رفتن به محتوای اصلی

بن‌بست خامنه‌ای، نگاهی به مصاحبه عزت‌الله سحابی

بن‌بست خامنه‌ای، نگاهی به مصاحبه عزت‌الله سحابی

دوست عزيز و قديمی ام آقای سحابی مصاحبه ای با خانم سارا سماواتی داشته است که در روزآنلاين درج شده است. از آنجا که اين بحث در روند جنبش سبز اهميت فراوان دارد به پاره ای از آن پرداخته و سعی در شکافتن نظرات ايشان می کنم.

۱- ايشان به درستی گفته اند که "ما اطلاع دقيق داريم که حاکميت می خواهد و اصرار دارد که اين مبارزه را به خشونت بکشاند تا آن را سرکوب کند". روشن است که هر دولت سرکوبگر در دورانی که پايه های مردمی خود را از دست داده است برای نجات خود از تنها حربه در دست يعنی سرکوب کور استفاده ميکند. از طرف ديگر بايد بين اوج گيری طبيعی يک جنبش و توسل به خشونت از جانب مردم تفاوت فاحش قايل شد. بر خلاف نظر ايشان مردم در تمام مراحل تا حد بسيار قابل تحسينی خويشتن دار بوده اند. نگاهی به کشتار بی رحمانه مردم بی دفاع با مسلسل در فردای اعلام انتخابات توسط نيروهای انتظامی که با واکنش مسالمت و مدارای مردم مواجه شد از دردناک ترين صحنه های جنبش بوده که بهت و پشتيبانی مردم ايران و جهان را به پی آورده است. اگر اين صحنه های دردناک را آغازی برای استفاده کور نظام برای خفه کردن جنبش مردمی بدانيم روند طبيعی اين حرکت در مقابل سرکوب خشن و بی سابقه و بستن هر امکان بيان آزاد و به ويژه تبليغات يک جانبه در رسانه دولتی همان است که در روز عاشورا ديديم. شما اگر گربه خانه خود را هم در محاصره زير ضربه بگيريد برای نجات خود به سمت شما می پرد. اين حرکت طبيعی را با توسل به خشونت که بر اساس يک استراتژی و اعتقاد صورت می گيرد نبايد يکی گرفت. اين امر ويژه اين جنبش نيست در تمامی مبارزه ها اين اوج گيری ديده شده است. رژيم سرکوب گر بايستی از اين مراحل بگذرد و تمامی اين حربه ها را به کار گيرد تا خود و مردم دريابند که اينها ديگر کاربرد ندارند. مردم تحقير شده و به پا خواسته نيز با ايستادگی در مقابل سرکوب هم به قدرت تعيين کننده خود واقف ميشوند و هم رژيم را دچار بن بست ميکنند.. گفتم ايستادگی و نه خشونت چرا که اگر قبلا مردم فرار ميکردند ديروز مرحله بهت از بيرحمی را پشت سر گذاشته و در مقابل کشتار و خشونت ايستادند و نبايد اين ايستادگی و نهراسيدن را با خشونت يکی دانست. مگر اينکه بخواهيم مرگ در سکوت را به عنوان عدم خشونت معرفی کنيم.

۲- رژيم های سرکوب گر به قدرت آتش و سرکوب خود غره شده و از مردم جدا گشته و ارزشی برای نظر و وجود آنها قايل نيستند. آنها در روند قيام مردم و ايستادگی آنهاست که به ناگاه پی ميبرند که مردمی هم وجود دارند. باور دارم که حاکميت وقتی تصميم به تحميل احمدی نژاد به عنوان رييس جمهور گرفت دچار همين بی خبری و تفرعن بوده است و الا راه های قابل قبول تری برای رسيدن به اين هدف در اختيار داشت که به اين بها برای آنها تمام نميشد. همين دو روز پيش بود فرمانده ارشد سپاه ميگفت اين جنبش و تداوم آن برای هيچکس قابل پيش بينی نبود. که منظور از هيچکس قشر در حاکميت است والا هر آدم با حد اقلی از شعور معمولی يا سياسی ميتوانست از موارد مشابه آن پيش بينی چنين وضعی را بکند. آنها کماکان در اين تفرعن و بی خبری در مورد خروج از بن بست بسر ميبرند که بحث ديگری می طلبد. آنها از سر همين تفرعن تظاهرات در سکوت ميليون ها هموطن را به گلوله بستند. اين روش کهنه ميتوانست در دوره ای جواب بدهد چنانچه ما خود بار ها آنرا چشيده ايم اما در اين دوره و به شکرانه ابتکار جوان های ايرانی اين خشونت کور در مقابل چشم ميليونها نفر در يک روز مشروعيت آنها را به هوا می برد. اينکه پس از آن از اين کشتار کور با مسلسل استفاده نکردند گواه اتمام تاريخ مصرف آن در مقابل توده بی سلاح است و تاثير منفی آن حتا بر جبهه ی خودشان. اگر آنها آموختند که با آن حربه ميتوان هزاران نفر را مرعوب کرد ولی نه ميليون ها را مردم هم آموختند که بيرحمی اينها را حدی نيست و تنها ايستادگی در مقابل آنها- و نه مقابله به مثل- ميتواند آنها را به پيروزی برساند. مردم در روز عاشورا مقابله به مثل نکردند مورد مشخص آن تعداد زيادی از نيرو های سرکوب گر به دام افتاده بود که مردم خود سپر حمله به آنها شده و از معرکه در بردند. گواه آن اينکه پس از شش ماه حتی يک کشته از نيروهای مسلح نديده ايم. با اين توضيحات اتهام خشونت آقای سحابی به مردم ناوارد است. ببينيم منظور اصلی ايشان از خشونت مردم چيست؟

۳- ايشان خود به روشنی بيان کرده اند:

"مصلحت ما در اين نيست که پای آقای خامنه ای را به ميان کشيده و شعار عليه رهبر بدهيم. ما بايد به هر وسيله ای می توانيم تبليغ، ترويج، نوشتن، انتشار اسناد، نشان بدهيم که احمدی نژاد بلای جان ايران است". پس منظور اصلی ايشان از خشونت راديکاليزه شدن جنبش است. اگر شش ماه پيش مردم به رفتن احمدی نژاد قانع بودند امروز نيستند اين يک واقيعيت است که خود ناشی از عملکرد غلط حاکميت و قبل از همه آقای خامنه ايست. ايشان با دفاع از انتخابات تقلبی و احمدی نژاد خود سرنوشت خود را به او گره زد. مردم با همه حسن نيت چگونه ميتوانند به کسی عليرغم تصميماتش کمک کنند تا او را حفظ کنند؟ مردم سالهاست که ميدانند معضل امروزشان ريشه در نظام ولايت فقيه دارد اما با رای به آقای موسوی اميد داشتند اين معضل راه مطوب و عاقلانه ای بيابد اما خود آقای خامنه ای اجازه ندادند.

يک تجربه دوران گذشته بايد آقای سحابی را از طرح اين شعار بی حاصل بر حذر ميداشت:

پس از رفراندوم شش ماده ای شاه رهبری جبهه ملی در مقابل محکم کردن اهرم های سرکوب شاه رهنمود سياست مشهور به " صبر و انتظار" را داد. اين سياست از يک طرف به شاه کمک کرد تا مخالفين باقی مانده از جمله فعال های نهضت آزادی –از جمله آفای سحابی- را بهتر سرکوب و به زندان های طولانی محکوم کند و از طرف ديگر با آن سکوت به مبارزه مخالفين در کشور پايان دهد. در مقابل اين سياست نهضت آزادی لبه تيز حمله را به جای دولت به سوی شاه چرخاند و به نيروی مخالف در رندان و بديل حکومت تبديل شد. شعار امروز آقای سحابی مرا به ياد سياست " صبر و انتظار" آن هنگام جبهه ملی می اندازد با همان تبعات که به هفده سال ديگر رژيم سرکوب مطلق منتهی شد.

اگر در زمان شاه که تمامی قدرت را بر خلاف قانون اساسی در دست داشت تغيير بدون سرنگونی شاه ميسر نبود و شعار بر عليه دولت وقت نوعی مزاح بود امروز اين قدرت مطلق بر اساس قانون اساسی در اختيار رهبر است و به همين دليل هر نوع تغيير بدون خواست رهبر قفل شده است حتی رفتن احمدی نژاد.

با توجه به تجربه های گذشته چرا آقای سحابی اين شعار را مطرح ميکند؟ ميتوان حدس هايی ارايه کرد بدون اطمينان از صحت آنها:

-آقای سحابی آنقدر در شرايط رعايت خطوط قرمز محدود بوده اند که بهم ريختن آن برايشان غير قابل قبول است؟

-نظام جمهوری اسلامی چنان با ولايت فقيه عجين شده است که برداشتن دومی به فرو پاشی اولی منجر ميشود و با همه ايرادها ايشان از نظر اعتقادی نمی توانند از حکومت اسلامی جدا شوند؟

-به پيچيدگی منحصر به فرد اوضاع ايران اشاره ميکنند:" هيچ جامعه ای به نظرم در دنيای امروز اينهمه پيچيدگی ندارد" و چون آقای خامنه ای در راس اين هرم قرار دارند برکناری ايشان را همراه با تلاطم هايی ميدانند که با توجه به نيت های شوم دشمنان خارجی اين تغيير را مترادف با زيان عظيم برای کشور ميدانند؟

اگر اين نگرانی جايی داشته باشد بايد برای آن راه حل ارايه داد راهی که قابل پذيرش مردم باشد و نه ماندن در بی حرکتی.

علل اين اظهار نظر هر چه باشد يک امر مسلم است و آن اينکه سی سال سرکوب کور و بيرحمانه در کنار مشکلات ساختاری ناشی از مسايل اقتصادی و اجتماعی رژيم جمهوری اسلامی را به بن بست کشانده است. ديروز در خيابان شاهد از جا کندن پلاک خيابانی به نام " بن بست خامنه ای" بوديم اين خود طنزی تلخ و گويا از شرايط فعلی است.. شعار گذشتن از خامنه ای را نمی توان با ترساندن مردم از کشتار از آنها گرفت. مردم خود از تجربه انقلاب چنان سر خورده اند که مدت ها طول کشيد تا حاضر به اين شعار شدند آنهم در اثر اقدام ها و تصميم های آقای خامنه ای. پتانسيل اين جنبش را ساختار جمهوری اسلامی و عملکرد آقای خامنه ای و ياران ايشان در مجموعه عظيم مالی-نظامی آفريدند و آقای سحابی با نصيحت نمی توانند جلوی اين سيل را به بندند.

ايشان به درستی ميگويند:"مردم بايد هر چه بيشتر مبارزه دموکراتيک را طولانی تر و کم هزينه تر کنند" منهم با تغيير و تحول در يک روند طولانی موافقم اما به جای حفظ غير ممکن ساختار موجود به ايشان پيشنهاد می کنم به روند اين تغيير و نحوه گذار به يک حکومت دموکراتيک با "حداقل هزينه" بينديشند و به مردم پيشنهاد بدهند. مردم راه حلی که آنها را بدون خشونت و کشتار از اين شرايط به بن بست رسيده نجات دهد بيشتر باور دارند تا حفظ نظم و ساختار موجود.

م. مجتبا

در همين زمينه:

[عزت‌الله سحابی: خشونت خواست حکومت است، مردم خويشتن‌دار باشند، روزآنلاين]

 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
گویا نیوز

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید