2011/11/28
این روزها مدام خامنه ای سعی دارد خود را خمینی جا بزند! خطر جنگ خیلی نزدیک است و تحریمها ظاهراً کم کم دارد اثرات جدی خودش را نشان میدهد مخصوصاً همین تحریم بانک مرکزی که شاهرگ اقتصاد ایران است.
اختلافات داخلی هم که کماکان وجود دارد از جنبش سبز که بگذریم اختلافات جناح خامنه ای و احمدی نژاد عملا دارد سیستم مدیریتی کشور را مختل میکند و همه اینها اطرافیان خامنه ای را متقاعد کرده که در «این دوران سخت» «امامی دیگر» بسازند برای همین است که در پوسترها و وبلاگها و سایتهای ارزشیها میبینیم همه جا از خامنه ای به عنوان «امام خامنه ای» دارد یاد میشود.
اما به نظر من برخلاف چیزی که خامنه ای نشان میدهد، در سلطنت به هیچ وجه نشانهی از بازگشت به دوران خمینی نمیشود پیدا کرد.
اصلیترین دلیلش هم این است که یک تفاوت سمبولیک اساسی بین دوران خمینی و دوران فعلی که در واقع دوران مصباح/خامنه ای میباشد وجود دارد که خیلی چیزها را توضیح میدهد:
هرچقدر در دوران حکومت ایدئولوژیک خمینی (دههی اول انقلاب) مفهوم سمبولیک جهاد و امام حسین و عاشورا اهمیت مرکزی داشت، اکنون مفهوم انتظار و فرج است که مفهوم مرکزی دارد. دوران خمینی با انقلاب و جنگ هشت ساله همراه بود و خمینی توانست با مدیریت خود که مدیون قدرت کاریزماتیکیای که از پیروزی انقلاب به ارث برده بود آنرا با مفاهیمی چون عاشورا و شهادت پیوند دهد و چهره ملموسی از فقه شیعه را برای جوانان ایران بسازد و همین باعث شده بود که در جنگ ایران و عراق بتواند موفق شود و همراهی ملت ایران را با خود داشته باشد.
اما در دوران خامنه ای چه؟ نه جنگی است و نه جهادی همین است که خامنه ای دربدر «دشمن» است و دایی جان ناپلئون وار از گرانی و تورم گرفته تا پارتیهای شبانه و اینترنت و نارضایتی دانشجویان و ...همه و همه را کار «دشمنان» میخواند و آنها را جنگ میخواند و تا که قافیه هم تنگ میشود به محضر «امام غائب» التجاء مییابد و گریان با جسم ناقصش به او گزارش میدهد!
حالا تفاوت این دو چیست؟ اولی یعنی عاشورا یک اتفاق واقعی است که در تاریخ رخ داده است و اگر اغراقهای ساختهی شیعه و صفویه را از آن کنار بگذاریم همه بر سر وقوع آن موافقند. عاشورا یک شورش سیاسی بر ضد حکومت وقت و نابرابری حاکم بر آن بود. ولی دومی، یعنی فرج امام زمان تنها یک وعده است که اصولاً بسیاری از علمای حتی شیعه بر سر اصل آن اختلاف دارند. چیزی که حقیقت وقوعش تنها به چند روایت موکول است و قرار است روزی در آینده اتفاق بیفتد. روزی که تا حالا هزار و اندی سال عقب افتاده است ...
بله دقیقاً تفاوت دوران خمینی با دوران خامنه ای/مصباح در همین خلاصه میشود در تفاوت بین این دو نماد مرکزیشان.
بین امام حسین و امام زمان! بین قهرمانی و محافظهکاری، بین شورش و غیبت؛ و در نهایت بین واقعیت و خیال!
بعد نوشت:
ظاهرا این بحث می تواند سازنده یک گفتگوی داغ باشد همچنانکه در فیس بوک ادامه دارد ! لازم شد پس من یک توضیح دیگری در این باره بدهم : مسئله من اينجاست. ببينيد من حرف هايي که اينجا نوشته ام درباره امام زمان و غیبت کبری ، مبتني بر يافته هايي مجرد دینی ام - ولو هرچند ناقص - بوده و اين طور چيزهاست. اين يافته ها مسلط بر اينهاست. يعني اگر مي بينيد خواسته یا ناخواسته وارد حوزه دین یا عاشورا یا ظهور شدم علتش اين است که روزگار ما روزگار اين گرفتاري هاست يعني ما الان به اين چيزها و به جواب قانع کننده این سئوالات مبتلاييم و بزرگترين مبارزه ما هم عبور از اينها و يا غلبه بر اينهاست.
من مسلمان هستم یا نیستم این سئوالی است که الان در مورد امام زمان بر بسیاری چیره شده و بجز احادیث و روایاتی که یا ریشه و منبع درست و حسابی ندارند و یا برای هزاران سال پیش هستند چیز و نشانه دیگری در دست نداریم .
تازه تکذیب و دلایل رد بسیاری هم از جانب اهل تسنن به این مقوله وارد شده است که خوب آن هم مزید بر علت است .
هرچه هست یک دست احادیث هست که شیعه نوشته و خب هیچ دلیل و رفرنس دیگری هم در اینباره وجود ندارد . من امروز اعتقادم این است که از خود اينها نمي شود به جايي رسيد، اگر آدم از خود اينها بخواهد به جايي برسد، مستغرق در اينها مي شود.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید