رفتن به محتوای اصلی

واین پنجاه و سه نفر؟

واین پنجاه و سه نفر؟

وقتی مادر "پلازا دي مايو" به اتاق خبر آمد تا التماس کند که اخبار30000 نفري که در آرژانتین ناپديد شدند را منتشر کنند، اگر نبود فعل و نقش روزنامه نگاران در تحلیل و واکاوی، آیا امیدی به تضعیف و مالا نابودی زود هنگام دیکتاتوری نظامی حاکم بر آرژانتین عینیت می یافت.؟

غلیظ تر از این نمونه ها در اقصا نقاط گیتی و تحولات عمیقی که طی چهار دهه اخیر در این نقاط رخ داده و مسیر زیست جهانی را تغییر داده بسیارست و ذکر آن از حوصله مطلب خارج،

اما روزنامه نگاری چیست و روزنامه نگار کیست که سیستمی اینچنین به جانش افتاده، این پنجاه سه نفر کیستند و نقششان چه تعریفی دارد که حکام کودتاگر بدین سیاق طی 24 ساعت پنج تن از آنان را می ربایند؟

فاعل کدامین فعلیست این روزنامه نگار که در ملکی که از منظر طنز تاریخ صدسال پس از افتخار ی همچون انقلاب مشروطه دچار مرضی بنام استبداد مذهبی گشته است، همه روزه به جانش می افتند گزمگان سلطنت مذهبی.

باید به تعریف مفهومی این واژه و فرد و رسالتش بپردازیم تا شفافیت در تحصیل نتیجه مان منعکس شود.

مهم‌ترین فعالیت روزنامه نگار ارائه گزارش از حوادث و تحلیل کیفی آنهاست؛ که در آن مسائلی همچون چه کسی، چه چیزی، چه هنگام، کجا، چرا و چگونه، و شرح اهمیت و تأثیر حادثه یا روند ذکر می‌شود

قدرت و اثر فعل روزنامه نگار و قابليت آن براي شکل دادن به عقايد، ارزش ها، استعاره ها و اسطوره ها در ذهن جامعه، آستانه ای غیر قابل تعریف دارد .

طی چند دهه اخیر خاصه از اواسط دهه شصت میلادی کمتر شورش سیاسی اجتماعی و البته کمتر تحول فرهنگی در اشل های متفاوت را میتوان یافت که متاثر از نقش و فعل جریان اطلاع رسانی خاصه روزنامه نگاران نباشد.

از نظر سیستم های اقتدار گرا روزنامه نگاران بواسطه نقش ذاتی و اهمیتی که اهالی رسانه بشکل اعم و روزنامه نگاران بشکل اخص در ایجاد یا کمک رسانی به جنبش های سیاسی اجتماعی و سیالیت بخشی بدانان دارند، در مزتبه ای حتی پائین تر از جامعه ای که خود از منظر بهره مندی از حقوق دارای شرایط وخیمی بسر می برند، قرار دارند.

فرماسیون های اقتدار گرا البته خود همیشه از حقوق بشر صحبت مي کنند اما فکر مي کنند (نه قطعا هميشه توامان با رياکاري، واقعا فکر مي کنند) که فقط شهروندان مطلوب، گروه های مطلوب، قبائل مطلوب و پيروان دين و مسلک و مرام مطلوبشان حقوق بشر دارند.

وقتی تعریف از حق بشر از نظر چنین سیستمهایی جبرا اینگونه است طیف های وسیعی از جامعه خود بخود از لیست ذی حقان برخورداری از حقوق پاک میشوند و ، قائدتا بحث تضاد منافع مطرح می شود وطبعا قشری همانند روزنامه نگاران که پتانسیل موثر و مستقیمی در بر انگیختن انگیزه سرکوب شده این جامعه هاشور خورده را داراست، چه از منظر تعریف نفسی و چه از منظر حوزه اعمال فعل می باید اساسا موجودیت نداشته باشند و مالا تنها مجیزگویان و احباب و انصار هسته قدرت حق دارند صفاتی از جنس روزنامه نگار را بر پیشانی نام خود داشته باشند.

آنها فکر مي کنند که حقوق ايجاد شده است و بايد براي محافظت از خودشان استفاده شود. آنچه براي چنین سیستمهایی کاربرد دارد، حق جنگ است. وقتي دشمن هنوز حمله نکرده است، حق دارند که از وقوع حمله اي که از نظر آنها، دشمن بدون شک قصد آن را دارد، جلوگيري کنند. از اینرو نگاه قالب بر چنین سیستمهایی به کوشندگان عرصه اطلاع رسانی نگاه به یک تهدید بلقوه است در راستای عملیاتی شدن هجمه ای که دشمن موهوم قصد انجام آنرا دارد، بنابراین توهم که از منطق صوری قدرت کلاسیک منشاء می گیرد، چاره را در حذف و امحاء هر حقی که می تواند از دیدشان، در آتی کوتاه، میانی یا بلند، در هسته اعمال قدرتشان شکاف ایجاد کند می یابند و اقدامشان را بر این منطق استوار می کنند از جمله حقی بنام اطلاع رسانی آزاد و موجودیت آن.

اما درس تجربه همه گاه این حقیقت را نشان داده که این اعمال سرکوبی هیچگاه نتایج عینی ماندگاری برای سازمان اقتدارگرا در بر نداشته است.

"فرناندو ساواتر" (1978) در پایان نوشته مشهورش که طی آن با شيوايي مشکل رژيم هاي غيردموکراتيک و غيرقابل اعتماد را طرح کرد که ظاهرا به دفاع از سنت هاي محلي، فرهنگ و حاکميت ملي تظاهر مي کنند ولي در عمل از اقتدارگرايي به عنوان قدرتي در جهت سرکوب مخالفان و واکنش نسبت به مدرنيزاسيون، تغيير موضع مي دهند، می نویسد روزنامه نگاران امروزه قلب تپنده مدرنیزاسیون هستند.

مثال ها بسیارست، در تغییر و تحولات اروپای اواخر دهه های شصت و میانه های هفتاد و اواسط هشتاد و جهان اوائل نود

به عنوان مثال فروپاشی بلوک شرق، در اسپانیای فرانکو، آرژانتین ژنرال ، شیلی پینوشه، ایالات متحده که خود بانک مرکزی مدرنیزاسیون بشمار می رفت و در بسیاری دیگر از تحولاتی که مالا منجر نیل جوامع به مطلوب نسبی شان شد. در هه این تحولات نقش رسانه ها و جریان آزاد اطلاع رسانی و روزنامه نگاران غیر قابل انکار بوده است.

آنچه عیان است این واقعیت تجربی و عینی است که سیستمهایی از جنس جمهوری اسلامی به مرور زمان دچار دشمن هراسی خودساخته موهوم و غلیظی شده اند که طی آن افعال هر جریانی را که رسالتی مسئولانه و متعهد در قبال آینده جامعه هدف دارد را در آئینه کدر و توهم آلودشان ابزار بلقوه هجمه مورد اشاره دشمن ناداشته می پندارند، غافل از اینکه بزرگترین دشمنشان بلاهت سیستماتیکیست که بدان گرفتارند و آن هیچ نیست جز دیده بر بستن بر تجربیات تاریخ.

می توانند ادامه دهند که می دهند، می توانند همه دوستان مان را به محاق انفرادی و شکنجه و فشار بسپارند که می سپارند، می توانند از صبح تا شام بازجویان شناخته شده را به جانشان بیندازند، که می اندازند اما نمی توانند روزنامه نگار را از رسالتش منحرف سازند، ذات هویت و فعل روزنامه نگار در سیالیت تاریخ ریشه دارد، اگر توانستند آنرا مهار کنند، قطعا از عهده اینهم بر خواهند آمد.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید