خشونتهایی با ریشههای تاریخی/علی امیری، استاد الهیات دانشگاه کابل
خشونتهای اخیر در پاریس، تهدیدی برای آزادی بیان است. درست است که مردم فرانسه و در واقع تمام اروپا واکنش قاطع به خشونت طلبان نشان دادند، اما نفس کشته شدن سردبیر و اعضای تحریریه یک مجله، خود نشان دهنده افزایش هزینه آزادی بیان است. راهپیمایی "اتحاد" شاید نشانه آن باشد که آزادی بیان تسلیم خشونت نمیشود. اما خود همین واکنش قاطع، نشان دهنده افزایش خطر و تهدید است. آزادی بیان ارزشی است که باید به رشد قابلیت های انسانی مدد برساند و تحرک و پویایی اجتماعی را تضمین کند. حمله به رسانهها دارای این خطر است که دولتها مجبور شوند از آزادی بیان با زور و خشونت دفاع کنند.
تأثیر این حادثه بر مسلمانان غرب نیز مثبت نیست. به نظر من مسلمانان حتی اگر خشونت هم نکنند، در حاشیه فرهنگ غرب قرار دارد و این گونه رویدادها روند ادغام آنها را در جوامع غربی مختل یا کند میسازد و به انزوای بیشتر آنها کمک میکند. مسلمانان در غرب هنوز زبان گفتگو با فرهنگ مدرن غربی را پیدا نکرده اند.
آنان جز ابراز برائت از اعمال خشونت آمیز کار دیگری نمیتوانند بکنند و در مواردی حتی در جدا کردن حساب خود از خشونتطلبان ناتوانند. خشونتهای دینی معاصر ریشههای تاریخی پیچیده ای دارد و تنها می توان با بررسی تحول منطق درونی دین اسلام آن را توضیح داد. اما در غرب چنین تلاشهایی کمتر دیده می شود.
آیندهای بهتر یا آغشته به ترس/ کامران اشتری،مدیرعرصه سوم در آمستردام
این پرسش در روزهای اخیر زیاد مطرح میشود که در چه نوع جامعهای میخواهیم زندگی کنیم؟ آیا میخواهیم در جامعهای زندگی کنیم که فرهنگهای متفاوت با هم تعامل داشته باشند و از یکدیگر حمایت کنند؟ جایی که افرادی مانند آن مسلمان ۲۴ ساله از مالی به نام لاسان باثیلی که در مغازه "کوشر" کار میکرد، زندگی کسانی که در مغازه بودند را در زمان حمله نجات داد یا میخواهیم در جامعهای حصاربندی شده زندگی کنیم که بر اساس نژاد، دین، جنسیت و ملیت تقسیمبندی شده است؟کامران اشتری
از زمان حمله به مجله شارلی ابدو، بسیاری در اروپا این عمل را آغاز زنجیرهای خشونت در شهرهای اروپایی میدانند. قبل و بعد از این حملات، مسلمانان در موقعیتی قرار گرفتند که شنونده صدایی علیه یهودیان قبل از جنگ جهانی دوم و طی آن بودند، و همه ما میدانیم که آن وضع به کجا ختم شد، به سمت جنایت علیه یهودیها. این عقیده که یک دین میتواند هویت کل گروهی از مردم را تباه کند، خواه آنها باورمند باشند یا نباشند و بدون دانستن اینکه به چه باور دارند، در اروپا چیز تازه ای نیست.
این حملات معلوم میکند که حفاظت از آزادی بیان اساسی است، حتی برای سخنی که خوشایند ما نیست. در اروپا، ابراز بیانِ آمیخته به خشونت به بدترین جنایتهای جنگ جهانی دوم منتهی شد. بنابراین، شاید این چند کلام برای من بسنده نیست تا اختلاف ظریف حمایت از آزادی بیان و ترس از سخنان نفرتپراکن را بیان کنم.
این پرسش در روزهای اخیر زیاد مطرح میشود که در چه نوع جامعهای میخواهیم زندگی کنیم؟ آیا میخواهیم در جامعهای زندگی کنیم که فرهنگهای متفاوت با هم تعامل داشته باشند و از یکدیگر حمایت کنند؟ جایی که افرادی مانند آن مسلمان ۲۴ ساله از مالی به نام لاسان باثیلی که در مغازه "کوشر" کار میکرد، زندگی کسانی که در مغازه بودند را در زمان حمله نجات داد یا میخواهیم در جامعهای حصاربندی شده زندگی کنیم که بر اساس نژاد، دین، جنسیت و ملیت تقسیمبندی شده است؟ یکی نوید دهنده آینده ای بهتر و دیگری آغشته به خودبینی و ترس است.
نمی توان علت را تأئید و معلول را محکوم کرد/ لادن برومند، تاریخ نگار و مدیر بنیاد برومند
ترور هیئت تحریریه شارلی ابدو، تجلی خونبار چالش های متعددی است که نه تنها دموکراسی های غربی را مستأصل کرده، بلکه مسلمانان و در واقع خود اسلام را هدف قرار داده است. این عملیات وجود ستون پنجمی را در قلب دموکراسی عیان کرد که برای از بین بردن آزادی بیان از هیچ جنایتی رویگردان نیست و باعث افزایش قابل ملاحظه شعارها و اعمال ضد اسلامی در جامعه شده است.
چالش اصلی دموکراسی حفظ امنیت و آزادی بیان بخشی از شهروندان، بدون نقض حق آزادی اندیشه و بیان بخش دیگری از شهروندان است. مشخص کردن مرز بین آزادی بیان و مبارزه با خشونت و تروریسم امری است بسیار دشوار. از سوی دیگر واقعه اخیر اسلام گرایان را به پاسخگویی فرا می خواند، چون نمی توان از سویی مدافع اصول و ارزش هایی بود که نتیجه منطقی شان ترور وخشونت است و از سوی دیگر این ترور و خشونت را محکوم کرد.
نمی توان علت را تأئید و معلول را محکوم کرد. تنها راه رویارویی با این چالش این است که مسلمانان، از هر فرقه و مکتبی، حق آزادی فکر و بیان را یک بار برای همیشه بپذیرند و برای مجازات کفر گویی از خود سلب صلاحیت کنند و آن را به خدا واگذارند.
آزادی بیان یک معنای واحد جهانی ندارد/ امین بزرگیان،پژوهشگر اجتماعی
برخلاف آنچه فکر میکنیم، آزادیبیان یک معنای واحد جهانی ندارد. در قوانین فرانسه مثلاً کاریکاتورهای مجله شارلی ابدو مصداق توهین نیست و آزاد است اما در آمریکا و بر اساس قانون Hate Speech اینجور کاریکاتورها ممنوع است؛ در حالیکه در اولی، برای احترام به احساسات یهودیان، انتشار کتاب "نبرد من" هیتلر ممنوع و در دومی یعنی آمریکا آزاد است.
نکته مهمی که از دل این واقعیت بیرون میزند این است که مفهوم آزادی بیان امروزه به درون قوانین دولتی رفته و در ارتباط با آن معنا میشود. به نظر ادعای دفاع از آزادی تنها زمانی میتواند به معنای اصیل خود نزدیک شود که نسبت آن را با قوانین رسمی حکومتی مشخص کنیم. آزادی بیان در یونان باستان و حتی عصر امپراتوری روم یک گزاره اخلاقی بود تا بخشی از مناسبات حکومتگری. آزادی درارتباط با وجدانیات شهروندان معانیاش روشن میشد.
در سنت یونانی و در ذیل موضوع "حقیقت" این پرسش مطرح میشد که حقیقتگو کیست؟ اما آزادی بیان در نظامهای لیبرال متأخر با تنیده شدن با گفتمان حقوق اولاً به صراحت، نابرابر و دوماً انتزاعی شدهاند. میشل فوکو در سخنرانیاش درباره حقیقت و آزادی بیان در سال۱۹۸۳ با ارائه تبارشناسی از وضعیت آزادی این نکته را با ارجاع به فهم یونانیون از آزادی بیان پیش میکشد که آزادی بیان، نیز باید مانند طب و دریانوردی، آموزش داده شود. افراد آموزش ببینند که در گفتن، آزاد باشند.
این تعلیم چیزی فراسوی قوانین موجود و گزارهای پیوند خورده با خلقیات است. از دل این مواجهه اخلاقی با آزادی است که فرد شیوهٔ بودن و هدایت خود و پدیدار شدن در برابر دیگران را فرا میگیرد و میآموزد که چگونه میباید آزادی فردیاش را به آزادی همگان و امرجمعی پیوند بزند. اگر بخواهیم بعد از کشتار پاریس، باز پاسخ دهیم که حقیقتگو کیست؟ صریحترین جواب این است که آنکه پشت به فرامین دولتی درباره آزادی، حامی شارلی ابدو است.
دودی که به چشم همه مسلمانان می رود/ پروانه حسینی، پژوهشگر مطالعات خاورمیانه
مهاجران مسلمان غرب (بهویژه طبقات پایین) خود را اقلیتی میبینند که از امتیازات اکثریت مسیحی محرومند. از طرفی مسلمان بودن علاوه بر هویت مذهبی با هویت نژادی همپوشانیهایی دارد. برای بسیاری از غربیان "مسلمان" و "عرب" مترادف اند و همراه با تیرگی رنگ پوست، چشم، و مو می آیند و اغلب انگ بربریت به آنها می چسبد. این استریوتایپ باور بسیاری از غربیان را میسازد.
گرچه تنها اقلیتی از مسلمانان غرب به خشونت مذهبی روی میاورند، دود آن به چشم اکثریت آنها میرود. این اکثریت اما فقط قربانی نیست بلکه مسئولیت دارد. مسئولیت او نه تنها نقد اسلام بنیادگرا بلکه حمایتهای پیشگیرانه از فرزندان جامعه مهاجر است زیرا آزادی بدون حس امنیت و برابری نه مطلوب است نه ممکن.پروانه حسینی
اقلیت مسلمان مهاجر چندان قدرتی برای شکستن این استریوتایپ حس نمیکند. به همین دلیل میتواند بیشتر از یک مسیحی یا یهودی (در مواجهه با کاریکاتور ضدمذهبشان) از کاریکاتور ضداسلامی احساس تهدید کند. او نه تنها (گرچه نه الزاما) کاریکاتور اسلامی را توهین به مقدساتش میداند بلکه آن را نژادپرستانه، تقویتگر استریوتایپها و نوعی اعمال قدرت اکثریت مسیحی/سفید مییابد. اینجاست که آزادی بیان برایش تبدیل به ابزار تهدید شده روبروی آن قرار میگیرد.
این رویارویی نقطهایست که برای اسلام گرایان بنیادگرا فرصت مداخله فراهم میکند تا با تعلیم خشنترین درسهای اسلامی مسلمان تحقیر شده را بشوراند. اما جامعه غرب دوره خفقان مذهبی را گذرانده و حاضر به بازگشت نیست. بنیادگرایان ثابت کردهاند که فهرست مقدساتشان تمامی ندارد و به بهانه توهین به مقدسات هر نظر مخالفی را میکوبند. جوامع تحت سلطه دیکتاتوری اسلامی خود زخمخورده این بینشاند و نگران عقبنشینی آزادی.
اگرچه طنزهای مذهبی میتواند اقلیت آسیبپذیر مسلمانان را آزار دهد، خشونت درمان دردشان نیست. خشونت تصویر "مسلمان تروریست" را پررنگتر، بنیادگرایی را خشنود، اسلامهراسی را بیشتر و حزبهای تندروی ضدمهاجر را تقویت میکند. پس شکاف بین مسلمانان و غیرمسلمانان عمیقتر شده مهاجران و فرزندانشان طرد میشوند و دور باطل طردشدگی، حاشیهنشینی، بحران هویتی، تهدید، خشونت تکرار میشود.
گرچه تنها اقلیتی از مسلمانان غرب به خشونت مذهبی روی می آورند، دود آن به چشم اکثریت آنها میرود. این اکثریت اما فقط قربانی نیست بلکه مسئولیت دارد. مسئولیت او نه تنها نقد اسلام بنیادگرا بلکه حمایتهای پیشگیرانه از فرزندان جامعه مهاجر است زیرا آزادی بدون حس امنیت و برابری نه مطلوب است نه ممکن.
تاثیر منفی بر دیدگاه کلی غرب به مسلمانان/ آزاده دواچی، پژوهشگر حوزه زنان
با اینکه اعتراض های گسترده ای به این حمله شده است اما به نظر می رسد که در درازمدت تاثیر منفی بر رسانه های منتقد مذهبی خواهد گذاشت. به خصوص با توجه به خشونت اعمال شده در این حملات و کشتاری که صورت گرفت این اتفاق می تواند مسئله آزادی بیان را دچار چالش های جدی کند. از یک سو رسانه های منتقد ممکن است به دلیل ترس از همین برخوردهای خشونت آمیز، دچار خودسانسوری و یا حذف ناخودآگاه هر نوع نقدی در حوزه دین و سیاست شوند و از سوی دیگر بسیاری از نیروهای رادیکال این قدرت را پیدا می کنند که بر رسانه ها برای حذف و سانسور هر نوع نقدی اعمال فشار کنند.
همچنین تاثیر منفی بر دیدگاه کلی غرب نسبت به مسلمانان خواهد گذاشت. نمی شود از مردم عادی در غرب و کشورهای غربی این انتظار را داشت که همگی بتوانند تمایز میان نیروهای رادیکال و مسلمان غیر خشونت طلب را به خوبی بفهمند. اکثریت مردم بر اخبار و تصاویر عمومی ارائه شده تکیه می کنند. برای مثال در استرالیا بعد از گروگان گیری که در سیدنی اتفاق افتاد مردم بیشتر به ایرانی و مسلمان بودن فرد مهاجم توجه کردند تا اشتباه دولت استرالیا در آزاد گذاشتن این شخص. در مورد کشورهای غربی هم همینگونه است به نظرم اینگونه حملات تاثیر به شدت منفی بر دیدگاه کلی مردم نسبت به مسلمانان خواهد داشت.
مقابله با بنیادگرایی و نژادپرستی/مهرداد درویش پور، استاد جامعه شناسی دانشگاه ملاردالن سوئد
هدف این حملات و پیام آن روشن بود: پیروزی گلوله بر قلم و این که منتقدان در قلب اروپا و مهد آزادی نیز از گزند فناتیسم اسلام گرایان در امان نبوده و با دوراهی خود سانسوری یا مرگ روبرویند. این تروریسم می تواند الهام بخش دیگران نیز شده و با تداوم یافتن، بیان آزاد را به خود سانسوری وادارد. اما میلیونها نفر در ۱۱ ژانویه نشان دادند تسلیم "جنایت مقدس" نمی شوند.
ادامه این ایستادگی همگانی در دفاع از آزادی بیان، می تواند فناتیسم اسلامی را به انزوا بکشاند و حتی موجب تکانی عظیم در جهان اسلام برای پذیرش نقد "مقدسات" شود. با این همه نوعی ترس و نگرانی از گسترش خشونت ها و قطب بندی ها وجود دارد. در نتیجه امکان بروز نوعی محافظه کاری سیاسی همزمان با اقدامات امنیتی شدیدتر که زمینه ساز محدود تر شدن آزادی بیان، کنترل بیشتر جامعه و کاهش حقوق شهروندی است، وجود دارد.
اگر پیامد ۱۱ سپتامبر، گسترش رویارویی میلیتاریسم و بنیادگرایی اسلام گرا به "بیرون" از مرزهای آمریکا به ویژه در خاورمیانه بود، پیامد ۷ ژانویه گسترش قطب بندی و تنش های قومی و دینی در "درون" اروپا خواهد بود. از این پس نژادپرستی و مسلمان ستیزی پیش از پیش شدت گرفته و مشروعیت خواهد یافت. امری که خطر گسترش رویکرد به رادیکالیسم اسلامی را به ویژه در جوانان مهاجرتباری که از تجربه تبعیض نژادی و مسلمان ستیزی رنج می برند، افزایش خواهد داد.
تنها برآمدن صدای سومی در برابر نژادپرستی و بنیادگرایی می تواند این آینده سیاه را به عقب راند.
روجا فضائلی، استاد مطالعات اسلام شناسی ترینیتی دابلین/ ترس از خشونت و خودسانسوری
در پی تراژدی شارلی ابدو در هفته گذشته، رابطه بین آزادی بیان، احترام و خشونت بار دیگر مورد توجه گسترده قرار گرفت و صداهای رسایی در دفاع از حق آزادی بیان برخاست.
در حالیکه کاریکاتوریستهای شارلی ابدو مورد توجه زیادی قرار گرفتهاند، سردبیران نشریات مختلف، درگیر تصمیم گیری درباره بازنشر کاریکاتورهای این مجله بودند. از سوی دیگر برخی با مورد انتقاد قرار دادن موج همگانی ایجاد شده در این رابطه ، صداقت جمله "من شارلی ابدو هستم" از سوی افراد و جریان های مختلف را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند.
واکنش سیاستمداران به کشته شدن کاریکاتوریست های شارلی ابدو به عنوان مجموعه افرادی که سالها در جهت انتقاد از نهادهای قدرت کار کرده بودند، تکاندهنده بود. در این میان مرگ یک پلیس که برحسب اتفاق مسلمان بود، دوگانگی کاذبِ "ما در برابر آنها" را که به نظر میرسد پیشفرض تمام وضعیتهای متعارض مرتبط با مذهب را پدید آورده است، شکست.
هفته غم انگیزی بود و برای سوگواری کوتاه. همچنین هفتهای بود که خشونت رقتانگیز و منحصربه فرد در لاویل لومیه، در دفتر تحریریه شارلی ابدو و فروشگاه یهودی، بر خشونتهای دیگری همچون کشتارهای اخیر در نیجریه، یمن و جمهوری آفریقای مرکزی سایه افکند.
تمامی این رخدادها بار دیگر ضرورت گفت و گو درباره رابطه بین آزادی بیان، احترام و خشونت را یادآوری می کنند و تاکیدی دوباره بر این است که حمله به شارلی ابدو و آزادی بیان نباید موجب آن شود که ما تسلیم ترس از خشونت یا ترس ناشی از خودسانسوری و انطباق اجتماعی شویم.
تا زمانی که طرفداران آزادی بیان با همبستگی بین المللی متحد باقی بمانند، حمله به شارلی ابدو، دیگر تهدیدی برای آزادی بیان نیست.
رشد روزافزون اسلام ستیزی/ فیلیپ گرانت، پژوهشگر جامعه شناسی در دانشگاه ادینبورو
در غرب چند سال است که اسلامستیزی در حال افزایش است. اما حوادث پاریس از یک سو جای خوشبینی است. شرکت شهروندان مسلمان در تجمعات و مراسم یادبود قربانیان این حمله مسلحانه، فداکاری احمد، افسر پلیسی که در این حمله کشته شد و لاسانا بثیلی، مسلمان جوانی که در حمله به سوپر یهودی چند نفر را نجات داد، نشان دهنده این حقیقت بود که اکثریت مسلمانان فرانسه مانند شهروندان دیگر آن کشور در جامعه فعال هستند و ارزشهایشان به ارزشهای تروریستها هیچ ربطی ندارد و این حقیقتی واضح و قطعی است- هرچند برخی از غیرمسلمانان در کشورهای غربی آن را انکار میکنند.
از سوی دیگر جای نگرانی هم هست به خاطر واکنش دو گروه با نفوذ. گروه اول احزاب سیاسی راستگرای مردمپسند که اخیرا در بسیاری از کشورهای اروپایی بسیار فعال شدهاند. این احزاب ادعا میکنند که حوادث اخیر نشان دهنده درستی عقاید نژادپرستانه آن ها است و باید جلوی رشد اسلام و مهاجرت به اروپا را گرفت.
گروه دوم سیاستمداران بر سر قدرت هستند. برخی از آنها با شرکت در تجمع همبستگی میدان جمهوری پاریس سعی کردند سابقه سرکوبگر خود را ماستمالی کنند. برخی دیگر نیز خواستار جنگ با "اسلام رادیکال" و بازگشت به دوران جورج بوش و تونی بلر شده اند. چنین اقداماتی با وجود آنکه نامش دفاع از دموکراسی است اما شهروندان مسلمان را "دشمنان بالقوه" در نظر میگیرد و به ضرر آزادیهای مردم، از جمله آزادی بیان است.
قابلیت تبدیل شدن به یک فرصت تاریخی/ علی معموری، پژوهشگر دینی
حادثه شارلی ابدو میتوانست نقطه عطف مهمی در تقویت جریان بنیادگرایی اسلامی و افزایش تنش تمدنی باشد. نگرانی و ناخشنودی از توهین به مقدسات مسلمانان از چند دهه پیش در جهان اسلام گسترده شده بود. این روند توسط نظامها و سازمانهای بنیادگرا در منطقه، ایجاد و از منبع احساسات ضد غربی ناشی از برخی عملکردهای نادرست غرب در منطقه تغذیه شد. از این رو انتخاب هوشمندانه این هدف میتوانست همدلی اکثریت جهان اسلام را با بنیادگرایان فراهم آورد؛ ولی این حادثه در چرخشی معکوس، ظرفیت جهان اسلام در تعامل با تنشهای بیرونی را افزایش داد.
محکومیت فراگیر و مطلق این عمل از سوی کشورها و سازمانهای اسلامی مختلف از الأزهر گرفته تا مقامات ایرانی، در کنار مشارکت حدود ده نفر از مقامات سیاسی کشورهای اسلامی و بسیاری از مسلمانان فرانسه در تظاهرات میدان جمهوری، نشانگر چرخشی مهم در شیوه تعامل جهان اسلام با چالشهای موجود با غرب است.
مسلمانان نسبت به تأثیرات منفی نسخه بنیادگرایانه از اسلام بر وضعیت عمومیشان بیش از پیش خودآگاهی یافته و تلاش بیشتری از خود در مقابله با آن نشان میدهند. این ظرفیت در صورت برخورداری از عکسالعمل مثبت و همدلانه غرب با آنان، قابلیت تبدیل به یک فرصت مهم تاریخی را دارد. تحقق این امر به رفتار خردورزانه و خوددارانه هر دو طرف ماجرا منوط است که نشانههایی عمومی از آن در افق دیده میشود.علی معموری
مسلمانان نسبت به تأثیرات منفی نسخه بنیادگرایانه از اسلام بر وضعیت عمومیشان بیش از پیش خودآگاهی یافته اند و تلاش بیشتری از خود در مقابله با آن نشان میدهند. این ظرفیت در صورت برخورداری از عکسالعمل مثبت و همدلانه غرب با آنان، قابلیت تبدیل شدن به یک فرصت مهم تاریخی را دارد. تحقق این امر به رفتار خردورزانه و خوددارانه هر دو طرف ماجرا منوط است که نشانههایی عمومی از آن در افق دیده میشود.
تقویت جریانات راست افراطی/ کامران متین، دانشیار روابط بینالملل در دانشگاه ساسکس
کشتار جنایتکارانه روزنامه نگاران فرانسوی در حملات تروریستی اخیر در پاریس گرایش به خودسانسوری را در میان حداقل بخشی از روزنامه نگاران اروپایی تشدید خواهد کرد. فراتر از آن و در فقدان همراه سازی محکومیت صرف این جنایت تروریستی با یک بحث عمومی آزاد و همه جانبه و بازبینی عمیقتر ریشه ها و بسترهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و بین المللی رشد پدیده "اسلام سیاسی"، عواقب این جنایت هولناک می تواند از این فراتر رفته و به تشدید روند قطبی شدن جامعه فرانسه و بقیه کشورهای اروپایی دارای جمعیت مسلمان، که از زمان حملات ١١ سپتامبر افزایش یافته، بیانجامد.
این امر به نوبه خود به تقویت جریانات راست افراطی در هر دو سو دامن خواهد زد و احتمال بروز خشونت های وسیعتر را افزایش خواهد داد. در چنین شرایطی روند تعلیق و محدود ساختن حقوق و آزادیهای مدنی و بسط نظارت دولتی بر ابعاد مختلف زندگی خصوصی شهروندان در غرب بیش از پیش افزایش خواهد یافت.
استفاده فرصت طلبانه احتمالی دولت فرانسه از این جنایت برای توجیه ادامه مداخله مستقیم در کشورهای مسلمان نشین سابقا مستعمره خود در منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه، که از آغاز قیام های موسوم به "بهار عربی" آشکارا افزایش یافته، احتمال وقوع این روند را افزایش خواهد داد.
در این میان اندیشه ورزان، مطبوعات و نیروهای دموکرات و مترقی می توانند از طریق ذات زدایی از اسلام و نقد تعمیم نژادپرستانه رفتار تروریست های مسلمان به مسلمانان به طور عام، نقش مهمی در ممانعت از تحقق چرخه شر توصیف شده در بالا ایفا کنند.
اما حداقل یکی از شرایط ایفای موثر این نقش وقوف به این واقعیت است که با وجود پیشینه روابط و سلسله مراتب قدرت در سطح ملی و بین المللی، آزادی بیان - صرف نظر از نیت مدافعین و استفاده گران آن - همواره به مثابه وسیله ای در خدمت یک هدف خاص سیاسی عمل خواهد کرد و نه همچون هدف خود-مرجع عام.
عمیق شدن شکاف اسلام و غرب/ یاسر میردامادی، پژوهشگر دین و فلسفه
اگر بپذیریم که "هجو"، "هزل" و "طنز بیپرده" -در باب هر موضوعی بی هیچ استثنایی- از مصادیق آزادی بیان است، آنگاه حملههای مرگبار اخیر در پاریس علیه روزنامهنگاران، تهدیدی مهم علیه آزادی بیان است. این تهدید، نقد رادیکال اسلامگرایی افراطی را چنان پر هزینه میسازد که از همین حالا غیاب یا کمرنگ شدن چنین نقدی در میان نشریات حرفهایتر در عرصه بینالمللی را میتوان پیشبینی کرد.
امتناع برخی نشریات حرفهای بینالمللی از انعکاس کاریکاتورهای نشریه "شارلی ابدو" یکی از نمونههای این غیاب است که به نظر نمیرسد صرفاً دلایل حرفهای داشته باشد، بلکه به نظر میرسد دستکم تا حدودی بازتاب محافظهکاری است که تهدید اخیر و تهدیدهای مشابه آن بر روزنامهنگاری حرفهای تحمیل کرده است.
از پیامدهای دیگر این حمله، عمیقتر شدن شکاف نگرانکننده میان مسلمانان -حتی مسلمانان غربنشین- با ارزشهایی مانند آزادی بیان، حقوق بشر، دموکراسی و مانند آن است. به نظر میرسد که این ارزشها از دیدگاه طیف قابل توجهی از مسلمانان -چه مسلمانان غربنشین و چه غیر از آن- ارزشهایی غربی و نه جهانشمول تلقی می شود که در بهترین حالت از کنار آن به سکوت باید گذشت.
حل نشدن موضوعاتی سرنوشتساز مانند نزاع اسراییل-فلسطین، که زخمی دیرینه و ریشهدار بر پیکر جهان اسلام است و هر چند سال یک بار سر باز میکند، نیز در عمیقتر شدن شکاف اسلام و غرب نقشی بنیادین ایفا کرده است. این نزاع چنان سرنوشتساز است که بدون حل و فصل عادلانه و جامع آن بعید به نظر میرسد که بتوان امیدی به کم کردن شکاف اسلام و غرب (و به ویژه جدی گرفتن حقوق بشر جهانشمول از سوی مسلمانان) داشت.
نکته آخر اینکه این حمله (و حملههای احتمالی مشابه) راه را برای جریان راستگرای ضد مهاجر در کشورهای غربی بیش از پیش باز خواهد کرد. این جریان اسلامهراس است و میکوشد اسلام را با اسلامگرایی افراطی یکسان نشان دهد و در نتیجه غرب را از حضور مسلمانان خالی کند. این جریان احتمالاً بیشترین استفاده را از این حملات برای بسط نفوذ خود در میان شهروندان غربی خواهد کرد.
چنین مسألهای میتواند به بیگانگی بیشتر مسلمانان غربی با غرب بینجامد و پیامد آن تندتر شدن چرخه باطل اسلامگرایی افراطی از یک سو و اسلامهراسی غربی از سوی دیگر است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید