رفتن به محتوای اصلی

جنبش سبز می باید به خواست هایش برسد

جنبش سبز می باید به خواست هایش برسد

از خستگی نبود که ما هشت ماه پیش هم قدم سکوت شدیم، ارادۀ ما صیقل داشت، کلمات گستردۀ ما از حافظۀ تاریخمان کنده می‌شد و در چشم‌های خیابان می‌غلطید تا شکوه انسان نادیده نماند. ما آرام می‌نمودیم، اما رگبار نور و صدا در رگ‌هایمان جاری بود.

جنبش سبز، یک جنبش اخلاقی/ اجتماعی/ سیاسی است- جنبش شهروندی با تمام لایه‌های آن و با هر چه ظرفیت که می‌توان برای یک جنبش شهروندی در نظر آورد.

آقای موسوی گفت: «زیبایی این پدیده در این است که ایرانیان بسیاری گرد هم آمده‌اند که اختلاف نظرهایشان را کنار نگذاشته‌اند، به رسمیت شناخته‌اند.»

زیبایی دیگر این پدیده در پایبندی مسیر مبارزه به ارزش‌های اخلاقی است، روحیۀ سرشار زنانه‌ای که ارزش‌های اخلاقی جنبش را همراه دستاوردهای سیاسی آن بالا می‌کشد تا راه مبارزه به اندازۀ هدف ارزشمند بماند. روحیه‌ای که هشت ماه است نگران هر لغزش احتمالی حرکت بوده است.

جنبش سبز می‌باید به خواست‌هایش برسد. سرزمین ما هرگز با نسل جوانی این گونه آگاه و پیشرو و این اندازه بیشمار رو به رو نبوده است. اگر این حرکت اعتراضی به خشونت و بی رحمی نظام حاکم ببازد و به کژراهه افتد، اگر این نسل به هر دلیل ناامید شود، واپس رفتن هر تلاش آزادی خواهانه و نوگرا بر خاک ما چنان چشمگیر خواهد بود که شاید نسل‌ها بگذرد و فرصتی برای مرور حکایت تلخ افول جان و روان و اندیشه و عاطفۀ انسان‌هایی که در یک قلمرو جغرافیایی به نام ایران، رواداری‌شان را به بی اخلاقی جمعی سیاست باز باختند، باقی نماند.

استبداد خواستِ تسلط داشتن بر اندیشه و آرمان دیگری- هر کس و به هر شکل- است، خشونت حتی در لحظۀ بازتولید به زایش استبداد- تسلط بر اندیشه و آرمانی که با ما نیست- می‌رسد. ما برای پاک کردن استبداد برخاسته‌ایم، برای ایجاد شرایط برابر برای خود و مخالفانمان. ما با مقولۀ جرم سیاسی و مجازات اعدام مخالفیم، چون باور داریم جان و روان انسان- هر فرد انسانی حتی- چند صداست، انسان را نمی‌توان در یک ایدئولوژی فراگیر یا هر تعریف یکپارچۀ دیگر خلاصه کرد، دگرگونی و دگراندیشی در ذات ماست، ما که انسانیم و «دیگری» بخشی از زندگی اجتماعی و عمومی‌مان است.

بسیار کوشیدند ما را از امر عمومی ناآگاه و دور بدارند، جنبش سبز یک جنبش مدنی است، ما پی ساختن یک جامعۀ مدنی هستیم، جامعه‌ای چندصدا در سیاست، اقتصاد و ایدئولوژی. خورشید پشت ماست- خورشید و تجربۀ نسلی که گرامی ترین دلنگرانی همروزگار ما را بر سیاست این خاک گسترده است: اهمیت دادن به امر عمومی و رها شدن از فرهنگ سیاسی خشن و تمامیت خواهی که بر هرچه دست می‌ساییم سایه افکنده است؛ همان که داریوش همایون «آزاد کردن مردمان از خودشان که بدترين دشمنان خويش‌اند.» تعریف می کند.

همایون می گوید:« سياست از اجتماع، از گرد آمدن مردم پديد مي‌آيد؛ از آن پرهيز نمي‌توان کرد. مي‌بايد سياست بهتري داشت.

کنار گذاشتن مردم از سياست که پيش از انقلاب اسلامي ‌روال اصلي جامعه ما بود به نزاري atrophy سياست و جامعه انجاميد. پرتاب شدن آنان به سياست انقلابي شيرازه کشور را از هم گسيخت و گريختن‌شان از سياست به پايندگي رژيمي ‌که نمي‌خواستند کمک کرد. پاسخ مسئله نه در انحصار کردن سياست بوده است، نه سياست زده شدن و رمه وار در پي رهبر فرهمند افتادن، نه از سياست گريختن. شکست سياسي ما پس از يک سده تکاپوي پيشرفت و تلاش امروزي شدن، ما را به اين شرمساري جهاني و تاريخي انداخته است. مي‌بايد سياست خود را بهتر کنيم.»

جنبش سبز دگراندیشی را باوردارد، به رسمیت می‌شناسد، محترم می‌شمارد، سیاست در جنبش سبز واژه‌ای پلید نیست، واقعیتی است که به زندگی ما، به جنبش شهروندی ما ربط دارد.

فرهنگ سیاسی مه آلود ما دارد در رنگ سبز ورق می‌خورد تا ما دیگر در بهانه‌های روزانه گم نشویم و از خاک خفته در باران ننویسیم. روح گمشده‌ای که در صدای سکوت ماست، باورهای فرسوده، بحث‌های بیهوه پیرامون گذشته، و تجربه‌های بی تأمل را به دریا ریخته است.

شاخه‌های درختان پشت پنجره دیگر مردد نیستند. اگر ما بخواهیم، اگر فرهنگ سیاسی خود را خوب‌تر کنیم، اگر سیاست بهتری داشته باشیم، شاخه‌های مبهم میوه می‌دهند.

خیابان تنها عرصۀ مبارزۀ ما نیست، برای مبارزه با ناامیدی و مرگ، ما می‌باید بیشتر و زیباتر زندگی کنیم، خوب‌تر ببینیم، درست‌تر و خردمندتر اعتراض کنیم- خردمندترینی که می‌شناسیم- تا لحظه‌ای شبیه ذهنیتی که با او در مبارزه‌ایم نشویم. ما برای ساختن برخاسته‌ایم، برای آفریدن، پیش رفتن، زیبا شدن و تازه کردن؛ حفظ اخلاق در جنبش اعتراضی ما، امری عمومی است، چنان که سیاست. هامر شولد می‌گوید: «سیاست عبادت عصر ماست.» و سعدی مانند همیشه خردمند است: «عبادت به جز خدمت خلق نیست.» جنبش سبز سیاست را به همۀ ما سپرده است، اخلاق را هم؛ نگذاریم شاخه‌های پربرگ در طوفان غرق شوند. ما ایرانیان اگر امروز با هم مهربان نباشیم میهنمان ساده به ویرانی می‌رسد.

راز وسیع مهربانی بی کرانۀ ما این است: ما یک ملتیم، ایران میهن ماست، ما می‌خواهیم و می‌باید میهنمان را آزاد و آباد سازیم. خورشید پشت ماست، آفتابگردان‌ ها در ادامۀ سخنان ما قدمی‌کشند.

بهمن یکهزار و سیصد و هشتاد و هشت خورشیدی

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
ایمیل دریافتی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید