رفتن به محتوای اصلی

گذر ایران گلوبال از نخبه ستیزی چپ و راست علیه هم!

گذر ایران گلوبال از نخبه ستیزی چپ و راست علیه هم!

شجاع الدین شفا و هژبر یزدانی دو نخبه از اردوی «راست » جامعه در تبعید در گذشته اند ...آیا ایران گلوبال بعنوان یک سایت اطلاع رسانی مستقل ، می بایست به مانند سایت های چپ در باره این دو شخصیت راست ، سکوت پیشه می کرد. و یا به مانند سایت جرس ..برخلاف سنت مطبوعات ایرانی که معمولاً در حق درگذشتگان تندی نمی کنند، از شجاع الدین شفا با عنوان نویسنده «متهتک» یاد می کرد...؟ جوامعی موفق اند که مطبوعاتش به معرفی نخبه گان چپ و راستش بپردازد و سکوت در این موارد یعنی رواج فرهنگ نخبه کشی چه چپ و چه راست ... متاسفانه چپ و راست اپوزیسیون ،فرهنگ سکوت را نسبت به نخبگان طرف مقابل در پیش گرفته اند بطور مثال وقتی به آذین و احسان طبری درگذشته بودند راست ها یا سکوت کردند و یا روش حتاکی در پیش گرفته بودند... وما از سد نخبه کشی و نخبه ستیزی گذشته است....

درباره هژبر يزدانی، سرمايه‌دار معروف و افسانه‌ای!

شجاع‌الدین شفا: زندگینامه، آثار و سوابق اداری و افتخاری

شجاع الدین شفا؛ حکایت دین ستیزی از دیار قم

عزیز :

اگر بی احترامی به نویسنده و مرحوم نباشد می خواستم سئوال کنم که اهمیت این مطلب یا ضرورتش درکجاست که در اینجا درج گردد ؟

کیانوش توکلی :

جناب عزیز _ یکی از وظایف اساسی ایران گلوبال ؛اطلاع رسانی است؛ هژبر يزدانی دیروز درگذشت ؛در باره او آخوندها و کمونیستها سه دهه دروغ به خلق الله تحویل داده اند ، من شخصا در ترکمن صحرا شاهد نابودی صعنت دامداری توسط انقلابیون بوده ام_ همه گوسفندان را سر بریدن تا قبل از اینکه دولت اسلامی آن را مصادره کند؛ آن را در بین ترکمن ها تقسیم کردند و آنقدر گوشت زیاد شده بود که آن را برای پیشمرگ های کردستان ارسال کردند !

متاسفانه ما به دلیل ضدیت کور با کاپیتالیسم ، موجب نابودی صعنت و سرمایه گذاری در کشور شده ایم واکنون ایران نه تنها جذابیتی برای سرمایه خارجی ندارد بلکه سرمایه داخلی هم سی سال است که راه فرار به خارج از کشور را پیموده است و در عوض دوبی به مانند آهن روبایی که سرمایه های نه تنها ایرانی ها بلکه سرمایه جهان را بخود جلب می کند و کارگز ایرانی با هزار بدبختی و خواری بعنوان کارگز به دوبی می روند . آری چنین است که پس از سی سال بایستی حقیقت را بگویی و چنین کردم

توپوز اوغلو :

بنظرم آقای توکلی شیفته گانگسترهاست!!!

آقای توکلی عزیز،

کم کم داره اعتماد من نسبت به شما ازبین میره. این چه طرز استدلاله که ازبین بردن گوسفندان درترکمن صحرا توسط انقلابیون میتواند مایه تبرئه هژبر یزدانی از سیاهکاریهایش باشد!! آخه بقول معروف «گودرز به شقایق چه ربطی داره!!»

من به درستی با گوشهای خودم از یک مهندس کشاورزی در سال 1375 در تهران شنیدم که هژبر دامداری اورا درحوالی همدان با قراردادن مسلسل وتفنگ واسلحه های دیگر درمزرعه توسط ایادی هژبر وخبردادن به ساواک که درآنجا دارند تروریست تربیت میکنند، ازچنگ او وشریکش خارج کرده ونزدیک بوده که آنها به همان اتهام اعدام شوند. ولی چون پدر شریک مهندس از زمان رضاشاه جواز نگهداری وحمل اسحه های گرم راداشته، برآن اساس از مرگ نجات پیدامیکنند. میگفت با هزار زحمت ومرارت چند رأس گوسفند نروماده قره گل را از استرالیا به ایران آورده بودند وداشتند نسل آنهارا زیاد میکردند که ماجرا به گوش هژبر رسید ومزرعه را با توطئه از چنگشان درمیآورد. اگر به سابقه گوسفند قره گل توجه کنید، این گوسفندایرانی الاصل بوده و دارای پشم وگوشتی مرغوب است ودر زمانهای قدیم انگلیسیها به این موضوع پی برده وتمام گوسفندها را از ایران جمع آوری کرده وبه استرالیا برده بودند. درمقابل قالی بافان ایرانی که از دوران باستان آن پشم را میشناخته وباآن قالی میبافتند، مجبور بودند تا باپرداخت مبالغ کلانی پشم آن گوسفندان را از تجار انگلیسی بخرند. واردات گوشت آن گوسفندان هم که جای خودداشت. بهمین خاطراست که ایرانیانی که درایران سالها زندگی کرده اند، تنها مزه کباب را یا درایران ویا دراسترالیا می یابند. حالا از شما می پرسم که آیا شما عمل هژبر را دردست اندازی به مال مردم، کاری درست وملی میدانید؟

وامادرمورد کستاریکا...بروید وتحقیق کنید که درآنجا به چه کسانی وبا چه مشخصاتی پناهندگی میدهند. پسر بزرگ هژبر را گانگسترهای آمریکای لاتین که اورا رقیب خود میدیدند، ترور کردند. قصر آقای هژبر در کستاریکا بالای تپه ای واقع شده ومشرف برقصر رئیس جمهور آنجاست. برای ورود به قصر آقای هژبر باید از هفتخوان رستم بگذری. تمام این هفتخوان راهم افسران عالیرتبه فراری رژیم شاه که به آنجا پناهنده شده اند وباحقوق ناچیزی زندگی میکنند، حفاظت میکنند.حکایت میکنند که درآنجا بانکی بدون سرمایه راه انداخته بود و توسط آن اعتبار اسنادی صادر میکرد که بانکهای دیگر بعداز ضررهای هنگفت دیگراسنادش را قبول نمیکردند. از کارهای دیگرش که گفته میشود، صدور قهوه وازده وفاسد وتبلیغ به جلب سرمایه داران به کستاریکا برای سرمایه گذاری برای پرورش درختهای گیلاس گرمسیری که چوب آنها در پارکت بکاربرده میشوند بوده است که سرمایه های همه شان دود شده ورفته به هوا.

تازه آقای محترم فکرتان را بکار بیاندازید که آیا یک آدم یک لا قبا، بعداز مدت نسبتاً کوتاه مگر ممکن بوده تااز راه درست به آن همه ثروت افسانه ای دست پیداکند؟

آقای توکلی عزیز...دست خوش بابا!!

کیومرث نویدی :

درگذشت مترجم و محقق برحسته شجاع‌الدین شفا را باید به همه‌ی اهل فرهنگ ایران تسلیت گفت. گو بسیاری از باورهای من و او ناسازگار بوده‌باشند. یادش گرامی باد.

عارف :

نویسنده این کیست ؟

عباس معروفی نویسنده و احتمالا همشهری هژیر یزدانی ، نویسنده ضد چپ و همکار رادیو زمانه در سوئد چون گاهی نیازبه مطالب برای انتشار دارد ، ممکن است سراغ هر موضوع عجیب یا غیر مهمی برود .

سعید از لندن :

در رابطه با هژبر یزدانی باید بگویم که من از اهالی لواسانات در شمال شرقی تهران هستم که این منطقه مشرف به دشت لار است که منطقه بسیار وسیع با علف فراوان و مناسب دامداری است. بعد از اینکه هژبر به عنوان یک دامدار بزرگ وارد این حرفه شد با استفاده از نفوذش در دربار توانست تمام مراتع مرغوب دشت لار را تصرف و دامهایش را در تابستان در ان منطقه اسکان دهد با این کار تقریبا تمام دامداری محلی دچار مشکل شد و دامداران خرده پای منطقه لواسانات مجبور به فروش دامهای خود به دیگران و از جمله به هژبر شدند. از طرف دیگر رودخانه معروف لار که یکی از بهترین ماهی قزل آلا در جهان را دارد با حضور عوامل هژبر یکی از منابع غذایی اهالی منطقه را از دست آتان خارج و با کسانی که مخفیانه سعی در صید ماهی داشتند به شدت برخورد میشد بهمین لحاظ هژبر در بین مردم لواسانات چهره منفوری بود.

هژیر از نظر مادر فرح :

مادر فرح پهلوي وي را چنين توصيف نموده است. «هژبر يزداني در حلقه دوستان و نزديكان شمس پهلوي قرار داشت. من بارها، هژبر را ديده بودم به انگشتان دستش انگشتري هاي گرانبها داشت كه يك فقره آن انگشتري الماس به ارزش پنج ميليون دلار بود... او بهايي بود. تخطي و خلافكاري و قانون شكني وي به اندازه اي بود كه وقتي تصميم به احداث يك مجتمع دامداري در سنگسر گرفت، همه روستائيان و زمين داران مسلمان را با زور از آن منطقه اخراج و زمين هايشان را تصاحب كرد. هژبر علاوه بر دامداري، بانكداري و سرپرستي صنايع و كشاورزي، قاچاق جواهر و طلاي ايران را عهده دار بود. بر هيچ كس پوشيده نبود كه هژبر نمي تواند بدون داشتن پشتوانه قوي به راحتي محموله هاي گرانبهاي خود را از مبادي ورود و خروج كشور عبور دهد.

محمدرضا براي آن كه متهم به حمايت از بهائيان نشود، هژبر را به ميهماني ها و محافل و مجالس خود راه نمي داد. زماني هم كه به مناسبت سالروز تولد فرح، يك رشته جواهر عتيقه متعلق به كاترين دوم (امپراتريس روسيه) را به عنوان هديه فرستاد، فرح از قبول آن امتناع كرد. چند هفته بعد، اين رشته جواهر را بر گردن و لباس شمس ديديم و متوجه شديم، هژبر براي آن كه به دخترم دهن كجي كرده باشد، جواهرات را به شمس بخشيده است.»

ثروتمندان دزدان با چراغ وروز :

بیچاره چه آدم خوبی بود.!فقط معلوم نبود از کجا این همه ثروت را آورده بود ذر اینکه آخوندها دزد ه ستند هیچ شکی نیست ولی در اینکه کسی هم از راه درست ثروتمند شود یک دروغ است . هیچ ثروتمندی ازراه صادقانه میلیونر و میلیاردر نمیشود مگر با غارت و استثما ر دیگران . این همه قصه بافی و در مقابل جنایت رژیم جنایت کاران دیگر را توجیه کردن واقعا یک روی تاریخ میخواهد که ظاهرا بعضی جنایات رژیم را برای رو سفیدی یک مشت جنایتکار دیگر میخواهند مورد استفاده قرار دهند.هیچ ثروتی بدون ظلم جمع نمیشود

کریم :

ناسیونالیسم ولایتی

من فکر کنم غرض نویسنده مطرح کردن و یادی از ولایتش یعنی دهکده یا شهرک سنگسر باشد . در اروپا اصطلاحی هست که به آن ناسیونالیسم محلی میگویند و نشانه تنگ نظری و محدودیت ذهن و ولایتی بودن است .من هم دوست دارم اگر کدخدای دهات مان جان به جان آفرین داد مقاله ای در باره او بنویسم و در سراسر جهان پخش کنم .در ولایت ما ضرب المثلی است که میگوید تا زمانیکه در قشلاق برف نزدیک بود سگ ایل روی آن ... .. و حالاکه به ییلاق آمده اند ، در فرغان آن برف ، سگ گله زوزه می کشد . یعنی حداکثر اینگونه مطالب نشان از نوستالژی دوری از ولایت دارند .ناگفته نماند که معروفی هر از گاهی یک موضوعی پیدا میکند تا در باره آن چیزی بنویسد.قبلا اغلب آثار ادبی را ایدئولوژیک یعنی چب نام می نهاد و نویسنده آنرا غیرجدی می نامید .

حسین:

من چند جا به سطحي بودن برداشت روشنفکران ايراني اشاره کرده ام اما اين چند روزه دو نمونه جالب به چشمم خورد که بد نيست اشاره اي به آنها بکنم. در يک مورد جناب کيانوش توکلي در ارتباط با مرگ هژبر يزداني مينويسد: “در باره او آخوندها و کمونیستها سه دهه دروغ به خلق الله تحویل داده اند ،” و در ادامه ميگويد که “متاسفانه ما به دلیل ضدیت کور با کاپیتالیسم ، موجب نابودی صعنت و سرمایه گذاری در کشور شده ایم” و “پس از سی سال بایستی حقیقت را بگویی و چنین کردم “. انصافا حقيقت مطلب در مورد سيستم سرمايه داري دوره پهلوي و يکي از نمايندگان شاخص آن هژبر يزداني چيست؟. آيا ضديت کور “ما” با کاپيتاليسم موجب نابودي صنعت و سرمايه گذاري در کشور شده و يا اساسا صنعت و سرمايه گذاري زمان پهلوي اساسا به آن کاپيتاليسمي که اساس آن مبتني بر رقابت آزاد سرمايه، سيستم آزاد نشر اطلاعات مالي و دموکراسي سياسي است شباهتی نداشت. سيستم دوره شاه چيزي جز تسلط مافياي دربار و عمله جات وي

بر محور هاي اقتصادي نبود که بر اساس تقسيم درامد نفت و اعطا ليسانس های نان آور بر اساس معيارها و مصالح خانواده مافيا عمل ميکرد. رقابت سالممي که توسعه اقتصادي بر اساس آن بنا شده باشد در کار نبود. صرف نظر از کارخانجات دولتي که روي سياست خارجي هر دوره و مصالح منطقه اي ايجاد ميشد، در بعد سرمايه گذاري کلان شخصي، همه چيز وابسته به مافياي دربار بود. هيچ سرمايه گذاري بزرگ نه در صنعت و نه در کشاورزي و نه دامداري ممکن نميشد مگر دمش به يکي از شاخه هاي اين مافيا وابسته باشد. بيدليل نبود که توده مردم و حتي سرمايه داران متوسطي که از حوزه بخور بخور اين مافيا کنار بودند يک پارچه به انقلاب پيوستند. نتيجه انقلاب البته به تغيير اساسي سيستم که منجر نشد هيچ، باعث آن شد که سيستم مافيائي حریص تر جديدي بر اقتصاد حاکم شود که خيلي ها را در حسرت پدر خواندگان دوره پهلوي گذشته است.

در نمونه دوم ميتوان از يک از نمايندگان شاخص مافياي سياست دوره پهلوي شجاع الدين شفا نام برد. کسي که به حق او را ميشود ادامه دهنده تئوريسين هاي راسيستي دوره رضا خان به حساب اورد. کسي که پيشنهاد دهنده لقب “آريا” مهر براي محمد رضا شاه بود و کسي که ميشود گفت نمونه اي از تئوريسين هاي سيستمي بود که به صورت روبناي سياسي همان نظام اقتصادي عمل ميکرد که شاخصترين سرمايه دارش هژبر يزداني به حساب ميايد.

وقتي آقاي کيانوش توکلي هژبر يزداني را به عرش ميبرد و و وقتي آقاي کيومرث نويدي از شجاع الدين شفا تقدير ميکند شخص حيران ميماند که واقعا روشنفکر ايراني در کجاي اين جهان ايستاده است.

شجاالدين شفا/و فقرروشنفكران// :

شجاالدين شفا/ دوست ارجمندبه اين جمله ازنوشته خودتان توجه كنيدواگرامكان داردتوضيح دهيدكه آقاي شفاغيراززبان فارسي(زبان حاكميت ودربار)بكدام يك اززبان هاي كردي -بلوچي-تركي آذري و....خدمت كرده است? اينكه آقاي شفابزبان فارسي خدمت كرده است روح وروانش شادباد. اكنون وقت آن است كه مفاهيم رادقيق بكارببريم مثلاآيا ميتوانيدفرهنگ ايران راتعريف كنيد?اگرمنظورتان فرهنگ فارسي است روشنتر بگوئيدكه بسي قابل احترام است.ولي وقتي شيادانه ازايران وايراني بعنوان اسم مستعاربراي فارس وفارسي استفاده ميشودجزسيه روزي ومقاومت ببارنخواهدآورد. ""در مشهورترین این آثار، با عنوان تولدی دیگر، به این می پردازد که هر سه دین یهود، مسیحیت و اسلام نسخه برداری‌هایی از کیشهای مهرپرستی، زرتشت و مانی اند که "ایرانیان به دنیای کهن ارمغان دادند"..""آيا اراين جمله بوي تعفن برتري وراسيستي به چشم نميخورد???.

مزدک :

روانش شاد هر كه بود با تحقيقاتش براي رهايي نسلهاي اينده ايران از لجن زار اسلامي كمك كرد. روانش شاد.ديشب نه در سوگش بلكه براي همفكري و همرايي با او در مورد اسلام و اراجيف سامي و براي سربلندي ايران زمين باده نوشيدم.

کیانوش توکلی :

دوستان گرامی :سعید از لندن ،عارف، توپوز اوغلو، حسین، کریم و......عرض شود که بنده نه شیفته گانگسترهایم و نه پیرو تفکرات اسلام ستیزانه و آریایی منش شجاع الدین شفا ... آری دو شخصیت و یا بهتر بگویم دو نخبه از ارودی راست جامعه ایرانی در تبعید درگذشته اند.

شجاع الدین شفا و هژبر یزدانی یکی در زمیه اقتصادی فعالیت می کرد و دیگری در زمینه فرهنگی ... ایران گلوبال بعنوان یک سایت اطلاع رسانی مستقل ، یا می بایست در باره این دو شخصیت راست ، سکوت پیشه می کرد(مثل خیلی از سایت های متعلق به چپ ایران) و یا به مانند سایت جرس ..برخلاف سنت مطبوعات ایرانی که معمولاً در حق درگذشتگان تندی نمی کنند، از او با عنوان نویسنده «متهتک» یاد می کردم .

در مورد هژبر یزدانی مطلبی از عباس معروفی که خود سنگسری هست بدستم رسید و با این وجود در هر دو مورد به دانشنامه «ویکی‌پدیا » مراجعه کردم و بیوگرافی این دو تن را از آنجا کپی کرده وبه همراه خاطره ای که شخصا در ترکمن صحرا شاهد آن بودم را نقل کرده بودم .

اری نوشتم درک نادرست از مسایل افتصادی که گریبانگیر نیروهای انقلابی چپ و مذهبی را گرفته بود(که هنوز هم گرفتگی باز نشده) موجب شد که در جریان رویدادهای انقلاب 57 روند سرمایه داری در ایران ضربه جبران ناپذیری بخورد بی جهت نیست که طی سی سال گذشته ،بیش از چند هزار میلیارد دلار سرمایه از کشور فرار کرده است و در عوض امارات متحده مثل آهن ربا نه تنها سرمایه ایرانی بلکه بخشی از سرمایه های جهان را به خود جلب نماید و در این بین بیچاره جوانان تحصیل کرده ایرانی با هزاران خطر خود را به دبی و جاهای دیگر برسانند تا لقمه نانی برای خود و خانواده شان تهیه نمایند . ایا بنظر شما همه این بدبختی را آخوندها بر سر این مردم آورده اند...و در این بین ، روشفکران چپ و مذهبی به چه میزاندر این خرابی نقش داشته اند.؟

دوستان گرامی ، سالها در مورد مرگ زنده یاد صمد بهرنگی به ما دروغ گفته شد که قاتلش افسر ساواک بوده ....اینکه علی شریعتی ، پهلوان تختی و پسر خمینی را ساواک کشته اند که در زمان شاه صد ها هزار زندانی سیاسی بوده ویا ساواک هزاران چریک را کشته است .

در حالی امروز مشخص شده است که در مقطع انقلاب تنها دو هزار و اندی زندانی سیاسی در زندان شاه موجود بود همگی آنان در زمان زنده یاد شاهپور بختیار آزاد شدند و ساواک شاه تنها 345 چریک فدایی را دز زندان و درگیری خیابانی کشته بودو.... .

شاید به دلیل غلو کاریهای عوامانه انقلابیون بود .... وقتی در سال 67 ؛ 4500 زندانی سیاسی طی 2 ماه و با طرح سه سئوال تیرباران شدند ...در جامعه، آب از آب تکان نخورد .. این جنایت ضد بشری هنوز هم در سکوت تاریخ خاک می خورد و حتی اصلاح طلبان مخالف حکومت هم در مورد این جنایت ضد بشری خمینی خفقان گرفته اند....اری جوامعی موفق اند که مطبوعاتش به معرفی نخبه گان چپ و راستش بپردازد و سکوت در این موارد یعنی رواج فرهنگ نخبه کشی چه چپ و چه راست ... متاسفانه چپ و راست اپوزیسیون فرهنگ سکوت را نسبت به نخبگان طرف مقابل در پیش گرفته اند و ایران گلوبال از این سد گذشته است.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید