رفتن به محتوای اصلی

رمزگشايی از نشانه‌های اجتماعی جنبش سبز

رمزگشايی از نشانه‌های اجتماعی جنبش سبز

نمایی از الگوی رهبری جنبش سبز، در آیینه‌ی تشییع پیکر پرویز مشکاتیان

موج سبز آزادی: اتفاق‌های ریز و درشت فراوانی در جامعه‌ی پس از کودتای ایران رخ داده و می‌دهد و همه نشان از زنده بودن و تسلیم نشدن جنبش سبز در برابر قدرت کودتاست. نشانه‌هایی برجسته و پررنگ دیده می‌شود که حاکی از عبور موج سبز از خطکشی‌های متعارف سياسی است؛ نشانه‌هایی از فراگیر شدن و مهارناپذیری اعتراض. يادداشت زير تحلیلی است از يکی از همین رخدادها که چه بسا به سادگی از نگاه بسیاری دور مانده است.

این صحنه ‏ی ویدیویی http://www.youtube.com/watch?v=6dRa-r1mTeM

تا الآن که این یادداشت را می‏نویسم بیش از پنجاه و یک هزار بار تنها مستقیماً در پایگاه یوتیوب نمایش‏داده-شده‏است و به‏گمان می‏توان شمار همه‏ی کسانی را که این ویدیو را دیده‏اند یا از این پس خواهند‏دید بسی بیش از این دانست، بگذریم از شمار آن‏ها که خود در صحنه‏ی ماوقع بوده‏اند. ما‏جرا ظاهری ساده دارد و نمایش آن بیش از صد ثانیه طول نمی-کشد، اما به‏خاطر دلالت‏های ضمنی آن شایسته‏ی درنگ می‏نماید.

روز تشییع پیکر زنده‏یاد پرویز مشکاتیان است و کسی می-خواهد رسماً تسلیتی‏گفته‏باشد، کسی که پیداست صاحب‏منصبی از میان دولتیان است، و برای دانستن این نیازی هم نیست نام و نشان و سمت و مرتبت او را بدانیم؛ پوشش‏اش، آرایش چهره‏اش، و از همه مهم‏تر کلماتی که بر‏می‏گزیند و نحوه‏ی خاصی که آن‏ها را ادا‏می‏کند، همگی مطابق الگو‏های حکومت‏ساخته‏ای است که خود را از فاصله‏ی بسیار هم آشکار‏می‏کند، لو‏می‏دهد. اما حاضران با هیاهو و کف‏زدن نمی‏گذارند او هیچ نهادی را به گزاره‏ای برساند. پا‏در‏میانی مجری مراسم هم جز چند ثانیه کار‏ساز نیست. این گزارش صحنه است آن قدر که در این قطعه‏ی ویدیویی ثبت و ضبط‏شده‏است.

می‏توان با خواندن نشانه‏های این صحنه از نمای بیرونی آن عبور کرد و از این ره‏گذربرشی‏زد به لایه‏های زیرینِ بخشی از آن‏چه این روز‏ها زیر پوست جنبش سبز می‏گذرد. می‌توان برخی از این نشانه‏ها را، تا آن‏جا که به رساندن منظور کمک‏می‏کند، باز‏کرده و توضيح داد.

۱. زمینه و فضای واقعه مراسم تشییع است، مراسمی است که نوعاً مستعد بسیاری رفتار‏ها نیست، از آن میان مثلاً ابراز اعتراض به سخن‏رانی که از جایگاهی رسمی و حکومتی آمده‏است و صرفاً می‏خواهد تسلیتی‏گفته‏باشد آن هم با هیاهوی جمعی و کف زدن، و نهایتاً جلو‏گیری از سخن‏رانی او.

۲. باز غیر قابل انتظار‏تر این‏که جمعی که آن‏جا گرد‏آمده‏اند قاعدتاً اغلب از اهالی هنر آن هم از خانواده‏ی هنر‏های سنتی ایرانی اند که معمولاً واجد شخصیتی درون‏گرا تصور‏می‏شوند و غیر‏سیاسی یا دست‏کم هیچ‏گاه شنیدن صدایی به-اعتراض‏بلند از آن‏ها آن هم مستقیم و زنده و در‏صحنه انتظار‏نمی‏رود، آن هم به‏ویژه در چون‏این مناسبتی و فضایی سنگین و غمگین از اندوه بهت‏آور فقدان مشکاتیان برای خانواده، دوستان، آشنایان و شاگردان‏اش که لابد حاضران اصلی این مراسم هم هستند.

۳. سخنران می‏خواهد از "مسؤولیت همه‏ی ما" صحبت کند که، هیا‏هو اوج می‏گیرد، نمی‏شود.

۴. در این اثنا سه جمله از پس زمینه‏ی متن به‏گوش‏می‏رسد: ثانیه‏ی دواز‏دهم: با اشتیاق "نمی‏ذارن صحبت‏کنه"؛ ثانیه‏ی نوزدهم: با عتاب "...اینا پدر مشکاتیانو در‏اُوُردن"؛ و ثانیه‏ی بیستم: فارغ‏دلانه یا از از سر دل‏سوزی "بذار حرفشو بزنه". اولی توصیفی در لحظه و هم‏دلانه از وضعیت است که معنای ضمنی‏اش می‏شود این که باید ما هم نگذاریم، و نتیجه این که کف‏زدن‏های صف‏های عقب‏تر به جلوی صحنه آن‏جا که دوربین همراه دارد فیلم‏برداری‏می‏کند سرایت‏ می‏کند. دومی استدلالی و توجیهی است برای کاری که مردم حاضر دارند می‏کنند که معنای ضمنی‏اش این است که هم‏این "اینا"، که الآن یکی‏شان می‏خواهد در تسلیت در‏گذشت او سخن‏بگوید، بودند که با او بسیار بد‏کردند؛ این دلیل "ما" ست برای بر‏هم-زدن این سخنرانی. جمله‏ی سوم هم یا از سر دل‏سوزی دارد می‏گوید: "گناه داره، بذار حرفشو بزنه!" یا شاید هم از سر بی‏حوصلگی می‏خواهد‏بگوید: "مهم نیست، بذار اینم حرفشو بزنه و بره، زود‏تر از دستش خلاص‏شیم!" این سه جمله که به ترتیب توصیفی، تبیینی-تجویزی و تجویزی اند به گمان من به کوتاه‏ترین و رسا‏ترین شکل فضای معنایی این جمع را و منطق درونی کنش و وا‏کنش‏های جماعت را به‏زبان‏می‏آورند.

۵. مجری مراسم برای اداره‏کردن صحنه ابتکار گفتاری مهمی به‏خرج‏می‏دهد. هم‏دلانه‏ترین لحن و کلمات و مضامین، هر سه، را با هم استخدام می‏‏کند و عواطف مشترک حاضران معترض را با یاد و احترام مشکاتیان بر‏می‏انگیزد تا متأثر-کننده‏ترین پیام خود را در قالب خواهشی مؤثر بیان‏کند: "به حرمت نجابت و سکوت پرویز مشکاتیان شما هم دقایقی سکوت‏کنید!" پیامی که هم هم‏دلانه تلمیحی سیاسی دارد هم دعوتی به سکوتی است و هم فقط "دقایقی" تحمل را می‏طلبد و هم بخت بسیار دارد تا در نا‏خود‏آگاه مخاطبان‏اش به پذیرش آنی برسد و طرفه این‏که هم می‏رسد، اما این پذیرش دیری نمی‏پاید و به پنج ثانیه نکشیده وضع دو‏باره هم‏آن است که بود.

۶. این بار که سخن‏ران می‏خواهد شروع‏کند دیگر آن تم مسؤلیت (که نا تمام مانده است) را پی‏نمی‏گیرد. به جای آن به مخاطبان امتیاز‏می‏دهد. با احترام به احساسات پاک حاضران شروع‏می‏کند بل‏که هم‏دلی بیش‏تری بر‏انگیخته‏شود و حتی حاضر‏می‏شود آرزو‏کند که راه مشکاتیان ادامه‏پیدا‏کند، اما کار از این حرف‏ها گذشته‏است.

۷. ما ادامه‏ی مراسم را در این ویدیو نداریم ولی این قطعه تا هم‏این‏جا با همه‏ی کوتاهی‏اش برای رساندن پیامی بلند ومهم به گوش‏ها و چشم‏های حساس کافی است؛ گوش‏ها و چشم‏هایی که نشانه‏های غیر‏مترقبه را نادیده‏نمی‏گیرند و نبض جامعه را با آزمون هم‏این لحظه‏های نظم خود‏انگیخته‏ی جمعی می‏گیرند نه از طریق صدا و سیمای دست‏کاری‏شده‏ای از جامعه که بیش‏تر باز‏نمودی است آرزو‏اندیشانه از آن‏چه حاکمان از جامعه‏می‏خواهند تا آن‏چه واقعاً در جامعه می‏گذرد.

۸. پیام این صحنه پیامی است که بر‏جسته‏تر از هر پیام دیگری به‏نظر‏می‏رسد ما را به جدی‏گرفتن مؤلفه‏ی مهمی از اعتراض اجتماعی‏ای فرا‏می‏خواند که این روز‏ها بدنه‏ی جامعه‏ی متوسط شهری آن را نمایندگی‏می‏کند. آن پیام را من این-گونه صورت‏بندی‏می‏کنم: امروزه هر کسی با هر شأن و مرتبتی که داشته‏باشد اگر از مردمی که جنبش سبز را در ایران می‏پرورند بخواهد که از راهی که می‏روند عنان‏بگردانند پاسخی که در‏یافت‏می‏کند ممکن است در بهترین شریط سکوت کوتاهی از سر تأمل یا احترام باشد اما نهایتاً بی‏اعتنایی بی‏نهایت است. بی اعتنایی ای که اعتماد مردم را از ایشان سلب-خواهد‏کرد و نفوذ پیشین ایشان را اگر داشته‏اند از ایشان باز‏خواهد‏ستاند. این جنبش اجتماعی جنبش طبقه‏ی متوسط شهری است که با الگوی رهبری جنبش‏های کار‏گری یا حاشیه‏نشینان نمی‏توان رهبری‏اش کرد.

رابطه‏ای دیالوگی و نیز دیالکتیکی هم‏ارز و هم‏عرض با رهبران‏اش آن را پیش‏می‏راند. این موج سبز رهبرانی را که بخواهند آن را مهار‏کنند یا پس‏برانند مهار‏می‏کند و پس‏می‏زند. از رهبران‏اش راه‏های ارتقای خود را به تراز‏های بالا‏تری از پویش‏های خود می‏طلبد. اگر آن‏ها نتوانند چون‏این نقشی ایفا‏کنند این جنبش رهبران خود را خواهد‏یافت و به‏جای ایشان خواهد نشاند. این هم‏آن خودآگاهی‏ای است که تا حدود بسیاری میر‏حسین موسوی نسبت به موقعیت نا‏خواسته‏ی خویش نشان‏داده‏است. و این درست هم‏آن نقطه‏ای است که نشان‏گر عدم درک حاکمان از جنس این جنبش اجتماعی و نسبت آن با رهبران آن است.

۹. در این تفسیر و تعبیر، با تعمیمی استعاری سخن‏ران نماینده‏ی حاکمیت سیاسی است، مجری برنامه در نقش هدایت‏گرانی و برنامه‏ریزانی که به هر علت انتظار می‏رود در یک جریان یا حرکت جمعی مرجعیت و نفوذ دشته‏باشند، و بالأخره عزاداران معترض نمونه‏ای تصادفی از جریان معترض اجتماعی امروز ایران. این قیاسی نا‏روا نیست، چون نه آن سخن‏ران با آن جمعیت معترض بد‏تر از آن کرده‏است که حاکمیت در این صد روز اخیر بر معترضان خود روا‏داشته‏است و نه این مجری برنامه خواسته‏ای بسیار فراتر از آن چیزی دارد که امروزه حاکمان ایران در مقیاس جنبش سبز از رهبران آن می‏خواهند تا مردم را از آن باز‏دارند. این یعنی با قیاس اولویت می‏توان این تعبیر و تفسیر رمز‏گشایانه را و تعمیم‏های آن را موجه‏دانست.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
www.mowjcamp.com

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید