درباره رشد شگرف «مافياي يهودي» در جمهوريهاي پيشين اتحاد شوروي، بهويژه روسيه و اوکرائين، فراوان سخن گفته ميشود. اين «مافيا»، که در اتحاد شوروي پيشين خود را در ساختار حزب کمونيست و سرويسهاي اطلاعاتي و امنيتي، بهويژه کا. گ. ب.، و دولت اتحاد شوروي پنهان کرده بود، از زمان حکومت بوريس يلتسين، اوّلين رئيسجمهور روسيه (1991- 1999) پس از فروپاشي شوروي، پايهگذاري شد و اقتداري کمنظير به دست آورد.
عجيب است که در همان زمان، اولگ لوبوف، [+] ثروتمند نوخاسته و رئيس شوراي امنيت ملّي روسيه و مشاور نزديک يلتسين و دوست نزديک تاتيانا، با فوميهيرو جويو، [+] از گردانندگان فرقه مذهبي- تروريستي و به شدت ضد يهودي اوم شينريکوي ژاپن، که داراي دعاوي ديني درباره قريبالوقوع بودن آخرالزمان است، رفاقت و شراکت مالي داشت تا بدانجا که فرقه اوم در مشارکت با لوبوف دانشگاه مسکو- ژاپن را در روسيه تأسيس کرد. (بنگريد به يادداشت «معماي يک فرقه رازآميز: اوم شينريکو») [+]
همين کانون بود که يک سرهنگ گمنام کا. گ. ب. بهنام ولاديمير پوتين را کشف و به يلتسين معرفي کرد؛ يلتسين وي را کارگزاري کارآمد تشخيص داد و در سال 1995 به عنوان نخستوزير منصوبش نمود. ميگويند يلتسين با پوتين شرط کرد که تو را رئيسجمهور روسيه خواهم کرد مشروط بر اينکه خانواده من و ثروتشان هماره مصون از تعرض باشد. بدينسان، در 31 دسامبر 1999، در آستانه هزاره سوّم ميلادي، يلتسين (متوفي 23 آوريل 2007) به بهانه بيماري از رياستجمهوري کنار رفت، پوتين زمام امور را به دست گرفت و اندکي بعد در انتخابات دستکاري شده مارس 2000 رئيسجمهور شد و در 12 فوريه 2001 فرماني را صادر کرد که رؤساي جمهوري پيشين و اعضاي خانوادهشان را از پيگرد قانوني مصون ميکرد. پوتين با همين سازوکار در سال 2008 جواني 42 ساله و ناشناخته بهنام مدودوف را به عنوان رئيسجمهور روسيه برکشيد.
تاتيانا و شبکهاي که او از بنيانگذارانش بود از طريق «خصوصي کردن» صنايع عظيم روسيه ميلياردها دلار به جيب زدند. از زمان يلتسين تا به امروز خانواده يلتسين از طريق آلکسي دياچنکو، شوهر اوّل «تاتيانياي خبيث»، و والري اوکولوف، شوهر يلنا اوکولوا دختر بزرگ يلتسين، اداره کمپاني معظم هواپيمايي ايرفلوت را به دست دارند؛ کمپاني که در زمان حکومت يلتسين، در ماجراي واگذاري اموال دولتي به بخش خصوصي غارت شد. همين کمپاني است که در سالهاي 1370 ش. در ايجاد شرکتهاي خصوصي هواپيمايي ايران نقشي بزرگ ايفا نمود.
معرفي «مافياي يهودي روسيه»، و پيوند آن با کانونهاي مشابه در ايالات متحده آمريکا و اروپاي غربي و اسرائيل، و نقش اين کانون همبسته در عمليات پنهان مالي و انواع شياديهاي سياسي- اقتصادي به کتابي مفصل نيازمند است.
با توجه به اهميت مسئله انرژي هستهاي در سرنوشت ايران در مقطع تاريخي کنوني، در اين يادداشت هدفم جلب توجه مردم، مقامات و محافل و احزاب و شخصيتهاي سياسي ايران است به خطري که به دليل ناشناخته ماندن جايگاه بزرگ مافياي روسيه، و ساير جمهوريهاي سابق اتحاد شوروي بهويژه اوکرائين، ايران را تهديد ميکند. بايد بيفزايم که در دو دهه اخير، اين مافيا از طريق معاملات عظيم با ايران سودهاي کلان به جيب زده است. در ظاهر اينگونه است که ايران با روسيه يا اوکرائين در تعامل است ولي در واقع، چنانکه خواهيم ديد، با اختاپوسي مواجهيم که اندام آن از باکو و ايروان و تفليس در جوار مرزهاي ايران تا نيويورک و لندن و پاريس و تلآويو گسترده است. يک نمونه، جايگاه مسعود عاليخاني است. عاليخاني، که در سالهاي 1345- 1357 گرداننده واقعي شبکههاي پنهان اسرائيل در ايران بهشمار ميرفت، تا بدان حد که مطلعين جايگاه او در عمليات موساد در ايران را برتر از يعقوب نيمرودي و يوري لوبراني ميدانند، در دوران يلتسين در اوکرائين و روسيه فعاليت گستردهاي را دنبال ميکرد و به اين دليل عضو هيئت مديره «بنياد بينالمللي خصوصيسازي روسيه» بود.
در اين يادداشت به معرفي سه شخصيت سياسي روسيه ميپردازم که در ارتباط با مسئله انرژي هستهاي ايران نقش تعيينکننده داشتهاند:
آناتولي چوبايس [+] (متولد 1334/ 1955) را بايد شخص اوّل و تعيينکننده در امور مربوط به انرژي هستهاي ايران دانست. چوبايس از ميلياردهاي نوخاسته روسيه است و نام او به عنوان يکي از ثروتمندان بزرگ جهان در نشريات غربي درج ميشود. چوبايس را «يهودي مخفي» و «دوّمين مرد منفور روسيه پس از بوريس برزوفسکي» ميدانند. [+] او به عنوان وزير دولت يلتسين طرّاح برنامه «خصوصيسازي» اقتصاد روسيه بود و راهي را آغاز کرد که وي و شرکايش را به ثروتهاي افسانهاي رسانيد. چوبايس در سالهاي 1998- 2008 رئيس مجتمع انرژي United Energy Systems (UES) روسيه بود و از سال 2008 رئيس مجتمع نانوتکنولوژي روسيه Rosnanotech است و نيز عضو شوراي مشاورين بانک ج. پ. مورگان چيس JPMorgan Chase & Co. بزرگترين بانک و غول مالي ايالات متحده آمريکا. [+] درباره پيوند خاندان آلماني (يهودي) تبار مورگان و بانک مورگان با بنياد روچيلد، از بدو فعاليت در ايالات متحده آمريکا به عنوان کارگزار روچيلدها، در آثار خود سخن گفته و در آينده نيز مستندات بيشتري عرضه خواهم کرد.
آناتولي چوبايس، يهودي مخفي و «دوّمين مرد منفور روسيه پس از برزوفسکي» و مؤثرترين مقام روسي در مسائل انرژي هستهاي ايران
سرگي کيرينکو [+] (متولد 1341/ 1962)، رئيس «آژانس انرژي اتمي» روسيه Rosatom، [+] نيز، مانند پوتين و چوبايس و ملامد، از برکشيدگان يلتسين است و در زمان رياستجمهوري يلتسين مدتي کوتاه (از 23 مارس تا 23 اوت 1998) نخستوزير روسيه بود. کيرينکو نوه يک يهودي است بهنام ياکوف ايزرائيتل (يعقوب اسرائيل). کيرينکو از 30 نوامبر 2005 رياست «روس اتم» (آژانس انرژي اتمي فدرال) و رياست هيئت مديره کمپاني عظيم «اتم انرگوپرام» Atomenergoprom را به دست دارد و عاليترين مقام روسي در زمينه انرژي هستهاي بهشمار ميرود. او همان کسي است که از بدو انتصابش مکرر وعده ميداد نيروگاه بوشهر را به زودي به پايان خواهد برد.
سرگي کيرينکو، رئيس سازمان انرژي اتمي روسيه در حال سخنراني در اجلاس سال 2000 داووس
لئونيد ملامد
خاندان ملامد پرشمار و متنفذ است و در تاريخ ايران نيز، چون عثماني، نقش مؤثر داشته است. ملا سيمانطوب ملامد، رئيس يهوديان مشهد در اواخر سده هيجدهم ميلادي، شخصيتي مهم در عرصه کاباليسم و تصوف رازآميز ايران است. والتر فيشل او را «رهبر معنوي يهوديان مشهد، شاعر، فيلسوف و مؤلف رسالههايي به عبري و فارسيهود» معرفي ميکند. ملا
ملامد و دوست صميمياش چوبايس
لئونيد ملامد از گردانندگان اصلي فعاليتهاي هستهاي روسيه است و رئيس پيشين کنسرن دولتي «راسانرگواتم» که امروزه «انرگواتم» [+] ناميده ميشود. لئونيد ملامد در فوريه 2000، زماني که رياست «راسانرگواتم» را به دست داشت، از تداوم همکاريهاي اين مجتمع با ايران و هند و چين در زمينه انرژي هستهاي، بهرغم ممانعت ايالات متحده آمريکا، خبر داد. (آسيا تايمز، 3 فوريه 2000) [+] ملامد تا سپتامبر 2008 رئيس مجتمع «راس نانوتک» بود.
هسته سه نفره چوبايس- کرينکو- ملامد در دهه اخير نقشي بزرگ و مرموز در مسائل مرتبط با انرژي هستهاي ايران ايفا کرده است. شناخت ماهيت اين سه تن ميتواند راهگشاي ما در تبيين سياستهاي عقلايي و منطبق با مصالح ملّي باشد.
معماي يک فرقه رازآميز: اوم شينريکو و آخرالزمان
فرقه اوم شينريکو Aum Shinrikyo را فردي نابينا بهنام گيزو ماتسوموتو در سال 1986 در ژاپن تأسيس کرد. او بعداً نام «آساهارا شوکو» را بر خود نهاد. اوم واژه سانسکريت و به معني «قدرتهاي مخرب و سازنده جهان» است و شينريکو به معني «آموزش حقيقت برتر». همانگونه که از نام فوق پيداست، هدف فرقه آموزش حقيقت برتر درباره ساخت و تخريب جهان عنوان ميشود. فرقه اوم در اوت 1989 بهعنوان يک فرقه ديني در ژاپن به ثبت رسيد. از همان زمان فرقه با شکايت والديني که فرزندانشان به عضويت آن درآمده و ارتباط خود را با خانواده قطع کرده بودند مواجه شد. فرقه در اصل بودائي است ولي آخرالزمان را کاملاً نزديک ميداند و دشمن اصلي را ايالات متحده آمريکا که به اعتقاد آساهارا مخلوق فراماسونها و يهوديان و دشمن ژاپن است. آساهارا اعضاي فرقه را به آمادگي براي فرارسيدن قريبالوقوع آرماگدون (آخرالزمان) فرا ميخواند. براي مقابله با اين وضع، اعضاي فرقه احداث پناهگاههاي مقاوم در برابر حملات اتمي را آغاز کردند.
در مارس 1993 آساهارا دستور ساختن گاز سارين و تهيه سلاحهاي شيميايي را صادر کرد و يکي از اعضاي فرقه که متخصص شيمي ارگانيک بود مسئول شاخه تحقيقات شيميايي و بيولوژيک فرقه شد. در اواخر 1993 گروه علمي فوق موفق به ساختن گاز سارين شد. اوم شينريکو از امکانات مالي و عملي گسترده برخوردار بود و 20 نفر متخصص ميکروبيولوژي که در بهترين لابراتوارهاي ژاپن کار ميکردند در اين گروه عضويت داشتند. در 27 ژوئن 1994 اعضاي فرقه گاز سارين را در منطقه مرکزي توکيو پخش کردند که به مرگ هفت نفر و جراحت صدها نفر انجاميد. در 20 مارس 1995 ده تن از اعضاي فرقه با گاز سارين به متروي زيرزميني توکيو حمله کردند. در اين تهاجم 12 نفر کشته و هزاران نفر مسموم شدند. در زمان حمله به متروي مرکزي توکيو اين فرقه 1100 عضو فعال داشت. طبق ادعاي پليس ژاپن، از اکتبر 1988 تا مارس 1995 سي و سه تن از اعضاي فرقه بهعلت نافرماني بهدستور آساهارا کشته شدند. تحقيقات بعدي پليس چندين مورد مثله کردن و هشت فقره مرگ بهعلت اقدام به تمرينات فرقه، دو مورد خودکشي و چند مورد ناپديد شدن اعضا را ثابت کرد. بعد از دستگيري آساهارا، يکي از اعضاي فرقه بهنام فوميهيرو جويو، دوست اولگ لوبوف فوقالذکر در روسيه، رهبري فرقه را بهدست گرفت و به بازسازي آن پرداخت. او نام فرقه را از "اوم" به "الف" (حرف اوّل الفباي عربي و عبري) تبديل کرد که به معني "شروع مجدد" است. فرقه فوق به رهبري جويو همچنان آزادنه فعاليت ميکند و هنوز آساهارا را بهعنوان بنيانگذار خود مورد تکريم قرار ميدهد. آساهارا در روسيه نيز پيرواني دارد و زماني در سفر به مسکو در يک اجتماع 15 هزار نفري از هوادارانش سخنراني کرد. فضاي آشفته سياسي و شکست ملت روسيه زمينه مناسبي است براي تبليغات فرقه بهويژه جنبههاي ضد يهودي و ضدآمريکايي آن. در ماجراي متروي توکيو، جويو نيز دستگير و به سه سال زندان محکوم شد. او که خوشسيما و خوشلباس است، در جريان محاکمه اعضاي فرقه مرتب در تلويزيون و مطبوعات مصاحبه ميکرد و به اين ترتيب به چهرهاي محبوب در ميان نوجوانان ژاپني بدل شد. فرقه اوم بيش از يک ميليارد دلار ثروت دارد و فقط در نيويورک داراي هشت شرکت تجاري است.
الي کارمون نويسنده اسرائيلي در اکتبر 1999 نوشت:
«از نيمه سالهاي 1980 تجديد حيات يهوديستيزي در ژاپن مشاهده ميشود. دهها کتاب ضد يهودي در شمارگان ميليون به فروش ميروند. بخشي از مسئوليت اين پديده به گردن چپهاي ژاپن است زيرا شعارهاي ضد صهيونيستي آنها منجر به تشديد نفرت از يهوديان و فرهنگ يهودي شد. برخي نظريهپردازان افراطي چپ حتي نظرياتي را در زمينه توطئه جهاني يهود مطرح ميکردند که با تبليغات مشابه از سوي راستگرايان متفاوت بود. يکي از محبوبترين مؤلفين ضد يهودي ژاپن، اونو ماسامي، کشيش بنيادگراي مسيحي، است. او در سال 1986 دو کتاب چاپ کرد و ادعا کرد که ايالات متحده يک کشور يهودي است و بهوسيله يک دولت در سايه يهودي اداره ميشود. در 1992 يک مؤلف جديد ضد يهودي بهنام اوتا ريو توطئه يهوديان براي تخريب ژاپن را به 1200 سال پيش، به دوران نارا در تاريخ ژاپن، امتداد داد. در اوايل سال 1995 دو کتاب چاپ شد که يهوديان را حتي بهخاطر زلزله کواب در ژانويه 1995 متهم ميکرد. بنابراين، يهوديستيزي فرقه اوم در محيط فرهنگي مساعدي رشد کرد و انديشهها و گرايشهايي را بيان نمود که در محيط کنوني ژاپن موجود بود.»
Eli Caromon, The Anti- Semitism of Japan"s Aum Shinrikyo: A Dangerous Revival [+]
شواهد زير نشان ميدهد که فرقه اوم را از بدو تأسيس کانونهاي مرموز حمايت ميکنند:
1- در سالهاي 1991 تا 1995 حدود 60 نفر از اعضاي اوم از مراکز اين فرقه گريختند و درباره محبوس کردن و سوءاستفاده از اعضاي فرقه براي پليس سخنها گفتند. در تمامي اين موارد پليس حاضر نشد عليه فرقه اقدام کند. حتي کودکان برخي از اين فراريان بهعنوان گروگان در اردوگاههاي فرقه مانده بودند. در اين موارد نيز پليس حاضر به مداخله نشد و ترجيح داد با سران فرقه براي آزادي کودکان مذاکره کند. اگر مذاکرات به نتيجه نميرسيد، پليس به اقدام ديگر دست نميزد.
2- مواردي وجود داشت که اعضاي فراري در خيابانهاي شلوغ و ايستگاههاي مترو بهوسيله اعضاي فرقه دستگير و با اتومبيل به مقرهاي فرقه منتقل ميشدند. در اين موارد نيز پليس هيچگاه دخالت نکرد.
3- در ماجراي حمله به شهر 300 هزار نفري ماتسوموتو (27 ژوئن 1994)، پليس داستاني مضحک عنوان کرد و مدعي شد که مهاجم، بهنام کونو، گاز سارين را شخصاً و احتمالاً تصادفي ساخته است. ساختن گاز سارين به تجهيزات پيشرفته نياز دارد و با وسايل ابتدايي ساخت آن ميسر نيست. شيميدانان و کارشناسان در سراسر جهان بر اين نکته انگشت گذاردند ولي پليس ژاپن همان داستان را تکرار کرد و رسانههاي ژاپني نيز کاملاً از نظر پليس حمايت کردند. جالبتر اين است که اندکي پس از اين حادثه، پليس در بيرون يکي از اردوگاههاي فرقه اوم رسوبات گاز سارين را کشف کرد. اين يافته نيز پنهان نگه داشته شد و بازپرسي از کونو طبق همان سناريو ادامه يافت. پليس حتي کونو را مجبور کرد اعتراف کند که سارين را خودش ساخته است.
4- زمانيکه پليس به اردوگاه فرقه اوم وارد شد (15 مه)، هيچ نوع اسلحه و مهمات و هيچ نشاني از گاز سارين نيافت. گفته ميشود که چند ساعت قبل از ورود پليس اين وسايل بهوسيله چند اتومبيل و واگن از محل خارج شده است. اين در حالي است که ميدانيم از دو روز قبل اين محل زير نظر پليس بود. گفته ميشد که آساهارا اندکي قبل از ورود پليس به مقر فرقه اين محل را ترک کرده است. ولي او بعداً در همين محل پيدا شد. يعني وي چنان به خود اطمينان داشت که مقر فرقه را ترک نکرد.
5- ماسايوشي تاکمورا، وزير دارايي ژاپن، دستور داد که کليه داراييهاي فرقه صورتبرداري شود ولي پليس حاضر نشد اين اطلاعات را حتي در اختيار يک وزارتخانه دولتي قرار دهد. در آن زمان، دارايي فرقه يکصد ميليارد ين (2/ 1 ميليارد دلار) تخمين زده ميشد. هم پليس و هم سران فرقه مدعي بودند که تنها ممر درآمد فرقه اعانهاي است که پيروان آن پرداخت ميکنند. ميدانيم که اوم حدود ده هزار پيرو در ژاپن داشت که بسياري از ايشان دانشجو بودند و توان پرداخت مبالغ چشمگير نداشتند. هزينههاي اوم با گشادهدستي صورت ميگرفت و نشان ميدهد که اين فرقه از پشتوانه مالي چشمگيري برخوردار است. اوم دهها نفر از اعضاي خود را براي تجارت به سراسر ژاپن روانه ميکرد و برخي از آنان بيش از يکصد کارمند داشتند که هوادار فرقه نبودند و هيچ يک از اين شرکتها نيز سودي نداشت. ظاهراً اوم قصد نداشت از اين شرکتها پولي بهدست آورد. اين شرکتها تنها براي عضوگيري و ايجاد پوشش براي عمليات غيرقانوني به کار گرفته ميشدند. اوم ماهيانه 118 هزار دلار نيز صرف عمليات خود در خارج از ژاپن ميکرد. بنابراين، در طول شش سال صدها ميليون دلار و شايد ميلياردها دلار بهوسيله فرقه خرج شده است. اين ادعا که پول هنگفت فوق از طريق اعانه هواداران بهدست آمده بهکلي مضحک است. روشن است که اوم منبع درآمد ديگري داشته است.
توجه کنيم زمانيکه پليس مقر فرقه را جستجو کرد 700 ميليون ين (24/ 8 ميليون دلار) پول نقد و ده شمش طلا بهدست آورد. اين شمشها فاقد برچسب دولتي بوده که عيار و وزن آن را مشخص ميکند. روشن است که اوم اين شمشها را خريداري نکرده زيرا طلاي خريداري شده حتماً با برچسب فوق و تعيين وزن و عيار عرضه ميشد. از شين کانمارو * نيز شمشهاي طلاي مشابهي بهدست آمد. ميتوان حدس زد که منبع هر دو طلا يکي بوده است. بهرحال، هيچگاه منبع ثروت فراوان فرقه اوم روشن نشده است.
6- نزديکي جويو، رهبر فرقه در روسيه، با مقامات عاليرتبه روسي، از جمله اولگ لوبوف، رئيس وقت شورايعالي امنيت ملّي روسيه و مشاور نزديک يلتسين و دوست تاتيانا دختر بدنام يلتسين، تصادفي نيست. گفته ميشود يکي از دولتمردان بلندپايه و سرشناس ژاپني جويو را به مقامات روسي معرفي کرده بود. عليالقاعده، اين فرد همان شين کانمارو است.
* شين کانمارو (1914-1996) [+] سياستمدار ژاپني. کانمارو از رهبران حزب ليبرال دمکرات ژاپن (LDP) بود و به "شاهساز" Kingmaker شهرت داشت بهخاطر نقش بزرگش در تعيين سرنوشت دولتهاي ژاپن. کانمارو به دريافت رشوههاي کلان شهرت داشت. او بسيار ثروتمند بود و در زمان مرگ ميلياردها دلار ارثيه بر جاي گذارد. در سال 1992 جنجال رشوه او به يکي از رسواييهاي بزرگ مالي ژاپن بدل شد. با مافياي ژاپن و گروههاي افراطي راستگراي ژاپن ارتباط نزديک داشت.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید