم یا زیاد، و با هرنوع کیفیّتی ترشّح نموده و به یاری می فرستد. در اینجا بدن متوّجه میشود که چیزی اشتباه است. پس، ناخودآگاه از خود علایم استرس نشان میدهد. یعنی، مواد سالم فاسیا کاراکتر خود را ازدست می دهد و تغییر ماهیت میدهد و سفت تر شده و بدن را هیجان زده و وادار به جنگ وگریز میکند. بدن این را برای رهانیدن خود از دست خطر و مهلکهی احتمالی انجام میدهد. هنگامی که این دردهای دَوَرانی یا چرخنده ادامه یابند، در نقطهای از بدن، تی ـ ار ـ پی رخ میدهد. یعنی، درد در جائی تمرکز یافته است. تی ـ ار ـ پی، در سرشت خود، درد تحمّل ناپذیری است که در یک جا قرار نمیگیرد، بلکه، در اثر فشار گسترش مییابد و پخش می شود و درد نقاط گوناگون بدن را در بر میگیرد. و تبدیل به« تی ـ ار ـ پی اقماری» میشود. تی ـ ار- پی اقماری، هنگامی رخ میدهد که در محلّ مورد نظر عضلهای قرارداشته باشد. پس در صورت وجودداشتن یک ماهیچه در محلّ، اگر بهموقع شناخته نشود و درصدد درمان آن برنیایند، مانند: استفاده از کیسهی آب سرد یا گرم ـ کشیدن و ماساژ ـ و فیزیوتراپی و غیره. اثرات آن منفیتر و جدّی تر میشود، و سرانجام به موضوع پیچیده تری یعنی MSS تبدیل میشود.
ـ فعّالیّتهای Trp میتواند آشکاریا پنهان باشد. فعّالیّت آشکار با درد همراه است، در حالیکه فعّالیّت پنهان یا مخفی دردی ندارد..
فعّالیّت مخفیِ (تی ـ ارـ پی) با پنهان کاری خود میتواند ماهیچه را ضعیف کند و فعّالیّت آن را محدود گرداند. این را براحتی میشودپذیرفت که، بههرشکل و در هر شرایطی شخص میبایستی خود را از شرّ «تی ـ ار ـ پی» یا نقطهی شلیک درد، برهاند. امّا برای یک شخص مبتلا به فیبرومیالژی آگاهی داشتن به تی ـ ار ـ پی و طرز رهایی از آن کافی نیست، زیرا بخش عظیمی از دردهای سراسری از پیش، موجب تشدید تی ـ ار ـ پی شده اند.
امّا ناامید نشوید، زیرا باید توجّه داشت که، تفاوت زیادی بین یک درد مزمن و پیشرفته، زمینگیر کننده، با یک سیر بیچون و چرا و چاره ناپذیر، یعنی دردی که شاید نشود آن را دیگر مداوا و درمان کرد وجود دارد. به این معنا که در فیبرومیالژی، اگر «تی- ار- پی» یا نقطهی شلیک آن در بدن شناخته شد و خود شخص درصدد رفع آن برآمد، هرگز بد از بدترنخواهدشد.
9 ـ معالجهی نقاط گیردهنده«تی ار پی»
در مورد شناسایی و تشخیص نقاط شروع درد، یا « تی ار پی»، عوامل بسیاری نقش دارند، که کاررا مشکل تر از آنچه که هست، میکنند. اگر جای «تی ار پی» بطور کامل معلوم نباشد، چطور میشود به رفع آن برآمد؟
ـ شناسائی محلّ موردنظر:
پیش از هرچیز بدن را در شرایط راحتی باید قرارداد و تمام بندها مثل: کمربند و غیره را باز کرد. اگر شخص در وضعیِّت نامناسبی نشسته یا خوابیده است، می بایستی آنرا مناسب کرد تا راحت تر باشد. شما بطور حتم تمام این اطّلاعات را خود دارید، ولی بهترست یکبار دیگر هم گفته شود:
1ـ ماهیچهها به اکسیژن وافری نیاز دارند. پس اگر سیگاری هستید، بهترست آنرا کمتر یا ترک کنید.
2ـ خود را در جایی قرار دهید که هوا تازه ترست، یا می توانید با پوشیدن لباس مناسب فصل، پنجرهها
را باز بگذارید.
3ـ شرایط بینی را مناسب کرده، و هوای تازه را از راه بینی به ششها بفرستید.
4ـ نفس کشیدن می بایستی منظّم و عمیق باشد.
اگر خود میخواهید، که محلّ «تی ـ ار ـ پی» را پیدا کنید، باید روی هر دو سمت بدن کار کنید و از:
الف ـ ماساژ.
ب ـ تمرینها پمپ سیاهرگ.
ج ـ تمرینهای برای بالابردن قدرت ماهیچهها باتید شخص انجام دهد تا در قسمت «تی ار پی» ماهیچه
هم اثرگذار باشد.
دـ کشش و کشیدن بدن.
ه ـ ماساژ و فشار برای بیمارانFMS/MSS نباید محکم و خشن باشد، زیرا آنرا بدتر می کند. میبایستی که شخص در هر شرایطی ، مواظب چگونگی برخاستن و نشستن و خوابیدن و چرخش خود باشد و با دقّت بهتر میتواند ، به نقاط قوّت و ضعف بدن خود پی ببرد. در صورت نشناختن بدن خود، شخص ممکن است، که وضعیّت را خراب تر کند. ولی در هنگام تمرینها و کشیدگی بدن، درد را دیگر نمی شود منکر شد. این بستگی به مقاومت خود فرد دارد.
و ـ می بایستی هرچند یکبارفشار خون، قند خون و متابولیسم بدن (سوخت و ساز) و هورموان را نزد پزشک، بررسی شود. بی نظمی این موارد امکان دارد که دشواری های موجود را پیچیده ترسازند.
ز ـ باید هر نوع ناهماهنگی بین دو سمت بدن را هماهنگ کرد . مثل: گذاشتن کفی در کفش، ...
ح ـ هنگامی که «تی ـ ار ـ پی»trp ـ نقاط شروع درد از نوع مخفی در نقطهای از بدن قراردارد، ممکن است یکباره در جای دیگر سر در آورد. مانندآن است که وقتی یکی از کف پاها ناصاف باشد و در رفع آن نکوشیده که سبب کجی بدن شود. یا در نتیجهی کج نشستن و یا حمل کیف مدرسه یا بار بدن به سوی دیگر متمایل شود. در این هنگام ممکن است دردی که در سمت چپ شروع شده است، درست در همان نقطه، منتها در سمت راست خودنمایی کند. می توان گفت که شخص مبتلا به فیبرومیالژی، فرد سریعی میباشد. بنابراین، چنین فردی می بایستی که بخود بیاموزد که آرام کار کند، و از سرعت در کارهایش بکاهد. بایستی چگونگی چرخش و گردش را بیاموزید، زیرا اگر این سرعت و حرکت به موقع و بجا نباشد، باعث کشیدگی بیش از حد ّیک مفصل یا مفاصل یک ناحیهی بخصوص می شود. برای مثال اگر شخص می خواهد در سمت دیگر به چیزی نگاه کند، فقط گردن را یکباره برنگرداند، بهترست دستکم شانه را نیز به کمک بیاورد. یا اگر چیزی را می خواهد از جایی در سمت چپ یا راست ولی، دور تر از دسترس خود یا حتی پشت سر بردارد، پس بهترست که درین شرایط تمام بدن را به خدمت گرفته، حرکت داده یا بطور کامل بچرخاند. یا بجای اینکه دست را بیش از اندازه بکشد تا از درون گنجهی بالای سر، وسیله ای بردارد، از یک چهارپایه استفاده کند. همچنین پاها را با فاصلهی بیش از اندازه از هم بهحرکت درنیاورد که باعث کشیدگی کشالهی ران شود، یا بهجای باسرعت بازکردن پوستهی یک بسته ماکارونی و یا با یک انگشت کشیدن پلاستیک روپوش یک بستهی هدیه، بهترست از قیچی استفاده کرد. ما همه این کارهای ساده را می دانیم. اما گاهی ضرری در تکرار آن نیست.
در درمان تی ـ ار ـ پی، بایداین موارد مهمّ را را مورد توجّه قرار داد:
1ـ اگر تی ـ ار ـ پی را بهموقع شناسایی کنید، بهترست، زیرا جای آن را دقیق تر می توان تشخیص داد، و در مداوای آن کوشید.
2ـ بدبختانه اگر در رفع آن کوشش نشود، نه تنها خود بخود برطرف نمیشود، پخش شده و چرخه ی غمبار درد را می سازد.
3ـ اگر ماهیچهی دردناک را بیشتر بهکار بگیرید، پس چرخهی درد یا (سَتلیت ـ تی ـ ارـ پی) قبلی شروع به ساختن (سَتلیت ـ تی ـ ارـ پی) تازه ای می کند.
عکس در کتاب قدیمی طرز معالجهی یک تی ار پی را نشان می دهد.
10 ـ خود شخص چه کاری می تواند انجام دهد؟
من خود بسیار تجربه کرده ام و خوب می دانم، در زندگی یک فرد با مشکل FMSروزهای بسیار بدی وجود دارد که شخص بهسبب خستگی و خواب آلودگی، یا دردهای بیامان، گویی توان انجام هیچ کاری را ندارد. چه برسد، به پرجنب و جوش بودن، و فعالیتهای آنچنانی داشتن.
ولی این را باید دانست که، رابطهی بین روح و جسم، پیوند بسیار نزدیک و بهمانند دو روی یک سکّه میباشد. پس در آن هنگام که بدن قدرت فعّالیّت ندارد، فشارآوردن بیخود بهآن نیز بیفایده خواهد بود. باید جسم و روح را با هم آشتی داد، تا چشم بهراه یک همکاری و هماهنگی مفید بود. در ابتدا میبایستی بهنشانهها و سیگنالهای جسمی گوش فراداد. یعنی بهبدن و گلهها و شکوههایش اهمیّت داد، و آنها را به شمار آورد و بیش از اندازه بهآن فشار نیاورد. تا جایی که ممکن است، بایستی در رفع دشواری آن و شکوههایی که حاکی ازخستگی و درد می باشد، کوشید. درست بمانند هنگامی که کفش تنگی را به پا دارید و در مجلسی نشستهاید، کمی بیاندیشید و بهیادتان بیاورید که، در چنین شرایطی چکار می کنید. یا برای استراحت مغز موزیک، یکی از آن چیزهای مفیدیاست که در پیآن هستید. میتوان همه روزه، و در همهجا آنرا بهعنوان درمان و آرامش روان بهکار گرفت. با آن زمزمه کرد، با آن خواند، و حتا در حالیکه خود را ریلکس نموده اید و در اختیار موسیقی هستید، چرخید و رقصید.
اگر زمانی تشخیص دادید که به فیبرومیالژی گرفتارهستید، شاید که چنین بپندارید که دربِ دنیا بههم رسیده، یا به ته یک چاه عمیق و تاریک سقوط کرده اید. امّا این کتاب چراغی است درین راه تاریک، با روشنایی آن دستکم میتوانید جلوی پا را تشخیص داد. سپس گام به گام جلو آمده، و راه را و موقعیّت را بشناسید و خود را از تاریکی و ناامیدی نجات بدهید. پس نخستین کار بالاآمدن از چاه است، یعنی امیدوار بودن و تلاش کنید که فقط پایین تر نروید.
ـ پس به خودت فکرکن که در کجا ایستادهای:
ـ الکلی یا سیگاری هستی؟
ـ غذاهای ناباب میخوری، و هرچه که به دستت میرسد را در دهان می گذاری؟ خوشخوراک و
پرخوری؟
ـ آدمی یکدنده، و لجباز هستی؟
ـ عادت داری بر ضدّ هرکسی و هرچیزی عمل کنی، و خود را برای رسیدن به هدفت به آب و آتش
بزنی ، با هر هزینه و بهایی که باشد فرقی ندارد، تنها میخواهی بهآن رسیده و شاهد مقصود را در
آغوش بکشی؟
ـ بدخیال هستی، و از فشار فکر و خیال ـ یا حسادت و غبطه خود را تباه میکنی؟
ـ یا روزها، شبها در نهایت از فشار ناامیدی خود را کلافه می کنی؟
ـ افکار منفی پایانی ندارد، آنها را بیاب. چی؟ کدام؟ دستکم بخودت اعتمادکن. یادت باشد خودتی و کس
دیگری نمی تواند درونت را ببیند.
ـ ولی اگر خواستی، می توانی سرت را بیرون بیاوری، و با یکی حرف بزنی. مبادا که آن یکی دوستی نادان باشد، هوشیار باش. وگرنه افکار درهم و برهم ترا به ورطهی هلاک می اندازد. دست بکش و هرچه زودتر خود را ازین دایرهی مرگِ تدریجی برهان. به پا خیز نفسی عمیق بکش، و مانند دِوین ستارلانیلو مری اَلَن کوپلند نویسندگان کتاب فیبرومیالژی و سندرم دردهای غلاف ماهیچهای به خود بگو:
شب دراز است، امّا سرانجام پایانی هم دارد
روز در راه است.
دردهای کنونی هستند، ولی همیشگی نیستند، و نخواهند ماند،
و سرانجام درمان در راه است.
راه دراز و دشوار ، امّا امیّد
چراغ راه است،
و من تنها نیستم. د.س
شخص تعجّب می کند، که چرا برای این بیماری که شمار مبتلایانش روز به روز در حال افزایش است ، کارهای مثبتی صورت نمیگیرد، و کار بسیار کُند پیش می رود. هنوز هم آنرا درد روماتیسمی میدانند. این خود پرسشی است که هرروزه بسیاری در سراسر دنیا از خود می پرسند و جواب منفی و ناامیدکننده ی آن، نه!!! نمیدانم!!!! می باشد. سپس هم مرخصی اجباری، و لنگ کردن جامعه و خانواده از سویی، و از سوی دیگر بی درمانی، ناامیّدی، بیکاری و بیدلبستگی و مأیوسی ست که برای گرفتاران آن بههمراه می آورد.
من یک جواب دارم و آن اینست، که از آنجا که هیچ نوع پول و پله و رتبّه و مقامی درین چارهجویی و پیگیری نیست، که کسی دنبالش باشد، از این روی، همچنان اندر خم یک کوچه ایم. و بنظر شاهدی: با یافتن چاره برای این درد بی درمان، بطورحتم درب دکانِ بسیاری از افراد که ازین مسئله سودجویی میکنند تخته خواهد شد.
ضرب المثل ایرانی که از پدرم بارها شنیده ام، دراینجا راست میآید: اگر برای تو آب ندارد برای دیگری نان دارد.
پس برای ما تنها امیّد میماند، که انسانی از انسانها همانند آلفرد نوبل ( پدر جایزهی نوبل) پیداشود و ازثروت خود چشم بپوشد و در راه بازکردن این گره (بیماری قرن) راه گشا شود و به ما نشان دهد، که چرا با این تفصیل عجیب و غــریب و بطور کم یا زیــاد، ولی مداوم، ماهیچه ها زنگ خطر را به صــدا درمی آورند.
درکتاب فیبرومیالژی؟ خانم «یونی گ. ابوسدال» نروژی از تاریخ ایدئولوگ سوئدی، خانم «کارین یوهانیسن»، مطلبی مبنی بر اینکه امروزه این بیماری، بیماری زنان بهشمارمیآید را بیان می کنم. وی می گوید:
« پس این بیماری، فریاد زنان است، زنانی که در زیر فشارهای گوناگون از جامعهی کوچک خانواده گرفته تا اجتماعات بزرگتر ، هرروزه درکشمکش هستند و در هرجائیکه هستند ، برای سهم انسان بودن خود می بایستی چانه بزنند تا سرانجام نشان دهند که ما هم آدمیم ما را دریابید. روی ما حساب کنید، ما هم نیمهدیگری هستیم از همهی شما، ما همان حوّای آدم هستیم که ما را نیز از بهشت موعود رانده اند. ما هم جنسیتی از دو جنسیت موجود هستیم، که تو آنها را زن و مرد نام داده ای. ما در هر کجا که باشیم، در خانه، در کارخانه، در آموزشگاهها، در کاخ، و در کلبه، نیمهی پیکر آن زندگی هستیم.
بههرروی، برای مشکلاتشان در جوامع مختلف نسبت به فهم و درک آن جامعه، و جنگیدن برای گرفتن حقّشان، بهعنوان مادر، زن، و دختر و غیره باید نشان دهند که آدم خوبی هم هستند که واژهی خوب 1001 معنی پیدامی کند و خواسته های خود را پنهان کنند. در واقع ما زنان نیاز به یک معجزه داشتیم، و یک فریادرس که ندای ما را بگوش جهانیان برساند. ولی بهترست بیمار بود، تا اینکه گوشها کر، چشمها کور، و دهان بسته.»
گویی کارین یوهانیسن، از زبان فروغ فرخزاد سخن میگوید:
چگونه می شود
به آنکسی که میرود اینسان،
صبور، سنگین، سرگردان،
فرمان ایست داد
چگونه می شود، بهاو گفت، که او زنده نیست،
او هیچوقت زنده نبوده است
برای همهی بیماران فیبرومیالژی، واجب است، که آفریننده و خلاّق باشند.
من خود می دانم، زندگی من هرگز مثل سابق نمیشود، امّا ممکن است، که در زندگیِ به ارزشهایی چند دست یابم، که برایم گرانبها باشند.
بخود وقت بده، میتوان کار امروز را به فردا افکند... ولی لحظات خوش بودن و لذّت بردن را نه!!! آنرا دریاب. در حال زندگی کن و آن را دریاب، که این نیز بگذرد. .
تجربیاتی چند:
1ـ خواب خوب و کافی. بهتر است زمان آن را خود تعیین کنی.
2ـ در صورتی که برای خوابیدن به هر چارهای روی آوردهای، حتی از مادر و مادربزرگ هم کمک
گرفته ای، ولی نتیجهی آن خوب نبوده، با تجویز پزشک کاردان، شاید که قرص خواب آنهم برای
چندشب کمکی باشد، اما بیادداشته باش که، آن دارویی باشد، که فردا که برخاستی، سرحال باشی،
یعنی نوعی که زود از بدن خارج شود وعلایم جانبی نیز نداشته باشد.
3 ـ ورزش های مناسب خود را پیداکن و روزانه آن را انجام بده. برای خیلی ها شنا در آب ولرم
یاری رسان بوده است.
4 ـ نوشیدن آب پیش و پس از ورزش و صبح هنگام که از خواب برمیخیزی را از یاد مبر.
5 ـ تا می توانی، از استرس ، فیزیکی و روانی خودداری کن.
6 ـ پاها را گرم نگاهداشتن و نیز هنگام پاییز و زمستان بکاربردن کیسهی آب گرم در رختخواب
7ـ اگر در نشیمنگاه احساس درد یا ناراحتی داری، بد نیست از یک بالش، یا حتی اگر شده از نوع
بادی آن استفاده کنی.
در یک بروشور پیشنهادهای زیر را خواندم که شاید به درد شما نیز بخورد:
1ـ فعّال نمودن سلولهای بدن به کمک حرکتها و تمرین های آرامش بخش.
2ـ قوی کردن ماهیچههای پشت.
3ـ کوشش در بالابردن نیروی ایمنی ومصونیّت بدن.
4 ـ نظم در بازبینی کردن نبض و فشارخون، قندِخون، و شاید از همه مهمّتر منظم بودن معده و
اعصاب آن.
5ـ فعّال نمودن و بنا به یک بینش فلسفی چینی chi (نیروی زندگی ـ بخش گفته شده است. دوباره
به آن پرداخته خواهد شد) ارگان های داخلی بدن.
6ـ نیروی اعصاب را با استفاده از گیاهان سبز در امر تغذیه استحکام ببخشید.
11 ـ چرا بعضی روزها دردها شدیدتر می شوند؟
دردها و نشانههای بیماری فیبرومیالژی بسیار نوسان دارند. بهبیانی دیگرپیوسته زیاد و کم می شوند. یکی از دلایل بالا و پائین رفتن آنها میتواند درد موضعی یا Trp باشد. که در یک برهه از زمان بیشتر یا کمتر فعّال می شود. در بعضی افراد دردها، چرخه و یا دور مخصوصی دارند. ممکن است در یک روز فغان آور شوند. این هم می تواند در اثر دردهای موضعی باشد که در آن روز بخصوص، همهی آنها هم صدا شده اند. در چنین شرایطی است که بیماری دیگر طاقت فرسا میشود. امکان دارد که تمام روز پیوسته عذاب آور باشند و سبب آزار جسمی و روانی شخص بشوند. چنین روزی هنگامی ست که شخص آرزومی کند هیچگاه وجودنداشت و هرگز برنگردد. هیچ دور از انتظارنیست که شخص در چنین شرایطی دچار افسردگی یا دپرسیون نیز بشود.
درین حالت دشوار است که شخص در جستجوی سبب بگردد. پس بهترین کار ممکن اینست که همه چیز را رها کرده و تمام برنامهها را کنار بگذارد. فقط قلم و کاغذی بهدست گیرد و مشغول یاداشتبرداری شود. مطالب خود و آنچه که او را بیش از اندازه آزار می دهد و متأثر می کند، بهروی کاغذ آورد. امّا اگر در پی آن است تا سبب دلسردی و افسردگی و ناراحتی آن روز را بیابد، این دیگر ناشدنی است، زیرا سبب آن شلیک، می تواند هر چیزی باشد. اگر شخص برآن است تا سبب را کشف کرده و از تکرار آن جلوگیری کند، بد فکری نیست. ولی اینجاست که باید به آماده سازی ابزار کار بپردازد.
شخص می بایستی کتاب هائی در این زمینه مطالعه کند. برای این منظور من کتاب ِ D.S. که دیگر باید آنرا خوب شناخته باشید، انتخاب کرده ام. که در بردارندهی پیشنهادها و تجربههای ارزندهای میباشد. اگر از من اکنون سئوال کنید که خوب، پس نتیجه چیست؟ پاسخ اینست که این معّما را هنوز کشف نکرده ام. ولی نکاتی که برایم هم فال بود و هم تماشا را از گفتگوی با شماها آموخته ام. نمونه های آن:
ـ چگونگی نشستن ، جای نشستن ، برخاستن از رختخواب ، و بیرون کشیدن خود از آن ، خم شدن که هنوز خیلیها فراموش میکنند زانوها را خم کنند ـ چگونگی برداشتن چیزها از قفسه و بسیاری امور دیگر.
ـ زنان می بایستی به یاد داشته باشند که هنگام بلندکردن چیزی سنگین یا بغل کردن بچه یا کیسهی خرید و در هنگام عطسه و سرفه کردن زیر شکم را سفت نگاه دارند. زیرا ماهیچههای دستگاه تناسلی در زنــان بخصـوص خانم هایی که زایمــان های متعدد داشته اند، رفته رفته کمتوان میشود. البته پس از زایمان آنهم برای مدتی، ورزشهای ویژه ای برای آنها تجویز میشود. این تنها کافی نیست، وگرنه در نتیجهی کم توانی ماهیچههای زیرشکم و دستگاه تناسلی چیزی نخواهد گذشت که دیگر شخص قادربه کنترل انگیزههای طبیعی نیست. امکان دارد که این خود دشواریهای مبتلایان به فیبرومیالژی را چند برابر کند، زیرا شخص ناچارست که خود را بیش از بیش از دیگر جدا[ایزوله] کند.
ـ پوشاندن خود از سرما. البته برای زنانی که به مدّ بیش از چیزهای دیگر برتری میدهند، بهسادگی انجام پذیر نیست.
ـ یکنواخت در جایی نشستن، و آنهم خاموش و بی حرکت، مانند نشستن در آموزشگاهها، یا در ادارات و انجام دادن کار با استرس. این وضعیت را باید تغییر داد، زیرا پیآمدهای بدی در آینده خواهد داشت. به همین سبب است که نبایستی بچهها و جوانان را یکجانشین کرد و از تحرّک طبیعی آنها کاست. تدریس می تواند با تحرّک هم فراگرفته شود.
ـ ترک کردن شتابزدگی در امر غذا خوردن. از غذا باید لذّت برد. سعی کنید که غذا را با سبزی و سالاد آرایش دهید تا اشتهاور شود و هربار تنها 80 درصد شکم را با آن انباشت. یک بشقاب پلو را به یکباره و تندتند خوردن برای اشخاص با وزن عادی هم خطرناک است، چه رسد به افرادی که دارای اضافه وزن هستند.
ـ خودداری از استرس و هیجانهای غیرعادی، تا جایی که امکان دارد.
ـ اگر میتوانید، روز را نصف کنید. یعنی در میان روز استراحت کنید.
ـ بهجای نشستن، دراز بکشید، و بهجای ایستادن بنشینید.
ـ همیشه بی ـ اِم ـ ای B.M.I. یا اندکس تودهی بدنی خود که نمایهای برای شناسایی وزن نسبت به قد است را بسنجید.
- تغییر حالات و چگونگی کارکرد دست و گردن و انگشتان. یعنی پیوسته و همیشه به یک حالت از آنها کارنکشید. اگر کارهای شما با نوشتن است، انگشتان را استراحت دهید. در کار با کامپیوتر نیز مواظب مچ و انگشتان دست خود باشید.
ولی باید گفت که، هنوز هم همه چیز را نمیدانم. ولی میدانم، زندگی گذراست. پس باید از دقایق زندگیام استفاده کنم.
ـ ما همه به کمک و پشتیبانی نیاز داریم. این درست است، اما هیچ کسی همچون خودمان نمیتواند بما کمک کند. پس باید تاجای ممکن بدون چشمداشت زندگی کرد و از توقعات خود کاست.
ـ و نیز باید خود را با خود مقایسه کرد، زیرا توان وناتوانی ما انسانها مانند چهره و روحیاتمان با هم یکسان نیست. خود شخص است که با آگاهمندی و فعالیت می تواند وضعیت را بهتر کند و از فشارهای روانی خود بکاهد و به آرامش زندگیش بیافزاید.
ـ بالابردن دانش و اطلاعات توانایی می دهد، و توانایی مسئولیت می آورد.
ـ اگر کاری به تو پیشنهاد شد، و در آن روز از عهده آن برنمیآیی، یادبگیر که نه بگویی. نترس. جرأت داشته باش. لازم نیست با عصبانیّت بگویی، ولی پاسخ نه را بگو.
من خود بسیار فعّالم و کارهای بدنی زیادی را می پذیرم و این برایم دشواریهایی بهبار میآورد. دارم میآموزم که که نه بگویم. یا اینکه کارها را به ساعتی یا روزی دیگر وامی گذارم.
اگر از پس کاری برنیایم، درخواست کمک می کنم و خجالت نمیکشم. ولی حاضر نیستم که پس از انجام آنها، بهای سنگینی را با دردهای موضعی بدنم بپردازم.
تقسیم کار بسیار مفید است. بهدیگران وظیفه دادن و وظیفه خواستن و به آنها اعتماد کردن، کاری است که باید فرا گرفت. پس با تمرین همه کاری را میشود آموخت. تنها انگیزه و اراده می خواهد.
دوستم خانم ریتا می گوید:
« تا حالا هرکدام چندین بار جلوی آینه ایستاده و در آن نگریستهایم. و زیر و بم چهره و اندام خود را از نظر گذرانده و تغییرات آنرا بهآشکارا دیده ایم و بررسی کرده ایم. خوب حالا کدام یک از ما این کار را با درون خود انجام داده و توان و یا کم توانی آن را برآورد کرده است؟ آیا اکنون وقت آن نرسیده است تا بهجای براندازکردن ظاهرمان، درون خود را هم به بازی بگیریم و این دو را با هم آشتی دهیم؟ یادتان باشد که امروز این کار را بکنید، بهترست تا فردا، وقت را نباید از دست داد.
مه گرفتگی فیبرو:
درین سالها بارها و آنهم روزها یا هفتهها دچار فراموشی شده ام. حرفها، کلمات، پیغام ها را فراموش کرده، یا حتی اشیای دم دستم را از یاد می برم و فراموش میکنم که، کجا گذاشتهام. گاه نیز ازین پیشآمد سرخورده میشوم.
جالب توجّه آنکه در کتاب D.S. به این مورد اشارشده و آنرا مه گرفتگی خوانده است.
شاید با تصمیمی راسخ بسوی فروشگاه بزرگی رهسپار میشوی و از خود مطمئن هستی که چیزی خریداری کرده و زود به خانه برگزدی. ولی در سوپرمارکت متوجّه میشوی که پولی همراه نداری. بهخانه برمیگردی و با سرعت پول را برداشته و بهسوی سوپرمارکت روان می شوی. در آنجا پی میبری که لیست مورد احتیاج را در جیب نداری، دوباره بازمیگردی شاید که با ماشین باشی یا شاید بایستی که مسافتی پیاده بروی یا حتا ممکن است که زمان بسته شدن فروشگاهها نزدیک است.
با عجله و غرولندکنان به خانه برمیگردی تا هرچه زودتر لیست را برداری تا برای خرید دوباره کار را از سربگیری. حالا هرچه جستجو میکنی کمتر مییابی. به خودت بدوبیراه میگویی و نزدیکان را با غرولندهایت از خویش میرنجانی. موضوع وقتی پایان میگیرد که لیست خرید را دو روز بعد در جیب زیری بلوز یا زیر صندلی ماشین پیدا می کنی. آمدن سِشوار دریخچال و کارتون شیر در کمد یا روی دستگاه آشپزخانه را هم که فراموش نکردهاید.
در نوشتن حروف بجای نوشتن د، ص گذاشتن این دیگرسخن از گذاردن نقطه روی د نیست.
بهکاربردن اعداد بجای حروف در یک چک... و با را بی نوشتن...خود داستانی دیگرست.
روزهایی پیش میآیند که حتی یک جملهی درست را نمی توانی بیان کنی. با مرور و بلند گفتن آن جمله خود نیز احساس میکنی که جمله، ناقص یا نارساست و منظورت را نمیفهمانی. این حالت گیجی و گنگی را ساعتها بلکه روزها خواهی داشت. هرچند که درشرایطی که دردهای موضعی یکدیگر را پیدا کرده و دست بدست هم داده باشند و درد در اوج خود باشد، ممکن است حتی تا یک ماه هم بهدرازا بکشد تا این حالت سپری شود و دوباره خودت بشوی. این حالتِ مه گرفتگی ذهنی یا نداشتن تمرکز حواسّ یا حواسّ پرتی یا زیر هرعنوان ودستهبندی که شما قرارش دهید، واقعیتی است و باید گفت که گاهی اوقات حساب سادهی سرانگشتی نیست. اگر در کارهای اجتماعی که انسان با موجودات زنده سر و کار دارد، میتواند برای شخص مورد رابطه، خطر جدی و گاهی جانی و محکومیّتها و جرایم و خسارات هنگفتی برای بیمار فیبرومیالژی بهبارآورد. از طرفی این مشکل ذهنی، اگر نزد بیماران دچار F.M.S./ M.S.S. که درجهی بالایی از فاکتورِ استرس را دارا هستند، رخ دهد و همزمان و همراه با شدّت گرفتن دردهای ویژهی بیماری در نتیجه یکی از جدّی ترین و پیچیده ترین باشد، و پیآمدهای خطرناکی بهبارآورد.
در موارد سادهی حواسّ پرتی بهترست که:
1ـ لیستی تهیه کنید و کنار کیف پول قراردهید. دراینصورت کمتر اتّفاق میافتد که هردو باهم
فراموش شود.
2ـ هنگامی که می خواهید خانه را به قصد جایی ترک کنید، همه چیز را از نظر بگذرانید. شاید
اگر با خود یکی یکی تکرارشان کنید بهتر باشد تا مطمئن تر خانه را ترک کنید.
3ـ سعی کنید جای چیزها را کمتر تغییر دهید. و هرچه را که از جایی برمی دارید دوباره و
چندباره به همان جا برگردانید.
4ـ در آن روز مهگرفتگی فیبرو، رانندگی یکی از آن موردهایی است که باید ازانجام آن
خودداری شود.
5ـ چنین روزی، روز تصمیم گیری نیست. فردا شاید بهتر باشد.
6ـ استراحت کردن کمک بزرگی بهخود است. شاید اگر وضعیّتی را فراهم کنید، مانند کشیدن
تلفن از پریز، یا کشیدن پرده و خاموش کردن برق یا هرچه که بشما آرامش میدهد،مانند گوش
سپردن به موسیقیای آرام بد فکری نباشد.
7ـ هنگامی که این روزها پشت سر نهاده شد، بکوشید تا برنامهی زندگی خود را ازسربگیرید.
ورزش از هر دسته که باشد: دویدن یا شنا یا هرچه که هست را دوباره ادامه دهید.
12 ـ چگونه زمان را می گذرانید؟
راههای بسیاری هستند که با شناختن آنها می توان زندگی را دگرگون ساخت و نیز چیزی آموخت. و بهاین وسیله روان و جسم را سرمست کرد.
ما همانند هم نیستیم. همانگونهکه در ظاهر نیزمتفاوت هستیم، همانسان، خلق و خو، ظرفیتها وآرزوهای ما نیز با هم فرق دارند. بیایید اگر که در شناخت یکدیگر کوششی نمیکنیم، پس دستکم، کمی نسبت بخودمان خودشناسی پیدا کنیم و به خواستههای خویش پی ببریم. در نتیجه زندگی را برای خود پرمعنی تر کنیم. ما هرروز باهم رویاروی میشویم و از یکدیگر میپرسیم: خوب چکار میکنی؟ و بیشترگاهها جواب این است: کار می کنم. ولی نمی پرسیم چطور خودت را سرپا و سرحال نگه میداری؟ برای خوشحال و شاداب نگهداشتن خود، تنها کار اجتماعی یا خانهداری نمی تواند کافی باشد. در کنارآن می بایستی فعّالیّتهای دیگری نیز انجام داد. برای مثال بازی شطرنج، حلّ جدول یا حتا نوشتن مطلب و خاطرهای، نرمش و ورزش و... فعّالیّتهای ورزشی برای بدن سازی و توانبخشی روان لازم و مفید هستند. و انواع و اقسـام آنها فراوان می باشند. البته درست مثل خوی گرفتن بههر عادت خوب دیگری، آغاز آن مشکل است. ولی وقتی شروع کردیم، درمییابیم که چه کارمثبتی بوده و چه لطفی در حقِّ خود کردهایم.
شخص دچار بیماری فیبرومیالژی خیلی بیشتر از هر آدم دیگری بهاین لطف نیاز دارد. و پس از آن متوجّه میشود که این تمرینهای بدنی و روحی حال وی را بهمراتب بهتر از پیش نموده و بدون شکّ در نتیجهی کارآیی فیزیکی و روانی آن، مشکلات تن و روان شخص بهنسبت کمتر شده است. زیرا شخص، در کنار این تمرینها به زیر و بم روح و جسم خویش آگاه تر میشود و با دشواریهای خود، آشناتر به مقابله بر می خیزد. بهراستی، پی میبرد که توانایی وی تا چه اندازه است و کشش او برای انجام خواستههایش بسنده است یا خیر. برای نمونه:
هر روز یا دو بار در روز، یا هفتهای 3 بار این تمرینها برای وی کافی ست، تا وی را سرحال و با شاداب نگه دارد. شاید نیاز باشد که دراین رابطه، با افراد دیگری نیز دیدار کند و از آنها نیز چیزی بیاموزد و یا اگرکه خود چیزی فراتر از دیگری میداند آن را با دیگران در میان بگذارد. همین سبب پیوند می شود. در بسیاری از جوامع، انسانها به دلایلی از هم دوری میکنند و به کانونهای کوچکِ خانوادگی خود پناه می برند. ولی بشر یک موجود اجتماعیست و گاهی خانواده اش به تنهایی نمی تواند پاسخگوی خواستههای وی باشد. ولی از ترس مباداها، خود را بهگوشه نشینی خوی می دهد. همین گوشه نشینیها و نیازهای پنهان، پیآمدهائی خواهد داشت که مشکلات جسمی و روحی آن، امروزه بر کسی پوشیده نیست.
لیستی ازین تمرینها تهیه شده است که شاید برخی از آن جوابگوی خواستههای شما باشد:
1ـ چی کونگ
2ـ تایی چی چووان
3ـ یوگا
این تمرین ها بر روی روح و روان اثر شگفتانگیزی دارند، ولی خیلی بهترست که آن را از مربّی آموخت. انجام تمرین تنها از روی کتاب کافی نیست. تمرینها زیر بیشتر جسمی و فیزیکی میباشند:
4 ـ راه پیمایی
5ـ شنا
6ـ تمرینها پمپ سیاهرگ1)
7ـ تمرینها تنفسی
8ـ ورزش ها و تمرینها بدنی
9ـ فشار بر نقاط حسّاس بدن خود یک نوع تراپی بهشمار می شود.
افرادی هستند که برای این تکنیک دوره دیده اند و آن را انجام می دهند.
10ـ تمرینهای برای بهترکردن بالانس
تمرینها زیر برای روان درمانی بکارگرفته می شوند:
11ـ مدیتاسیون / نگاه مستقیم به یک شیئ
12ـ ریلکس کردن/ خوددرمانگری.
و نیزدرمانهاییکه کم و بیش همهی ما آنها را می شناسیم:
13ـ ماساژ
14ـ طبّ سوزنی* با 5000 سال قدمت
15ـ چیرپراتیک
16ـ زونِ تراپی موضع یا ناحیه درمانی. با 7000 سال قدمت
17ـ قطبی تراپی
18ـ روش گلسرخ
19ـ ماساژ مخصوص بافتها
20ـ انرژی ماهیچهای که خود تکنیکی دیگر دارد.
21ـ کشش دهی بدن که با افشانهای گیاهی انجام می شود.
اکنون مطالبی راجع به آنها می آید:
2و 1 = چی کونگ و تائی چی:
هردو تکنیک دراصل چینی هستند. و بهاین وسیله شخص سعی می کند (chi ـ چی) یعنی نیروی زندگی را به کف آورد. و بین روح و جسم خویش، هارمونی و توازن برقرارکند. این دوکمک میکنند که جسم و روح برای رویارویی با رخدادها خود را آماده تر کنند.
بنا به این بینش، تمام گفتگو از هارا hara است که مرکز بالانس و میزان نمودن دم و بازدم میباشد.
تفاوت آن دو چیست؟
چی کونگ = حرکات کمتر و کندتراست و ممکنست در برخی تمرینها شخص تا مدتّی نیز بدون حرکت بماند. در چی کونگ، در تمیزکردن کانالهای انرژی تلاش میشود و براین باور است که در غلاف ماهیچهها و رگهای لنفاوی و رگهای خونی باید عمل تمیز شدن انجام گیرد. بهبیان دیگر این حرکات برای تمیزکردن و پاک گیری عروق بهکارگرفته میشود. این عمل، درهماهنگ سازی و بالانس ماهیچهها می توان کمک رسان باشد. همچنین در پیها و مفاصل کارکرد داشته تا چرخشپذیری بندها را روان و کاری تر کند. در چی کونگ همینگونه اگر شخص از جهت احسّاسی بسته و بلوکه شده دوباره انرژی ازدست رفته را بازمی یابد.
تائی چی = از یک سری حرکات آهسته، دایره وار و نرم و روان تشکیل شده است که بطور مستقیم روی دستگاه تنفس و نیز رشتههای عصبی سمپاتیکِ همآهنگ و رشتههای عصبی سمپاتیکِ غیرهمآهنگ، اثر میگذارد و سبب تنظیم آنهاست ( این دو در بخش 6 توضیح داده شده است). اثرات این نوع تمرینها سبب آزادشدن انرژی درونی و برقراری بالانس میشود.
3 ـ یوگا:
یوگائی که در غرب شناخته میشود از هند سرچشمه دارد. یوگا موجب آفرینش بالانس در بدن است. در این دیدگاه، این انرژی پراناprana گفته میشود. یوگا امروزه در سراسر دنیا پیشنهاد می شود. و یکی از راههایی است که سبب پیدایش پیوند بین جسم و روح می باشد. و این پیوند مجرای پرانا را در سراسر وجود رهبری می کند. در یوگا امکانات فراوان تر و گستردهتری وجود دارد. در نتیجهی تمرین، بسیارآسانتر میتوان گرفتگی[انقباض] ماهیچهها را باز [انبساط] کرد و با حرکات و تکرار، که سبب افزایش پرانا در بدن میشود، بهتر و ساده تر میشود. این روش بهتراست زیر نظر مربّیان فنّ آموخته شود. زیرا آموزش تنها از روی کتاب نمی تواند جوابگو باشد. حرکات عمیق تنفسی که در یوگا بسیار بهآن اهمیّت داده میشود، را پس از آموختن در تمام روز و تحت هر شرایطی می توان بهکاربرد. حرکات و تمرینهای آن فراگیرست و بدینوسیله با کشیدن بدن می توان از کوتاه ترین انقباض در ماهیچهها تا عمیق ترین آنها را انبساط بخشید. و باید افزود که این کوتاهترین راه برای دستیابی به روشِ مدیتشن (مدیتاسیون) میباشد که بعد خواهد آمد.
4ـ راه پیمائی:
استفاده از یک کفش راحت با زیرهی نرم برای این امر کافی است.
راه پیمایی: یعنی آهنگ و ریتم دادن به پاها و منظّم گام برداشتن. حرکت دستها اگر با پاها رفت و برگشت داده شود، مفیدتر است. بهتراست راه پیمائی در جای خلوت و پردرختی صورت بگیرد. کوشش شود تا بهآن نیز هماهنگی و نظم بخشید. برای مثال هر چهارقدم دم و هرچهارقدم بازدم و تنفس از راه بینی باشد. این نوع از تمرینها کمتراز 20 دقیقه نباید باشد. و هرروز باید انجام داده شود.
-5 شنا :
شنا روش بسیار مفیدیست. بهشرط آنکه 2 تا 3 بار در هفته باشد.
اگر سونا دوست دارید پس سعی کنید ـ قبل و بعد از شنا در سونا بنشینید. شنا هم 20 ـ30 دقیقه نباید کمتر باشد. توّجه داشته باشید که شنا باید هم بر روی سینه هم بر روی پشت انجام شود. چیزی که در شنا مهّم است آن استکه درجهی گرمای آب باید مناسب باشد. زیرا برای افراد با دردهای ماهیچهای گرمای آب بایستی درحد ولرم باشد. بهاین ترتیب شخص خودرا بیش از اندازه جمع و درنتیجه منقبض تر نمیکند. آب گرم ماهیچه ها را ریلکس کرده و خواب را بهتر میکند.
6ـ پمپ سیاهرگ:
این نوع حرکات و تمرینها و فشار بر روی نقاط شروع درد بسیار کار ساده ایست. فرد بدون هیچ دشواری، خود می تواند آنها را انجام دهد. این حرکات، به تنهائی و بدون توجّه به زمان ومکان قابل اجراست. ولی میبایستی آنهارا بسیار آرام شروع کرد. برای نمونه:
وقتی که شخص در اتوبوس نشسته است یا در حال مسافرت می باشد، بدون هیچ مزاحمتی میتوان این تمرینها را انجام داد. همانطور که نشستهاید سعی کنید پاها را از مچ خم نموده و بالا و پائین ببرید، یا گرد بچرخانید. تصّور کنید که سرشانهی شما در هنگام کار در یک مؤسسّه یا مدرسه به ناگهان درد یگیرد. این نقطه Trp یا شروع درد بهشمار میآید. سعی کنید که بهطور آهنگین و منظّم و دَوَرانی آنرا حرکت دهید. فراموش نکنید که حرکات را یک درمیان با همزمان در هر دو سمت بدن انجام دهید.این عمل بیش از چند دقیقه وقت نمی گیرد، بیش از آن هم نیازی نیست. این عمل را با پاها و انگشتان دست و پا نیز بهسادگی می شود انجام داد. و براحتی در فاصلهیچند دقیقه درد برطرف خواهد شد.
با این روش، بهراستی کمک ارزنده ای بهخود میکنید. زیرا گاهی در اثر استرس یا فشار، بند جوراب و کمربند و کیفِ سر شانه و غیره ویا موّاد زائد در یک جا گیر میافتند و همان سبب درد و آزار میشود. پس این اعمال و یا حرکات سریع (مثل: بالا و پایین بردن موضع درد) در حقیقت کمک ارزنده و بهجایی است که موّاد زاید یعنی موّادی که در نتیجه سوخت و ساز ناقص بدن در اثر استرس (مثل: به شماره افتادن نفس و درست تنفس نکردن) بر جای مانده، دوباره راه خود را باز نماید و بهداخل مویرگهایی که حامل این قبیل موّاد هستند ریخته شود. تا سرانجام، سیاهرگ بزرگ خونی بدن ما این (موّاد زاید) را برای عمل تصّفیه به قلب برساند.
7ـ تمرینها تنفسی:
در بارهی اهمیّت تنفس در یوگا و نیز اینکه چگونه جسم و روان را بههم متّصل میکند تا حدودی گفته شده است. و نیز یادآوری شد، هنگامی که شخص به طور آرام و عمیق نفس می کشد، هوای اکسیژن دار، بهدرون بدن واردمی شود. در اثر عمل دم، ماهیچههای بدن که برای سوخـت و ساز خود نیاز به اکسیژن دارند، اکسیژن را گرفته ومورد استفاده قرار می دهند. انرژی حاصله برای حرکت ما موجودات زنده لازم است. بارده آن، گازکربنیک که موّادی زائد است و باید در کوتاهترین زمان از بدن توسط بازدم بهبیرون فرستاده شود البته ما در هنگام دم و بازدم عادی خود، دخالت مستقیمی نداریم و این حرکات غیرارادی انجام میگیرد. امّا در هنگام تمرین اردی آرام و عمیق بودن آن از راه بینی (دم) واز راه دهان بازپس فرستادن (بازدم) برای بدن ما اهمیت دارد. بدن در عمل اکسیژنگیری، ششها و ماهیچههای سرمعده را به خدمت می گیرد. بنابراین اهمیّت جذب اکسیژن برای بهتر جذب شدن غذا بر کسی پوشیده نمی ماند. تغذیه نیز برای رشد و نمو سلولهای بدن امری حیاتیست. پس دریافت اکسیژن برای سوخت وساز بهتر و سالم سازی و بازسازیِ سلولهای ارگانهای بدن بدون شک کاربردی جدی می باشد.
8ـ تمرینهای ورزشی و کشش عضلات:
این نوع تمرینها با توجّه به وضع عمومی بدن تغییرپذیرست و در کوتاه مدت بیشترین نتیجه
را می دهد.
9ـ فشاردادن بر روی سرچشمهی دردها: برای مبتلایان به بیماری فیبرومیالژی راه
مناسبیاست. توپ مخصوص این کار، ازنوع پلاستیک نرم یا اسفنجی که نرمتر از سایر انواع آن است و برای این منظور ازفروشگاههای وسایل ورزشی می توان خریداری کرد. با این وسیله میتوانید پشت و کمر و زیر پا را ماساژدهید. این نوع ماساژ یا فشار برای سرعت جریان خون ـ که در اثر کار یکنواخت پیدا شده مفید است. توپ را در ناحیهی مورد نظر یعنی زیرTrp (تی ـ ار ـ پی) یا نقطهی درد مورد نظر قرارداده و فشارداده یا با حالت دَوَرانی ماساژدهید. برای این کار میشود از دیوار و زمین یاری گرفت. برای ماساژ یا فشار محلّ درد دست و پا و سایر نقاط قابل دسترس، بهطور طبیعی می توان از بهترین وسیلهی ممکن یعنی دستهای خود بهره گرفت. بعضی از وسایل ماساژ که دکمهی مخصوص لرزش نیز دارند کمک مناسبی می توانند باشند. ترکیب این روش اثر پمپ سیاهرگ را میتواند دو برابر کند.
10 ـ تمرین برای توازن بهتر:
برای این کار وسیلهای وجود دارد. این وسیله شبیه یک سینی مدّور ولی بزرگتر از سینی معمولی میباشد که از نوع پلاستیکِ محکم که بر روی یک توپ فوتبال قرار گرفته است. تمرین دو بار در روز انجام میشود و برای چرخش پذیری و نرم شدن زانوها و قوزک پاها مؤثر است. حتی برای کسانی که دچار پیچ خوردگی پا شده یا مشکلات دیگری در پاهای خود دارند، انجام این نرمش، زیانی ندارد. تجربه نشان داده است که این وسیلهی بالانس تا بیش از هفتاددرصد از پیچ خوردن پا جلوگیری میکند. این کار نه تنها برای بالانس، بلکه در آموختن ورزشهایی مانند: دوچرخه سواری و بازی اسکی نیز مفید است، زیرا میزان قدرت ماهیچهها را افزایش میدهد. همراه با خرید این وسیله، برنامهی کار و تمرین با آن را هم میتوان دریافت کرد.
11ـ مدیتاسیون/ خیره شدن به شیئی خاصّ/ گوش فرادادن به یک صدا
در سالهای اخیرمدیتاسیون در غرب بسیار معمول و ثابت شده است که تمرکز حواس ناشی از آن، راه مناسبی است برای ایجاد هارمونی و آرامش بخشیدن بهمغز و روان.
نوع عمیق و طولانی آن، شخص تمرین کننده را به خواب عمیقِ درجهی دلتا فرومی برد. درین درجه از خواب است که مغز، آرامش لازم می یابد و می تواند هورمونهایی، همچون سروتنین را بهتر ترشح کند. سروتنین یکی از هورمونهای مورد نیاز بدن و تسکین دهنده درد می باشد. هنگامی که بدن نیاز خود را بصورت زنگ خطری از ناحیهی ستون مهرهها اعلام میدارد، مغز این دریافت را جدّی گرفته و شروع به ترشّح آن میکند و برای مقابله با درد می فرستد. در انجام بسیاری از مدیتاسیونها به مرّبی نیاز است. ولی اگر دقیق به آنها نگاه شود، همهگی یک هدف دارند. تمام آنها، ایجاد کنندهی بالانس و سبب آرامش هستند و انسانرا از بلوکه شدن و بسته شدن انرژی رهاییداده و به وی تعادل میبخشند. این روش، مانند بسیاری از روشهای همانند تاثیرهای یکسانی دارند و گزینش نوع آن چندان مهم نیست، بلکه، بازده آن دارای اهمیت است.
روش ابتدایی = نوعی است از انواع بی شمار آن که شخص مدتّی مینشیند وتوّجه خود و بدون اینکه تحت تأثیر آن قراربگیرد به تنقس یا به افکار خویش متمرکزمیکند. البته این روش بیشتر برای افراد نوآموز میباشد تا آرام آرام به آن عادت کنند. روش دیگری که ما همگی آنرا از مادربزرگها و بزرگترها دیده ایم اینست: که به نیایش یا دعایی یا جملهای تمرکز داده و همچنان آنرا تکرار کنیم. این کار نیز می تواند شروع خوبی برای آموختن انواع این تکنیک باشد.
روش دیگر= از آن اینگونه است که شخص، چهار زانو روی زمین یا حتی روی صندلی مینشیند. درین حالت می بایستی نشستن روی انتهای مهرهی ستون فقرات باشد که سنگینی را بر روی رانها وارد می آورند. سپس شخص خود را با مجسم کردن افکاری مثبت یا تصویری از طبیعت مشغول می سازد. افکار باید ساده و یکدست باشد. درین حالت هم کلمهی اُم را هم می توان برای تمرکز حواسِّ بیشترتکرار کرد. این کلمه از زبان سانسکریت ریشهی زبان فارسی گرفته شده است و معنی سلام برتو می دهد.
12 ـ ریلکس کردن:
هنگامی که شخص بخاطر آورد کهFMS چیست و چگونه دردها پدیدارمی شوند، آنگاه می تواند درک کند تا چه اندازه آرام و ریلکس بودن اهمیّت دارد. البتّه این دریافت، کار ساده ای نیست و خودبخود بهدست نمیآید و نیاز فراوان به تمرین دارد. ولی با این وجود به زحمتش میارزد. هر جلسه از تمرین، شخص را یک گام به هدف نزدیکتر می کند. تنها هنگام فراگیری نیست که شخص باید ارام باشد، بلکه مهّم اینست که پس از پایان تمرین نیز آرامش ادامه یابد. یعنی آنکه، شخص ریلکس باشد و ماهیچهها باز و منبسط باشند. داشتن موسیقیِ آرامش بخش، کوچک ترین گام دراین راه میباشد. برای نمونه، نوارهایی با نغمهی چنگ یافت میشوند که آوای مرغان دریایی و جوش و خروش موج دریا و مانند اینها را همراهی می کند. روشی که با آوای موسیقی میتوان آمیخته کرد، پرانا ـ ویدیا نام دارد. درین روش، شخص توجّه خود را به یکایک اندامهای بدن تمرکز کرده و این خود سبب میشود که ماهیچه ها از حالت گرفتگی، رها و شل شوند و انبساط یابند و انرژی را بدرون خود بکشند.
13ـ ماساژ:
بیشتر افراد مبتلا به فیبرومیالژی می توانند یک نوع ماساژ از نوع ساده و نرم را امتحان کنند.
شاید بتوان گفت که اگر با نوعی از انواع خشن شروع کنند، زیاد باب میل آنها نباشد. و بهزودی ازین کار دلسرد شوند و هرگز در رؤیا هم نبینند که دوباره خودرا در زیر دست این گونهاشخاص و یا روش مزبور قراردهند. فیزیوتراپ و مربی آشنا به بیماری فیبرومیالژی خود از بهترین ها می تواند باشد. بعد از چندبار مراجعه و ماساژ گرفتن از آنها پی خواهید برد که چقدر قضیّه فرق دارد. اگر دسترسی به مربی مشکل است، پس شخص میتواند برای خود ماساژور باشد و موضع دردناک را ماساژ دهد. تنها باید سعی کند ناحیهی موردنظر را بنابر توانایی و خواست خود کشیده و یا چرخش دهد. پس از چند دقیقه بهسادگی میشود حسّ کرد که بسیاری از گرفتگیها در فاسیای ماهیچه رفع شده است. بهکمک وسایلی مانند وردنه یا توپ مخصوص ماساژ هم می توان 2 بار در روز کف پاها را ماساژ داد این عمل خود موجب افزایش جریان خون میگردد.
14ـ طبّ سوزنی:
این درمان را میشودگفت که پیشینهای چهار تا پنج هزار سال دارد. این عمل نیز برای پخش انرژی در بدن کمک بزرگی می کند. هورمون اِندورفین که از جملهی مواد ناقل بوده و آنرا مرفین طبیعی درون بدنی مینامند، و بطورطبیعی در مغز تولید می شود. اندورفین، به کمک طب سوزنی نیز ترشح میشود و از جمله موّاد آرام کنندهی درد میباشد که پس از ترشّح، وارد جریان خون میشود و خود را به تمام سلولهای بدن می رساند. اشخاصی که این روش چینی را آموختهاند میتوانند با بکارگیری این تکنیک درصد تولید هورمون مزبور را در بدن بیمار بالا ببرند. این عمل را کارشناس طب سوزنی، با فروکردن سوزنهای کوچک وبزرگ(بستگی به جاهای مختلف بدن دارد) انجام میدهد. بااین روش، ناحیهای را که مِریدیانا نام دارد بیدار و تحریک میکنند. «مریدیانا» کانال انرژی است که در تمام بدن کشیده شده است و بدن ازین راه با مغز درارتباط است. البته بستگی به چگونگی کار این افراد دارد. بعضی از آنها بهراستی آدمهای وارد و خبرهای هستند. من خود آن را آزموده و به تجربه دریافتهام که روشی بسیار مفید میباشد. امروزه در دانمارک، پزشکان دوره دیده نیز این کار را انجام می دهند.
البته کلینیکهای زیاد با درمانگران چیره دستی وجود دارند، که این روش را بکارمی گیرند. اکنون نیز نوع طب سوزنی الکترونی یعنی نوعی از آن که مربّی از دستگاه الکترومغناطیس یا الکترود استفاده می نماید، رواج گرفته است. در این روش، بهجای فروکردن سوزن با دست ـ میتوان به درمان بیماران پرداخت. به تجربه باید گفت که این روش برای بیمار FMS بسیار مفید است. در اینجا اشاره می شود که روش الکترواکوپانکچر تا حدود 70% در وضعیّت این افراد مفید بوده است.
15 ـ چیروپراکتیک :
کارشناسان این رشته، آموزشهای بالایی دارند. کارشناسان این رشته، با تکنیکهای ویژه، امکان برطرف کردنِ مشکلات فاسیای ماهیچهها را فراهم میکنند. چیِروپراکتر، یا کارشناس این رشته، معتقدست که: "اگر تمام استخوانها بهخصوص ستون مهرهها سرجای خود قرار نگرفته باشند، ماهیچهها نمیتوانند کار خود را درست انجام دهند. روی فرم نبودن آنها، ناتوانی ماهیچهها را سبب میشود."
کار این اشخاص درحکم جااندازی است. تا به این وسیله، از فشار بیشازپیش بهماهیچهها بکاهند. بدن خود، بقیّهی کـارها را بهطور طبیعی انجام میدهد.
افرادی که از مشکلات ماهیچهها FMS/MSS و یا تنها از یکی ازین دو بیماری رنج می برند درپیآمدِ انقباض فراوانی که از خصوصیات این بیماریها میباشد، ممکن است دچار کوتاهی ماهیچهها شده باشند و دراین صورت، استخوانها از جای طبیعی خود تکان میخورند. بنابراین میتوانند از این درمان بهره ببرند. هنگامی که یک سمت بدن در حال مبارزه با دشواری خود است، در سمت دیگر بطورطبیعی غفلتهایی صورت میگیرد و سبب ناهنجاری بیشتری را برای بدن میشود. پس بنظر منطقی میرسد که اینگونه درمانها بتوانند کمک بزرگی باشند.
16 ـ موضع درمانی( زونِ تراپی):
این روش، شبیه طبّ سوزنی است و امروزه هواداران فراوانی دارد و برای بیشتر بیماریها و حتا درامرزایمانِ بهکار گرفته می شود. این تکنیک در واقع، نوعی ماساژ فشاری است. یعنی حرکات موضعی ـ دَوَرانی ـ همراه با وارد آوردن فشارهایی که بر نقاطی بر کف پاها و روی دستها انجام می شود. مربی این فنّ معتقدست که: "تمام ارگانهای بدن در کف دست و پا تصویرشده اند. و نقطه ی تصویر شده از راه مِریدیانا به ارگان مورد نظر خود پیوند دارد. پس فشار و ماساژ بر روی آن موجب بازشدن کانال انرژی یا ناحیهی رفلکس درآن ارگان بخصوص می شود. ازین راهها انرژی می تواند بهدرون موضع موردنظر وارد گردد." کارشناس مربوطه، درد را نیز همانند ماسههای ریز در زیر انگشتان خویش احساس میکند و می کوشد تا با نرم کردن آنها، کانال انرژی را بازو گشوده نگاهدارد.
«زون درمانگر»، بعد از پایان کار خود، بیمار را راهنمایی و ترغیب می نماید و نیز بهاو یاد میدهد که خود نیز در ساعات بیکاری این نقاط را مالش داده و شنِها را نرم کنند. این راه درمان بر روی اشخاص بیمار اثر مثبتی داشته است.
17ـ روان درمانی: نزد روانشناس ـ روانپزشک ـ یا، مربی روحی
بیشتر وقتها انسان، به همدرد و همصحبت نیاز پیدا میکند. برای یک بیمار فیبرومیالژی امکان دارد که این نیاز بیشتر پیش آید. دراینصورت بهتراست که با شخص کارآمدی که خود وی برمیگزیند وارد گفتگو شود. این افراد، کسانی هستند مانند من و شما. منتها آنها با آموزش، فنونی را فــرا میگیرند که درضمن کار، اشخاصی بی طرف و خنثی باشند ـ تا به خود آنها که مربّی و آموزگار این کار هستند و افراد خانواده شان آسیبی وارد نشود. زیرا همانگونه که آگاه هستید، دیدارها، بسیارجدّی هستند و پر از حکایت ـ گله و شکایت و نگرانی و حتا گریه و زاری. درین میان یک فرد کارآمد باید از پیش با تمرینهای خود را آمادهی رویا رویی با چنین شرایطی را کرده باشد. وی می داند که هرگز نباید خود تحت تأثیر حکایات و شکایات قرار بگیرد و هربار با روحیّهای شاداب تر ازبار پیش می بایستی در جلسه حضور یابد، وگرنه قادر نخواهد بود که به هدف خود یعنی کمک به درمان بیمار نزدیک شود. پس از یک فرد کارشناس، یعنی درمانگر و آشنا با این نوع تکنیک، کمک درمانی گرفتن بهمراتب می تواند، کار مفیدتری باشد. این روش یا تراپی انواع و اقسامی دارد. گروه درمانی و فرددرمانی و غیره.
18ـ روش گلسرخ:
اینراه، روشی ساده و ژرف است. که می تواند بنابرذوق و سلیقهی هر فردی یافت شود. در این روش، شخص بهگونهای بسیار آرام، به یاری مربی ماساژ می گیرد. بدینوسیله تمام انقباضات و گرههای بدنی که بهمرور زمان و درپیآمد دشواری زندگی در وی انبار شده است، باز میشود. پس از پایان کار شخص که بسیار ریلکس شده است، با انرژی تر از پیش چشم می گشاید.
19ـ ماساژ بافت ها:
روشیاست که در نواحی ویژه در روی بافتهای بدن و مناطق (زون) ویژهی آن انجام میپذیرد. و آن مخصوص سیستم عصبی و طبیعی کردن اعمال آن است. این روش اثر مثبتی بر روی متابولسم بدن(سوخت وساز) دارد. و جریان خون را تندمی کند و موجب میشود که حتی مویرگهای بدن نیز پاکسازی شوند.
-20 دادن انرژی به ماهیچه ها و فاسیای آنها:
این دو شکل از ماساژ در دانمارک شناخته نشده است. این روش، مخصوص بیماران فیبرومیالژی و وسیلهی ارزشمندی برای روان میباشد. این روش ماهیچهها را در برمیگیرد و انقباضات آنها را میگشاید و این عمل باعث میشود که اطّلاعات نادرست از اعصاب بهآن نواحی صادرنشود. درنتیجه، مغز ریلکس و منطقی عمل میکند واز آن پس در مواقع حادّ، دچار دستپاچگی نشده و موضوع را بدتر از آنچه که هست نمیکند.
21ـ اسپری و کِش دادن:
این روش، امروزه درامریکا بیش از هر جای دیگری پاگرفته است و هوادارانی دارد. این روش با اسپری خنک کننده صورت میگیرد که بر روی نقاط حسّاس( 18 نقطهی معروف) پاشیده میشود. البته، این موّاد تنها بر فاسیای ماهیچه ها اثر میکند و آنها را سرد و بی حسّ میسازند. این روش، راه ویژهای دارد و مربّی مربوطه با دقّت و با آرامی اسپری را روی محلّ مورد نظرمی پاشد و بهاین گونه، نقاطی که سبب انقباض میشوند، زیر بمباران این مادّه سردکننده قرارمی گیرند. بعد از مدتّی کوتاه اینکار را همزمان و همراه با کش آوردن ماهیچهی مورد نظر انجام می دهد. این کار زمان می برد و میبایستی با صبر وشکیبایی ویژهای انجام شود تا نقطهی دلخواه خود را ریلکس کند و درد آرام گیرد. می توان در خانه نیز اینکار را با تکهای یخ انجام داد. امّا باید توجّه داشت که نمی بایستی یخ را مستقیم روی پوست بدن قرار داد، زیرا ماهیچهها در اثر سرمای شدید، بیشتر خود را منقبض میکنند. پس از سرد شدن محلّ، ماهیچهی مورد نظر را باید چند بار کشید. فراموش نشود که در پایان این خوددرمانی، دوباره درگرم کردن محلّ بکوشید.
22ـ فیزیوتراپی:
این عمل اکنون در تمام دنیا معمول است. این روش، میتواند جوابگوی همهی مشکلات فیزیکی اعم از آسیب دیدگی ورزشی یا آسیبهای دیگر باشد. فیزیوتراپی، انواع گوناگونی دارد: TNS یا وسیله یی برای الکتروتراپی، ماساژ، لیزر، ماوراء صوت، ترموتراپی(گرما درمانی)، درمان با یخ، آب گرم و غیره. فیزیوتراپ، در درمان و جلوگیری ، بازسازی ،سالم نگاهداشتن ارگانها ، از اسکلت ، پی ها ، بندها ، ماهیچه ها گرفته تا نواحی قلب و شش نیز تلاش میکند. در دانمارک فیزیوتراپهای آشنا به فیبرومیالژی وجود دارند که درین زمینه میتوانند کمک مؤثری باشند.
13 ـ آیا غذا و دارو می تواند کمک باشد؟
ضرب المثلی وجود دارد که می گوید: غذا داروست و دارو غذا. پس غذای مناسب، از جمله عواملی است که باید بهآن توجّه بیشتری شود. در شرایطی حتی اتّفاق میافتد که برای جبران کمبودِ ویتامینها و مینرال ها(مواد معدنی) در بدن از داروهای کمکی و تقویتی کمک گرفته شود. اگر درین مورد اطّلاعات کافی ندارید از پزشک مربوطه یا داروخانه ها و داروفروشیها و عطاری ها کمک بگیرید. البته اگر بهراستی میخواهید در این زمینه ها از داروها گرفته تا موّاد غذائی اطّلاعات بیشتری بهدست آورید و بهخود کمک بیشتری نمائید، بهترآن است که از کارشناسان امورِ غذایی یا افراد آشنا و آگاه در پیرامون خود راهنمائی بگیرید. درضمن امروزه بروشورهای زیادی در نزد پزشکان و همیوپاتها، فیزیوتراپها، داروخانهها و مراکز بهداشتی، بهرایگان وجود دارند. سعی کنید آنها را درخواست و مطالعه کنید. البته روی بیماری فیبرومیالژی می توان اثر داروهای تقویتی را غیرمستقیم دریافت. مطمئن باشید که اثرگذاری نمیتواند بطورمستقیم باشد. زیرا همانگونه که بارها گفته شده است این بیماری داروی مخصوصی ندارد. اگر به این بیماری دچار هستید برای مثال باید بدانید که مقاومت بدن شما زیاد تعریفی ندارد. در نتیجه این گونه افراد بیش از افراد سالم، دچار مشکلاتی از قبیل سرماخوردگی با درجات مختلف یا حتی بیماریهای عفونی می شوند. عواملی که در این امر دخالتگر بوده و بدن را در برابر هر نوع میکربی اعم از ویروس، باکتری، پارازیت و قارچ مصون نگه می دارد، گلبولهای سفید خون میباشند. اگر با مصرف داروهای تقویتی بتوان بدن را در برابر این قبیل بیماریها بیمه کرد، پس ارزش پرداخت هزینههای بیشتری را دارد. یعنی از طّلا نیز باارزش تر است. باید بهخاطرداشت که اگر داروهای تقویتی پس از مصرف اثری نداشت، هرچه زودتر آنرا قطع کرده یا نوع دیگری از آن را تهیه کنید، زیرا بسیاری از انواع ین قرصها و کپسولها نمی توانند در بدن حل شده و جذب شوند.
ــ گلبول قرمز = این نوع سلول در هرمیلیمتر مکعب خون درحدود 5 ملیون موجودست و به ویتامین ب12 و مواّد فولسین و آهن و پروتئین نیازمندمیباشد. درازای عمرگلبول قرمز120روز میباشد. اگر مقدار زیادی در یک زمان بمیرند پس کبد(جگر) که باید مواد سرخرنگ(آهن و پروتیین) را جداکرده و بقیّهی موّاد را به کیسهی صفرا بدهد، نمی تواند بهسرعت این کار را انجام دهد. در نتیجه بیلی روبین خون دوباره وارد خون تمیز شده و سبب خرابی گلبولهای قرمز میشوند. و پیآمد آن، بیماری زردی یا یرقان میباشد. در چنین شرایطی، پوست و سفیدی چشمها این زردی را نشان می دهند.
ــ گلبول سفید : این نوع سلول، سرباز دفاعی بدن است. شمار آنها درهرمیلیمترمکعب خون، نزدیک به7500 گلبول میباشد. هرگاه بدن بهآنها نیاز داشته باشد فوری خود را میرسانند. حتی اگراز جریان خون جدا شده باشند. آنها همیشه گوش به زنگِ کمک رسانی هستند و عمردرازی ندارد. هرکدام ممکن است تنها 5 روز عمر کند. برای آگاهی بیشتر، نام یک سرّی ازین داروها درینجا آورده می شود.
1ـ Pikasol و Eskimo 3 روغن ماهی هستند.
2ـ Q 10 آننی اکسیدانت و چربی آن از نوع ماهی های چرب می باشد.
Zinax -3 = در دانمارک یافت نمی شود.
Magnesium -4 = منیزیم از دستهی مینرالهاست.
Collagenix -5 = در دانمارک یافت نمی شود.
6ـ آهن = از دستهی مینرالها.
7ـ calcium = کلسیم از دستهی مینرالهاست.
8ـ Kalium = یا پتاسیم از دستهی مینرالهاست.
9ـ روغن نعناع (خوردن ـ و مصرف خارجی هردو)
10ـ ویتامین های ب اعم از: B6 B12- ـ B1... و
11 ـ نیز Hyben vital که دارای ث ویتامین و مینرال و...
درصورت مصرف کلسیم، کوشش نمایید که ویتامین دِ و منیزیم را داراباشد. تا به این ترتیب ریسک خطرات حاصله کاسته گردد.
پراکنده ها
بعضی از موّاد مینرال مانند کلسیم به تنهائی کافی نیست و بایستی همراه با انواع دیگری از ویتامینها و مینرالها مصرف شود تا بتوانند پخش و سرانجام، جذب شوند.
فولاسین یا فولیک اسید(FOLIC ACID) یا ویتامن۹B نامیده میشود و در تقسیم سلولها و ساختن گلبول قرمز کمک میکند. در جگر تخم مرغ و گوشت و نان سبوس دار، برگ سبزیجاتی همانند: اسفناج، جعفری و خانوادهی کلم ... یافت می شود.
ویتامین ث (C) در سبزیجاتی همانند: شوید و جعفری و فلفل ها و گل کلم و (بروکلی = broccoli) و میوههائی همچون: مرکبات، توتها و میوه های ترش مزه و (کیوی= kiwi) به فراوانی وجود دارد. و بسیاری دیگر.
برای دریافت موّاد قلیایی برخی گیاهان غدهای مانندِ سیب زمینی و هویج و ترب و دیگر ریشهها را بیشتر استفاده کنید. در ضمن پژوهشگران نروژی اکنون روی بسیاری از موّاد غذائی تجربه کرده اند و اعتقاد دارند که در زنجبیل یا زنجفیل و زردچوبه که از یک خانواده هستند و بسیاری از نامها که متأسفانه معادل آنها را به زبان فارسی نیافتم، نوعی چربی وجود داردکه آنزیم هائی را آزاد می کنند و موجب آرام شدن دردها میشوند. اگر افراد مبتلا به فیبرومیالژی، گذشته از قرصهای روغن ماهی بیشتر ازروغنهای گیاهی مانند روغن کنجد، روغن بادام زمینی، روغن زیتون، بخصوص سرد فشرده شدهی آن ( روشی برای تصفیهی روغن) و روغن آفتاب گردان در غذا مصرف کنند، بدنشان روان تر و معدهی آنها منظمتر میشود.
پمادهای ضدّ درد فراوانی که بیشتر بصورت پماد هستند در فروشگاه های مخصوص داروئی وجود دارد. شاید بهجای قرص مسّکن بهترست از این پمادها استفاده شود. و بعضی از آنها جریان خون را شدت بخشیده و در نتیجه، سبب گرم شدن موضع درد نیز میشوند. همانگونه که بارها اشاره شد، فیبرومیالژی یک بیماری مزمن است و یکدست و یک گونه هم نمیباشد و داروی بخصوصی ندارد. بلکه مجموعهای است از همه چیز و هیچ چیز!!
پس شما نمیتوانید که یک دارو را پیدا کرده و بگوئید: اینست و دیگر هیچ نیست! بهترین داروئی که پیشنهاد شده و با اطمینان خاطر می توان از آن نام برد و تجویز نمود از زبان سقراط حکیم بیان شده، اینست: خود را بشناس تا خود آی خود را بشناسی هنگامی که خود را شناختید، بهتر از هر پزشکی میتوانید دریابید که این برای شما خوب نیست، و آن یکی بهترست، و نیز سعی کنید که بار جسمی و روحی را هر چقدر میتوانید سبکتر کنید. من خود این را آزمایش کرده ام، این بهترین روش است. زیرا این بیماری خود را در همه لباسی میاراید و پنهان میکند، زیرا یکدست نیست. شاید امروز گرانباری فیزیکی را تحمّل کرده اید، یعنی کیسهی خرید شما زیادتر از توانایی شما بوده است، ولی فردا بار روانی شما و نگرانیهای بی دلیل و شاید با دلیلی که شما آنرا آبیاری هم نموده اید، بیشتر و سنگینتر شوند. برای مثال چرا فرزند کوچکتان این را نخورد، یا همسایه اینکار را بنابه ذوق شما انجام نداد. با کشف دلیل یا دلایلاش بهتر میتوان بیماری را کنترل کرد. یادم میآید بزرگترها که شاید بسیاری از آنها که اکنون ازنظرفیزیکی دیگر در میان ما نیستند (یادشان گرامی) می گفتند: اگر درد دلی داری برو و برای آب بازگو کن! این خود، واقعیّتی است. اگر آب هم نیست با حیوانات دم دستتان هم میتوانید درددل کنید و حرف بزنید (ولی البتّه نه با فرزند کم سن و سال خویش). متأسّفانه، این سردرگمیها در باب دارو و غذا هم صدق میکند. اگر دارویی را امروز مصرف می کنید، نبایستی مطمئن بود که داروی همهی عمر شماست و همیشه میتوانید از آن همان بهره را ببرید که امسال یا این ماه یا حتی امروز برده اید. دفّت، لازمهی کار است. در مورد غذا هم همینگونه است. در باب غذا، هرچه طبیعیتر و تازه تر نتیجه بهتر است. امروزه غذاها را آماده کرده و به صورت کنسرو در قوطی کرده می فروشند و بخورد مردم میدهند. از آنها پرهیزکردن بهسود شماست. در بسیاری از کشورها روی این آمبالاژ موادغذایی تاریخ می زنند، شاید بیشتر بتوان اعتماد کرد. ولی ظرفهای پلاستیکی و فلزی این غذاها هم خود می توانند مسئله آفرین باشند. ولی ورزش یا تمرینها و حرکات آرام کننده و موزیک را هرگز از برنامه تان حذف نکنید. به خودتان کمک روحی دهید. کاری کنید. با فروغ فرخزاد هم آوازشده و بگویید:
چرا توقف کنم،چرا؟
پرندهها به جستجوی جانب آبی رفته اند
افق عمودی است
افق عمودی است و حرکت: فواره وار
و در حدود بینش
سیارههای نورانی میچرخند
زمین در ارتفاع به تکرار میرسد
و چاههای هوایی
به نقبهای رابطه تبدیل میشوند
و روز وسعتی است
که در مخیلهی تنگ کرم روزنامه نمیگنجد
چرا توقف کنم؟
راه از میان مویرگهای حیات میگذرد
و در فضای شیمیایی بعد از طلوع
تنها صداست
صدا که ذوب ذره های زمان خواهد شد .
چرا توقف کنم؟
*******************
14 ـ سخنی با نزدیکان و خویشان بیمار
1ـ عزیزان بدانید: ماهیچههای ما خیلی زود خسته می شوند اگر میتوانید امروز شما خرید را انجام دهید یا خانه را جارو کنید یا کف آشپزخانه را بشوئید.
2ـ وسایلی وجود دارند که جابجایی آنهابرای شما راحت ترا ست، در این موارد کمک کنید.
3ـ در شب رانندگی برای ما مشکل است و چراغ خودروهایی که از روبرو میآیند بهراستی جلو دید ما را می گیرند به گونهای که هیچ جایی نمیبینیم. خواهش می کنیم که انتظار رانندگی در شب را از ما نداشته باشید.
4ـ بدن ما هنگام صبح تا مدتّی خشک است و شاید در اثر نخوابیدن عصبانی هم باشیم. پس خلق وخوی خوبی را امروز از ما انتظار نداشته باشید. ما را درک کنید.
5ـ اگر در گردش و راهپیمائی با ما شرکت میکنید جلو جلو و تند تند راه نروید. ماهیچههای ما هرازگاهی یاریامان نمیدهند، شما دراین امر یاری رسان باشید. با ما گام بردارید.
6ـ می شود که امروز مرا با تشویق و محبّت خود سرحال بیاورید؟
7ـ ما را سرزنش نکنید. ما خود میدانیم چیزها را گاهی زود فراموش می کنیم. شکیبایی داشته و یاری خود را از ما دریغ نکنید.
8ـ گاه از دست نوازشگر شما یا حتی گرفتن ماساژ از شما نیرو می گیریم.
9ـ اگر می بینید گفتههایت را بد فهمیدم و سبب رنجشش من شد، یا عصبانی شدیم، سعی کن نحوهی سخن گفتن خود را تغییر بدهی ـ یا صبر کن من آرام شوم بعد دوباره آن را بیان کن.
10ـ همیشه خوش بین نباش که من همین کار را فردا هم بتوانم انجام دهم، پس گاهی پرسشی بکن و کمک خود را ابلاغ نما.
11ـ در کتاب فیبرومیالژی؟ نوشته خانم ابوسدال، موارد مفیدی هستند که بهراستی در مورد ما صدق میکنند. نویسنده در جایی از کتاب میگوید: " دردهای جسمی، نیاز به انرژی و توجّه دارند. ازجمله خصوصیّات این دردها اینست که اگر روی آن متمرکز بشوی شدیدتر میشوند." همیشه هرکسی، احساس و «خود» دورنی یا وجدان درونی دارد و خویش را در نارسیها و پیآمدهایی، مقصر میداند و خود را نمیبخشد حتا اگر بخشیده هم شود.
مادر همیشه در ته هر چیزی
دنبال جای پای معصیتی می گردد
و فکر می کند که باغچه را کفر یک گیاه
آلوده کرده ست
مادر تمام روز دعا می خواند
مادر گناهکار طبیعی ست
و فوت می کند به تمام گل ها
و فوت می کند به تمام ماهی ها
و فوت می کند به خودش
پس کاری بکن که حوّاس خود را به یک موضوع مثبت و خنده دار یا سرگرم کننده بدهم، نه اینکه در آن روز که نیاز من بیشتر است، کمک خود را ا زمن دریغ بداری. اگر درد دلی کردم یادت باشد به آن نیاز داشتهام. آن را فقط در گنجهی قلبت بسپار و کلیدش را در دریا بیانداز. دلم نمی خواهد هنگامی که عصبی هستی آنرا بازگو کنی و باعث عذاب بیشترم بشوی، و یا که آنرا از دهان فرد سوم بشنوم.
ای دوست ای صمیمی ترین یار... و...
او با خلوص دوست میدارد
ذرات زندگی را
ذرات خاک را
غمهای آدمی را
غمهای پاک را
او با خلوص دوست میدارد
یک کوچه باغ دهکده را
یک درخت را
یک ظرف بستنی را
یک بند رخت را
وی انسان ساده ایست
سعی کن او را بشناسی.
مطلبی از دستهای درمانگر توـ انرژی درمانی بهکمک پولاریتی اثر «ریچارد گوردون» را تقدیم می نمایم.
15 ـ انرژی قطبی (پولاریتی)
متوازن کردن انرژی و قطبی کردن(پولاریزه) آن روشی است برای تندرستی و نیروبخشیدن بهخود و دیگران. در دستهای هرکسی نیروئی جریان دارد. اگر این انرژی با نیروی کناردستی تان آمیخته شود دوبرابر می شوند. نیروی حیات همیشه در بدن ما وجود داشته است، منتها با نامهای گوناگون. زیرا در طول قرنها نامهای گوناگونی توسط افراد متفاوت بهآن داده شده است. همانگونه که در کتاب «دستهای درمانگرتو» خواندم، گویا نام نور را عیسی مسیح بهآن داده است و اگر اهل مطالعهی کتابهای روانشناسی هستید نام ویلهلم رایش روانکاو آلمانی را شنیده اید.
وی انرژی را ارگون نامیده است:
یوگیها یا جوکیان هند به آن نیرو، پرانا میگویند.
چینی ها آنرا چی chi می نامند.
بقراط حکیم آنرا نیروی طبیعی زندگی می نامد و نام های انرژی حیاتی کیهانی، انرژی زیستی، نیروی حیاتی و اترفضا... و بالاخره دراین کتاب نیروی حیات نامیده شده است. استفاده از نیروی حیات دانشی باستانی است. در زمان ابن سینا دانشمند فیلسوف و پزشک حاذق پارسی هم با روش خود وی استفاده می شده است. ابن سینا بیماران غیرقابل درمان روانی را در اطاقی مغناطیسی بستری مینموده و با نیروی مغناطیس آنها را درمان می کرده است. این نیرو برقرارکردن تعادل بین دو قطب مثبت و منفی در بدن است، تا بهاین وسیله، شخص بیمار، در شرایط درست اتصال و تبادل بارهای مثبت و منفی برقرار کند، یعنی انسدادهای انرژیای که سبب اختلال عصبی یا جسمی شدهاند را ازبین برده و انرژی را در مسیر طبیعی خود بازآورند.
ما از نیروی برق اِدیسونی استفاده کرده و سیم جاروبرقی، مبیل تلفن، اتو و کتری وغیره در پریز زده و از نیروی جاری و نادیدنی در آن بهره می بریم. گفته میشود که در بدن نیز نیرویی الکترونیکی شبیه نیروی برق ادیسونی جاری میباشد.
بامرورکتاب انرژی درمانی بیشتر به این موضوع میپردازیم.
نیروی حیات:
نیروئی که در بدن ما جاری است بهمانند همان نیروی برق ادیسون از یک سیستم دایره وار نامرئی پیروی کرده و در مسیرش هر سلولی را می تواند شارژ کند. ولی مسئله اینست که زندگی ما همیشه یکسان نیست. گاهی این انرژی براثر فشارهای روانی ناشی از مسایل حادّ دچار ضعف شده و بلوکه می شود. در این مواقع می بایستی که آنرا تحریک کرد و از انسداد خارج نمود. وگرنه نتایج آن بد و منفی خواهد بود. باید بهگونهای گرفتگی و بسته شدن این مسیرها را برطرف کرد، امّا چطور؟
یکی ازاین راهها، طبّ سوزنی میباشد. متخصّص با فروکردن سرسوزنهای ظریفی نقاط بلوکه شده(مِریدیانا) را تحریک نموده تا بازشده و جریانات، سیر طبیعی خود را از سرگیرند.
دانش مزبور در توازن بخشیدن به انرژی پولاریتی برای بازکردن نقاط بسته شده در بیماران مزمن بهخصوص فیبرومیالژی بهجرأت می شود گفت که اگر بهترین روش نباشد، یکی ازبهترینها بهشمار میرود. تجربیات گردآوری شده از کتاب «انرژی درمانی» را پی میگیریم. همانگونه که در بالا گفته شد: انرژی ممکن است گاهی خود دچار گره شود. یعنی در طول مسیرطبیعی خود برای گشایش گرهی از دشواری حیاتی یا جسمانی یا فشارهای احساسی ما به کمک آمده، ولی خود بهدلایل فوق منحرف شود. یعنی بهجای جهت دادن، جهت بگیرد. برای اینکه خود متوجّه این نیرو شوید، مدتّ یک دقیقه دستها را بهم بمالید، سپس آنها را به فاصلهی چند سانتیمتر دور ازهم نگهدارید. حال دست های خود را همزمان ولی جدا از هم، رو به بالا و پائین و جلو و عقب حرکت دهید. احساس میدان مغناطیسی را می توانید بهخوبی تجربه کنید. حال اگر یکی از اطرافیان شما یکی از دستهایش را بین فضای دستهای شما بگیرد و همانطور دستهایتان را به جلو و عقب بالا و پائین حرکت دهید (با فاصلهی 3 ـ 15 سانتیمتری) بهمدت چند ثانیه تا یک دقیقه، شما همان احساسی (سوزش، خارش و...) را خواهید داشت که طرف مقابل شما دارد. البته اگر خود در آن موقع آرامش نداشته باشید بسیار بعید خواهد بود که این حس را تجربه کنید. چند بار این عمل را تکرار کرده و سعی کنید که تمرکز حواسّ داشته باشید. طرف مقابل شما نیز ازین قاعده مستثنا نیست. اگر در جائی بودید که به ناگاه خود یا همراهتان دچار سردرد شدید، شاید این عمل بتواند بهترین کمک باشد. در چنین شرایطی اگر همراهی از شما دچاراینگونه سردرد شد، دستها را بههم بمالید وهنگامی که توانستید انرژی را احساس کنید به آرامی و به نرمی کف دست راستتان را پشت گردن وی گذاشته، و دست چپ را به فاصلهی 1 ـ 5/1 سانتیمتری دور از پیشانی او نگهدارید. سپس از وی بخواهید10 بار نفس عمیق کشیده و بازدمها را بهآرامی از راه دهان خارج کند. گفته می شود برخورد بازدمها با دست شما، نیروی حیات را درین لحظه در هردو طرف زیادتر می کند. این عمل را چند بار تکرار کنید تا زمانی که انتقال انرژی را در دست خود بصورت گِزوگِز...احساس کنید. این عمل 3 ـ 5 دقیقه باید طول بکشد تا نتیجهی مثبتی داشته باشد.
در پایان، دستهای خود را بردارید و تکان داده و با آب سرد نیز شستشو دهید. تکان دادن دست برای رفع انرژی ایستائی که شاید در نتیجهی تمرکز در دستهای شما ایجادشده باشد، مفید است.
تاریخچهی آن:
مبتکر سیستم انرژی پولاریتی مدرن، دکتر راندولف استون متولد 1890 اتریشی می باشد. وی پس از اقامت در شیکاگو دورهی پزشکی ماساژ درمانی استخوان و مفصل را گذراند. سپس درمانهای طبیعی، طبّ سوزنی و گیاه شناسی و نیز تکنیکهای ماساژ درمانی شرقی را در کشورهای چین و فرانسه فراگرفت. در آشنائی خود که به طور تصادفی با دکتر پارسلوس رویداد، درمان اسپاژیریک که یک روش باستانی می باشد را آموخت. برای دکتر استون این فرصت خوبی بود که با دانش اصلی میدان الکترومغناطیس لطیف بدن، آشنا شود. پس از60 سال کار و کسب تجربه وی توانست خود درمان انرژی پولاریتی را پایه گذاری کند.
سرچشمهی این انرژی:
کرهی زمین و خورشید و شمال و جنوب قطب مغناطیسی دارند. و خود انسان و هر چیزی که همین الآن نظر شما را بهخود جلب کرد یک بار مثبت در بالا و یک بار منفی در پائین دارد. به کمک یک وُلت سنج برقی، می توانید این بارها را در بدن خود تشخیص دهید. بالای سر و طرف راست دارای بار مثبت میباشند. پایین پا و سمت چپ، بار منفی را داراست. زمانی که شخص توازن دارد، اعصاب آرام است و در نتیجه اعصاب ماهیچهها نیز در آرامش قرار دارند. و این حالت به ماهیچهها کمک میکند که کار خود را بدون انقباض انجام دهد. هنگامی که ماهیچهها ریلکس هستند بهغشا ماهیچهها فشاری وارد نمی آید تا از فرم و شکل طبیعی خود خارج شده و خشک و سفت شود. دردهای بیماریهای مزمن نیز بهاین ترتیب کمتر میشود. و خود می بینید که این روش برای درمان بیماران MSS/FMS می تواند بسیارکارآ باشد.
آزمایش: هنگامی که در دوست خود آمادگی لازم را برای یک توازن بخشی یافتید میتوان این تجربه را انجام داد: در حالیکه به پشت دراز کشیده است، به کف پاهای وی نگاه کنید. چطورند؟ به طور نامساوی به طرفین متمایل اند؟ نه !!! خوب پس از پایان کار چطور؟ دربسیاری مواقع و بهخصوص درصورت سودمند بودن این درمان دیده میشود که در پایان درمان، پاهای نامساوی بطور مساوی در کنار یکدیگر قرارگرفتهاند. افراد دچار فیبرومیالژی یا هرنوع بیماری مزمن دیگر با عامل استرس که خواب خوب و عمیقی نمی توانند داشته باشند، نوع گهوارهای این روش می تواند کمکی موثری باشد تا آنها به خوابی با درجهی دلتا فروبرند.
یادآوری: در خواب عمیق درجهی دلتاست که هورمون سروتنین در مغز شروع به تولید می کند. این هورمون همچون سایر هورمونهای مسّکن در مواقع ضروری و اعلام درد به مغز ترشح شده و به کمک فرستاده میشود. انرژی قطبی، در درمان دردهای جسمانی نیز همانند استرس روانی کمک میکند. بهکمک «نیروی حیاتی» مناطق منقبض شده، بازشده و در رگهای بدن، و بار دیگر انرژی لازم جریان مییابند.
در کتاب «ریچارد گوردُن» همچنین آمده است: که این روش در روی خانم هایی که دچار عقب افتادگی عادت ماهیانه و دردهای پیش از آن بودهاند نتیجهی مناسبی داشته است. بنا به گزارش این نویسنده، در خانمهای باردار که جنین، زیاده از حدّ پرتحرّک است، در ارام نمودن جنین نیزازین درمان بهره گرفته شده است. با پیگیری کتاب« انرژی درمانی» درمییابیم که گرفتاران به اعتیاد که دچار حملهی عصبی بوده اند نیز ازین درمان استفاده برده اند. تأثیر این درمان همیشه یکسان نیست. در بیماریهای کهنه ومزمن، به زمان و به یک سرّی جلسات پیوسته نیاز است. گاهی در بعضی دردها مثل درد ناحیهی پشت اثر آن بلافاصله آشکار نمیشود، بلکه تا 24 ساعت باید منتظر بود.
روش جنباندن شکم یا گهواره در بچهها خواب آور و آرامش دهندهی خوبی میباشد و می تواند آنها را از بدخلقی و ترشروئی برهاند. برای افراد مسّن از روشی کوتاه و تکراری باید استفاده شود.
اگر زمانی خواستید که این روش را آزمایش کنید، نکات زیر را بهخاطر بسپارید:
1ـ توجّه داشته باشید که شما یک درمانگر یا طبیب نیستید.
2ـ دستهای شما ابزارکارشماست. بهمکان و درجهی حرارت آن هم باید توجّه داشت.
3ـ صبرکنید و نتیجه را ببینید.
4ـ هرگز منتظر معجزه نباشید.
5ـ فقط آرام باشید و تمرکزحواسّ بیشتری داشته باشید.
6ـ اگر در هنگام کار، شفابخشی خود را وارد کردید، یعنی تمرکز حواس خود را از دست دادید،
یا حسّی منفی در شما پیداشد، کمی دست نگهدارید.
7ـ نفسی عمیقی بکشید و حضور یابید.
8ـ اجازه دهید که کار انجام شود، نگران نباشید.
9ـ منِ ِ خود را از یاد ببرید و در مکان باشید، تا نتیجه مثبت تر باشد
10ـ پس از پایان کار، دستهای خودرا مدّتی تکان دهید و یا با آب سرد بشوئید. اگر احساس
طبیعی نداشتید نترسید زودگذرست.
11ـ پوشیدن لباس راحت و مناسب میتواند برای نیروگیر و نیرودهنده کمک مفیدتری باشد.
یادآوری:
پس از پایان کار، درصورت دوام احساس خستگی و ناآرامیِ در بدن خود میتوانید ازروشهای خودآرامی، استراحت، تنفس عمیق، و حتی گرفتن دوش بهره ببرید.
در هنگام کمک به پژوهشگران مورد پرسشی قرارگرفتم که برایم بسیار تعجب آور بود. آن اینکه آیا بیهوش می شوم؟ من این دشواری را ندارم. اما لازم دیدم که به آن نیز اشاره ای کنم.
چرا شخص بیهوش می شود؟
بیهوشی ممکن است دلایل بسیاری داشته باشد، از جمله ازدست دادن خون زیاد، کاهش ناگهانی فشار خون، درد شدید، سکته قلبی یا مغزی، کاهش شدید قند و یا افزایش شدید آن در خون، و یا در نتیجه تغییرات مهم حیاتی دربدن روی دهد.
نشانههای آن:
شخص دچار رنگ پریدگی شده و عرق سرد بر بدن وی مینشیند، سرگیجه و تهوّع دارد. درین حالت، بدون شتاب زدگی و اضطراب بایستی او را آرام بر روی زمین بخوابانید. هرچیزی که سبب فشار روی قسمتهای مختلف بدن وی میشود، ازجمله، کمربند، سینه بند، شکم بند، دکمه یقه پیراهن، زانوبند وغیره باید بازشوند. سعی شود زبان بین دندانها گیر نکرده باشد. برای این کار شاید بهتر باشد دستمالی را در بین دندانهای بیمار قراردهید. یادتان باشد که شخص افتاده دچار ضعف شدیدی است و قادر نیست بهخوبی نفس بکشد. پس پیرامونش را از افراد و اشیاء خالی کنید تا بهتر بتواند اکسیژن هوا را بگیرد. آرام با اوشروع به حرف زدن بکنید. اگر شخص افتاده حالت استفراغ دارد باید به پهلو قرارش داد، درین حالت در مقابل وی بنشینید. دستش را که در سمت مخالف است خم کرده تا گردنش ببرید و پایش را که در سمت شماست از زانو خم نمایید. حالا دستی در کمر وی و دست دیگرتان را بر روی سرشانه اش بگذارید و او را بطرف خودتان برگردانید. همانطور که دست را سرشانه ی وی نهادهاید که دوباره برنگردد، دست زیرین او را از زیر بدنش خارج کنید. در کتاب اصلی تصویر وجوددارد.
این عمل یکی از روش های مهمّ کمکهای اوّلیه بهشمار می شود و تمام افراد باید آن را یاد بگیرند. از روی عکسهای واضحی که در کتابهایی از جمله، دفترچههای کمکهای اولیه موجود هستند، فراگرفتن آن آسان تر میشود. اگر بیهوشی بیش از ۳ دقیقه بهدرازا کشید و یا توان انجام دادن کمکهای اولیه را ندارید، بهترست پزشک را خبر کنید. در صورت آشنایی با کمکهای اولیه تا رسیدن آمبولانس بایستی به تنفس دهان به دهان و ماساژقلبی پرداخت.
یادآوری:
فراموش نباید کرد هنگامی که شخص بههوش آمد شروع به لرزیدن میکند. پس بهموقع آماده به کمک باشید. یک لیوان چای و یا آب گرم نه سوزان بهاو بخورانید و روی او را هم با پوششی سبک برای جلوگیری از سرما بپوشانید .
در اینجا گزارشی از کنفرانس جهانی درد ماهیچهها میتواند آگاهی بخش باشد.
16 ـ کنگره جهانی درد ماهیچهها- امریکا، سال 2001
این کنگره در تاریخ 9 ـ 13 سپتامبر در پرت لند امریکا تشکیل شده و پنجمین کنگرهی جهانی دردهای ماهیچهها و فیبرومیالژی به شمار میآمد. در این کنگره از تمام کشورهای جهان نمایندگانی حضور داشتند. و از طرف دانمارک خانم «اَنَه ـ بِندیکسُن» رئیس انجمن فیبرومیالژی،همراه با یکی از پژوهشگران این بیماری، خانم دکتر « بنته ـ دانسکیولد ـ سمسو» شرکت داشتند. همه معتقّد بودند که متأسّفانه هنوز معّمای این بیماری حلّ نشده است. ولی این را هم باید افزود که:
1ـ این بیماری دیگر نباید زیر عنوان روماتیسم آورده یا معالجه شود.
2ـ و نیزاینکه، فیبرومیالژی یک بیماری روانی نیست.
3ـ هنگامی که در اثر حسّاس شدن بدن در مقابل درد، برای مثال به سبب مشکلات حلّ نشدهی روزمرهی زندگی، مسائل اقتصادی، بیخوابی، استرس و غیره به سبب افزایش ترشح اشتباهی هورمون های پایه ای (مادة P ) از سیستم عصبیِ (نخاع) گزارشهای بیشمار و اشتباهی به مغز میرسد. در چنین رویدادی، مغز دیگر قادر نیست هورمونهای ناقل، همانند هورمون « سروتنین »را فراهم آورد آنهم به دلیل کاهش در میزان و یا کیّفیّت، تا با فرستادن قوای کمکی جوابگوی این علائم باشد. بهاین ترتیب اختلالاتی در سیستم بدنی ما پیشمیآید که نتیجهی آن دردهای بیدرمان و پیچیدگیهای آن است. و بازده آنها هم خستگی فراوان و دردهای گوناگون و رنگارنگ جسمی و روانی می شود. قضیّهی مرغ و تخم مرع در اینجا صدق پیدا کند. که کدام اوّل بوجود آمده است! پنهان نباید گذاشت که دردها واقعی هستند، نه من درآوردی و خیالی. باید آن را باور کرد، و در درمانش کوشید.
در کنگره این واقعیّت که دردهای بیماران فیبرومیالژی را باید باورداشت بسیار مطرح بود.
هنگامی که بافتهای بدن شکایتی را به سیستم عصبی در ناحیهی ستون فقرات می رسانند. از آنجا به مغز مخابره و مغز با فرستادن هورمونهای مسّکن، بهعنوان قوای کمکی به آنها پاسخ می دهد.
در اینجا سخن از یک بازی پیچیدهای است که بین گزارشهایی که از مرکز انتقال اعصاب به مغز میرسد و همزمان کمبود مواد تسکین دهندهی آن که میبایستی برای کمک به سلسله اعصاب برسد، در جریان است. این کنش و واکنشها نزد مبتلایان به فیبرومیالژی بسیار محسوستر است.
هنگامی که شخص از یک بیماری مزمن (کرونیک) رنج می برد، مغز قدرت ثبت درست درد و نیزتأثّرپذیری و پاسخگویی را ازدست میدهد، زیرا در آن گیرودار، کنش و واکنشهای بیشتر و گستردهتری در جاهای مختلف مغز در جریان است. درمغز این گونه افراد، در مقایسه با مغز یک شخص نرمال، کنش و واکنشهای بیشتری در جریاناست. البتّه این دیگر یک پندار واهی نیست، زیرا در هنگام (اسکن) مغز یک فرد تندرست و یک شخص با بیماری مزمن، تفاوت واکنش در برابر دردها بهآشکارا دیده شده است. حتی بخوبی دیده شده که اثر دردها با فواصل زمانی کوتاهتر روی مغزاین افراد شدیدتراز دردهایی است که با فاصلهی زمانی طولانیتر صورت میگیرد. در کنفرانس مزبور پروفسور جان راسل با نشان دادن اسکنهای مزبور این مسئله را بخوبی بیان و اثبات کرد.
دیگر جای هیچ گونه شبههای باقی نمیماند، این بیماری یک بیماری روانی نیست که فوری چند قلم داروی برای مثال مرفیندار آن را ارام کند. همچنین آزمایش نشان میدهد که سیستم عصبی داخلی خودمختار نزد چنین افرادی، زیادتر میشود بهبیانی دیگر حادّ (های پِر) میشود.
زن و مرد در مقابل درد احساس یکسانی ندارند
ولی نباید پنداشت که شِکوِهی زنان از درد این تئوری را خلق کرده است، بلکه یک مورد ثابت شده است که این دو جنس از نظر بیوشیمی باهم فرق کلّی دارند. و این میتواند یک علّت اساسی باشد که زنان به این بیماری بهمراتب بیشتر دچار میشوند.
آزمایشها نشان دادهااند که واکنشها زنان ومردان در برابر درد با هم متفاوت است. بهاین ترتیب هنگامی که مغز یک زن را در زیر آزمایشهای مربوطه در معرض درد قرار داده اند بیش از مغز یک مرد در شکنجه بوده است. زیراکه کارکردهای گستردهتری درحال انجاماست. این هردو عمل در اسکن بهآشکارا مشاهده شده است.
ارتباط جسم و روح از دیدگاه پژوهشگران پوشیده نماند:
در کنگره پژوهشگران بارها، به این مسئلّه اشاره کردند که صحبت از یک درد واقعی است نه خیالی. و اینکه آنرا به عنوان درد درمان کنید نه چیز دیگر. و« دنیس ترک» دوباره یادآور شد که این درد مزمن درد یک بیمار مزمن است، نه درد روانی. امّا مشکلات روانی، روی آن اثرگذار بوده و در موارد بسیار نادری نیز خود میتواند سببِ درد شود.
البته نباید انکار کرد که بطورطبیعی جسم و روان باهم مرتبط هستند. یعنی هردو استعداد دردآفرینی را دارا هستند و بر روی یکدیگر نیز تأثیرمی نهند.
هرکسی که روی صندلی دندانپزشک منتظر یک معالجهی دردناک بوده، بهطورحتم متوّجه شده است که زمان انتظارکشیدن درد این تجربه را بمراتب زیادتر میکند. اگر کسی بتواند برای خود مسّئله را بی اهمیّت تر جلوه دهد درک خواهد کرد که چقدر راحت تر میشود آن را تحمّل کرد. تاثیر روانی نزد بیماران مبتلا به فیبرومیالژی پیش نیز به هیمن گونه امری طبیعی است. زیرا خود درد و یا ندانستن زمان آن و از همه بالاتر چگونگی و نوع آن، مسئلّه را حادّتر میکند و ازنظرروانی آزاردهندهتر می شود.
البته روان ممکنست در بعضی مواقع آن را تحّمل کرده یا بهمراتب کمتر درکش کند. هرگز نبایستی منفی فکرکرد. اما نمیتوان مطمئن بود که به این ترتیب درمان حاصل شده باشد.
آمار نشان داده است که این بیماران مانند دیگر بیماران کرونیکی دچار بیماری افسردگی میشوند. امّا پژوهشگران با اصرار معتقّد بودند که افسردگی در نزد بیماران فیبرومیالژی، با افسردگی معمول نزد دیگربیماران متفاوت است. یعنی ملانکولیک یا مالیخولیائی نمیشوند. همهگیر نیز نیست و همهی این افراد به افسردگی مبتلا نمیشوند. و اگر دارویی داده میشود باید از گروه معتدل آن و تنها برای مدتّی باشد که مریض به آن معتاد نشود.
بیخوابی و هورمون رشدّ
دکتر« ربرت بنت» پروفسور در دانشگاه بهداشت و علوم ارگون) در امریکا، آزمایشهای مهّمی انجام داده که در طیّ آن، تعّدادی بیمار فیبرومیالژی را با داروی هورمون رشدّ مورد معالجه قرار داده است. نتیجه اینکه، مقاومت ماهیچهها، خستگی مفرط و ضعف حافظهی این افراد به مراتب بهترشده است.
ناگفته نماند که ابتلا به بیماری آلزایمر نیز با سستی ماهیچهها، خستگی مفرط و نداشتن تمرکز حواسّ و نیز کم حافظهگی موّقت در امور و مسائل روزانه آغاز و همراه میباشد. اگربیمار از درمان بالا بهره ببرد پس نشان دهندهی این است که خوشبختانه بیماری وی آلزایمر نیست. آزمایشها نشان میدهند که معنی بیخوابی نزد افراد مبتلا به فیبرمیالژی، این است که آنها خواب عمیق ندارند. زیرا در خواب عمیق است که این هورمون و هورمون سروتنین بطور طبیعی می تواند که ساخته شود.
باید یادآور شد که بهیچوجه این بیماری به بیماری آلزایمر تبدیل نخواهد شد.
درضمن می بایستی در مورد این دارو گفته شود که بسیار گران است. ازین روی، موضوع تا به امروز مسکوت مانده است. در سالهای 80 بیخوابی یکی از علل بسیار آشکاراین امر بود که نظر پروفسور «جان راسل» را بهخود جلب کرد. اهمیت آن زمانی آشکارشد که کوششی برای پرداختن به این بیماری آغاز شده بود و این خود، گام مثبتی برای بهبودی این بیماران بهشمار میآمد.
آزمایشها و نظریات پژوهشگران =آزمایشهای کنونی هنوز نتوانسته مورد خاصّی را به عنوان علّت اساسی این بیماری بشناسانند. این را دکتر « جان راسل» و پروفسور «بنت» هردو به روشنی بیان کردند. بنظر آنها بعضی نشانه ها هنگامی که دست بدست یکدیگر می دهند، آنهم نزد برخی بیماران، دردها سوزنده تر و کاراکتر آنها مشخص تر می گردد. ولی این نیز فرضیه ای بیش نیست و نمیتوان روی آن حساب کرد. پژوهشگران هنوز سرگرم بررسیهای بیشتری درراه گشودن این معّما هستند.
دیدار با دیگر انجمن ها = در اینجا باید بهاین مسئله اشاره کرد که خیلی جالب است که در این قبیل کنفرانسها کارشناسان از کشورهای مختلف، میتوانند رودرروی همدیگر را دیدار و کرده و بهکوشش مشترک بپردازند. از این میان دیدار مسئولان انجمن نروژ برای ما بهراستی پرارزش بود. در این دیدار، متوّجه شدیم که آنها در این زمینه خیلی کارکرده اند و از ما جلوتر هستند و نتیجه کارشان هم بهمراتب بهتر است. ازین رو دلمان میخواهد که با آنها همکاری نزدیک داشته باشیم. امیدواریم که در آینده این دو کشور اسکاندیناوی بتوانند منشأ اثری در این زمینه باشند. کنگره در همین جا پایان یافت و کنگره بعدی در نروژ قرار گذاشته شد.
کنفرانس فیبرومیالژی در نروژ
در این کنفرانس از امریکا دکتر «روبرت بنِت» پروفسور در دانشگاه اورگون، و دکتر «جان راسل» پروفسور دانشگاه تکزاس شرکت داشتند. این کنفرانس که از طرف انجمن فیبرومیالژی نروژ و با همکاری انجمن پزشکان آن کشور تشکیل شده بود به نمایندگی از دانمارک خانم رئیس انجمن «آنه بندیکسن» و خانم «اَنَه مته هلم هالورسن» مدیر نشریهی فیبرومیالژی هردو شرکت داشتند. دکتر بنِت با اشاره به تاریخچهی این بیماری،سخنرانی خود را آغاز کرد. او گفت: که در سال 1892بهنظر« ویلیام اسلر» این بیماری، از سلسلهی اعصاب سرچشمه میگیرد. پس این بیماری عصبی بوده و می بایستی روانی باشد. او در ضمن راجع به بیماری نئوراستنی صحبت میکند که بسیار به بیماری موردنظر ما همانند است. وی، همه را از ضعف و سستی و خستگی سیستم اعصاب می داند.
« ویلیام اسلر»، با قاطعیت، «آلفرد نوبل»را به عنوان کسی که به این بیماری دچار بوده است نام میبرد. نامههای «نوبل» به معشوقهاش نشان می دهند که «آلفرد نوبل» بارها از دردها و ناراحتیهایی در آنها گله کرده است که به این بیماری میماند. در آن زمان به مانند امروز دردهای این گونه بیماران جدّی گرفته نمیشد و شاید به گونهای خیالی نیز پنداشته میشده است. و پزشکِ آلفرد نوبل نیز ازاین قاعده مستثنی نبوده است.
17 ـ علت بیماری فیبرومیالژی از دیدگاه پژوهشگران
پژوهشگران بر این باورند که بدن انسان، مانند روان وی برای جابجائی و تغییرات جغرافیایی و آب وهوا و نوع غذا و عادات و یادگیری وآموزش و حتی فشارهای زندگی و بسیاری دیگر، دارای استعدادهایی است و هنگامی که بیش از اندازهی استعداد و گنجایش ازآن انتظارداشته باشیم اسباب فرسودگی زودرس آن را فراهم نموده ایم. پس میشود گفت، این دردها و ناهنجاریها، بهای گرانی هستند که بهخاطر بی توجهی و دستکم گرفتن خود بایستی بپردازیم.
باید دانست که اهمیّت دادن به امور اطراف و پیرامون مهّم هستند، ولی نه به هزینهی سلامتی خودمان. باید برای یکبارهم کهشده بهآینه ی درون نگاه کنیم و فقط شخص خود را ببینیم. [این خودخواه بودن نیست بلکه توجه است.] البته در جهان هیچکس همانند شخص دیگر نیست و فرد با فرد تفاوت دارد. گنجایش و ظرفیّتهای فیزیکی بمانند روحی، نیز به همینگونه همانند نیستند. بههمین دلیل، اینکه فیبرومیالژی کی؟ و کجا؟ و چطور؟ خود را نشان خواهد داد، نیز تفاوت دارد. این بیماری در افراد مختلف، میتواند آهسته و آرام در اثر استرس، کار فیزیکی خارج از توانائی ـ حتی فشارهای روانی یا حتی در اثر یک تصادف اتومبیل یا یک عفونت که به آن بی توجّهی شده باشد، آشکار شود. و بهقول معروف آخرین قطره که باعث سرازیر شدن آب از لیوان است قابل توجّه است. پرسش، در همان آخرین قطره یا ضربه است که کی؟ و کجا؟ و چگونه؟ انجام شود تا بدن در برابر این بیماری و یا دیگر بیماری کرونیکی سرخم کند. در کنفرانس نروژ این واقعیت گزارش شد که عکسبرداری مغناطیسی(ام ـ ارـ اسکن) نشان داده است که، حافظهی کوتاه مدّت یا«هیپوکامپوس»، در این گونه بیماران، کوچکتر شده است، از این رو آنها دچار فراموشی میشوند.
دیگراز موارد قابل توجه که در این کنفرانس مطرح شد کشف پژوهشگران دانشگاه لینشوپینگ بود. پژوهشگران گزارش دادند که آن قسمت از ماهیچهها که دچار بیماری فیبرومیالژی شده اند در فاصله بین کار و استراحت نیز همچنان فعّال بوده و آنگونه که ماهیچههای سالم زنگ تفریح دارند، آنها استراحت ندارد، در نتیجهی این فعّالیّتهای مداوم، خسته و فرسوده میشوند.
بهنظر دکتر بنِت فیبرومیالژی یک بیماری است و نمی بایستی زمان را بیخودی ازدست داد. تا بخواهیم که زمانی را طیّ کرده و آن وقت ثابت کنیم که این درد، همان بیماری مورد نظر است، ممکنست که دیگر دیر شده باشد. روش جدیدی که با فشاردادن نقاط مربوطه ما را به مسئله نزدیک میکند راه حلّ ماست. یعنی تشخیص درد در 18 نقاط «تندر پوینت»ها میباشد. تصویر در کتاب اصلی موجود است.
پژوهشگرانی که از بیشتر کشورها در کنفرانس حضورداشتند یک صدا موافق بودند و تأکید کردند که روش (فشار در روی 18 نقطهی مزبور)، روشی بالینی( کلینکی) و عملی است که کار را برای همه سریع تر می کند.
این نظریه توسط دکتر «بنت» و دکتر «راسل» و نیز پروفسور «داو بروسگورد» از دانشگاه اسلو و متخصّص نروژی دکتر«اوتو سوورتسن» تأیید و تأکید شد که برای رفع هرگونه شکّی بهتر آن است که این روش و شناخت بهدست پزشک انجام شود. اگر پزشک مزبور چیره باشد، خود میداند که چه باید بکند. چنین پزشکی تنها با بیان درد (آه و ناله) از طرف بیمار بسنده نمیکند. بلکه وی به واکنشهای جسمی شخص بیمار در مقابل درد که همزمان با لمس نقطه ی شلیکی درد است توجّه دارد. در ضمن روشن شد که مهمّ نیست 11 نقطه از 18 نقطه دردناک باشد، بلکه 9 نقطه از آن برای تایید کافی است. مهمّ شناخت بهموقع بیماری است نه چیز دیگر.
دکتر «بنِت» همچنین افزود: در سال ۱۹۹۰تشخیص 11 از 18 نقطه درد بنا به بررسی 16مرکز مزبور و آنهم برحسب معیّار آن سال آ سی ار ، که 293 نفر مبتلا به این بیماری و 255 نفر با تشخیصهای دیگر انجام گرفت. درجمع از 558 نفری که پس از بررسیهای متفاوت با درنظر گرفتن سن و سال، خانواده، جنسیّت و تحصیل، سابقهی بیماری... و. و.. پس از مصاحبه و معاینه این نتیجه به دست آمد. البتّه این کار بهعهدهی پژوهشگرانی گذارده شده بود که شناختی نسبت به حال و وضع بیماران نداشتند. بنا بر این گفته شد: 11 نقطه از 18 نقطه برای تایید این بیماری بسنده است. ولی از سال 2001 این قانون بر مبنای دیگری قرارگرفت. دکتر بنِت باردیگر تکرار و یادآوری کرد که بیماری فیبرومیالژی را باید از گروه دردهای استثنائی بیرون آورد. بهاین معنی که در این هنگام که آزمایشها و درمانهایی انجام گرفت، دست آخر بنا را بر فیبرومیالژی بگذاریم. نه، وقت را نباید تلف کرد. زیرا زمان خیلی مهمّ است. زیرا که هرچه زودتر، نتیجه کار خیلی بهتر خواهد بود. تنها 2 سال کافی است که بیماری خود را در بدن جا بیاندازد، بهاین معنی که بیماری خود را از صد درصد بهتر و یا به صد درصد بدتر یا برعکس سوق دهد. پس می بینید چقدر زمان درینجا می تواند نقش مهمیّ داشته باشد. این بیماری یک جریان پیچیدهی فیزیولوژیک سیستم عصبی (نوروفیزیولوژی) است. این بیماری یعنی فیزیولوژی سیستم عصبی، ممکنست به تنهایی یا یکی از چندین و چند تشخیص از یک بیماری یا سرانجام یک بیماری عصبی باشد. آنهم با توجه به امور روانی شخص بیمار که نزد بعضیها هم میتواند شدیدتراز دیگران رخ دهد. ولی در هیچ شرایطی نمیشود که آن را تنها روانی دانست. دکتر بنِت بطورمستقیم از حاضران در جلسه میخواهد که بهاو نشان دهند و ثابت کنند که بدبیاری و بحران در زندگی خود سبب درد باشد. دکتر راسل هم به نوبهی خود تأکید کرد که دیگر زمان آن است که بیمار فیبرومیالژی را با آدم سالم مقایسه نکنیم، بلکه زمان آن فرارسیده است که با بیماران مشابه آن مقایسه شود. او نیز در مورد اینکه این بیماری یک بیماری کلنیکی است، وارد جزییات نشده و می گوید:
خیلی روشن میشود گفت کهاین بیماران دارای مقدار زیادتری از مواد پایه ای پ میباشند و که خبر را حادتر گزارش می کند و مواد سروتونین را برای جبران مافات کم دارند. پس موضوع خیلی ساده است، مسئلهی بالاکشیدن میکروفون است که صدا را چند برابر می کند.
امکانات معالجهی بیماری فیبرومیالژی
متأسفانه تا زمان حاضر هنوز هیچگونه امکانی کشف نشده است. امّا میشود کار یا کارهایی را انجام داد که بیماران، احساس سختی و دشواری کمتری و بههرگونه زندگی بهتری داشته باشند. مسئّلهی مهّم ایجاد توازن و هماهنگی در زندگی و آرامش در روان است. بالانس در زندگی برای همه ضروری است، بهخصوص برای این گونه افزاد حسّاس که بسیار زودتر از دیگران برآنها تأثیرمنفی دارد. آنها یکصدا هم آواز بودند که، امیدواریم بشود کاری کرد که از نظر مادّی برای آنها منبع هزینهای نشود، که این خود آنها را آزار می دهد.
18 ـ چگونه میشود که در باره شارلاتانها افشاگری کرد؟
خیلی ها منتظرند و جیب دوختهاند تا از راه بیماریها و دردها کهنه و مزمن به نان و نوائی برسند و بیماری فیبرومیالژی هم از دستبرد این گونه افراد مستثنی نیست. آدمهای شارلاتانی که با فروش داروهای گزاف سر آدم های بیمار کلاه می گذارند.
دکتر بنِت معتقد بود که باید به داروهای گرانقیمتی که میخواهند به این عنوان بشما بفروشند یا داروهایی که دست به دست میچرخد و بازار سیاه دارد، شکّ کنید. درضمن اگر دارویی است که مرموز بنظرتان میرسد، پرهیز کنید. از همه مهمتر بعضیها درمورد یک داروی بخصوص خیلی گزافهگویی و اغراق میکنند و با تعریف و تمجید بیهوده، میخواهند آنرا بهشما بفروشند، درمورد آنها نیز شکّ واجب است. یکی از همین دارویهایی که بهعنوان راه علاج به مردم معرفی میشود داروی پلیس بو (PLACEBO) میباشد، که می تواند هرچیزی باشد بجز آنچه که مدنظر بیمار است.
این دارو در بخشهای مکانیزمی بدن اثر کرده و بیمار گمان میکند که دارو درمان کننده است. آن هم حقّه بازی ای بیش نیست. بنا به تجربه شخصی من بهعنوان گردآورندهی کتاب در دست شما خود از داروهای خانگی مثل گل گاوزبان و سنبل لطیف که دارای ویتامین ب است و در لاتین والِریانه (بلدرین) گفته شده وبهصورت قطره یا قرص هم یافت میشود بهره برد. زیرا آرامش بخش و خواب آور نیز هستند.
دکتر بنت به گزارش خود در این کنفرانس می افزاید: اگر بعضی افسردگی ها پیش آمد " در اثر نشناختن بیماری و یا در اثر دردهای گوناگونیاست که بیمار خود را تنها یا غرق دربحران میبیند. حوصله باید کرد، این را بدانید که شما تنها نیستید. این نیز بگذرد. حالتهای ترس و افسردگی یا ناآگاهی از وضعیّت موجود که هنوز در مورد آن چیزی نمیداند یا راه چگونگی برخورد با آن را فرانگرفته است و جدال با آنها از یکسو و در کنارش مسائل روزمره و شاید احساسی و خصوصی، دست بدست هم داده و خلاصّه آمیختگی آنها باهم ممکن است سبب دشواریهای روانی شود. شاید در وضعیّت شدید، آنهم برای مدتّی کوتاه داروی ضدّ افسردگی از نوع معتدل لازم باشند. برای مثال، در موارد استرس چه از نوع مثبت و چه منفی آن که سبب دلهره ی کشنده و یا دلشوره باشد. پزشکان به طور معمول روشهای درمان: مانند درمان در آب، ریلکس، یوگا، متدیتاسیون... یا درمانهای طبّ سوزنی و فیزیوتراپی... را پیشنهاد میکنند که بهتر است با آغوش باز آنها را پذیرفت. دکتر سورتسن، بیش از همه و بیش از هرچیز به مسئلهی بیخوابی توجه میکند وی معتقّد است که اگر به آنها توّجه شود و این زمینه داده شود تا بهتر بخوابند، بسیار نتیجه بخش خواهد شد. زیرا برای بیمار فیبرومیالژی، خواب، موضوع اصلی می باشد و حل این مشکل، در معالجهی او سهمّ بهسزایی خواهد داشت. خانم «آنه ماریت منگشول» فیزیوتراپ 3 مورد زیر را اساس کار میداند:
ـ نخست و پیش از هرچیز دیگر، درمانگریهای مختلف و تمرینهایی برای ریلکس و تکنیک
آنها به مریض آموخته شود.
ـ دوم اینکه، بیمار بهترنقش خود را با وضعیّت بدنی و بیماریاش تعیین کند.
ـ سوّم بیمار، وضعیّت موجود را با موقعیّت کاری خود، مانند کاربیرون از خانه و یا خانهداری
و بچه داری و نیز وظایف در ارتباط با نزدیکان وپیرامون خویش تطبیق دهد. شنیده می شود که میگویند این بیماری قابل کنترل نیست، ولی اغلب دیده شده است که بیمار خود بهتراز هرکسی میتواند بیماری را کنترل کند. دکتر بروس گرد تأکید میکند که گرچه این بخشی از ملاک و میزان شناخت میباشد ولی نمیتوان دیگر علایم موجود در این بیماری را فراموش کرد. این بیماری خیلی بیش از یک کلمه (فقط) است.
19 ـ پزشک چهکاری می تواند انجام دهد؟
گاهی با شکایت پزشکان روبرو میشویم که آنها نمیدانند با این بیماران چه چارهای در پیش گیرند. دکتر بنِت، آنها را چنین اندرز میدهد: به بیماران بیاموزید که چه انجام دهند. آنها درد دارند، باورشان کنید. مبتلایان، رویهم رفته، نمیدانند ورزش چیست، به آنها آموزش دهید. ندانستن، و بیخبری سبب وحشت شان شده است. همدردشان باشید. بیخوابی، آنها را آزار می دهد، به آنها راههای مختلف را بیاموزید، شاید سرانجام یکی از آنها اثرکند تا بتوانند بهتر بخوابند.
ازآنجا که ناآگاهی بزرگترین دشمن آدمیست، نخستین کار شما آموختن به بیماراست. داستانهای زیادی پیرامون این بیماری وجود دارد و زمان می برد تا شخص این بیماری را بشناسد. بالاتر از همه بیمار باید از شما که پزشک وی هستید، مطمئن باشد. البته با این باور که شمای پزشک این بیماری را بهخوبی میشناسید. به حرفهای او با دقت گوش دهید بدون اینکه او را دیوانه بدانید. پزشک باید معتقد باشد که این بیماری سبب نابودی تدریجی نیست و عضوی از اعضای بدن را معــلول نمی کند. به بیمار باید اطمینان دهید کهاین بیماری با تُست و در تو و مانند بقیهی بیماریهای مزمن با مریض می ماند و زندگی میکند. باو بیاموزید به چیزهای مثبت بیماری بیاندیشید، نه به منفیهای آن. لازمه این کار اینست که بیمار برای درمان در جلسات مدواوا حاضرشود. شما نیز بهتر است از تمام حربه هایی که می دانید استفاده کنید تا آرامش بیمار را فراهم آورید.
آینده نگری:
در پایان کنفرانس اینگونه نتیجه گیری شد که: خوشبختانه کارها دارد خوب پیش میرود.
فیبرومیالژی از دستهبندی بیماران روماتیسمی و روانی خارج شده است. این بیماری به سلسلهی اعصاب ازمغز گرفته تا نخاع ارتباط دارد. گرچه هنوز برای این بیماری، وسیلهای شناخته نشده است که همین بــاشد و بس، ولی میتوان کاری کرد که زندگی بیش ازین برای بیمار، تلخ نباشد. پزشک باید برای اینگونه بیماران شنونده خوبی باشد و آنها را باورکند و مسئله را جدّی تر بگیرد. هرچه زودتر این بیماری کشف شود، بیمار، زودتر به زندگی خود خوگرفته و از وخامتها جلوگیری میشود. برای این قبیل بیماران مهمّ است که از فشار عصبی (استرس) بکاهند. بیمار، بایستی هرچه زودتر خود را بشناسد و توانایی وناتوانی خویش را دریابد. این امر به وی کمک میکند که نیروی شخص بههرزاب نرود و شخص انرژی خود را صرفهجوئی کنید.
20 ـ پژوهشگران دانمارکی
ناهنجاری در سیستم مقاومت بدن دربرابر بیماری:
با خوش بینی، مصاحبهای را با خانم ایرن ویتروپ برگزار کردیم. وی در رابطه با رسالهی دکترای خویش که موضوع آن مصونیّت بدنی افراد مبتلا به فیبرومیالژی است به نتایجی رسیده است. او معتقد است که در سلسله اعصاب این بیماران، نوعی واکنش اشتباه آمیزی رخ میدهد که سیستم ایمنی بدن آنها را دچار ناتوانی و ضعف می کند. مقاومت این بیماران در برابر بسیاری بیماریها بهخصوص بیماریهای عفونی، همانند دیگران نیست. آزمایشهای دکتر ویتروپ، بیانگر نشانههای است که روی مایع نخاع شماری از این بیماران انجام گرفته است. و در این میان مشاهده شده است که نوعی واکنش اشتباهی در آنها بچشم میخورد. دکتر جون راسل پروفسور از دانشگاه تگزاس نیز، در سخنرانی خویش از این آزمایش سخن رانده بود. وی اعتقاد داشت که آزمایش آب نخاع توانسته است که میزانِ موّاد هشداردهندهی سروتونین و مواد p و نیز فاکتور رشدّ اعصاب را روشن سازد. این آژمایش، 90% جوابگو بوده است. ناگفته نماند که آزمایش آبنخاع برای شناخت بیماریهای سختتری مانند مننژیت انجام میشود و نخستین باری است که برای این بیماری نیز مورد استفاده قرار گرفته شده است. دکتر ویتروپ ازین هم فراتر رفته و 39 نفر را به دو دسته تقسیم میکند، دستهای که توسط یک عفونت کهنه به این بیماری مبتلا شدهاند و دستهی دیگری که آرام آرام و در طیّ سالیان دراز، بیماری فیبرومیالژی در تنشان جای گرفته است. نشان می دهد که مقاومت بدنی در برابر عوامل عفونت زا درهردو دسته، دچار وقفه شده است. وی اضافه می کند که، درست است که از دو پژوهش مختلف حرف میزنیم، ولی در نهایت، نتایج بهدست آمده یکدیگر را کامل میکنند. هردو آزمایش، ثابت میکنند که این بیماری از دسته بیماریهایی است که از نارسایی شخص در مرکز سیستم عصبی شان ریشه می گیرد. دکتر ویتروپ همچنان مهمّتر از همه کشف کرده است که این بیماری در مرکزخبردهنده بیمار جای دارد. وی امیدوارست این آزمایشات نتایج بهتری بدهد و کمکی باشد برای کشف بیشتر. بیش از 100 کشور حاضر در کنفرانس 2001 تنها 19 کشور فعّال بودند که دانمارک یکی از آنها بود. در پایان کنفرانس گفته شد: "این را هم باید اضافه کرد که درد در بدن بیماران دچار بهبیماریهای مزمن به دربهای کشوئی میماند. فرض کنید که یک نفر از درب بیرون رود، ناگهان بهجای یک نفرکه باید داخل شود عدهای هجوم آورده و وارد شوند. پس، خود بهطور روشن می توانید بینید که چقدرمغز این افراد مشغول و همیشه مشغول است. ازین روی، ارامش از آنِ آنان نیست." پس تا زود است، کمک کنید تا آرامش نسبی برای آنها فراهم شود. به آنها آموزش دهید که با تمرینها و ورزشهای موجود، آرامش از دست رفته را تا حدّی به خود بازگردانند و خوابشان راحت و عمیق شود. آنوقت میبینید که چقدر ما به اهدافمان نزدیک تر شدهایم. تروپ درضمن اظهار میدارد: که چیزی که درکنگرهی مزبور برای او الهام بخش بود، این گزارش بود که: هنگامی که از مغز اسکن میشود، آشکار میگردد که میتوان مشخص کرد که کدام قسمت از مغز در هنگام درد تأثیرپذیرتر میباشد. قابل توجه اینکه این آزمایش در مغز افراد سالم و بیمار متفاوت است. چه هنگامیکه بیدرد هستند و چه زمانی که در معرض درد قرار میگیرند و سپس درد بیشتر و بیشتر میشود تا سرانجام آنگاه که پایان می گیرد، هرکدام برای خود دوره ای دارد. در نتیجه، میتواند کیفیّت آنها نیز بایکدیگر فرق داشته باشد. بهخصوص وقتی که درزیر عملیّات مورد نظر، فکر مریض را با موزیک منحرف کنند، یا دست را در سطل آب کرده و ناگهان مریض را لمس کنند. هنگام اسکن کردن، این تغییرات را هم میشود ضبط کرد و آنها را اندازه گرفت. این در حقیقت، نخستین باریست که بطور عینی میشود مشاهده نمود که مریض دارد تظاهرمی کند یا بهراستی درد میکشد. در واقع می شود گفت که این بزرگترین گام در شناخت بیماری است.
آزمایش آب نخاع:
این آزمایش درناک نیست. یا بهتر است گفته شود "این عمل به اندازهی آزمایش خون دردناک است. اینگونه انجام میشود: "پزشک یک سرنگ که سر آن بسیار نازک است را به ناحیّه ای در ستون مهرههای پشت فرومی برد. ولی هرگز به خود نخاع یعنی مغز حرام نزدیک نمیشود. بهاین صورت اندکی از مایع مربوطه را برمی دارد. این کار بطور معمول برای عمل رحم برای زنان، جهت بی حسّ کردن قسمت مربوطه نیز انجام می شود."
دکتر راسل بهروشنی میگوید که: "در آینده این کار برای شناخت بیشتر بیماری فیبرومیالژی بهکار گرفته خواهد شد. ولی دلیلی ندارد که معاینات کنونی 18 نقطهی مورد نظر ناچیز شمرده شود."
سخنی چند از خانم پروفسور «بنته سامسو» سرپرست کنگرهی جهانی دردهای عضلانی
( میو پَین- Myopain)
با تلفن از ایشان خواهش کردم که درصورت تمایل مطلبی به نوشتار ما بیافزاید. فردی فروتن است و از هوش زیاد وی در تعجّب ماندم. زیرا پس از معرفی خودم، بی درنگ گفت میداند که من کی هستم. پس از اینکه برای وی از ترجمهی مطالب خود حرف زدم، با خوشحالی اعلام کرد که مطلبی دارد و دلش میخواهد که آنرا در روز دیدارمان، یعنی اوّل فوریهی 2007 بهمن بدهد.
امروز تاریخ 19 ژانویه است و تا آنروز12 روز مانده است. ولی با کمال تعجّب فرستادههای ایشان که دو نمونه از مطلب مورد اشاره، به زبانهای دانمارکی و انگلیسی را در پست صبح دیدم. برایم این خانم ستودنیتر شد. من نیزآنرا برای خواستاران هموطنم کپی گرفته و پست خواهم کرد. چکیدهای از نوشتار پروفسور بنته سامسو
1ـ بیماری فیبرومیالژی چیست؟
2ـ چگونگی تشخیص آن؟
3ـ سبب بیماری چیست؟
4ـ تا چه اندازه این بیماری در بین مردم شایع است؟
5ـ برای فرد، فرد آدمها چه معنایی پیدا میکند؟
6ـ این بیماری چه آسیبهایی به جامعه وارد میآورد؟
7ـ درمان پذیری بیماری تا چه اندازه شدنی و مفید بوده است؟
8ـ آیندهی پژوهشگران درمورد این بیماری چیست؟
در جزوه نیز آمده است که شرکت کنندگان در کنفرانس، در برگیرنده دو دسته از بخشهای جامعه بودهاند. دستهی اوّل را متخصّصین و دستهی دوّم را علاقمندان از هر دسته و طبقهای تشکیل میدهند.
دستهی اوّل(متخصصین) به ترتیب نام و کشورهایشان عبارتند از:
1- Robert Bennet امریکا
2- Anders Bjelle سوئد
3- Ann Bengtss سوئد
4- Carol S. Burckhardt امریکا
5- Don Goldenberg امریکا
6- Karl G. Henriksson سوئد
7- Søren Jacobsen دانمارک
8- Marijke Van Santen Hoeufft هلند
9- Henning Værøy نروژ
10- Frederick Wolfe امریکا
دستهی دوّم عبارتند از:
1- Finn Kamper Jørgensen دانمارک
2- Liv Anne Andreassen نروژ
3- Dag Bruusgaard professor i alm. Medicin نروژ
4-Bente Danneskiold–Samsøe professor,dr.Med. دانمارک
5- Professor Alfonse T. Masi epidemiolog/ reumatolog امریکا
6- Janine Morgall , sociaolog, دانمارک
7- Robert Bennett ekspertpanelleder, امریکا
چکیده گزارش و گفتگوبا وی
گفتگوها پیرامون موضوعات زیر دور میزد.
1ـ دربارهی بیماریهای اسکلت ماهیچهها و بیماریهای مزمن و دردهای منتشره.
2ـ چه عواملی تعیین کننده هستند؟
الف= مسئلهی توارث، انواع بیماری عفونی (زخم معده ـ سِنیل و دِمِنت، ایدز، درصورت تنظیم نبودن ارگانی در بدن (معده و روده، قلب و کلیّهها و ششها...) ـ روماتیسم یا سرانجام یک عدّه دردهای ماهیچهای و البته علایم آنها در بین بیماران گوناگون است.
ب= یک بیماری که از علایم بسیاری تشکیل شده است. لفظ سُندرم مناسب ترست.
ج= WHO (سازمان جهانی بهداشت) و ICD ارگان دستهبندی بینالمللی بیماریها این بیماری را کُد گذاری کرده اند و این M 79.0 می باشد.
3ـ این بیماری چیست؟
الف- علایم گوناگون همانندِ سردرد، مشکلات رودهای، مشکلات مثانه ، دردهای زنان پیش و بعد ازعادت ماهیانه.
ب - بی طاقتی دربرابر سرما ، بی تابی و ناارامی در پاها ، بی حسّی موضعی و گزوگز کردن یا تیرکشیدن موضعی، بدترشدن دردهای ماهیچه ها، هنگام کار بدنی و نیز ضعف آنها و سندرم مجموعی از دردها. و پدیدهی «رَی نَود» در اثر سرما، که با تغییررنگ پوست از بی رنگی، آبی و قرمز و سرانجام طبیعی در نوسان میباشد.
ج - تداوم درد که بین 50% ـ 20% افسردگی میدهد. و این باعث بدتر شدن وضعیت میشود. شاید
هم نتیجهی تمام بیماری های کرونیکی همین است.
د- دردهای تمام بیماران، در شبانه روز و بهویژه درتغییر فصول، تغییرپذیر است.
4ـ تشخیص بیماری:
الف - همکاران من در ACR در سال 1990 مسئلهی 11 نقطه از 18 نقطه را بیان کرده بودند.
ب - نقاط حساس
ج- دردهای بیدلیل و پراکنده، خستگی فیزیکی و بیدلیل، خشکی تن، بی خوابی یا خوابی که
احساس میسشود کافی نبوده و خود این کم خوابی یا بی خوابی سبب دردهای بیشتر شود.
د-FMS- MSS این دو را با هم نباید اشتباه گرفت. زیرا خستگی و بیخوابی و خشکی بدن در
نوع اوّل دلایل مشخص دارد و هرگز شخص مانند آدمهایی نیست که بخواب نرفته است.
و- درد نقاط حسّاس را میتوان براحتی نام برد. فقط شمار بسیار کمی از آنها در اثر پیشرفت
بیماریشان، کم کم علایم فیبرومیالژی را می گیرند.
هـ - گاهی انواعی از بیماریها مانند پارکینسون(لغوه) و آلزایمر دراوایل ابتلا به این بیماری شباهت
دارد.
5 ـ سبب ابتلا به بیماری فیبرومیالژی چیست؟
الف - هنوز نمیتوان روی موضوع خاصّی انگشت گذاشت.
ب - فاکتورهای روانی مثل دپرسیون، وحشت که آنهم نوعش با انواع دیگر از این دسته تفاوت دارد و
تمام آنها سبب دردهای مختلف و بیخوابی می شوند.
ج - باEEG (الکترواِنسفلوگرام) دریافته شده است که این افراد خواب عمیقِ درجهی دلتا را ندارند.
بههمین دلیل این افراد باخستگی مداوم دست بهگریبان هستند.
د - مشکلات ماهیچهها بدون تغییر ظاهری
ه - دردها که با فرستادن علائم اشتباهی موجب واکنش شدید و استرس مغز می شوند
و- زیادشدن فعّالیّت ارادی سیستم عصبی که موجب: خشکی چشم، خشکی دهان، ورم صورت و
دستو پا می شود.
6 ـ مبتلایان به این بیماری بنا بهآخرین گزارشها و پژوهشها کدام دسته از مردم اند؟
الف- بین افراد 20 ـ 40 سال. امّا کودکان نمیتوانند ازین قاعده مستثنی باشند.
ب-20% ازبیماران فیبرومیالژی، بهخاطراشتباه جزو بیماریهای روماتیسمی دسته بندی میشوند،
که از بین آنها فقط 2 تا 6 % روماتیسم دارند.
ج - زنان درصد بالایی به این بیماری دچار هستند، ولی مردان نیز بی نصیب نیستند.
با به پایان رسانیدن کوتاه شده ی گزارش خانم پروفسور بنته سامسو، بحث روانی قضیه را آغاز می کنیم.
21 ـ دچارشدن به بیماری نامریی و مزمن(کرونیکی)
هنگامیکه شخصی به یک بیماری کرونیکی مبتلا میشود، شرایط دیگری برای خود وی و خانواده اش پیش می آید. افراد مبتلا به این بیماری نیز ازهردسته و طبقهای که باشند تفاوتی نمی کند، تنها برداشت آنها از قضیّه ممکنست متفاوت باشد. برای بسیاری افراد بسیار راحت است که بی درنگ، خود را با شرایط سازگاری دهند. این گونه آدمها، با آرامش وضعِّیت موجود را میپذیرند و بههرشکلی که شده کمیّت را فراموش کرده و سعی در بالابردن کیفیّت زندگی خود دارند. امّا دستهی دیگر متأسفانه، موضوع و پذیرش شرایط را بهراحتی نمی پذیرند. پس خواه ناخواه دچار یکسری مسائل روانی می شوند. این شرایط در وحلهی اول همسر و شریک زندگی شخص مریض را ضربه می زند. زیرا شخص بیمار، ناخواسته و نادانسته با داشتن این بیماری دچار چشمداشتهای زیادی میشود و با مسائل خشن برخورد میکند که شاید بهگونهای مسئله برای رفیق راه وی غیرقابل درک شود. بیشتر مبتلایان بهاین بیماری غیرمنطقی و زیاده خواه پر توقع و خشن می شوند. درد، تمامی درک، حواسّ و نرمشپذیری را از آنها میگیرد. و گاهی سبب جدایی نیز میشود. خوشبختانه در بسیاری وقتها، غیرازین می شود. و آن، زمانی است که یک طرف، دستکم، متوّجه اینگونه تندروی ها شود و بهگونهای قد علم کرده و زمان را دریابد.
فقدان یا ضایعه چگونه احساس می شود؟
ما انسانها کماکان می دانیم که حسّ از دست دادن یا ازدست رفتن، خسارت و زیان دیدن و سرانجام فقدان و ضایعه چیست. و با احساسی مانند افسردگی و بی تصمیمی نیز آشنائیم و همهی ما بطورحتم کم و بیش آنرا تجربه کرده ایم. امّا ترس و وحشت، ناامیدی، بناگه ازکوره دررفتن، احساس گناه، نداشتن تمرکزحواّس، بیخوابی، و ازدست دادن اشتها ـ یا بالعکس پرخوری، ازدست دادن حسّ نزدیکی و آمیزش جنسی، و همچنین ازدست دادن نرمش نسبت بههمنوع و معاشرت با آنها، و سرانجام ایزوله کردن خود را تصّور نمی شود که بدانیم تا بهموقع زمان را دریابیم.
این علائم گاهی با یکدیگر و در یکجا جمع می شوند و در موقع فقدان یا ضایعه خود را بهوضوح نشان دهند. درینجاست که باید بهخاطرآورد که روح و روان، دو روی یک سکّه و جدایی ناپذیرند. پس باید بهموقع در درمان آن کوشید و گرنه می بایست آسیبها و پیآمدهای آن را انتظار داشت.
احساس بعد از فقدان:
1ـ این احساس، بسیار بجا و طبیعی است و نشان میدهد که تو زنده هستی.
2ـ نشان دهندهی اینست که تو توانایی واکنش در برابر پیشآمدهای خوب و بد زندگی را داری.
گرچه گاهی از وضعیّت موجود و مشکلات جسمی بیشمار مثل بیخوابی، طپش قلب و بالا رفتن اسید معده و دیگر مشکلات آن ـ حالت تهوّع و سرگیجه، خارش نقطه یا نقاطی از بدن، سردرد و استرس، دچار ترس و وحشت می شوی. باشد، آنرا حسّ کن. و به درون آن برو. نفس عمیق بکش. خود را آرام کن. موزیک گوش کن. و بخود بقبولان که آسمان که پایین نیامده است. ورزش و جنبش و حتا نوشیدن چای با یک دوست میتواند درین وقت کمک مؤثری باشد. آنوقت است که تو متّوجه خواهی شد که درد چقدر ظاهریست و سطحی بوده و بُن ندارد. درین موقع خود را نباید باخت و برای مدّتی هم که شده بهترست بهآن اجازهی حضور داده شود. باید به یاد داشت که شناخت و پذیرش غم گام نخست است. و دقّت در چگونگی آن در درجهی بعدی اهمیّت قراردارد. فراموش نشود که این علایم و بسیاری دیگر از نشانهها، در دراز مدّت اگر مورد بی توّجهی قرار گیرند مزمن و کرونیکی شده و ماندنی می گردند.
همیشه در خاطرداشته باش که تو تنها نیستی. احساس همدردی و داشتن رابطه با افرادی مانند خودت نیزمیتواند مفید باشد. استفاده از تجربیّات آنها هرازگاهی کار انسان را آسانتر میکند. فقدان، در شرایطی همانندِ ازدست دادن کار، سبب بههم ریختن روند زندگی و درهم شدن برنامههای دراز مدّت، ونیز موجب ازدست دادن اعتماد به نفس میشود. این غیرطبیعی نیست، زمانی که تندرستی انسان، بهناگاه بخطرافتد، شخص دچار نوعی بحران شود. یعنی، هنگامی که موردی برای شخص اتّفاق بیفتد و وی آمادگی برخورد با آنرا ندارد.
واژهی کرایسِس لاتین (یونانی قدیم) است و معنی عوض شدن سرنوشت، چرخش دهر و دگرگونی را می دهد. ما در زندگی خودمان هم بارها دچار این کریس یا بحران شده ایم. این لغت با مسایل مختلف احساسی ربط پیدا میکند. ولی هرگز نتیجهی آن یکسان نیست. مانند صاحب بچه شدن، ازدواج، یا در امتحان شاگرد اوّل شدن، در دانشگاه پذیرفته شدن، برنده شدن بلیط و غیره اینها هم دگرگونی است که پیشرفت و خوشحالی را نتیجه می دهند. اما اوضاع همیشه مثبت و پربار نیست. اگر شخص به ناگاه بیکار و اخراج شود یا طلاق و جدائی، ورشکستگی، بیماری و غیره در زندگی اش پیش آید، منفی است. و براستی آسیب دیدگی و صدمه است. دیگر روان زخمی است. آسیبها و زخمههای روانی ودرونی را بهمراه دارد. برای نمونه، ازدست دادن شریک زندگی ـ یا جدایی ـ کار جدید و شرایط جدید ـ صاحب بچهای معلول شدن ـ مهاجرت ـ و بسیاری دیگر می توانند توفان بدبیاری مشکلات بعدی را پایه نهند.
همانگونه که اشاره شد، افراد با هم فرق دارند. ولی بههرحال شخص در آغاز وارد:
1ـ مرحلهی شوک می شود. در این مرحله، فرد واکنشهای متفاوتی از خود نشان میدهد. امّا درهرصورت با تمامی نیرو میکوشد تا آن پیشآمد را رفع و دفع کند. درین حالت خشک و بی حرکت، بی تفاوت، کم حرف و بهراستی در این مرحله با تمام نیرو بهخود فشار می آورد و از درون خود را هلاک می کند.
2ـ مرحلهی دوّم عکس العمل و نشان دادن واکنش شخص است. در این مرحله، بهخصوص هنگامی است که شخص مجبور به روبروشدن با واقعیّت می شود. در اینجا با حالات و مکانیزم دفاعی روبرو میباشد. در این مرحله شخصِ مذکور ناخودآگاه بار تجربهی خودآگاهی خویش را بهدوش میکشد. مانند شخصی که به بیماریای مبتلا شده باشد، امیّدواراست که فردا از خواب بلند شد و همه چیز مثل سابق باشد. و به این امیّد می بندد که این تنها کابوسی بیش نبوده باشد. چرا؟ زیرا که نمی تواند یا نمیخواهد بپذیرد که باید فرم زندگی موجود خود را به نحو دیگری تغییر دهد. خوشبختانه ویژگی ما انسانها اینست که همیشه سعی میکنیم خود را با اوضاع به گونهای سازگاری دهیم. شخص امکان دارد که در این مرحله از مراحل خود را از دیگران جدا( ایزوله) کند. این سادهترین واکنش برای جمع کردن نیروی خود و بررسی اوضاع می باشد. البته این مرحله درضمن می تواند خطرناک باشد. زیرا ممکن است که درین برهه ، شخص قفل کند، و به بن بست برسد.
یا سرکوبی و فرونشانی: درین رویداد میشود گفت که تا حدود زیادی، هوشیارانه عمل کرده و با منطق برخورد کند. این درست مخالف ایزوله کردن و گوشه نشینی و به بن بست رسیدن است.
یاا پس رفتن و احساس گناه کردن : این پیشرفت نیست، بلکه به قهقرا رفتن و پسگرائی است. درین مرتبه شخص نیازدارد که بهاین وسیله، وحشت خود را بروزدهد. اگر این خود رفع نشود بعدها یک پدیدهی روانی جدید را پایه می نهد.
یا در مرحله ی دفاع قرارگیرد، درین مرتبه ، امکان پناه بردن بهالکل ـ اعتیاد یا ازدواج سریع و عجولانه و غیره می باشد. این پدیده فرار از واقعیت و نپذیرفتن واقعه است. شاید وابستگی به موضوع یا شخص ازدست رفته نیز باشد. یعنی دنبال چیزی می گردد که بهآن چنگ افکنده تا غرق نشود. این درجهی فرار و دفاع منفی است و در بیماری روانی آنی فرورفتن است و خطرناک که میتواند خودکشی را نیز در پی داشته باشد.
3ـ مرحلهی سرزنش کردن = این مرحلهای ست که پس از مراحل واکنشی آنی و مرحلهی احساس گناه پیدامی شود. در این مرحله کمک روانشناس ارزنده است، زیرا که شخص با کمک شخصی کارآزموده میتواند بهزندگی طبیعی بازگردد.
4ـ مرحلهی پذیرفتن = درین مرحله مطمئن نباشید که پایان قضیه است. درین مرحله، اگر کمکی ازبیرون نرسیده باشد، در روان شخص مورد گفتگو، زخمی پدیدار میشود. در برخی موارد شخص به زندگی عادی بازمیگردد، و خود را با زندگی جدید وفق می دهد. ولی در بسیاری موارد ، این زخم در روان وی همچنان باقی می ماند، تاجایی که ممکنست تمام زندگی را برای وی خراب کند و ضربههای بعدی زندگی، نه فقط آنرا شفا نمیدهد بلکه مسئله را شدت می بخشد. شخص تلاش دارد حتا از خود نیز فرار کند، اما این زخم او را رها نمی کند. این کوله بار همچون سایهای در پی وی می باشد و از درون او را می پوساند...
در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره ، روح را آهسته در انزوا میخورد و میتراشد...
ـ در معالجهی این گونه بیماران در گام نخست می بایستی دقّت شود که وی در چه مرحلهای از مراحل بالا بهسر میبرد. یک روانشناس کارآزموده برای هرکدام ازین مراحل درمان ویژهای دارد. درحقیقت مثل دسته کلیدی که صاحب خانه آنرا خوب میشناسد، روانشناس نیز روش خود را دارد که میتواند شخص آسیب دیده را از بن بست رهایی دهد. سرانجام نتیجهی تمام این مراحل و کشمکش ها رشدّ است: ـ شخص، ( من ِ) قوی تریست.
ـ تغییرات روحی و جسمی (منِ) وی محسوس است.
ـ یک (منِ) و شخصیّت آمادهی پیشرفت میباشد.
به بیانی دیگر، زنجیر دست و پایش باز شده است. همان چیزی که وی را از حرکت و پیشرفت بازمیداشته است. پس، هرچه شخص این گرهها را زودتر بازکند، به نفع خود و نزدیکان وی خواهد بود. زیرا دیرجنبیدن شخص سبب پیچیدهتر شدن موضوع میشود. نه تنها ضربه به نزدیکان وی بلکه، بسیاری از بیماریهای جسمی و روحی را نیز برای او به ارمغان می آورد. انقباضات ماهیچهها و فاسیای ماهیچهها را فراهم میکند. اگر شخص بهموقع به مقابله با آن بر نیاید و یا به دلایل مادّی و یا خیلی ساده، خجالت، امروز را به فردا بیاندازد، زمان را از دست دهد دیگر نباید رفع شدن خود بخودی این آسیب را انتظارداشته باشد. از نظر نباید دورداشت که گاهی آنقدر دیر میشود که شخص بی تفاوت بهآن مینگرد. یا حتی در اثر مرور زمان خود نیز آنرا بهیاد نمیآورد. ولی این زخم ، خود را جائی پنهان کرده است و دیر یا زود سربرخواهد آورد و موجب دردسر بیشتری خواهد بود. وهرازگاهی دیده شده است که تا درجهی خانمانسوز و خانمان براندازی پیش میرود. و اگر بهدیگری ضربه نزند پس خود گرفتار درد بی درمانی به نام بیماری کرونیکی خواهد شد. بیماری کرونیکی، گوناگون و فراوان است که یکی از آنها بیماری فیبرومیالژی است. که سرانجام زخمهای شفا نیافته در تن جا میافتند و کار خود را ادامه میدهند. دردها با افسردگی همراه شده، سپس در نتیجهی بی تحرّکی و خودایزولهسازی فرد و نداشتن جایگزین قدرت می گیرند تا جایی که خود صاحب تن شخص می شوند. تجربّیات شخصی من نشان میدهد که در زندگی باید توازن برقرارکرد. و گرنه دشواری های روحی و جسمی بر شخص چیره شده و برایش وظیفه تعیین میکنند. مطمئن نباید بود که همه چیز به حال اول برگردد، امّا دستکم با یک برنامهی ورزشی و تمرینهای بدنی و روحی و معاشرت می توان به خود کمک کرد که مسئله از این پیچیده تر نشود.
برای اطلاعات بیشتر به کتاب های ترجمه به فارسی بیماریهای مزمن یا کرونیک «اثر سورن فرولیک» دانمارکی ـ و تن دردناک نه زندگی غمناک ترجمه و تألیف تهیه کننده ی این جزوه مراجعه فرمایید. ناگفته نماند، کتاب انسان خوددرمانگر نیز برای یاری بیشتر در راه است.
23 ـ خواب شب
پس از اختراع لامپ در پایان سال 1800 گفته شد که خواب انسان از5/9 ساعت به 7 ساعت کاهش مییابد. وقتی چشمها دراثر روشنایی چراغ یا روشنایی روز استراحت نمی کنند، بدن نیز آرامش لازم را برای تولید هورمون تاریکی (مِلاتونین) ندارد. در چنین شرایطی پیام این است که: شخص نیازی به خواب ندارد یا این نیاز را احساس نمی کند.
یکی از متخصّصان اعصاب دانمارک، یِس گِرلاخ میگوید: ما خواب را دستِ کم میگیریم. و سعی می کنیم کمتر بخوابیم . تلاش داریم با چشمان باز به کارها برسیم. این بدبختی بزرگی است ، زیرا خواب خوب برای سلامتی ما و رهایی از دست بیماریها بسیار حیاتی ست.
چگونگی و مراحل خواب:
خواب گونهای از رفتار موجودات زنده است. خواب داری مراحل یا فازهایی است که فرد باید از آنها گذرکند تا به خواب عمیقی فرورود. پژوهشهای انجام شده در باره چگونگی خواب انسان در آزمایشگاه بهخوبی مکانیزمهای خواب را نشان دادهاند. مراحل آن:
مرحله اول = هنگامیکه به مرحله اول خواب وارد میشویم، امواج مغزی از آهنگ آلفا به بتا عبور میکنند. فرکانس امواج بتا بین 6 تا 8 سیکل برثانیه که با حرکات آرام چشمی همراه هستند. تبدیل امواج آلفا به امواج بتا میتواند حالت خواب آور در پی داشته باشد. در این دوره ما تصاویر توهمی کوتاهی میبینیم که به رویا ، شباهت دارند. مرحله اول خواب سبکترین گام آن است. اگر در این مرحله از خواب بیرون بیاییم، به طورمعمول احساس خواهیم کرد که نخوابیدهایم.
مرحله دوم = پس از 30 ـ 40 دقیقه خواب در مرحله نخست، بهسوی گامهای دوم سوم و چهارم خواب پیش میرویم. در گام دوم امواج مغزی دامنهی میانگینی و فرکانس معادل 4 ـ 7 سیکل در ثانیه را نشان میدهد.
مرحله سوم = نزدیک به پانزده دقیقه پس از گام دوم، به مرحله سوم خواب وارد میشویم که علامت آن روی دادن فعالیت امواج دلتا با ارتفاع بالا و فرکانس کم است. بین مرحله سوم و چهارم خواب تفاوت چندان مشخصی حس نمیشود. مرحله سوم دارای 25ـ 50 درصد فعالیت دلتا و مرحله چهارم بیشتر از 50 درصد فعالیت دلتا را دارا است.
مرحله چهارم = گام چهارم عمیقترین مرحله خواب را تشکیل میدهد و بیدارشدن از آن دشوار است. تنها صدای بلند موجب بیداری فرد از این مرحله خواب میشود و هنگامیکه بیدارشد، گیج و منگ است. در این مرحله امواج دلتا آهسته و تعداد آنها به نیم تا دو سیکل در ثانیه میرسد.
مرحله پنجم = تقریبا نیمساعت پس از خواب عمیق در مرحله چهارم، راه برگشت از خواب آغاز میشود. دوباره هر یک از فازهای گذر کرده را وارونه میگذرانیم تا به مرحلهای برسیم که آن را خواب رم مینامیم. در درازای خواب رم مقدار هورمون «استیل کولین» مغز افزایش مییاید. اما مقدار «نورآدرنالین» و «سروتونین» آن کاهش مییابد. خواب رم نیز خواب عمیقی است و به سختی بیدارمیشویم. بتدریج که شب پیش میرود، خواب سبکتر میشود. دوره خواب رم به تدریج افزایش مییابد و نزدیک صبح آخرین دوره ی این خواب، ممکن است نیمساعت طول بکشد. این مراحل در لابراتوار قابل تعیین و تشخیص است. استرس یکی از بزرگترین عامل بیخوابی و نامیزانی فازهای خواب است.
امروزه استرس بزرگترین مشکل بشرست. تنها درکشور5/5 میلیونی دانمارک 500 هزارنفر از استرس بیمارند. این امر با کم خوابیدن و خوب نخوابیدن نیز رابطهی مستقیمی دارد.
خانم ژولیا ولدن متخصّص دانمارکی در امورتغذیه معتقد است: اگر ساعت 9 به رختخواب بروید یا حتی پیش از آن بهترست. زیرا تمام سلولهایی که در طیّ روز ضعیف شدهاند فرصت مییابند تا تجدید قوا کنند. حتا اگر آسیب دیده باشند، مجال آنرا مییابند تا بازسازی شوند. کارشناس اعصاب دیوید نیو از ایالت ویسکنسین امریکا میگوید: بدخوابی و فیبرومیالژی برادران دوقلو هستند. جالب اینجاست که علائم این بیماری نزد افراد سالم و معمولی که بهدلایلی خوابشان از آنها گرفته شده است، نیز دیده می شود. تئوری وی هنوز همه پذیر نشده است. سایر پژوهشگران معتقدند که کار بدنی سخت و یکنواخت دست کمی از بی خوابی ندارد. نیاز به هورمون رشدّ که هنگام خواب ترشّح میشود یکی ازعلایم این بیماری است و نه همهی آن. البته ساعتهای نزدیک به نیمه شب، خواب بهتر و نتیجه بخش تراست. شعار جان اولیسن (پدرِ تمرینهای پمپ سیاهرگ) در کتاب (تمرینهای پمپ سیاهرگ برای اشخاص سالم و بیمار) که شامل حال افراد مبتلا به بیمارهای ماهیچهای، بهویژه فیبرومیالژی میشود این است:
" بهتر است دراز بکشی بهجای اینکه بنشینی.
و بهتر است راه بروی بهجای اینکه سرپا بایستی."
در کتاب (تمرینهای پمپ سیاهرگ) نیز بر ورزش دادن دست و پا بسیار تأکید شده است. ازجمله چرخاندن پا و دستها در ناحیهی مچ به بالا و پائین یا دورچرخاندن و غیره بسادگی و در هر شرایطی برای مثال در مواقع استراحت ، بستری بودن ، یا معلول بودن هم میتوان آنها را انجام داد. با این گونه حرکات ورزشی است که جلوی سیاهرگها یکباره بازشده و جریان خون، هرچه تند تر موادّ زائد را با خود بهسوی قلب میبرد تا در آنجا تصفیه شود. سپس همراه با اکسیژن به کمک سرخرگ و مویرگهای مربوطه، دوباره در بدن پخش و به گردش درآید. اگر نفس عمیق و تنظیم تنفس دراوقات مختلف شبانه روز صورت گیرد، باعث آرامش و طبیعی شدن اعمال میگردد. شکّی نیست که خواب را نیز بهتر میکند. متخصّصین مربوطه، اعتقاد دارند که در هنگام خواب روی تنفس خود تمرکزحواس داشته باشید. این عمل حتا بهتر از داروهای خواب آور نتیجه بخش است.
آزمایش نکاتی چند برای خوب خوابیدن
ـ دوش آب گرم.
ـ استفاده از گوشی و یا گوشگیر (از جنس سیلکون مخصوص گوش)
ـ چشم بند.
ـ موزیک آرامش بخش و خواندن کتاب پیش از خواب.
ـ تکنیک های آرام کننده : مانندِ یوگا ـ و تمرینها تنفسی. متدیتاسیون و تمرینهای ریلکس.
ـ بالش، روی انداز و حتی لباس خواب، نقش مهمی در خواب دارند. زیرانداز و تشک در
صورت زیاد سفت یا نرم بودن، چگونگی قراردادن دست و پا و شاید گذاردن بالشی در وسط
پاها و زیر بازو به شما کمک کند.
ـ امتحان کنید شاید تحّمل تیک و تیک ساعت و زنگ تلفن را ندارید.
ـ اگر زمانی بیخواب شدید و نتوانستید دیگر بخوابید، بهترست بلند شوید و پس از پانزده دقیقه
دوباره به جای خود برگردید.
ـ به تازگی درباره سودمندی نیروی پنهان کاکائو درشکلات اینجا وآنجا گزارشهایی میشویم. شکلات
بالای 60% آرامش دهنده و خواب آورست، زیرا سبب ساختن سروتونین در مغز می شوند. و نیز
در گزارش دیگری درباره مواردی که میتوانند پس از تمرینات ورزشی بخصوص دویدن برای
ساختن سروتنین در بدن کمک باشند، چنین آمده است :
ـ خوب خوابیدن هنر است.
ـ چای سیاه و سبز ، چند ساعت پیش از خواب باید نوشیده شود. زیرا مغز را تحریک میکنند و مشکل
بتوان به خواب رفت.
ـ قبل از خواب موّادی مانند گوشت، و تخم مرغ را نباید به تنهایی خورد. این مواد باعث ترشّح بیشتر
هورمون دوپامین شده که زیادی آن خواب زدا و فعّال کنندهی مغز میباشد. مصرف کمی نان یا
بیسکویت همراه با (پنیر و ماست) میتواند اثر مستقیم هورمون دوپامین را خنثی کند.
24 ـ عمل تصفیه شدن خون
بزرگی قلب هرکس باندازهی مشت خود او است. قلب بیش از صد هزار بار در هر شبانه روز میتپد تا انسان زنده بماند. 5/2 میلیارد ضربه در عرض 75 سال زندگی، 200 میلیون لیتر خون را تصفیه کرده و غذای 300 بلیون سلول خونی را برآورده میکند. سلولهای خونی یا گلبولهای قرمز، تنها سلولهای بدون هسته در بدن هستند و در مغز استخوان ساخته میشوند. گلبولهای قرمز در حدود 120 روز عمر میکنند. گلبولهای سفید که نیروهای دفاعی بدن هستند، ممکن است از چند روز . برخی تا چند سال زندگی کنند. هر گاه که میزان اکسیژن موجود در بدن کاهش یابد، مغز این کاهش را به نشانهیکمبود گلبولهای قرمز برداشت میکند و به کلیهها فرمان میدهد که هورمونی به نام "اریتروپویتین" ترشح کنند. این هورمون سبب میشود که مغز استخوان گلبول قرمز بسازد. به اینترتیب، میزان گلبولهای قرمز موجود در بدن همواره زیر کنترل قراردارد.
نیروی قلب در هر تپش برابر بهاندازه ی نیرویی است که بایستی برای زدن یک ضربه محکم در بازی تنیس بهکار برود. ماهیچههای قلب همواره به شدت و خودکار، کارمیکنند. میزان فعالیت آنها نزدیک به دو برابر میزان فعالیت ماهیچههای پای فردی است که باگامهای کوتاه میدود. اگر انگشتان خود را روی مچ یا رگ گردنتان قرار دهید، میتوانید نبضتان را احساس کنید. نبض کودکان تندرست، بین 90 تا 120 بار در دقیقه و نبض بزرگسالان تقریبا 72 بار در دقیقه میزند. در بدن شما نزدیک به 5/6 لیتر خون جریان دارد. این خون در هر دقیقه سه دور از کل بدن میگذرد. خون در یک روز، مسافتی نزدیک به 19,000 کیلومتر را میپیماید و این فاصله چهار برابر طول کشور ایالات متحده آمریکا (از اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام) است. قلب بهطور میانگین، یک میلیون بشکه خون را دریک عمر میانگین ۷۵ ساله از خود میگذراند. قلب ، هنگام فعالیّت و جنب وجوش تندتر و در هنگام خواب آرامتر میزند. با وجود این ضربات، در عملکرد قلب، نزد بسیاری افراد و آنهم در تمام مدّت زندگیشان مشکلی ایجاد نمیکند. دلیلش این است که در عرض این سالها دیوارهی قلب خودرا ترمیم و بازسازی میکند و گرنه درعملکردش اختلالی پیش میآمد.
ما از راه بینی، هوا را بهداخل ریهها میفرستیم. عمل «دم» یعنی اکسیژن را میگیریم. اکسیژن مواد ضروری برای سوزاندن مواّدی از قبیل قند و چربیها در بدن است که در اثر سوختن آنها انرژی به دست میآید. این انرژی به سلول های بدن، نیرو میدهد که ماشین بدن ما را بهحرکت درآورند. سپس مواّد زائدِ بهدست آمده از این سوختن که بسیار زیان آور و سمی هم هستند نه تنها با «بازدم» از راه بینی و دهان، بلکه با عرق کردن از راه سوراخهای پوست، یا با ادرار از راه کلیّهها و مدفوع از راه رودهی بزرگ خارج میشود . که آن خود داستان دیگریست.
25 ـ هورمونها
هورمون را گونهای مواد شیمیایی (پروتئینی) پیامرسان میدانند که از غدههای درون تراوا به درون خون تراوش میشوند. بهبیان دیگر گروهی از سلولهای تخصص یافته، غدهای را تشکیل داده، نوعی ماده شیمیایی میسازند که توسط گردش خون دربدن جابهجا میشود. شمار هورمونها افزون بر 100 نوع است. برای مثال: هورمونها ، سوخت و ساز بدن، رشدّ، بالا و پائین رفتن فشار خون، تنظیم میزان آب در بدن، رشدّ جنسی، و جسمی و اعمال آن، بارداری، درک آهنگ و ریتم شب و روز و فصول، و کنش و واکنشهای بدن در برابر بیماری و استرس و غیره را زیرنظر دارند. برخی از هورمونها گاهی روی سطح سلولها برای انجام وظیفه توقّف میکنند و بعضیها به درون آنها نفوذ میکنند. تمام این اعمال بستگی به نوع فعالیّت و ضرورت آنها در آن برهه از زمان دارد.
در مرکز مغزـ اپی فیزـ هورمون ملاتنین تولید میشود. این هورمون برای کنترل ریتم شب و روز است. در شب و تیرگی مقدارآن افزایش یافته و در نور کاهش مییابد. والکل تاثیر کاهنده دارد. و روی حرارت بدن و تولید هورمونهای فشارخون و تولید ادرار و حافظهی ما که در طول روز میزانش بالاتر از شب است اثرمیگذارد. کمبود آن میتواند بیماری هائی از قبیل: بیماریهای سرطانی بخصوص سرطان سینه در زنان را موجب شود. در کشور فنلاند برای زنان شبکار دارویی تجویزمی کنند که جوابگوی کمبود ملاتنین میباشد به آن هورمون تاریکی گفته می شود. آزمایشنشان داده است که در بین خانمهای پرستار شبکار بیش از همکاران روز آنها سرطان سینه دیده شده است.
نام برخی از هورمون ها را در زیر می آوریم.
نام غده هورمون کار آنها
1ـ غده ی هیپوتالاموس ـ یک سرّی از هورمون های اصلی ـ کنترل کم وزیادکردن ـ
و تولید هورمون در هیپوفوس
2ـ غده ی هیپوفوس هرمون رشد الف ـ سبب رشد و سوخت وساز بدن
غده ی هیپوفوس پرولاکتین ب ـ ترشح شیر پس از زایمان
" " ACTH ج ـ سبب تولید هورمون در غددفوق کلیه
" " TSHغدد تیرویید د ـ سبب تولید تیرویید از قسمت جلویی غدد
" " FSH ه ـ محرّک تخم و تخمک در بیضه و تخمدان
" " LH و ـ سبب باروری تخمک در تخمدان و
سبب تولید هورمون مردانه (تِستوستُرون)
" " ADH ز ـ ضدّ ترشح ادرار. سبب بهم کشیدگی رگها
و بالارفتن فشارخون
" " اُکسیتوسین ح ـ سبب دردهای زایمان و دفع شدن جفت از
شکمِ مادر و نیز کمک به ترشح شیر
" دِ ویتامین ت ـ سبب جذب کلسیم از کانالهای جهازهاضمه
" " MSH ی ـ سبب تولیدِ رنگدانه ( پیگ منت) در پوست
3ـ غدّه ی تیرویید تی 3 و تی 4 الف ـ سبب تحریک متابولیسم (سوخت وساز)بدن و
" " کالسیتونین ب ـ سبب پایین آمدن میزان کلسیم در پلاسمای خون
4ـ غدد چهارتایی و در پشت ترویید واقعشده نام را نیافتم
سبب تولید کلسیم، فسفات، منیزیم، و دِ ویتامین در بدن و پاراتیرویید
5ـ غدد سطح کلیوی هورمون کرتیزول و غیره، الف ـ سبب تنظیم میزان قند و نشاسته چربی، و
پروتیین متابولیسم بدن. بالارفتن مقاومت بدن
" " آلدوسترون ب ـ سبب پایین آمدن نمک و کلرها در ادرار، و افزایش
سدیم و بالارفتن فشارخون
" " آندرو(مرد) ژنAndro-gen ج ـ سبب رشدّ
6ـ غدد فوق کلیوی آد رِنالین و نورآد رِنالین الف ـ سبب بالارفتن آمادگی بدن در مقابل استرس و
خطر
7ـ کلیّه رِنین ب ـ آنزیمی که در اثر کم خونی کلیه یا کم شدن فشار در
شریان کلیه ترشح، و سبب فشارخون می شود.
" اِریتروپوتین EPO ج ـ سبب تولید گلبول های قرمزِخون
8ـ پانکره آس=لوزالمعده اینسولین الف ـ که شکر خون را پایین نگاه می دارد.
" " گلیکوژُن ب ـ سبب نامنظمی شکر و درنتیجه بیماری گلسیمی
9ـ بیضه تِستوسترون سبب ترشّح منی و در نتیجه ساختن تخم می شود.
10ـ تخمدان اُستروژِن الف ـ سبب ترشّح هرمون زنانه ، و تنظیم عادت ماهیانه
" پروژسترون ب ـ سبب آماده شدن زهدان برای باروری
" ریلاکسین ج ـ مادّ ای که از دستگاه تولید مثل (تخمدان) ترشح
می شود و نیز سبب شلّی و نرمی مفاصل و لگن هنگام زایمان ست.
11ـ جفت هومن کُریون ـ گُنادوتروپین
اُستروژِن ـ پروژِستِرون سبب برقراری بارداری
12ـ معده و کانال روده گاسترین ـ سِکترین ـ سبب تولید و ترشح آنزیم های جهاز هاضمه
کُلِسیس تُکین ـ و تنظیم حرکات کانال روده
13ـ بافت چربی لِپتین ابلاغ علایم سیری به مغز
14ـ غدد صنوبری مِلاتونین سبب تنظیم سیستم بدن برای درک ریتم شب و روز
15ـ مغز اِندُرفین ـ اِنکِفالین مسّکن دردها
16ـ قلب ANP سبب تجزیه ی نمک و آب درمیان ادرار، باین
وسیله فشارخون پایین می آید.
به سبب دورودرازی مطلب به ناچار کوتاه شده ست.
مواد پایه ای و اساسی بدن
قند و نشاسته ـ چربیهاـ ویتامینها ومینرالها ـ آب
چربیها(لیپیدها) چربیها وظایف گوناگونی را در سلول به عهده دارند. چربی گاهی برای ذخیره انرژی به کار میرود. در دیواره سلول هم مولکول های لیپید به کار رفته است. چربیها از واحدهای ساختمانی کوچکتری به نام اسید چرب تشکیل شده اند. هر مولکول اسید چرب از دو قسمت تشکیل شده است. از مهمترین چربیها تری گلیسریدها هستند. چربیها غنیترین منبع انرژی هستند و در وزن مساوی دو برابر قندها و پروتئینها انرژی تولید میکنند و این موضوع برای کودکان و برخی بیماران که به انرژی خیلی زیاد نیاز دارند ، از اهمیت خاصی برخوردار است و در زندگی عادی نیز حذف چربیهای (امگا3 و امگا6) ابدا توصیه نمیشود.
کلسترول چیست؟
کلسترول از جهت کیفیّتی همان مواد چربی است که همراه مواد خوراکی وارد بدن میشود. مواد چربی درکبد به کلسترول تبدیل می شود. کلسترول دو نوع است خوب و بد. نوع خوب آن در حدٌ متّعادل مفید می باشد و در امر ساختن سلولها ونیز هورمون مورد استفادهی بدن است. بالا رفتن چربی بدن رگها را دچار گرفتگی میکند یعنی اینکه در رگها مانند گرفتگی لوله ی آب به وسیله مواد آهکی ماسیده میشود. این حالت گرفتگی رگها را به زبان پزشکی قدیم «تصلب الشرائین» می گفتند. با تنگ شدن یا بسته شدن رگها در نواحی ماسیدگی امکان شکستگی رگ ها میرود و در نتیجه نرسیدن خون ویا بهراه افتادن تکه های جدا شدهی چربی از این گذرها، در این صورت، شخص دچار سکتههای قلبی و یا مغزی و یا ایست ریهها میشود. فرد نمیتواند بالا رفتن کلسترول خون خود را متوجٌه شود. تنها بهکمک آزمایش خون بالا بودن کلسترولها را میشود تعیین کرد. در بیماری گرفتگی رگها به وسیله کلسترول، ممکن است شخص در پاها احساس درد کند، بنابراین نباید درد پاها را دست کم گرفت.
احتمال بالارفتن کلسترول خون در گروه زیر بیش از دیگران است :
1- اشخاص سیگاری.
2ـ آنهایی که خویشان نسبیاشان درجهی بالایی از کلسترول دارند.
3ـ اگر درگذشته دچار سکته شده اند.
4 ـ سن بالا.
5 ـ وزن بالا.
6 ـ یا مصرف فراوان موّاد چربی بهویژه چربی حیوانی مثل کره یا روغن ویا چربی حیوانی،
تخم مرغ و گوشت و لبنیات و نیز شکلات و نارگیل زیاد مصرف میکنند.
7ـ افرادی که فغّالیّت بدنی زیادی ندارند.
ولی باید دانست نباید که از خوردن چربی غافل شد، زیرا ویتامین های A و Dو E و همین طور K در چربی حلّ میشوند و در دادن انرژی به بدن سهم بسزایی دارد. تصوّر روغن در چراغ را از خاطر نباید برد، واقعّیت دارد. یعنی دراثر سوختن چربی است که بدن بیشترین نیرو را میبرد. ولی بجای چربی جامد یا حیوانی بهتر است چربی هائی از: دسته ی روغنهای مایع بهخصوص روغن زیتون مصرف نمود. درضمن نباید چربی دانههای چرب مثل بادام، گردو و دانهی آفتابگردان، زیتون و غیره فراموش شود. اما در خوردن آنها نیز باید حدّ تعادل را نگاه داشت. از سوخته شدن روغن و استفاده ازآن در هنگام پخت غذا از هردسته (مایع ـ جامد) که باشد باید بطورجدّی خودداری کرد. در برخی نارساییها مانند خشکی پوست، ناراحتیهای هورمونی، نازایی زنان، و مشکلات مردان در امر باروری، دیریادگیری و کورذهنی یا کمی حافظه، افسردگی، میگرن، خستگی و گیج و گنگی کمبود مواد ضروری چربی میتواند نقش داشته باشد.
این روزهادر باره اسیدهای چرب امگا 3 زیاد گفتگو میشود. اسیدهای چرب چند- غیر اشباع را به دو گروه اصلی از نظر محل شروع باند دوگانه تقسیم میشوند :
امگا3ها یعنی اولین باند دوگانه روی کربن شماره 3 پیوند دارد .
امگا6ها یعنی اولین باند دوگانه روی کربن شماره 6 پیوند دارد .
هردوی این گروهها درحیات طبیعی انسان مورد نیاز هستند و کمبود شدید آنها مرگ آفرین است و حتی چربیهای امگا6 پنج تا ده برابر بیش از چربیهای امگا3 مورد نیاز هستند. ولی واقعیت این است که در رژیم غذایی ما ایرانیها چربیهای امگا کمتر وجوددارند. البته، فرم فعالشده آنها یک حالت دارویی نیز دارد. به این بیان که گونهی اول باعث پایین آمدن فشار خون، کاهش لخته شدن خون و در نتیجه سبب کم شدن سکتههای قلبی و مغزی میشود، همچنین با کاهش واکنشهای آلرژیک باعث تخفیف آلرژیها و بیماریهای التهابی نیز میشوند. از این روی، بهترین و ایمنترین روغنها درحال حاضر روغنهای غنی از اسیدهای چرب تک غیراشباع میباشند که بهترین آنها، روغن زیتون میباشد. این روغن "کلسترول خوب" را افزایش، و"کلسترول بد" را کاهش میدهد و در مقابل اکسیده شدن، مقاوم میباشد.
چربیهای اشباع گرچه در برابر اکسیده شدن مقاوم هستند ولی به دلیل افزایش کلسترول بد در دراز مدت باعث گرفتگی رگها میشوند و در مصرف آنها باید دقت کرد و مقدار دریافت آن نباید از 30% کل چربیهای روزانه فراتررود. چربیهای غیراشباع گرچه کلسترول بد را کاهش میدهند و مفید می نمایند ولی کلسترول خوب را نیز کم می کنند. "کلسترول بد اکسید شونده" را نیز افزایش میدهند. بنابراین دریافت اینها نیز نباید از 3/1 کل چربی دریافتی فراتر رود.
نکته های مهم در مورد امگا 3
1ـ در منابع مختلف غذایی از جمله سویا، وجود دارند ولی نوع واقعاً مفید آن فقط درغذاهای دریایی مخصوصاً ماهیها یافت میشود (مخصوصاً ماهیهای دریای آزاد).
2- چربیهای امگا3 آمادگی فاسدشدن زیادی دارند.
3- مصرف یک کیلوگرم امگا3 در روز (فرم فعالشده آن) بهترین اثر را دارد و مصرف بیش
از 6 کیلوگرم در روز ضررش بیش از سودمندی آن میباشد.
4- برای دریافت چربیهای امگا3 هفتهای 3-2 بار گوشت ماهی مصرف کنید، خودسرانه از
روغن کبد ماهی یا کپسول روغن ماهی یا کپسول امگا3 مصرف نکنید.
5- ماهیها چربی را در کبد یا داخل ماهیچه ی خود ذخیره میکنند نه زیر پوست.
روغن ماهی که دربردارندهی امگا3 می باشد، ویتامینD ، سِلِن و یُد را نیز دارد و برای
مشکلات ماهیچهای از جمله بیماری فیبرومیالژی داروی بسیار مناسبی است. باید گفته شود که در مغز گردو نیز چربی اُمِگا 3 وجوددارد. و نیز در توفو و بسیاری از برگهای سبز دیگر نیز این مادّه یافت میشود
اگر با خوردن سبزیجات تازه مشکل دارید، پس همراه مواد گوشتی (گوشت کم چربی) ـ
سبزیجات خردشده و پخت 5 دقیقه ای آنها استفاده کنید. مثل: هویج و کلم رنده شده و ترهی
خردشده... آیا این روش بهتر از بالارفتن کلسترول خون و در نتیجه مبتلاشدن به بیماریهای قلب
و عروق و نیز بیماری ها نیست؟
در یک برنامهی تلویزیونی ـ دانمارک، روز 18 ژانویه 2007 ساعت 20 شب موضوعی
توّجهم را جلب کرد. دراین برنامه گفته شد: گروهی از روانشناسان مدرسهای در ایالت
پنسیلوانیای امریکا دو دسته از دانش آموزان که جمع آنها 300نفر بود را مورد آزمایش خود
قرار دادند. آنها پس از مدّتی کوتاه، در این پژوهش به این نتیجه دست یافتند: که دستهای از
دانشآموزان که روزانه از قرصهای ماهی استفاده میکردند بسیار بهتر از دستهی دیگر که به
آنها قرص ماهی داده نشده بود، از نظر مغزی برای درس خواندن و نوشتن انشاء آمادگی
داشتند. حتا هنگامی که با خود آنها گفتگو شد، دانشآموزان مورد آزمایش، خود اقرارکردند که
اکنون تمرکزحواسشان بهمراتب بهترست و مطالب گفته شده در کلاس را بهتر میفهمند. در
طیّ مصاحبه، آموزگار این شاگردان و خانوادهایشان نیز با آنها هم عقیده بودند. درضمن
برنامه ی مزبور، به خانم های باردار اشاره شد که اگر در هفته، دستکم دو بار ماهی
از نوع چربتر آن را بخورند، فرزندشان در آینده در زبان بازکردن و هوش نیز بهمراتب
بهتر خواهندبود. درضمن گفته شد که اگر هر فردی در هفته فقط دوبار ماهی بخورد
باعث میشود که مغز وی رشدّ یابد و از کوچک شدن نجات یابد. زیرا در تئوریهای
سابق گفته شده بود که: "مغز کوچک شده دیگر رشدّ نمی کند."
درضمن برنامه ای نیز از یک کارشناس یونانی که پروفسور مرکز هوش و حافظه دانشگاه پنسیلوانیا بود، حکایتی شد. تابستان که در آتن سفر تابستانی خود را می گذراند متوجّه شد مرغان از قفس آزاد شده، خود را به نوعی سبزی به نام پورتولاک رسانده و از آن زیاد میخورند. خانم پروفسور تخم این مرغان و همچنین این نوع خاصّ سبزی را دربازگشت خود از یونان، در آزمایشگاه مورد آزمایش قرارمی دهد. در زیر آزمایش باشگفتی مشاهده نمود که در تخم آنها و نوع سبزی مصرفی شان بهمقدار زیادی اُمِگا 3 یافت می شود. ناگفته نماند که، بدن انسان نمی تواند به تنهایی این مادّه را بسازد.
ویتامین و انواع آن
ترکیبات آلی هستند که، مقداربسیارکم آنها برای سوخت وساز (متابولیسم) مواد غذایی و اعمال حیاتی
بدن و رشد و نمو و تندرستی ضرورت دارند. مصرف کلیه این ویتامینها باید تحت نظر پزشک معالج
مصرف خودسرانه ویتامینها پرهیز شود زیرا مصرف بیش از اندازهی آنها میتواند زیان آور و خطر
آفرین باشد.
ویتامین آ
ویتامین های آ یا(رتینول) برای بهبود بینایی افراد در نور کم مثل شب و حفظ سلامتی سطح چشم، دفاع از بدن وسلامتی پوست است. بر اثر کمبود این ویتامین فرد دچارضخامت و خشک شدن قرنیه چشم میشود بهاین بیماری اگزروفتالمی گویند. اگر کمبود خیلی شدید شود فرد کور خواهد شد. ولی کمبود آن فرد را دچار شب کوری میکند. ويتامين آ نقشي حياتي در فعاليت سالم قلب و شریانها و سیاهرگها و مویرگهای بدن داشته و در تنظيم سالم فشار خون لازم است. در زخم هاي جلدی جوش ها و ساير عوارض پوستي همچون دارويي، اثري درماني داشته و كمبود آن موجب دير درمان شدن زخم می شود. روغن جگر ماهی، هویج (در هویج ماده ای به نام کاروتن وجود دارد که بدن ما آن را تبدیل به ویتامین آ میکند) جگر و قلوه گوساله و گاو, جگرمرغ ، پنير, زرده تخم مرغ , كره تازه , و در سبزيجات بيش از همه جعفري , كدو , اسفناج , كاهو , شاهي و در ميوهجات بيش از همه خربزه , گيلاس , موز , خرما , هلو , پرتقال بيشتر از ساير مواد غذايي داراي ويتامين آ مي باشند. براساس نتایج به دست آمده از تحقیقات، مصرف روزانه و درست ویتامینها، میتواند از دچارشدن بهنرمی استخوان، بیماریهای عفونی حاد و مزمن، اختلالات رشد و نمو در کودکان، اختلالات متابولیک و کم اشتهایی پیشگیری کند. همچنین مصرف ویتامینها در شرایط خستگی مفرط، کاهش تمرکزحواس، کاهش مدت زمان بیماری، تکامل و شکلگیری استخوانها و دندانها مفید هستند. ویتامینهای گروهA ،E،C،B۱،B۲،B۶ برای تقویت سیستم ایمنی بدن ضروری هستند. مصرف ویتامین آ، سبب بهبودی بیماری و رشد کودک، شکلگیری وکارکرد مناسب پوست و غشاهای مخاطی میشود و توانایی طبیعی مخاط در فضاهای حلق و بینی را در برابر تهاجم و عوامل بیماریزا افزایش میدهد؛ مصرف ویتامین ای در سوخت وساز قندها (کربوهیدراتها) و پروتئینها نقش داشته و به ویژه برای تنظیم کارکردهای مهم هورمونهای زنانه پیشنهاد میشود.
ویتامین ب1
مصرف ویتامین B۱ یا تیامین سبب آسانگردانی درکارکردهای طبیعی سلولهای عصبی و ماهیچهای قلب می شود. برای آزاد سازی انرژی از کربوهیدراتها مورد نیاز است ـ مقدار مورد نیاز به میزان ورود کربوهیدراتها بستگی دارد ـ کمبود تیامین موجب بیماری بِری بری میشود که گونهای بیماری و اختلال در دستگاه عصبی می باشد. افرادی که برنج (سفید بدون سبوس) غذای اصلی آنها را تشکیل می دهد به آن دچارمی گردند. درضمن در غلات، مغز بادام و فندق و نیز گوشت این ویتامین یافت میشود.
ویتامین ب2
این ویتامین نیز، درآزاد سازی انرژی از کربوهیدراتها و چربیها مورد نیاز است. کمبود این ویتامین به خشکی و چین خوردگی پوست در اطراف دهان و بینی میانجامد. بایدتوجه داشت که، میزان زیادی ویتامین ب از راه ادرار به بیرون رانده میشود. ویتامین B۲ در تنفس سلول نقش داشته و سبب افزایش رشد و وزن کودک میشود
ویتامین ب6
این ویتامین در متابولیسم پروتینها نقش مهمی دارد ـ کمبود ویتامین ب ها ممکن است در اثر بیماریها پیآمدهای زیانآورتری داشته باشد. ویتامین ب ۶ در انواع غذا ها یافت میشود و گوشت گوساله، ماهی و مرغ منابع غنی آن هستند. و همچنین برای سوخت وساز پروتئینها و نیز فعال شدن مکانیسم دفاعی بدن در برابر عوامل بیماریزا نیز ضروری می باشد.
ویتامین ب12
در تشکیل سلول های خون ولایه های خارجی سلول های عصبی به کار می آید ـ کمبود ویتامینB12 در رژیم غذائی در رژیم غذائی افراد به ندرت رخ میدهد ـ اما در برخی گیاه خورانی که هیچ گونه ویتامینی در برنامهی غذاییاشان یافت نمیشود، ممکن است کمبود ویتامینB12 دیده شود و منجر به نوعی کم خونی که منتهی به بزرگ شدن گلبولهای سرخ و آسیب دیدن به دستگاه عصبی گردد. این ویتامین تنها، در منابع حیوانی وجود دارد گر چه برخی از جلبکها و باکتریها میتوانند این ویتامین را بسازند، اما در حال حاضر به صورتی نیست که بدن انسان بتواند از آنها استفاده کند.
ویتامین ث
ویتامین ث محلول در آب است که برای تولید کُلاژن پروتین موجود در بافت پیوندی مورد نیاز است. ویتامین C همچنین درجذب آهن از منابع گیاهی کمک میکند ـ کمبود شدید این ویتامین به بیماری «اسکوربوت» میانجامد. این بیماری از خونریزی لثهها و بهبود نیافتن زخمها و آسیب به استخوانها و دیگر بافتهای بدن شناخته میشود و این پیآمدها، نشانههای این بیماری هستند. ویتامین ث در برابر برخی از سرطان ها و بیماریهای قلبی نقش نگاهبانی دارد و شاید که توانائی آنتی اکسیدانی ویتامینC که در غذاهایی که سرچشمههای گیاهی دارند یافت می شود دراین ویژگی نقش داشته باشد. میوهها، بهویژه مرکبات (لیمو ـ پرتقال ـ گریپ ـ و غیره) دارای مقدار زیادی از این ویتامین هستند. بدن ما انسان ها توانایی ساخت این ویتامین را ازدست داده است.
ویتامین د
این ویتامین در غذاها به دو صورت یافت می شود ـ کلی کلسیفرل و در مقادیر بسیار کم به صورت ارگوکلیسفرل. ویتامین د در جگر فعال شده و در کلیهها دستخوش دگرگونی بیشتری می شود ـ این شکل جدید ویتامینD از طریق تابش اشعه ماوراء بنفش بر روی پوست نیز ساخته میشود و به جذب کلسیم توسط روده و ساختن استخوان میشود. این بهترین منبع ویتامین میباشد. کمبود ویتامین دی در کودکان به نرمی استخوان یا بیماری «راشیتیسم» میانجامد. ویتامین دی بنابراین برای استحکام بافت استخوانی بسیار ضروری است ـ کمبود ویتامین D در بزرگسالان به درد و ضعف عضلات منجر میشود.
ویتامین ای
این ویتامین به عنوان یک آنتی اکسیدان از اکسیده شده چربی ها در سطح سلول های بدن جلوگیری می کند. مقدارمورد نیازی از «ویتامین E»، در رژیم غذایی میتواند خطر ابتلا به برخی سرطانها و بیماریهای قلبی را کاهش دهد. مقدار ویتامین E غذائی به مقدار مصرف اسیدهای چرب اشباع نشده بستگی دارد. روغنهای گیاهی منابع غنی این ویتامین هستند که می توان کمبود آن را در بدن جبران نمود. درضمن بدن خود توانایی ساختن ویتامین ای و سی را از زمان های پیش ازدست داده ست.
ویتامین کا
ویتامین K در بسیاری از غذاهای گیاهی و حیوانی یافت میشود و نیز بهوسیلهی برخی باکتریهای طبیعی موجود در روده ساخته میشود. برای لخته شدن خون ضروری است ـ کمبود این ویتامین در بزرگسالان بندرت رخ میدهد، اما گاهی در نوزادان و کودکان کمبود آن دیده می شود ـ برای پیشگیری از این کمبود، باید زیر نظر پزشک کارشناس، به نوزادان دارای این ناهنجاری، ویتامین K داده شود.
پروتئینها
پروتئین بنیادینترین ماده غذایی برای ادامه زندگی است. بخشی از پروتئینها برای تولید انرژی و بخشی برای ساختن زندگی یاختهها بهکار میرود. به سبب سازندگی پروتئین، کمبود آن در سن رشد، بسیار خطرآفرین است. پروتئین میتواند سرچشمه حیوانی یا گیاهی داشته باشد. پروتئین حیوانی، از جانوران گرفته میشود و برای نمونه در: تخم مرغ، شیر، پنیر، گوشت، ماهی و دیگر جانوران دریایی وجود دارد. پروتئین گیاهی برای نمونه در: نخود، حبوبات مانند دانههای سویا و لوبیای سفید و رنگی، برنج و دانههای سبوسدار... به وفور یافت میشوند. پروتئینها، بافتهای گوناگون بدن را میسازند. از اینروی در هر وعده غذای اصلی، بایستی مقداری از مواد پروتئیندار مصرف شود. برای بهدست آوردن پروتئین کافی، اجباری نیست که فرآوردههای حیوانی خورده شود. شخص میتواند گیاهخوار باشد و پروتئین لازم را نیز بهدست بیاورد. اما این گزینه در صورتی مفید است که فرد از میان گیاهان، خوردنیهایی را برگزیند که دارای پروتئینهای ضروری و مهم و زیادی هستند. میتوان تخم مرغ، شیر و پنیر را هم به عنوان کمکی به غذای گیاهی افزود. پروتئینها از جمله وظایف ساخت آنزیم ها، ساخت اصلی ماهیچهها، تحّرک آنها، پشتیبانی از بافتهای پیوندی استخوان بندی و دندانها، پادزهر سازی (آنتی بادی علیه میکربهای وارده) ـ هورمون سازی و غیره را دارند.
آب
آب طبیعی ترین مادّه ای است که بطور تقریبی در دسترس همگان قراردارد. نزدیک به50 ـ70% از وزن بدن ما را آب دربرمیگیرد.
وظیفه ی آب در بدن :
1ـ جابجایی موّاد لازم درسلولها
2ـ جابجایی موّاد زائدِ بدن از درون سلولها بهخارج ، از راههای گوناگون
3ـ شرکت در تولید آنزیمهای هضم غذا در دستگاه هاضمه- معده و روده
4ـ کمک در شکل سازی و فرم بدن
5ـ جلوگیری از خشکی پوست دست و دهان
6ـ نوشیدن آب 5/2 تا 3 لیتر در روز پیشنهاد شده است. بدیهی ست که نوشیدن آب باید در
فصل گرما بیشتر باشد.
7ـ در صورت مشکلات معده از قبیل اسهال و استفراغ نیز مقدار نوشیدن آب بالاخواهد رفت.
8ـ نیاز بدن بهآب بصورت خشکی پوست، یبوست، خستگی و خواب آلودگی، استرس و حتا
گاهی با افزایش اسید معده ، نشان داده می شود.
9ـ اگر حافظه شما گاهی یاری نمی کند و گیج و گنگ میشوید و یا حتی سرگیجه دارید میتوان
سبب را از جمله ننوشیدن آب کافی در روز دانست. در نتیجه مواّد زاید بدن راکد، یا مواد مورد
نیاز بدن حلّ نشده باقی مانده است. پس هرچه که باشد مشکلاتی بهبار خواهد آورد.
10ـ در گرمای هوا ، کاربدنی سخت، تب و... درصد مصرف آب در بدن بالا می رود.
11ـ یک تا دو لیترآب در روز آنهم درصورت سالم بودن کلیّهها بصورت ادرار دفع می شود .
12ـ درصورت خارج نشدن آب از بدن بهدلایل کُندکاری کلیّه در بدن میماند و سبب ورم و
در نتیجه بالا رفتن وزن می شود.
13ـ ویتامینهای B1 (تیامین) ، B2(ریبوفلاوین) B3 (نیاسین) ، B6(پیریدوکسین) ، B12
(گُبالامین) و... و نیز ویتامین ث (اسید اسکوربین)، در آب حلّ می شوند.
یادآوری: یکی از مواردی که بخاطر سپردنش ضروریست، اینست که هیچ نوع از دستهی سبزی ها و میوه ها را به مدّت طولانی در آب قرار ندهید. بعضیها برای صرفنظرکردن از نوشیدن آب نوشیدن قهوه و چای را بهانه قرار می دهند. ولی این دلیل درستی نیست ، زیرا چای و قهوه در بدن توقّف چندانی نمیکنند و به طور تقریبی بی درنگ پس از نوشیدن، بهصورت ادرار دفع میشوند و مواّد لازم دیگر را نیز با خود به بیرون می راند. ازین رو این موّاد نمی توانند هرگز جایگزین آب بشوند. و فراموش نشود که هیچ موّادی ارزان تر و قابل دسترستر از آب نیست. اگر عادت کنید که همیشه بطری شیشه ای را از آب پرکرده و همراه داشته باشید، مطمئن باشید بیشترنوشیدن آب، در خاطرتان خواهد ماند.
ـ خود میوهجات و فشردهی آنها نیز می توانند جای آب را بگیرند. درضمن 3 لیوان آب میوه در روز خطر مبتلا شدن به آلزایمر را کم می کند. در میوهجات و همینطور پوست آنها موادی هست به نام پلیفنولا که دارای آنتیاکسیدانت هستند و به بیانی خاصٌیت پادزهری را داراست. در یک پژوهش جدید گزارش شده است که پلیفنولا با توّجه به اثرات خود بر روی بیماری آلزایمر مؤثٌر بوده و توانسته است از پیشرفت آن تا حدود زیادی جلوگیری کند. این گروه از پژوهشگران که به دانشکده پزشکی در دانشگاه واندربیت در ایالت تنسیای آمریکا تعلٌق دارند و دررابطه با بیماری آلزایمر مشغول تحقیق هستند به این نتیجه رسیدهاند: که در کشور ژاپن بیماری آلزایمر تا به امروز وجود نداشته است، امّا در بین افراد ژاپنی که به کشور آمریکا مهاجرت کرده اند، شمار زیادی از این مهاجرین به بیماری مزبور دچار شدهاند. این گزارش نشان میدهد که درصد آنها با درصد آمریکاییها برابراست. پژوهشگران مربوطه تعداد 2000 نفر ژاپنی بالای 65 سال را از نظر مواد غذایی، تحصیلات، ورزش و نحوهی زیست و غیره مورد آزمایش قراردادند. در آغاز، بین آنها هیچ گونه نشانهای از بیماری آلزایمر به چشم نمیخورد، اما باگذشت زمان، نزدیک به 81 نفراز این تعداد به این بیماری مبتلا شدند. با دقت بیشتری پژوهشگران دریافتند که بین این تعداد بیمار نیز درجاتی وجوددارد. یعنی آنهایی که 3 لیوان آب میوه در روز نوشیده اند 76% بیماریشان بهمراتب سبکترست تا آنها که یک لیوان در روز آب میوه نوشیده بودند. این نشان میدهد که نوشیدن آب میوه در کاهش این بیماری تا چه درجه نقش داشته است. البته پژوهشگران به تمام نکات توّجه داشته اند، از جمله گروه فعٌال و ورزشکار ـ معتاد به سیگار و بسیاری نکات دیگر. حتی دستهای که از نظر ژنتیکی و ارثی در معرض خطر بیشتری قرار دارند. پژوهشگران رابطهی ویتامین ث Cو ایE را نیز بررسی نمودهاند. اما به موادّ گیاهی پولی فنولا رأی بیشتر داده اند. زیرا در پژوهشهای دیگر نشان داده شده است که: آنتی اکسیدانت آب میوه از سلولهای مغز نگهداری میکنند. برخی مواد غذایی مانند غذاهای سرخ کرده و نیزغذاهای آماده کنسروی دارای مواد نگهدارندهی از نوع اکسیدانتهای بیماری زا هستند که نبایستی با اکسیدانتهای طبیعی مورد نیاز بدن اشتباه گرفته شوند. در شرایط بیماری یا کار روانی و فیزیکی خسته کننده و سیگار کشیدن، سلولهای بدن دچار استرس شده و مقدار بیشتری اکسیدانت تولید می کنند. این عمل باعث خرابی سلولها میشود و اگر به سلول های بنیادی صدمه وارد آید بدون تردید سرطان زا خواهدبود. پس بدن به آنتی اکسیدانت نیاز فراوانی دارد تا این رادیکالهای آزاد را حنثی کرده و از میدان بهدر برد و شرایط را به حالت عادی برگرداند.
مهمّترین آنتی اکسیدانت: بتا کاروتن ـ ویتامین C، ویتامینE ـ زینک(روی) و سِلِن میباشند. در پیاز و سیر، نیز مواد آنتیاکسیدان به وفور وجود دارد.
«کوای دای»(Qi Dai) رئیس گروه پژوهشی، دست آخر نظریه ی خود را این طور بیان میکند که اکنون میبایستی جلوتر رفت و محتویات این مواد گیاهی (پلی فِنولا) در خون را یافت که چیست.
در باب نمک بدانید: نمک خوراکی کلرور سدیم است که پژوهشگران اعتقاد دارند ورزش و قند بهتر از ورزش و نمک است. یعنی تا آنجا که میتوانید ازمصرف نمک خودداری کنید. برای زنان ورزشکار7 ـ 8 گرم، مردان فعّال 9 ـ 11 گرم و کودکان ، 3 گرم نمک در روز پیشنهاد شده است. البته این اندازه در صورتی است که کلیّهها سالم بوده و گذشته از این، بهاندازه کافی نیز آب نوشیده شود. ولی اگر میزان آن برای زنان6 گرم و مردان 7 گرم شود، بسیار بهتر خواهد بود. و بخصوص کسانی که دچار سکتههائی از هر دسته شده اند مصرف نمک بسیار کمتر پیشنهاد میشود. باید بخاطر داشت که در غذاهای حاضری مثل پیتزا و هامبرگرها و انواع ساندویجها… نمک بیش از حدّ وجوددارد. اگر نمیخواهید که اکنون زیر چشمهایتان ورم کند یا در آینده به بیماریهای قلب و عروق دچار شوید از مصرف نمک خودداری کنید.
میزان ویتامین ها و مینرال مصرفی یک کودک خردسال و یک شخص بزرگسال در روز:
ویتامین ها کودک بزرگسال
ویتامین آ 400 میلی گرم 800 میلی گرم
" ب1 70 " 4/1 "
" ب2 80 " 6/1 "
" ب6 80 " 2 "
" ب12 1 " 1 "
دیگر انواع ویتامین ب 75 " 200 "
ویتامین ث 40 " 60 "
" ی 5 " 10 "
" ای 10 " 5 "
میزان موادمعدنی یا مینرال ها
کلسیم 600 " 800 "
فسفر 470 " 800 "
منیزیم 85 " 300 "
آهن 8 " 14 "
روی 5 " 15 "
مسّ 340 " 90 "
یُد 70 " 150 "
مینرال(مواد معدنی)
مواد معدنی، برای زندگی، موادی اساسی هستند. ما مواد معدنی را نیز، مانند ویتامینها ازغذایی که میخوریم، بهدست میآوریم، زیرا که بدن ما توان ساختن این مواد را ندارد و بنابراین بایستی از بیرون به داخل سلول وارد شوند. از انواع آن می توان سدیم (ناتریم-Na)، پتاسیم(کالیم-K)، کلسیم (Ca)، منیزیم (Mn)، آهن (Fe)، ید (J)، منگنز (Mg)، مس(Cu)، روی(Zn)، کُرُم(Cr)، فلوئورین (F)، سیلیسیوم (Si) و کیسل از جمله مواد معدنی یا مینرالهای ضروری هستند. تشخیص اینکه ویتامینها و مواد معدنی را به اندازه کافی دریافت کردهایم یا نه، بسیار دشوارست. در صورت تردید باید از پزشک یاری خواست. بسیاری از این مواد (موادمعدنی ـ ویتامین ها) نبایستی به تنهایی مصرف شوند. مانند کلسیوم که بدون ویتامین د و منیزیم و کیسل خطر جانی دارد.
زینک(روی)
روی، فلزی است که درساخت و ترمیم و رشدّ سلولها درارگانهای بدن انسان رلّ مهمّی دارد، ازجمله: کارکردِ هورمون های جنسی در زن و مرد، برای چشمها، مو و ناخن، مغز و ساختن استخوان و مصونیّتهای بدنی ما در برابر جرمها (میکربها) و بهبودی و بسته شدن زخم و نیز برای بهره گیری بدن از آهن و ویتامین آ و ... را میتوان نام برد. این مادّه برای کارکرد غدد بدن نیز بهکارگرفته میشود. و نیز در ذخیره کردن نشاسته و قند و پروتئین در بدن سهم بهسزائی دارد. و همچنین برای رشدّ طبیعی بدن ـ ارگانهای جنسی ـ و غدد دهانهی مثانه که برای خالی نمودن بدن از زواید کارکرد دارند. روی، نقش (آنتی اکسیدانت) را دارد، یعنی کمک می کند که واکنش سلولهای بدن که در پی استرس، بهطور بیرویهای به تولید انرژی می پردازند و باعث خراب شدن خود میشوند را خنثی کند. روی، در کاهش و آرامترنمودن بیماری صرع مفید است. ازبرخی بیماریهای استخوانی و سرطانی نیزجلوگیری میکند. برای آگاهی بیشتر، به برخی از سرچشمههای این ماده ، اشاره میشود. در هر 100 گرم ازین موادّ:
کنجد پوست کنده 10 گرم گندم پوست کنده 18 "
تخمهی کدو 5/7 " تخم آفتاب گردان 1/ 5 "
دانه جات 4/5 " جوصحرائی 02/3 "
پودر کاکائو 10 " خرمای خشک 1/5 "
جگر 8/ 5 " زینک وجوددارد.
به نظر پژوهشگران در آینده داروهایی خواهد آمد که بتواند روی عصبهای لرزان و بیمار اثر بگذارد تا آنها سلامت خود را دوباره بازیابند. آنها معتقدند: که داروهای کنونی نمی تواند بر روی نقطهی مورد نظر یعنی آن عصب یا بافت بیمارشده اثر بگذارد و جوابگوی نیاز آن نقطهی بخصوص باشد. آن نقطه ممکنست که یک نوع دیگری از دارو را طلب کند که ما درحال حاضر نداریم. داروهای ما داروهای عمومی است. بهمین دلیل روی بسیاری از دردها و دشواریهای بخصوص عصبی اثر مثبت نشان نمی دهند. بعد از آن نوبت ژن خاصّ در افرادست که آنهم باید توجّه داشت. برای مثال: دارویی که به یک فرد داده می شود آن نوع از دارو برای بیماری وی و خاصّ اوست و بطورکلّی با فرد دیگر با همان بیماری در کنارش یا در همسایگی اش متفاوت است.
منابعی که برای نوشتن کتاب فیبرومیالژی ـ بیماری قرن از آنهااستفاده شده است:
Konsensurapporten fra verdenskongress i København MYOPAIN 1992 -
Professor M.D. Bente Daneskiold Samsøe
Myopain 2001 verdenskongres i USA
Fibromyalgikonference i Norge
The American College of Rheumatology 1990
Criteria for Classification of Fibromyalgia
Politikens Store Lægebog = Jerk W. Langer
POLITIKENS FORLAG A/S www.polforlag.dk
At leve med fibromyalgi = Guni Martin
Fibromyalgi 90`ernes gådefulde sygdom=inge Møllehav
Dansk Fibromyalgi – Forening
Søren Zeuth – Foto(Æbler) i forsiden & bagsiden
Claus Bigumi – tegningen
دستهای درمانگر تو، انرژی درمانی به کمک پولاریتی، اثر ریچارد گوردون ترجمهی فرناز صانعی پور، انتشارات ققنوس، چاپ دیبا 1376.
این ده مورد ر ابه عنوان ده فرمان بالای آینه ات آویزان کن.
ده فرمان مبارزه با درد
1 ـ پذیرش
2 ـ اعتماد به نفس
3ـ یافتن همدم قابل اعتمادی که بتوان با او درددل کرد.
4 ـ دهان گشودن و گفتگو. هیچکس از ظاهر شخص، به درون وی پی نخواهد برد.
5 ـ احساس گناه کردن، دردی را درمان نمیکند جزاینکه وضع را خراب تر کند.
6ـ دست برداشتن از گوشه نشینی و تنهایی. زیرا این بهسود هیچکس نیست و نتیجهای ندارد.
7ـ برگزیدن یک برنامهی کوچک ولی کارآمد ورزشی.
8ـ در روزهای تیرهای که مغز یارایی ندارد و با تن همیاری نمیکند، باید بهخود رحم کرد و استراحت نمود.
9ـ هنگامی که شخص توانایی کاری را ندارد، باید درخواست کمک نمود. تقاضانمودن آرام نیز بهتر از
فشار آوردن بهخود و سپس منفجرشدن است.
10ـ یادت باشد که تو ارزشمند هستی . بسیاری به نیروی ذهنی و فکری و روحی تو نیاز دارند. ناامید نشو ، تنها کافیست که راهش را پیدا کنی.
ما آن هستیم که می اندیشیم
هرزمان که، هستی ما با افکارمان بلندی گرفت
آن وقت ست که قادریم دنیای خود را بهتر بسازیم بودا
Med denne (resume)
ønskede jeg at tjene mit elskede folk i Iran.
Livet har lært mig at man må dele af sine kostbare erfaringer og hjælpe til hvor man kan, ellers er disse erfaringer jo værdiløse.
Jeg håber at denne bog kan være et spinkelt lys i mørke tider, for dem den berør.
Tak til mine børn for deres støtte, tilgiv mig hvis jeg har forsømt jer eftersom at omstændighederne og livet har sin egen gang i livet.
Også en stor tak til:
Dansk Fibromyalgi
Nahid Haji Moradi Vangshardt - may 2010
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید