رفتن به محتوای اصلی

جمهوری یا ولایت فقیه؟

جمهوری یا ولایت فقیه؟

سئوالی با سی سال تآخیر ،سی سال کلنجار با مفاهیم شان و سی سال تلفیق نا میمون دو واژه که اساسا هیچ همخوانی با هم نداشته و هر کدام با باری سنگین جایگاه مخصوص خود را دارند. خلاصه سی سال سئو استفاده ،ان هم از طرف مردی که خود را سخن گوی حق ،جانشین پیغمبر و ولی مردم جا زد.

برای رسیدن به قدرت برای یک قدرت طلب بی پرنسیبTظا هرآ همه چیز مجاز ست.

برای این دسته از ادمها درجنگ قدرت هر نیرنگی مجاز ، با لاخص بزعم اسلام.حالا باید دید نقش مسائل برای شکل گیری یک شخصیت تاریخی کدامند؟شرایط اجتماعی ،خصوصیت های فردی،این خصوصیت ها تنها شامل اگاهی وسطح معلومات او نیست بلکه داشتن اراده وخواستی قوی،جرآت و جسارت برای طرح ان ها و مقاومت در برابر مخالفت هاست.متضمن تمامی این مسائل ان قشر اگاه و روشنفکر که پشتیبان او شده و در نهایت خیل انسان هائی که از اگاهی کمتری بر خور دار و به اسانی اتو ریته پذیرند. مجموعه این شرایط در زایش یک دگر گونی دست به دست هم داده وجکومتی تحت عنوان جمهوری اسلامی و ولایت فقیه را به رهبری خمینی امکان پذیر می کنند.

اگر شرایط اجتماعی ،خصوصیت های فردی(شخصیتی)را که هدفش راه یابی به تاریخ ست و انسان هائی را که میل به رهبری شدن را ذارند در یک کفه ترازوگذاشته،روشنفکران حامی او را در کفه دیگر ،کدام بر کدام می چربد؟اساسآ این طیف چه وظیفه یا نقشی دارند.

از خمینی نمی گویم . ولی باید از خمینی گفت و نقش دو طیف وسیع روشنفکری که او را با سکوت خود بر مسند حکو متی با چنین دوگانگی و تنا قض اشکار نشاندند.

اول می پردازم به روشنفکران یا عالمان واگاهان مذهبی که بعضآ بعنوان نماینده گان اسلام مترقی یا روحانیت مترقی وکمی بعد تر به کثیف ترین شکل ممکن اصلاح طلب به مردم معرفی شدند .

در دادن این القاب به انان،هیچکس نگفت اسلام اسلام است ،ترقی و تنزل در ان جای نمی گیرد. این مترقیون که نیاز اشازه به نامشان نیست ،باید میدانستند و می دانستند در اسلام قانونی به اسم انتخاب و انتخابات وجود ندارد. اسلام دین شمشیر بوده ،با شمشیر بدون همه پرسی یا نظر خواهی در میان ملل غیر مسلمان راه یافت.مردم بجز پذیرش ان چارهای نداشتند. در واقع انها میان مرگ و اسلام برای ادامه حیات اسلام را پذیرفتند.جمهوری یا مردمی وازهای دمکراتیک بر عکس ولایت فقیه نمایانگر یک استبداد یک تنه مذهبی (خاص مذهب شیعه) میباشد.

این اعظم ها ی مذهبی چرا سکوت کردند؟از زاویه اعتقادیشان هم حساب کنیم بر انها فرضیه ای واجب بود که حقیقت را به مردم بگویند . با این کار یک تیر ودو نشان شده

هم بوظائف دینی عمل کرده هم ادای دین لقب متر قی بودنشان میشد.

مسلمآ انها در چار چوب قواعد خودشان Tبدون درز کردن به خارج از قبیلهT سعی خودرا کردندو بهمین دلیل در اوائل برخی از انان ظاهرآ یا به «مرگ طبیعی»یا به عبارت مذهبی« شهید» و یا در سوانحی کاملآ «اتفاقی» از صحنه سیاست خارج شدند.حالا از شما باقیمانده گان و وارثان این رسالت می پرسم ،ایا شرط عقل و انصاف این نبود که روی حمایت مردم حساب کرده با گفتن واقعیت به انها این مبارزه را با مردم به پیش بردید؟

ولایت سیاه فقیه را برای شریعت گاشته و ان را در قانون اساسی جای نمی دادید؟ تاز ه بعد از سی سال عمر این حاکمیت هنوز هم به این سکوت مقدس و خیانتبار خود ادامه می دهید.

اقای «ایکس اسلام شناس و مغز متفکر این جماعت علیرغم خروج از ایران بعنوان مخالف و دیگرانی ک در دامان ایت الله ها پرورده و حتی تخصص تحصیلیشان را در این زمینه گرفتند ،رعایت و مصلحت اندیشی شان را چگونه توجیه میکنند؟ این سئوالی ست که من و یک ملت از شما مسئولین داریم . امروز نه،صد سال دیگر هم که شده وارثان شما باید جوابگو و پرداخت کننده این زیان جبران ناپذیر تاریخی باشند و هستند.

اصلآ جمهوری در اسلام می گنجد؟ اگر قصد سئو استفاده و فریب نبود لااقل به همان حکومت اسلامی بدون جمهوری قناعت می کردید،انوقت ولایت فقیه اینچنین وصله ای نا جورو قباحتی غیر قابل اجتناب نمی شد.

با تآکید مجدد ،ولایت فقیه مسئله ای شرعی که انرا در قانون اساسی جای داده ،یعنی قانون اساسی عصر حجریشان را هم هر جا که لاز م باشد بی اعتباز میکند،

نتیجه :1 نظر خواهی و انتخابات در اسلام مردود است .2 خامنه ای از اختیارات قانونی خود برای انتخاب رئیس جمهور استفاده کرده.

خمینی می خواست هم حاکمیت شرعی و هم حاکمیت قانونی را داشته باشد و با ادغام این دو نا همگون بدون مواجه شدن با اعتراضی جدی موفق به غصب ایران شد .

وحالا کلامی چند با روشنفکران دگر اندیش:کدام یک از شما رساله خمینی را خواندید؟ کدام یک از شماتحلیلی از حرکت اعتراضی خمینی در سال 42علیه شاه را داشت؟اساسآ شناخت شما از ان جامعه مذ هبی تا چه اندازه بود؟ اگر حتی یک شناخت نسبی داشتید چگونه تبلیغ سو سیالیستی میکردید؟ اگر از مذهب انهم شیعه اطلاعی داشتید چرا در برابراین حرکت( قانونی کردن ولایت فقیه)سکوت کردید؟ ترس شما از مردم بود ؟ از بر چسب بی دینی؟ از پس رفت قیام یا نرسیدن به حاکمیت؟که سکوت شما نتیجه عکس داده واز همه این مواهب به اندازه کافی بهره بردید.

حالا چرا از این زاویه با مردم با زبان مردمی سخن نمی گوئید؟به انها بگو ئید که واقعیت حکومت اسلامی بر اساس یک نیرنگ سیاسی ،قدرت طلبی قومی و مذهبی واشتی دادن و در کنار هم گذاشتن جن و بسم الله بوده و هست .

از تمام دوستداران ایران اعم از مذهبی یا دگر اندیش صمیمانه می خواهم بعد از سی سال تآخیر (نمی گویم اهمال)به مسئولیت خود واقف شده سکوت و اشتباه خود را در این مورد خاص اعتراف کرده و واقعیت این جعل حکو متی تاریخ را به مردم بنما یا نند.

با احترام و پوزش از معتقدان واقعی مسلمان، از معتقدانی که اسلام را نه برای قدرت دنیوی ،بلکه صرفآبا ان جنبه روحانی واقعی قبول دارند و به امید اینکه بیش از این به سود جویان زیز لوای مذهبی اجازه نداده تا از اعتقادات ایشان سئو استفاده کرده و نا حقی ها را به اسم اسلام و ایشان بر کرسی مراد نشانند.

به امید پیروزی انسان به سود انسان

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید