درسایه امید زندگی کنیم

سفرزندگی براز فراز ونشیب است. برخی از ماها روزگار سختی را میگذرانیم حتی مشکلتر ازآنچه بتوان تصور کرد. اما شاید یک روز روشن هنگامیکه ازخواب صبحگاهی بیدارمیشویم همه چیزناگهان تغییرکند. زندگی سرتاسر مقابله و بر ازملاقاتهائی است که تاثیر بسزائی درطراحی سرنوشت آینده ما وبچه هایمان دارد. یکی از مقتضیات زندگی اینست که کودکان خرد را از والدین یاد بگیرند وتحصیل را خود کسب کنند. آنها میتوانند از راههائی که عبور کردیم وتجربیاتی که آموختیم استفاده کنند. مشکلات وبلاتکلیفی و حیص وبیص های زندگی را به آنها روکنیم. عقاید آنها را سئوال کنیم و در دیالوگ با آنها سرتا با گوش باشیم. درواقع درهر نقطه اززمان, ما در زمان حال هستیم. منتظر آینده هستیم وبه گذشته حساب میکنیم.

زندگی وقوه متحرک آن نه همیشه این امکان را بما میدهد که انرزی مثبت را به خانه ویا به محل کار ببریم. بهتر آنست که گاهی مخالف جریان آن حرکت کنیم که بتوانیم کلید درست را که درآن عدالت وهمچنین حساسیت وجود دارد بیابیم. ترس از ناراحتی وجدان مطمئن ترین راه برای جلوگیری از گزافه گوئی واعمال نادرست ورفتاری که شایسته نیست, میباشد. از اینکه شکست خوردید بی تفاوت وناامید نباشید زیرا که همیشه راهی برای چاره جوئی یافت میشود. بهمین طریق از روابطی که سنگین هستند ودرآنها اعتماد نیست مانع شوید. هرملاقات ومیعادگاهی جای خود را دارد که باید به آن توجه شود. آن لحظه ها وماجراها هریک انگیزه ای هستند که فرصت فعالیت به شخص را بدهند. بیماری نیز میتواند مثبت باشد نه فقط منفی. این امکان هست که مریضی نبوتی برای برآورده کردن خود بیماری باشد که توجه شخص را به آن و به خود معطوف بدارد ونسبت وتناسب زندگی را واضح سازد.

دراجتماع دیدارهای اجتماعی مطبوع حاصل میشوند.

همچنین رابطه صمیمی, نوعی ماجراجوئی که بین انسانها رواج دارد درآن انرزی مثبت نهفته است. شخص بموازات با دیگری به نیازهای منحصر بفرد خود بی میبرد. درحقیقت دراین ارتباط شخص ضمیردرونی خود را با دیگری تشکیل واحد میدهد. برای هرانسان زمان آن فرا رسیده که تغییری اساسی درزندگیش ایجاد کند. این مرحله ای است که توسط آن قادرخواهیم بود بخود بیائیم وبیشرفت کنیم. حتی اگر بالا رفتن ازبله های ترقی ساده نباشد. اما هنگامیکه دراین جنبش به قله میرسیم واطراف را نگاه میکنیم متوجه میشویم که تلاش ما ارزش داشت. یکی ازشگفت انگیزترین ها, هم اکنون یعنی همین لحظه است که متاسفانه نمیتوانیم ازآن استفاده کنیم. چنانچه مایل بودیم دردنیائی زندگی کنیم که همگی یک نوع طرز تفکر داشتیم ویک فرم عمل میکردیم تصورکنید که چقدر زندگی میتوانست کسل کننده باشد. نمیتوانیم منطق خود را با جبر به دیگران تحمیل کنیم مگر اینکه با درک صحیح. بعضی اوقات بهترآنست که توقف کنیم وفقط گوش دهیم تا بتوانیم به هدف برسیم. تشریح مهمی درزندگی ما کم هست وآنهم شکستن کد رمزی ماهیت زندگی است. هان...زندگی طبق روش دیگران اداره شد ونه به میل وسبک ما. بدین وسیله مجبور شدیم آنچه برما گذشت به اتفاقات دیگران تطبیق دهیم. لبخند دراینجا نقش مهمی بازی میکند که میتواند بهمین سادگی خود را برآورده کند. اینک درمییابیم که مسیردرستی را دنبال میکنیم.