ماجرای درگیری داود سلیمانی (اصلاحطلب)* و ارژنگ داودی** در زندان:
واقعاً بسیاری از این اصلاحطلبان به امام خمینی و آرمانهای بلند و نورانی ایشان که شامل بستن دهان روزنامهنگاران و قلع و قمع احزاب نیمبند آن زمان و تهدید به کندن پوست انسانها و عملی کردن آن و فتوای قتل هزاران زندانی سیاسی را صادر کردن و کشتار دستجمعی راه انداختن و فتوای قتل صادرکردن از راه دور و ...ایمان دارند و جزء اصول اعتقادیشان محسوب میشود.
مثلا عیسی سحرخیز در خاطرات زندان خود نقل میکند که ارژنگ داودی در زندان در نقل ماجرایی در گذشته که در آن به امام راحل و مقام معظم رهبری فحش داده است، موجبات عصبانیت برادر ارزشی و اصلاحطلب داود سلیمانی را فراهم میکند و این برگوار اصلاح طلب وقتی با اصرار ارژنگ داودی در دشنام به پیر جماران و نایب بر حقش مقام معظم رهبری مواجه میشود با برافروختگی و عصبانیت به ارژنگ داودی میگوید: "تو چه حقي داري كه به اعتقادات مردم، به اعتقادات من، توهين كني و فحش بدهي؟!"
ارژنگ داودی توضیح میدهد که دارد خاطرهای از گذشته را نقل میکند و بعد میگوید اصلا دلم میخواهد فحش بدهم.
ارژنگ داوودی، زندانی سیاسی از سال 1382
عیسی سحرخیز ادامه ماجرا را اینگونه شرح میدهد: "حالا نوبت داوود بود كه واکنش نشان داده و به او و بستگانش بد و بیراه بگوید. دامنه ی فحشها و ناسزاها هر لحظه گسترده تر می شد و ... عاقبت در واكنش به تكرار فحشهاي رکیک ارژنگ، داوود دست به تهدید زد و گفت: "... سرت را روي سينهات خواهم گذاشت!".
در اين جا بود كه دیگر دوستان وارد ماجرا شدند و او را از حسينيه بيرون كردند. اما او چند دقيقه بعد چون شيرخروشان وارد شد و فحشها و تهديدها را از سر گرفت و بعد هم به محل اسكان ارژنگ رفت تا با او دست به يقه شود و به تهديدش عمل كند که باز دوستان وارد عمل شدند."
به نظر من که فاعتبروا یا اولیالابصار را کاملا بیخیال شوید .
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید