رفتن به محتوای اصلی

قتل‌های زنجیره‌ای؛ پرونده‌‌ فراموش ناشدنی

قتل‌های زنجیره‌ای؛ پرونده‌‌ فراموش ناشدنی

شریف را طیف‌های بس محدودی می‌شناختند؛ بخش‌هایی از اپوزیسیون، علاقمندان دکتر شریعتی، برخی از مترجمان و ناشران، و وزارت اطلاعات. این آخری، البته قساوت را در حق یکی از نخبگان و اندیشمندان ایران، تمام کرد. طرح ایده‌ها و افکار مجید شریف در جامعه و تداوم حضور فعال او در متن جامعه مدنی ایران، چنان برای باند افراطی مسلط بر وزارت اطلاعات سنگین بود که وقتی در خرداد 1377 به بهانه‌ی سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی، برای سرویس سیاسی روزنامه جامعه با او گفت‌وگو کردم، انتشار سخنانش، با تهدید و واکنش سریع وزارت اطلاعات و «تذکر» و «تهدید» همراه شد.

حتی بدبین‌ترین یاران شریف هم کمتر «قتل» او را باور می‌کردند. قاتلان «اثر»ی بجا نگذاشته بودند. حتی در فردای چهارم آذر، که پیکر بی‌جانش در پزشکی قانونی شناسایی شد، کمتر کسی «ترور» او را باور داشت. هرچند که سه روز از کاردآجین کردن فروهرها گذشته بود.

داریوش و پروانه فروهر در نخستین روز آذرماه به شکلی غیرانسانی و با قساوت باورنکردنی به قتل رسیدند. خاطره‌ی آخرین دیدار با فروهرها، همچنان برایم از یاد نارفتنی است؛ «مرد آزاده و استوار» که «مصدق» را مجسم می‌کرد، با قامتی لاغر و ضعیف شده از بیماری طولانی‌مدت و جراحی، و البته درد و رنج ناشی از حدود 15 سال زندان و چند دهه مبارزه سیاسی تحت تهدید و فشار روانی و فیزیکی، با یک دست بر عصایش تکیه کرده بود و با دست دیگر، سینی کوچک چایی را بی هیچ کبر و غروری، حمل... هیچ نشان‌ی از نخوت و کیش شخصیت، در یکی از مظاهر آزادی‌خواهی و مبارزه‌ی ملی و بی ترس، نبود. بانوی همیشه امیدوار و صبور و کوشا، پروانه فروهر نیز بار دیگر تصویری از شور و انرژی مثبت و ضرورت مبارزه‌ با استبداد را بازخوانی کرد. چند روزی از آن آخرین دیدار نگذشته، خبر کاردآجین شدن دو مبارز دیرپای ملی رسمی شد.

باورش هرچند سخت، اما رویداد حقیقت داشت؛ دشمنان آزادی و دموکراسی خیزش اصلاح‌طلبانه‌ی مردم ایران در دوم خرداد 76 را با تزریق ارعاب و وحشت افکنی، به مقابله نشسته بودند. «اصلاحات» و گذار تدریجی و آرام به دموکراسی، یک‌بار دیگر هدف سرکوب خشونت‌بار دشمنان دموکراسی واقع شده بود. وارد آوردن قریب به 20 ضربه خنجر و دشنه به پروانه فروهر (که گویا تب‌دار بوده) و داریوش فروهر (با آن اندام ضعیف شده پس از عمل جراحی و کسالت مزمن در 70 سالگی) فقط هشداری پر سر و صدا بود از جریان افراطی در نهاد مسئول امنیت کشور به اپوزیسیون و حتی اصلاح‌طلبان، که پا را در تحولات پس از دوم خرداد، از گلیم خویش درازتر نکنند.

جامعه در شوک ترور فجیع فروهرها بود که خبر مفقود شدن محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، محافل روشنفکری را بیش از پیش حیران و سوگوار کرد؛ کشف اجساد بی‌جان دو نویسنده و مترجم و عضو فعال کانون نویسندگان ایران، که تنها برای لایه‌هایی محدود از نخبگان و روشنفکران شناخته شده بودند، و بعدتر خبر ناپدیدشدن همیشگی پیروز دوانی، نشان داد که دشمنان دموکراسی به چه میزان برای جان انسان‌ها و حقوق اساسی شهروندان، وقتی پای مصالح قدرت در میان می‌آید، ارزش قائل‌اند.

«قتل‌های زنجیره‌ای» عنوانی بود برای پروژه‌ای که در پاییز 77 عملیاتی شد؛ هرچند کم بی‌سابقه نبود. با کمال تاسف، این نگاه و روش‌ (قلع و قمع مخالفان برای تأمین اقتدار نامشروع) ، نه تنها در حاکمیت جمهوری اسلامی تداوم یافت بلکه طراحان و صاحبان این نگاه، حاکمیت سیاسی را بیش از قبل، در اختیار گرفتند. بقاء و طرح و تثبیت چهره‌های تمامیت‌خواه (اقتدارگرایان رادیکال)ی چون «حسین شریعتمداری»، «محمدرضا نقدی»، «حسین طائب» و «غلامحسین محسنی اژه‌ای» (نمادهای اقتدار نامشروع، و شاخص‌های «تحریف حقیقت» و «تقدیس خشونت» در نظام جمهوری اسلامی)، بهترین شاهد این ادعاست. و سرکوب خشونت‌بار و غیرانسانی شهروندان معترض به نتایج انتخابات 88، گواه‌ی کم‌نظیر دال بر سوق یافتن حاکمیت به زیر لوای گرایش تمامیت‌خواهانه‌ی باند نظامی – امنیتی – رانتی و رویکرد جبارانه‌ی رهبر خودکامه.

پیگیری پرونده‌ی «قتل‌های زنجیره‌ای» و کاوش ریشه‌های منتهی به اقدام سبوعانه‌ی باند سعید امامی، مستقل از اعاده‌ی بخشی از حق انسانی قربانیان مظلوم و نیز خانواده‌هایشان و حتی تمامی ایرانیان وطن‌دوست؛ روزی روزگاری دیگر، ماهیت ساخت سیاسی قدرت در ایران، و نوع نگاه مسلط در حاکمان جمهوری اسلامی را آشکار خواهد کرد. نگاه‌ی که ریشه‌یایی مبانی نظری و خاستگاه‌های ایدئولوژیک اقدام، و نیز کندوکاو مناسباتی که میان آمران، طراحان و عاملان برقرار بوده و شده، می‌تواند ایران را از مخاطرات ناگوار و عوارض پرهزینه‌ی آن برای شهروندان و منافع ملی، دور سازد.

«قتل‌های زنجیره‌ای» همچون «اعدام‌های 67» بخشی از کارنامه و واقعیت رژیم اقتدارگرا در ایران است؛ بی‌توجهی به آن یا پاک کردن صورت مسئله، دردی را درمان نمی‌کند. این پرونده‌های فراموش نشدنی‌، محتاج «پیگیری» تمام مدافعان حقوق بشراند.

«ببخش و فراموش کن» یا «ببخش و فراموش نکن»، توصیه‌ها و راهکارهای‌ی برای «فردا»ی فرجام پیگیری‌های حقوق بشری‌اند.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
ندای سبز آزادی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید