ایستادن در کنار مردم ایران
ترجمان واقعی شعار "تغییر" اوباما
برنامهی بحثانگیز هستهای ایران و غنی سازی اورانیوم در این کشور به یکی از محوریترین گرههای ارتباطی میان آمریکا و ایران درآمده و به نظر نمیرسد با شیوههای معمول حل و فصل شود. اوباما در این میدان با اتکاء به شعارش مبنی بر "تغییر" و متکی بر تغییرات بوجود آمده در ایران میتواند به این بحران پایان دهد.
باراک اوباما و دولت وی نمیتوانند به حکومت علی خامنهای اعتماد کنند. این حکومت تصمیم دارد "اسلام را به بزرگترین سلاح زمان مجهز سازد". تصمیمی که به اقتضای دیدگاه ایدئولوژیکی– تاریخی سردمداران حکومت گرفته شدهاست. دیدگاهی که معتقد است همواره با امر و نهی نمیشود دیگران را به قبول باورهای خویش وادار کرد. ترفند، خدعه و تقیه همراه با زورگویی از لوازم مصلحت نظام است. نظامی که لازمهاش وجود بحران و دشمنستیزی است باید دشمنی داشته باشد و هرچه این دشمن بزرگتر بهتر. محور اصلی این دیدگاه در سی سال گذشته آمریکا بوده است. پس به لحاظ مقابله با چنین دشمنی باید بمب اتمی داشت. دراختیار داشتن این جنگافزار به لحاظ تاکتیکی و استراتژیکی– هردو- غیرقابل چشمپوشی است. حالا بر این مجموعه، حضور "صهیونیسم متجاوز" و "مظلومیت ملت آواره فلسطین" را هم بیافزائید تا نیاز این حکومت، که خود را رهبر جهان اسلام و رهبرش را ولی امر مسلمین جهان میداند، به سلاح اتمی بهتر درک شود.
مخفیکاری، وقتکشی، توسل به ترفندهای قانونی و غیرقانونی و زیر قولزدنهای مکرر، محور بازی حکومت در سه دهه گذشته با جهان و مردم ایران بوده است. به باور این رژیم، هدف توجیه کننده وسیله است.
راههای برخورد با این رژیم:
۱- گزینه نظامی: در انتخاب گزینه نظامی سه نوع حمله قابل بحث است: حمله محدود به تاسیسات اتمی ایران، حمله گسترده و حمله منجر به اشغال کشور با قصد تغییر رژیم.
حمله محدود؛ چنان حملهای با توجه به میزان صدمهای که به تاسیسات هستهای میزند، میتواند نتیجههای متفاوتی داشته باشد. اما نتایج سیاسی– نظامی آن روشن است. رژیم کودتا بسیج عمومی اعلام میکند.حکومت نظامی مستقر میسازد. فضای کشور بشدت پلیسی میشود. کشتار و سرکوب مخالفان تشدید میشود. در حوزه خارجی موشکپرانی به سوی اسرائیل و سایر متحدان آمریکا صورت میگیرد. قوای نظامی رژیم در عرا ق و افغانستان دست به اقدامهای تلافیجویانه میزنند. تاسیسات اتمی بسرعت بازسازی میشود.
حملهی گسترده؛ در چنان حملهای علاوه بر انهدام تاسیسات اتمی، واحدهای نظامی از هوا و دریا مورد حمله قرار میگیرد. این حمله با هزینههای سنگین مالی و احتمالا انسانی برای مردم کشور همراه خواهد بود. رژیم حالت وحشی به خود میگیرد. واکنشهای رژیم در داخل و خارج شدید خواهد بود.
حمله نظامی با قصد اشغال و تغییر رژیم؛ به خاطر هزینههای سنگین انسانی و مالی، چنان حملهای چندان محتمل نیست. طرفداران چنین گزینهای محدودند به راستترین جناحها در آمریکا، نومحافظه کاران و یارانشان، راستترین جناحها دراروپا و اسرائیل. در ایران نیز تنها مجاهدین خلق و بخشی از سلطنتطلبان از چنین حملهای حمایت میکنند.
۲- برخورد اقتصادی: تحریم اقتصادی در سطوح مختلف تاکنون از سوی آمریکا وبخشی از اروپا به اجرا گذاشته شده است. سازمان ملل نیز تاکنون سه قطعنامه در تحریم ایران تصویب و به اجرا گذاشته است. چنان تحریمهایی ایران را متوجه چین، روسیه، هند و کشورهای آمریکای لاتین و جهان سوم کرده است. گرایش به چین و روسیه موجب انهدام بنگاههای تولیدی داخلی شده و اقتصاد ایران را بیشتر از گذشته به فروش نفت وابسته کردهاست. باندهای حکومتی با توسل به ابزارهای قدرت توانستهاند بازارهای سیاه را سامان دهند وعملا درکنار سلطه نظامی، سلطه اقتصادی خود را تثبیت کردهاند. باین ترتیب تحریمهای اقتصادی از یک سو موجب تحکیم قدرت رژیم فقاهتی در ارتباط با سازماندهی باندهای داخلی و از سوی دیگر موجب رشد و تحکیم مناسبات، میان کشورهای عقبمانده، که از رژیم ایران باجهای گزاف میخواهند تا آن را تایید کنند، شده است، ضمن اینکه موجبات تضعیف بنیه اقتصادی مردم را نیز فراهم کرده است.
۳- برخوردهای سیاسی:
برخوردهای تهدید آمیز؛ این نوع برخوردها در زمان جورج بوش به اوج تازهای رسید و درنهایت، دولت بوش با طرح شعار تغییر رژیم و مخاطب قرار دادن فعالان سیاسی داخلی، راستگرایان غربی و نیز دیکتاتورهای منطقه خاورمیانه کوشید فشارهای سیاسی تندی را متوجه دولت ایران کند. اما در عمل این اقدام به تقویت رژیم فقها منتهی شد. شعار تغییر رژیم مورد پشتیبانی مجاهدین خلق و سلطنت طلبان بود اما مردم را میتوانست تا بینهایت در انتظارنگاه دارد و به رژیم امکان میداد بنا به شیوه سیساله هر حرکت اعتراضی را به آمریکا نسبت دهد. تهدیدها تنها خوراکی شد برای رژیمی که ادامه حیاتش تنها با بحرانسازی ممکن میشد. با این حساب میتوان گفت بوش قویترین متحد احمدینژاد بود.
سیاست دوگانه نرمش و ارعاب؛ تهدیدها کارگر نیفتاد و تحبیبها نیز رژیم فقها را جریتر کرد. رژیم با مخاطب قرار دادن عقبماندهترین بخشهای جامعه و پائینترین لایههای کشورهای خاورمیانه و اسلامی پایگاه خود را درمیان آنان تقویت کرد.
شرایط تازه وجمع بندی
درپی انتخاب شدن اوباما به ریاست جمهوری آمریکا و وقوع کودتای ۲۲ خرداد در ایران، شرایط، هم در سطح جهانی و هم در داخل ایران بشدت تغییر کرده است. اوباما میدانهای تازهای را در میان ملتها و دولتهای جهان بازکرده و این طرف هم جنبش سبز نیروی عظیمی را به صحنه آورده است که میتواند شرایط را برای بهترکردن زندگی مردم ایران فراهمسازد. با توجه به پیشگفتهها، خلاصه اینکه، تنها سرنگونی رژیم فقاهتی ایران، به صلح در سطح جهانی و داخلی کمک میکند. سرنگونی این رژیم با مداخله نظامی و تحریم اقتصادی عملی به نظر نمیرسد محقق شود ؛ضمن اینکه دیپلماسی و استفاده از فشار دیپلماتیک جهانی نیز تاکنون نتیجهبخش نشان نداده است. تنها راه ممکن تقویت جنبش دموکراسیخواهی در ایران و پیگیری مساله حقوق بشر است که میتواند معادلات را تغییر دهد.
زمان آن فرا رسیده است که آمریکا و غرب اعلام کنند که سرنوشت ایران و آینده آن را ملت ایران تعیین میکند -حرفی که اوباما بارها گفته ولی در عمل مورد بیتوجهی قرار گرفته است- شعار گسترده ایرانیان آزادیخواه در روز ۱۳ آبان که در رسانههای آمریکا و غرب طنین پرقدرتی داشت یعنی "باراک حسین اوباما؛ یا با اونا، یا با ما"، درچنین شرایطی معنی بیشتری پیدا میکند. با مردم ایران بودن، یعنی پذیرش تغییر رژیم اما نه با شعار سرنگونی، بلکه با تایید حاکمیت مردم و پشتیبانی از حقوق مردم و کسانی که این روزها مورد آزار و اذیت رژیم قرار میگیرند.
جنبش سبز را سر ایستادن نیست. جنبشی که با درخواستهای مدرن در راه دموکراسی و آزادی، پا به میدان گذاشته، با فریادهای رسا، جدایی مردم ایران از حکومت تحمیلی موجود را اعلام و به گوش جهانیان رسانیده است. هم از این روست که جداسازی دائمی مردم ایران از رژیم اسلامی در تمامی سخنرانیهای سردمداران جهان، نه تنها درست که امری ضروری است. لذا اتخاذ چنین مواضعی میتواند راهگشا باشد:
۱. اگر چه دسترسی و بهره برداری صلح آمیز از انرژی هستهای، حق هر ملتی است، اما رژیمی که با مردم خویش، چنین رفتار سرکوبگرانهای دارد، نه صاحب چنین حقی است، نه نمایندهی مردم خویش و نه قابل اعتماد.
۲. تحریمهای اقتصادی، علیه حکومت اسلامی صورت میگیرد نه در مورد ایران و ملت ایران. بنابراین نوع تحریمها بطور هوشمندانهای رژیم را تحت فشار قرار خواهد داد.
۳. جهان مدرن با ملت ایران که خواهان دموکراسی، آزادی و مدرنیته است، همراهی کرده و از تلاشهای آن برای پیوستن به جامعه جهانی مدرن استقبال میکند.
۴. هرگونه بند و بست، مذاکره و قرارداد پنهانی، غیر قابل قبول بوده و از رژیم اسلامی خواسته میشود مذاکرات را علنی و شفاف انجام دهد.
۵. جهان مدرن در مقابل نقض حقوق بشر در ایران توسط رژیم اسلامی حساس بوده و قویا آن را محکوم میکند.
تنها با اتخاذ چنین مواضعی و عمل به آن، جامعه جهانی میتواند به صلح، دوستی و رونق اقتصادی با حکومت آتی ایران که بر مبنای دموکراسی، آزادی و رعایت حقوق بشر بنا شده امیدوار باشد.
توجه به این نکته ضروری است که با توجه به تداوم و رشد مبارزات مردم ایران و ناکارآمدی تمهیدات رژیم در جهت تشدید سرکوبگری، تنها راه رهایی رژیم در تشدید بحران بینالمللی است. بیجهت نیست که رژیم اسلامی و بویژه احمدینژاد در هر سخن و یا مانور سیاسی یا نظامی به چنان تحرکاتی دست میزند که دول غربی، امریکا و خصوصا اسرائیل را به عملیات نظامی علیه ایران وادار کند.
بنابراین تاکید برحقوق بشر اگر عنوان و موضوع اول مناظرهها و مناسبات غرب با ایران بشود، میتواند به انرژی عظیم صلحطلبی تبدیل گردد. ایجاد خط ارتباطی کاخ سفید، پارلمان اروپا، کنگره آمریکا، با حقوق بشر بینالمللی و فعالان سیاسی و حقوق بشر در داخل و خارج از ایران، میتواند سرآغازی باشد برجهانی کردن صدای حقطلبانه ایرانیان و نهایتا فشار بر حکومت اسلامی. وادار کردن رژیم اسلامی به رعایت حقوق بشر، مساوی است با سرنگونی این رژیم و برقراری دموکراسی در ایران و تقویت صلح در خاورمیانه. اینگونه است که باید گفت ترجمان شعار تغییر اوباما باید در کنار مردم ایران ایستادن باشد تا بتواند بعنوان کلیده راه، به این چالش منطقهای و جهانی پایان دهد.
۲۵ دی ۱۳۸۸ تهران
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید