رفتن به محتوای اصلی

هاله ای از نور

هاله ای از نور

 

هاله سحابی، عضو «انجمن مادران صلح ایران»، دختر عزت‌الله سحابی فعال طیف ملی-مذهبی، نوه یدالله سحابی از بنیانگذاران «نهضت آزادی ایران» و وزیر مشاور دولت موقت انقلاب به ریاست مهندس مهدی بازرگان، صبح روز چهارشنبه، ۱۱ خرداد ماه، در مراسم تشييع جنازه پدرش، عزت الله سحابی، که تحت کنترل شديد نيروهای امنيتی برگزار شد، در درگيری با ماموران امنيتی جمهوری اسلامی، و اعتراض به نحوه‌ تشييع و تدفين پيکر پدرش به شهادت رسيد. گزارش های رسيده حاکی از آن است که خانم سحابی، که با مرخصی از زندان در مراسم خاکسپاری پدرش، عزت‌الله سحابی، شرکت کرده بود، در پی ضرب و شتم نيروهای امنيتی جان باخته است.[1]

بدبختانه، این اولین جنایت از این دست، آن هم در طی چند سال اخیر نیست. جنایاتی که بسیاری از مردان و زنان پاک این سرزمین را به کام مرگ کشیده است و یا چنان تحت فشار قرار داده که آنان آرزوی مرگ کرده اند.[2]

اخبار این چنینی بسیار دردناک است. گویی تنها این هاله سحابی نیست که مرده است، گویی همه ما مرده ایم! «هر کس نفسی را ظالمانه بکشد چنان است که گویی همه را کشته»[3] این روزها و با خواندن این اخبار به این آیه می اندیشم، که آیا براستی ما زنده ایم یا مرده؟ این همه قتل و جنایت، ظلم بر کارگر و کودک و ما...

قرار بود نترسیم، زیرا که همه با هم هستیم؛ اما گویا این عمله ی ظلم است که فعلا نمی ترسد و ما هم با هم نیستیم پس حق داریم بترسیم و ترس برادر مرگ است. شاید ما از آن روز که ندا شهید شد، مـُردیم! اما باور نکردیم که مرده ایم. برایش سایت درست کردیم، عزاداری کردیم و اشک ریختیم. برای ندایی که تا آن روز از همه ناشناس تر بود. قرار بود ندا نهال سبز آزادی را با خون سرخش آبیاری کند، تا این نهال درختی بشود و سر به سپیده ی صبح آزادی بساید؛ خروشیدیم و پر احساس فریاد زدیم: «ما همه ندا هستیم.» و واقعا ما همه ندا بودیم، زیرا که قلب هایمان هدف گلوله قرار گرفته بود.

سهراب را کشتند، گفتیم رستم وار از خونش دفاع می کنیم و فریاد زدیم «ما همه سهراب هستیم»؛ و همه سهراب بودیم وقتی که چهره غمگین مادرش را می دیدیم و مادرانمان با مادرش همدردی کردند و با او گریستند.

روز دیگر گفتیم «ما همه شیر کوه، احسان، ندا و سهراب هستیم!»[4] روز دیگر گفتیم «ما همه صانع ژاله هستیم»[5] عکس پروفایل های فیس بوکمان را تغییر دادیم. درست در لحظه ای که فکر می کردیم «در جامعه هنری ایران رنگ و بوئی از احساس انسانیت وجود ندارد»، متوجه شدیم که رامین پرچمی در زندان است و اسیر دست ظالم گشته، اینبار فریاد زدیم که، «ما همه رامین پرچمی هستیم.»[6]

این اخبار همه را تحت تاثیر قرار می دهد، کلوديا روت، رئيس حزب سبزهای آلمان، در واکنش به کشته شدن هاله سحابی چنین می گوید: «اين اقدام حاکمان و مسئولان سياسی ايران نشانه بی‌احترامی آنان به مقام و منزلت انسان‌ها و بسيار هراس‌انگيز است.»[7]

آری اقدامشان هراس انگیز است، وحشیانه است، غیرانسانیست و... اما واکنش ما بعنوان ایرانی چگونه بوده؟ در تونس، خودسوزی محمد البوعزیزی، که به رغم داشتن مدرک تحصیلی، ناگزیر از راه دستفروشی کسب درآمد می کرده، باعث ایجاد یک سلسله ناآرامی هایی شد که در نهایت به سقوط دولت تونس و فرار «زین العابدین بن علی» رئیس جمهور این کشور منجر شد.[8] در بوشهر اما یکی از کارکنان خدماتی شهرداری بوشهر با سوزاندن خود به زندگی اش پایان می دهد و هیچ اتفاقی نمی افتد.[9]

برگردیم بر سر اصل مطلب، نکته اینجاست که همه کسانی که این صحنه ها را می بینند و این اخبار را می شنوند، زنده اند یا مرده؟ آیا اینکه منتظر بمانید که رژیم ایران قربانی تازه ای بگیرد و بعد ما همگی خودمان را «او» بدانیم، برایش در فیس بوک صفحه ایجاد کنیم، عکس های او را بعنوان عکس پروفایل خودمان استفاده کنیم و ... تنها راه ماست؟

سوال اینجاست که آیا ندا بودن، سهراب بودن و یا هاله بودن، دردی از ما دوا می کند؟ آنها که دیگر در میان ما نیستند، آیا می خواهیم مانند آنها باشیم، بعبارتی می خواهیم که نباشیم؟ اگر اینچنین است که باید بگویم به هدفمان رسیده ایم، مانند آنها شده ایم، ساکت، بی تحرک و سرد.

ندا یک قدیس نبود، یک دختر معمولی بود که مظلومانه کشته شد. شاید هزاران بار از کنارش رد شده بودیم اما او را ندیدیم، اما اکنون عکسش کاغذ دیواری ویندوزمان شده است. سهراب و صانع و دیگران هم همینطور...انسان هایی معمولی که نه رهبر حزبی بودند نه وابسته به گروهی، تنها دغدغه شان، آزادی برای ایران بود.

هاله سحابی، اما یک تفاوت عمده با دیگران داشت. او و اکثر اعضای خانواده اش، از فعالین سیاسی و اجتماعی بودند. وقتی در روز روشن او را می کشند، این یک اخطار است. جنس کشتن او با دیگران فرق دارد. او را می کشند تا به دیگر فرزندان و نزدیکان فعالین سیاسی و مخالفان خود نشان دهند که هیچ حاشیه امنی برای آنان نیست. او را می کشند و جسدش را شبانه دفن می کنند.

روش این نظام برای مبارزه، تنها یک قانون دارد، باید حریف را شکست داد! استفاده از تمام حربه ها مجاز است. حتی به مرده ها هم رحم نمی کنند. قبرستانهای بهائیان را تخریب می کنند، می گویند اینها، جاسوسند و بی دین؛ با مسلمانان هم طور دیگری برخورد می کنند. یا اجازه برگزاری مجلس ختم نمی دهند، یا مخفیانه جسد را دفن می کنند و یا...این مورد آخر در نوع خود کم نظیر است، در مراسم تدفین پدر، دختر را می کشند و بعد بازماندگان را مجبور می کنند مراسم تدفین دختر را شبانه برگزار کنند!

کسی را به کاری تشویق نمی کنم که خودم به آن اعتقاد ندارم، یعنی خشونت؛ اما، بیاییم از این به بعد، دیگر ندا نباشیم، سهراب ناشیم، صانع هم نباشیم و هاله را هم با پدرش تنها بگذاریم، بیاییم خودمان باشیم. اندکی فکر کنیم، که چرا چنین شده است؟

باید متحد باشیم! اتحاد و یکدلی، تنها وسیله برای مبارزه با ظلم و جور است. چقدر اسفناک است که برای متحد شدنمان هنوز دنبال دلیل می گردیم و چه دلیلی بهتر از قتل یک شهروند بدست نیروهای رژیم! که در بوقش بکنیم و چند روزی...

فکر می کنم دیگر هر ایرانی ای بداند که چه می خواهد و چه نمی خواهد. قدرمسلم اینکه، دیگر نمی خواهیم خونی ریخته شود، نمی خواهیم شاهد مرگ کودکان در اثر کودک آزاری باشیم، نمی خواهیم کارگرانی را ببینیم که با چند سر عائله، چند ماه است حقوق نگرفته اند و می خواهیم کشوری آزاد داشته باشیم، بدون قتل و جنایت، بدون ظلم و ستم...

امیدواریم دیگر «ما»، «دیگران» نباشیم و هرکدام از ما، تنها «خودمان» باشیم. خودمان باشیم تا بتوانیم به اهدافمان برسیم. به امید آن روز

منابع

[1] http://www.radiofarda.com/content/o2_us_demands_iran_probe_death_of_sah…

[2] اشاره به سخنان فریبا کمال آبادی از زندانیان بهائی در اعتراض به وضعیت بد زندان قرچک

[3] قران کریم-سوره مائدة-جز ششم-آیه 32

[4] http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=6665

[5] https://www.facebook.com/25bahman/posts/133691456698318

[6] https://www.facebook.com/RaminParchami?sk=notes

[7] http://www.radiofarda.com/content/o2_us_demands_iran_probe_death_of_sah…

[8] http://www.asriran.com/fa/news/153008/%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D…

[9] http://irecoright.com/%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1/335-%D8%AE%D9%88%D…

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
گفتمان ایران

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید