رفتن به محتوای اصلی

بازتاب باخت آلمان در برلین

بازتاب باخت آلمان در برلین

 

 

روز پنجشنبه ، کمی پیش از بازی آلمان و اسپانیا با یک فیلمساز سوئیسی که چند ماه تابستان را تو برلین زندگی می کند و بقیۀ سال تو اسپانیا است یک قرار ملاقات کاری داشتم. قرار مان ساعت 7 بعد از ظهر است و چون می دانم هشت و نیم شب مسابقۀ فوتبال میان آلمان و اسپانیا شروع می شود زنگ می زنم و محل قرار را عوض می کنم و تو کافۀ "پراتر" با قرار می گذارم که همه جای باغ بزرگش مونیتور و پرده برای تماشای بازی های فوتبال گذاشتند. ساعت شش و نیم از خانه راه افتادم تا بی استرس جای پارکی پیدا کنم . هیچ فکر نمی کنم دو ساعت پیش از بازی خیابان ها اینهمه شلوغ باشد. اشتباه کردم. دوساعت پیش از شروع بازی فوتبال همه جا ترافیک و راه بندان است و همه جا صدای شیپور های علاقمندان فوتبال گوش را سوراخ می کند. علاقمندان فوتبال در برلین از ساعتها پیش از شروع بازی راه افتاده اند تا در "پابلیک ویوئینگ" جای مناسبی پیدا کنند. حالا که ماشینم جم نمی خورد مردم را تماشا می کنم . نمی دانم کی این گوش های خرگوشی به رنگ پرچم آلمان را مد کرده که امروز برای اولین بار می بینم مردم به سر هاشان بسته اند. عدۀ زیادی هم تاجی از مقوا به رنگ پرچم آلمان به سرشان زده اند . چند زن را می بینم تل سر فلزی دارند و بالایش دوتا تا پرچم کوچک آلمان در باد تکان می خورد. برخی از زنان ناخن هاشان را به رنگ های سیاه و طلایی و سرخ لاک زدند. عجب محشری بر پاست. سر راه از جلو چندین و چند محوطۀ بزرگ می گذرم که یا پارکینگ های سر باز هستند و یا زمینی خالی که قرار است در آن ساختمانی بسازند. خلاصه هر جا فضای آزادی است پرده های بزرگی آویخته اند برای تماشای جمعی بازی فوتبال یا بقول خودشان "پابلیک ویوئینگ". تلوزیون آلمان نشان می دهد که بعضی از این "پابلیک ویوئینگ" ها "دست ساز" هستند. در هامبورگ یکنفر آمده تلوزیون خانه اش را در فضای بازی با طناب روی یک نردبان بسته و لابد از مغازه ای در آن دور و اطراف برق گرفته . مردم هنگام بازی فوتبال صندلی های تا شو خودشان را زیر بغل می زنند و همراه می آورند و یکهو سر نجنبانده می بینند که ششصد نفر شدند و کسی در این مونیتور کوچک چیزی نمی بیند. آنوقت بقیه هم همین کار را می کنند، یکی تلوزیونش را می آورد و بر بلندی می گذارد و دیگری دستگاهی و پرده ای و با هم فوتبال تماشا می کنند و خلاصه بطور خود جوش یک "پابلیک ویوئینگ" درست می کنند.

همانطور که وقتی کوهی در آلمان می بینم یاد سهند و دماوند می افتم با دیدن این منظره یاد ایران خودمان می افتم. فکر می کنم اگر کسی می خواست اینکار ها را تو ایران بکند از چند وقت پیش باید تقاضای مجوز می کرد ؟ و قطعا مجوز نمی دادند که هیچ، برگزار کنندگان را هم متهم می کردند به تشویش اذهان عمومی و اخلال در امنیت ملی و اگر هم اجازه می دادند اول "خواهران" و "برداران" را از هم جدا می کردند و به اندازۀ خود جمعیت پاسدار و خواهران زینت و لباس شخصی به میدان می فرستادند و خوب بررسی می کردند ببینند مسجدی یا پاسگاهی آن دور و بر ها هست که تک تیراندازن شان را برای احتیاط بر بام آن مستقر کنند؟ لابد خواهران زینت و گشت منکرات و مامورانی با قبض های لاک ناخن را هم روانه می کردند تا بشمارد کدام دختری چند تا ناخنش را لاک زده و از پسران چه کسی آرایش موی غیر مجازی دارد و مراقب باشد تا مبادا دختران به هنگان ابراز احساسات بالا بپرند و "حرکات موزون" کنند و برداران را مغذب نمایند.

برگردیم به برلین. بالاخره خودم را با تاخیر به "پراتر" رساندم . صدا به صدا نمی رسید و وقتی بازی شروع شد دیگر حرف زدن محال بود. فریاد های شادی کوتاه مدت به هوا می رفت و مردم همگی از شدت هیجان با هم از روی نیمکت بالا می پریدند اما هیجانشان زود تبدیل می شد به ناله و سر جایشان می نشستند. حالا دلم برای آلمانی ها می سوزد که برخی اشک در چشم هاشان حلقه زده و بعضی هاشان هر دو دست را مشت کرده اند و جلو دهان گرفته اند که به موقع راه را بر ناله و فریاد ببندند.

سوت پایان بازی را کی می زنند. مردم سر جاهاشان می مانند و مدتی طول می کشد تا بفهمند چه بلایی سر شان آمده وقتی از کافه بیرون می آئیم یک دسته دختر و پسر اسپانیایی که نمی دانم از کجا پیداشان شده با حرارت بلبل زبانی می کنند و شادند و انگار نه انگار دور و برشان پر است از آلمانی هایی که حالشان گرفته است. شاید هم سکوت و خمودگی تماشاگران آلمانی این ها را شیر کرده که با اعتماد به نفس و حرارت دارند پیروزی شان را جشن می گیرند. با اینکه تو فضای آزاد هستیم و در خروجی به اندازۀ در گاراژ بزرگ است ازدحام آنقدر زیاد است که چندین دقیقه طول می کشد تا به خیابان برسیم . در این چند دقیقه که در میان اسپانیایی زبان ها راه می روم نه نگاه غیر دوستانه ای می بینم و نه واکنش بدی. چقدر مردم آلمان یا کسانی که در این کافه جمع شدند متمدن هستند . راستش انتظار اینهمه صبوری را ندارم و تعجب می کنم.

شاید این 20 یا 30 مرد چهارشانه ای که سراپا مشکی پوشیده اند و جلو دروازه کیف واردان را کنترل می کنند و میان مردم راه می روند و با چشم دنبال "بچه های شر" می گردند باعث شده که فکر کنم لابد انتظار در گیری وجود دارد و تعجبم بخاطر این است.

خیابان ها خلوت هستند وصدایی از جایی شنیده نمی شود. جشن خیابانی تبدیل به عزای عمومی شده . انگار مردم ترجیح می دهند جشن شان را با هم بگیرند و سوگواری را تنهایی در خانه ها بکنند . هر چه هست نه از آن 300 هزار نفری که در کنار دروازۀ براندنبورگ برای تماشای فوتبال گرد آمده بودند نشانی در خیابان هست و نه هفتاد هزار نفری که در بزرگترین مرکز "پابلیک ویوئینگ" هامبورگ جمع شده بودند. اینها را آخر شب در تلوزیون آلمان می بینم . خوشم می آید که مفسران المانی منصفند و می گویند که اسپانیا بازی بهتری ارائه داده و برد حق شان بوده است . در ضمن تو تلوزیون آلمان تصاویر جشن و سرور مردم اسپانیا را هم نشان می دهند. مردمی که عینا مثل المان سوار بر خود رو هاشان توی شهر می چرخند و بوق می زنند و پرچم هاشان را از پنجرۀ باز ماشین های کروکی و "شیبی داغ" در آورده اند و تکان تکان می دهند. مردان اسپانیائی پرچم ها را به شیوۀ گاوبازان جلو خود رو هایی که سر نشینانش شادی می کنند تکان تکان می دهند و هنگامی که ماشین عبور می کند یکباره با حرکاتی موزون پس می کشند. وقتی تلوزیون آلمان گزارش تصویری از شادی مردم اسپانیا را پخش می کرد، برخی از شادی کنندگان می گفتند آلمان یکبار قهرمان جهان شده است. اینبار نوبت ماست که قهرمان جهان بشویم. حالا هیچکس نمی تواند پیش بینی کند که آیا رویا های مردم اسپانیا به واقعیت می پیودند و یا از هلند شکست می خورند. چیزی که روز شنبه یعنی یک روز پیش از پایان بازی نهایی روشن می شود این است که آیا تیم ملی آلمان که درست بیست سال پیش در چنین روزی قهرمان جهان شد به عنوان سومین تیم قوی جهان راهی وطن می شود و یا آنقدر اعتماد به نفس خود را از دست داده که به اروگوئه هم می باز و چهارم می شود.

از خودم می پرسم فوتبال کدام ویژه گی را دارد که توجه جهانیان را اینهمه به خودش جلب کرده و باعث شور و هیجان و یا افسرده شدن صد ها میلیون آدم در سراسر جهان می شود؟

بازیکنان فوتبال برای برد باید ترکیبی از چندین شکل از توانایی ها را داشته باشند، اول بدنی قوی، استوار و ضربه ناپذیر د .

باید بتوانند هم به تنهایی "شاهکار کنند" و هم زبان "همبستگی" و همکاری را بدانند.ترکیبی از نمایش قدرت فردی و توانایی کار جمعی.

باید مثل بازی شطرنج بازارن فکر کنند، با این تفاوت که شطرنج باز وقت دارد و اینها باید باید سرعت انتقال غریبی داشته باشند و در یک چشم بهم زدن تمام حرکات احتمالی آینده را در چند ثانیه پیش بینی کنند و بر اساس این پیش بینی انرژی خرج کنند وراه کار انتخاب کنند.

بازی فوتبال در میدان و روی چمن و در فضای آزاد انجام می شود و به جمعیت چند صد هزار نفری این امکان را می دهد که همزمان با هم آنرا ببینند . بازی همواره در چند سطح جریان دارد. میان بازیکنان یک تیم با هم، میان بازیکتان تیم خودی و تیم رقیب و بالاخره میان بازیکنانی که روی چمن می دوند و تماشاچیانی که در استادیوم حضور دارند و با فریاد ها و تشویق ها و شعار هاشان در این بازی دخالت می کنند.

فوتبال با پول و ثروت و قدرت سر و کار دارد. با پول کلان می شود بازیگران حرفه ای داشت که فکرشان مشغول هیچ کار دیگری نباشد و دغدغۀ معاش زن و فرزندانشان را نداشته باشند. می شود بازیکن حرفه ای خوب خرید و روی بازی بقیۀ اعضای تیم تاثیر گذاشت، می شود بهترین مربی ها را استخدام کرد و می شود برای تیم یک باشگاه و حتی برای تیم ملی بازیکنان اقصی نقاط دنیا که امکانات کمتری در اختیار دارند را "جذب کرد" و "خرید"

هر آنچه در این دنیا ارزش محسوب می شود، از پول و ثروت و قدرت و توانایی های فکری و بدنی و توانایی همکاری و همبستگی و رفتار های خوب جمعی و جنس "قوی" همه در زمین بیضی و کنار توپی گرد یکجا جمع می شوند و اشک و آه و خنده و شادی را برای کسانی را که ازهمۀ این چیز ها محرومند "به ارمغان" می آورند. محرومان در 90 دقیقه و یا چند روز و چند هفته خود را بخشی از این شیرازۀ قدرت و انرژی فرض می کنند و پیوند شان را با "بهترین های جهان" جشن می گیرند. حق هم دارند چون ستاره های فوتبال بدون این تماشاگران هیچ نیستند و اینهمه پول و ثروت و قدرت بدون تماشاگران جابجا نمی شود.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید