رفتن به محتوای اصلی

یادداشتی بی موقع

یادداشتی بی موقع

آقای کیانوش توکلی مدیر محترم سایت ایران گلوبال:

این مطلب شامل دو قسمت است قسمت اول تذکر نکاتی پیرامون نقدی بر «فمینسیم چریکی» شادی امین و نگاه مدرن الهه صدر، نوشته آقای داریوش برادری است وقسمت دوم یادداشتی در مورد واکنشهایی که به مقاله خانم شادی صدررخ داد. شاید بی ربط نباشد که از شما هم خواهش کنم به پی نوشت یادداشت من رجوع و بعداز مرورآنچه که آمده کلاه خود را قاضی ومعیارهای نظارتی وکنترل خودرا برای چلوگیری از نشر مطالبی که بخش مهمی از آن ها آلوده به حملات شخصی واهانت به دیگران است مجددا بررسی کنید. من به شما اطمینان میدهم چشم پوشی بر این نوع مطالب و خصوصا برخورد دوگانه ای که در این مورد رخ داده به اعتبارسایت شما لطمات جدی میزند. یکی از دلایل مهم امتناع بعضی از علاقمندان ونویسندگان در ارسال مطلب به سایت شما هم همین موضوع است.

مطلب زیرقرار بود به موقع به شما ارسال شود ولی متاسفانه به خاطر تلاش معاش این امر میسر نگردید وناچارا اکنون ارسال شد.

الف- گفتگوی سازنده زبان دیگری مطلبد

-من قصد بحث مشروح در مورد دلایل له یا علیه نوشته خانم شادی صدر تحت عنوان« یک سوزن به آقایان» را ندارم. برخی از این مطالب نکات مفید وره گشا وهم وغیر مفید ومشکل زا را بر سر راه یک گفتگوی سالم، یک جا در خود ذخیره داشتند. یکی از این موارد نوشته مفصل اقای داریوش برادری بود. من در پی نوشت این مطلب بخشهایی از نوشته ایشان را از متن اصلی وبعد هم چند فقره از پاسخ او را به کسی یا کسانیکه که به نوشته او کامنت نوشته بودند، آورده ام تا خواننده با مراجعه به آن درصحت وسقم ادعاهای ذیل مستقلا به قضاوت بنشیند.

ایشان در نوشته خود داعیه نقد ونگاه مدرن ونقد چند بعدی را تکرار واین انتظار را درخواننده ایجاد میکنند که به نتایج روشنی از نقد او دست خواهند یافت. اما متاسفانه چنین انتظاری به دلایل مختلف که خارج از موضوع گفتگوی ما در این جاست، برآورده نمی شود:

-بیان تمثیلی رنگ رخسار خبر میدهد از سر درون را اقای برادری در آنالیز اجزا متشکله سناریویی که به طرف مقابل گفتگوی خود نسبتش داده اند با عبارات دیگری بیان کرده اند. برای من روشن نیست که چه سوابق و زمینه های روانشناختی آقای برادری را ناگزیر از کاربرد عبارت والفاظی که احساساتی قوی از دشمنی وکینه، ویا قضاوت های تند را در مورد طرف مقابل گفتگوی خود به خوانندگان منتقل میکند چیست؟ کسی که روش طرف مقابل خود در کار برد این نوع زبان کهنه وسنتی وسرکوبگرانه و... معرفی میکند واندرزوبشارت نگاه مدرن میدهد و مکرررا از صفت انتقاد مدرن وفکر مدرن درتوصیف روش خود سود جسته و خود را از پیشقراولان چنین روشی در اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور معرفی میکند چگونه به چنین پارادوکسی دچار میشود؟ این زبان برای برقراری یک دیالوگ برابر حقوق نه مدرن است ونه اخلاقی است ونه ره گشا. عجیب است که ایشان در کنار کاربرد چنین روش خشنی برای گفتگو ، تاکید هم میکنند که" خشونت دشمن چالش است ...". بعید است کسی که حرفه اش روان درمانی باشد ازاین موضوع بدیهی بی اطلاع باشد که درجریان تبادل اندیشه چنین روشهای خشنی به بن بست رسیده وبه قول خود ایشان"لال" میشوند. این امر اصلا اهمیتی ندارد که اقای برادری در بررسی خصوصیات شخصی صرف طرف گفتگوی خود چنین روشی را به خدمت گیرد ویا دربررسی شخصیتی فرضی که به ادعای او در ورای متن مطلب طرف نقدوجود دارد. صرفنظر از اینکه چه میزان نیت خیر در ورای این زبان باشد، جنین روشی انعکاسی ازیک روان خشمگین ومملو از نفرت ومتلاطم ونابردبار درمقابل مخالفین خویش است.

-واکاوی دنیای درونی شخصیت یک منتقد وکار برد مفاهیم وتعاریف روانشناختی برای توصیف وتعریف وضعیت تعادل روحی آنان و سپس توصیه به آنان برای مراجعه به یک روانپزشک جدا حیرت آور است. از یک متخصص روان درمانی به هیچ وجه این انتظار نمی رود که از درک این نکته بدیهی و ابتدایی بازبماند که رفتار نامناسب یک روان درمان با یک مریض آن هم از نوع روانی اش، نتیجه ای جز تداوم وحتی تشدید بحرانهای روحی مریض نخواهد داشت. دنیای متمدن امروزکارو رفتار چنین متخصصینی را خطرناک به سلامت عامه تشخیص داده وبه محض اطلاع ازبرخورد سوء آنان با مراجعین، بلا درنگ آنها را به محکمه کشیده وتکلیفشان را برای همیشه روشن میکند.

کسی که طرف مقابل بحث خود را نیازمند ملاقات با روان پزشک تشخیص می دهد، دیگر نبایدبرای رد نظریات نامتعادل وغیر عادی وبرخواسته از روان پریشان آنان، یک سلسه بحثهای مطول ودرعین حال فاقد پیوستگی درونی ومتناقض را برروان پریشان آنها تحمیل و یا بکوشد به ارعاب آنان دست یازد.

اقای برادری با قوت بر این باور است که عده ای، که از دوخانم شادی گرفته تا بقیه ای که صریحا یا تلویحی ازیاداشت خانم شادی صدر حمایت کرده اند آنقدر پرت اند که اصلا متوجه نیستند و درک نمی کنند که موضوع مورد اختلاف چیست؟ خوب اگر چنین ادعایی حقیقت داشته باشد، آیا نباید ایشان به جای داد وفریاد وهیاهو وسرکوفت ، درعوض با احتیاط ومدارا وحوصله و به زبانی آرام و قابل فهم وساده برای این گروه گمراه وکم دانش، ادعای مدرنیت خود را درعمل ورفتار خویش ثابت میکردند؟

متاسفانه باید گفت روش مطلوب اقای برادری در گفتگوو نیز روانکاوی های ایشان، فقط برای درهم شکستن شخصیت طرف مجادله وساکت کردن حریف به کار آیدو...

.

-من در این جا قصد پرداختن به اجکام وداوریهای ضد ونقیض نوشته آقای برادری را ندارم وامیدوارم هیچوقت نیز فرصتی برای چنین کاری پیدا نکنم، اما فقط دوتوصیه کوچک به ایشان دارم. اول، از این ببعد اگر ایشان قصد ادامه مباحث خود را دارند ابتدا برای خوانندگان خود معانی ترم های مورد استفاده خویش را به دقت روشن کنند، ودوم، اینکه توضیح دهند که از نظر ایشان چه تفاوت وتشابهی بین دو مفهوم جنسی وجنسیتی . برای خواننده بسیار دشوار است که تفاوت وتشابه این دو ترم مختلف را که در مباحث جامعه شناسی علمی به مقولات یکسانی دلالت نداشته واختلاط مفاهیم آنها به نتایج عجیب در یک بررسی جامعه شناختی می انجامد، را ازلابلای توضیحات ایشان استنتاج کند و...

ب-خانم شادی صدربرصندلی اتهام

نوشته خانم شادی صدربا واکنشهای متضادی در سایت های مجازی روبرو شد. عده ای از سرهمراهی وعده ای نیز بر آشفته ورنجیده قلم به نقد او بردند. نکات اصلی این نقدها را اجمالا میتوان چنین بر شمرد:

توهین به مردان، مطلق گرایی وگرایش به افراط در برخورد با مردان، کوشش برای تشدید تقابل زن ومرد، تبدیل یک معضل فرهنگی دیر پا به یک امر سیاسی مجادله آمیزبین مردان وزنان، عدم توضیح علل وضع موجود وفقدان راه حل، فمنیسم افراطی وبرتری طلبی زنانه، منحرف کردن مسیر اصلی مبارزه جاری کنونی در ایران وندیدن تبعیض در حق مردان و...

درخواست رفع کلیه اشکال عمده تبعیض درحق زنان ایران وتامین برابری جنسیتی ((Gender Equality به عنوان یک هدف نهایی، به دلیل درگیری اجتناب نا پذیرش با مناسبات قدرت در ایران مطالبه ای عمیقا سیاسی است. کسانی که کوشش ومبارزه فرهنگی صرف را، را ه علاج رفع این تبعیض میدانند به ماهیت سیاسی این تلاش بی اعتنا هستند.

مناسبات مردسالار(وپدر سالار) درارکانهای عمده اجتماعی ازواحد خانواده گرفته تا عالیترین اهرم های قدرت در ایران، وسلطه دین سالاران براین ارکانها (بطور عمده از نوع شیعی درایران)، تو زیع نابرابر قدرت بین زن ومرد درنهادهای فرهنگ ساز و سیاستگزاررا در سطح خرد و کلان به نفع مردان کشور بازتولید وتضمین میکند. این دوعامل گرچه در روابطی تنیده و پیچیده با یک دیگرموازنه کنونی قدرت و حقوق بین زن و مرد درجامعه را تنظیم می کنند، اما یکی نبوده وهریک حیات و ذات مستقل از دیگری داشته وهردو کم وبیش وبه حق به موضوع مبارزه حاد سیاسی جاری زنان ومردان آینده نگر وآزاد اندیش کشورتبدیل شده اند.

اگرداوری فوق مورد پذیرش باشد، به نظر نمیرسد بعضی از نقدهایی که اعتراض نویسندگان آنها را منعکس کرده چندان جدی باشد. من از میان این نقدها به سه مورد که به برداشت من مهم هستند اشاره ای میکنم:

-گفته شده است که بخشی بزرگی از زنان کشور خود در باز تولید فرهنگ ومناسبات تبعیض آلود موجود نقش دارند که خانم شادی صدر آنرا ندیده است.

باید پذیرفت که سرپوش گذاشتن بر چنین واقعیتی به ضرر جنبش برابری طلب زنان در ایران است، اما پرسش این است مگرجنبش زنان در این مورد استثاست؟ مگر بخشی وسیعی ازمردان کشور در صفوف نیروهای گوناگون سرکوب در خط مقدم دفاع از حکومت فقهی در ایران به پی گرد و کشتار هموطنان مرد وزن طرفدار تغییر در ایران مشغول نیستند؟ مگربخشی قابل اعتنایی از مردم بی بضاعت کشورصفوف طرفداران ولی فقیه ودولت کودتا را در تظاهرات خیابانی حکومتی پر نمی کنند؟ مگر بخشی از کارگران ویا روستاییان فقیر کشوردرصف طرفداران فعال حکومت وحفظ قدرت دینی که ازدلایل عمده فقر و مکنت میلیونها هموطن ایرانی از جمله خود آنهاست، قرار ندارند؟ اگر چنین است چرا منتقدین وضع موجود به انتقاد مستمر و پی گیر از این امت همیشه در صحنه، دست به قلم نمی برند.

-گفته شده است که بخشی ازمردان در سنین کودکی وجوانی، هم چون دختران تحت آزار و اذیت جنسی هستند واز این نظر تفاوتی بین آنان با دختران جوان نیست.

ضمن تایید وجود چنین واقعیت تلخی، باید گفت فقط در پرتو یک بررسی آماری درمورد دختران وپسران جوان آزار دیده میتوان به قضاوت قطعی در مورد این مقایسه نشست. در غیاب عدم امکان چنین بررسی ای درشرایط ایران، فقط میتوان آنچه را که آشکارا قابل دید است ملاک قضاوت گذاشت. آنچه که در شیوع و تکرارمکرر روزانه اش نمی توان تردید کرد آزار جنسی دختران خرد سال وجوان در اشکال شرعی و قانونی شده ویا غیرقانونی اما معمول درجامعه ماست. بعید به نظر میرسد که آزار جنسی پسران خرد سال وجوان در ابعادی قابل مقایسه با جنس مقابل درجامعه ما شیوع داشته باشد.

-اما به نظر نگارنده این یاد داشت مهمترین انتقادی که به خانم شادی صدروارد شده این است که خانم صدر درتحلیل موضوع مورد مجادله به افراط گراییده و با متد سیاه و سفید به توصیف رفتار مردان در جامعه ایران پرداخته است. خانم ژیلا بنی یعقوب از روزنامه نگاران مترقی وسر شناس کشور از جمله این منتقدین بوده که بیم خود را ازنوع برخورد خانم صدر دراین مورد ابراز کرده است.

می توان بطور مشروط این ایراد را پذیرفت و صدای خانم بنی یعقوب را تقویت کرد. اگربه صف مردان کشورفارغ ازساختارهای موجود در جامعه ایران بنگریم بخشی ازمردان روشن بین جامعه خواهان رفع تبعیض از زنان وتامین برابری جنسیتی بوده وبسیاری از آنان چنین باوری را به درجات مختلف دررفتار وعمل روزانه خویش منعکس می کنند. همسان کردن این بخش از جامعه با سخن گویان و مدافعان سرسخت جهالت و تبعیض در ابران از جمله آقای صدوقی امام جمعه موقت تهران، به هر بهانه و دلیلی دور از عقل متعارف وانصاف است.

گرد آوری حد اکثر نیرو برای شکستن سد استوار تبعیض بر علیه زنان در ایران، نمی تواند هیچ سنخیتی با چنین روشی داشته باشد.

اما زوایای دیگری هم میتواند در این بحث مطرح باشد. میگویند هیتلر وقتی قسمتهایی از سمفونی بتهون را گوش میداده، احساسات انسانی اش غلیان کرده و به شدت میگریست. آقای خمینی بدون هیچ ترحمی هم دستوربمباران و کشتاربیرحمانه هزاران هموطن عادی کرد درشهرهای کردستان را صادر کرد وهم دستور اعدام هزاران زندانی سیاسی راکه دوره محکومیت خود را طی می کردند. اما به گفته فزندش حاج احمد آقا، او حتی از کشتن یک مگس خانگی درمنزلش تحت عنوان این که موجود خدا را نباید کشت، اجتناب می کردو... واشعار لطیف عاشقانه وعرفانی مملو از احساسات انسانی در ستایش معبودش میسرود، همچنان که جانشین او آقای خامنه ای در عین کشتار مردم دستی نیز در عرفان واشراق دارد و... میلیاردها تومان هم به فقرای بسیجی و لباس شخصی و توده محروم طرفدار خویش در داخل و خارج صدقه میدهد و کمک میکند...

ما هر قدر هم مردانی با رفتار خوب ومساوات طلبانه در جامعه ایران را آدرس بدهیم که هیچ کدام از آن اعمالی را که خانم شادی صدر از آنها یاد کرده مرتکب نشده باشند باز نمیتوانیم از نامیدن جامعه ایران به عنوان یک جامعه درحال گذار اما مرد سالار و پدر سالار اجتناب کنیم. تبعیض در حق زنان کشور یک امر فر هنگی نهادینه شده در جامعه ماست که قدمت هزاران ساله داشته و درفرهنگ وسنت و قوانین کشور هم با وضوح و روشنی تمام انعکاس یافته است. حال اگر در مقام تعریف این موقعیت برآییم دیگر نمی توانیم با روش خانم ژیلا بنی یعقوب به قضاوت نشسته و مثلا به دلیل وجود بعضی عناصر اجتماعی و فرهنگی مثبت دریک نظام پدر سالار ویا گردانندگان آن، کار کرد اجتماعی و تداوم ارزشهای عقب مانده وتبعیض آلود درایران قرن 21 را به بهانه این که همه چیز و همه کس را نباید سیاه وسفید دید، موجه بدانیم..

اگر میخواهیم در جهان امروز راهی به سوی جامعه کم تبعیض بگشاییم ناچار از به چالش کشیدن آشکار و عیان ارزشهای جامعه وسیستم پدر سالار- دین سالار و مصادیق و محملهای بروز آن، هستیم. اگر هدف ما در نهایت وپایان کار تامین برابری جنسیتی و ثثبیت آن درقوانین مدنی وحقوقی است، در این صورت نفس چنین چالشی را نمیتوان در قاموس مفاهیمی چون افراطی گری و مطلق گرایی به توصیف کشید.

آنچه که در وحله اول از مطالعه یادداشت خانم شادی به دست می آید دو نکته اصلی است: اولین آن امتیاز دادن به یکی از سخنگویان ومدافعان ظلم وتبعیض بر علیه زنان در ایران است. ایشان میگویند که حجتالاسلام صدیقی حرف چندان غیر متعارفی نزده است که مردان روشنفکر مدافع حقوق زنان این همه بر آشفته شده اند.

او در همین جا نکته اصلی خود را که عبارت از انتقاد از همه مردان اعم از روشنفکر وغیره است طرح می کند و همه آنها را یکجا زیر شلاق نقد خود می گیرد، ودوم این که او به همه آنها اعلام میکند که نقطه آغاز برخورد دموکراتیک وبرابر حقوق با زنان، تغییر افکار و رفتار مردان درسطوح فردی است.

به جز نکته اول، نمی توان به نکته دیگر او انتقادی اصولی وارد ساخت، وبهتراست به جای متهم کردن او به افراطی گری، کوشش بکنیم او را درک کنیم. اینکه بخشی از مردان آن چنان نیستند که ایشان توصیف میکنند، نمیتواند نافی حاکمیت وعملکرد اجتماعی نیرومند فرهنگ وارزشها وقوانین به شدت تبعیض آمیز بر علیه زنان، در جامعه ایران وحتی در بین روشن بین ترین افراد جامعه باشد. وزن و کمیت مردان خوب وبرابری طلب جنسیتی و کیفیت تاثیر آنان درکاستن از وزن و حجم سنگین تبعیض بر علیه زنان در جامعه ما، هنوز هم به میزانی نیست که بتواند دردیوارهای استوار این قلعه دیر بنیاد قرون وسطایی، شکافی حتی کوچک و در خوردید ایجاد کند. گذشته از این، چگونه می توان با این ایده مخالفت کرد که شروع یک حرکت جمعی ابتدا به تغییرافکار در سطوح فردی نیازمند است. به صلاح جنبش تغییر در ایران بود اگر مردان روشنفکر منتقد خانم شادی، صدای اورا در این جنبه رساتر میساختند.

-----------------------

پی نوشت

گزیده هایی از مقاله اقای داریوش برادری تحت عنوان»نقدی بر فمینیسم چریکی خانم شادی صدرو....»

... به این دلیل این منتقدان خوب متاسفانه متوجه مباحث اصلی و علل اصلی اعتراض مردان و زنان به این دو مقاله نمی‌شوند و…

نوشته شادی امین در نقد اعتراضات به « شادی صدر.1» بیش از هر چیز معضلات عمیق سنتی و افراطی بخش اندکی از «فمینیسم ایرانی» را نشان می دهد. فمینیسمی که به طور عمده از درون زنان چپ و سیاسی سابق تشکیل می‌شود و این بخش هنوز بشدت اسیر همان نگاه سیاه/سفید، انقلابی/ضد انقلابی، ظالم/مظلومی است که قبلا به عنوان چریک گرفتارش بود. حال این بخش چریکی در قالب جنگ « زن مظلوم/ بر علیه مرد ظالم» به تکرار بخش عمده ای از همان خطاهای گذشته می پردازد و متوجه نیست که او بهترین یاور و خدمتگزار این سیستم پدرسالار است…

…خویش و دیگری و ناتوانی از نقد مدرن و چالش مدرن، اتحاد مدرن بوده و هست.

.. زیرا حالت زن و مرد در یک گفتمان در پیوند تنگاتنگ با یکدیگر هستند، از آنرو خویش را تبدیل به «زن مظلوم و ستمدیده‌‌ای» می‌کنند که حال باید تقاص خویش را از مردان پس بگیرد.

یا حال خودشان را به ناچار به قاضی و حاکم شرعی تبدیل می‌کنند که مرتب حکم اخلاقی و«امر به معروف و نهی از منکر» در باب این مردان خشن و متجاوزگر صادر می‌کنند، از آنها میخواهند که در باب ایشان و «زنان جهانی» توبه و اعتراف به خطاهایش کند و می‌خواهند سپس قضاوت کنند که آیا او را به عنوان مرد نوین و انقلابی در جهان «فمینیسم چریکی» خویش بپذیرند. همانطور که آنگاه در نگاه این نابالغان سنتی و فکری موضوعات مهمی مثل بحث دیسکورس « دگرجنس‌گرایی اجباری» به این حالت ایرانی ... یا به ناچار چنین نگاه افراطی مثل شادی امین برای یافتن یک مامن و تکیه‌گاه فکری از میان این همه فمینیست بزرگ سه نسل، به زبان طنز از میان پیغمبران جرجیس را انتخاب می‌کند و سراغ «آدریان ریچ و اودری» می‌رود. به سراغ کسانی که واقعا دچار این توهم و پارانوییا نارسیستی و مسخره هستند که گویی زنان در واقع همجنس‌طلب هستند و مردان آنها را گول زده اند و دگرجنس‌خواه کرده اند. تازه ما شانس آورده‌ایم که نگاه چریکی میان ایرانیان چنان مضحک و تراژیک شده است که جرات نکردند به سراغ «فمینیسم نظامی» سولانس روند که در واقع به این فمینیسم چریکی ایرانی بیشتر می‌خورد…

..

مشکل اساسی بحث خانم شادی صدر و شادی امین در سه موضوع مهم ذیل است و این مشکلات مشابه دلیل دفاع سینه چاکانه شادی امین از نگرش شادی صدر است. …، دچار ضعفهای شناختی و نقادی مدرن است . به این دلیل این منتقدان خوب متاسفانه متوجه مباحث اصلی و علل اصلی اعتراض مردان و زنان به این دو مقاله نمی‌شوند

.... ازینرو نوع ارتباطشان با «دیگری» یک ارتباط عمدتا نارسیستی (سیاه/سفیدی، عشق/نفرتی) و یا «رئال و کابوس‌وار» یعنی خشن و سرکوب‌گرانه است. بنابراین و به ناچار در نگاهشان به دیگری، به مردان رازهای خویش و معضلات خویش را برملا می‌سازند و علت خطای فکریشان این معضلات، تمتع‌ها و تمناهای جنسی و جنسیتی عمدتا ناآگاهانه است؟

…، اما تا آنجا که من دیده‌ام این نگاه چندفاکتوری مطرح شونده در این مطلب، مبحثی نو است و همزمان خویش را جزوی از این نسل نوی نقادان می‌داند و از جهاتی از پیشقراولان مهم این نقادی نوی جنسی و جنسیتی. من البته این مباحث را اینجا بسیار مختصر توضیح می‌دهم و خوانندگان علاقه مند به این مباحث را به خواندن نقدهای من بر مباحث جنسی و جنسیتی دیگری دعوت می‌کنم. حال به بررسی سوالات بپردازیم.

1/ آیا سخن شادی صدر واقعا یک شجاعت بزرگ و حرف نو است؟

بخش عمده ای از طرفداران نظر شادی صدر در واقع مسحور این باصطلاح شجاعت شادی صدر شده‌ان... به کودکانی مسحور و واله یک قهرمان نو تبدیل شده‌اند؟

جامعه ما یک جامعه بینابینی و چندلایه است. بنابراین می‌توان در اعتراضات به مقاله شادی صدر و یا در هوراکشیهای برخی هوادران، هم ترس و هراس بخشی از مردان را از قبول مسئولیت مشاهده کرد و هم خوشحالی هوادارانی از عقده‌گشایی شادی صدر و بیان دق دلیهای آنها.

… داده‌ایم، بلکه من احساس می‌کنم که حتی منتقدان خوبی مثل الهه صدر و یا ناهید حسینی نیز مشخص است که تا حدودی دچار گرفتاری به این مسحوری شده اند. …

…، مبحثی شبیه مباحث اولیه در خارج از کشور در بین بیست تا سی سال قبل نبود که هنوز مباحث جنسی و جنسیتی در قنداق بودند و هنوز مالامال از خشم و انتقام سنتی از یکدیگر بودند؟ آیا این دوستان بار دیگر دچار این «احساس حقارت» خارج از کشوریها نشده اند که هر بار کار و تلاش خودشان، زحمت و راه خارج از کشوریها و متخصصان از یادشان می‌رود و اسیر یک ناجی از ایران آمده می‌شوند. آیا آنگاه عجییب است که این ناجیان تازه آمده واقعا خیال کنند که ناجی هستند و حرفی جدید دارند و شروع به بیان حالات و سخنان خودشیفتگانه سنتی خویش بکنند؟

سوال چهارم که هر چه بیشتر موضوع و اصل مطلب را روشن می‌کند و نشان می‌دهد که خشم معترضین به طور عمده بر علیه این باصطلاح تابوشکنی نیست، این موضوع است که به این فکر کنید که اگر، برای مثال شما خانم الهه صدر یا خانم ناهید حسینی، به جای ایشان این حرف را مطرح می‌کردید، فکر می‌کنید چه عکس العملی ایجاد می‌شد؟ آیا رک و پوست کنده به جز چند دوست و مقاله خوان مثل من و دیگری که کوتاه کامنتی در پای آن می‌گذاشت و اظهار تاسف از این نگاه سنتی در مقاله شما می‌کرد، آیا هیاهویی به پا میخاست؟. با خودتان صادق باشید، چرا چنین هیاهویی ایجاد نمی‌شد؟ چرا اگر شادی امین چنین مقاله ای می‌نوشت، حتی شاید کسی به خودش زحمت نمی‌داد، کامنتی نیز پایش بگذارد و اگر کسی زحمت خواندنش را به خود می‌داد، سریع ته دلش می گفت که از کوزه همان برون تراود که در اوست و از شادی امین بیشتر از این انتظاری نداشت. چرا این تفاوت رفتاری بوجود می‌آمد؟

.. «شادی صدر» … با این سخنش نشان داد که «توزرد از کار درآمده است» و از بسیاری جهات یک انسان سنتی و اخلاقی خشک‌ماب است، مالامال از خشم سنتی و ناتوان از نقد چندفاکتوری مدرن مباحث. موضوع این است. زیرا میان شادی صدر خصوصی و شادی صدر عمومی یک تفاوت اینجاست و این شادی صدر عمومی است که باعث خشم مردم شده است. در روانکاوی انسان یک «سوژه منقسم» است. یعنی او هم یک «فاعل عبارت» و هم یک «فاعل اشارت» است. اینجا برای مثال شادی صدر به عنوان فاعل اشارت نشان داد که یک زن بشدت سنتی است و حتی آبروی فاعل عبارت و شادی صدر وکیل و یا شخصی را برد، چه برسد به ضربه ای که به نقش سمبولیکش به عنوان یک زن مدرن و فعال زنان زد. بحث این است دوستان.

... بخش قویتر و سالمتری نیز که لااقل بیش از بیست سالی این مباحث را مطرح کرده اند، چه در زندگی فردی و در نگاهشان از این فرهنگ ناموسی و احساسات گناه عبور کرده اند، قدرت داشته اند هم «فرهنگ لیبرتین مدرن» را بچشند و فردیت زنانه و مردانه خویش را بیافرینند …

2/ سناریو نهفته در متن «شادی امین» و شادی صدر چیست؟

…حال برای شناخت اینکه آیا بحث شادی امین و شادی صدر دارای یک قدرت نو و نگاه نو است و یا دچار حالت سنتی و خشم سنتی است، بایستی سناریو درونی آن را شناخت و اینجاست که مشکل اساسی نگاه خانم الهه صدر و خانم ناهید حسینی و دیگر دوستان مدرن زن یا مرد هوادار سخنان این دو متن خویش را نشان می‌دهد.

زیرا برای مثال خانم الهه صدر به مطلق‌گرایی و حالت سیاه/سفیدی متون شادی صدر و شادی امین اذعان می‌کند ولی همزمان مرتب می خواهد نشان دهد که گویی هر دوی آنها سخنان مهمی در باب ضرورت توجه به مسئولیت فردی و به ویژه مسئولیت مردان در ستم کنونی کرده‌اند و ما منتقدان متوجه این سخنان درست آنها نیستیم زیرا ما نیز دچار خشمیم و مطلق‌گرایانه برخورد می‌کنیم. یا خانم حسینی خیال می‌کند که ما واقعا از این «سوزن زدن» ناراحتیم.

این انتقاد دچار یک «ساده‌پنداری» است.. ..

...مگر آنکه مثل ما این بازیهای سنتی را بشناسد و او و جهان سنتی اش را در دست بگیرد و نقد کند و به این حماقت‌ها بخندد.

... او برای خویش و دیگر دوستان افراطیش نقش «قهرمان ضد سرکوبی» را به عهده می‌گیرد که وظیفه شان از یک سو«افشای انقلابی» دروغها و کلکهای این «مردان ستمگر» است و از سوی دیگر «گشت فاطمه الزهرای چپی» هستند که مرتب بایستی زندگی این مردان را زیر نظر بگیرند و ستمهایشان را افشا کنند…ما در ادامه متن با این سناریو روبروییم و دقیقا به خاطر این سناریو حتی سخنان درستش تبدیل به اجزا و ابزار یک سناریو سنتی می‌شود و به ناچار، چه در تحلیل مباحث و معضلات جنسیتی، ناموسی و چه در درخواستهای خویش بشدت تقلیل‌گرایانه و اخلاقی و خشک و تک سویانه برخورد میکند، قادر به تفکیک حوزه‌ها نیست و در پی اعتراف …

حال با شروع سناریو، شادی امین در مقام «حاکم شرع و گشت ارشاد» نشسته است …

.. بلکه اجرای سناریوی سنتی خویش و ارضای خشم و کینه سنتی خویش و کشتن «مقصر همه بدبختیهای خویش و زنان مظلوم» دیگر است.

... حتی اینقدر نادان است که نمی‌داند مشکل جنسی داشتن چیز بدی نیست. هر انسانی دارای مشکل جنسی است. هر چقدر هم پیشرفته یا مدرن باشد. زیرا هر انسان سالم و یا رابطه سالم ، مثل هر تئوری بالغانه همیشه یک جایش «می‌لنگد» تا مرتب تحول یابد. بنابراین مشکل جنسی نمی‌تواند فحش به کسی باشد. اما او بشدت اخلاقی است و این «امام جمعه جدید زنان چریک» حال در حال فراافکنی همه ترسها و خشمهای جنسی و جنسیتی خویش بر دیگران است.

… و هی زیر بغل خودش و دوستان مبارزش بر علیه مردان هندوانه می‌گذارد. اما این حالت او دقیقا تکرار سناریوی سنتی و بشدت مذهبی است.او تکرار تراژیک/کمیک امام جمعه تهران است، به حالت زنانه و از همه بدتر او تکرار مسخره نگاه چریکی و انقلابی است که سی سال است عملا مرده است و حال ما بازگشت دوباره این دن کیشوت مضحک را در قابل «فمینیسم چریکی» شادی امین می‌بینیم. او چنان در حال خودبادکردن است که متوجه نیست حالت او مثل قورباغه‌ای است که آنقدر خود را باد می‌کند تا مثل گاو شود و می‌ترکد».

اگر حالت متن «شادی صدر» دقیقا حالت «زنی هیستریک» است که می‌خواهد حال او جای مردان را بگیرد و حال او یکبار «توهین کند و متلک گوید» و شلاق بزند، اعتراف بگیرد، دق دل خالی کند و بدینوسیله دقیقا نشان می‌دهد که چقدر او اسیر و شیدای این روابط ظالم/مظلومی و تمتع سادومازوخییستی از آن است، آنگاه متن «شادی امین» با زبان و نگاهی بشدت پدرسالارانه، مطلق‌گرایانه، سرکوب گرایانه، به حالت« مرد سنتی ناموسی» برای ناموس پاک زنان و بر علیه چشم ناپاک مردان می‌جنگد و موضوعش انتقام از این «مقصر» است. موضوع متن شادی امین نه دست‌یابی به قدرت زنانه، بلکه دست‌یابی به قدرت و تسلط مردانه و آن هم به شکل خشونت‌آمیز و پدرسالارانه آن است. او اکنون می‌خواهد حاکم شرع باشد و دیکتاتوری سنتی زنانه خویش را بوجود بیاورد. این حالت متن او در واقع نمایانگر معضلات عمیق جنسی و جنسیتی نویسنده ای است که با حالات مردانه و سنتی خویش کنار نیامده است و قادر به تحول بخش مردانه خویش به یک « مرد مدرن» و یا قادر به تحول به«زن مردنمای مدرن یا به زبان جنسیتی «بوچ» نبوده است و حالتش بشدت سنتی و ناموسی است. اینجاست که وارد «زیرمتن» جنسی و جنسیتی این دو متن می‌شویم و اصل معضل را دقیقتر می‌بینیم.

3/ …تمنا و یا معضل جنسی و جنسیتی» نهفته در پشت متون شادی امین و شادی صدر چیست؟

حال به متون شادی صدر و شادی امین نگاه کنیم تا ببینم چه رابطه ای میان این «سناریوی اخلاقی و سنتی آنها» و تمناها و هراسهای جنسی و جنسیتی آنها وجود دارد.

در متن شادی صدر به خوبی می‌توان دید که وقتی شادی صدر از « مردان ایرانی» به عنوان مردانی متجاوزگر، متلک گو سخن می‌گوید که حتی آیت الله صدیقی از آنها «صادقتر» است زیرا لااقل حرف دلش را می‌زند، در واقع نه تنها نگاهش را به «جنس مرد» بلکه به «مردان زندگی» خویش بیان می‌کند و این سخنش مالامال از خشم و عصبانیت است. در این نگاه ما با زنی روبرو هستیم که در واقع احساس می‌کند، مردان یا مردان زندگیش، پدران و نیاکان فردی و یا اجتماعی هیچگاه با او صادق نبوده‌اند و ارزش احساسش را نفهمیده اند. این« خشم و رنجیدگی نارسیستی» عمیق نااگاهانه/ آگاهانه در شادی صدر است که اصلا این سناریو سیاه/سفید و مطلق‌گرایانه او از رابطه زن و مرد ایرانی را ایجاد می‌کند و برای خیلی ها به سرعت این احساس را بوجود می‌آورد که اینجا موضوع تنها یک افشاگری ستم اجتماعی نیست. بلکه موضوع همزمان یک «رنجیدگی نارسیستی عمیق و عاشقانه» از «دیگری»، از مرد و مردان نزدیک است.

موضوع معضلات جنسی و جنسیتی نهفته در نگاه شادی صدر اما وقتی عمیقا فهمیده می‌شود که ما مهمترین جمله او را به حالت جنسی بفهمیم. یعنی آنگاه که او به حالت ظالم و مظلوم رابطه مرد و زن ایرانی در رابطه با حجاب و متلک اشاره می‌کند و در واقع در «ترجمان صحیح» و همراه با طنز سخن او می‌گوید که « مردان به زنان به زور «حجاب می‌کنند» و زنان مظلومانه «حجاب می‌دهند». مردان «توهین می‌کنند» و زنان «توهین می‌دهند». در اینجاست که ما با برخی فانتزیهای عمیق سادومازوخیستی نهفته در این نگاه روبرو می‌شویم. ما با هراسها و احساسات عمیق جنسی ناآگاهی روبرو می‌شویم که مشخص است شادی صدر به آنها نپرداخته است و آنها را در زندگی خویش نپذیرفته است.

….بنابراین من به خانم شادی صدر واقعا پیشنهاد دوستانه می‌کنم که حال در خارج از کشور به این مباحث عمیق درونی خویش بپردازد. مباحثی که طبیعتا من نیز برای جلوگیری از بدفهمی بیشتر، به حالات و اشکال مختلف آن در متن ایشان نمی‌پردازم. امروز نزد روانکاو رفتن یک موضوع بدیهی بایستی برای یکایک ما باشد…

معضل جنسی و جنسیتی نهفته در متن شادی امین در جایی عمیق‌تر و سخت‌تر است. در معنای روانکاوی « هر رابطه جنسی یک رابطه جنسیتی» است. یعنی در رابطه جنسی ما تنها با دو نفر روبرو نیستیم که همدیگر را بغل می‌کنند و با هم می‌خوابند، بلکه همزمان نفر سومی نیز در رختخواب هست و او همان دیسکورس، قانون و تصورات و توقعات جنسیتی و جنسی از خویش و دیگری است. تصوراتی که ساخته تمنای دیگری یعنی ساخته دیسکورس و فرهنگ است. در این معنا هر رابطه جنسی، چه دگرجنس‌خواهانه یا همجنس‌خواهانه و لزبینی، دارای ساختار مشابهی است. به این معنا یک طرف بیشتر حالت مردانه و به معنای «فالوس داشتن، قدرت داشتن» … ازینرو همانطور که دشمن مردان است، دشمن نگاه مخالف و متفاوت است و بنابراین وقتی از کوره درمی‌رود که این متن متفاوت و انتقادی را مردی بنویسد. آنگاه دیگر برایش قوزبالاقوز است…

حال دوستان امیدوارم که لااقل آنچه مورد اعتراض ماست، برایتان مشخص شده باشد و جوابی به سوالات ما بدهید. همانطور که امیدوارم این نقدی که به ناچار مفصل شد، به شما دوستان نمونه‌ای جدید از نقد را نشان بدهد و توانایی این نقد نو. با آنکه باز هم هیچ کاری تنها توسط یک فرد صورت نمی‌گیرد، زیرا نمونه های خوب دیگری از این نقد چندفاکتوری را می‌توان در میان این نسل نوی زنان و مردان دید که به نقد نظرات شادی صدر پرداخته‌اند و هم قدرت متفاوت این نقد را دید. همانطور که می‌توان دید که چطور قدرتهای شما دوستان و نکات قوی نقدتان، آن قدرت مشترک و پیوند مشترک میان ماست. آن چیزی است که به ما کمک می‌کند به شیوه پارادکس همراه با علاقه/نقد و احترام متقابل با یکدیگر بحث کنیم. سناریوی بحث و چالش را مدرن سازیم. ازینرو در این بحث میان ما و شما نه خشمی است و نه تلاشی برای خراب کردن و نفی دیگری . نه تهمت جنسی و یا جنسیتی و شانتاژ وجود دارد و نه بازی سنتی ظالم/مظلومی. چرا؟

چون ما و شما قادر بودیم سناریو را تغییر دهیم. متن یکایک ما صاحب این سناریوی نو و بر اساس روادارای مدرن و نقد متقابل مدرن است و این سناریو دقیقا این رفتار و احترام متقابل را ایجاد می‌کند و جلوگیری از بی‌حرمتی به یکدیگر. یا باعث می‌شود من با وجود یک نقد نو و عمیق مرتب بر تفاوت میان نویسنده متن و شخص ورای متن، میان شخص خصوصی و عمومی تاکید کنم. حال می‌توان دید که چرا آن نگاه سنتی شادی صدر و شادی امین به این حالات بی‌مرزی و به توهین و متلک جنسیتی می‌انجامد. یعنی به همان چیزی که می‌خواهند نفی اش کنند و بحث ما به نقد متقابل یکدیگر … در حالیکه خشونت دشمن چالش است و به اینخاطر خشونت لال است. به این خاطر دو متن شادی صدر و شادی امین در خویش دچار این خشونت سازی هستند و محکوم به تکرار سناریو «توهین و متلک جنسیتی»، محکوم به مطلق گرایی و تکرار تراژيک/کمیک سناریو سنتی ظالم/مظلومی. همانطور که حال خودشان و یا حامیانشان چه بخواهند و یا نخواهند، شروع به شانتاژ و تهمت جنسی بر علیه من و دیگر منتقدان می‌کنند…،

خواننده منصف نام ایمیل

آقای توکلی گرامی، برای شما که سردبیر روزنامه اینترنتی هستید، بسی جای ناراحتی و نگرانی دارد که حاضر به پذیرش اشتباه خود که متهم کردن بنده به نوشتن آن کامنت کرده اید نیستید. شما میخواهید باور کنید میخواهید نکنید، من مطلقا به بخش فرهنگ گفتگو نگاه نمی کنم و اصلا نمیدانستم که شما مطالب را در آنجا تکرار می فرمائید. یعنی میگوئید دو نفر نمیتوانند نظر یکسانی داشته باشند؟

بسیار ممنون از شما که با چاپ آن مرا در نظرم محکمتر کردید. در ضمن نمیدانستم این آقای برادری در آلمان زندگی می کنند، به اطلاعاتم افزوده شد.

آقای توکلی، من در مورد این آقا تحقیق خواهم نمود و برای اثبات نظرم که این بنده خدا اشکال روانی دارد، مطلبی را تهیه خواهم کرد و برای شما خواهم فرستاد، آنگاه شما منصفانه تصمیم بگیرید که چاپ کنید و یا نکنید، با اسم و ایمیلم خواهد بود.

در خاتمه بگویم، شما مرا متهم به دروغگویی کرده اید. کامنت را در معرض قضاوت خوانندگان خود میگذارید تا با تشابه مضمونی نه نوشتاری که بین دو خواننده سایت شما وجود دارد، یکی را محکوم کنید. هشیاری زیادی نمی خواهد که ثابت شود این دو کامنت مال دو نفر متفاوت است. شما اگر به نوشته این استاد توجه دقیق بفرمایید، نحوه کاربری لغات و اصطلاحات فلسفی و تاریخی را مخدوش بکار می برد، از انسجام فکری برخوردار نیست. به اصلاح خودمانی این آقا قاطی کردس، و عمل شما در دفاع یکطرفه کار خطایی است. اتهام نیز روش پسندیده ای نیست برادر.

آقا یا خانم منصف توهین های شما و حالت سخن گفتن شما مثل حالت کچلی است که اسمش را زلفعلی گذاشته بود و تازه میپرسید مردم چرا به اسمش میخندند. شما اگر واقعا توانایی نقد دارید، این گوی و این میدان. بفرمایید نشان دهید و قضاوت را به عهده خوانندگان بگذارید. دوم اینکه اگر واقعا شما نقاد و مدرن باشید که خوب میتوانید مشکلات نگاه منو در متنم ببینید و بیان کنید و نیز تفاوت عرصه عمومی و خصوصی را بفهمید، اما خوب شما با همین چندتا حرفتون و اینکه حالا میخواهید گشت ارشاد و کمیته انقلاب بشوید و از مفاسد من سر در بیاورید و مرا افشا کنید، نشان دادید که چقدر روحیه و اخلاق حزب اللهی در شما وجود دارد. حتی اینقدر گیجید که نمی بینید این حرفا رو در این سایت جلوی جمعی میزنید که همشون بهرحال متخصصان و تجارب فراوان سیاسی/اجتماعی و غیره دارند و به حرف شما میخندند.

یا از همه بدتر جلوی یک متخصص روان درمانگر این حرفا را میزنید. به قول معروف جلوی قاضی و معلق بازی. راستی ستوان کلمبو ایرانی! اگر خواستی در مورد من تحقیق کنی، از سایتم شروع کن و حتما یادت نره نشون بدی که ما نیروهای مدرن چقدر لیبرتین و فاسد زیسته ایم. کاشکی که لااقل نوشته خانم هایده مغیثی را میخواندی که حال با لحن دوستانه همان موضوع ظالم/مظلومی در سناریو شادی صدر را نشان میدهد و یا به شادی امین می اندازد که اکسیون مردان با حجاب یک کار مدرن بوده است. کاری که هیچ زن دیگری در همین سایت جرات نکرد. چرا؟ زیرا خوب در این روابط فمینیسمی ایرانی نیز روابط قدرت بسیار قویه و گاه هراس از یکدیگر و به ویژه هراس از حملات این فمینیسم چریکی و ساکت ماندن و دم نزدن زیاده. خوبه بعضی وقتا اینجا نیز کمی جسارت داشت.

بنابراین دوستان هم به هم احترام بگذاریم و قدر یکدیگر را بدانیم و نیازمان به یکدیگر را درک ... آنگاه چنین کسانی مثل این خواننده منصف هر چه بیشتر پی می برند که جز دایی جان ناپلئونی نیست که اسباب خنده و مزاح مشترک ما را ایجاد می کند.

خوب زلفعلی حالا کی میخواهی افشاگریتو شروع کنی به عنوان کمیته انقلاب اسلامی خارج از کشور. اصلا میتونی از خونت پاشی بیایی بیرون دنبال من بگردی. یا بلدی آلمانی بخوانی تا مطالب منو به آلمانی ببینی و افشا کنی. واقعا جوکی هستی شما.

در انتها آقا یا خانم منصف شما که هنوز اینقدر بالغ و مدرن نشده اید که بیایید با اسم خودتون حرفتون را بزنید و انتقاد کنید، شما که مثل ترسوها از تو تاریکی تیر می اندازید و حتی یاد نگرفته اید که یک شخصیت حقیقی و حقوقی بشید، فرد مدرن شوید، شما خوب چطور جرات میکنید نقد بنویسید و خودتان را نشان دهید. برای این کارها، برای اینکه بتونید مثل یک زن مدرن و یا مرد مدرن وارد عرصه چالش و نقد مدرن شوید، بایستی یک چیزی داشت که شما ندارید، اگر گفتید چی؟ شما واقعا مضحک و خنده دارید ترسوی کوچولو.

2010-05-07 تاریخ خواننده منصف نام ایمیل

آقای برادری اتفاقا من به چیزی که خواسته ام رسیده ام. همین صحبتی که با من داری، نشاندهنده درون اشکالدار شماست. بکار بردن کلمات درگاراژی، بسیار دور از شأن یک روانشناس و رونکاو است. بیشتر بنویسید تا آن اعماق درونی ات را که دست آموزفرهنگ جمهوری اسلامی است بیشتر به خوانندگان این سایت بنمایانی. قصدم از گذاشتن کامنت در اینجا بیشتر برای آقای توکلی بوده است که به اشتباه از شما طرفداری کرده است. ترسو کوچولوها با بدن گنده ها و مغز کوچکها طرف صحبت نخواهند شد

2010-05-08 تاریخ dariush Baradari نام piranmoghan@yahoo.de ایمیل

خانم نامنصف شما به تنها چیزی که دست آوردید اینکه هر چه بیشتر نشان دادید چقدر سنتی هستید. زیرا اگر اول تهمت میزنید و میخواهید افشا کنید،حالا یکدفعه جا میزنید و حال مظلوم میشید. یعنی شیوه حرکت و برخورد یک زن هیستریک سنتی که هیچوقت پی نبرده چرا به خوشبختی عشقی و جنسی دست نیافته و نمی یابد. یکی از مهمترین خصلت انسان مدرن اینه که اجازه توهین به خودش را به کسی نمیدهد، خواه توهین

کننده زن یا مرد باشد. آنچه هم که گفتم شما ندارید، آن چیز شجاعت مدنی و شهروندی بود نه آن چیزی که فکر کردید. زیرا انسان مدرن قبل از هر چیز خویش را از زیر بار احساس گناه و نگاه دیگری نجات میدهد. برعکس هر وقت بخواهی بفهمی که سنتی ایه بایستی به سناریو رابطه اش با دیگران برخورد کنی. زیرا مرد و زن سنتی ایرانی یا بدهکاره یا طلبکار، یا ظالمه یا مظلوم و هیچوقت سهم خودش در بدبختی خویش را نمیخواهد قبول کند و یا سهم دیگری در بدبختی یک عشق مشترک و رابطه مشترک فردی یاجمعی. بذارید حالا که از روانکاوی حرف میزنید یکم چیز یادتون بدم. شما در همین چند جمله نوع رابطه خودتونو با مرد و زندگی نشان دادید.یکی از کارهای مهم یک روانکاو پروفیل شناسی بیمار خویش است. اگر فقط از روی همین چند جمله شما بخواهم شما را بببیم، مشخص است که شما یک زن بین سی و پنج تا پنجاه سال هستید که احتمالا در آلمان زندگی میکند و یا تنها است و یا در یک رابطه ناموفق قرار دارد و جرات نمی کند بیرون بیاید. از طرف دیگر مشکل شما این است که حتی هیچوقت ندیده اید چرا روابط شما بهم میخورد. زیرا نگاه شما سمی است و خشن است و بدبختانه حتی خشونت خویش را نمی بینید. آن چیزی که کیانوش به شما توضیح داد و کامنتهای شما بیان این خشونت و توهین است. مشخص است که در روابط خصوصیتان نیز هیچگاه متوجه نبودید که چقدر حالات هیستریک و توهین آمیز دارید. من مطمئنم شما اول از رابطه با مرد ایرانی بیرون اومدید با این ادعا که مرد ایرانی تصاحب گر و نفهم است وبعد باز هم در رابطه با مرد آلمانی دچار همین مشکلات شدید و حالا میگید همه مردها مشکل دارند و مردسالارند و همه اینها برای اینکه یک لحظه متوجه خطاهای خود نشوید و در آینه ننگرید. اینجاست که بشدت تراژیک/کمیک و متناقض میشوید. اول می آیی توهین میکنی، بعد ادعا میکنی توهین نمیکنی و حالا بشدت مظلوم میشی. این حنای شما زنان و مردان سنتی پیش نسل ما رنگی ندارد و فقط باعث خنده ماست. همین است که وقتی من می بینیم شادی صدر برای شما خدایی میشود وقتی توهین میکند یاد این حرف فروغ می افتم که می گفت در سرزمین قدکوتاهان معیارهای سنجش بر مدار صفر حرکت می کنند.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید