رفتن به محتوای اصلی

جهت باد در جهان به سمت “چپ” تغییر کرده است

جهت باد در جهان به سمت “چپ” تغییر کرده است

مسیر باد در حال تغییر است، چپ باید بادبان خود را به آنسو بگرداند. من در آروز ی چپی هستم که قادر است در نهایت آرامش بگوید: “ما امروز هنوز ناکافی هستیم، ولی نسل تازه ای  در حال بالیدن است، با خواستهای تازه سیاسی و با زبانی نو. من در قرن بیستم آموزگار بودم، امروز می خواهم یاد بگیرم: از این زبا ن نو، از این پرسش ها و از این اشکال سازمانی بیاموزم.”

“فـا وستـو برتـیـنـوتی ” (71 ساله و نویسنده مقاله) یکی  از اندیشه پردازان سیاست چپ در اروپاست. او عضو حزب کمونیست ایتالیا ست که بعدا از پایه گذاران ریفوندا کمونیستا ( حزب نوین کمونیستی) شد. او از سال 2004 تا 2007 در رأس حزب چپ های اروپا قرار داشت. در انتخابات 2008 ایتالیا بعنوان نامزد اتحاد چپ در انتخابات شرکت کرد ولی با کمبود یک رای در انتخابات باخت. امروز  ناشر مجله   

  Alternative per il social- lismo  در ایتالیاست.        

اروپا غرق در بحران  است. در نسخه هائی که دولت ها و بنیان های اروپائی برای حل مسائل پیش می نهند، روی سخن نه با  قربانیان ریاضت ها  اقتصادی است و نه با پارلمان های این کشورها ست  که ا اجازه داشته باشند در تصمیم گیری ها سهمی داشته باشند. چرا از سیاست سلب قدرت می شود؟  دورنمای یک اروپای دموکرات و اجتماعی چگونه است؟

 

امروز طبقات حاکم در اروپا خود را با دو بی اعتمادی روبرو می بینند: آنها نه اعتماد به توان خود برای حکومت دارند و نه اعتماد به توان خود برای برون آمدن از بحران کنونی. آنچه دیده می شود مناسبات آمیخته با تنش میان مدل اقتصادی و مدل اجتماعی از یک سو و دموکراسی از سوی دیگراست.   تنش  میان این دو  قطب به مرحله ای رسیده که اضطراب انگیز است.

این مناسبات همیشه اینطور نبوده است. دانشمندان اقتصاد، دوران سی ساله نخست، پس از پیروزی بر باصطلاح آلمان نازی را، سالهای “معجزه اقتصادی” نام نهادند که البته جای بحث دارد. آنچه مسلم است این است: قوانین اساسی که در آنزمان به تصویب رسیدند، طرحی دیگر، طرحی نو از دموکراسی عرضه کردند. در این طرح دیگر سخن از حقوق مدنی و تفکیک قوای سه گانه نبود. اندیشه محوری این بود که دموکراسی هنگامی حکمفرماست که  چرخش بسوی برابری  باشد.

 ساختار درونی این قوانین بر این پایه استوار بود که برای ایجاد عدالت اجتماعی جامع نه تنها قدرت فرمانروایان، بلکه قدرت اقتصاد نیز باید  ضرورتا محدود گردد. این بزرگترین دست آورد قوانین اساسی پس از جنگ بود.

 

اقتصاد فرمان را بدست گرفت

 

مدت زمانی  بلند، وضع قوانین، تنظیم قرار داد ها و  نوع رفتار جمعی در این مسیر سیر می کرد. اروپا از طریق مبارزه طبقاتی بوسیله  احزابی با ساختار دموکراتیک و اتحادیه های کارگری گام در راه سازشی پر تحرک با سرمایه داری گذاشت، سازشی دموکراتیک. طبق این سازش دموکراتیک می بایستی از یک سو گروههائی که تا کنون از روند دموکراسی دور نگه داشته شده بودند گام به گام به این روند راه یابند عرصه نفوذ دموکراسی تلفیقی به مکان هائی که تا کنون در بسته بودند، بعنوان مثال کارخانه ها توسعه یابد. از سوی دیگر از منظر این سازش، حق شهروندی محدود به داشتن حق شرکت در انتخابات نبود، بلکه شامل حق سازمان دادن تنازعات اجتماعی، یعنی تنازعات بطور کلی نیز بود. در عین حال سازش اجتماعی، در سراسر اروپا، به ایجاد دولت خدمات اجتماعی انجامید. بر این اساس حقوق شهروندی دیگر محدود به حقوق فردی نیست و عبارت است از به دست آوردن حقوق اجتماعی، بعنوان تحقق مشخص چرخش به برابری.

شکست جنبش دانشجوئی و کارگری در سالهای هفتاد به این دوران پایان می بخشد. با ریگان ( رئیس جمهور وقت آمریکا) و مارگریت تاچر (نخست وزیر وقت در انگلستان) درسالهای هشتاد، باد نئولیبرالیسم در عرصه سیاست وزیدن گرفت. ریگان با طرح این نظر که راه حل مسئله، دولت نیست، دولت خود مسئله است،  دولت را شاخ مات کرد. لازم به تذکر است که او دولت را فقط در زمینه ایجاد توازن در عرصه اجتماعی مسئله ساز می دانست در دیگر عرصه ها وجود دولت را هنوز ضروری می دانست. سخن تاچر رئیس دولت انگلیس از این هم تند تر بود. او گفت: “همه چیز اقتصاد است، جامعه هیچ است”. این درست عکس آن روندی بود که روند قانون اساسی در پیش گرفته بود: اقتصاد سرمایه داری دوباره سکان را در دست گرفت، دوران تازه ای آغاز شد ــ دوران جهانروائی سرمایه داری.

سرمایه داری جدید از همه می خواهد، بدون هیچ محدودیتی دست به رقابت در بازار بزنند. ” انقلاب سرمایه داری” حتی در سوسیال دموکراسی هم نفوذ کرد. اکثریت سوسیال دموکرات ها معتقد شدند که  جهانروائی سرمایه داری شانس بزرگی است. گویا ترین بیان گر سیاسی این نظر ” راه سوم ” ی است که ” تونی بلر”  عرضه کرد.

یگانه حریف جدی در برابر این روند  جنبشی است که   از درون  خود این روند  سر برآورده است، جنبشی که به نادرستی به آن نام ” مخالفان جهانروائی ” داده شده است. آنرا باید ” آلترمُوندیستا ” (تغییردهندگان جهان) نامید. تصادفی نیست که منادیان این جنبش نسلی نو با زبانی نو هستند که در همایش های اجتماعی جهان، در تظاهرات بزرگ، در جنبش صلح پای به میدان می نهند. شکل حرکت جنبش آلترموندیستا که در عرصه بین المللی فعال است با جنبش های قرن بیستم فرق دارد. این جنبش  ستم های اجتماعی رامورد انتقاد قرار می دهد نه عاملین آنرا. ــ مبارزه جنبش کارگری نیز با همین بی عدالتی هاست، ولی پیوسته چشم به ریشه آنها دارد که سرمایه داریست. جنبش نوین انگشت بر تاثیرات جهانروائی سرمایه می گذارد: بر گسترش فقر، بر گسترش بی عدالتی، بر تخریب محیط زیست. این جنبش اختیارات درهم تنیده و متمرکز قدرت را می بیند و  بر مُثله کردن ( بریدن دست و پا و اعضاء بدن ـ م) دموکراسی می تازد، بر تصاحب  غیر قانونی قدرت توسط فرمانروایان جدید می شورد: بر صندوق بین المللی پول، بر سازمانهای جهانی، بر بانک مرکزی اروپا، بر کنسرن های چند ملیتی. این جنبش یا نیازی به تحلیل ساختار اینها یا تحلیل ساختار طبقاتی این سازمانها ندارد، یا قادر به این تحلیل نیست. با وجود این ابعاد تازه بهره کشی ، سرکوبی و از خود بیگانگی را می شناسد. کافیست در نظر آوریم که این جنبش چگونه موضوع حقوق بشر را از نو کشف کرد، چگونه به نظریات جنبش زنان، جنبش حفظ محیط زیست پیوست و جنبش های گوناگون را بهم پیوند داد و جنبش جنبش ها را بوجود آورد.

 

 از دموکراسی کاریکاتور آن باقی مانده است

 

ولی دلیل بحران سرمایه داری جهانروا   در خود آن نهفته است. زیرا بر خلاف شکل ظاهری آن، بحران یک  نوع بحران اجتماعی است که در نفس انباشت سود نهفته است.

موتورهای موفقیت سرمایه داری جهانروا  عبارتند از کاستن از دستمزدها و کم کردن قدرت خرید،جست و جوی ارزان ترین نیروی کار، رسوخ دادن بازارهای مالی در اقتصاد و  یک نواخت کردن بازارها. در عین حال  همین عوامل موفقیت  دلائل بحران آن نیز هستند. طبقه حاکمه نمی خواهد در این مدل اقتصادی تغییری ایجاد کند. زیرا برای هر تغییر بایدمتناسب با آن مناسبات اجتماعی نو بوجودآید. ولی آنها بجای این کار و برای این که بتوانند از همان شیوه قدیمی پیروی کنند، دموکراسی را زیر سؤال می برند.

بنظر من طبقه حاکم به این نتیجه رسیده است که بر اساس اجماع موجود دیگر نمی تواند حکومت کند. به این دلیل در بیست سال گذشته دموکراسی گام بگام  نادیده گرفته شد تا امروز که کاریکاتوری از آن باقی مانده است. مردم بطور منظم به پای صندوق انتخابات فراخوانده می شوند، ظاهرا امروز هم مثل گذشته هم مجلس وجود دارد و هم مجالس انتخاباتی ولی امکان تصمیم گیری  آنها گام به گام محدودتر شده است. عناصری فوق پارلمان بالای سر آنها گذاشته شده که خود آنها باهم شبکه ای ساخته اند که اراده مردم  بر آنها بی تاثیر است و اختیارات برای تصمیم گیری به این شبکه ها منتقل شده است. این دموکراسی ظاهری باید به عملیات مشروعیت بخشد وچنین  نمایانده می شود که    تصمیمات ” اجتناب ناپذیرند”:  و بعنوان تصمیماتی عرضه شوند که  از لحاظ سیاسی چون و چرا ندارند .

بنا بر این، فضا، فضای شورش است. ولی باد شورش چگونه می وزد؟ آنرا می توان در فراخوان “خشمناکان ” ( ایندیگناتو) باز شناخت: “کار نیست، ما بیکاریم، ما حقوق بازنشستگی نخواهیم داشت و حالا هم پول نداریم “. آیا این یک برنامه سیاسی است؟ به یک معنی آری، زیرا شورش ارتباط مستقیم با همان مسئله ای دارد که امروز  مسئله اصلی است: این سرمایه داری حاضر به هیچ سازشی نیست، دیگر وساطتی میان طبقات اجتماعی وجود ندارد. شما، مردم، هرچه دلتان می خواهد بگوئید، پاسخ نظام همیشه یکی  است: نه.

 بادبان را بسوی باد بگردانید

پیش شرط برای تولد دوباره سیاست این است: یا سیاست زبان تازه  جنبش اعتراضی را می فهمد یا محکوم به مرگ است. این باید مبداء بحث از جمله برای وضع چپ در اروپا نیز باشد. ولی من به همین هم راضی هستم: از آنجا که مسیر باد در حال تغییر است، چپ باید بادبان خود را به آنسو بگرداند. من در آروز ی چپی هستم که قادر است در نهایت آرامش بگوید: “ما امروز هنوز ناکافی هستیم، ولی نسل تازه ای  در حال بالیدن است، با خواستهای تازه سیاسی و با زبانی نو. من در قرن بیستم آموزگار بودم، امروز می خواهم یاد بگیرم: از این زبا ن نو، از این پرسش ها و از این اشکال سازمانی بیاموزم.”

 

http://www.neues-deutschland.de/artikel/213004.krise-und-demokratie.html

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
منبع:
http://aayande.wordpress.com/

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید